پنجشنبه, ۲۷ دی, ۱۴۰۳ / 16 January, 2025
مجله ویستا
مقدمات تاریخ فلسفه اسلامی بانگاهی به کتاب تاریخ فلسفه هانری کربن
انری کربن فیلسوف فرانسوی است که با تامل فراوان و مشقت زیاد جهت آشنایی وکسب علوم اسلامی بویژه فلسفه و حکمت اسلامی جهد و تلاش فراوان کرده و در این مسیر رو به حکمت شیعی واهل تشیع آورده است. ایشان با همراهی وکسب علم از محضر فیلسوف مفسر وحکیم والامقام علامه محمد حسین طباطبایی توانسته است به نقاط و نکاتی از عوالم علم اسلامی وشیعی پی برده است و در کتاب تاریخ فلسفه اسلامی سعی کرده است اهم دریافتها وعلوم خود در این باب را به رشته تقریر درآورد. دراین سلسله یادداشتها نیز سعی ما بر آن است تا در بخشهای مختلف با اندیشههای این فیلسوف شیعه ماب فرانسوی در زمینه تاریخ حکمت و فلسفه اسلامی آشنا شویم. کربن در دیباچه کتاب تاریخ فلسفه خود نکاتی را در مورد عنوان و ترتیب بررسیهای خود بیان مینماید که مطالعه آن بسیار جالب است .
۱) نخست اینکه ما از “ فلسفه اسلامی “ philsophie islamiue سخن میگوییم ونه چنانچه پس از سدههای میانه معمول بوده است . از فلسفه عربی . بدیهی است که پیامبر اسلام، عربی از اهالی عربستان بود. عربی فصیح، زبان وحی قرآنی ، زبان آیینی نماز ، زبان و ابزاری مفهومی است که عربان و غیر عربان از آن برای بنیانگذاری یکی از باورترین ادبیاتهای جهان، ادبیاتی که مبین فرهنگ اسلامی است بهره جستند .امروزه واژه عربی در کاربرد رایج و رسمی به مفهومی قومی،ملی و سیاسی دقیق باز میگردد که نه مفهوم دینی اسلام با آن مطابقت دارد ونه محدودیتهای جهان آن اقوام عرب با عرب شده در کلیت جهان اسلامی اقلیتی بیش نیستند. فراگیری معنوی مفهوم دینی اسلامی را نمیتوان به محدودیتهای مفهوم قومی یا ملی یعنی مفهومی عرفی برگردانده یا محدود کرد. برای هر شخصی که درکشوری اسلامی و غیر عرب زندگی کرده باشد این امری بدیهی است.
درست است که برخی توانستهاند و خواهند توانست بر این نکته تاکید کنند که اصطلاح فلسفه عربی صرفا به معنای فلسفهای است که به زبان عربی نوشته شده باشد اما با کمال تاسف این تعریف زبان شناختی دقیق نیست و به هدف خودنایل نمیشود. اگر چنین تعریفی را بپذیریم نخواهیم دانست اندیشمندان ایرانی مانند حکیم اسماعیلی ، ناصرخسرو یا افضلالدین کاشانی ، شاگرد نصیرالدین طوسی را که همه آثار آنان به زبان فارسی نوشته شده چگونه طبقهبندی کنیم. البته صرف نظر از کسانی که از ابنسینا تا سهروردی تا میرداماد وحاج ملاهادی سبزواری ومعاصران ما آثار خود را گاهی به فارسی و گاهی به عربی نوشتهاند . زبان فارسی هرگز نقش خود را بهعنوان زبان فرهنگی از دست نداده است زیرا اگر چه برخی از رسالههای دکارت،اسپینیوزا ، کانت وهگن به زبان لاتین نوشته شده است اما آنان فیلسوفان لاتینی یا رومی نیستند.
بنابراین برای تعیین حدود عالمی از اندیشه که در [ ادامه بهعنوان حکمت وفلسفه اسلامی] مورد بحث قرار خواهد گرفت. اصطلاحی نسبتا فراگیر لازم است تا بتواند وحدت معنوی مفهوم اسلام را حفظ کرد و بدین سان مفهوم عربی را در مرتبه افقی پیامبران قرار دهد که در آن افق،وحی قرآنی درتاریخ ظاهر شد. ما از فلسفه اسلامی بهعنوان فلسفهای سخن خواهیم گفت که تکوین و صورتهای متنوع آن بهطور اساسی با امر دینی و معنوی اسلام پیوند یافته و موید این نکته است که اسلام چنانچه به نادرست گفتهاند بیان دقیق و اساسی خود را در فقه پیدا نمیکند.
۲) نتیجه اینکه مفهوم فلسفه اسلامی را نمیتوان به طرحی سنتی که مدتها در درسنامههای تاریخ فلسفه مرسوم بود محدود کرد که فقط به ذکر چند نام مشهور بسنده میکرد. یعنی کسانی که آثار آنان از طریق ترجمههای لاتینی در فلسفه مدرسی سدههای میانه شناخته شده بود. بهطور اساسی نادرست است که تامل فلسفی در اسلام با مرگ ابن رشد به پایان میرسد... در مشرق زمین بویژه در ایران مکتب ابنرشد ناشناخته ماند ونقادی غزالی از فلسفه هرگز همچون امری به نظر نیامد که پایان بخش سنتی بوده است که با ابنسینا شروع شد.
۳) معنا و تداوم تامل فلسفی در اسلام در صورتی به درستی فهمیده خواهد شد که نخواهیم به هر قیمتی در آن امری معادل آن چیزی بیابیم که در مغرب زمین از سدههای پیش به معنای فلسفه خوانده میشود. حتی اصطلاحات فلسفه و فیلسوف که از واژههای یونانی به عربی انتقال یافته و به فیلسوفان مشایی واشراقی نخستین سدههای اسلام اطلاق میشود بهطور دقیق با مفاهیم غربی فلسفه و فیلسوف معادل نیست. در مغرب زمین تمایز اصلی واساسی میان فلسفه و الهیات به دوره مدرسی سدههای میانه باز میگردد. این تمایز مبتنی بر عرفی شدن بود که در اسلام تصوری از آن وجود ندارد و نخستین دلیل آن بود که در اسلام پدیدار کلیسا با الزامات و نتایج آن وجود نداشته است. تصوری که تاریخ نویسان اسلامی از فرزانگان یونانی داشتهاند این بود که حکمت آنان نیز ازمشکلات نبوت ناشی شده است. به همین دلیل اگر به انتقال مشکل رابطه میان فلسفه ودیانت به گونهای که بهطور سنتی در مغرب زمین طرح شده به اسلام بسنده کنیم مشکل به درستی طرح نخواهد شد زیرا تنها بخشی از وضعیت برای ما روشن خواهد شد. تحقیق فلسفی در اسلام در آنجایی در محیط مناسب بود که درباره امر بنیادین نبوت ووحی نبوی همراه با مشکلات و وضعیت تاویلی به تامل میپرداختند که این امر بنیادین متضمن آن بود. بدین سان فلسفه صورت حکمت نبوی به خود میگیرد و به همین دلیل ما در بررسی حاضر حکمت نبوی شیعی را در دو صورت اصلی امامی اثنیعشری واسماعیلی در صدر قرار میدهیم. بدین سان بدون بحث درباره عرفان یعنی تصوف و وجوه مختلف آن اعم از تصوف بهعنوان تجربه معنوی و حکمت نظری که ریشه در تعلیمات باطنی شیعی دارد نمیتوان به توضیح حکمت در اسلام پرداخت. کوشش سهروردی و به دنبال او هم مکتب اشراقیان ناظر به جمع میان تحقیق فلسفی و تحقیق تجربه معنوی شخصی بوده است. در اسلام بهطور خاصی تاریخ فلسفه از تاریخ معنویت جدایی ناپذیر است.
۴) آشکار است که طرح معمول تقسیم تاریخ فلسفه همچون تاریخ بهطور کلی به سه دوره موسوم به باستان ،سدههای میانه و دوره جدید را جز با به کار گرفتن زبان جعلی نمیتوان به دوره بندی تاریخ فلسفه اسلامی اطلاق کرد. نیز گفتن اینکه سدههای میانه تاکنون ادامه پیدا کرده است مفید نخواهد بود زیرا نفس مفهوم سدههای میانه مبتنی بر بینشی از تاریخ است که با توجه به وضعیت ویژهای طرح شده باشد. برای تعیین ماهیت یک شیوه از اندیشه قراینی جدیتر و پایدارتری از صرف ارجاعات گاه شناختی وجود دارد ودر اسلام شیوههای متمایزی از اندیشه وجود دارد که از آغاز تا کنون تداوم یافته است به همین ترتیب وسوسه دوره بندی در نزد متفکران اسلامی به صورت طرحی پدیدار شده که ویژه آنهاست و با تصوری که آنان از دایرههای نبوت دارند بیگانه نیست. بهعنوان مثال قطبالدین اشکوری ، تاریخ اندیشمندان و اهل معنویت خود را به سه دایره بزرگ اندیشمندان پیش از اسلام ،اندیشمندان اسلام سنی واندیشمندان اسلام شیعی تقسیم کرده است . ما سه دوره بزرگ زیر را از یکدیگر تمیز خواهیم داد :
الف) نخستین دوره ما را از آغاز تا مرگ ابن رشد هدایت خواهد کرد. از برخی جهات این دوره تا کنون بیشتر شناخته شده است. با ابن رشد چیزی در سرزمینهای غربی اسلام پایان یافت. در همان زمان با سهروردی و ابن عربی در شرق سرزمینهای اسلامی چیزی آغاز شد که تا کنون تداوم پیدا کرده است.
ب) دومین دوره سه سده پیش از نوزایش صفوی را در ایران شامل میشود . این دوره بهطور عمده نشان از امری داردکه بر حسب معمول الهیات صوفیان نامیده شده است : بسط مکتب ابنعربی و مکتب ناشی از تعلیمات نجمالدین کبری پیوند تصوف از سویی با تشیع اثنیعشری و از سوی دیگر با آئین اسماعیلی دعوت جدید متاخر بر فتح الموت به دست مغولان .
ج) دوره سوم درحالی تصور شده است که پس از ابن رشد در همه سرزمینهای اسلامی تحقیق فلسفی دچار وقفه شد. در سده دهم قمری بانوزایش صفوی در ایران جهش عظیم در اندیشه و نزد اندیشمندان صورت گرفت که اثرات آن با گذار از دوره قاجار تا کنون تداوم پیدا کرده است.
در پایان این قسمت لازم به ذکر است که پس از آشنایی اجمالی با مفهوم فلسفه اسلامی و دورهبندی خاص آن مهمترین مطلب منابع لازم تامل فلسفی در اسلام است که انشاءالله در بخشهای دیگری به آن خواهیم پرداخت.
منبع : روزنامه رسالت
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست