سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
مجله ویستا
تاکتیک سیاسی یا طبل توخالی؟
آیا میتوان همواره با ترساندن مردم از فاشیسم، رای آنها را به سبد انتخاباتی خود ریخت؟
در کشور ما نیز چهار سال پیش و در آستانه انتخابات ریاست جمهوری بود که یک جناح سیاسی، برای مقابله با رقیب انتخاباتی خود و جلب آرای سرگردان تودههای رای دهنده، با اعلام اینکه "صدای پای فاشیسم میآید"، شعار مقابله با فاشیسم را سرداد و روی کار آمدن محمود احمدی نژاد را مترادف با رشد و نمو بذر فاشیسم در ایران دانست.
نود سال پیشتر در چنین روزهایی حزب ناسیونال سوسیالیست آلمان (نازی) در شهر مونیخ تاسیس شد تا برای زمانی نه چندان دور در آینده، هیتلر در جایگاه هدایت و رهبری آن بنشیند و با تسخیر قدرت، فاشیسم را پس از موسولینی، جلوهای دیگر ببخشد.
هیتلر در آغاز برخلاف آنچه بسیاری میپندارند، هیولایی مخوف نبود که با چنگ و دندان قدرت سیاسی را از رهبران قانونی آلمان ستانده باشد، بلکه به واقع چهرهای محبوب بود و بر اساس همین محبوبیت تودهای و شعارهای مطلوب اجتماعیاش بود که مسیر دستیابی به قدرت را پیمود و از نردبان قدرت بالا رفت.
ملت آلمان بود و ناامیدی در شرایط آشفته پس از جنگ جهانی اول؛ و در چنین شرایطی نیاز به ظهور یک قهرمان که تمام وعدههای ناممکن را سر میداد و بار مسئولیت را به تنهایی از دوش مردمان خسته از سنگینی مسئولیت بر میداشت، راه را برای تفوق و بالادستی هیتلر که میخواست نقش آفرین و قهرمان چنین صحنهای باشد گشود.
هیتلر، آنکه امروز به جباریت او را میشناسند، به واقع آنچنان نقاش سرزمین موعود و رویاپرداز آینده مردمان ناامید آلمانی بود که آنها هیچگاه از اعدامها و ظلمهای آشکار او نپرسیدند؛ و اگر جباریت او در تاریخ قرن بیستم، استثناء ناپذیر شد نیز جز به واسطه تکمیل دیکتاتوری مطلقه او با حمایت و همراهی تودههای متعصب و حامیان چشم و گوش بسته نبود.
«توماس هابز» دولت مطلقه جدید را «لویاتان» نامیده بود که نوعی هیولای قدرتمند به حساب میآمد و به تاسی از او، «فرانتس نویمان» نظام نازیستی را که علاوه بر مطلقه بودن از خصلت تودهای نیز برخوردار بود، موجودی به نام «بهیموت» نامید که ویرانگر و آشوب کار است.
نازیسم و نظام فاشیستی از آنچنان خصوصیات منحصر به فرد و استثناییای برخوردار بود که بسیاری از تحلیلگران تکرار آن در دهههای بعد را دور از ذهن دانسته و بسیاری از قیاسها میان نظامهای اقتدارگرا و فاشیستی را نادرست خواندهاند.
در کشور ما نیز چهار سال پیش و در آستانه انتخابات ریاست جمهوری بود که یک جناح سیاسی، برای مقابله با رقیب انتخاباتی خود و جلب آرای سرگردان تودههای رای دهنده، با اعلام اینکه "صدای پای فاشیسم میآید"، شعار مقابله با فاشیسم را سرداد و روی کار آمدن محمود احمدی نژاد را مترادف با رشد و نمو بذر فاشیسم در ایران دانست.
به واقع نیز البته جریان حامی محمود احمدی نژاد در ایران نشان داده است که دارای برخی ویژگی های متشابه با ناسیونال سوسیالیستهای آلمانی است. چه آنکه اگرچه زاییده جریان محافظه کار و راست به حساب میآید اما دارای خصلتهای چپ و انقلابی است و از همینرو، همچون ناسیونال سوسیالیستها، تحلیل جایگاه طبقاتی و سیاسی آنها کمی سخت و متداخل به نظر میرسد. آنها همچنین در شباهت با نمونه آلمانی، بهرغم برآمدن از دامن راست، حساب خود را از آنها هم جدا کرده و علاوه بر اصلاح طلبان، بعضاً به مواجهه با محافظه کاران هم پرداختهاند.
اما بسیار دور از ذهن مینمود که اصلاحطلبان ایرانی چهار سال پیش و در میانه تبلیغات انتخاباتی برای ترساندن مردم از این جریان، آنها را متصف به صفت فاشیسم نمود؛ چراکه اصولاً -همچنانکه پیشتر هم اشاره شد- ظهور فاشیسم محتاج یک حمایت تودهای و وجود حامیان متعصب و متشکل و گسترده است، امری که جریان حامی محمود احمدینژاد بهرغم تلاش فراوان، از دستیابی به آن از ابتدا تا کنون ناتوان بوده است؛ چراکه شرایط ناامیدانه آلمان پس از جنگ جهانی که منجر به تودهای شدن جامعه و حمایت آنها از هیتلر میشد با شرایط اجتماعی جامعه ما قابل قیاس نبوده و نیست.
یکسال پس از سوم تیرماه ۱۳۸۴ نیز وقتی خبرنگاری از یکی از چهرههای اصلاحطلب (بهزاد نبوی در گفتگو با روزنامه شرق) پرسید که آن فاشیسم وعده داده شده شما آیا عملی شد(؟)، چنین پاسخ شنید که : «شرایط بینالمللی اجازه پیاده شدن چنین فاشیسمی را به آنها نداد».
او اما به واقع راهی به توجیه شعار نادرست انتخاباتی اصلاحطلبانی میجست که سالی پیشتر با ترساندن مردم از صدای پای فاشیسم، آنها را از دادن رای به احمدی نژاد نهی میکرد و به دادن رای به کاندیدای اصلاح طلبان ترغیب مینمود.
اما آنچنانکه دیدیم و تجربه شد، ترساندن از رقیب، تاکتیک مناسبی برای جلب آرای مردم نبوده و پس از این نیز به نظر نمیرسد که در غیاب یک برنامه دقیق و قابل توجه، این ابزار بتواند جایگزین مناسبی برای جلب آرا به سمت سبد انتخاباتی خود باشد.
گذشته از اینکه ترساندن از رقیب نمیتواند جایگزین برنامه انتخاباتی باشد، تقویت روحیه ترس در میان مردم بیش از هر چیز روحیه منجیگرایانه و پوپولیستی را در آنها تقویت خواهد کرد که نتیجه آن، برخلاف تصور مخالفان احمدی نژاد به انتفاع او خواهد انجامید؛ چراکه در نتیجه ترساندن مردم و تقویت احساس ناامنی در میان آنها نیز شعارهای پوپولیستی فردی همچون محمود احمدینژاد و وعدههای منجیگرایانه او است که از مقبولیت افزونتری برخوردار خواهد شد. بدین ترتیب بهرهگیری از «تیغ ترس» توسط مخالفان احمدینژاد، بیشک میتواند نتیجهای عکس برای آنها داشته باشد و به جای دست حریف، دست خود آنها را نشانه بگیرد.
با این حال و به رغم چنین تجربهای، امروز هم در آستانه انتخاباتی دیگر بسیاری از اصلاح طلبان، اعتدالگرایان و حتی برخی محافظهکاران، صرفا با نفی محمود احمدی نژاد و ترساندن مردم از عواقب برنامههای سیاسی و اقتصادی او قصد دارند تا آرای مردمی را جذب خود کنند. حال آنکه بهترین عامل برای جلب توجه تودههای رای دهنده حتی به فرض عبور آنها از محمود احمدی نژاد، ارائه یک برنامه نو و کارآمد برای اداره کشور و نشان دادن تواناییهای خود برای ایجاد تغییر در شرایط موجود است.
منبع : خبرگزاری آفتاب
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست