یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

احسان به دیگران


احسان به دیگران
خداوند بندگانش را در قانونی کلی و اصلی مهم به عدل و احسان امر می‌کند. سخن در احسان به آیه نود از سورة مبارکة نحل انجامید و احسان به نزدیکان. اما نیکی به نزدیکان(إِیتاءِ ذِی الْقُرْبی‏) در واقع بخشی از مسأله احسان است با این تفاوت که احسان در جامعه است، وَ إِیتاءِ ذِی الْقُرْبی‏ در خصوص خویشاوندان و بستگان که جامعه کوچک محسوب می‏شود. با توجه به این‌که جامعة بزرگ از همین جامعه کوچک‌تر یعنی جامعه فامیلی ترکیب شده، هر‌گاه، این واحدهای کوچک‌تر از انسجام بیشتری برخوردار شوند، اثر آن در جامعه ظاهر می‏شود، و در واقع وظایف و مسؤولیت‌ها به صورت صحیحی در میان مردم تقسیم می‏‌شود؛ چرا که هر گروه در درجه اول به ضعفای بستگان خود می‏پردازد و از این طریق همه این گونه اشخاص زیر پوشش حمایت نزدیکان خود قرار می‏گیرند. اگر هر فامیل و همسایه نزدیکان و آشنایان خویش را دستگیری کنند، فقر تا حد فراوانی از جامعه اسلامی ریشه‌کن خواهد شد.
اگر ما«ذی القربی» را به معنای مطلق نزدیکان اعم از نزدیکان در فامیل و نسب و یا نزدیکان دیگر بدانیم؛ آیه مفهوم وسیع‌تری پیدا می‏کند که حتی همسایگان و دوستان و مانند آن را شامل می‏شود.(هر چند معروف در معنای ذی القربی، خویشاوندان است) مسأله کمک به جامعه‏ کوچک(یعنی بستگان و خویشاوندان) از آن نظر که از پشتوانه عاطفی نیرومندی برخوردار است، از ضمانت اجرایی بیشتری بهره‏مند خواهد بود. [۱]
احسان به نزدیکان و بستگان اگر هم به معنای اخص باشد باز هم بسیار نیکو است و این امر هم بسیار مورد سفارش ائمه اطهار است؛ چنان که پیامبر اعظم(ص) فرموده است:«مَنْ مَشَی إِلَی ذِی قَرَابَةٍ بِنَفْسِهِ وَ مَالِهِ لِیَصِلَ رَحِمَهُ أَعْطَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَجْرَ مِائَةِ شَهِیدٍ وَ لَهُ بِکُلِّ خُطْوَةٍ أَرْبَعُونَ أَلْفَ حَسَنَةٍ وَ مُحِیَ عَنْهُ أَرْبَعُونَ أَلْفَ سَیِّئَةٍ وَ رُفِعَ لَهُ مِنَ الدَّرَجَاتِ مِثْلُ ذَلِکَ وَ کَانَ کَأَنَّمَا عَبَدَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مِائَةَ سَنَةٍ صَابِراً مُحْتَسِبا»[۲] یعنی هر کس برای احسان به خویشاوندانش شخصاً و با مالش به نزد آنان برود، خداوند پاداش صد شهید را بر وی اعطا می‌کند، و به ازای هر گامی که در این راه بر‌می‌دارد، چهل هزار حسنه ثبت و چهل هزار گناه از گناهانش محو شود و به همان تعداد، درجات وی رفیع شود؛ چنان‌که گویا خدا را صد سال با شکیبایی و اخلاص عبادت کرده‌ است.
حتی به همین اندازه در بیان پاداش احسان به دیگران اکتفا نشده و امام صادق(ع) در روایتی آن را از طواف خانة خدا برتر می شمارد. در این روایت امام ابتدا به بیان فضیلت طواف خانة خدا پرداخته و می‌فرماید:«کسی که خانة کعبه را یک‌بار طواف کند، خدا برای او شش هزار حسنه منظور می‌دارد و شش هزار گناه وی را پاک و درجه‌اش را ترفیع می بخشد...» سپس وقتی راوی از امام سؤال می‌کند که این همه پاداش مربوط به طواف است؟ امام در پاسخ او می‌فرماید:«تو را خبر می‌دهم از چیزی که از حیث پاداش از این هم برتر باشد و آن برآورده ساختن حوائج مسلمانان است که برتر از طواف و طواف...» تا آنجا به گفتة راوی امام ده مرتبه این کلمه(طواف) را تکرار کردند. [۳]
روزی مردی اعرابی وارد مدینه شد و پرسید: سخاوتمند‌ترین شخص در مدینه کیست؟
امام حسین (ع) را به او معرفی و او را به سوی امام راهنمایی کردند. هنگامی که وارد مسجد شد، امام در را حال نماز دید، ایستاد و این چند شعر بیت را خواند؛
لَمْ یَخِبِ الْآنَ مَنْ رَجَاکَ وَ مَنْ حَرَّکَ مِنْ دُونِ بَابِکَ الْحَلْقَهْ
أَنـْتَ جَـوَادٌ وَ أَنـْتَ مُـعْتَـمَـدٌ أَبُوکَ قـَدْ کَانَ قَاتِـلَ الْفَسَقَهْ
لَوْ‌لا الَّذِی کَـانَ مِـنْ أَوَائِلـِکُمْ کَانَتْ عَلَیْنَا الْجَحِیمُ مُنْـطَبِقَه‏
یعنی من اولین کسی نیستم که به شما امید بسته و درب خانة احسان شما را می‌کوبد. تو انسان بسیار بخشنده و تکیه‌گاه مستمندانی، پدرت نیز قاتل فاسقان بود. اگر عنایت شما نسبت به ما نبود؛ قطعاً در آتش جهنم می سوختیم.
سید الشهدا(ع) نماز را به پایان رساند و به قنبر فرمودند: از مال حجاز چیزی باقی مانده است؟ قنبر عرض کرد: چهار هزار دینار موجود است. امام دستور داد که آن را بیاورد؛ زیرا کسی که سزاوار به آن بود رسید. امام آن شخص به خانة خویش برد. بعد از لحظاتی امام دستش را از شکاف درب خانه بیرون آورد و پول‌ها را به اعرابی داد و این شعر را خواند:
خُذْهَا فَإِنِّی إِلَیْکَ مُعْتَذِرٌ وَ اعْلَمْ بِأَنِّی عَلَیْکَ ذُو شَفَقَه‏
یعنی این را بگیر و من از تو معذرت می‌خواهم و بدان که نسبت به تو دلسوزم. اعرابی پول‌ها را گرفت و شروع به گریه کرد. هنگامی که امام (ع) فرمود: شاید آن چه دادیم کم بود، اعرابی پاسخ داد: هرگز! گریه‌ام برای این است که چگونه دست سخاوتمند شما در دل خاک جای خواهد گرفت.[۴]
هادی الیاسی
۱ـ تفسیر نمونه، ج‏۱۱، ص: ۳۷۰.
۲ـ ارشاد القلوب ، ج ۱، ص ۱۹۲.
۳ـ الکافی، ج ۲، ص ۱۹۴.
۴ـ بحار الأنوار، ج‏۴۴، ص: ۱۹۱.
منبع : خبرگزاری رسا


همچنین مشاهده کنید