پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

بعد دوم؛ تخریب احمدی نژاد از نظر هربرت مارکوزهوحید یامین پور


بعد دوم؛ تخریب احمدی نژاد از نظر هربرت مارکوزهوحید یامین پور
هرچند رسانه ها آمال خود را در تنظیم ذهن مخاطبان و اقناع آنان دنبال می کنند ولی گاهی استراتژی های رسانه ای آنگونه که انتظار می رود، به نتیجه نمی رسد. از آن جمله اینکه از همان آغاز به کار دولت نهم، مخالف خوانان و ورشکستگان سیاسی بر طبل بی کفایتی دولت کوفتند و دولت احمدی نژاد را به رفتارهای عجولانه و تصمیم های کارشناسی نشده، متهم کردند.
در بررسی سنگ اندازی های رقیبان سیاسی در مسیر دولت اسلامی ۲ بعد قابل تفکیک است. بعد اول در واکاوی شبکه ها و باندهای متضرر از دولت نهم قابل بحث است. این مسئله چنان پیچیده نیست که بتوان با پوشش های رسانه ای اذهان را از آن منحرف کرد. حاکمیت مطلق و بی مزاحمت یک طیف سیاسی در مدت نزدیک به ۲۰ سال، انواع ویژه خواری ها و سوءاستفاده از منابع و سرمایه های ملی و اعتبارات دولتی و در نتیجه تشکیل ارتباطات شبکه ای اقتصادی را موجب شده است. انتخابات سوم تیر ۸۴ در حقیقت به هم ریختن نظم فاسد شبکه های اقتصادی است. تحول و ساختارشکنی های دولت نهم در بدنه اجرایی کشور شاید مهمترین و جدی ترین رسوب زدایی در تاریخ پس از انقلاب است. هرچند اینان با قدرت سیاسی و اقتصادی انباشته شده و ارتباطات بین المللی نامشروع بطور هماهنگ به اهرمی برای کارشکنی و سنگ اندازی در مسیر دولت نهم تبدیل شدند. می توان گرانی مسکن، تورم غیر منطقی در چند کالای مورد نیاز عموم مردم، موانع اصلاحات در حوزه نفت و پتروشیمی و مواردی از این دست را در همین راستا تحلیل کرد.
اما بعد دیگر سنگ اندازی در راه دولت آنروی سکّه شبکه های فوق الذکر است. رسانه ها حیثیت و هویت خود را در آزادی و عدم تعلق به قدرت و گروه های سیاسی معنا می کنند. حتی اگر چنین نباشد، اظهار چنین علاقه ای را برنمی تابند. اما سالهای اخیر ایران دوران این رسوایی در عرصه رسانه هاست. عجیب است که ارگان مطبوعاتی جناح چپ کلاسیک (مدافعان سنتی حقوق کارگران و یقه آبی ها و منادیان عدالت اجتماعی) که همیشه پنجه در پنجه اقتصاد سرمایه داری و تکنوکرات های فربه و ایدئولوژی ستیز بوده اند، در سیاست کنونی ایران به متحدان استراتژیک آنان بدل شده اند! شعارهای عدالت طلبانه را رها کرده اند و برای از دست رفتن فرصت ها (بخوانید فرصت طلبی ها)ی سرمایه سالارانه سینه می زنند! شاید تحلیلگران خارجی از این همه چرخش سیاسی پارادوکسیکال سرگیجه گرفته باشند که روزی درگیری های هتاکانه چپ و راست را دیده اند و امروز شاهد ماجرای غریب سخنگویی یکی برای دیگری و پدرخواندگی دیگری برای آن یکی است.
در فرآیند تخریب دولت، رسانه ها و روزنامه های اینچنینی مدیریت بعد دیگری از سنگ اندازی و یأس پراکنی را بر عهده دارند. رسانه هایی که باید منادی و نماد آزادی بیان باشند، با به دست گرفتن سنگ دگماتیسم و جزم اندیشی، امکان تحول در رویکرد و تصمیم های مدیریتی را به دولت نمی دهند. ولی به راستی چرا اینچنین است؟
هربرت مارکوزه -اندیشمند آلمانی- به این پرسش مهم اینگونه پاسخ می دهد: «جامعه موجود (شبکه های بورژوا) با افکار و عقاید یکسره مخالف خود در صورتی تسامح می ورزد که این عقاید به عرصه عمل تسری پیدا نکند... در جامعه لیبرال کاملاً استقرار یافته انگلستان و ایالات متحده، آزادی بیان و تألیف حتی به تندروترین دشمنان جامعه اعطا می شود، مشروط به اینکه آنان از کلمه به عمل و از گفتار به کردار عبور نکنند.»
هربرت مارکوزه برای این شیوه از تسامح و آزادی فریبکارانه و اغفال کننده نام "تسامح سرکوبگر" را انتخاب می کند. در حقیقت، روش تسامح سرکوبگر چیزی جز سرگرمی های فکری و لفاظی های آکادمیک را در مخالفت با سرمایه داری مدرن و تکنوکراسی خُرد کننده برنمی تابد. اگر روزی کسی قدم در اجرایی کردن تئوری های ضد سرمایه داری و عدالت محورانه بردارد، هیچگونه تسامحی با او نخواهد شد چراکه امنیت سیاسی و اقتصادی شبکه های فساد رسوب کرده در جامعه را برهم خواهد زد.
مارکوزه می افزاید:
«در جامعه موجود، افراد دیگر توان تشخیص مصالح راستین خود را از دست داده و کاملاً فسخ شده اند. بنابراین، قاعدتاً بایستی گروهی از روشنفکران مصالح آنان را بازشناسی کنند.»
روش اقتصاد سرمایه سالارانه، اغفال اقتصادی و ایجاد احساس رفاه کاذب است. در این روش، رسانه ها به جای مردمان می اندیشند و روشنفکران به عنوان سوارکاران مرکب رسانه، وظیفه حفاظت از شبکه های فساد اقتصادی را بر عهده دارند.
ژورنالیسم، مهمترین محمل تسامح سرکوبگر است. بسیاری از روزنامه های اکنون ایران، به اسم آزادی بیان عملاً امکان آزادی اندیشه را از دیگران گرفته اند. دولت نهم و شخص احمدی نژاد از انجا که شیوه دیگری از اندیشه را به طور قاطع در عمل پیاده می کند، از دایره تسامح سرمایه سالاران خارج می شود. آزادی بیان و تسامح و تساهلی که به عنوان شعار گفتمان مدرن شناخته می شود، فقط در صورتی رعایت می شود که تفکر و گفتمان دیگری هوس نکند، آراء خود را از گفتار به کردار منتقل کند چراکه ارزش های مدرن، ارزش های مطلق انگاشته می شوند و شبکه ها و باندهای ثروت و قدرت، ادامه حیات خود را در گرو حفظ این روش می دانند.
از این رو، انتظار رعایت انصاف و عدالت از جانب این روزنامه ها عبث و بی معناست. چراکه اینان حیات خود را در معرض خطر می بینند و "الغریق یتشبّث بکلّ حشیش"، فرومانده مردم به گرداب در/ زند چنگ در هر گیاه ناگزر
به عبارت دیگر تخریب دولت از جانب شبکه های رسانه ای متّصل به باندهای رسوب کرده اقتصادی و سیاسی نه یک بداخلاقی سیاسی یا خطای اخلاقی که یک اقدام حیاتی برای نجات خود است.


همچنین مشاهده کنید