چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
مجله ویستا
«مدارا» در دهکده جهانی
«مدارا»، در استعفای از سیاست، اقتصاد، فرهنگ و دین و آیین و در یک کلام استعفای از شخصیت خود نیست، فقط تساهل و تسامح و تحمل دیگران است. حق و آزادی قائل شدن برای غیر خودی است تا هرکس آنگونه که تشخیص میدهد زندگی کند. این تحمل را نه از سر اجبار و اکراه، که باید نهادینه و عمیقا آگاهانه کرد تا اثر بخش و پر دوام باشد و به باد سیاست زائل نشود. این همان وحدت در کثرت است که آرمانی بس بلند است.
قرنها بود که قلعه و برج و باروی پیرامون شهرها ساکنان آن را از حمله و هجوم دشمنان حفظ میکرد، با تولید توپخانه و هواپیماهای جنگی که از بالا و بُعد سوم میتوانست درون قلعهها را بمباران کند، به یکباره و برای همیشه تکنولوژی جدید سیستم دفاعی موجود را بیاعتبار ساخت و پرونده پدافندی آن را به موزههای تاریخ نظامی جهان سپرد.
و نیز دهها سال بود که پرده آهنین و دیوار برلین، مردم محصور در مکتب کمونیسم را از حقیقت وقایعی که در برون قلعه میگذشت و ظلمی که در دوران آن حاکم بود بیخبر نگه میداشت، در حالی که جهانیان نگران جنگ سوم جهانی و حمله صدها موشک مجهز به کلاهکهای اتمی از دو ابر قدرت بودند، به ناگاه و بدون آنکه تیری شلیک شده باشد، کمی بعد از جریان گلاسنوست و پروسترویکای گورباچف، ابرقدرتی ۷۰ساله در برابر حیرت جهانیان از پای درآمد و مردمی که سالها و ماههای قبل برای ادای احترام به مجسمههای لنین و استالین صفهای طولانی تشکیل میدادند، این بار با نگاهی دیگر آنها را به زیر میکشیدند و با پتک آهنی ویران میکردند!
تاکنون برگ برنده در معادله قدرت دراختیار فرماندهان نظامی و به اتکای تسلیحات برترشان بود، اما این بار در مناسبات قدرت و معیارهای تعیینکننده، اسلحهای غیر نظامی وارد شده بود که میتوانست چاشنی «بمب افکار عمومی» را منفجر و سرنوشت ملتها را زیر و رو کند!
در واقع انقلاب اکتبر را انقلاب الکترونیک جارو کرده و امواج انفجار اطلاعات، دیوارها و پردههای آهنین را پاره پاره و ساکنان پشتپرده را با خودشان و با ساکنان دهکده کوچک جهانی آشنا ساخته بود.
اگر سالها صدای سولژنیتسین و ناراضیان دیگر در نطفه خفه میشد، این بارCDها وDVDهای افشاکننده خیانتها و خطاهای سردمداران، که اینک بازار سودآوری نیز یافته بود، پیام آنها را به دورترین نقاط دنیا میرساند... و چنین شد که بن بستهای علمی و اقتصادی بر ملا شد و گورباچف رسما اعلام کرد که از کره جنوبی هم حداقل هفت سال عقب افتادهایم!!
اسلحه جدید تکنولوژیک که افکار عمومی را شکل میداد، تنها ابرقدرت شرق را هدف نمیگرفت، مدعیان «نظم نوین جهانی» را که اینک فارغ البال از رقیب سیاسی، بیپروا به همه جا سلطه مییافت، بینصیب نمیگذاشت، از مساله واترگیت و شنود گذاشتن در حزب مقابل در انتخابات ریاستجمهوری گرفته تا ارتباطات غیر اخلاقی کلینتون و مونیکا! ودر این اواخر افشای رفتارهای غیر انسانی و غیر قانونی در زندانهای گوانتاناما و ابوغریب و... و عریان کردن زندانیان تماما بعدی جهانی یافتند و افکار عمومی را بسیج کردند.
اسلحه جدید متعلق به سازندگان آن نیست، این اسلحه را هرکسی که کامپیوتر، موبایل، تامب نیل،ای پاد، فکس داشته باشد و... یا دسترسی به اینترنت، ایمیل، یوتیوب و خبرگزاری داشته باشد در اختیار دارد.
همین است که اجرای سنگسار محدود یک حاکم شرع محلی که قبلا خبرش به مرکز هم نمیرسید، به سرعت برق و به مدد ماهوارهها خوراک تبلیغاتی خوبی برای مخالفین میشود و کمتر از یک هفته فیلم آن در سراسر دنیا پخش میشود! این که جای خود دارد، بازجوییهای طبقه بندی شده بسیار محرمانه از مقالات اطلاعاتی نیز به راحتی درز میکند و سر از اینترنت در میآورد.
این اسلحه آرمان و اخلاق نمیشناسد و مرام و مذهب و ایدئولوژی و وطن هم ندارد، اسلحهای است دست همه. اگر تا دیروز خواستگار سمبح اسید روی یار بیوفا و بیاعتنا میپاشید، امروز صحنههای فجیعی از روابط پنهانی فیلمبرداری شده را روی شبکه میفرستد تا انتقام خود را گرفته باشد!
این گناه اینترنت نیست که میگویند ۷۰درصد مراجعین اش سالکان سبیل سکساند!! مردم را باید از درون متحول ساخت تا افقهای بالاتری را که مختص و ممیزه آدمیان است به تماشا بنشینند.
باری روز به روز نقش نیروهای نظامی در معادله قدرت و مناسبات میان ملتها کمرنگتر میشود و «نرم افزارها» نقشهای سخت تری به عهده میگیرند. ملتهای پیشرفتهتر به تدریج بار صنایع سنگین خود را سبک میکنند و به تولید ابزارهای بسیار ظریف الکترونیک میپردازند. روزگار جنرالهای ارتشی، همچون (کارخانجات قدیمی) جنرال الکتریک! با انقلاب الکترونیک به سر میآید و ژنرالهای پرستاره از دانشگاههای شرق و غرب ظهور میکنند. نبرد امروز دنیا نبرد اندیشههاست، رقابت مغزها و مردان تفکر است. اینها هستند که با تاثیرگذاری بر «افکار عمومی» سرنوشت ملتها را تغییر میدهند. امروز قدرت در سبقت و سرعت است. اگر خبر پیروزی یونان برابر قدرت ایران را در گذشته تاریخ دوندهای از «ماراتن» باید به شهر و امپراتوری میرساند، امروز سرعت برق هم بطی است.
رقابت در دهکده جهانی در «فکر» است! در ایده برتر داشتن و در ارائه تز و نسخهای که درمان کنندهتر باشد.
زمینههای رقابت ابنای بشر را در سه زمینه: قدرت، ثروت و اندیشه (و همه ارزشهای غیر مادی مثل علم، هنر و فرهنگ و دین) میتوان خلاصه کرد.
در بُعد قدرت، پراکندگیهای تاریخی از روزگار قدرتهای محلی تا قدرتهای ملی، منطقه ای، ابر قدرتهای فرامنطقهای و بالاخره قدرت فراگیر نوین جهانی، به تدریج به تمرکز و وحدت میل کرده، نیاز به یک حکومت جهانی واحد که تضمین کننده عدالت و آزادی برای همه انسانها صرفنظر از نژاد و دین و آیین باشد، با تقویت سازمان ملل که قدرت مهار کننده انحصار گران حق ِ وتو را نیز داشته باشد روز به روز محسوستر میشود. از این زاویه «مدارای سیاسی» منحنی رو به رشدی را نشان میدهد. وحدت سیاسی اقتصادی کشورهای اروپایی و پایان جنگ سرد در سطح بینالمللی گامهای اولیهای است به سوی یک پارلمان و یک ارتش بینالمللی.
در بُعد ثروت و اقتصاد، توزیع ناگزیر و به تدریج تکنولوژی مدرن در همه جهان و پیدایش شرکتهای چند ملیتی، هرچند در شرایط فعلی فقر و محرومیت را تشدید کرده، اما در بلند مدت مسیری را بهسوی توزیع عادلانهتر ثروت و «مدارای اقتصادی» برای حفظ محیط زیست برای همگان هموار خواهد کرد. در شرایط حاضر، تجارت جهانی و به هم پیوستگی مشترکات اقتصادی این احساس را به وجود آورده است. توزیع عادلانه انرژی و امکانات فنی نیز با آن پیوند تنگاتنگ دارد.
در بُعد «اندیشه» بیش از دو زمینه دیگر سیر صعودی یکپارچگی در نمودار وحدت مشاهده میشود؛ انتقال سریع علوم و اطلاعات به مدد ابزار فوق مدرن به همه نقاط عالم، تسهیل سیر و سفر، تبادل فرهنگی میان ملل، گسترش شبکههای جهانی خبر رسانی،... و بالاخره ادغام انسانها در دهکده کوچک جهانی، این خانواده را به «مدارایاندیشه» مجبور کرده و همگان بر شعارهای یکسانی چون: حقوق بشر، دموکراسی، آزادی، حفظ محیط زیست و... به وحدت میرسند.
«مدارا» در ابعاد سهگانه فوق، استعفای از سیاست، اقتصاد، فرهنگ و دین و آیین و در یک کلام استعفای از شخصیت خود نیست، فقط تساهل و تسامح و تحمل دیگران است. حق و آزادی قائل شدن برای غیر خودی است تا هرکس آنگونه که تشخیص میدهد زندگی کند. این تحمل را نه از سر اجبار و اکراه، که باید نهادینه و عمیقا آگاهانه کرد تا اثر بخش و پر دوام باشد و به باد سیاست زایل نشود. این همان وحدت در کثرت (Unity within Diversity) است که آرمانی بس بلند است.
امّا در زمانه و زمینهای که بشریت به سوی وحدت میل میکند و دهکده جهانی روز بهروز به سوی سیاست و سرنوشت واحدی حرکت میکند، این سوال نیز قابل طرح است که تکلیف ادیان و مذاهب موجود با این همه تفرق و تشتت در آرا و نظریات چه میشود؟ آیا متولیان نحلههای مختلف دینی حاضرند با حفظ کلیات آیین خود، از تنگ نظری و تعصبات تاریخی صرفنظر کنند و بر محورهای اساسی که زیر بنا و روح کلی همه ادیان است توافق و تفاهم کنند؟
اگر خدا یکی است و آدمیان بنده یک خدا و فرزندان یک پدر و مادر هستند، چرا «توحید کلمه» تحقق پذیر نباشد؟. گرچه مقصد دور و مقصود دست نیافتنی به نظر میرسد، اما اگر نمودار سیر تحول جوامع بشری را ترسیم کنیم، منحنی مدارا و همزیستی مسالمت آمیز را رو به رشد میبینیم. همه شواهد نشان میدهد که بشریت در زمینههای مختلف به تمرکز و توحید در سیاست و اقتصاد و فرهنگ میل میکند، متولیان و پیروان مذاهب مختلف مجبور هستند خود را با این حرکت هماهنگ کنند و بر قطار زمانه سوار شوند، وگرنه جا میمانند و جایگاهشان اشغال میشود.
البته تردیدی نیست که همه مسیحیان و یهودیان در کشورهای غربی دیندار و مذهبی نیستند و بسیاری از مردم اصلا اعتقادی بهوجود خدا هم ندارند، اما به هر حال میراث اخلاقی مسیحیت و پیشینه تاریخی آن خواه ناخواه در روح و روان غربیها وجود دارد، و کلیات اخلاقی که مبنایی دینی دارند، مورد انکار غالب آنها نیست و همین فصل مشترک میتواند زمینهای برای تفاهم با آنها محسوب گردد. چنین آمادگی با افول ایدئولوژیهای مادی یکی دو قرن گذشته، در شرایط امروز به مراتب بیش از گذشته میباشد.
علت تاکید این مقاله بر ضرورت همبستگی با همه دینداران عالم در محورهای مشترک، اولا در تنشزدایی از مخاصماتی است که بخش قابل ملاحظهای از مشکلات جهان امروز را تشکیل میدهند. همچون درگیریهای اعراب و اسرائیل و شیعه و سنی و غرب مسیحی با اسلام بنیادگرا، که به گفته «سامویلهانتینگتون» نظریه پرداز معروف آمریکایی، درگیری آینده تمدن غربی با اسلام سیاسی (در نبرد فرهنگها) خواهد بود. ثانیا به دلیل درهم آمیختگی مذهب با ملیت، بخصوص میان اعراب و اسرائیل است که هویت تاریخی آنها را چنین ترکیبی با وجود غیر دیندار بودن پارهای از شهروندان نشان میدهد.
دو ابر قدرت مسلط بر جوامع بشری در قرن گذشته، با داعیه نجات بشریت با دو نسخه متفاوت دولتی کردن یا ملی کردن سرمایه، از آنجایی که عامل بدبختی و نجات را تنها در سرمایه و ابعاد مادی روح بشر دیده بودند، به سراب رسیدند و تشدید فاصله طبقاتی و تخریب فرهنگهای مستقل و طبیعت محیط زیست را به ارمغان آوردند.
اگر در دهههای گذشته تصور و تبلیغ میشد که دوران دین و معنویت سپری شده و عقلانیت خود بنیاد به مدد تکنولوژی مدرن صلح و سعادت را تضمین میکند، اینک بهرغم خشونت ورزیهای پارهای از متعصبین، موج بازگشت به اخلاق و معنویت و مبانی زیر بنایی ادیان سال به سال بالاتر میگیرد و نومید گشتگان از نسخههای دنیا طلبی و مادیگرایی را به سوی خود بیشتر جذب میکند.
از طرفی پیکره شریعتهای موجود را پیرایههایی از پندارهای شرک آمیز خرافی و تعصبات قومی و نژادی پوشانده و حقیقت مشترک ادیان را جهل و جور و جمود بسیاری از متولیان یا پیروان ناآگاه آنها از جلوه و جلا انداخته است. اگر در روزگاری، بهخصوص در دوران طلایی تمدن اسلامی، دین باوران آیات خدا را در طبیعت پیرامون جستوجو میکردند و مبتکر متد مشاهده و تجربه و کشف و اختراع بودند، در این دوران بهدلیل فرورفتن در بافتههای ذهنی خود، فرسنگها از کاروان علم و تمدن عقب ماندهاند.
رسالت امروز اندیشمندان آزاده در شریعتهای موجود، فرا ملی و فرامذهبیاندیشیدن و تلاش گسترده در رفع اختلاف و تفرق و ایجاد تفاهم میان شعبات و قرائتهای متفاوت هم مسلکان خود و به موازات آن، همبستگی و تفاهم و تبادل فرهنگی ایمانی با پیروان سایر شریعتها (Intra and Interfaith) است.
در هر حال بشریت به سوی ارزشهایی میل میکند که نهایتا به دو راهی «خدا» یا «خود» منتهی میشود. این مرزی است میان «منیت» و خودمحوری «بشرسالارانه» یا پیوستن به نظم جهان شمول الهی. در قرون وسطای مسیحی این تفکر بر ذهنیت دنیای آنروز حاکم بود که زمین مرکز جهان است و خورشید و ستارگان بر محور آن روانند. همچنانکه این تصور خودمحورانه با چراغ علم ابطال شد، در آیندهای نه چندان دور تعصب و تنگنظری «بشر سالاری» را آشنایی با افقهای جهانشمول کنار خواهد زد.
ما از وحدت در سیاست و اقتصاد به وحدت در فرهنگ و فهم ارزشهای ثابت و ابدی خواهیم رسید. آنگاه در نحوه نگاه به عالم، به وحدت در جهانبینی و انسانشناسی، به دلیل فطری بودن ذات و گوهر وجودیمان خواهیم رسید. این تقدیر و سرنوشتی است که بسوی آن روانیم، از آغاز مشیت چنین بوده و سرانجام به اصل خویش باز میگردیم.
اما در مورد مذاهب ابراهیمی، گرچه جان و جوهر اخلاقی همه مذاهب یکسان است، اما مذاهب سامی (یهودیت، مسیحیت و اسلام) در این میانه مشترکات فراوان تری دارند؛ از اعتقاد به خدا و نبوت و آخرت گرفته تا مبانی اخلاقی مشترک.
هر سه امت خود را پیروان پدر مشترکی مینامند که نامش «ابراهیم» (پدر اُمت) بود که نام او ۶۹ بار در ۲۵ سوره قرآن تکرار شده و الگوی انسان کامل و نخستین امام (الگو و اسوه) بشریت نامیده شده است. قرآن فقط بر آیین ابراهیم (مله ابراهیم) مهر تایید زده و پیامبران دیگر را بر پیروی از اندیشه و عملکرد توحیدی این سر سلسله فرمان داده است.
آیا موضوع «ابراهیم» محور مشترکی برای مدارای فرزندان متخاصم این پدر در خانواده جهانی نمیتواند تلقی شود؟
حدود ۵/۳ میلیارد از جمعیت کره زمین در حال حاضر بر این محور مشترک باور دارند. آیا تلاش در وحدت میان مذاهب راه حلی برای مخاصمات میان پیروان نیست؟
منظور از ابراهیم شخص او نیست، که بشر فانی است. بلکه پاک بودن و پیراستگی روح و روانش از هر پلیدی است که او را الگوی اخلاق و خداپرستی خالص و تسلیم مطلق به معنویات کرد. اوکه از پدری بت تراش به نیروی تفکر و تعقل و دستیابی به دلیل و برهان به حقیقت رسیده بود، راه عقلانیت را هموار کرد و دو فرزندش اسمعیل و اسحق را که دو بال پرواز بودند برای پاسدارای از این راه پرورش داد.
به نظراین قلم، و به رغم همه تنگ نظریهای تاریخی، و به رغم همه استنباطهای تاریخی فقهی، کتاب دینی مسلمانان، یعنی قرآن که اساس و ملاک مقبول یا مردود شناختن اقوال علمای دین است، زمینه و ظرفیت بسیار گستردهای برای وحدت پیرامون محور «توحید» با همه دینداران عالم دارد که ذیلا به پارهای از آنان اشاره میشود.
۱) خداوند به پیامبر اسلام (در آیه ۶۴ سوره آل عمران) فرمان داده است اهل کتاب (یهودیان و مسیحیان) را به اتحاد و ائتلاف پیرامون محور«خداپرستی خالص» دعوت کند، خدا پرستی که از شرک و پیروی از اربابهای قدرت و ثروت خالص باشد. یعنی فقط یک موضوع و یک محور برای یکی شدن با یهودیان و مسیحیان کافی است! همین یکی! خدا یکی است و توحید، یکتایی در پرستش انحصاری اوست. به این ترتیب با انگشت گذاردن روی مهمترین نقطه اشتراک و رها کردن صدها عامل افتراق، پیامبر اسلام و پیروان او مامور و موظف بودند آنها را به یکی شدن فرا خوانند. در همین آیه اضافه کرده است که اگر آنها از اتحاد سرباز زدند، بگویید شما شاهد باشید که ما تسلیم او (نه تعصبات خود) هستیم.
۲) خدای قرآن نه تنها به پیامبر، بلکه در آیه ۸۴ همان سوره، به مسلمانان نیز فرمان میدهد مراتب احترام و ایمان خود را به تمام پیامبران و پیشوایان و کتابهای دینی اهل کتاب (یهود و نصارا) به آنها اعلام و تصریح کنند که ما کوچکترین تمایزی میان (پیامبر خود و سایر) پیامبران قائل نیستیم و یکسره تسلیم خدا (نه تعصبات و تمایلات خود) هستیم. «بگو ما به خدا ایمان آوردهایم و به آنچه بر ما و بر ابراهیم و اسماعیل و اسحق و یعقوب و اسباط (۱۲ تیره بنیاسرائیل) نازل شده است باور داریم و نیز به آنچه بر موسی و عیسی و سایر پیامبران از جانب پروردگارشان داده شد ایمان داریم. ما هرگز تفاوتی میان احدی از آنها قائل نیستیم و یکسره تسلیم او هستیم»
۳) قرآن برای ترک تنگ نظری و تعصب دینی به مسلمانان یاد آور میشود که: «... برای هریک از شما (پیروان مذاهب مختلف) شریعت و راه روشنی قرار دادیم و اگر خدا میخواست همه شما را یک امت قرار میداد، اما خواسته تا شما را درآنچه به شما بخشیده (باتفاوتهای تاریخی و جغرافیایی و فرهنگی) امتحانتان کند، پس (بجای اختلاف و دشمنی) در خوبیها با یکدیگر رقابت کنید. (اختلافات را در امروز ندیده بگیرید در فردای قیامت) خداوند به آنچه در آن اختلاف داشتید آگاهتان خواهد کرد.» (مائده ۴۸)
۴) در ۱۶ آیه قرآن تصریح شده است که این کتاب تصدیق کننده کتابهای پیشین (تورات و انجیل) بلکه محافظ و نگهدار آن (مایده ۴۸) میباشد.
۵) اگر پیروان برخی مذاهب، تنها پیوستگان به آیین خود را نجات یافته و اهل بهشت تصور و تبلیغ میکنند، قرآن صریحا اعلام کرده است که هرکس از مسلمانان، یهودیان، مسیحیان، صاییان و اصولا هرکس به خدا و روز رستاخیز باور داشته و کار نیکو انجام دهد هیچ ترس و نگرانی از آینده نداشته باشد(بقره ۶۲ و مائده ۶۹.)
۶) قرآن همه انسانها را فرزندان یک پدر و مادر میداند که هیچ امتیازی از رنگ و نژاد و مذهب و... بر یکدیگر ندارند جز در قدرت کنترل خود (هنگام غلبه غرایز بر عقل هدایت شده). حجرات ۱۳-ای انسانها ما شما را از پدر و مادری آفریدیم و شعبات و قبایل متعددی قرار دادیم تا با یکدیگر معارفه و آشنایی پیدا کنید، بدانید که گرامیترین شما نزد خدا پرواپیشهترین شماست و خدا بسیار دانای مطلع از جزئیات است.
اگر قرآن در مواردی نسبت به اهل کتاب (بنی اسرائیل) نظری منفی و انتقادی درپیش گرفته است، این اعتقاد متوجه اعمال بخشی از آنهاست که از تعالیم پیامبرشان منحرف شدهاند، نه اصل یهودیت و مسیحیت. کما آنکه نسبت به مسلمانان سست ایمان منافق صفت نیز، انتقادات شدید و فراوانی در قرآن مشاهده میشود. در هرحال آنچه ملاک ارزش و قضاوت است، حق و عدالت است، نه اشخاص و آداب صوری دینی.
عبدالعلی بازرگان
منبع : روزنامه اعتماد ملی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست