دوشنبه, ۱۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 3 February, 2025
مجله ویستا
جوانان و نوجوانان در کربلا
گرچه در کارنامه حیات اجتماعی بشر، حماسههای بسیار بزرگی در طول تاریخ به ثبت رسیده است، اما به اعتراف بسیاری از صاحبنظران، هیچ یک از رخدادهای تاریخی قابل مقایسه با حماسه عاشورای امام حسین علیه السلام نیست. در تمام حرکتهای بزرگ اصلاحطلبانه و انقلابهای رهاییبخش حساسترین مسئولیتها بر عهده نیروهای توانمند جوان قرار داده میشود. در نهضت عاشورا نیز مهمترین و سرنوشتسازترین نقشها را نیروهای جوان عهده دار بودند که طی آن هفتاد و دو تن از بهترین مردان شهید شدند.
امام رضا ( علیهالسلام) به «ریان ابن شبیب» فرمود: «ای پسر شبیب! هجده نفر از ما بنیهاشم در کربلا شهید شدند که در روی زمین نظیر نداشتند. این هجده نفر به استثنای فرمانده لایق و پیشوای عالیقدر خود امام حسین (علیهالسلام) که پنجاه وهفتساله بود، همه جوان بودند؛ جوانان سی و پنجساله و کمتر تا نوجوانان دوازده ساله و ده ساله! سایر جانبازان کربلا نیز اکثرا نسل جوان بودند. در حقیقت میتوان گفت اکثریت فداکاران قهرمان کربلا را جوانان تشکیل میدادند».[۱]
به گفته منابع، برخی از آنان سخت و برخی دیگر عادی میجنگیدند و گروهی همانند عبدالله بن حسن (علیهالسلام) با سپر کردن دست، به دفاع از امام میپرداختند؛ آنان همچنان که آگاهانه و بدون اکراه به کاروان امام پیوسته بودند، با شور و شوق و عشق و ایمان و اخلاص پا به عرصه نبرد میگذاشتند.
آنها علاوه بر ایفای نقش رزمی، در زمینه فرهنگی نیز فعال بودند و آن را مقدم بر نبرد دانسته، ابتدا به مقابله با تهاجم فرهنگی دشمن و سپس در قالب رجزها و اشعار به معرفی امام (علیهالسلام) و زدودن غبار جهل و نادانی کوفیان پرداختند.
از اقدام آنها در معرفی پیامبر (ص) و امامشان معلوم میشود که تبلیغات سوء و هجمه فرهنگی دشمن شخصیت آنها را ترور کرده و از آنان چهرهای غیر واقعی به مردم ارائه داده است و همان تهاجم فرهنگی بوده که زمینه تهاجم نظامی را فراهم کرده و میزبان را با شمشیر آخته به استقبال میهمان برده است؛ چنانکه از موضوع قرار گرفتن دفاع و حمایت از دین و امام در تبلیغ دین استفاده میشود که تصور و اندیشه سپاه کوفه از حضور حسین بن علی و یارانش در میدان نبرد دستیابی بر اهداف دنیوی و مادی بوده و او بر خلیفه مسلمین خروج کرده است. دستگاه حکومتی یزید هم از ابتدا بر این امر واقف بود که باید حسین و یارانش را یاغی، آشوبگر، خارجی و خشونتطلب و خود را پاسدار صلح و امنیت و حامی دین و منافع مردم معرفی کند. از این روست که با گستاخی تمام، حسین (علیهالسلام) و یارانش، سپاه کفر و یزید و لشکریانش، سپاه اسلام خوانده میشوند، چنانکه وقتی دستور حمله بر سپاه حسین بن علی (علیهالسلام) صادر میشود، فریاد عمربنسعد بلند شده و خطاب به سپاهیان یزیدبنمعاویه میگوید:
«یا خیل الله ارکبی و بالجنه ابشری»؛ ای سپاهیان خدا! بر مرکب سوار شوید و به بهشت دل خوش دارید.[۲]
یزیدیان را سپاه خدا دانسته، وعده بهشت میدهند، ولی حسین بن علی (علیهالسلام) را بشارت آتش و جهنم، فریاد به نام حق «یا حسین! ابشر بالنار؛ ای حسین! به آتش بشارتت باد».[۳] از حلقوم ناپاک عبدالله بن حوزه به گوش رسد و اسیران دربند جهل و نادانی، همچنان ناآگاه. در چنین شرایطی برای یاران و سپاهیان حسین بن علی (علیهالسلام) درد ناشی از نیزه و شمشیر، گواراتر از جهل و نادانی مردم بود. از این رو مسئولیت تبلیغ و آگاه کردن مردم، برای آنان وظیفه و جهادی دیگر در جبهه فرهنگی به شمار میآمد که همزمان در حضور در جبهه نظامی، در آن جبهه نیز حضوری فعال داشتند و چنان که اشاره کردیم، قبل از مقابله نظامی به مبارزه با تهاجم فرهنگی برخاسته و در آن شرایط بحرانی و دشوار، در فرصتهایی هرچند کوتاه، با ایراد رجزهای روشنگرانه و هدف دار خود به بیان حقایق و واقعیتها پرداختند و بهانه ندانستن و نشناختن را از کوفیان گرفتند.
هنگامی که یزید بن معاویه شرافت و فضیلت را لگدکوب میکرد، این جوانان فداکار مردانه قیام کردند. سیمای جوانی این جوانان پر شور و از جان گذشته تا همیشه در تاریخ رستاخیز حسینی میدرخشد. آری چهره تابناک آن جوانان بود که تلؤلؤ خاص قیام تاریخی حسین (علیهالسلام) را در دل قرنها بهیادگار باقی نهاد.
● ویژگیهای جوانان کربلا
موفقیت در انجام مسؤولیتهای خطیری که بر عهده یکایک یاران امام حسین (علیهالسلام) در کربلا نهاده شده بود، جز از طریق آراسته بودن به فضیلتهای والای انسانی و الهی امکانپذیر نمیباشد. بدون شک وجود مجموعه ای از صفات و ویژگیهای برجسته انسانی در جوانان و نوجوانان کربلا بود که آنان را به عنوان دلاورمردان تاریخ و اسوه همه ایثارگران بعد از خود در طول تاریخ زنده نگهداشته و جاودانه کرده است. در اینجا به برخی از ویژگیهای جوانانی که تا آخرین قطره خون خویش از رهبری و اهداف والای این نهضت دفاع کردند، اشاره میشود. امید که این نوشتار ناچیز به آشنایی بیشتر نسل جوان جامعه اسلامی با اسوه و الگوهای جاودان نهضت عظیم عاشورا کمک نماید.
۱) ایمان راسخ:
جوانان پاکباز عاشورا به دلیل پرورش در دامان خانوادههای مؤمن و پرهیزکار، به کاملترین مراحل ایمان دست یافته و در راه حاکمیت احکام الهی آماده شهادت بودند.
وقتی امام حسین (علیهالسلام) در مسیر کربلا در منزل «قصر بنی مقاتل» به دنبال خوابی که دیده بودند، جمله «انالله و انا الیه راجعون» را بر زبان آوردند. «علی اکبر» جلو رفت و علت را جویا شد. حضرت فرمود: «اسب سواری جلو من در خواب ظاهر شد و گفت: این قوم شبانگاه در حرکت است و مرگ به استقبالشان میآید.» علی اکبر گفت: «پدرم! آیا ما بر حق نیستیم؟» حضرت فرمود: «سوگند به خدا که ما برحقیم» علی اکبر گفت: «پس ما را باکی از مرگ نیست».[۴]
بدیهی است اینگونه از خود گذشتگی حکایت والای یقین و ایمان دارد. لذا وقتی علیاکبر به عنوان اولین شهید از بنیهاشم عازم میدان شدند، در توصیف ویژگیهای اخلاقی و کمالات بلند الهی او فرمودند: پروردگارا شاهد باش که به مبارزه این مردم ستمگر جوانی را، که شبیهترین مردم از نظر خلقت و اخلاق و گفتار به رسول تو بود، فرستادیم و ما هرگاه اشتیاق دیدار پیامبرت را پیدا میکردیم به چهره او نگاه میکردیم.[۵]
در شب عاشورا نیز وقتی امام حسینعلیه السلام به اصحاب خود مژده شهادت در راه خدا میدادند، ناگهان حضرت قاسم، فرزند امام مجتبیعلیه السلام رو امام کرده فرمودند: عموجان! آیا این فیض بزرگ شامل حال من نیز خواهد شد؟! امام حسینعلیه السلام در حالیکه سخت تحت تاثیر برادرزاده مهربان قرار گرفته بود، از او پرسیدند: پسرم مرگ در کام تو چه طعمی دارد؟ عرض کرد: مرگ در راه حق برای من شیرینتر از عسل است! آنگاه امامعلیه السلام فرمودند: آری به خدا سوگند تو نیز یکی از کسانی خواهی بود که فردا به فیض عظیم شهادت نائل میآیی. وی از شنیدن این خبر بسیار خوشحال گشت.[۶]
۲) بصیرت:
در دوران حاکمیت حکومت اموی، به دلیل تبلیغات زهرآگین علیه خاندان پیامبر صلی الله علیه وآله، تشخیص حقانیت امام حسین علیه السلام کار آسانی نبود و حتی بسیاری از سیاستمداران بزرگ تحت تاثیر وضع حاکم، قیام آن حضرت را مورد انتقاد قرار میدادند و افراد به اصطلاح خیرخواه، به امام علیه السلام توصیه میکردند که دست از مخالفت با یزید برداشته با او به گونهای مصالحه کنند! در چنین موقعیتی عدهای از جوانان با بصیرت به ضرورت قیام امام حسین علیه السلام پی برده و با تمام وجود به حمایت از او پرداختند و لحظهای در این راه به خود تردیدی راه ندادند. امام صادق علیه السلام در یک مورد وقتی به توصیف صفات و فضیلت بینظیر فرمانده و پرچمدار لشکریان امام حسین میپردازد، میفرمایند: خدا رحمت کند عموی ما عباس را او از بصیرت و ژرف بینی بسیار نافذ و ایمان بسیار استوار برخوردار بود. به همراه اباعبدالله به جهاد پرداخت و در نهایت هم به فیض شهادت نایل آمد.[۷] در جایی دیگر، در این باره در زیارتنامه آن حضرت میخوانیم: گواهی میدهم که تو در امر دین و اعتقادات هیچگونه سستی از خود نشان ندادی و از روی علم و آگاهی و بصیرت کامل به انجام وظیفه پرداختی و به شایستهترین انسان اقتدا کردی و در این مسیر به شهادت رسیدی.[۸]
آری، به برکت همین بینش ژرف و بصیرت کامل، دشمن نتوانست راه او را از امام حسین (علیه السلام) جداسازد.
۳) وفاداری:
در فرهنگ اسلامی وفا از نشانههای ایمان است. پیامبراکرمصلی الله علیه وآله بارها تاکید میفرمودند: هر کس به خدا و عالم آخرت ایمان آورد، باید وفای به عهد و پیمان را لازم بشمارد و از آن تخلف ننماید.[۹] بارزترین صفت جوانان کربلا، وفاداری آنان به امام زمانشان است. چرا در سختترین شرایط، حاضر نشدند عهدی را که با امام خود بسته بودند نقض کنند. در میان اصحاب اباعبدالله، حضرت ابوالفضل العباس در آراستگی به این فضیلت از جایگاه امتیاز ویژهای برخوردار بودند. نام عباس بن علی علیه السلام، همیشه با صفت وفا قرین است.
در عصر تاسوعا شمر از سوی عبیدالله بن زیاد، اماننامهای را برای آن حضرت و برادرانش آورد. او در پاسخ به شمر فرمود: ما هرگز نیازی به امان شما نداشتهایم و نداریم. برای ما امان الهی کفایت میکند خداوند بر تو و بر امانی که برای ما آوردهای لعنت کند. آیا شما به ما امان میدهید، ولی فرزند رسول خدا را مورد تعرض قرار میدهید. هرگز ما حاضر به پذیرش چنین کاری نخواهیم شد.[۱۰]
شب عاشورا نیز زمانی که امام حسینعلیه السلام همه یاران خود را در خیمه جمع کردند، به آنها فرمودند: هرکس با من بماند سرنوشتش شهادت است. هرکس دوست دارد که از معرکه خود را نجات دهد، هم اینک از تاریکی استفاده کرده و خود را به جای امنی برساند و از ناحیه من در اینباره هیچگونه منعی نیست. در ضمن این مردم با ما کار دارند نه با شما...
چون سخنان امام حسینعلیه السلام به پایان رسید، نخستین کسی که لب به سخن گشود، عباس بن علیعلیه السلام بود. وی خطاب به اباعبدالله فرمود: برای چه این کار را بکنیم و تو را تنها بگذاریم آیا این کار را به خاطر چند روز زنده ماندن انجام بدهیم، هرگز خداوند آن روز را نیاورد.[۱۱]
با اشاره به نهایت وفاداری علمدار کربلا، امام صادقعلیه السلام خطاب به روح پاک حضرت عباس میفرمایند: شهادت میدهم که در برابر جانشین رسول خدا همواره تسلیم بودی... همیشه به جهتخدا وفادار ماندی و لحظهای از خیرخواهی بر او کوتاهی نکردی....[۱۲]
۴) ادب:
از ویژگیهای دیگر یاران امام حسینعلیه السلام به ویژه جوانان کربلا آراستگی به فضیلت ادب است و در این میان، قمربنیهاشم دارای منزلتخاصی است. به شهادت تاریخ، حضرت عباسعلیه السلام بدون اجازه در کنار امام حسین (علیهالسلام) نمینشست، و هنگامی که اجازه در حضور برادر مینشست، همانند یک بنده در مقابل مولای خود بر روی دو زانو در کمال تواضع مینشست.[۱۳] نقل شده است که آن حضرت در طول عمر خود هرگز امام حسین (علیهالسلام) را برادر خطاب نکرد بلکه اغلب در صدا زدن امامعلیه السلام از تعابیری چون: سرور من، ای پسر رسول خدا، و... استفاده میکرد. گویا فقط یکبار، آنهم در لحظهای که پس از نبرد با دشمنان زمان شهادت آن حضرت فرا رسیده بود، امام حسینعلیه السلام را با عنوان برادر جان صدا میزنند.
۵) جوانمردی:
یکی دیگر از ویژگیهای جوانان کربلا، جوانمردی و از خودگذشتگی آنان است. در بین این جوانان، حضرت ابوالفضل در جوانمردی زبانزد است.
شاید بارزترین صحنه جوانمردی حضرت ابوالفضل العباس (علیهالسلام) ، آن لحظهای است که چون پس از جنگ سخت با دشمنان خود را به شریعه فرات رساند و مشک را پر از آب ساخت تا اطفال امام حسین علیه السلام را سیراب سازد، در همان لحظه وقتی دو دست خود را پر از آب کرد تا کام تشنه خود را با جرعه آب سیراب کند، ناگهان به یاد عطش امام و مولای خود افتاد و بیدرنگ آب را بر زمین ریخت و با لب تشنه و در حالیکه این دو بیت را زیر لب زمزمه میکرد به سمتخیمههای امام حسینعلیه السلام حرکت کرد: «ای نفس! زندگی بعد از حسین خواری و ذلت است. مبادا بعد از او زنده بمانی که دچار این ذلتشوی. این حسین است که با لب تشنه در معرض خطر مرگ قرار گرفته است. آیا تو با این حال میخواهی آب خنک و گوارا بنوشی[۱۴]»
۶) پایبندی به احکام و ارزشها:
ویژگی دیگر اصحاب امام حسین (علیهالسلام) ، پاسداری از احکام الهی و پافشاری بر ارزشهای اصیل دینی است. همانگونه که، خود امام حسین (علیهالسلام) حتی در بحبوحه جنگ به محض اینکه متوجه میشوند وقت نماز است، دست از جنگ برداشته مشغول نماز میشوند خواهر بزرگوارشان حضرت زینب (علیهاالسلام) نیز با شهادت حضرت، علیرغم تحمل آن همه مصائب حتی در شب یازدهم عاشورا نماز شب خود را ترک نمیکنند و طبق معمول پس از نماز شب به راز و نیاز و مناجات با پروردگار مشغول میشوند. همانطور که بعضی مورخین ذکر کردهاند شخصی به نام سهل به سعد نقل میکند که هنگام ورود کاروان اسرای کربلا به شام، در کنار دروازه دمشق بودم که دیدم مردم به جشن و پایکوبی مشغولند. از دیدن این صحنه و وضع نامناسب اهلبیت امام حسین (علیهالسلام) بسیار متاثر شدم. در فرصتی که به دست آمد خودم را به کنار محمل حضرت سکینه دختر امام حسین (علیهالسلام) رساندم. خودم را به آن بانوی بزرگوار معرفی کردم. عرض کردم: بانوی من از شیعیان پدر بزرگوار تو هستم اگر کاری داشته باشید حاضرم آن را انجام دهم.
سهل بن سعد میگوید: حضرت سکینه به محض شنیدن این سخن به من فرمودند: به نیزهداری که این سر مبارک را با خود حمل میکند بگو کمی جلوتر حرکت کند بلکه مردم مشغول تماشای سر بشوند و در نتیجه از نگاه کردن به سر و صورت حرم رسول خدا خودداری کنند.[۱۵]
از این حکایت به خوبی روشن میشود که علیرغم تحمل داغ پدر و برادران و عموها و... بیاحترامیهای سربازان بیرحم یزید، در چنان شرایطی نیز لحظهای از «حجاب» این حکم ارزشمند اسلامی غافل نبوده است. در حد توان تلاش کرده است تا از آن پاسداری نموده و از به خطر افتادن آن جلوگیری به عمل آورد.
۷) رشادت:
وهب جوانی بیست و پنجساله بود که بعد از اجازه امام حسین (علیهالسلام) ، به میدان تاخت و با رشادت عجیبی جنگید، به طوری که نوزده سواره و بیست پیاده را کشت. آنگاه هر دو دست او را قطع کردند. او همچنان جنگید تا او را اسیر کرده و نزد عمر سعد آوردند. عمر سعد که صلابت و دلاوری او را دیده بود، به او گفت: ما اشد صولتک: «چه صولت و رشادت سختی داری؟» سپس دستور داد گردنش را زدند.
۸) صبر و استقامت:
مصائب امام سجاد (علیهالسلام) از جمله سهشبانه روز تشنگی و شدت تب و التهاب، ناظر شهادت و کشته شدن پدر و برادر خردسال و عموها و عموزادگان و کلیه یاران بودن، تاراج خیمهها و اسارت بانوان اهلبیت نشان دهنده عظمت صبر و استقامت آن امام بزرگوار است.
۹) ایثار و فداکاری:
نوجوانان و جوانان کربلا در گذشت و فداکاری چنان جلوهنمائی کردهاند که فداکاری از این نوع را چشم تاریخ به خود ندیده است. در شرح حال عبدالله بن الحسن (علیهالسلام) میخوانیم که در واقعه کربلا نوجوانی ۱۱ ساله بود و در لحظاتی که شمر بر سینه امام حسین (ع) نشسته بود، خود را بر روی امام انداخت تا از ایشان در مقابل دشمنان دفاع نماید ولی آن نابکاران ابتدا با ضربت شمشیر دست وی را قطع و سپس حرمله با تیر وی را در آغوش امام حسین(ع) به شهادت رساند.
۱۰) شجاعت و شهامت:
یکی از بارزترین صفات جوانان کربلا شجاعت و شهامت آنان بود. این نوجوانان و جوانان شجاع، هریک در مقابل صدها نفر از سپاه شام، با غرور و افتخار ایستادگی نموده و پس از به هلاکت رساندن چندین نفر از آنان، خود به درجه رفیع شهادت نایل آمدند.
صفات پسندیدهای مانند عفو و بخشش، ،آزادگی، عزت نفس، اخلاص، رأفت و... از دیگر اوصاف جوانان کربلاست.[۱۶]
شرح حال برخی از جوانان و نوجوانان کربلا
۱) عباس بن علی (علیه السلام): پدرش امیرالمؤمنین (علیهالسلام) ، مادرش فاطمهامالبنین و کنیهاش ابوالفضل است. «عباس» جوانی دلاور، زیبا و بلندبالا بود. وقتیکه سوار اسب میشد، پاهایش به زمین میرسید. او علاوه بر مزایای جسمی، از نظر ملکات روحی و کمالات نفسانی نیز بعد از برادرش امام حسین (علیهالسلام) در میان همه جوانان و رجال اهلبیت (علیهالسلام) نظیر نداشت. ایشان در جنگهای صفین و نهروان در رکاب پدر بزرگوارش مشارکت داشت. به خاطر سیمای جذاب و نورانیش، او را «قمر بنی هاشم» میخواندند و به خاطر آوردن آب به خیمهها «سقا» لقب یافت.
امام سجاد (علیهالسلام) میفرماید: «خدا رحمت کند عمویم را که جان خویش را در راه برادرش فدا کرد تا آنکه دست هایش قطع شد. خداوند دو بال به او داده است که به وسیله آن با فرشتگان در بهشت پرواز میکند. چنانکه خداوند برای جعفر بن ابیطالب قرار داده است».
وقتی که امام حسین (علیه السلام) بر بالین خون آلود حضرت عباس (علیه السلام) حاضر شد، فرمود: الان انکسر ظهری و لست حیلتی.[۱۷]
حضرت ابوالفضل در کربلا سی و چهار ساله بود.
۲) علی بن حسین، امام زین العابدین (سجاد) (علیهالسلام): در حادثه کربلا بیست و دو ساله بود و آنروزها بیمار بود. همین بیماری نیز باعث گردید که وی از خطر کشته شدن نجات یابد و دودمان پیامبر (صلی الله علیه و آله) در روی زمین باقی بماند.
حضرت امام سجاد (علیهالسلام) مصائب و مشکلات و اذیتهای بسیاری را تحمل کرد و با سخنرانیها و افشاگریهایی در مجالس عبیدالله زیاد و یزیدبن معاویه، باعث زنده نگاه داشته شدن عاشورا و به لرزه در آمدن پایههای حکومت اموی گشت.
دوران زندگی آن حضرت را میتوان به دو بخش خلاصه کرد:
الف) بیست و دو سال ملازمت با پدر بزرگوارش.
ب) سی و پنجسال دوران امامت، یعنی دشوارترین دوران خفقان حکومت امویان، که آنحضرت در سختترین شرایط به وظیفه امامت ادامه داد و عالیترین معارف و اخلاقیات و امور سیاسی و اجتماعی را در لباس دعا بیان فرمود.
حضرت امام سجاد (علیهالسلام) بنابر قول مشهور در بیست و پنج و به قولی دوازده محرم سال نود و پنج هجری قمری به وسیله هشام بن عبد الملک در سن حدود پنجاه و شش سالگی به شهادت رسید.
۳) علی بن الحسین (علی اکبر علیه السلام): پدرش امام حسین (علیه السلام)، و مادرش لیلی دختر ابی مره بود.
ایشان به علی اکبر معروف بود و از حیث شجاعت و نبوغ، بهترین یادگار جدش علی بن ابیطالب بود و از لحاظ چهره زیبا و تناسب اندام و خوی نیکو و گفتار نغز از همه کس به جد بزرگوارش، رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) شبیهتر بود. نخستین شهید از بنی هاشم در روز عاشورا بود که جسد مبارکش قطعه قطعه گردید و نزدیکترین شهیدی است که در کنار امام حسین (علیهالسلام) دفن شده است. سن او را از هیجده سال تا بیست و هفتسال نقل کردهاند.
۴) عبدالله بن علی (علیه السلام): پدرش، علی (علیهالسلام) و مادرش فاطمه امالبنین میباشد که به توصیه برادرش حضرت عباس (علیه السلام) به میدان کارزار شتافت. او اولین فرزند امالنبین است که در روز عاشورا به شهادت رسید. سن او در هنگام شهادت بیست و پنج سال بود.
۵) عثمان بن علی (علیه السلام): پدرش علی (علیهالسلام) و مادرش امالبنین است. به خاطر علاقه شدیدی که حضرت علی (علیهالسلام) به «عثمان ابن مظعون» داشت، نام فرزندش را عثمان گذاشت. وی دومین فرزند امالبنین است که در روز عاشورا به شهادت رسید. او به هنگام شهادت نوزده ساله بود.[۱۸]
۶) جعفر بن علی (علیه السلام): پدرش امیرالمؤمنین (علیه السلام) و مادرش فاطمه امالبنین میباشد. امام علی (علیهالسلام) به واسطه علاقه و محبتی که به برادرش «جعفر طیار» داشت، نام فرزندش را «جعفر» نهاد.
امام حسین (علیهالسلام) به وی فرمود: به کارزار بشتاب تا تو را مانند دو برادرم (عبدالله و عثمان) شهید ببینم. وی در هنگام شهادت نوزده سال سن داشت. این سه برادر و حضرت عباس (علیهالسلام) ، امان نامه شمر (لعنتالله علیه) را رد کردند و امام حسین (علیهالسلام) را تنها نگذاشتند.
۷) ابوبکر بن علی (علیه السلام): پدرش علی (علیهالسلام) و مادرش لیلی دختر مسعود بن خالد بود. او را «محمد اصغر» و یا «عبدالله» میخواندند. او در روز عاشورا پس از کارزار با دشمن، به محاصره در آمده و به شهادت رسید. نوشتهاند: جسد بیجان او را در آبراه خشکی در کربلا یافتند.
۸) قاسم بن الحسن (علیه السلام): پدرش امام حسن مجتبی (علیهالسلام) و مادرش «رمله» میباشد.
در شب عاشورا در پاسخ امام حسین (علیهالسلام) که فرمود: «مرگ در نظر تو چگونه است؟» گفت: «شیرینتر از عسل».
او پس از اصرار زیاد از امام حسین (علیهالسلام) اجازه به میدان رفتن گرفت و اینچنین رجز میخواند:
اگر مرا نمی شناسید، من پسر حسن (علیهالسلام) هستم که او فرزند پیامبر برگزیده و امین خداست. این حسین است که همانند اسیر در میان گروهی از مردم به گروگان گرفته شده است. خدا آنها را از بارانش سیراب نکند. [۱۹]
او کارزار سختی نمود و با اینکه نوجوانی کم سن و سال بود، پس از کشتن سی و پنج نفر از دشمنان، در نهایت بر اثر ضربت شمشیر نقش بر زمین گشت و به شهادت رسید. سن او سیزده سال بود.
۹) ابوبکر بن الحسن (علیه السلام): پدرش امام حسن مجتبی (علیهالسلام) و مادرش کنیز آن حضرت بود. او از مدینه همراه عمویش امام حسین (علیهالسلام) به کربلا آمد و بعد از شهادت برادرش قاسم، به میدان آمد و جنگید تا به فیض شهادت نایل گشت.
۱۰) عبدالله بن الحسن (علیه السلام): پدرش امام حسن مجتبی (علیهالسلام) و مادرش، دختر شلیل بن عبدالله میباشد. عبدالله در کربلا نوجوانی بود که به سن بلوغ نرسیده بود و چون عمویش حسین (علیهالسلام) را زخمی و بییاور دید، خود را به آن حضرت رسانید و گفت: «به خدا قسم از عمویم جدا نمیشوم». در آن هنگام شمشیری به طرف امام حسین (علیهالسلام) روانه شد. عبدالله دستخود را سپر شمشیر قرار داد و دستش به پوست آویزان شد و فریاد زد: «عموجان» ! حسین (علیه السلام) او را در بغل گرفت و به سینه چسبانید و فرمود: برادرزاده! بر این مصیبت که بر تو وارد آمده است، صبر کن و از خداوند طلب خیر نما، زیرا خداوند تو را به پدران صالحت ملحق میکند. ناگاه حرمله بن کامل تیری بر او زد و او در دامان عمویش حسین (علیهالسلام) به شهادت رسید. وی نوجوانی یازده ساله بود.
۱۱) عون بن عبدالله: پدرش، عبدالله و مادرش حضرت زینب (علیها السلام) بود. او در اوایل راه مکه به کربلا، در «وادی عقیق» به امام حسین (علیهالسلام) پیوست. او در روز عاشورا به میدان نبرد شتافت و شمشیر زد تا به شهادت رسید.
مینویسند: تا خبر شهادت او به پدرش عبدالله رسید، گفت: «به خدا قسم، شهادت پسرم در رکاب حسین (علیهالسلام) مصیبت مرا آسان میکند... .»
۱۲) محمدبن عبدالله: پدرش، عبدالله و مادرش خوصاء میباشد. او با برادرش «عون» در راه مکه به کربلا در «وادی عقیق» به امام حسین (علیهالسلام) پیوست و در روز عاشورا قبل از برادرش عون به میدان رفت و به شهادت رسید. وقتی خبر شهادت او به پدرش عبدالله رسید، گفت: «اگر چه من توفیق یاری حسین را نیافتم، ولی با تقدیم پسرانم او را یاری کردم.»
۱۳) عبدالله بن مسلم: پدرش، مسلم بن عقیل و مادرش، رقیه دختر حضرت علی (علیهالسلام) میباشد. وی در روز عاشورا در میدان جنگ، سه مرتبه با دشمن کارزار کرد. دشمن به سوی او تیری رها کرد و و عبدالله دستش را روی صورت گذاشت تا از اصابت تیر جلوگیری کند. تیر دستش را به پیشانی دوخت. تیری دیگر، قلب او را نشانه گرفت. شهادت او در روز عاشورا اینگونه بود. عبدالله، چهارده سال داشت.
۱۴) محمد بن مسلم: پدرش مسلمبنعقیل و مادرش از کنیزان بود. او در روز عاشورا پس از شهادت برادرش «عبدالله» در حمله دسته جمعی فرزندان ابیطالب به دشمن شرکت کرد، سپس به شهادت رسید. او سیزده ساله بود.
۱۵) عبدالرحمن بن عقیل: پدرش، «عقیل» برادر علی (علیه السلام) و مادرش از کنیزان است. وی از عموزادگان امام حسین (علیهالسلام) است. امام حسین (علیه السلام) فریاد زد: «ای عموزادگان من! صبر و مقاومت پیشه سازید... بعد از این دیگر هرگز سختی و مصیبتی نخواهید دید.» وی در روز عاشورا در حمله دستهجمعی فرزندان ابیطالب به دشمن، شرکت کرد و به شهادت رسید.
۱۶) جعفر بن عقیل: پدرش «عقیل» و مادرش «خوصاء» میباشد «جعفر» در روز عاشورا به میدان جنگ شتافت و در حالی که مادرش جلوی خیمه ایستاده بود و او را نظاره میکرد، به شهادت رسید.
۱۷) سیف بن الحارث «الهمدانی»
۱۸) مالک بن عبدالله «الهمدانی»
۱۹) شبیب
«سیف» و «مالک» پسر عموی یکدیگر بودند و به همراه غلامشان «شبیب» به سپاه امام حسین (علیهالسلام) پیوستند. روز عاشورا آن دو در حالی که میگریستند، به خدمت حضرت رسیدند. امام فرمود: «چرا گریه میکنید؟» آن دو گفتند: فدایتشویم، برای خودمان گریه نمیکنیم، ولی برای شما گریه میکنیم که در محاصره دشمن قرار گرفتهاید و ما بیش از جانمان چیزی نداریم تا با آن از تو حمایت کنیم.» حضرت به آنها فرمود: «خداوند از بابت علاقه و همدردیتان با من به شما پاداش دهد.»[۲۰] آنها در حالیکه یکدیگر را حمایت میکردند، در جنگ دشمن به شهادت رسیدند. غلامشان در حمله اول روز عاشورا به شهادت رسید.
۲۰) عائذ بن مجمع: او به همراه پدرش مجمع بن عبدالله در بین راه به امام (علیهالسلام) ملحق شد و حربن یزید خواست نگذارد. امام (علیهالسلام) فرمود: «اینها یاران منند و نباید آنها را از این کار باز داری» آنها به امام ملحق شدند و راهنمای آنها طرماح بود. صاحب حدائق، آن دو را در شمار شهدای حمله اول ذکر کرده است. دیگران گفتهاند با پدرشان در یکجا شهید شدند و این قبل از حمله اول در آغاز جنگ بوده است.[۲۱]
۲۱) عمرو بن قرظه: پدرش قرظه از اصحاب رسول خدا (صلیالله علیه و آله) و از یاران علی (علیهالسلام) بود. عمرو قبل از شروع جنگ در کربلا، به امام حسین(علیهالسلام) پیوست. در روز عاشورا به میدان رفت و جنگید، ولی به سوی حسین (علیهالسلام) برگشت، تا آن حضرت را از دشمن محافظت کند. او خود را سپر حضرت کرده و تیرها به صورت و سینهاش برخورد میکرد تا آسیبی به امام حسین (علیهالسلام) نرسد.
او در حالیکه بدنش پر از جراحتشده بود، رو به حضرت کرد و گفت: «یابنرسول الله! آیا به عهد خود وفا کردم؟» حضرت فرمود: «در بهشت جلوی من خواهی بود و سلام مرا به رسول خدا برسان.» در همین لحظه عمرو به زمین افتاد و به شهادت رسید.
۲۲) عمرو بن جناده: عمرو که جوانی بیست و یک ساله بود، پس از شهادت پدرش، مادرش به او گفت: «پسرم برو از حریم امام دفاع کن و در برابرش با دشمن جنگ کن.» او بعد از اجازه از امام حسین (علیهالسلام) به دشمن حمله کرد و همچنان جنگید، تا به شهادت رسید. دشمن سرش را از بدن جدا کرد و به طرف حسین (علیهالسلام) پرتاب کرد. مادرش، سر فرزند را برداشت و آن را بر سر یکی از سپاهیان عمربنسعد زد و او را به هلاکت رساند.[۲۲]
۲۳ و ۲۴) عبدالله و عبدالرحمن بن عروه: این دو برادر از اشراف و دلیران کوفه بودند و جدشان از یاران علی (علیه السلام) بوده است. آنها در کربلا به امام حسین (علیه السلام) ملحق شدند و در روز عاشورا به نزد حضرت آمده و سلام کردند و گفتند: «دوست داریم که در برابرت مبارزه کرده و از حریم تو دفاع کنیم.» حضرت به آنها فرمود: «آفرین بر شما باد.» این دو برادر در نزدیکی امام (علیهالسلام) با دشمن مبارزه کردند تا شهید شدند. در زیارت ناحیه مقدسه آمده است: «السلام علی عبدالله و عبدالرحمن ابن عروه بن حراق الغفاریین»
۲۵ و ۲۶) وهب و همسرش (هانیه)
وهب مردی دلاور و از مسیحیان کوفه بود که با دیدن معجزه امام حسین (علیه السلام) و با شنیدن پیام امام (علیه السلام) با همسر و مادر خود به سوی کربلا حرکت کرد و مسلمان شد. او در روز عاشورا با توصیه مادرش و اجازه امام حسین (علیهالسلام) به میدان رفت و با صولت عجیبی جنگید، بهطوری که نوزده سوار و بیست پیاده را کشت و سپس هردو دستش را قطع کردند. وهب همچنان جنگید تا به شهادت رسید. پس سر بریده او را به سوی لشکر امام حسین (علیهالسلام) انداختند. مادرش سر او را به آغوش کشید و سپس آن را به سوی دشمن انداخت. امام حسین فرمود: «ای مادر وهب به خیمه برگرد. پسرت اکنون با رسول خداست.»[۲۳] وهب هنگام شهادت بیست و پنج سال داشت. او و خانوادهاش در روز عاشورا ده روز بود که به اسلام گرویده بودند و در پیکر وهب اثر هفتاد ضربه شمشیر و نیزه و تیر دیده میشد.[۲۴]
«هانیه» همسر وهب، خود را به جنازه به خون غلتیده همسرش وهب رساند، خونهای پیکر او را پاک میکرد و گفت: «بهشتبرتو گوارا باد». شمر وقتی او را دید، به غلامش رستم دستور داد او را بکشد. رستم با عمود بر آن نوعروس زد و او را کشت. این نخستین زن و یگانه زنی بود که در کربلا در راه دفاع از حریم امام حسین (علیهالسلام) به شهادت رسید.[۲۵]
۲۷ و ۲۸) عبدالله و عبیدالله بن یزید: «عبدالله» و «عبیدالله» همراه پدرشان «یزید» که از شیعیان بصره بودند همراه عدهای دیگر از بصره بیرون آمده و در محلی به نام (ابطح) در نزدیکی مکه به امام حسین (علیهالسلام) پیوستند.
در روز عاشورا «عبدالله» و «عبیدالله» در حمله اول که دسته جمعی بود، به شهادت رسیدند.
۲۹) عبدالرحمن بن مسعود: عبدالرحمن همراه با پدرش مسعود بن الحجاج، از شیعیان و شجاعان مشهور بودند که با لشکر عمربن سعد از کوفه خارج شدند، ولی پیش از آغاز درگیری، به امام حسین (علیه السلام) پیوستند.
«عبدالرحمن» و پدرش در روز عاشورا و در حمله اول، به شهادت رسیدند.
۳۰) عمار بن حسان: از شیعیان مخلص و از شجاعان دلیر و معروف بود. پدرش حسان از اصحاب امام علی (علیه السلام) بود. عمار از مکه در خدمت امام (علیهالسلام) بود و از آن حضرت جدا نشد تا در روز عاشورا در حمله اول به فیض عظیم شهادت نائل گشت.
۳۱) حبشی بن قیس بن سلمه: جد او از اصحاب رسول خداست و از قبیله نهم است. او در ایامی که خبر از جنگ در کربلا نبود، خدمت امام بود و به همراه آن حضرت به کربلا آمد و در روز عاشورا به شهادت رسید.
امید آنکه با تامل و تفکر در ایثار و فداکاری این جوانان، آنان را اسوه زندگی خویش قرار دهیم.
با یکی از سخنان امام حسین (علیهالسلام) در عظمتیارانش و اهل بیتش، سخن را به پایان میبریم:
فانی لا اعلم اصحابا اولی و لا خیرا من اصحابی و لااهل بیت ابر و لااوصل من اهل بیتی فجزاکم الله جمیعا عنی خیرا
«من یارانی برتر و بهتر از یاران خود ندیدهام و اهل بیت و خاندانی نیکوتر و به صله رحم پایبندتر از اهل بیتم نمیشناسم. خدا شما را به خاطر یاری من پاداش نیکو عطا فرماید.[۲۶]
منابع:
حسینی، سید عباس، ماهنامه دیدار آشنا، شماره ۴۵، ؛ صفحه ۱ سیدنژاد، سیدصادق، ماهنامه دیدار آشنا، شماره ۲۲، ویژگی های جوانا عاشورایی، ص ۱۶ واسعی، سید علیرضا، نگاهی نو به جریان عاشورا، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، پژوهشکده تاریخ و سیره اهل بیت (ع)، بوستان کتاب قم، قم، ۱۳۸۳
[۱] . سیمای جوانان در قرآن و تاریخ اسلام، علی دوانی، ص ۲۰۹.
[۲] . بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۹۱.
[۳] . بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۱۳
[۴] . همراه با سیدالشهدا از مدینه تا کربلا، ص ۲۰.
[۵] . بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۴۳
[۶] . مدینة المعاجز، ص ۲۶۱
[۷] . اعیان الشیعه، ج ۷، ص ۴۳۰
[۸] . بحارالانوار، ج ۱۰۱، ص ۲۷۷
[۹] . بحارالانوار، ج ۷۷، ص ۱۵۱
[۱۰] . منتخب التواریخ، ص ۲۵۸
[۱۱] . بحارالانوار. ج ۴۴، ص ۳۹۳
[۱۲] . سردار کربلا، ص ۲۲۹
[۱۳] . معالی السبطین، ج ۱، ص ۴۴۳
[۱۴] . مقتل الحسین، ص ۲۲۶
[۱۵] . بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۱۲۷
[۱۶] . همراه با آل علی (علیه السلام) از عاشورا تا اربعین، حشمت الله قنبری، ص ۶۳.
[۱۷] . مجله دیدارآشنا، ش ۲۲، ویژگیهای جوانان عاشورایی، ص ۱۷.
[۱۸] . فتح خون، سیدمرتضی آوینی، ص ۱۲۰.
[۱۹] . سیدبن طاووس، لهوف، ص ۱۱۳.
[۲۰] . فتح خون، سیدمرتضی آوینی، ص ۱۲۰.
[۲۱] . قصه کربلا، نظری منفرد، ص ۲۸۴.
[۲۲] .بحار الانوار، ج ۴۵، ص ۲۷.
[۲۳] . فتح خون، سیدمرتضی آوینی، ص ۱۲۰.
[۲۴] . تعالی السبطین، ج ۱، ص ۲۸۶.
[۲۵] . سوگنامه آل محمد (صلی الله علیه و آله)، محمدمهدی اشتهاردی، ص ۱۰۶.
[۲۶] . لهوف سیدبن طاووس، ترجمه عقیقی بخشایشی، ص ۱۱۶
حسینی، سید عباس، ماهنامه دیدار آشنا، شماره ۴۵، ؛ صفحه ۱ سیدنژاد، سیدصادق، ماهنامه دیدار آشنا، شماره ۲۲، ویژگی های جوانا عاشورایی، ص ۱۶ واسعی، سید علیرضا، نگاهی نو به جریان عاشورا، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، پژوهشکده تاریخ و سیره اهل بیت (ع)، بوستان کتاب قم، قم، ۱۳۸۳
[۱] . سیمای جوانان در قرآن و تاریخ اسلام، علی دوانی، ص ۲۰۹.
[۲] . بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۹۱.
[۳] . بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۱۳
[۴] . همراه با سیدالشهدا از مدینه تا کربلا، ص ۲۰.
[۵] . بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۴۳
[۶] . مدینة المعاجز، ص ۲۶۱
[۷] . اعیان الشیعه، ج ۷، ص ۴۳۰
[۸] . بحارالانوار، ج ۱۰۱، ص ۲۷۷
[۹] . بحارالانوار، ج ۷۷، ص ۱۵۱
[۱۰] . منتخب التواریخ، ص ۲۵۸
[۱۱] . بحارالانوار. ج ۴۴، ص ۳۹۳
[۱۲] . سردار کربلا، ص ۲۲۹
[۱۳] . معالی السبطین، ج ۱، ص ۴۴۳
[۱۴] . مقتل الحسین، ص ۲۲۶
[۱۵] . بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۱۲۷
[۱۶] . همراه با آل علی (علیه السلام) از عاشورا تا اربعین، حشمت الله قنبری، ص ۶۳.
[۱۷] . مجله دیدارآشنا، ش ۲۲، ویژگیهای جوانان عاشورایی، ص ۱۷.
[۱۸] . فتح خون، سیدمرتضی آوینی، ص ۱۲۰.
[۱۹] . سیدبن طاووس، لهوف، ص ۱۱۳.
[۲۰] . فتح خون، سیدمرتضی آوینی، ص ۱۲۰.
[۲۱] . قصه کربلا، نظری منفرد، ص ۲۸۴.
[۲۲] .بحار الانوار، ج ۴۵، ص ۲۷.
[۲۳] . فتح خون، سیدمرتضی آوینی، ص ۱۲۰.
[۲۴] . تعالی السبطین، ج ۱، ص ۲۸۶.
[۲۵] . سوگنامه آل محمد (صلی الله علیه و آله)، محمدمهدی اشتهاردی، ص ۱۰۶.
[۲۶] . لهوف سیدبن طاووس، ترجمه عقیقی بخشایشی، ص ۱۱۶
منبع : شبکه خبر دانشجو
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست