چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

دل‌زدگی - Heartburn


دل‌زدگی - Heartburn
سال تولید : ۱۹۸۶
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : پارامونت
کارگردان : مایک نیکولز
فیلمنامه‌نویس : نورا افران، برمبنای رمانی نوشته خودش.
فیلمبردار : نستور آلمندروس
آهنگساز(موسیقی متن) : کارلی سایمن
هنرپیشگان : مریل استریپ، جک نیکلسن، جف دانیلز، مارین استپلتن، استوکارد چانینگ، ریچارد میسور، کاترین اوهارا، استیون هیل، میلوش فورمن، ناتالی استرن، کارن ایکرز و یاکوف اسمیرنوف.
نوع فیلم : رنگی، ۱۰۹ دقیقه.


در یک جشن عروسی، روزنامه‌نویسی اهل واشینگتن به‌نام «مارک فورمن» (نیکلسن) با «ریچل سامستات» (استریپ)، متخصص آشپزیِ اهل نیویورک، آشنا می‌شود. آن دو با هم مهمانی را ترک می‌کنند، درباره ازدواج قبلی‌شان بحث می‌کنند و بالاخره رابطه برقرار می‌کنند. گرچه هر دو مدعی هستند که اعتقادی به ازدواج ندارند، خیلی زود جشن عروسی به راه می‌افتد، هرچند به‌دلیل تردیدهای «ریچل» در آخرین لحظه مراسم با تأخیر زیادی برگزار می‌شود (در میان کسانی که دل‌داری‌اش می‌دهند، پدرش، قدیمی‌ترین دوستان «مارک» - «آرتور» / میسور و «جولی» / چانینگ - و ویراستار کتابش، «ریچارد» / دانیلز هم هستند). آن دو خانه‌ای کلنگی در واشینگتن می‌خرند و تعمیرش می‌کنند، که البته به دلیل سؤتفاهم با دکوراتور مجارستان، «لاسلو» (اسمیرنوف)، کار عذاب‌آوری است. به‌دنیا آمدن نخستین بچه‌شان، «آنی»، «ریچل» را خیلی خوشحال می‌کند، ولی «مارک» بیشتر از او فاصله می‌گیرد. «ریچل» به وراجی‌های دوستانش (به‌خصوص «دمیتری» / فورمن و «بتی» / اوهارا) درباره روابط دیگران اهمیتی نمی‌دهد، ولی بالاخره شایعات مربوط به همسر یکی از سیاستمداران - «تلما رایس» (ایکرز) - را با رفتارهای اخیر «مارک» مربوط می‌کند از سیاستمداران - «تلما رایس» (ایکرز) - را با رفتارهای اخیر «مارک» مربوط می‌کند. او در حساب‌های «مارک» شواهدی از خیانت او پیدا می‌کند و در حالی که دوباره باردار است با «آنی» به خانه پدری‌اش در نیویورک می‌رود. او که امیدوار است «مارک» برای آشتی بیاید، از «ریچارد» می‌خواهد سر کار سابقش برگردد. وقتی به جلسه گروه درمانی - که هنوز عضوش است - می‌رود، جوانکی تعقیبش می‌کند و بعد به کل گروه دستبرد می‌زند. در بازگشت به آپارتمان پدرش، می‌بیند «مارک» منتظرش است و وقتی قسم می‌خورد که رابطه‌اش را با «تلما» قطع کرده، «ریچل» قبول می‌کند به واشینگتن برگردد. اما هنوز فکرش مشغول این ماجراست و مدام «مارک» را کنترل می‌کند و به کمک «بتی» این شایعه را می‌پراکند که «نلما»، «بیماری عفونی وحشتناکی» دارد. وسط جر و بحثی با «مارک»، درد زایمان «ریچل» شروع می‌شود؛ با تولد بچه، روابط آن دو کمی بهبود می‌یابد، ولی مشکلات ادامه دارد و وقتی «ریچل» حلقه‌اش را برای تعمیر می‌برد، می‌فهمد که «مارک» اخیراً گردن‌بند گران‌قیمتی خریده است. سر میز شام با دوستان‌شان «ریچل» بحث روابط اخیر «مارک»، طلاق و ناممکن بودن شناختن یک نفر را پیش می‌کشد. سرانجام نیز کیکی را به‌صورت «مارک» می‌کوبد. بعد با بچه‌هایش به نیویورک برمی‌گردد.
* تلاقی نگاه کمدی - رمانتیکِ افران فیلم‌نامه‌نویس (که خود بعدها متخصص ساختن فیلم‌هائی درباره زوج‌های طبقه متوسط شد) و نگاه ضد اجتماعی و تلخ نیکولز، یکی از بهترین کمدی‌های دهه 1980 سینمایِ آمریکا را به وجود می‌آورد. با این حال فیلم حاوی رگه‌هائی از علاقه و ارادت فراوان نیکولز به فدریکو فلینی نیز هست و تو هم «زندگی شیرین» را به سبک استاد به نمایش می‌گذارد. سبک بصری نیکولز نیز در راستای همین ملال‌آوری و عدم قطعیت موجود را رابطه عاطفی است و به همین دلیل بازی نور و سایه و رنگ در فیلم فراوان است تا موقعیت متغیر، ناپایدار و شکننده رابطه‌های انسانی را نشان دهد. اگرچه از این لحاظ نیز یادآور وودی آلن و زوج‌های مسئله‌دار فیلم‌های دهه 1980 او نیز هست. استریپ و نیکلسن در اوج قدرت و شهرت بازیگری‌شان درخشان و حیرت‌انگیزند. فورمن، کارگردان بزرگ چک و مقیم آمریکا، نیز حضوری کوتاه اما مؤثر دارد.‌‌


همچنین مشاهده کنید