چهارشنبه, ۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 22 January, 2025
مجله ویستا

سنت و هنر سنتی


سنت و هنر سنتی
واژه سنت نزد احیاگران جاویدان خرد یا سنت‌ گرایان به چه معناست؟ آنچه به طور معمول از این واژه فهمیده می‌شود؛ رسم، عادت، روش و امور منسوخ شده و مربوط به گذشته است، در حالی که در بیان جاویدان خردی، معنای این واژه اساسا متفاوت است ولو اینکه عرف زبان معمولی، لفظ سنت را به معانی گفته شده محدود ‌کند. در اینجا کلمه سنت در یک معنای متعالی به کار رفته است و هرگز خواسته نشده کلمه سنت به مجموعه‌ ای از تصورات یا مفاهیم؛ یعنی یک نظام‌ سازی فلسفی و مفهومی و تصوری و تصدیقی محدود شود؛ زیرا سنت ذاتا فاقد صورت است، یعنی فرم ندارد و بی ‌رنگ است. خودش بدون صورت و فرافردی است. بنا بر این سنت از هرگونه تعریفی به زبان بشری ابا دارد، مگر به زبان رمز و اشارت. آنچه اکنون می ‌توانیم در باره سنت بگوییم این است که هرجا یک سنت کامل یافت شود، وجود چهار چیز را اقتضاء می‌کند؛
۱) منبع الهام؛ یا به معنای دقیق یک وحی الهی
۲) برکتی الهی؛ این برکت گونه ‌ای پیوسته از راه‌ های گوناگون جریان می‌یابد
۳) روشی برای تحقق؛ یعنی فعلیت بخشیدن به حقایقی که به وسیله وحی در وجود افراد نازل شده است
۴) تجسم سنت؛ نه تنها در آراء و باورها، بلکه در تمام ابعاد وجودی انسان، در هنر، در علوم و فنون و سایر عناصری که در مجموع ویژگی یک تمدن را می ‌سازند.
بنا‌ بر این سنت، حقایقی نخستین و ازلی را در بر می ‌گیرد که دارای منشا الهی‌ اند و از راه اشخاصی معروف به پیامبران، یا دیگر عوامل انتقال برای ابنای بشر و در واقع برای یک بخش کامل کیهانی فرستاده یا مکشوف شده و پرده از چهره آنها برگرفته شده است و این با پیامد اطلاق و به کارگیری این اصول در حوزه‌ های گوناگون اعم از ساختار اجتماعی و حقوقی، هنر، رمزگرایی و علوم همراه است.
بخش قابل توجهی از آثار قائلان به جاویدان خرد را آموزه ‌های سنتی هنر تشکیل می‌ دهد و حتی در برخی از آموزگاران این مکتب فلسفه سنتی هنر به منزله موضوع اصلی طرح‌ شان نمایان می‌شود. اکنون باید مشخص کرد مقصود ما از هنر سنتی چیست و چه جایگاهی در هنر و سنت دارد؟ در نگاه جاویدان خردی تفاوتی بنیادین میان هنر سنتی و هنر ناسوتی وجود دارد. هنر ناسوتی عبارت از آن هنری است که نه زبان رمزی دارد و نه منشا الهام آن فوق بشری است. این سخن در مورد آن هنر ناسوتی که موضوع آن امور دینی می ‌باشد نیز صادق است (که نمونه آن بیشتر هنرهای دینی اروپا پس از قرون وسطاست.) اما هنر سنتی، سنتی است نه به دلیل جستارمایه آن، بلکه به دلیل سازگاری و هماهنگی ‌اش با قوانین کیهانی صور، با قوانین رمز پردازی، با اصالت صوری آن جهان معنوی ویژه ‌ای که در آن خلق شده است و نیز به دلیل روش کاهنانه این هنر، سازگاری و هماهنگی آن با طبیعت مواد اولیه مورد استفاده و سرانجام با حقیقت در آن ساحت ویژه واقعیت که به آن اهتمام دارد.
حال اگر چنین هنری به موضوعات دینی بپردازد و چنین خدمتی را وظیفه خود کند، هنر قدسی است. یک نقاشی طبیعت‌ گرایانه از حضرت مسیح، هنر دینی است، ولی به هیچ وجه هنر سنتی نیست، در حالی که یک شمشیر و جلد کتاب قرون وسطایی هنر سنتی است، لیکن مستقیما هنر دینی نیست، گو اینکه به دلیل ماهیت سنت، حتی کوزه ‌ها و ساج ‌های تولید شده در یک تمدن سنتی نیز، با دینی که در قلب آن سنت قرار گرفته است، به گونه ‌ای سربسته مرتبط ا‌ند.
شاید در بهترین گزینه‌ها برای تشخیص منظور حکمای جاویدان خرد از هنر باید هنر شرق و نیز هنر مسیحی قرون وسطا را نام برد. گر چه این نکته نباید ناگفته بماند که طبیعت هر هنری که از طبیعت هنر فاصله نگرفته باشد، سنتی است، که هنر به اصطلاح پیش از تاریخ، هنر بومیان آفریقا، هنر سرخ ‌پوستان و دیگر اقوام بدوی را نیز شامل می‌ شود. اساس تفکر سنتی بازگشت به اصل و سرشت حقیقی و طبیعت نخستین آدمی است و طبق همین دیدگاه، روش هنر سنتی پیروی از قواعد طبیعت هنر است. در حقیقت، هنر سنتی از خلاقیتی سرچشمه می‌ گیرد که الهام روحانی را با نبوغ قومی درآمیخته و از قواعد طبیعی هنر پیروی می ‌کند.

ایران محسنی
منبع : روزنامه رسالت