چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
بررسی ساختار فقه
از اموری كه همواره ذهن متفكّران و صاحب نظران حوزه علمی را به خود مشغول كرده، طبقهبندی یا ایجاد ساختاری مناسب برای علم است، و باید اذعان كرد كه ورود به علم، بدون چینش منطقی یا شبه منطقی آن، به غایت دشوار است. گواه مطلب این است كه هر علمی در مقام واقع و خارج، بهنوعی طبقهبندی شده است تا جویندگان و پژوهندگان، آن علم را از علوم دیگر تمیز داده، در نحوه ورود به آن علم، سردرگم نمانند.
به نظر میرسد بهترین شیوه در ایجاد ساختار مناسب برای علم، در نظر گرفتن سه ویژگی ذیل است:
۱) ایجاد ساختار، بر اساس سیر منطقی باشد. به عبارت دیگر، توجیه منطقی داشته باشد؛
۲) ساختار علم به گونهای باشد كه همه مصادیق و زیر مجموعههای آن علم را به راحتی در خود جای دهد؛
۳) مباحث مناسب در كنار هم قرار گیرند.
توجّه به سه امر پیشین میتواند مشكلاتی را كه در ورود و خروج علم، پیش پای محقّق قرار دارد، یكباره مرتفع سازد؛
البتّه در طول تاریخ علم، سه امر پیشگفته كم و بیش مورد توجّه قرار گرفته است؛ برای مثال، منطقیان، مسائل منطق را به دو بخش مهم تصوّرات و تصدیقات، فیلسوفان الاهی، فلسفه را به الاهیات بالمعنی الاعم (شاملمباحث وجود و تقسیمات آن و ماهیت و مسائل جانبی آن) و الاهیات بالمعنی الاخص (شامل مباحث مربوط بهاثبات ذات، صفات و افعال خدا) تقسیم كردهاند یا اصولیان، اصول فقه را كه مقدّمه فقه است، به اصول لفظیه واصول عملیه تقسیم كردهاند.
برای فقه نیز ساختار متعدّدی مطرح شده است. بعضی از این ساختار، آن گونه كه باید مورد توجّه قرار نگرفته وبعضی هم مورد توجّه عدّهای از فقیهان قرار گرفته است؛ ولی همانگونه كه اشاره شد، علم فقه از یك ساختاری كه مقبول عامّه فقیهان باشد، محروم است، و این نقیصهای است كه كمتر به آن توجّه شده است.
در مقاله حاضر، دستهبندی و ساختارهایی كه در طول تاریخ فقه اسلامی برای فقه عرضه شده، مورد بررسی قرارگرفته؛ سپس ساختاری كه به نظر نگارنده، اشكال كمتری دارد، پیشنهاد شده است.
● طبقهبندی فقه از دیدگاه فقیهان شیعه
۱ ) ساختار فقه از دیدگاه صاحب مراسم
سلار بن عبدالعزیز دیلمی، متوفای ۴۴۸ قمری، نخستین فقیه شیعه است كه طرح مدوّنی را برای فقه عرضه داشته. او درتقسیم اوّلیه، فقه را به دو بخش عمده عبادات و معاملات تقسیم كرده و بقیه موضوعات فقهی را در زیر مجموعه عبادات ومعاملات جای داده است (سلار بن عبدالعزیز، ۱۴۱۴: ص ۸۲). این طرح بر اساس ترسیم درختی بدین قرار است.
▪ طرح سلار بر اساس یك نظام درختی
بررسی طرح "سلار"
طرح سلاّر، مزایای خوبی دارد؛ امّا از دو جهت دارای ابهام است.
اوّلاً معیار ساختار مذكور، مشخّص نشده است؛
ثانیاً روشن نیست كه همه موضوعات و كتابهای فقهی را دربربگیرد و این ابهام نیز از عدم ایضاح مفهوم "عبادات" و"معاملات" ناشی است.
۲) ساختار فقه از منظر ابی الصلاح حلبی
ابیالصلاح تقیالدین بننجمالدین عبداللَّه حلبی (۴۴۷ - ۳۴۷ ق) علم فقه را به سه قسم عمده عبادات،محرمات و احكام تقسیم كرده است.
او در توجیه تقسیم خود مینویسد:
تكلیف شرعی سه قسم است: عبادات، محرّمات و احكام. عبادات نیز دو نوع است: واجبات و مستحبات، و هر كدام وجهی دارد كهامتثال آن به همان شكل واجب است؛ امّا وجه فرایض (واجبات) این است كه هم انجام آن لطف است و هم ترك آن قبیح است. وجهلطف بودن آن از دو جهت است:
۱) در مورد واجبات عقلی (انجام واجبات سبب میشود انسان اموری را كه از نظر عقل واجب است،انجام بدهد)؛
۲) برای پرهیز از قبایح، و وجه قبح ترك واجبات نیز به این سبب است كه ترك مفروضات (واجبات)، به ترك واجبعقلی میانجامد.
وجه مستحبات، لطف بودن آنها برای محسّنات عقلی است، و ترك آن (مستحبات) قبیح نیست؛ چنانكه ترك محسنّات عقلی كهاین مستحبّات، لطف در آنها است) نیز قبیح نیست.
وجه قبح "محرّمات" این است كه ارتكاب محرمات مفسده داشته، انسان را به قبایح عقلی میخواند و از واجبات باز میدارد؛بنابراین، پرهیز از آن واجب است؛ زیرا پرهیز از محرّمات، در حقیقت، پرهیز از فعل قبیح است.
وجه "احكام" نیز این است كه مكلّف، به وجه هر آن چیزی كه تصرّف كردن در آن نیكو است، علم یافته، واقف شود (حلبی،۱۴۰۳: ص ۱۰۹)
▪ طرح ابوالصلاح براساس نظام درختی
بررسی طرح ابوالصلاح حلبی
طرح ابوالصلاح از چند جهت قابل تأمّل است.
اولاً تقسیم باید به گونهای باشد كه اقسام آن نتوانند در یكدیگر تداخل شوند، و به نظر میرسد تقسیم فوق قابلیتجلوگیری از ورود اقسام متعارض را ندارد؛ زیرا شكّی نیست كه عبادت نیز میتواند به عبادات حرام و واجب تقسیمشود. از طرفی، عبادات حرام، بر اساس تقسیم مرحوم ابوالصلاح، باید زیر مجموعه محرّمات قرار گیرد، و معنایش ایناست كه یك قسم، زیر بخش دو قسم متعارض و متقابل قرار گرفته است.
عین همین مطلب در مورد "احكام" نیز صادق است؛ برای مثال، اجاره حرام، مضاربه حرام و... از محرّماتاست با این كه از مصادیق احكام قرار داده شده است.
شاید علّت اشكال مذكور، این باشد كه قسیم محرّمات، بهطور منطقی نمیتواند، عبادات باشد؛ زیرا در فقهاسلامی، محرّمات نقیض واجبات است، نه عبادات.
ثانیاً در این طرح، اثری از "معاملات" نیست كه مقسم بخش مهمّی از موضوعات فقهی است. توضیح این كههركس كوچكترین اطّلاعی از فقه اسلامی داشته باشد درمییابد كه یكی از مهمترین قسمتهای فقه، بحث"معاملات" با شقوق و اقسام گوناگون آن است، و طبیعی است كه عدم وجود اجزای رئیسه علم در ساختار آن،ملازم با نقص آن ساختار است.
۳ ) ساختار فقه از دیدگاه ابن برّاج
قاضی عبدالعزیز بن براج طرابلسی (۴۸۱-۴۰۰ ق) در كتاب المهذّب، احكام شرعی را به دو بخش عمدهتقسیم كرده است:
۱) احكامی كه مورد ابتلای همگان است؛
۲) احكامی كه مورد ابتلای همه مردم نیست.
وی در این باره مینویسد:
بدان كه شرعیات دو نوعند.
۱) شرعیاتی كه همیشه مكلّف با آن سر و كار دارد؛
۲) شرعیاتی كه این گونه نیستند. آنكه مكّلف همیشه با آن سر و كار دارد، عبارتند از نماز، حقوق اموال، روزه، حج و جهاد، و شرعیاتی كه عامالبلوی نیستند، غیر از موارد یاد شدهاند. عامالبلوینیز خود به دو قسم تقسیم میشود.
۱) عامالبلوایی كه مكلّف، بیشتر با آن سر و كار دارد؛
۲) عامالبلوایی كه اینگونه نیستند (قاضی ابنبرّاج، ۱۴۰۶: ج ۱، ص ۱۸).
▪ طرح قاضی ابن برّاج براساس نظام درختی
بررسی طرح ابن برّاج
ابن برّاج، به جزئیات طرح اشاره نكرده است؛ امّا به نظر میرسد كه آغاز مناسبی داشته است. در هر تقسیمی باید ملاكی منطقی در نظر گرفته شود و او نیز با ملاك خاصّی وارد تقسیمبندی فقه شده، و از این جهت نیز قابل تحسیناست؛ امّا سخن در اصل ملاك است. ملاك او این است كه احكام شرعی یا احكام عامالبلوی است یا نیست؛ آنگاه آنرا كه عامالبلوی است، به عبادت تعبیر، و پنج مورد را مصادیق عامالبلوی ذكر كرده است.
مهمترین اشكال این معیار، سلیقهای بودن آن است. به چه علّت "جهاد" از امور عامالبلوی است كه ممكناست انسان در طول عمر خود، یك بار نیز موفّق به جهاد در راه خدا نشود؛ ولی "بیع" كه تقریباً همه روزه انسان باآن سر و كار دارد، از امور عامالبلوی نباشد یا برای مثال، "حج" از امور عامالبلوی باشد؛ ولی تجارت، عامالبلوینباشد؛ بنابراین، تقسیم پیشین از این جهت كه قابلیت دارد همه ابواب فقه را در خود جای دهد، خوب است؛ امّامشكل سلیقهای بودن آن را به هیچ وجه نمیتوان برطرف كرد.
۴) طبقه بندی فقه از دیدگاه صاحب شرایع
ابیالقاسم نجمالدین جعفر بنالحسن بن ابیزكریا یحیی بن الحسن بن سعید هذلی، مشهور به "محقّق" و محقّق حلّی (۶۷۶ - ۶۰۲ ق) با الهام از تقسیم بندیهای گذشته كوشیده است طرحی را ارائه دهد كه معایب طرحهایگذشته را نداشته باشد؛ بدینسبب، كتاب شرایعالاسلام را كه از مهمترین كتابهای او است، بر چهار بخش مهمپایهریزی كرده كه عبارتند از:
۱) عبادات؛
۲) عقود؛
۳) ایقاعات؛
۴) احكام (محقّق حلّی، ۱۴۰۳: ج ۱، ص ۷).
محقّق صاحب شرایع، در كتاب خود فقط ابواب فقهی را بر اساس این چهار عنوان طبقهبندی كرده؛ امّا توجیه و وجه حصر آن را متعرّض نشده است؛ ولی فقیهان دیگری همچون شهید اوّل و فاضل مقداد كوشیدهاند آن را توجیهكنند. و شاید بتوان ادّعا كرد كه طرح "محقّق"، بهطور كلّی مورد پذیرش فقیهان پس از وی قرار گرفته است؛ بدینلحاظ در ورود و خروج مباحث فقهی، بر اساس طرح صاحب شرایع عمل كردهاند (مغنیه، ۱۴۰۴: ج ۳، ص ۱۳).
شهید اوّل (ره) در توجیه طرح محقّق حلّی مینویسد:
وجهالحصر انالحكمالشرعی امّا ان تكون غایته الاخرهٔ اوالغرض الاهم منهالدنیا، والاوّلالعبادات، والثانی امّا ان یحتاج الی عبارهٔاولا والثانی الاحكام و الاول اما ان تكونالعبارهٔ من اثنین ـ تحقیقاً او تقدیراً ـ او لا، والاوّل العقود والثانی الایقاعات (شهید اوّل، ج۱، ص ۳).
وجه حصر (انحصار فقه در عبادات، عقود، ایقاعات و احكام) این است كه حكم شرعی از دو حال خارج نیست: یا هدف نهایی آن آخرت است یا مهمترین غرض آن دنیا است.
قسم اوّل، عبادات است، و قسم دوم دو صورت دارد: یا به "عبارت" احتیاج دارد یا ندارد. اگر به عبارت و لفظ نیاز ندارد، "احكام" است. صورت اوّل (آن كه به لفظ احتیاج دارد) نیز دو حالت دارد، یا عبارت بین دو نفر است چه تحقیقاً و چه تقدیراً، یا نیست. صورت اوّل را عقود و صورت دوم را ایقاعات نامند.
▪ طرح محقّق حلّی براساس نظام درختی
بررسی تقسیم صاحب شرایع
همانگونه كه اشاره شد، محقّق حلّی وجه تقسیم خود را بیان نكرده، و فقط كتاب شرایع را بر اساس چهار عنوانمذكور، ترتیب داده است. فقط شهید اوّل (ره) توجیهی را برای تقسیم مذكور بیان داشته و مرحوم مطهری باتوجّه به همین توجیه، طرح محقّق حلّی را كامل ندانسته، مینویسد:
حلّی در تقسیم خود، عبادات را یك بخش قرار داده كه جای ایراد نیست؛ ولی در بخشهای دیگر، نیازمندی به صیغه و بینیاز بودن ازآن، و طرفینی بودن صیغه یا یك طرفی بودن آن را ملاك تقسیم و جدا كردن قسمتها و گروه گروه شدن ابواب فقهی قرار داده است؛ درنتیجه، نكاح و طلاق كه هر دو مربوط به حقوق خانوادگی است، یكی برقراری پیوند زناشویی است و دیگری گسسته شدن آن، در دو گروهمختلف قرار گرفتهاند فقط به دلیل این كه یكی عقد است و صیغهاش طرفینی و دیگری ایقاع است و صیغهاش یك طرفی. همچنین اجاره وجعاله با همه قرابت ذاتی و ماهوی میان آنها به دلیل اختلاف در عقد و ایقاع بودن، از یكدیگر جدا شده و هر كدام در بخش جداگانه واقعشدهاند. سبق و رمایه به دلیل اینكه مشتمل بر عقد است از جهاد كه به خاطر آن تشریع شده، به كلّی جدا شده است، اقرار كه از توابعكتابالقضاء است، در بخشی غیر از بخش كتابالقضا واقع شده است. كتابالقضا و كتاب الاطعمه و الاشربه و كتاب الارث، بدون هیچمشابهتی به دلیل این كه نه عبادتند و نه عقد و ایقاع، داخل در یك گروه شناخته شدهاند. اساساً كلمه "احكام" كه هم در تقسیم محقّق وهم در دو تقسیم دیگر آمده است، در اینجا مفهومی نمیتواند داشته باشد: اصطلاحی است نه چندان مناسب برای ابوابی كه نه ازعباداتشان میتوان شمرد و نه از عقود و نه از ایقاعات و نه از عادات و نه از سیاسات (مطهری، ۱۳۶۸ : ص ۱۵۹).
به نظر نگارنده یكی از ویژگیهای بارز طرح محقّق حلّی، این است كه میتوان همه ابواب فقهی را به نوعی در آنجای داد، و اندراج همه ابواب فقهی در قالب یك طرح، نقطه قوّت آن است؛ به همین جهت به راحتی نمیتوان از آنچشم پوشید؛ امّا نكتهای است كه ذكر آن خالی از فایده نیست این كه اگر در تقسیم یك علم، امكان تقسیم ثنایی باشد،نوبت به تقسیم ثلاثی یا رباعی نمیرسد؛ زیرا بعضی از آنها بهطور منطقی باید زیر مجموعه اقسام دیگر قرار گیرند.بله، اگر اقسام متعدّد به هیچ وجه قابلیت تداخل (اعم و اخص) نداشته باشند، نوبت به تقسیم ثلاثی یا رباعی و... میرسد.
به نظر نگارنده، امكان چنین تقسیمی در فقه اسلامی هست، و طرح محقّق حلّی از این جهت نقص دارد كه بحثتفصیلی آن در طرح پیشنهادی روشن خواهد شد.
۵) ساختار فقه از دیدگاه شهید اوّل
محمّد بن جمالالدین مكّی عاملی معروف به شهید اوّل (۷۸۶ - ۷۳۴ ق) اگرچه در كتاب ذكری، همان طرحمحقّق حلّی را توجیه كرده، در كتاب القواعد والفوائد، طرح دیگری را ارائه داده است.
وی در این طرح، با یك پیشفرض از علم كلام،* هدف و فلسفه تشریعاحكام را از چهار حالت خارج نمیداند.
۱) جلب منفعت برای مكلّف در امور آخرتی؛
۲) دفع مفسده از مكلّف در امور آخرتی؛
۳) جلب منفعت برای مكلّف در امور دنیایی؛
۴) دفع ضرر از مكلّف در امور دنیایی.
ممكن است در یك حكم، بیش از یك غرض جمع بشوند؛ برای مثال، آن كس كه مشغول كسب نیازمندیهایخود و واجبالنفقه یا مستحبّالنفقه خود است، اگر همه همتّش در جهت كسب و به همراه قصد قربت باشد، تماماغراض چهارگانه پیشگفته در آن جمع میشود؛ بنابراین، از آن جهت كه خود را از نابودشدن حفظ میكند، منفعتدنیایی را برای خود جلب كرده و در نتیجه، ضرری كه ممكن بود با عدم بهدست آوردن نیازمندیها، برایش پدید آید،از خود دفع كرده است، و از آن جهت كه مشغول انجام وظیفه واجب با قصد قربت است، منفعت آخرتی را برای خود جلب كرده و در نتیجه، ضرر آخرتی را كه لازمه ترك واجب است، از خود دفع كرده است.
با توجّه به این مطالب، هر حكم شرعی كه مهمترین غرض آن، آخرت است، "عبادت" یا "كفّارات" نامیدهمیشود. و فرقی نمیكند كه هدف آن، جلب منفعت یا دفع مفسده باشد.
میان "عبادت" و "كفّارات" نیز عموم و خصوص مطلق است؛ بنابراین، هر كفّارهای، عبادت است؛ امّا هرعبادتی، كفاره نیست؛ و هر حكم شرعی كه مهمترین غرض آن، دنیا است، چه برای جلب منفعت و چه دفع مفسدهباشد، "معامله" نامیده میشود.
جلب منفعت و دفع مفسده نیز دو نوع است.
أ) جلب منفعت یا دفع ضرر بالاصاله
احكامی كه مقصود بالاصاله آن جلب منفعت است، همان چیزهایی است كه با حواس پنجگانه درك میشوند؛ بنابراین برای هر كدام از حواس پنجگانه انسان، بهرهای از احكام شرعی است؛ از جمله:
۱) شنیدنیها
۱-۱) شنیدنیهای واجب، نظیر شنیدن قرائت جهریه. (در قرائت نماز صبح، مغرب و عشا، انسان باید جوهره صدای خود رابشنود)؛
۱-۲) شنیدنیهای حرام، همچون شنیدن موسیقی غنایی و آلات لهو.
۲) دیدنیها
۲-۱) دیدنیهای واجب، مثل مطلّع شدن بر عیب اجناس، برای قیمت گذاری؛
۲-۲) دیدنیهای حرام، نظیر نگاه به محرّمات.
۳) لمس كردنیها
نظیر احكام وطی و مقدّمات آن، و آنچه به ازدواج مربوط میشود؛ چه ثبوتاً، مثل احكام مربوط به نكاح، و چهزوالاً، مثل احكام مربوط به طلاق؛ چرا كه غرض مهم بحثهای ازدواج و طلاق، لمس است؛ یعنی این كه چهلمسهایی واجب و چه لمسهایی حرام است.
چیزهای دیگری نیز به لمس مربوط میشود؛ مثل احكام مربوط به لباس و ظروف و ازاله نجاسات وتحصیلطهارت.
۴) چشیدنیها
مثل احكام اطعمه و اشربه و صید و ذباحه، امّا احكامی كه مقصود بالاصاله آن، دفع ضرر از مكلّف است، احكاممربوط به حفظ مقاصد پنجگانه (عقل، نفس، دین، نسب و مال) است.
ب. احكامی كه مقصود بالتبع آن جلب منفعت یا دفع ضرر از مكلّف است
آن هر وسیلهای است كه با حواس پنجگانه و مقاصد پنجگانه ارتباط دارد. این وسایل، پنج گونهاند.
۱) وسیله اوّل: اسبابی كه افاده ملك میكنند كه شش طایفهاند:
۱) دستهای كه افاده ملك عین با عقد معاوضه میكنند؛ نظیر، بیع، صلح، مزارعه، مساقات و مضاربه؛
۲) افاده ملك عین با عقد غیر معاوضی، نظیر هبه، صدقه، وقف، وصیت به عین، قبض زكات، خمس و نذر؛
۳) افاده ملك عین بدون عقد، نظیر حیازت، ارث، احیای موات، غنیمت و التقاط (لقطه)؛
۴) افاده ملكیت منفعت با عقد معاوضی، مانند وصیّت به منفعت؛
۵) افاده ملكیت منفعت بدون عقد، نظیر ارث منافع.
۲) وسیله دوم: اسبابی كه سبب تسلّط بر ملك غیر و پنج قسم هستند.
۱) آنچه قهراً سبب تسلّط بر ملك غیر میشود؛ مثل شفعه، مقاصّه بر مماطل، بیع مال كسی كه از حقّ واجب امتناع میورزد، رجوعبایع به عین مال خود در تفلیس به نحو مطلق، و در "موت" اگر در مال وفا است؛
۲) مواردی كه باعث میشود به سبب مصلحت تصرّف كننده، تسلّط بر تصرّف ملك غیر پیدا شود؛ مثل عاریه؛
۳) مواردی كه سبب میشود به سبب مصلحت مالك، بر تصرّف ملك غیر تسلّط پیدا شود؛ مانند وكالت تبرّعی، و ودیعهای كه درجابهجایی آن اذن داده شده است؛
۴) مواردی كه شخصی، به سبب مصلحت دو طرف، بر مال غیر تسلّط مییابد؛ نظیر شركت، مضاربه و وكالت به جعل؛
۵) مواردی كه صرفاً به سبب وضع ید بر مال غیر، باعث تسلّط بر مال غیر میشود؛ مانند ودیعه غیر مأذون كه به جابهجایی آن اجازهداده نشده است.
۳) وسیله سوم: اسبابی كه سبب منع مالك از تصرّف در مالش میشود كه همان اسباب ششگانه حجر (جنون،صباوت، رقیت، سفاهت و مرض متصّل به موت) و شبیه آن است؛ نظیر حجر زوج بر زوجه در امور مربوط بهاستمتاع، حجر بایع و مشتری برای تسلیم ثمن و مثمن.
۴) وسیله چهارم: اسبابی كه باعث حفظ مقاصد پنجگانه (نفس، دین، عقل، نسب و مال) هستند كه از ضروریاتبوده و هیچ شریعتی از شرایع آسمانی هم نیامده است، مگر این كه آنها را حفظ كرده. این اسباب عبارتند از:
۱) قصاص، دیه و دفاع كه اسباب حفظ نفسند؛
۲) جهاد و قتل مرتد كه اسباب حفظ دینند؛
۳) تحریم مسكرات و حد بر آنها كه اسباب حفظ عقل به شمار میآیند؛
۴) تحریم زنا، لواط، اتیان بهائم، قذف و حد بر آنها كه اسباب حفظ نسبتند؛
۵) تحریم غصب، سرقت، خیانت، قطع طریق و حد و تعزیر بر آنها كه اسباب حفظ مال به شمار میآیند.
۵) وسیله پنجم: اسبابی كه سبب جلب مصلحت و دفع مفسده میشود؛ مانند قضا، دعاوی و بیّنه.
دلیل مطلب این است كه زندگی اجتماعی، جزو ضروریات زندگی مكلّف است كه دائم در معرض نزاع و كشمكشقرار دارد.
در این گونه زندگی، دو چیز لازم است:
۱) وجود چیزی كه ریشه درگیریها را بخشكاند كه آن چیزی جز شریعت نیست؛
۲) وجود اداره كننده كه همان امام یا نائب او است؛ زیرا سیاست فقط با قضا و آنچه با آن مرتبط است، تحقّق مییابد. و با این مقاصدمیتوان كتابهای فقهی را طبقهبندی كرد. (شهید اوّل، ج ۱، ص ۳۷).
▪ طرح اوّل شهید اوّل براساس نظام درختی
بررسی طرح شهید اوّل
درباره این طرح، چند نكته به نظر میرسد:
۱) تقسیم اوّلیه فقه به "عبادات" و "معاملات"، از محسّنات طرح است؛ بهویژه با توجّه به معیاری كه برایآن ذكر كردهاند (مباحث مربوط به جنبههای آخرتی دنیایی). بلاخره در صورت امكان تقسیم ثنایی، نوبت بهتقسیم ثلاثی و... نمیرسد.
۲) یكی از اهداف دسته بندی علم، آن است كه مطالبی كه طبق قاعده كنار هم قرار میگیرند، یك جا جمع شوند. بهعبارت دیگر، در زیربخش مفهوم جامع قرار گیرند؛ در حالی كه این مطلب به جز تقسیم اوّلیه، در تقسیمهای میانی،مورد توجّه قرار نگرفته است؛ به طور مثال، وكالت تبرّعی و وكالت به جُعل، بهطور منطقی زیرمجموعه وكالت به شمارمیآیند؛ ولی در این طرح، به طور كامل از هم متمایز شدهاند و یكی، جزو اسباب تصرف در مال غیر به جهتمصلحت مالك، و دیگری، جزو اسباب تصرّف در مال غیر به جهت مصلحت دو طرف قرار گرفته است؛ چه این كه دردستهبندی احكام مربوط به جلب منفعت یا دفع مفسده بالاصاله، اضطرابی نیز مشاهده میشود؛ زیرا مشخّص نیستكه این بخش، زیرمجموعه "معاملات" است یا "فقه". اگر زیرمجموعه "معاملات" تلقّی شده است، بابعضی از اخصهای آن نظیر احكام مربوط به قرائت جهریّه یا طهارت و ازاله نجاسات، هماهنگی ندارد؛ چرا كه اینموارد، به امور آخرتی مربوط است و اگر هم زیرمجموعه فقه تلقّی شده، با تقسیم ثنایی شهید اوّل منافات دارد، زیراهمانگونه كه اشاره شد؛ وی احكام شرعی را با توجّه به غرض اهمّ آنها درباره دنیا و آخرت، به "عبادات" و"معاملات" تقسیم كرده است.
۶) ساختار فقه از دیدگاه صاحب مفتاح الكرامه
سیدمحمّدجواد حسینی عاملی (متوفای ۱۲۲۶ ق) از جمله فقیهانی است كه طرحی را برای دسته بندیابواب فقهی ارائه كرده است.
وی در ابتدای كتاب متاجر، بعد از نقل طرح محقّق حلّی و بیان وجه ملاك و معیار تقسیم، خود، طرح دیگری ارائهداده و فقه را به چهار قسم "عبادات"، "عادات"، "معاملات" و "سیاسات" تقسیم كرده است (حسینیعاملی، ۱۴۱۸: ج۸، ص ۳)، و در توجیه طرح مینویسد:
مقصود از احكام شرعی، یا نظم بخشیدن به امور دنیایی یا آخرتی یا هر دو است. اگر مقصود، سامان دادن به امور آخرتی باشد، همان"عبادات" است، و در صورت نخست - اگر مقصود، امور دنیایی باشد -، یا غرض و هدف آن، بقای شخص یا نوع است كه همان"عادات" بهشمار میرود یا هدف، مصالح مالی است كه به آن، "معاملات" گویند و یا مقصود، هم نظم بخشیدن به امور دنیایی و همآخرتی است كه "سیاسات" نامیده میشود (حسینی عاملی، ۱۴۱۸: ج ۸، ص ۳).
از دیدگاه صاحب مفتاحالكرامه، چه طرح محقّق حلّی یا طرح خود وی را بپذیریم، هدف و فلسفه تشریع احكام،حفظ مقاصد پنجگانهای است كه ادیان و شرایع بر آن بنا نهاده شدهاند، و آن، دین، نفس، عقل، نسب و مال است؛ زیرادین با عبادات، نفس به سبب تشریع قصاص و دیات، عقل به وسیله مانع شدن از چیزی (مسكرات) كه باعثازاله آن میشود، نَسَب به وسیله ازدواج و توالد و تناسل، و مال به وسیله معاملات و مداینات حفظ میشوند؛ چه اینكه همه این امور بهوسیله سیاسیّات، مثل حدود و تعزیرات، قضایا و شهادات محفوظ میمانند.
▪ طرح صاحب مفتاح الكرامه براساس نظام درختی
بررسی طرح صاحب مفتاح الكرامه
طرح صاحب مفتاحالكرامه نیز میتواند طرح قابل توجیهی باشد و میتوان آن را در قالب حصر عقلی قرار داد؛ مثلاین كه گفته شود: احكام شرعی یا فقط برای نظم بخشیدن به امور آخرتی است یا نیست. قسم اوّل، همان"عبادات" است. قسم دوم نیز دو حالت دارد: یا فقط برای امور دنیایی است یا نیست. قسم دوم "سیاسیّات" است؛ چون نه به امور آخرتی اختصاص دارد، نه دنیایی. قسم اوّل نیز دو حالت دارد: یا برای بقای شخص یا نوع استكه همان "عادات" است یا هدف مصالح مالی است كه به آن "معاملات" میگویند.
مطالب پیشگفته فقط برای تبیین سیر منطقی طرح است؛ امّا دلیل بر این نیست كه بهترین طرح برای دستهبندی فقه باشد؛ زیرا همانگونه كه پیشتر اشاره شد، این است كه در صورت امكان تقسیم ثنایی، بهطور منطقی، نوبت به تقسیم ثلاثی یا رباعی نمیرسد.۷) دستهبندی فقه از دیدگاه فیض كاشانی
ملاّمحسن فیض كاشانی (متوفای ۱۰۹۰ ق) در كتاب مفاتیحالشرایع، فقه را به دو فنّ عمده تقسیم كرده است كه عبارت است از:
أ) فنّ عبادات و سیاسات
در این فن، شش مفاتیح است:
۱) مفاتیح صلات، و مباحث نجاسات و طهارت را در همین مفاتیح وارد كرده است؛
۲) مفاتیح زكات، مباحث خمس و صدقات نیز در همین مفتاح است؛
۳) مفاتیح صیام، مباحث اعتكاف و كفارات در این مفتاح وارد شده است؛
۴) مفاتیح حج، مباحث عمره و زیارات در این مفتاح داخل شده است؛
۵) مفاتیح نذر و عهد كه شامل مباحث ایمان و اصناف معاصی نیز میشود؛
۶.) مفاتیح حسبه و حدود، شامل مباحث افتا، لقطه، دفاع، قصاص و دیات.
خاتمه در جنایز است كه احكام مرضی و بعضی از وصیّت در این خاتمه قرار داده شده.
ب) فنّ عادات و معاملات
در این فنّ نیز شش مفتاح و یك خاتمه قرار داده است:
۱) مفاتیح مطاعم و مشارب: احكام صید و ذباحه در این مفاتیح جای داده شده است؛
۲) مفاتیح مناكح و موالید: احكام طلاق، خلع، مبارات، لعان، ظهار و ایلا را در این مفتاح آورده است؛
۳) مفاتیح معایش و مكاسب، شامل مباحث احیای موات، اصطیاد، استرقاق، بیع، ربا، شفعه، شركت، قسمت، مزارعه، مساقات،اجاره، جعاله، سبق، صلح، اقاله، احكام مداینات از قبیل قرض، رهن، ضمان، حواله، كفالت، تفلیس، مدیون، اقرار و ابرا و سایر امانات وضمانات همچون ودیعه، عاریه، غصب، اتلاف، لقطه و احكام تصرف بالنیابهٔ مثل ولایت، وكالت و وصایت؛
۴) مفاتیح عطایا و مروات: مباحث هدایا، وقوف، سكنا، حبس، وصیّت به مال، عتق، تدبیر و كتابت در همین مفاتیح داخل میشوند؛
۵) مفاتیح قضایا و شهادت؛
۶) مفاتیح فرائض و مواریث.
خاتمه در حیلههای شرعی است. (فیض كاشانی، ۱۴۰۱: ج ۱، ص ۳۶).
▪ نمودار درختی طرح فیض كاشانی
بررسی طرح فیض كاشانی
این طرح نیز همچون طرحهای گذشته، به رغم دقّت مرحوم فیض كاشانی، نتوانسته است از اشكال سلیقه ای بودن دسته بندی به جهت عدم وجود معیار مشخّص، و تداخل ابواب فقهی در یكدیگر دور بماند؛ بدینسبب مورد توجّه علما نیز قرار نگرفته و هیچ فقیهی بر اساس آن مشی نكرده است.
۸) دسته بندی فقه از دیدگاه شهید محمّد باقر صدر
وی در كتاب الفتاویالواضحه مباحث فقه را به چهار بخش به شرح ذیل تقسیم كرده است:
۱) بخش عبادات، شامل مباحث نماز، روزه، اعتكاف، حج، عمره و كفارات؛
۲) بخش اموال.
۲-۱) اموال عمومی، شامل مباحث خراج، انفال، خمس و زكات.
مقصود شهید صدر، از اموال عمومی، اموالی است كه به فرد خاصّی تعلّق ندارد؛ بلكه برای مصالح عموم است كهبهطور طبیعی مصارف آن نیز مشخّص است؛ به همین جهت، بحث خمس و زكات را كه همه فقیهان آن را در بخشعبادات آوردهاند، بهسبب این كه جنبه مالی آنها قویتر است، در این بخش گنجانده است.
۲-۲) اموال خصوصی، یعنی اموالی كه مالك یا مالكان مشخّصی دارد كه به دو قسم تقسیم میشود.
۲-۲-۱) اسباب شرعی تملك یا به دست آوردن حق خاص، شامل مباحث احیای موات، حیازت، صید، تبعیّت، میراث، ضمانات و غرامات.
۲-۲-۲) احكام تصرّف در اموال. شامل مباحث بیع، صلح، شركت، وقف، وصیّت و معاملات.
۳) بخش سلوك و آداب و رفتار شخصی، یعنی اعمال شخصی كه ربطی به عبادت و اموال ندارند. مانند:
۳-۱
) روابط خانوادگی، مناسبات دو جنس زن و مرد. مباحث نكاح و طلاق، خلع و مبارات، ظهار و لعان و ایلاء.
۳-۲) مقررات مربوط به تنظیم رفتار فردی و اجتماعی افراد جامعه، مثل مقررات مربوط به اطعمه و اشربه، ملابس ومساكن، آداب معاشرت، احكام نذر و عهد و یمین، ذباحه و امر به معروف و نهی از منكر.
۴) بخش آداب عمومی، یعنی رفتار و سلوك حاكم (ولی امر) در عرصههای حكومتی مثل مسایل قضا وحكومت، جنگ و صلح، روابط بینالمللی، ابواب و مباحث ولایت عامّه، شهادات، جهاد و حدود. (صدر، ج ۱۳۲/۱)
▪ نمودار درختی طرح شهید محمدباقر صدر
بررسی طرح شهید صدر
مرحوم شهید صدر در این دسته بندی، كوشیده است تا مباحث فقه را با تقسیمبندی حقوقی جدید هماهنگ سازدو در این جهت موفّق نیز شده است؛ امّا جعل واژه جدید، در صورتی بر واژههای قدیم نظیر معاملات، سیاسات واحكام مزیّت دارد كه نواقص تقسیمبندیهای گذشته را نداشته باشد؛ برای مثال، اموری مثل معاملات، وصیت،وقف، صلح و... زیرمجموعه اموال خصوصی قرار داده شده است؛ در حالی كه این گونه امور، فی نفسه، اموالخصوصی نیستند؛ بلكه از عقود به شمار میروند؛ چه این كه مسأله خمس و زكات كه همه فقیهان آن را در زمرهعبادات قرار دادهاند، صرفاً به جهت كاربرد مالی آن، در بخش اموال قرار داده شدهاست.
۹) ساختار فقه از دیدگاه صاحب رسالهی نوین
عبدالكریم بی آزار شیرازی در كتاب رساله نوین، ساختار دیگری را برای فقه ارائه داده است.
او در این كتاب، فقه را به چهار قسمت عمده تقسیم كرده كه عبارتند از:
۱) عبادات، شامل طهارت و پاكیزگی، نماز، روزه، اعتكاف و حج؛
۲) مسائل اقتصادی شامل
۲-۱) اقتصاد سیاسی و اجتماعی، مثل مالیات در اسلام، زكات و خمس؛
۲-۲) اقتصاد مردمی مثل وقف، حبس، هبه، صدقه، وصیّت، كفّاره، نذر و حجر؛
۲-۳) اقتصاد بازرگانی از قبیل تجارت، صلح، مضاربه، ربا، ودیعه، بانكها، سفته، بلیطهای بخت آزمایی و بیمه؛
۲-۴) اقتصاد كشاورزی، نظیر، شركت، تقسیم و تفكیك، شفعه، مزارعه، مساقات، اجاره و سرقفلی، استخدام و جعاله.
۳) مسائل خانواده همچون تشكیل خانواده، تغذیه و بهداشت، حقوق خانواده، تفریح، سرگرمی، طلاق، مرگ وارث؛
۴) مسائل سیاسی و حقوقی، شامل حكومت قانون، حكومت مردم، خدمتگزاران، حقوق قضایی از قبیل قضا وشهادت، حقوق اقلیتها و حقوق جزایی مثل حدود، قصاص، دیات و ضمان (بیآزار شیرازی، ۱۳۷۹: ج ۱، ص ۵۴).
▪ طرح شماره ۸ براساس نظام درختی
۹) ساختار فقه از دیدگاه صاحب الفقه المأثور
آیتاللَّه مشكینی در كتاب الفقهالمأثور تقسیم دیگری را برای فقه ارائه داده كه عبارت است از:
۱) عبادات، یعنی اعمالی كه قصد تقرّب الاهی در آن شرط است، مثل طهارتهای سه گانه (وضوء، غسل وتیمم)، صلات، صوم، اعتكاف، حج و عمره و كفّارات.
۲) شؤون فردی، یعنی اعمالی كه مترتّب بر تصرّف مالی نیست و هیچ ربطی هم به مسائل جامعه ندارد؛ بلكه اعمالی است كه اصالتاً وظایف خاصّ مكلّف در برابر پروردگار او است؛ مثل كتاب میاه، تخلّی، نجاسات، اوانی(ظرفها)، مطهرّات، نذر، عهد، یمین، اطعمه و اشربه و دفاع از نفس.
۳) شؤون عائلیّه كه متكفّل رفتار با اهل و ارحام و مثال آن است؛ مثل كتاب نكاح، طلاق، ایلا، تجهیز اموات وارث.
۴) اموال فردی كه مشتمل بر انحای قیام به امر این اموال و تصرّف در آن از جهت تحصیل، حفظ و مبادله است؛مثل احیای موات، صید و ذباحه، لقطه، تكسّب، بیع، اجاره، جعاله، صلح، رهن، مضاربه، شركت، مزارعه، مساقات،ضمان، حواله، كفالت، وكالت، ودیعه، عاریه، وقف، هبه، سكنا، عمری، رقبی، وصیّت و غصب.
۵) ولایات، یعنی آنچه مربوط به حاكم و امّت در جامعه اسلامی است؛ مثل كتاب جهاد، امر به معروف و نهی ازمنكر، خمس ، زكات، انفال، خراج ، سبق و رمایه، تفلیس و حجر.
۶)شؤون قضائیه و جزائیه، یعنی آنچه به نزاعها و تجاوز به حدود الاهی مربوط میشود؛ مثل كتاب قضا، شهادات، اقرار، حدود، قصاص و دیات (فیض (مشكینی)، ۱۴۱۸: ص ۱۳).
▪ طرح شماره ۹ براساس نظام درختی
بررسی طرح شماره ۸ و ۹
این دو طرح نیز به نظر نگارنده، مزیتی بر طرحهای گذشته ندارند؛ زیرا:
اوّلاً از معیار مشخّصی تبعیت نشده است؛ برای مثال در طرح شماره ۹، مشخّص نیست طبق چه معیاری، فقه بهعبادات، شؤون فردی و... تقسیم میشود. آیا عبادت فردی نمیتواند شؤون فردی باشد یا مثلاً نكاح و طلاق از شؤون فردی نیست؟ خمس و زكات و امر به معروف و نهی از منكر را كه همه فقیهان جزو عبادات بهشمار آوردهاند،نمیتواند زیر مجموعه عبادات قرار گیرد؟
طرح شماره ۸ نیز همینطور است؛ بهطور مثال، آیا "شركت" نمیتواند در زمره اقتصاد بازرگانی قرار گیرد "؟شفعه" چه ارتباطی به اقتصاد كشاورزی دارد؟ آیا خمس و زكات، زیرمجموعه عبادات قرار نمیگیرد؟
ثانیاً در دو تقسیم مذكور، اهداف فقه بیشتر مورد توجّه قرار گرفته تا موضوع فقه كه فعل مكلّف است. اگر این نكتهرا بپذیریم كه موضوع علم فقه، فعل مكلّف است، بهطور طبیعی، ساختار آن نیز باید بر اساس فعل مكلّف باشد؛ از اینجهت، بعضی از طرحهای گذشته، بر این دو طرح اولویت دارند.
ج) دسته بندی فقه از دیدگاه اهل سنّت
در متون فقه شافعی، مباحث فقهی به چهار دسته تقسیم شده كه عبارت است از:
۱) عبادات، شامل مباحث طهارت، نماز، روزه، زكات، حج و عمره؛
۲) معاملات، مثل بیع، رهن، شفعه، حجر، حواله، ضمان، ودیعه، عاریه، وكالت، قراض، شركت، اجاره، مساقات، مزارعه، غصب،هبه، لقطه، جعاله، وصیّت، وقف، اقرار، فرایض؛
۳) مناكحات، همچون ازدواج، طلاق و...؛
۴) جنایات از قبیل دیات، قصاص و....
این تقسیم بندی متأثّر از تقسیم محمّد غزالی در كتاب احیاءالعلوم است. وی در این كتاب، احكام و مقرّرات مذهبی واخلاقی اسلامی را به چهار گروه عبادات، عادات، منجیات و مهلكات تقسیم كرده است.
بعضی از عالمان متأخّر اهل سنّت، فقه را به سه بخش تقسیم كردهاند كه عبارت است از
۱) عبادات؛
۲) اصولاخلاقی؛
۳) احكام قانونی، و قسم اخیر را به شش بخش فقه جزایی، احوال شخصیه، فقه معاملاتی، مخاصمات، سِیَر و احكام سلطانیه، تقسیم كرده است (محمصانی، ۱۳۵۸: ص ۲۰).
مشكل این دسته بندیها نیز همچون دستهبندیهای گذشته در سلیقهای بودن آن است؛ چه این كه به فلسفه فقهبیشتر توجّه شده است تا آن چه را كه بهطور معمول ابواب فقهی به دنبال آن هستند.
فقه، وظایف مكلّف را یا از جهت عبادت یا از جهت معامله مورد ملاحظه قرار میدهد و اگر بحث نكاح را نیزمطرح میكند، از این جهت است كه وظیفه او را به لحاظ نوع معامله، صحّت شرایط و اركان معامله و موانع تحقّق اینمعامله، مشخّص سازد؛ امّا این كه در مجموع، مباحث ازدواج و طلاق، چیزی غیر از مسأله بیع و شرا است، به فلسفهتشریع فقه مربوط میشود.
● طرح پیشنهادی
پیش از ارائه طرح، تذكر چند نكته لازم است:
۱) در تقسیم علم باید موضوع آن مورد توجّه قرار گیرد. به عبارت دیگر، موضوع علم باید حتّیالامكان در تقسیمآن مورد توجّه باشد و این، نكته بسیار مهمّی است كه اغلب از آن غفلت میشود. موضوع علم فقه طبق نظر مشهورفقیهان، فعل مكلّف است؛ بنابراین، در ساختار فقه باید به این نكته توجّه شود؛ به همین جهت از میان طرحهایی كهبرای ساختار فقه ارائه شده، فقط طرح بعضی از قدما قابل توجیه است، برخلاف طرحهایِ ارائه شده از طرف صاحبنظران معاصر؛ زیرا محور تقسیم فقه در این طرحها، فلسفه تشریع احكام است، نه علم فقه.
شكّی نیست كه علم فقه عموماً به دنبال این است كه تكلیف افعال مكلّفان را از جهت احكام تكلیفی (وجوب،حرمت، استحباب، كراهت و اباحه) و احكام وضعی (صحّت، بطلان، شرطیت، مانعیت، فسخ، انفساخ و...)مشخّص كند؛ امّا این كه هدف تشریع احكام چیست، به فعل مكلّف ربطی ندارد؛ بلكه این مسأله به فعل الاهی مربوط میشود كه در حقیقت به مباحث برون فقهی ارتباط دارد، نه درون فقهی.
۲) اگر امكان تقسیم ثنایی وجود داشته باشد، بهطور منطقی نوبت به تقسیم غیر ثنایی نمیرسد؛ زیرا بنابر فرضمذكور، بقیه اقسام باید زیر مجموعه دو قسم اصلی قرار گیرند، و اگر در عرض آن قرار گیرد، بهطور منطقی قابل دفاع نیست؛ چرا كه قسم شیء هیچگاه، قسیم شیء نمیشود.
به نظر نگارنده، چنین امكانی در ساختار فقه وجود دارد كه اشاره خواهد شد.
۳) در انتخاب گزینههای تقسیم، حتّیالامكان باید از واژههای پایهگذاران و صاحبان علم كه در متون اصلی آمدهاست، استفاده شود، و به نظر میرسد واژههایی كه بتواند این مقصود را تأمین كند، میان متون اصلی فقه وجود دارد.
۴) تناسب اقسام رعایت شود.
۵) شامل مباحث و مانع اغیار باشد.
با توجّه به نكات پیشگفته، بهنظر میرسد ساختار اوّلیه فقه باید به دو بخش عمده تقسیم شود كه عبارت است از:
۱) عبادات بالمعنیالاعم؛
۲) معاملات بالمعنیالاعم.
توضیح این كه در متون فقهی، عبادت به چند معنا آمده است.
۱) عبادات بالمعنیالاخص، یعنی عملی كه شرط صحّتش این است با قصد قربت بهجا آورده شود.
۲) عبادات بالمعنیالاعم، یعنی اعمالی كه صحتّش منوط به قصد قربت نیست؛ اگرچه با قصد قربت به جا آورده شود.
۳) وظایف تعبّدی مكلّف كه بر هیچ انشایی متوقّف نیست (میرزای نائینی، ۱۴۱۳: ج ۱، ص ۸۱).
سیّد یزدی در حاشیه مكاسب نیز به دو معنای اوّل اشاره كرده، مینویسند:
اگر عملی با قصد امتثال به جا آورده شود، بهطور قطع عبادت است؛ مثل عملی را كه انسان براساس اوامر توصّلیانجام میدهد؛ بدینجهت گفتهاند:
عبادت دو قسم است:
۱) عبادات بالمعنی الاخص؛
۲) عبادات بالمعنی الاعم(سید یزدی، ۱۳۷۸: ج ۱، ص ۲۵).
از مطالب پیشین این نتیجه به دست میآید، آنهایی كه عبادت را در صلات، صوم، حج، اعتكاف، خمس و زكاتمنحصر كردهاند، منظورشان عبادت بالمعنی الاخص است؛ یعنی اعمالی كه باید با قصد قربت به جا آورده شود؛ نظیرمرحوم سلار (سلار، ۱۴۱۴: ص ۲۵) و قاضی ابنبرّاج (قاضی ابنبرّاج، ۱۴۰۶: ص ۱۹).
آنهایی كه خود را از این انحصار خارج كرده و موارد دیگری را نیز جزو عبادات آوردهاند، مقصودشان، عبادتبالمعنی الاعم است؛ نظیر "ابوالصلاح حلبی" (حلبی، ۱۴۰۳: ص ۱۰۹) كه مواردی از قبیل وصیّت، ادای امانت، احكام جنازه، عهد و پیمان را در زیربخش عبادات آورده، و نیز محقّق حلّی صاحب شرایع كه جهاد و امر به معروف ونهی از منكر را در زمره عبادات قرار داده است یا صاحب مفتاحالكرامه (حسینی عاملی، ۱۴۱۸: ج ۸، ص ۳) كه اموری همچون وقف، اضحیّه، عتق و صدقه را از عبادات برشمرده است؛ به همین جهت در طرح پیشنهادی، یكی ازمحورهای اصلی فقه، "عبادات" قرار داده شده است؛ امّا با توجّه به معنای عام آن، تا جایگاه مواردی را كهاختلاف برانگیز بوده؛ مشخّص شود؛ زیرا طبیعی است آنهایی كه از عبادات، معنای خاص آن را قصد كردهاند، بههیچ وجه نمیتوانند مواردی همچون امر به معروف و نهی از منكر یا جهاد و امثال آن را كه شرط صحّتشان، قصدقربت نیست، جزو عبادات قرار بدهند؛ امّا آنهایی كه از این واژه، معنای عام آن را قصد كردهاند، چنین مشكلیندارند؛ مثل همه آنهایی كه "عبادت" را به رابطه عبد با پروردگارشان تفسیر كردهاند (مكارم شیرازی، ۱۴۱۵: ص ۷).
معاملات نیز در چند معنا بهكار رفته است:
۱) معاملات بالمعنی الاعم یعنی معاملهای كه صحتّش متوقّف بر انجام آن به داعی قربت نیست؛ چه متوقّف برانشاء باشد چه نباشد و توقّف بر انشا، چه از یك طرف باشد و چه از دو طرف (میرزای نائینی، ۱۴۱۳: ج ۱، ص ۸۱).
۲) معاملات خاص یعنی آنچه متوقّف بر انشا است؛ گرچه توقّف یك طرفه باشد.
۳) معاملات اخص یعنی آنچه متوقّف بر انشا از دو طرف است. این معنا اخص از دو معنای پیشین است؛ زیرافقط در عقود منحصر میشود و مقصود بعضی از فقیهان در آن جا كه ایقاعات را در مقابل معاملات قرار دادهاند،معنای سوم از معنای معاملات است (نجفی، ۱۳۶۷: ج ۸، ص ۲۹۰). بعضی نیز معاملات بالمعنی الاعم را به معنایچیزی میدانند كه متكفّل بین انسان و غیر او است (مكارم شیرازی، ۱۴۱۵: ص ۷).
● طرح پیشنهادی
به اعتقاد نگارنده، طرح پیشنهادی، از چند جهت قابل دفاع است.
۱) محوریت این طرح بر اساس فعل مكلّف است كه طبق نظر بیشتر فقیهان، موضوع فقه است؛ زیرا لحاظ تقسیمدر این طرح، اغراض و مقاصد اوّلیه اعمال و افعال مكلّف درباره دنیا و آخرت، مدّنظر قرار گرفته است.
۲) تقسیم مذكور، طبق حصر عقلی است؛ زیرا مقاصد اوّلیه اعمال و افعال مكلّف، یا دنیا و یا آخرت است. اگراغراض اوّلیه، آخرت باشد، عبادات نامیده میشود، و مقصود از عبادات، عبادات بالمعنی الاعم است؛ یعنی اعمالیكه به قصد جلب منفعت آخرتی انجام میشود؛ ولی صحّتش به قصد قربت منوط نیست؛ اگرچه با قصد قربت به جا آورده شود. این معنا از عبادت، به طور طبیعی معنای خاص آن را كه شرط صحتّش این است با قصد قربت به جا آورده شود نیز دربر میگیرد.
اگر مقاصد اوّلیه اعمال و افعال انسان، دنیا باشد، معاملات نامیده میشود و مقصود از آن، معاملات بالمعنیالاعماست؛ یعنی آن قبیل اعمال و افعالی كه با غرض اوّلیه جلب منفعت دنیایی صورت میگیرد؛ ولی صحّتش متوقّف برانجام آن به داعی قربت نیست؛ چه متوقف بر انشا باشد و چه نباشد و توقّف بر انشا، از یك طرف باشد یااز دو طرف.
این معنا از معاملات، معانی دیگر آن ("معاملات خاص" یعنی آن چه متوقّف بر انشا است، اگرچه توقّف ازیك طرف باشد و "معاملات اخص" یعنی آن چه متوقّف بر انشا از دو طرف باشد) را به صورت طولی، درزیرمجموعه خود جای میدهد.
۳) طرح مذكور، جامعتر از طرحهای دیگر است و تقریباً همه موضوعات فقهی موجود در متون فقهی و نیزموضوعاتی را كه در آینده ممكن است طرح شود، دربرمیگیرد، چرا كه ذیل یكی از دو عنوان جای میگیرد، یعنی یاغرض اوّلیه آن جلب منفعت آخرتی یا دنیایی است.
حسین حسن زاده
منابع و مآخذ
۱.بیآزار شیرازی، عبدالكریم، رساله نوین، قم، انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ ۲۵، ۱۳۷۹ ش، ج ۱.
۲.حسینی عاملی، سیدمحمّدجواد، مفتاحالكرامه، تحقیق علی اصغر مروارید، قم، دارالتراث، الطبعهٔالاولی، ۱۴۱۸ ق، ج ۸.
۳.حلبی، ابوالصلاح، الكافی فیالفقه، تحقیق رضا استادی، اصفهان، مكتبهٔ امیرالمؤمنینعلیه السلام، ۱۴۰۳ ق.
۴.سلاربن عبدالعزیز دیلمی، ابی یعلی حمزه، المراسمالعلویه فی الاحكامالنبویّه، قم، المعاونیّهٔالثقافیه، المجمعالعالمی لاهلالبیتعلیه السلام، ۱۴۱۴ق.
۵.سید یزدی، محمّدكاظم، حاشیهٔالمكاسب، قم، نشر اسماعیلیان، ۱۳۷۸ ق، ج ۱.
۶.شهید اوّل، محمد بن مكی، القوائد والفوائد، قم، مكتبهٔالمفید، ج ۱.
۷.شیخ طوسی، ابی جعفر محمّد بن الحسن، الجمل والعقود كتاب طهارت.
۸.شیخ الاسلام، محمّدعلی، راهنمای مذهب شافعی، ج ۱.
۹.صدر، محمّدباقر، الفتاوی الواضحه، ج ۱.
۱۰.فیض (مشكینی)، علی، الفقهالمأثور، قم، نشر الهادی، دوم، ۱۴۱۸ ق.
۱۱.فیض كاشانی، محمّد حسن، مفاتیحالشرایع، قم، مجمعالذخائر الاسلامیه، ۱۴۰۱ ق، ج ۱.
۱۲.قاضی ابنبرّاج، عبدالعزیز بن بحر، المهذب، قم، نشر جامعهٔالمدرسین، ۱۴۰۶ ق.
۱۳.محقّق حلّی، ابوالقاسم نجمالدین، شرایع الاسلام، بیروت، دارالاضواء، الطبعهٔ الثانیهٔ، ۱۴۰۳ ق، ج ۱.
۱۴.ــــــ ، مختصرالنافع، تهران، نشر مؤسسهٔالبعثهٔ، ۱۴۱۰ ق.
۱۵.محمصانی، صبحی، فلسفه قانونگذاری در اسلام، ترجمه اسماعیل گلستانی، تهران، امیركبیر، ۱۳۵۸ ش.
۱۶.مطهری، مرتضی، آشنایی با علوم اسلامی، قم، انتشارات صدرا، ۱۳۶۸ ش.
۱۷.مغنیه، محمّدجواد، فقه الامام جعفرالصادقعلیه السلام، بیروت، نشر دارالجواد، پنجم، ۱۴۰۴ ق، ج ۳.
۱۸.مكارم شیرازی، ناصر، انوارالفقاهه كتابالتجاره، قم، نشر مؤسسه مطبوعات هدف، ۱۴۱۵ ق.
۱۹.میرزای نائینی، حسین، كتابالمكاسب والبیع، قم، مؤسسه نشرالاسلامی، ۱۴۱۳ ق، ج ۱.
۲۰.نجفی، محمّد حسن، جواهرالكلام، قم، نشر دارالكتب الاسلامیهٔ، طبع سوم، ۱۳۶۷ ش، ج ۸ و ۱۰.
منبع: فصلنامه قبسات ، شماره ۳۲
منابع و مآخذ
۱.بیآزار شیرازی، عبدالكریم، رساله نوین، قم، انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ ۲۵، ۱۳۷۹ ش، ج ۱.
۲.حسینی عاملی، سیدمحمّدجواد، مفتاحالكرامه، تحقیق علی اصغر مروارید، قم، دارالتراث، الطبعهٔالاولی، ۱۴۱۸ ق، ج ۸.
۳.حلبی، ابوالصلاح، الكافی فیالفقه، تحقیق رضا استادی، اصفهان، مكتبهٔ امیرالمؤمنینعلیه السلام، ۱۴۰۳ ق.
۴.سلاربن عبدالعزیز دیلمی، ابی یعلی حمزه، المراسمالعلویه فی الاحكامالنبویّه، قم، المعاونیّهٔالثقافیه، المجمعالعالمی لاهلالبیتعلیه السلام، ۱۴۱۴ق.
۵.سید یزدی، محمّدكاظم، حاشیهٔالمكاسب، قم، نشر اسماعیلیان، ۱۳۷۸ ق، ج ۱.
۶.شهید اوّل، محمد بن مكی، القوائد والفوائد، قم، مكتبهٔالمفید، ج ۱.
۷.شیخ طوسی، ابی جعفر محمّد بن الحسن، الجمل والعقود كتاب طهارت.
۸.شیخ الاسلام، محمّدعلی، راهنمای مذهب شافعی، ج ۱.
۹.صدر، محمّدباقر، الفتاوی الواضحه، ج ۱.
۱۰.فیض (مشكینی)، علی، الفقهالمأثور، قم، نشر الهادی، دوم، ۱۴۱۸ ق.
۱۱.فیض كاشانی، محمّد حسن، مفاتیحالشرایع، قم، مجمعالذخائر الاسلامیه، ۱۴۰۱ ق، ج ۱.
۱۲.قاضی ابنبرّاج، عبدالعزیز بن بحر، المهذب، قم، نشر جامعهٔالمدرسین، ۱۴۰۶ ق.
۱۳.محقّق حلّی، ابوالقاسم نجمالدین، شرایع الاسلام، بیروت، دارالاضواء، الطبعهٔ الثانیهٔ، ۱۴۰۳ ق، ج ۱.
۱۴.ــــــ ، مختصرالنافع، تهران، نشر مؤسسهٔالبعثهٔ، ۱۴۱۰ ق.
۱۵.محمصانی، صبحی، فلسفه قانونگذاری در اسلام، ترجمه اسماعیل گلستانی، تهران، امیركبیر، ۱۳۵۸ ش.
۱۶.مطهری، مرتضی، آشنایی با علوم اسلامی، قم، انتشارات صدرا، ۱۳۶۸ ش.
۱۷.مغنیه، محمّدجواد، فقه الامام جعفرالصادقعلیه السلام، بیروت، نشر دارالجواد، پنجم، ۱۴۰۴ ق، ج ۳.
۱۸.مكارم شیرازی، ناصر، انوارالفقاهه كتابالتجاره، قم، نشر مؤسسه مطبوعات هدف، ۱۴۱۵ ق.
۱۹.میرزای نائینی، حسین، كتابالمكاسب والبیع، قم، مؤسسه نشرالاسلامی، ۱۴۱۳ ق، ج ۱.
۲۰.نجفی، محمّد حسن، جواهرالكلام، قم، نشر دارالكتب الاسلامیهٔ، طبع سوم، ۱۳۶۷ ش، ج ۸ و ۱۰.
منبع: فصلنامه قبسات ، شماره ۳۲
منبع : مرکز تعلیمات اسلامی واشنگتن
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست