چهارشنبه, ۶ تیر, ۱۴۰۳ / 26 June, 2024
مجله ویستا

نگاهی به فعالیت های آیت الله طالقانی در بهمن ۵۷/مردی که انقلاب را برای همه می خواست


انقلابی است كه از همه مردم شروع شد و برای همه است و هیچ حزب و جمعیت و فردی حق این را ندارد كه در این انقلاب سهم بیشتری را برای خودش قائل باشد و از این جهت حكومت را در انحصار خودش در بیاورد.»
انقلاب به سمت پیروزی می رفت، رویای چندین ساله تشكیل حكومت اسلامی با سازوكارهای مدرن آن در حال تحقق بود، پس از فرار شاه و حضور امام در ایران و تشكیل «دولت موقت» این رویا مكانیسمی برای حضور می یافت.آیت الله سیدمحمود طالقانی نیز كه سال ها برای تحقق قسط و عدل مبارزه كرده و زندان رفته بود نیز مانند بقیه مبارزان، دلبسته این نوع از حكومت بود، حكومتی كه می خواست فرق داشته باشد و یك جور دیگر، دیگر گونه بودنی كه هنوز تجربه نشده بود و تنها از شباهت آن با دوران زمامداری پیامبر اسلام (ص) و امیرالمومنین علی(ع)، سخن می رفت. «نمونه كاملش (حكومت جدید) در عصر پیغمبر اكرم بوده و ناقص ترش در عصر خلفا و كامل ترش در چند سال حكومت علی بود و پس از آنكه حكومت تبدیل به سلطنت شد، آن هم سلطنت میراثی، اساساً اسلام منحرف شد» و برای طالقانی این آرزو در حال تحقق بود، آرزویی كه برایش زحمت زیادی كشیده بود. سیدمحمود طالقانی از آن زمان كه درجه اجتهاد خویش را گرفت و پا به تهران گذاشت روشی متفاوت را در پیش گرفت، ارتباط خود را با جوانان زیاد كرد و از دروس فقهی به دروس قرآنی و نهج البلاغه روی آورد. او ابتدا این مباحث را با یاری آیت الله كمره ای و سپس آیت الله زنجانی شروع كرد و آن را تا آخر عمر پی گرفت. روش او را می توان در درس های او در مسجد هدایت یافت، روشی كه بر آموزه های قرآنی و تاكید مدام و موثر و عملی بر آزادی، قسط و عدالت تداوم یافت. وی در خانواده ای بود كه مذهب و سیاست دو ركن اصلی تفكرات جمعی و فردی آن را تشكیل می داد، همان اصلی كه باعث شد، او به ضرورت دینی پای به عرصه سیاسی بگذارد، ارتباط مداوم و مستمر او با نسل جوان آن روز و رویكردهای متفاوت و جدید فكری از جمله ماركسیسم باعث شده بود كه وی فضای متفاوتی را برای حضور در اجتماع جست وجو كند.
تشكیل كانون اسلام و انتشار مجله دانش آموز توسط این كانون، گویای این واقعیت است كه او شیوه دیگری را در سر می پروراند. پس از كودتای ۲۸مرداد و در اوج خفقان پس از آن مسجد هدایت به عنوان پایگاهی جدید در میان جوانان آن روز سر بر آورد و به قول دكتر شریعتی همچون «مناره ای در كویر» درخشید.
مسجد هدایت خود تبدیل به یك مكتب فكری و نگرشی خاص به مذهب و اجتماع شد، نگرشی كه برخلاف اصول رایج در حوزه بر نگاه قرآنی و حضور مفاهیم قرآنی در اجتماع تاكید می كرد.
اندیشه متفاوت طالقانی تا بدانجا بود كه در اوج انقلاب و در زمانی كه همه افراد و گروه ها به دنبال اعلام بیانات سیاسی و نظرات خود درباره نوع حكومت و تشكیل دولت موقت و آینده شاه بودند، در بیانیه ای مردم را به حفظ و حراست از جنگل های ایرانی فرا می خواند:
«همه مردم موظفند در حفظ و حراست و جلوگیری از آسیب رسانی به ثروت عمومی علی الخصوص جنگل های شمال و غرب كشور، نهایت مجاهدت و هوشیاری و مراقبت اعمال نمایند.»
در این میان می توان نگاه همه جانبه طالقانی را دید.
وی همان طور كه نسبت به بسط مفاهیم اجتماعی قرآنی اهتمام داشت نسبت به نزدیكی مذاهب اسلامی نیز سعی وافری می نمود. او در سال ۱۳۳۸ از طرف آیت الله بروجردی برای رساندن پیام وی به شیخ شلتوت رئیس الازهر به مصر می رود، شیخ شلتوت یكی از بزرگانی بود كه در ترویج تفكر نزدیكی فرق اسلامی و بسط تقریب مذاهب اهتمام می ورزید. طالقانی در این سفر در كنگره اسلامی دارالتقریب نیز شركت جست و از نزدیك با گروه های فلسطینی و آرمان و اندیشه هایشان آشنا گشت.طالقانی بارها و بارها به زندان رفت تا آخرین بار در آبان سال ۵۷ آزاد شد.
هر زمان كه وی از زندان آزاد می شد دوباره پرچم «هدایت» بر افراشته می شد تا زمانی كه حكومت، او را تاب نمی آورد و به زندان می افكند. زمانی او را ممنوع المنبر كردند، ایستاده به سخن می پرداخت، وی گفت: من را ممنوع المنبر كرده اند نه ممنوع الوقوف و زمانی كه ساواك او را از ایستاده سخنرانی كردن بر حذر داشت، نشسته برای مخاطبانش سخن می گفت.
وی در اولین سخنان خود با جراید پس از آزادی از زندان در سال ۵۷ همه را به توبه فرا خواند: «تمام نیروهای ملت را...، به اتحاد و همبستگی و خنثی كردن دسیسه های عوامل بیگانه و استعمار، از هر جناحی كه هستند، دعوت می كنم. باید به فكر همبستگی، یگانگی، همفكری و رفع اشتباهات گذشته بود و توبه به معنای عام، توبه قرآن تنها استغفار به زبان نیست، تحول فكر و دید هم هست.» و در این میان دوستان به وی پیشنهاد تشكیل ستادی برای ارتباط با مردم می دهند و بدین ترتیب منزل وی به ستاد ارتباط های مردمی تبدیل شده و خود در جای دیگر سكنی می گزیند.
محرم سال ۵۷ بوی دیگری داشت، حماسه حسینی و شور و حالی كه در میان مردم برانگیخته بود، به مثابه انرژی پرتوانی در میان مردم قلمداد می شد. تاسوعای آن سال مصادف با سالروز اعلامیه جهانی حقوق بشر بود، در این میان ابتكار طالقانی در به راه انداختن یك تظاهرات عمومی و نگاهش به این قضیه قابل تامل است. او در بیانیه خود در باب تظاهرات و آگاهی دادن در ماه محرم به مردم، تاكید می كند: «تظاهرات اعتراضی و انقلابی حسینی خود را به گونه ای تشكیل و سازمان دهند كه ضمن كسب پیروزی هر چه بیشتر ضایعات جانی و مالی كمتر باشد، بدیهی است كه بهانه و طعمه دادن به رژیم خونخوار و خشنی كه تنها با خون سیراب می شود، با تاكتیك های انقلابی هیچ مكتبی سازگار نیست.»
وی همگان را به یك گردهمایی بزرگ در روز تاسوعا دعوت كرد. این حركت را بسیاری از افراد با توجه به اعلام غیرقانونی بودن آن توسط حكومت و پخش شدن نظامیان در سطح شهر از روز قبل و حضور تانك ها بر سر چهارراه ها، خطرناك توصیف كردند. اما طالقانی مصمم به برگزاری مراسم بود.
«روز یكشنبه روز یادآوری تاسوعای حسینی است. روزی كه پیشوای شهیدان زیر محاصره و محرومیت از عالی ترین حقوق انسانی در برابر هر گونه پیشنهاد سازش و ائتلاف دشمن «نه» گفت، دامنه كشتار و خونریزی علیه مردمی كه جز حقوق اولیه انسانی خود چیزی نمی طلبند، از حد و مرز و احصا و عدد گذشته، از گرگان قهرمان تا بوشهر به پا خاسته، از سنندج مبارز تا برادران و خواهران اهل تسنن بلوچ، همه جا از قراء و قصبات تا شهرهای بزرگ زیر مخوف ترین و حیله گرانه ترین روش های جابرانه تاریخ قرار گرفته اند، چنین رفتار سبعانه ای كه با ملت آزاده ما می شود در تاریخ مدنیت و شهرنشینی بشری كم سابقه است، این ملت جان بر كف در نهایت خویشتن داری فقط یك كلام فریاد می زنند كه ما از ظلم و فساد رژیم موجود به جان آمده ایم.»
او در ادامه تاكید می كند «اینجانب روز یكشنبه تاسوعا كه با روز اعلامیه جهانی حقوق بشر مصادف است از ساعت ۹ با عزم و معرفت و آگاهی به تمام جوانب و لوازم امر، این راهپیمایی را از خانه ام آغاز می كنم.»
فردا صبح او در ابتدای صف راهپیمایی كنندگان از پیچ شمیران به سوی میدان آزادی به راه افتاد. راهپیمایی راس ساعت ۳۰/۹ صبح آغاز شده بود. طالقانی با آنكه خود به مبارزات سیاسی وارد شده بود اما اساس كار را تحول فرهنگی می دانست او سخت به آیه شریفه «ان الله لایغیرو اما بقوم حتی یغیروا ما باانفسهم» اعتقاد داشت و در این سال ها اساس كار خود را بر این مبنا قرار داده بود. وی در پیامی كه به مناسبت تظاهرات معلمان در ۱۹ دی ماه سال ۵۷ می فرستد تاكید می كند:«انقلاب موقعی معنی می یابد كه انسان ها را دگرگون سازد و تغییرات عمیقی در آنان به وجود بیاورد، در این صورت تغییرات سطحی و روبنایی كه با دستیابی عناصر سازشكار انجام می گیرد نمی تواند دوام داشته باشد. وظیفه و دگرگونی های اصیل انقلاب به عهده معلم است كه پس از دگرگونی خود نوباوگان را تغییر داده و در آنان عمق و بینش مكتب توحیدی ایجاد نماید.»
پایه های آزاداندیشی در وی از همان زمان جلسات خانه پدری اش پایه گرفت و در همه سال ها قوام بیشتری یافت، این آزاداندیشی سبب شد كه او بتواند به راحتی با همه گروه ها ارتباط برقرار كند و با همه آنها نشست و برخاست داشته باشد به طوری كه همگی وی را از آن خود می دانستند، البته این رویه وی سبب نمی شد آنجا كه مرامی را مخالف مشی اجتماعی و دینی خود می یافت با آن به گفت وگو نپردازد و در جلوی آن نایستد، البته عده ای بر وی خرده می گیرند كه او بعضی از گروه ها را رجحان می داد و با آنها ارتباط بیشتری داشت، اما آنگاه كه در پای سخن همراهان وفادار او می نشینیم جلوه دیگری مشخص می شود، به طور مثال در تقابل با یكی از این گروه ها، زمانی كه هنوز آنها می خواستند مسلح باقی بمانند و حرف هیچ كس جز خودشان را قبول نمی كردند، وقتی به او مراجعه می كنند، به نرمی با ایشان صحبت می كند و خواستار آن می شود كه شرایط را در نظر بگیرند و پس از آنكه در ادامه این گفت وگو آنها بر مواضع قبلی پای فشاری كردند، حاضر به سخن گفتن نمی شود و بر این نكته پای می فشارد كه شما وقتی هیچ چیز را قبول نمی كنید دیگر چه ادامه گفت وگویی؟ وقتی از آیت الله در مورد این شیوه تا حدی ملاطفت بار پرسیده شد، او در جواب به این اشاره كرد كه اگر اینها در این موقعیت از من هم ببرند، یكسره به دامن مقابل خواهند افتاد و ساز مخالفت و حتی برخورد قهرآمیز كوك خواهند كرد، من به خاطر به وجود آمدن فضای آرامش، مجبور به این نوع برخورد هستم.این شیوه تفكری طالقانی بود، او در باب غائله گنبد، سنندج و... اساس را بر گفت وگو گذارده بود.وی در سخنان شب اربعین ۵۷ در باب آزادی اندیشه چنین می گوید:. «از جهت _ لااكراه فی الدین _ من اعلام نمی كنم، حضرت آیت الله خمینی اعلام می كند، قرآن كه ما شاگرد مكتب این كتاب هستیم اعلام می كند، «لااكراه فی الدین قدتبین الرشد من الغی» هر كه هر چه می خواهد بگوید، هر سلكی، آنهایی كه می ترسند، از اینكه دیگران در مقابل اندیشه هایشان، حرفی نزنند، كاری نكنند یا آزادی نمی دهند، برای این است كه از نارسایی مكتبشان می ترسند. اسلامی كه می گوید، «قدتبین الرشد من الغی» دیگر برای چه وحشت داشته باشیم، برو هر چه می خواهی تحقیق كن، یهودی هستی، بهایی هستی، طبیعی هستی، مسیحی هستی، زرتشتی هستی، مادی هستی، آزادی در فكر كردن، كسی جلوی آزادی را گرفته؟...» و روی سخن او با جوانان است و اظهار آنكه آزادی مهمتر از هرگونه مرام و مسلك و مراقب بودن نسبت به شیوع انگ زدن كه نتیجه ای جز تفرقه به بار نخواهد آورد.
«شما جوانانی كه هر مسلكی دارید، فطرتتان پاك است، ایرانی هستید، ایرانی اصیل هستید، دردمند هستید، از دین رمیده هستید، همه اینها را من می دانم، بهتر از خودت می دانم، سال ها با تو بوده ام ای جوان مذهبی، كمونیست! می دانم دردت چیست، ولی مسئله اینجاست، این مسئله در این مرحله حساس تاریخی و سرنوشت ساز، این ملت دنبال مكتب نیست، دنبال آزادی است و هر روز نگران است كه یك ضربه ای به او وارد شود و دو مرتبه همان اوضاع و همان قلدر و قلدرها و همان دار ودسته های چپاولگر فاسد كثیف بتوانند، باز درباری درست كنند و شب نشینی ها و چپاول ها و فساد و فحشا تا آنقدری كه شماها بیشتر از این می دانید، من نگران این قضیه ام،...
من عذر می خواهم، می دانید حالم مساعد نیست از این جهت از فرزندانم در هر مسلكی، در هر مكتبی كه هستند می خواهم، هوشیار باشند، هوشیار كه اینها، دسیسه ها، هنوز دنباله های طاغوت قطع نشده، خودش رفته، سرش رفته، ولی دمش اینجا می جنبد، هنوز كه یك روزی دم علم كند، به دست همان چماق به دست ها، با همان قزاق ها و وارث های قزاق محمدعلی شاه و استعمار هم كاملاً در كمین نشسته اند، تقاضای من این است كه همه شما شعار واحد، هدف واحدی داشته باشید، آزادی مردم را بخواهید، علیه استعمار و استثمار باشید، از شعارهایی كه تفرقه انگیز است دوری كنید، موضع نگیرید، من از شماها استدعا می كنم، خواهش می كنم، این مرحله حساس است، این ملت كشته داده در خیابان ها و بالای چوبه های دار و همه جا هنوز خونش دارد می جوشد، بگذارید این مرحله تاریخی را بگذرانیم، شما را به هر چه كه دوست دارید، اگر مسلمانید شما را به خدا، پیغمبر و نبوت و وحی و امامت، اگر به دین اعتقاد ندارید، شما را به كتاب و شرافت انسانی و حقیقت انسانی سوگند می دهم كه بیایید یك آهنگ باشیم، در آنچه مشترك بین همه است. آزادی ملتی، كه مالش، ثروتش، هستی اش، حیاتش و استعدادش سرقت برده شد، باید برگردانده شود به دستش، این ملت می داند با سرنوشت آینده خودش،... و این سفارش ها و وصیت های من است.»
و گویا آنچه را او در خشت خام می دید، جوانان پرشور انقلابی در آینه نیز نمی توانستند مشاهده كنند و آینده درباره این سخنان قضاوت خواهد كرد.
در بهمن ماه حضور امام در تهران همه را به وجد آورده بود، طالقانی با همان شیوه قبلی خود مبنی بر استحكام جمع همه را به حضور در مراسم استقبال از امام فرا می خواند.پس از حضور امام و تعیین دولت موقت او كه خود برای به ثمر رساندن این حركت و با توجه به وجود تجربه های ناموفق قبلی ایرانیان در زمینه رسیدن به آزادی به رهبری یگانه اعتقاد داشت، سعی كرد تا خود را از درگیری مسائل سیاسی كمی بیرون بكشد و با توجه به مریضی تنها به مسائل اجتماعی بپردازد و قرآن در صحنه را پیگیری نماید. اما مردم قبول نمی كردند و هنوز او را پرتوان و همراه امام در صحنه می خواستند.
منبع : باشگاه اندیشه