شنبه, ۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 25 January, 2025
مجله ویستا
آلبرتو کوراسون
كشور اسپانیا هنرمندان بزرگی را در دل پرورانده است. هنرمندانی كه هر كدام منشا تاثیراتی در تاریخ هنر جهان بودهاند. این تاثیر در هنر قرن بیستم با حضور هنرمندان نظیر پیكاسو، میرو، تاپیه و ... غیر قابل انكار است. البرتو كوراسون هنرمندی است كه در دهههای اخیر به هنر اسپانیا رنگ و جلای دیگری بخشیده است. وی متولد ۱۹۴۶ مادرید میباشد.
آلبرتون كوراسون در طی سالهای ۱۹۶۰ تا ۱۹۶۵ به مطالعه علوم اجتماعی و اقتصاد پرداخت. او ضمن كامل كردن مطالعات خود در دانشگاه، به فراگیری طراحی و نقاشی نیز پرداخت وسپس كار حرفهای خود را به عنوان یك گرافیست آغاز نمود. او خیلی زود توانست جایگاه مناسبی در دنیای گرافیك فرهنگی و تجاری اسپانیا و همچنین جهان بهدست آورد و جوایزی را در این زمینه در نیویورك ولندن به خود اختصاص دهد.
در اوایل دههٔ ۱۹۷۰، وی جزو اولین كسانی بود كه «هنر تجسمی» را در اسپانیا تبلیغ نمود. او در این زمینه نمایشگاههای متعددی را در ایتالیا و آلمان برگزار نموده است.
كوراسون در سالهای۱۹۸۰ تا ۱۹۹۰، تصمیم گرفت كه موقتاً كارهای خود را به نمایش نگذارد و دورهٔ طولانی از تامل و تفكر درونی برروی خلق مجسمه را سپری كند، تا این كه در سال ۱۹۹۱، بالاخره گلچینی از آثار خلاقه خود را ارائه كرد و طی دهه اخیر نیز همچنان مشغول خلق و نمایش آثار گرافیكی _ تجسمی است.
زمانی كه آلبرتو كوراسون, وارد حیطه فرهنگ شهری و صنعتی شد، خود را در مقام یك هنرمند منتقد اجتماعی كه با تكنیكهای زیبایی شناختی به بیان مسائل اجتماعی ـ سیاسی و گاه اخلاقی میپردازد، مشاهده نمود.
وی در مقالهأی كه در سال ۱۹۹۷ چاپ شد با عنوان «نقشه, محدودیت سرزمین را تعیین نمیكند»، حس و اعتقاد خود را نسبت به كار هنری بیان كرد. در اینجا اشاره به برخی از این مقالهها خالی از لطف نیست، او مینویسد: «پیوند دادن، چسباندن چیزهای مختلف به یكدیگر برای بهوجود آوردن پدیدهأی جدید، روندی معمول وقابل ملاحظه در كارهای مجسمهسازی من است. این پیوندها و تركیب سازی تنها مربوط به كار مكانیكی یا شیمیایی مربوط به فلزات، قالب سازی و تركیبات دیگر نیست, بلكه منظور ارجاع و اشاره به هستی وجودی و پیوند روح و جسم كار میباشد...
... منظور, روش تفكر و تجسم من وابسته از محیط پیرامون و مسایل اطراف است. برای كسی كه با این روش كار میكند، آزادی از قید و بند سبك، قوانین و مقرّرات و آزادی از مرزبندیهای محو، از جمله مسائل مهم و حیاتی است. اهمیت این عناصر به اندازه ضرورت تمركز، آرام ولی مطمئنی كار كردن و ایجاد سكونی توام با انرژی، بكر است. در زمینه مجسمهسازی من به طور طبیعی به همه این فرصتها دست پیدا میكنم. به عنوان یك مجسمهساز، من یك استراتژیست و مرد عمل هستم. در انجام كار هنری هر گاه من وارد فضایی جدید میشوم كه برروی درب ورودی آن تمركز میكنم, بدون اینكه به راه خروجی فكر كنم. هستی یك روند خلاق و قرار گرفتن در پروسه مداوم تصمیمگیری است، به بیان دیگر باید همواره بیدار بود. من میخواهم هر ذره و جزئیات از مجسمههایم حقیقتی را فاش كنند.
در كار طراحیهایم نیز تقریباً به طور اتوماتیك عمل میكنم، سریع و دقیق؛ به نحوی كه هیچ جای تفكر و تصحیح سازی را باقی نمیگذارم. من طراحی و نقاشی را به خاطر هدف دیگری انجام نمیدهم, مثلاً طراحی برای مجسمهسازی معنایی ندارد بلكه طراحی من صرفاً به خاطر كشیدن خطوط انجام میگیرند.
برای آلبرتو كوراسون، طراحی در حالیكه در كنار كارهای دیگرش انجام میشود، هنری است كاملاً مستقل؛ هنری كه مكمل نقاشی و یا مجسمهسازی نیست. به اعتقاد او طراحی راهی برای اشاره مستقیم و بیواسطه به حقیقت است و به عبارتی طریقهٔ نشان دادن جذابیتی است كه اشیاء در خود به طور پنهان دارند. راهی است كه با استفاده از خطوط و سایه روشنها، میتوان اشیاء را فهمید. همچنانكه خود میگوید: «طراحی برای من فكر كردن گرافیكی است. كنار هم قرار دادن مراحل مختلف زندگی و زمان, با استفاده از رنگ و تركیبهای تجزیه شده اجسام و قرار گرفتن آنها در كنار یكدیگر.»
آلبرتو كوراسون در سال ۱۹۹۷، نقاشی طبیعت بیجان را نیز به كارهایش اضافه نمود و از آن زمان تا كنون نیز وی آثار متفاوتی به از نظر مفهوم و چه از نظر ظاهر خلق نموده است.
در عین حال, آزادی بیان و پلهای میان نقاشی و مجسمهسازی، طراحی و نقاشی، هنر و طراحی، فكر و فعالیت هنری و حرفهای از جمله موارد قابل مشاهده در خلاقیتهای كوراسون است.
اكنون زمان مناسبی است تا به گذشته آلبرتو كوراسون كه دربر دارندهٔ ۳۰ سال كار هنری است, بپردازیم؛ (كه این دوره شامل زمان سكوت داوطلبانهٔ او نیز میشود). وقتی كه از گذشتهٔ هنری كوراسون صحبت میكنیم، منظور فعالیت حرفهأی او و یا كمك شایان توجه او به هنر تجسمی اسپانیا نیست، بلكه منظور ما كارهایی است كه او از اواخر دهههای گذشته انجام داده است، اقداماتی كه ما آن را خیلی ساده, هنر مینامیم. طی آن زمان كوراسون برروی مجسمهسازی، نقاشی و طراحی كار كرده است. با این حال پیشرفت او تا حدودی به عنوان «بازگشت» به ریشههای شخصی است. وقتی به كارهای او نگاه میكنیم، نوعی ارزش احساسی را كشف میكنیم كه بیانگر شوق خوشبختی اولین قدمها است.
این روند یادگیری كه همواره با زحمت و سختی همراه است، نهایتاً ما را در اعماقی ژرف فرو میبرد.
به رغم ظاهر فیالبداهه كارهای آلبرتو كوراسون، طراحیها و نقاشیهای وی پر از پیچیدگی است. در این آثار تاریخ به نوعی توامان با گذشته و حال با هم آمیخته شده و جلوهایی نقاشانه مییابد. تلاش برای دستیابی به طبیعت خام, قطعاً روندی پیچیده است, با این حال این مسئولیت بر عهدهٔ هنر میباشد، عرصهای كه آلبرتو كوراسون در آن تمام تلاش خود را مصروف نموده است.
آلبرتو كوراسون هنرهای نقاشی، طراحی و مجسمهسازی را به گونه ذیل تعبیر میكند: سرابهای پر سر و صدا. دریا؛ وقتی كه موجها به عقب برمیگردند و در آن دورها به صخرهها برخورد میكنند، با این برخورد, صدای دشت گندم را نیز میتوان شنید، هنگامی كه باد میوزد. راهآهن، اسبهایی كه یورتمه میروند، باران ماسه و ریگهای گرد.
نقاشی كردن و مجسمهسازی یك نوع برقراری ارتباط میان خودمان و محیط اطرافمان است. برای هر هنرمندی این نوع برقرار كردن ارتباط راههای متفاوتی دارد. بهتر و بدتر وجود ندارد، هر كدام از هنرمندان با روش و بینش خود, این ارتباط را برقرار میسازند. به همین دلیل است كه برخی از كارها مارا تكان میدهد و برخی دیگر هیچ احساسی را در ما ایجاد نمیسازد.
خطوط را در كنار یكدیگر میكشید، شیئ را قابل رویت میسازید، شیئ كه بسته به توان و دست شما دارد كه تا چه حد میتوانید آن را به دیگران قرض دهید.منظور از توان, این حقیقت میباشد كه هنرمند تا چه اندازه میتواند میان آنچه كه میخواهد قابل رویت سازد و آنچه كه در نهایت به دست میآورد، رابطه برقرار سازد.
ما با كلمات و برخوردهای پیچیدهای مواجه هستیم، همه ما رویاهایی را میبینیم كه كم و بیش تصاویر مشابهی هستند, اما ارزشی كه به آنها میدهیم با یكدیگر متفاوت است, من نقاشی میكشم و قبول دارم كه دست من معرف من است، من مینویسم و معتقدم كه كلمات جایگزین من هستند.
در نقاشیها و مجسمههایم، من در مورد مسئلهای صحبت میكنم، هر كدام داستانی دارند كه راه آنها را روشن میسازد، همهٔ آنها از درون من به بیرون میآیند. ولی طراحی كردن روندی مخالف دارد، من را به سمت درونم جلب میكند در واقع طراحی كردن طریقهای توضیح دادن نوع رابطه است كه من با اطرافم برقرار میكنم.
نویسنده : آزیتا یزدانپناه
منبع : دوهفتهنامه هنرهای تجسمی تندیس
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست