چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
رویکرد آمریکا نسبت به جریانهای اسلامی
دراین مقاله به بیان دیدگاههای استراتژیک غرب و یا نماینده آنان آمریکا، در مورد بخشهای مختلف جامعه اسلامی پرداخته و روند طی شده در سیاستهای این کشور نسبت به هریک از این جریانات ارائه خواهد شد.
با پیروزی انقلاب اسلامی ایران موضوع اسلام شناسی در غرب که به خاطر مضمحل شدن کشورهای اسلامی به کالایی لوکس و تاریخی تبدیل شده بود ناگهان دوباره در جایگاه مهمترین موضوع مطالعاتی روز قرار گرفت. این روند با آزاد سازی جامعه شیعیان عراق از چنگال رژیم بعث و بروز تنشهای سیاسی با گرایشهای فرقهای درون جامعه اسلامی شکل تازهای گرفت و موضوع استفاده از اختلافات درونی جامعه اسلامی را مد نظر استراتژیست های غربی از جمله آمریکاییها قرار داد. بنابراین استفاده از پتانسیلهای درونی مسلمانان برای مدیریت بر آنها شاید اولین و سادهترین سیاستی است که به ذهن هر برنامه ریز غربی متبادر میشود.
در این مقاله به بیان دیدگاههای استراتژیک غرب و یا نماینده آنان آمریکا، در مورد بخشهای مختلف جامعه اسلامی پرداخته و روند طی شده در سیاستهای این کشور نسبت به هریک از این جریانات ارائه خواهد شد. لازم به ذکر است آنچه مورد نظر و حساسیت غرب میباشد، قدرت و پتانسیل سیاسی اسلام است که یا به عنوان ابزار و یا به عنوان رقیب میتواند در معادلات سیاسی مطرح باشد؛ و این در ادبیات مورد بررسی ما تحت عنوان ترمینالوژی اسلام سیاسی، اسلام گرایان و یا بنیادگرایی، استفاده شده است.
رویکرد آمریکا به اسلام ناشی از سه مقطع تجربه غرب یا مسیحیت با اسلام و کشورهای اسلامی است. یک مقطع مربوط به تجربه عمومی مسیحیت با اسلام و جنگهای صلیبی است. دوره بعد ناشی از تجربه ۴۰۰- ۳۰۰ ساله انگلوساکسونها با ممالک اسلامی، از رابطه آنها با صفویان و درک ارزش تعارض سیاسی بین شیعه و سنی گرفته تا فروپاشی دولت عثمانی در جنگ جهانی اول و سپس تشکیل دولت اسرائیل در سرزمینهای فلسطینی است. آخرین دوره به دوران معاصر و تجربه مستقیم آمریکا با انقلاب اسلامی ایران و نهضت حزبالله لبنان و از طرف دیگر آغاز جریان رو به رشد نهضت جهانی اسلام با حضور خشونتآمیز جریان القائده برمیگردد.
در دوران تجربه غرب یا مسیحیت با اسلام، معمولاً حکومتهای اسلامی که نوعا گرایش سنی داشتهاند، با حکومتهای غربی به خاطر اعمال قدرت و کشور گشایی و بعضاً با پوشش مذهبی درگیر بوده، پیروز شده و یا شکست خوردهاند. منطق این درگیریهای این چنینی، منطق جنگهای کلاسیک و روابط بینالملل است. اما غرب خصوصاً انگلستان، در دوران معاصر، در انقلاب عراق و سپس آمریکا با شیعیان و نبرد های اخیر سلفیون با غرب در قالب نهضتهای مقاومت و مردمی درگیری داشته است. نتیجه و تجربه این درگیریها معمولاً عدم اعتماد عمیق و فاصله ارزشی بسیار زیاد است.
● رویکرد غرب به جریان اسلامگرایی
غرب جریان اسلامگرایی را چنین ارزیابی میکند:
«بررسیهای معتدل جامعهشناسی نشان میدهد که حرکتهای بنیادگرای اسلامی، پایه تودهای خود را بیشتر از شهرها بدست میآورند. به ندرت طرفداران آنها از روستاها که ساکنان آن اکثراً کم سواد یا بی سواد هستند به دست میآید. در اثر آموزشهای عمومی، اکثر اسلامگرایان، جوانان زیر ۳۰ سال و عموماً تحصیل کرده و با مدرک دانشگاهی، اما با آینده نا مطمئن شغلی هستند. در بخشهای سنینشین، یک فعال اسلامگرا معمولاً دانشجوی یک مؤسسه غیرمذهبی و مدرن با گرایشهای علمی است. اکثر این دانشجویان به رشتههای کشاورزی، برق، پزشکی و مهندسی تعلق دارند. همچنان که در انقلاب شیعی ایران، عناصر تحصیل کرده در خارج از کشور نقش بزرگی را بازی کردند.
بنیادگرایی اسلامی معمولاً رفتار خصومتآمیزی نسبت به سنتگرایی و مؤسسات رسمی مذهبی دارد. از زاویه سیاسی و روشنفکری آنها تفسیر نوینی از کتاب مقدس خود ارائه میدهند. این تفاسیر نه به خاطر محتوای آن بلکه به این دلیل که با تفسیر رایج روحانیت سنتی در تقابل است، انقلابی میباشد. در دیدگاه غربی، حذف قدرت انحصاری روحانیت در تفسیر انجیل از طریق اصلاحات، گام مهمی در به وجود آوردن دنیای مدرن محسوب میشود. چنین وضعیتی در زیر فشار بنیادگرایی خاورمیانه نیز مشاهده میشود. به دست گرفتن نقش «روشنفکران مذهبی» که هر فعال را تبدیل به یک عالم دینی میکند، به حرکت اسلامی ویژگی فرا روحانیت میدهد که در بسیاری از گروههای تندرو حتی به ضد روحانیت نیز تبدیل میشود. آنها به عنوان بخشی از اولین نسلی که بدون دخالت روحانیت و از طریق آموزشهای مستقیم به منابع وکتب اصلی دین دست مییابند، نظرات عمیقاً انقلابی از قرآن و سنت ارائه خواهند داد. به طور مثال اسلام گرایان رادیکال سنی به شدت با نحوه ازدواج سنتی مخالف و معتقد به آزادی کامل زن در انتخاب همسر خود میباشند. آنها از چند زنی پرهیز و آن را نکوهش میکنند. استفاده از حجاب بدون استفاده از زور، از نظر آنان عاملی برای تاکید بر هویت میباشد. با چنین روش روشنفکرانهای، اسلامگرایی رادیکال در عمل خود را به عنوان یک حزب سیاسی مدرن به جوامع معمولاً عقب افتاده و ایستا معرفی میکند. این احزاب بر اساس نظریه رهبران خود مسئولیت حزب پیشتاز را به عهده میگیرند و گسترش آن در بین سایر عوامل به توانایی آنان در به وجود آوردن حداقلی از رفاه در یک سازماندهی، با حمایت متقابل بستگی دارد. حتی انتشار بنیادگرایی در بین مسلمانان انگلستان، تنها از طریق پر کردن خلا ناشی از سیاستهای افراطی اقتصاد لیبرالی خانم تاچر امکان پذیر گردید.
● بخش اول: دیدگاههای امنیتی غرب نسبت به اسلام
اولین بار تاچر در ۱۵ می سال ۱۹۹۲، در سخنرانی خود در لاهه در مورد مسائل جهانی از اسلام مبارز سخن گفت: «۵۰ سال پیش در این مکان چرچیل در حالیکه نخست وزیر باز نشسته بود سخنرانی کرد و نسبت به روند روابط بینالملل و خط مشی شوروی در پشت پرده آهنین نظریه داد که منجر به طرح مارشال و دکترین ترومن شد. در حال حاضر با تهدیدات جدیدی از جمله تکثیر سلاحهای کشتار جمعی، موشک و اسلام مبارز روبهرو هستیم».[۱]
شورای اطلاعات ملی آمریکا در گزارشی در مورد چالشهای سال ۲۰۲۰ این کشور مینویسد:
«دولتها تا سالهای قابل پیش بینی دستگاه اصلی مدیریت را در جهان به عهده خواهند داشت. اما جهانیسازی اقتصادی و توزیع دانش و تکنولوژی خصوصاً تکنولوژی اطلاعات، فشار زیادی را بر دولتها وارد خواهد کرد. ارتباط گسترده جهانی و به وجود آمدن مجموعههای فکری مجازی، توانایی دولتها را برای حکومت مؤثر به شدت محدود کرده و خواهد کرد. اینترنت باعث به وجود آمدن نهضتهای جهانی، که به نوبه خود در صحنه روابط بینالمللی قدرتمند ظاهر میشوند، شده است. بخشی از فشار وارده بر دولتها مربوط به هویتهای جدید نشات گرفته از سیاستها و اعتقادات مذهبی میباشد. در عرصه پر سرعت جهانی شدن و تغییراتی که به واسطه آن در جوامع به وجود میآید، هویتهای مذهبی به هواداران خود سازمان و نهادهایی را معرفی میکنند که در هنگام نیاز میتوانند به آنها اتکا کنند. اسلام سیاسی تأثیرات عمده و عمیقی خصوصاً در مورد مهاجرین از کشورهای اسلامی تا سال ۲۰۲۰، خواهد داشت، و با جمع کردن گروههای قومی و ملی پراکنده و به وجود آوردن سازمانهای فراملیتی و اسلامیزه کردن اتحادیههای کارگری، سازمانهای غیر دولتی و احزاب سیاسی، میتوان با اطمینان بیان داشت که اسلام سیاسی یک بازیگر اصلی در این ترکیب باقی خواهد ماند. در خارج از خاورمیانه، اسلام سیاسی در صدد جلب مهاجران مسلمان جذب شده به کشورهای غربی، به خاطر بیکاری، تحت عنوان همبستگی در مقابله با فرهنگ خصومتآمیز غرب است.
سایت ایترنتی سازمان اطلاعاتی آمریکا در یک مقاله مطالعاتی با طرح این موضوع که بعد از جنگ سرد و واقعه ۱۱ سپتامبر ابهاماتی در مورد موثر بودن شیوههای کسب اطلاعات سنتی به وجود آمد مینویسد: «در سال ۲۰۰۴، «سیا» و موسسه مطالعاتی «رند» در اجلاسی از کارشناسان خطرات و تهدیدات فراملی را مورد بررسی قرار دادند. «سیا» توجه فزایندهای به موضوعات استراتژیک مثل افراط گرایی اسلامی نشان میدهد. بدین علت که در خلال جنگ سرد، سازمانهای اطلاعاتی توانستند مجموعه کارشناسی شده عظیمی بر روی اتحاد شوروی، سازمان و تشکیلاتها – ایدئولوژیها و همچنین تهدیدات ناشی از آن به وجود آورند. اما متاسفانه اطلاعات مشابهی از افراطگرایی اسلامی در دست نیست. منابع اطلاعاتی آشکار و غیر پنهان برای مطالعه یک جامعه، فرهنگ و روندهای سیاسی آن اساسی است، اما در مورد اسلام سیاسی این آشنایی به اندازه کافی به دست نیامده است».[۲]
بسیار واضح است که غرب، اسلام را یک رقیب خطرناک و یک تهدید معادل شوروی، کمونیسم بینالملل و یک تهدید جدید ژئوپلیتیک میداند که برای مقابله با هسته فعال آن، یعنی اسلام سیاسی و یا به تعبیر تبلیغاتی آن افراطگرایی اسلامی، باید تمهیدات اساسی اندیشید: «جهتگیریهای جدید در آغاز قرن بیستویک که نتیجه تغیرات و تهدیدات جدید ژئوپلیتیکی یعنی تروریزم و بنیادگرایی اسلامی است، منجر به افزایش فعالیت و مداخلات انگلستان در سطح جهانی و در حوزههای سیاسی و نظامی گردید.»[۳]
جرجیس فوازی، در کتاب خود «آمریکا و اسلام سیاسی» (ترجمه محمد کمال سروریان - پژوهشکده مطالعات راهبردی - سال ۱۳۸۲)، بر این نکته تأکید میورزد که: «چالش بنیادگرایی اسلامی نسبت به غرب، ژرفتر از چالش کمونیسم است... کمونیستها صرفاً با سیاستهای ما مخالف بودند نه با کل جهان بینی، شیوه لباس پوشیدن، شیوه عبادت یا همسر گزینی ما». از نظر وی اسلام ذاتاً با غرب مخالف است.
در چنین فضایی، آموزههای ایدئولوژیکی تشیع از حساسیت بیشتری برای غرب برخوردار است، چون تشیع با اعتقاد به غاصبانه بودن حاکمیت غیر معصوم، هرگونه تسلط غیر مسلمان بر مسلمان را جایز نمیداند. این باور اساس استعمار را به چالش میکشد.
مؤسسه مارگارت تاچر در مقالهای در سوم اکتبر ۲۰۰۷، مینویسد: «القائده و متحدانش مردم بیگناه در اروپا، آمریکا، آفریقا و خاورمیانه، شرق دور و آسیای میانه را مورد هدف قرار داده و جنگ بیمرز خود را علیه ارزشهای غربی ادامه خواهد داد و تلاش دارد تا اراده غرب را در یک جنگ نامتقارن و بلندمدت از بین ببرد. اگر اروپا و آمریکا میخواهند با شبکه محلی و جهانی افراطیون که در جهت نابودی غرب و متحدانش است مبارزه کنند، باید برنامه منظم و مشترکی برای پاسخگویی به این تهدید داشته باشند...». اقدامات جهادی در اروپا و خاورمیانه بدون شک توسط بخش وسیعی از اقلیتهای مسلمان اروپایی مورد حمایت قرار گرفته است.
● بخش دوم: اسلام میانه رو یا رادیکال
یکی از روشهای شناخت، تجزیه و تحلیل عناصر تشکیل دهنده هر پدیده است. بنابراین تجزیه اسلام به میانهرو و رادیکال و ارجح دانستن میانهروهای آن منطقیترین روش مواجهه با اسلام خواهد بود؛ اما این نگرش در عمل با مشکلات عدیدهای روبهرو گردیده و تفکیک را قدری مشکل ساخته است. اولین تجربه مربوط به مواجهه غرب با انقلاب اسلامی بود که در یک دوران ۸ تا ۱۰ ساله به این نتیجه رسیدند که فاصله میانهروها با رادیکالها آنقدرها قابل توجه نیست. حتی وقتی آقای «دانیل پایپ»، متخصص امور خاورمیانه، طی مقالهای در واکنش مسلمانان به کارتونهای پیامبر اسلام نوشت: «این درگیری نه نشاندهنده جنگ تمدنها بلکه درگیریای است که در مرکز آن تعارض بین اسلام میانه رو و اسلام رادیکال قرار گرفته است.» متعاقباً مقالات متعددی در نشریات معتبر آمریکایی به نقد وی پرداختند و ضمن تأیید این نکته که اگرچه تفکیک اسلام به میانهرو و تندرو از نظر سیاسسی کار درستی است، اما در واقعیت باید توجه کرد که تنها یک اسلام قدرت بقا دارد. با ذکر گزیدهای از این نظرات، توجه به این نکته نیز ضروری است که دیدگاهها و نظرات غرب نسبت به اسلام درحال تحول و نوسازی است و نباید تأثیرات رفتاری و سیاست را ندیده انگاشت، هرچند در حال حاضر دیدگاه خصومتآمیز غرب کاملاً واضح است:
«وا قعیت این است که در هرجامعهای که اسلام به اندازه کافی تقویت شود، این اسلام رادیکال است که آن را نمایندگی میکند. تهاجم و نابردباری، توافق خواهی فرهنگی و اجتماعی دنبال میشود و برخورد تمدنها موضوع اصلی روز و زندگی است و مهمترین دشمن اسلام یعنی نظرات و ارزشهای یهودی و مسیحی مورد هدف قرار خواهند گرفت. باید دانست که ارزشهای غربی ما ریشه در میراث یهودی و مسیحیت ما دارد. تمام رهبران بزرگ غرب شامل چرچیل، ریگان و تاچر این موضوع را درک و در بیانات خود به آن استناد کردهاند.
اسلام در نهاد خود گسترش مذهب را با بیان و شمشیر توأمان تشویق میکند اما نشانه اصلی آن همان شمشیر یا قدرت است. آنان که فکر میکنند اسلام میانهرو نماینده اصلی اسلام است در واقع در اکثر اوقات از آموزشهای واقعی قرآن بی اطلاع هستند. قرآن حتی توصیه نمیکند که با نامسلمانان دوست باشید مگر این دوستی کمکی به پیشرفت اسلام داشته باشد. اگر این رفتار را در جامعه چند فرهنگی با اصل همزیستی مسالمت آمیز در نظر بگیریم، تنها باید دیوار بیاعتمادی را بلندتر کنیم. اگر اسلام رفتار مسالمتآمیز دارد پس این همه آیات مربوط به جنگ و دفاع و کشتن برای چه در قران آمده است؟ با رهبریت میانهرو در اسلام این دین قدرت رشد زیادی ندارد. رادیکالیسم است که به آن توان تحمیل کردن خود را داده است.» [۴]
Zeyno Baran ، از مؤسسه مطالعاتی هودسون در این مورد میگوید: «گروههای اسلامگرا که علاقهمند به سرنگونی لیبرال دموکراسیها به سود قوانین شریعت هستند، نباید صرفاً به خاطر این که طرفدار اعمال تروریستی نیستند غیر افراطی تلقی شوند. استراتژیهایی که بر این چارچوب استوار است نهایتاً در جنگ عقاید به شکست منجر خواهند شد؛ زیرا آنها ماهیت اهداف انسانی دشمن را اشتباه میگیرند. فاکتور مهم و با اهمیت در انتخاب متحد نباید بر پایه تاکتیکها قرار گیرد، یعنی اینکه یک گروه از روشهای خشن استفاده میکند یا نه؟ بلکه این انتخاب باید بر مبنای ایدئولوژی و اینکه آیا گروه اسلامی است یا نه قرار گیرد.»[۵]
● بخش سوم: غرب و شیعه
«پیش از انقلاب اسلامی ایران، اسلام تنها یک ایدئولوژی مذهبی محسوب میشد. انقلاب جنبههای بالقوه آن را به فعل درآورد و تفکر شیعی با رفتار و ساختار سازی خود در ایران نشان داد که توانایی به ظهور رساندن یکی از بزرگترین انقلابهای تاریخ را دارد. این توانایی باعث شد که بسیاری از نهضتهای آزادی بخش به ویژه در آسیا و آفریقا توجه خود را به ایران و ایدئولوژی اسلام معطوف نمایند. این توجه در کشورهایی با اکثریت مسلمان شدت بیشتری یافت و به گرایش قوی تبدیل شد.
با پیروزی انقلاب اسلامی و سقوط شاه، ایران که یکی از متحدین آمریکا و غرب در منطقه بود، به نیرومندترین دشمن آنان در منطقه تبدیل شد. از اینرو غرب با درک این اولین تجربه خود با شیعه در دوران معاصر، از جانب ابعاد جدیدتری از ژئوپلیتیک ایران احساس خطر میکند. یکی از این موارد مسئله ژئوپلیتیک شیعه است. این تفکر و احساس تهدید با آزادی عراق و رها شدن اکثریت شیعه از فشار حزب بعث و تشکیل دولتی از شیعیان، شکل واقعیتری به خود گرفت. غربیها انقلاب اسلامی را انقلابی شیعی میدانند و از ایدئولوژی شیعه که به نظر آنها یک ایدئولوژی انقلابی است میترسند. [۶]
فرانسواز توال، مشاور کمیسیون سیاست خارجی و دفاعی سنای فرانسه، مینویسد: «از میان یک ملیارد مسلمان حدود ۱۰ الی ۱۲ درصد شیعه هستند، یعنی حدود ۱۴۰ میلیون نفر. درگیریهای اخیر همچون اتقلاب اسلامی در ایران و جنگ داخلی در لبنان مسئله شیعه را به عنوان یک عامل ژئوپلیتیک مطرح کرده است». از نظر غربیها سکونت بیشتر شیعیان در مناطق حساس ژئوپلیتیکی و پتانسیل ایدئولوژیکی شیعه، میتواند منافع غرب را در منطقه به خطر اندازد. به همین دلیل غربیها همواره از پیامدهای منطقهای انقلاب اسلامی بیم داشته و تمهیدات زیادی را برای کنترل ایران، کشوری که از نظر آنان در قلب ژئوپلیتیک شیعه قرار دارد، اندیشیدهاند.
ولیالله نصر، اگرچه اعتقاد دارد که شیعیان گروههای پراکندهای هستند و از نقطه خاصی مدیریت نمیشوند، اما در مورد قدرت نفوذ ایران مینویسد: « شک نیست که کنترل و مدیریت ایران مهمترین چالش سیاست خارجی آمریکاست. موضوعی که فراتر از مسئله اتمی یا تهدید اسرائیل میباشد.»[۷] عدهای از صاحبنظران غربی معتقدند حساسیت آموزههای ایدئولوژیک شیعه زمانی بیشتر خواهد شد که موقعیت ژئوپلیتیکی شیعه در نظر گرفته شود، چون بسیاری از شیعیان در مناطق نفت خیز مستقرند؛ مناطقی که به لحاظ ژئوپلیتیک و استراتژیکی بسیار حساس بوده و این امر منافع غرب را به خطر میاندازد. در این راستا «فرانسواز توال» به این نکته اشاره میکند که تشیع به ویژه نوع ایرانی آن ادعای سخنگویی محرومان جهان سوم را دارد. تشیع، کاپیتالیسم وکمونیسم را یکسان رد میکند. به نظر وی تشیع با طرح و نقشه اعتقادی خود میتواند به صورت اهرم نیرومندی در جهت برهم زدن ثبات منطقه و جهان ظاهر شود. تشیع هرچند از نظر جغرافیایی در یک منطقه پراکنده و محدود قرار گرفته است، اما مبارزهای را دنبال میکند که ادعای جهانی دارد. صلح در جهان به طور اساسی به اداره این نیروی جدید بینالمللی بستگی دارد.[۸]
توجه جنبشهای آزادی بخش، شخصیتها و کشورهای اسلامی به نقش اسلام در صحنه سیاست بینالملل باعث شد که ژئوپلیتیک کشورهایی که از جمعیتی با اکثریت مسلمان برخوردار بودند، در نگرشی مجدد ارزیابی شود. این امر از آنجا اهمیتی خاص مییافت که پیوستگی جغرافیایی و جایگاه خاص این خطه از جهان به لحاظ دسترسی به عظیمترین منابع نفتی خودنمایی میکرد و پدیدهای به نام جهان اسلام را مطرح میساخت. به این ترتیب طرح دیدگاههای جدید ژئوپلیتیکی و پیوند بین این دیدگاهها با گرایشهای فرهنگی، نقش جغرافیایی و ژئوپلیتیکی مرکز جهان اسلام در دنیا و قدرت و پایداری انقلاب اسلامی ایران، این اندیشه و نظر را به وجود آورد که باید به ایدئولوژیهای مذهبی و دیگر معیارهای فرهنگی در حکم معیارهای مهم در پیدایش ویژگیهای ژئوپلیتیکی توجه کرد و به تواناییهای این معیارها در بالفعل کردن آنها نظر داشت. وقوع انقلاب اسلامی ثابت کرد که این تواناییها بیش از هر چیز از خصوصیت ذاتی تفکر شیعه ناشی میشود.
ژئوپلیتیک شیعه به مفهوم امتداد جغرافیایی سیاسی شیعیان در کشورهای مختلف خاورمیانه با مرکزیت ایران است. اهمیت ایران تا آنجا است که گراهام فولر، ایران را «قبله عالم»، و پروفسور روح الله زمانی، آن را «دو راهی حساس» مینامد. مارتین کرامر، محقق اسلام ستیز آمریکایی، در کتاب «تشیع مقاومت و انقلاب» مینویسد: «در دوران معاصر، تشیع برخی از قویترین مفاهیم طغیان انقلابی را پدید آورده است. جنبشهای شیعی، امروزه استراتژیهای سیاسی فوقالعاده اصیلی ابداع کردهاند که غالباً موجب شگفتی و حیرت دنیای اسلام و غرب شده است. این شیوهها در ایران از عظیمترین موفقیتها برخوردار بوده و الهام بخش سایر شیعیان در دنیای عرب و جنوب آسیا نیز شده است. کمربندی از تشیع حیات اقتصادی، استراتژیکی و تاریخی اسلام را در برگرفته و بخشهایی از لبنان، سوریه، عراق، افغانستان، عربستان، کویت، بحرین، ایران، پاکستان و هندوستان را شامل میشود. این کمربند در کشورهای مختلف به اکثریت و اقلیت شیعه تقسیم میشود و خود دنیایی است که تأثیرات گوناگون در آن به سرعت انتقال مییابد.»[۹]
به نظر میرسد یکی از علل حساسیت غرب به ژئوپلیتیک شیعه به آموزههای ایدئولوژیکی – فرهنگی اسلام بر میگردد. فوازی جرجیس، در کتاب آمریکا و اسلام سیاسی، مینویسد: «گرچه تهدید نظامی نسبت به غرب از سوی جهان اسلام از پایان قرن هفدهم متوقف شده بود، چالش مذهبی و فکری اسلام همچنان بر تصور بسیاری از مردم غرب سایه افکنده است. بیشتر آمریکاییها از فرهنگ اسلام تلقی خصمانه دارند و آنرا تهدیدی نسبت به منافع و ارزشهای فرهنگیشان میدانند.»[۱۰] اسپوزیتو مینویسد: «ایران نخستین انقلاب سیاسی موفق را به جهان عرضه کرد، انقلابی که به نام اسلام و با شعار الله اکبر، بر مبنای ایدئولوژی و نمادگرایی شیعه و رهبری روحانیت و غیر روحانیت اسلام گرا استوار بود و مسلمانان سراسر جهان از ثمره آن که همانا اوج گرفتن مفهوم هویت اسلام، بازگشت غرور و اقتدار مسلمانان در جهانی که سیطره ابر قدرتهاست، محظوظ شدند.»[۱۱]
غرب به این نکته نیز توجه دارد که شیعیان عرب، که توسط دولتهای سنی در فقر و محرومیت نگه داشته شده و به وضعیت خود معترضاند، هرگونه تغییر در شرایط سیاسی کشورهای این حوزه، زمینه حاکمیت کامل یا نسبی آنها را فراهم خواهد کرد. از طرفی جمعیت شیعه جهان عرب به لحاظ استراتژیکی در قلب بزرگترین منطقه نفت خیز خاورمیانه و در عرض شاهراههای نفتی خلیج فارس قرار دارند. فولر، در کتاب «شیعیان عرب، مسلمانان فراموش شده»، مینویسد: «از بعد نظری شیعیان عرب به کمک ایران میتوانند بیشتر منافع نفتی خلیج فارس را تحت کنترل کامل خود درآورند».
● بخش چهارم : رویکرد سیاسی آمریکا به تسنن و تشیع
طی چند سال اخیر، سیاستهای ایالات متحده آمریکا در منطقه خاورمیانه در دو زمینه: نحوه تعامل با جریان شیعه و چگونگی روابط با اهل تسنن، با فراز و نشیبهایی همراه بوده است. باید توجه کرد که در حوزه سیاست، آمریکا با هر واحد سیاسی به طور مستقل برخورد و برنامهریزی میکند؛ آن چنان که با شیعیان پاکستان و یا شیعیان لبنان به یک نحو تعامل ندارد. نظریهپردازان آمریکایی معتقدند: «به دلیل پیوند عمیق شیعه با ایران، راهبرد آمریکا در قبال شیعه باید در پرتو استراتژی آمریکا در قبال ایران باشد. نباید گذاشته شود نقشی را که شوروی برای حرکتهای سیاسی سوسیالیستی در زمان جنگ سرد در جهان داشت توسط ایران برای جریانات شیعی تکرار شود. باید شیعیان خود را در چارچوب کشور خود ببینند».
از سویی دیگر آمریکا با طرح این نکته که در بین حملهکنندگان به برجهای مرکز تجارت جهانی هیچ یک شیعه نبودند، باعث شده است که جریانات تعاملگرای اهل سنت و کشورهای عربی که در فکر رقابت با شیعه هستند، وادار به امتیاز دهی بیشتری شوند. آنها میگویند: «افکار اهل سنت جهان عرب نسبت به آمریکا به مراتب تندتر از شیعیان علیه آمریکاست. ایران باید مهار شود اما نیازی به مهار شیعه نیست. قدرتگیری شیعه، رهبران عرب را وادار میکند تا زودتر روند دموکراسی را طی کنند و نگرانی اصلی، امکان به هم خوردن معادله قدرت در جهان عرب است».
پس از حوادث ۱۱ سپتامبر، نظریهپردازان و استراتژیستهای آمریکایی تفاوتهای نگرشی و رفتاری شیعیان و اهل تسنن را با دقت بیشتری مورد بررسی قرار دادند. نتایج این بررسیها در زمان حمله آمریکا به عراق با توجه به ساخت مذهبی و سیاسی این کشور، مبنای سیاستهای آمریکا در عراق قرار گرفت. در سال ۲۰۰۳، نظریه محوری در این زمینه متعلق به گراهام فولر، مدیر کل برنامهریزی سیا در آن زمان بود. نظریه فولر در پاسخ به این پرسش که آمریکا چگونه میتواند در خاورمیانه امنیت داشته باشد و قدرتسازی برای آمریکا در چه فضایی شکل خواهد گرفت؟ تأکید اصلی خود را بر شیعیان قرار میداد. توصیه فولر این بود که تحرک شیعیان بهترین مطلوبیت را برای فضای ژئوپلیتیک و استراتژیک آمریکا ایجاد خواهد کرد. به اعتقاد او: در ذات شیعه تساهل و پلورالیسم وجود دارد. از طرف دیگر مبنای افراطیگری شیعه بیشتر شعاری است و اگر شکل بندی آن تغییر یابد این افراط دیگر متوجه آمریکا نیست. از نظر فولر، نوحه خوانها نمود ظاهری و شکلدهنده برداشتهای مذهبی شیعه در ایران، که بسیار شعاری و رویکردش مقابله با اهل تسنن است، میباشند. نتیجه دیگر بررسیهای فولر این بود که شیعیان در کشورهای عربی، گرایش بسیار کمی به ایران ازخود نشان میدهند و بیشتر خود را عرب میدانند. صاحبنظران آمریکایی معتقدند که بحث شیعه در ایران با تئوری سیاسی سایر گروهها از جمله در عراق تفاوت دارد. به همین دلیل اولین تحول، با روی کار آمدن شیعه در عراق، تشکیل یک رقیب تئوریک و ارائه یک مشی جدید سیاسی توسط جریان شیعه در عراق است که با جریان سیاسی شیعه ولایت فقیه به لحاظ محتوایی تفاوت دارد و مرجعیت شیعه در عراق از این جریان دفاع میکند. (البته دسته دیگری از نظریهپردازان معتقد بودند که جریان شیعی از هند، پاکستان و افغانستان و ایران، تا عراق و لبنان و سایر کشورهای عربی یک جریان واحد را تشکیل میدهد که در نهایت میتوانند با هم به تفاهم برسند.)
بر مبنای چنین رویکردی رهبران آمریکا به این نتیجه رسیدند که باید شیعیان را در تمامی کشورهای خاورمیانه به دلیل این شاخصها حمایت کرد. فرض بر این بود که اگر شیعیان در بحرین، عربستان، عراق و... فعال شوند، حتی میتواند به کنترل افراطگرایی ایران نیز منتهی شود. به اعتقاد بسیاری از نظریهپردازان آمریکا حمایت از القاعده جزو ذات کشورهای عربی قرار دارد و تنها با تقویت شیعیان که در اقلیت هستند میتوان جلوی حمایت کشورهای عربی و عربهای سنی را از القاعده گرفت. لذا در آن مرحله، سیاست آمریکا بر گسترش فضای تحرک شیعیان در عربستان و عراق، گسترش دموکراسی و کاهش اقتدارگرایی قرار گرفته بود. از نظر آنها: «افراطیون سنی در جهان عرب به دنبال در اختیار گرفتن قدرت و حکومت هستند، که تهدید مستقیمی برای آمریکاست؛ اما شیعیان در جهان عرب خواهان برخورداری از حقوق خود در ساختار موجود میباشند».
نگروپونته، مدیر جامعه اطلاعاتی آمریکا، در ارزیابی خود از تهدیدات، چالشها و فرصتهای آمریکا، که در ۲۸ فوریه ۲۰۰۶، ارائه کرد، تهدیدات جهادی را مورد توجه قرار داده و القاعده را در رأس این نگرانی مطرح نمود که در سه بخش: الف) امکان سازمان دهی مجدد تشکیلات
ب) افراطیون سنی تحت پوشش القاعده و ج) شبکههای خود جوش روحیه گرفته از القاعده، موجب این نگرانیها است. وی به شبکههای اسلامی افراطی در آسیای جنوب شرقی، آسیای مرکزی، لیبی و کشمیر اشاره کرد اما نامی از گروههای شیعه به میان نیاورد.
در همین گزارش ایران را دشمن آمریکا، دوستان آمریکا، ارزشهای آمریکا و فعالترین حامی دولتی تروریسم نامید. وزارت خارجه آمریکا هرساله لیست سازمانهای تروریستی را منتشر میکند. در گزارش سال ۲۰۰۶، نام ۴۲ گروه مطرح شده است که از میان آنها ۲۷ گروه اسلامی و تنها حزب الله لبنان در بین آنان شیعی محسوب میشود.
دو تحول بود که رویکرد آمریکا را در این خصوص تعدیل و به راه دیگری کشاند. اول، مقاومت موجود در عراق و گسترش خسارات وارد شده به ارتش آمریکا در آستانه رقابتهای حزبی برای کرسی ریاست جمهوری است؛ که جمهوریخواهان را وادار به عدول از طرح خاورمیانه بزرگ و مذاکره با دولتهای سنتی عرب در جهت حفظ اقتدار آنان در قبال کاهش حمایت از نیروهای جهادی درون عراق، و به موازات آن امتیازدهی به اهل تسنن عراق برای جلب نظر آنها و به ضرر امتیازات شیعیان، برای کاهش حمایت آنان از نیروهای جهادی و القائده بود. دوم، مقاومت غیر قابل تصور حزبالله لبنان در مقابل ارتش اسرائیل و تاثیرات روانی آن بر سایر مراکز شیعه نشین بود. در این مسیر آمریکا تعریف جدیدی برای رفتار سیاسی خود برگزید که در سخنرانی ۲۷ ژانویه ۲۰۰۷، بوش به آن اشاره کرد: «همان گونه که با تسنن ستیزهجو مقابله میکنیم، با شیعه ستیزهجو نیز در نبردیم.» از این پس از نظر آمریکا، دو نیروی میانهرو و رادیکال در منطقه وجود دارند که آمریکا با کمک میانهروها در صدد مقابله با ستیزهجویان خواهد بود.
● بخش پنجم : نظرات آمریکا در مورد حزب الله لبنان
بوش در سخنرانی ۳۱ آگوست ۲۰۰۶، برای اولین بار اتهام حادثه «خبر» در عربستان را به حزبالله منتسب کرد و گفت: «حزبالله تروریست در قتل عام نیروهای آمریکایی در لبنان و خبر در عربستان دست داشته است.»
آمریکا حساب حزبالله را از سایر شیعیان در جهان جدا میداند. حزبالله را یک تشکل توانمند سیاسی، نظامی، عقیدتی و اطلاعاتی میداند که به صورت کامل در کنترل ایران میباشد و دولت آمریکا اصول زیر را در استراتژی خود درقبال آن دنبال مینماید:
▪ جلوگیری از حضور حزبالله مسلح و قدرتمند در کنار مرز اسرائیل؛
▪ جلوگیری از پیوند حزبالله و گروههای فلسطینی؛
▪ متزلزل کردن پایگاه حزبالله در میان مردم، جریانات سیاسی و دولت لبنان؛
▪ نابودی بنیه نظامی و اطلاعاتی و نهایتاً خلع سلاح حزبالله؛
▪ ایجاد شکاف بین امل و حزبالله؛
● بخش ششم : راهبرد ایران در قبال سیاستهای آمریکا در مورد شیعه
آنچه شیعه و نهایتاً اسلام را از سایر جریانات جدا میکند داشتن منطق در مقابله و مقاومت از یک طرف و قدرت انعطاف و تعامل از طرف دیگر است. بنابراین، مهمترین چالش غرب در دوران معاصر میباشد. از طرف دیگر باید مدنظر داشت که حد همکاری ایدئولوژی اسلام و حاملین این ایدئولوژی با آمریکا، به هیچ وجه به سطوح استراتژیک نخواهد رسید و درگیری فرقهای در اسلام مهمترین ابزار مدیریت غرب و آمریکا در مواجهه با حرکت جهانی اسلام و یا توسعه نفوذ شیعه میباشد. از اینرو برای مواجهه با آن باید سیاستهای چند لایه مدنظر قرار گرفته و موارد زیر پیشنهاد میشود:
۱) گسترش ارتباط رسمی ایران با کشورهای عرب در جهت رفع نگرانی این دولتها از اقلیت شیعه خود، خصوصاً عربستان و بحرین.
۲) مدیریت جنگ فرقهای شیعه و سنی در جهان اسلام، به خصوص در عراق مطلوب نظر آمریکاست. با این ترفند باید با تمام قوا و همه اهرمها مقابله و آن را افشا نمود.
۳) تنش بین آمریکا و شیعیان عراق در درازمدت به نفع شیعه نخواهد بود، هرچند به صورت تاکتیکی بتوان از آن بهره برداری کرد. در عین حالی که آمریکا نباید شیعه را جزو ابزار سیاسی خود در عراق بداند، اما شیعیان باید به آمریکا تفهیم کنند که با آنها دارای منافع مشترکی در عراق میباشند و اگر منافع شیعه به خطر بیافتد منافع آمریکا نیز بی نصیب نخواهد بود.
۴) اگرچه بسیاری در آمریکا معتقدند که آمریکا نباید سیاست واحدی برای برخورد با یک ایدئولوژی داشته باشد و باید برای کشورها و گروههای مختلف، سیاستهای جداگانهای اعمال کند، اما نباید کاری کرد که آمریکا برای عدم کار با شیعه به نتیجه قطعی برسد.
۵) همکاری شیعه با آمریکا نباید آنقدر واضح و ملموس باشد که اهل تسنن بتوانند از آن به عنوان خیانت شیعه یاد کنند.
پانوشتها
[۱]- Thatcher, " Speech to the "Global Panel " , The Hague ۱۵ may ۱۹۹۲ "
[۲]- Roger Z. Georg: “ Meeting ۲۱st Century Transnational Challenges , Building a global Intelligence Paradigm ( ۲۰۰۷/۰۹/۱۰)
[۳]- T. Garden, European Security in the ۲۱th Century (۲۰۰۰,May)
[۴]- Peter C Glover : Politics of Faith , British Author
[۵]- Zeyno Baran , Countering Ideological support for Terrorism in Europe
۶ -فرانسواز توال، مشاور کمیسیون سیاست خارجی و دفاعی سنای فرانسه: ژئو پلیتیک شیعه ،۱۳۷۹، ترجمه علیرضا قاسم آقا، ص۵۶.
[۷]- U.S Policy toward Radical Islam , Vali Nasr: PHD ,Tufts University
۸- فرانسواز توال، ژئوپلیتیک شیعه، ۱۳۷۹، ترجمه علیرضا قاسمآقا، ص ۱۳۵.
۹- شیعه شناسی سال چهارم شماره ۱۳ بهار ۱۳۸۵.
۱۰- جرجیس ۱۳۸۲،ص ۲۵.
۱۱- جان ال اسپوزیتو : انقلاب ایران و بازتاب جهانی آن، ۱۳۸۲ ترجمه محسن مدیر شانه چی ص ۴۹.
نویسنده: سید محمد حسین ملائک
منبع: مرکز مطالعات استراتژیک
[۱]- Thatcher, " Speech to the "Global Panel " , The Hague ۱۵ may ۱۹۹۲ "
[۲]- Roger Z. Georg: “ Meeting ۲۱st Century Transnational Challenges , Building a global Intelligence Paradigm ( ۲۰۰۷/۰۹/۱۰)
[۳]- T. Garden, European Security in the ۲۱th Century (۲۰۰۰,May)
[۴]- Peter C Glover : Politics of Faith , British Author
[۵]- Zeyno Baran , Countering Ideological support for Terrorism in Europe
۶ -فرانسواز توال، مشاور کمیسیون سیاست خارجی و دفاعی سنای فرانسه: ژئو پلیتیک شیعه ،۱۳۷۹، ترجمه علیرضا قاسم آقا، ص۵۶.
[۷]- U.S Policy toward Radical Islam , Vali Nasr: PHD ,Tufts University
۸- فرانسواز توال، ژئوپلیتیک شیعه، ۱۳۷۹، ترجمه علیرضا قاسمآقا، ص ۱۳۵.
۹- شیعه شناسی سال چهارم شماره ۱۳ بهار ۱۳۸۵.
۱۰- جرجیس ۱۳۸۲،ص ۲۵.
۱۱- جان ال اسپوزیتو : انقلاب ایران و بازتاب جهانی آن، ۱۳۸۲ ترجمه محسن مدیر شانه چی ص ۴۹.
نویسنده: سید محمد حسین ملائک
منبع: مرکز مطالعات استراتژیک
منبع : خبرگزاری فارس
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست