یکشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 2 February, 2025
مجله ویستا
امید و رهایی
شخصیت اصلی فیلم خون بازی یک معتاد است، معتادی که قرار است برای ترک اعتیادش به درمانگاه برده شود، اما در بین راه بارها تصمیم میگیرد (برای آخرین بار)دوباره مواد مصرف کند. آنچه در طول مسیر فیلمنامه نویسان از این آدم ترسیم کردهاند، جدا از عقبه موقعیتیاش همین نوسان در تصمیمگیری است. در واقع شخصیت سارا در تعامل با فضای پیرامونیاش مفهوم میکند و این که در مسیر منزلگاههای مختلف وجود دارد، به نوعی حاکی از پرنوسان بودن اراده در شخصیت اوست و نیز سرگردانی که در طول حرکت دارد.
سرگردانی در پاسا ژ خرید و فروش لباس، سرگردانی در جنگل، سرگردانی در لجنزار و حتی سرگردانی در ماندن یا نماندن در همین دنیا. همین شاید سئوالات متداول در مورد شخصیتپردازی از لحاظ فیلمنامهنویسی کلاسیک نسبت به شخصیت سارا که عمدتا در حوزه نیاز دیدگاه طرز برخورد و میزان تحول و تغییر است قالب مناسبی نباشد، با آن که شخصیت یک معتاد برحسب نیاز به مصرف مواد تعریف میشود و مابقی تحت الشعاع آن قرار میگیرد. البته اینکه چرا اصلا این دختر جوان به سمت اعتیاد پیش رفته است، فیلمنامه نویسان پاسخ سرراستی نمیدهند.پیشینه دختر در وضعیت طلاق والدین مفهومسازی میشود. اینکه پس از طلاق نزد پدر بوده است و همراه با او به خارج از ایران برده میشود و در آنجا در معرض میهمانیهایی قرار میگیرد که مناسب سن و سال یک نوجوان نبوده است.
اینها اطلاعاتی است که در فصل منزل پدر از زبان مادر میشنویم. اما اطلاعاتی که از زبان شخصیت پدر ابراز میشود آن است که دختر در طی دو سالی که نزد مادرش بوده معتاد شده و قبل از آن خبری از اعتیاد نبوده است. فیلمنامهنویسان موضع روشنی در قبال این دادههای متعارض نمیگیرند و ظاهرا بنای اصلی نیز بر همین بیطرفی است. این بیطرفی دلالت بر تمرکز بر نفس مسئله طلاق دارد و اینکه فقدان هریک از دو عنصر پدر و مادر اسباب نقص برای روحیات ونیازهای یک دختر نوجوان را فراهم میآورد. الکلی بودن پدر، تصمیم مادر برای ازدواج مجدد با مردی به نام سهرابی و نیز تجدید فراش پدربا یک زن خارجی و سپس یک خدمتکار صیغهای از دیگر عناصر در این بین است. در واقع در فیلمنامه تحلیل شخصیت سارا معطوف به موقعیت دو شخصیت پدر و مادر میشود. در فصل اول مادر را میبینیم که همدلانه با دخترش شوخی میکند و با او میرقصد، اما این ظاهری است که باطنش را باید در آغاز فصل دوم دید، آنجا که در مقابل آینه ایستاده است و در یک مکالمه تلفنی خطاب به لیلا میگوید دلم برای خودم تنگ شده است. این دلتنگی غریب ریشه در تنهایی او دارد.
مادر در همین فصل دوم باقاطعیت میگوید که اجازه نمیدهد سارا دوباره سراغ مواد مخدر برود، اما این قاطعیت بارها در طول راه شکسته میشود و حتی مادر واتومبیلش وسیلهای برای کسب مواد میشوند. سرگردانی دختر روی قاطعیت مادر تاثیر منفی میگذارد و بالعکس و در این میان تنها حسرت نسبت به جوانهای سالم پیرامون برای مادر باقی میماند، حسرتی که البته از جانب دختر مورد حمله قرار میگیرد و همه جوانانی که ظاهر سالم دارند از زبان او فاسد برشمرده میشوند. سارا در این بین حتی از خودش نیز بیزار است و در پشت رل خطاب به خود میگوید: “از خودم بدم مییاد... همش دروغ” و با اینکه در لابهلای برگهای جنگل ضجه میزند که “دیگر نمیزنم”اما باز مواد مصرف میکند.
از شخصیت او به دلیل فقدان قاطعیت حاکم بر زندگیاش دیگر ارادهای انسانی باقی نمانده است واگرچه دوست دارد عزت نفس و نجابت و عفاف داشته باشد، اما آن قدر در طول مسیر به ذلت و حقارت میافتد که در فصل ماقبل آخر با تمهید سوار شدن به اتومبیل مردی هوسران، مادر را متقاعد میکند که موادش را پس دهد. او برای رفتن پیش مواد فروشان ابتدا آرایش میکند، اما به محض دریافت مواد آرایش را پاک میکند. امتناع او از پاسخ مثبت به تقاضای پسر داخل اتومبیل حاکی از سلامت نفسی است که در آستانه شکنندگی است و شاید تنها امید او ازدواج با آرش باشد. در فیلمنامه این امید نیز با هشدارهای پدر شکل شکننده پیدا میکند. او در منزل از سارا میپرسد: “چقدر این پسر رو میشناسی... دوست داشتن کافی نیست. عشق مثل گل میماند که باید از آن مراقبت کرد” این جملات در عین اینکه بازتاب دهنده نگرش پدر به زندگی گذشته خود و ناکامیهای شخصی است (در جایی خطاب به همسرش میگوید: من عاشق تو بودم، اما تو درک نمیکردی و فقط فکر مهندسیات بودی”) رو به واهمه بودن امید دختر را نیز تجلی میبخشد. آنچه این مرد مست لایعقل میگوید عین صواب است:اگر دوباره سارا رو به اعتیاد آورد یا آرش از آن مطلع شود، در آن غربت خارج تکلیف سارا یکسره است” این هشدار در واقع از شخصیت آرش یک موقعیت پارادوکسیکال میسازد.
او هم تنها امید سارا برای ترک اعتیاد است و هم بزرگترین عامل که میتواند تباهی اساسی دختر را رقم بزند.
در فیلم، ما تنها با تصویر ضبط شده و صدای آرش مواجه هستیم و این عینی نبودن موقعیت و حضور او وضعیت خاص شخصیت وی را مضاعف میسازد.
عبدالحمید ریاحی
منبع : روزنامه رسالت
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست