دوشنبه, ۱۸ تیر, ۱۴۰۳ / 8 July, 2024
مجله ویستا

جغرافیای یک شورش


جغرافیای یک شورش
سیرجدید حوادث افغانستان پرسش های زیادی را برای ناظران سیاسی این كشورمطرح كرده است . دركانون این حوادث سؤال انگیز تحركات گروه منحله طالبان قرار دارد. نشانی و مسیر حركت كاروان شبه نظامی طالبان راهمه دردست دارند . اكنون هیچ ناظری درافغانستان نیست كه نداند این گروه شورشگر ازكدام گذرگاه ها ومناطق عملیات ضددولتی خود راشروع می كند. حتی قرارگاه ها و مركزی كه گروه های طالبان را سازماندهی و روانه صحنه های نبرد می كنند، اغلب آگاهان سیاسی در افغانستان می شناسند. آفتابی شدن یك گروه زیرزمینی چندان مایه شگفتی نیست، بلكه نقاط تاریك ماجرا آنجا است كه گروه ازهم پاشیده طالبان در زمانی حضور دوباره خود را به رخ می كشند كه هنوز پرچم ائتلاف جهانی بربام افغانستان برقرار است . از این رو این پرسش معماگونه ذهن ها رابه خود مشغول ساخته است كه براستی بازگشت نیروهای متواری طالبان بردوش كدامین قدرت سیاسی ـ امنیتی انجام می پذیرد.
اكنون چندماه و چندین روز است كه آرامش افغان ها با صدای وحشت گام های طالبان آشفته شده است. خشونت های این گروه در شرق و جنوب افغانستان رو به افزایش است آنها ازهمه شیوه های دهشت آور برای اعلام موجودیت خود درصحنه افغانستان بهره می گیرند ازترور مقام های منسوب به دولت كرزای گرفته تاتعرض به شهروندان عادی ویانیروهای ناتو.
این درحالی است كه طالبان دریك منطقه عملیاتی كه دردوسوی آن دومتحد سرشناس آمریكاوغرب قرار گرفته اند ایفای نقش می كنندوجا لب تراین است كه همه طرف های منطقه ای وبین المللی با زبانی واحد از وجود آن ابراز خطرمی كنند. دربزرگترین گردهمایی امنیتی ـ سیاسی جهان غرب درشهر ریگا، حتی اعضای ناتو پیمان مقابله با طالبان بستند. پس ازآن چندین مقام سیاسی ـ امنیتی غرب ، از تونی بلر و هیلاری كلینتون گرفته تا وزیران دفاع آمریكا و فرانسه با حضور در مقر رهبران متحد خود در كابل واسلام آباد، قول پایان غائله ناامنی در مناطق آلوده به حضور طالبان رادادند اما درعمل آنچه دیده شد، فقط تكرار و تداوم ماجراجویی این گروه و انفعال ۴۰ هزار نیروی ناتو است كه با مأموریت حفظ صلح درافغانستان مستقرشده اند.
براین پایه همه چیز درافغانستان، ناامن و درهاله ای ازابهام وسردرگمی به سر می برد. تنها مردم افغانستان نیستندكه از تناقض های بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای این كشوربه تنگ آمده اند كه اكنون بخشی ازاین سردرگمی دامن ناظران امور افغانستان رانیز گرفته است.
تاكنون ازقلم و بیان شماری ازمحققان امورافغانستان، كوشیدیم تحركات تازه ورمزآلود بازماندگان طالبان و نیز رابطه پیچیده این گروه با كارگردانان پشت صحنه تحولات را تبیین كنیم. دراین نوشتار نیز تحلیل های ارائه شده دراجتماع گروهی از كارشناسان افغانستان درلندن را كه همكارمان سلیمان دعویسرا گردآوری و تنظیم كرده است تقدیم می كنیم . این گزارش پیش روی شماست:
ماه گذشته نشستی باحضور محققان وكارشناسان امور افغانستان درشهر لندن برگزار شد. دكتر آنتونیو گیوستازی، استاد دانشگاه علوم اقتصادی و سیاسی لندن كه درعین حال متخصص در امور امنیتی و پدیده جنگ های نامنظم و شورش ها است ،سخنران جلسه بود. براساس آنچه برگزاركنندگان اعلام كرده بودند، دكتر آنتونیو گیوستازی در سالیان گذشته به پژوهش و تحقیق در مورد افغانستان پرداخته است ودستاوردمطالعات او كتاب «جنگ، سیاست و جامعه در افغانستان در سال های ۱۹۷۸ تا ۱۹۹۲» و چندین مقاله تحقیقی است.
از این رو، چنان كه انتظارمی رفت مجلس سخنرانی دكترگیوستازی بااستقبال بسیاری روبه روشد و اغلب رسانه های اروپایی وافغان دیدگاه ها ونظرات این پژوهشگر را انعكاس دادند. البته دلیل دیگر اهمیت مباحث این كارشناس به موضوعی برمی گشت كه اوبرای سخنرانی برگزیده بود. گیوستازی مركز بحث خود راهمان سؤالی قرارداده بود كه معمای ذهنی همه علاقه مندان اوضاع افغانستان است. یعنی اوكوشیدتاباتكیه براطلاعات منابع گوناگون ومتدهای جامعه شناختی واقعیت تحركات تازه طالبان راتشریح كند. پس در این مبحث اوعلاوه بر استعداد نیروی انسانی طالبان، پرسش های مربوط به رابطه پیچیده طالبان باالقاعده و پاكستان و نیز ترفندها و تاكتیك های جدید این گروه برای اعمال نفوذ در جامعه قومی افغان رابازگومی كند
● منابع مالی طالبان ونقش القاعده
شاید جالب ترین بخش ازمباحث گیوستازی جایی بودكه اوپشتیبانی مالی طالبان ومنابع پولی این گروه راتوصیف كرد. به اعتقاد این محقق، القاعده پیش ازآن كه رابطه ایدئولوژیك با طالبان برقراركند، نقش منبع پشتیبان نیازهای مالی وتسلیحاتی این گروه راایفاكرده است. حتی شخص بن لادن نیز پیش از این در نخستین مرحله شكل گیری طالبان به عنوان خزانه داراعراب افغان، ایفای نقش می كرد. او و دیگر عرب هایی كه در پیشاور و سرحد اردو زده بودند كار ترانزیت پول وامكانات رابرای نیروهای افغان انجام می دادند. درواقع آنچه طالبان نیاز و كمبود داشتند، پول بود نه اصول عقیدتی كه اصول ایدئولوژی آنهارا پیشاپیش مربیان وآموزگاران مدارس ویژه پاكستان شكل داده بودند.
بنابراین درست برخلاف تصور رایج ، امروز نیز افراد متمایل یا وابسته به القاعده، بیشتر نقش تأمین كننده مالی و پولی را دارند. منابع عرب بویژه منطقه نفت خیز خلیج فارس از منابع مهم تأمین كننده طالبان هستند.
دیگر منبع عمده طالبان در كشور پاكستان قرار دارد. یعنی جایی كه طالبان درمدارس و مكاتب آن پرورش یافته اند و معلمان این گروه كمك مالی به آنهارا برای همه پیروان خویش یك فریضه می خوانند، از این رو درلیست كمك های ارسالی به اردوگاه های طالبان، نام جمعیت ها، شخصیت ها وگروه های تندرو پاكستانی درصدر قرار دارد. البته دستگاه امنیتی پاكستان نیزهیچ گاه مانع ازاین نقل و انتقال ها نمی شودكه حتی برای كاستن از بار هزینه طالبان این نوع كمك های به اصطلاح خودجوش راتشویق می كند.
● سازمان نیروی انسانی وتركیب افراد طالبان:
این كارشناس دربخش دیگر تحلیل خود به ارائه چینش تازه از نیروی انسانی طالبان پرداخت. به باور گیوستازی ستون فقرات نیروهای این گروه را درحال حاضر سه طیف تشكیل می دهند. طیف نخست، همان سلفی ها هستندكه درمواقعی به آنان وهابی نیز می گویند؛ اما خودشان ترجیح می دهند سلفی نامیده شوند. پایگاه سلفی ها ولایت كنراست. البته این گروه در دیگر مناطق افغانستان حضور چندانی ندارند و به صورت پراكنده می توان درحوالی ولسوالی راغ بدخشان نیزردپای آنان راجست وجو كرد . سلفی ها حضور وفعالیت خود رامدیون حمایت بی دریغ پادشاهی سعودی بویژه در زمان جنگ سردهستند. البته هنوز هم سایه این نگرانی دركشورهای همجوار وجود دارد كه وهابیت در افغانستان در حال سرباز گیری هستند.
طیف دوم مولوی های تندروهستند:مولویهای تندرو كسانی هستندكه باخط دهی تشكیلاتی وایدئولوژیك مؤسسان طالبان به این گروه پیوندخورده اند. این طیف ازمولوی ها در سراسر افغانستان درحلقه فكری با طالبان دارای شبكه ارتباطی زیادی هستند. ملاهای رادیكال بویژه درمناطق جنوب نفوذ زیادی را دست وپاكرده اند. بااین همه آنهادر جنوب شرق افغانستان - كه سران قبایل اقتدار زیادی دارند- چندان قدرت ندارند.
طیف سوم دربدنه نیروهای طالبان صوفی هاهستند:صوفی هاهرچند درایام جهاد علیه شوروی ،زیرپرچم حمایت جبهه ضدكمونیسم فعال بودند، اما امروزه نقش زیادی ندارند. علت این امر نیز بسته شدن مدارس شان در افغانستان و مهاجرت دسته جمعی آنان به پاكستان در بیست سال گذشته است. درتاریخ افغانستان صوفی ها، همانند همزادهای خود دردیگر نقاط جهان ، طایفه ای درونگرا با روحیه ملایم بودند اما درگذر حوادث آنها تحت تأثیر مكتب دیوبندی در مدارس پاكستانی، روح بدون خشونت طریقه صوفی گری را كم كم به فراموشی سپرده و به رویكرد های خشونت آمیز مدارس دیوبندی پاكستان سوق پیداكردند.
● نقش قبایل ومقام های محلی (طالبان به مثابه ابزارمقابله بادولت مركزی)
دربخش دیگر مبحث طالبان، گیوستازی به یك نگاه جامعه شناسی درتحلیل ظهور پدیده طالبان پرداخت. نگاهی كه معتقد است طالبان حربه ای شد دردست پاكستان وسران قبایل محلی كه ازاین حربه برای امتیازگیری ازدولت های مركزی كابل بهره گرفتند.
براساس مطالعات این پژوهشگر درچرخه درگیری های داخلی ،رهبران محلی كه توسط دولت مركزی كابل به بازی گرفته نمی شدند، یا منزوی می شدند یا با اپوزیسیون دولت درطیف هاونحله های گوناگون همدست شده و زمینه را برای مداخله خارجی فراهم ساخته اند. درنتیجه یك قدرت خارجی همیشه توانسته با پخش پول و سلاح در بین رهبران محلی ناراضی، متحدین بالقوه برای خود پیدا كند.
این حالت در تشدید خشونت های دوسال اخیر نقش مهمی داشته است. چنان كه در سال ۲۰۰۲ پس ازآن كه كرزای خواست همان فرمولی را كه تا دهه ۱۹۷۰ در روابط دولت مركزی ومقامهای محلی پیاده كند، بااتحاد وهمدستی ناگهانی برخی سران قبایل باطالبان روبه روشد، ادامه این وضع به اینجا منجر شد كه دیگر رهبران محلی پرقدرتی كه بتوانند تكیه گاه دولت قرار بگیرد در مناطق جنوب و جنوب شرق نتوانستند عرض اندام كنند.كرزای حتی خواست با اعطای كمك ها و امتیازها، خودش رأساً رهبران محلی دیگری را ایجاد كند. از جمله درقندهار برادر خود را درجایگاه یك رهبر محلی قرارداد. در ارزگان و هلمند نیز همین رویه را تعقیب كرد. تاپیش از این سیاست كرزای قبیله های نورزی در قندهار، اسحق زی در هلمند، اچكزی در ارزگان از نفوذ زیادی برخوردار بودند اما از آنجایی كه برخی از آنان توسط رهبران محلی تازه به دوران رسیده نادیده گرفته شدند، از همكاری با دولت افغانستان امتناع كردند. مثلاً در اسپین بولدك فرمانده دولتی كه ازطایفه اچكزی است نیروهای پلیس را از خویشان و نزدیكانش انتخاب كرد كه این تصمیم هادرنظر ساكنان محلی كه عمدتاً نورزی هستند، گران آمد. پس، شماری ازهمین ناراضیان محلی برای انتقام از رقیبان خود به طالبان پیوستند تا با دریافت كمك خودرادوباره با ابزاروادوات پاكستانی ها تجهیز كنند .
این رشته از درگیری ها عمده ترین عامل توضیح دهنده علت افزایش خشونت ها در سال جاری است. البته عوامل دیگری نیز هستند كه بر این آتش تضاد دامن می زنند و آن را تشدید می كنند.به طورمثال پاكستانی ها كه ازابتدا سیاست شان برپایه یك دولت مركزی ضعیف دركابل تعریف شده نقش زیادی دراین حلقه برخوردها ایفا كردند یا آن كه اتفاقاتی مثل مسیحی شدن عبدالرحمان، امسال در میان قبایل واجتماعات محلی یك حس رنجش و ناخشنودی را برانگیخت.● روش های تبلیغاتی وجنگ روانی طالبان
دردورتازه فعالیت طالبان ، حامیان این گروه رابه شیوه ها و روش های تبلیغاتی تازه ای مجهز كرده اند. این روش ها مجموعه ای متنوع از چاپ و پخش اعلامیه تا مجله ها و نشریه های تبلیغاتی تا برگزار جلسات وعظ و منبر در مساجد را در بر می گیرد. در دور جدید آنها گروه های سیار تبلیغی شان را به روستاها و قریه های افغانستان روانه می كنند وشبكه ای ازواعظان حقوق بگیر به نفع طالبان تبلیغ می كنند. تاجایی كه این گروه های سیار تبلیغی اخیراً در حومه های كابل نیز دیده شده اند.اما این تمام سیاست وشگردتبلیغی حامیان طالبان نیست . آنها هر ملایی كه به نفع دولت تبلیغ كند را تهدید كرده و دست آخر توسط طالبان از سرراه برمی دارند. درماههای اخیرچند نفرازاین افراد به وسیله طالبان كشته شدند.
● شورش طالبان واكنش پشتونی نیست
سران طالبان دردور جدید تحركات این گروه بسیار تلا ش می كنند به رفتارهای طالبان رنگ قومی بدهندوآن راحركتی برخاسته ازاراده طایفه پشتون ها علیه دولت كرزای وجاهت ببخشند، اما واقعیت این نیست . با وجود آن كه ۹۵ درصد خشونت های طالبان درمناطق پشتون نشین جریان دارد، اما این خشونت ها همگی با انگیزه های محلی ودرچارچوب رقابت های رهبران محلی با یكدیگر انجام می پذیرد. بااین همه، منابع اطلاعاتی پاكستان بتازگی همزمان با به كارگیری وسایل مدرن تبلیغاتی، تلاش فزاینده ای برای نژادی ساختن و ناسیونالیستی كردن این خشونت ها- به مفهوم پشتونی آن- آغاز كرده اند این حركت را آنها با پیوستن فعالان حزب اسلامی به صفوف طالبان می خواهندبه منصه ظهور برسانند. درواقع درگیری را كه تا دیروز با حضور طالبان ماهیت وشكل ایدیولوژیك داشت به سوی قومی ـ ایدیولوژیك شدن سوق دهند. این سناریو در دیدار و مذاكرات منابع اطلاعاتی آنها با گلبدین حكمتیار لورفت.
● سیرتازه نزاع سیاسی كابل - اسلام آباد
باسخنان بی سابقه كرزای هشدارهایی كه طرف های آمریكایی واروپایی دادند، دیگر كسی تردید ندارد كه شورش دوباره طالبان یك پشتیبان مشخص داردوآن خواست واراده ژنرال های پاكستان است. درتحلیل خط مشی این كشورچند نكته را باید مدنظر قرارداد:
پاكستان پیش از هر چیز از كابل وكرزای تضمین محكم می خواهد تا دولت افغانستان در هیچ زمانی خطری را متوجه امنیت ملی پاكستان نسازد. به این صورت استراتژی نظامی پاكستان نسبت به دوران جهاد علیه شوروی ها دردورجدید یك تفاوت اساسی دارد. در جهاد علیه شوروی ها، هدف پاكستان - و نیز هدف كمك كنندگان غربی- سرنگونی دولت طرفدار شوروی در كابل و تخریب وسیع زیر ساخت های دولت آن روز بود. به همین خاطرسیاست پاكستان درآن برهه برتعددگروه های جهادی استوار بود تا آنها در یك رقابت برای تخریب هر چه بیشتر دولت كابل كوشش كنند. اما در مرحله كنونی هدف استراتژیك پاكستان سرنگونی دولت كرزای نیست، بلكه محدودسازی دولت كابل است به گونه ای كه از طریق اعمال فشارهای نظامی به هدف مهمی به نام امتیاز گیری های سیاسی دست یابد. درواقع درفرمول جدید پاكستان می كوشد افراد متمایل به خود را در مناصب كلیدی دولت افغانستان روی كارآورده و دشمنان دیرین خود را در مناصب دولتی افغانستان منزوی بسازد.
بنا براین، پاكستان یك دولت طرفدار خود را در كابل می خواهد كه بخصوص در وزارت دفاع افغانستان در سطوح افسران عناصر دوستدار پاكستان را در مناصب كلیدی جای دهد.
پس تغییر نخست درسیاست اسلام آباد،این است، كه ازتكیه برچند گروه وبازی بااحزاب چندگانه افغانی به سمت تكیه برگروهی واحد سوق پیداكرده است . از این رو مهمترین نقش استراتژیك پاكستان در حال حاضر این است كه تمام منابع مالی را كه از كانال های مختلف فراهم می شوند یكجا به یك مجرا، یعنی به گروه طالبان سرازیر كند. چون هدف نهایی امتیاز گیری سیاسی است باید یك گروه واحد (یعنی طالبان) كاملاً در اختیارش باشد تا هر وقت لازم شد، كلید عملیات نظامی آن گروه را خاموش كند. به همین خاطر پاكستان اكنون فرماندهانی مانند حقانی و نیز گلبدین حكمتیار را تشویق می كندكه تحت گروه طالبان فعالیت كنند.
اما باهمه سرمایه گذاری هایی كه دراین مرحله پاكستان روی طالبان انجام داده، گزارش ها حاكی ازآن است كه عملیات های این گروه نتایج مأیوس كننده ای برای اسلام آباددرپی داشته است.گفته می شود هرچند انضباط شان خوب است كه آن را در مدارس سلفی یاد گرفته اند، اما ۷۰ تا ۸۰ درصد بمب گذاران انتحاری طالبان در اهداف شان ناكام می مانند و هدف گیری طالبان با سلاح های كلاشینكوف كه یك سلاح بسیار كهنه و از رده خارج شده به حساب می آید اكثراً به خطا می رود. تاحدی كه در برخی مواقع افسران آی اس آی مجبور شده اند مستقیم به طراحی عملیات آنها كمك كنند.
آنتونیو گیوستازی درپایان این مباحث به نكاتی كه برخی از محققان افغان درقالب پرسش مطرح كردند، پاسخ داد.یكی از سؤال كنندگان نظر او را راجع به پیشنهاد كرزای مبنی برایجاد جرگه قبایل دوطرف سرحدبرای كاهش تنش ها پرسید.
او دریك مثال تاریخی به نقش ائتلاف سه عنصر: سران قبایل، ملا های سنتی و شاهزادگان در تركیب قدرت سیاسی و ایجاد همبستگی درآن برهه افغانستان اشاره كرد و گفت با تغییرات ساختاری سه دهه اخیر، جایگاه «خان» در نظام قبیله و به تبع آن وزن سیاسی سران قبایل كاهش یافته است و در همان حال پدیده مهاجرت جوانان وروحانیون وروشنفكران نیز منجر به تضعیف هر ۳ عامل سنتی پیوند یكپارچگی ملی شده است. با تغییرات یادشده و بخصوص ضعف شدید سران قبایل، فرمول پیشنهادی «جرگه» كرزای نمی تواند كاركرد های سابق خود را داشته باشد واین طرح ها بیشتر برای مشروعیت بخشیدن به یك نوع «معامله سیاسی» مورد استفاده قرار می گیرد.
به اعتقاد گیوستازی، افغانستان امروز بشدت با مسأله ملت سازی دست به گریبان است. پدیده ملت سازی ، هم از طریق ایجاد یك دولت مركزی قوی و بر پایه «حس ملی قوی» مجال بروز پیدا می كند. البته ایجاد دولت مركزی قوی درقرن حاضر برخلاف تجربه تاریخی افغان ها از دوران حكومت امثال عبدالرحمان با زورسرنیزه امكان پذیرنیست. بلكه به جای تزقدرت مركزی آهنین، بایدبه ایجاد ساختارهای غیر متمركز دولتی اندیشید. شاید مشكل افغانستان این باشدكه فرمول فدرالیسم نیز حساسیت برانگیز و حتی غیر عملی است. دراین وضع پیچیده برای جوامعی مثل افغانستان كم هزینه ترین روش همانا نظام سیاسی غیر متمركز است كه حكومت كابل برای مهار شورش ها و موج های واگرایی اختیار و امكانات بیشتری به حكومت ها و نهاد های محلی اعطا كند وبه این صورت رسوبات اندیشه هضم واستحاله اقلیت ها وخرده فرهنگ ها درتفكرحاكم را ازمیان بردارد.
سلیمان دعویسرا
منبع : روزنامه ایران