دوشنبه, ۱۴ آبان, ۱۴۰۳ / 4 November, 2024
مجله ویستا
تحریف اسلام، جفا به زنان
موزه ملی قرآن كریم چندی پیش محل برگزاری مراسمی در بزرگداشت مقام حضرت زهرا(س) بود. در این مراسم سیدمحمد خاتمی، رئیس جمهور سابق ایران به طرح یكی از مسائل با اهمیت جهان و خاصه جهان اسلام اشاره كرد كه همان مقایسه جایگاه زنان و مردان است. وی با اشاره به مقام حضرت زهرا(س) گفت: <زهرا(س) یك زن است، زنی كه معیار كمال انسانیت میشود و پیامبر بر دست او بوسه میزند. سوال این است كه چرا در تاریخ اسلام، زن محور مسوولیتهای اجتماعی قرار نگرفته است.> آنچه در پی میآید، متن كامل این سخنرانی است.
در فضایی كه با ظاهرپرستی، گزافهگویی، سطحینگری و خرافات آلوده شده است، سخن از زهرا(س) و علی(ع) و اسلام و حقیقت گفتن كار دشواری است؛ بهخصوص كه مراكز و مراجعی كه باید الگوی نشاندادن حقیقت باشند، خود مقلد این عوامزدگی و عوامگرایی هستند و بر غبار این فضا میافزایند و نیز دستگاههایی كه باید نشردهنده حقیقت و زیباییها باشند، این غبار را در توفانی از عرضههای نامتناسب، سبب تیرگی بیشتر فضای جان و جهان ما میشوند. سخن گفتن از زهرا(س) كار آسانی نیست، اما وجود چنین مجلسی - با حضور اهل درك و درد و دل - كه با همت برادر عزیز و بزرگوار جناب آقای مسجدجامعی برگزار میشود، غنیمت است؛ هرچند كه این قطرهای است در برابر دریای وجودی زهرا(س.)
در مجامع حدیثی شیعه و سنی به تكرار این حدیث با همین الفاظ یا با مضامینی كه از این الفاظ برمیآید، آمده است كه: <انا... لیغضب لغضب فاطمه و یرضی لرضاها> خداوند از خشم فاطمه خشمگین میشود و از خشنودی زهرا خشنود میشود. این حدیث، مورد اتفاق همه فرق اسلامی است. گاهی ما امری را توصیف میكنیم كه زیباست و گاهی برای زیبایی معیار مشخص میكنیم. گاهی میگوییم علی صاحب حق است و گاهی میگوییم: <علی مع الحق و الحق مع علی.>
گاهی میگوییم: <زهرا راضیه و مرضیه است؛ همان كه نشانه كمال آدمی است و در ذیل سوره فجر آمده است: یا ایتها النفس المطمئنه / ارجعی الی ربك راضیه مرضیه / فادخلی فی عبادی / ودخلی جنتی. (فجر / ۳۰-۲۷)
آن جان استوار و نستوه و مطمئن كه هم از خدا خشنود است و هم خدا از او خشنود كه نشانه كمال آدمی است و آن وقت این مكانت و منزلت را پیدا میكند كه مخاطب خدا بشود كه داخل شود در زمره بندگان من (واژه <عباد> مضاف به یای متكلم) و داخل شود در جنت و بهشت و فردوس من. نشانه كمال آدمی در بینش اسلامی، رضایت از خدا و مورد رضایت خدا بودن است و میدانیم كه حضرت زهرا، <راضیه>، <مرضیه> است.
یعنی به تعبیر قرآن مصداق انسان كامل است. اما این حدیث چیز دیگری میگوید؛ نمیگوید كه زهرا راضی از خدا و خدا راضی از اوست، بلكه میگوید زهرا معیار رضایت خداست. نمیگوید زهرا زیباست، بلكه میگوید زیبایی را با زهرا باید سنجید. او میزان زیبایی و میزان خیر است. نمیگوید زهرا انسان كامل است، بلكه میگوید <كمال انسانی را با میزان و معیار زهرا باید سنجید، من فكر نمیكنم بالاتر از این تعبیر بتوان در توصیف یك شخصیت انسان كامل به كار برد. میدانیم كه زهرا مورد احترام ویژه پیامبر و مورد احترام ویژه حضرت المومنین بود؛ نه بهعنوان یك فرزند یا همسر كه پیامبر فرزندان دیگری داشت، بعد از حضرت زهرا و حضرت علی همسران دیگری هم داشت. این احترام ویژه، احترام به یك انسان سرآمد است كه به درجهای میرسد كه برترین بنده خدا یعنی پیامبر بر دست او بوسه میزند و نیز میدانیم كه به روایت و داوری بسیاری از مفسران و صاحبنظران شیعه و سنی، مراد از <كوثر> در قرآن، حضرت زهرا(س) است. <كوثر> نه از این جهت كه فقط نسل جسمانی حضرت پیامبر به واسطه وجود مبارك این بانوی بزرگوار تداول و تكرار در تاریخ پیدا كرد، بلكه تداول معرفت، فهم محتوا و زیبایی و آموزشهای دین خدا نیز به واسطه زهرا(س) در تاریخ جاری شد و میدانیم كه از نظر ما شیعیان، زهرا معصوم است؛ یعنی یكی از معدود انسانهایی است كه مصون از خطا و اشتباه و گمراهی است. خلاصه زهرا(س) با هر دیدگاهی از سوی گرایشهای مختلف اسلام یك انسان معیار است و معیار كمال انسانیت و این مقام را كمتر كسی میتواند احراز كند. در اینجا من میخواهم یك سوالی را كه این روزها مطرح است و همواره بوده و خواهد بود، مطرح كنم و تلاش كنم كه خیلی كوتاه آنچه را كه در پاسخ به آن به ذهنم میرسد، خدمتتان عرض كنم. زهرا یك زن است، زنی كه معیار كمال انسانیت میشود و پیامبر بر دست او بوسه میزدند. سوال این است كه چرا در تاریخ اسلام، زن محور مسوولیتهای اجتماعی قرار نگرفته است گرچه شاید تاریخ اسلام نسبت به تاریخهای سایر كمتر مردانه باشد و در تحولات اجتماعی اسلام، جایگاه و نقش زن را بیشتر میبینیم. در كنار حضرت پیامبر(ص)، حضرت خدیجه(س)، در كنار حضرت علی(ع)، حضرت زهرا(س) و در كنار امام حسین(ع)، حضرت زینب(س) را میبینیم و نیز شخصیتهای دیگر، اما در تاریخ اسلام هم مثل تاریخهای دیگر بشری، زن محور و مدار مسوولیتهای اجتماعی نبوده و در تاریخ بشر هم چنین بوده است.
اگر مواردی بوده، بسیار استثنایی و بسیار كوتاه بوده است. محور و مدار مسوولیتهای اجتماعی در جامعه بشری مرد بوده است. یعنی تاریخ بشری، تاریخ مردانه است و دارای نگاه مردانه. در مردانه بودن آنچه كه در اسلام تاریخی تحقق پیدا كرده است، تردیدی نباید بكنیم. نگاه مردانه به تاریخ و به انسان، ناشی از یك دید مادی و سطحینگرانه است.
عضلات مرد نوعا قویتر از عضلات زن است، تواناییهای جسمانی مرد نوعا بیشتر از زنان است و این نگاه مادی، به همه شئون و جنبههای انسانی سرایت پیدا كرده است؛ در نتیجه یك دید ماتریالیستی، مادی و سطحی بر تاریخ بشر حاكم شده است و آن اینكه مرد جنس شایستهتر و اولاست و زن و جنس دوم. مراد از جنس در اینجا Sex است و نه جنس كه در منطق هست. چون به هر حال همه قبول دارند كه زن و مرد نوعی هست در زیر جنس حیوان. بر پایه این نگاه مادی و سطحی، وقتی گفته میشود: مرد جنس برتر است، یعنی در این نوع انسانی، آن بخش برتر و برجستهتر مرد است و رسالت زن اصلا این است كه زندگی مرد را تكمیل كند و برآورنده نیازهای مادی و معنوی مرد باشد، تا مرد مسوولیت مهم اجتماعی را انجام بدهد. اساسا این دید در تاریخ حاكم بوده است، به طوری كه در زبان، ادب، فرهنگ، هنر، فلسفه و بینش و منش انسان در طول تاریخ (با همه اختلافاتی كه داشته است) اثر گذاشته است. در فلسفه اسلامی ما به كلمه <فضیلت> كه همان <برتری> است، برمیخوریم. این فضیلت ترجمه یك اصطلاح یونانی است كه به نام <> Art كه این واژه در زبانهای لاتین، فرانسه و انگلیسی به <> Virtu ترجمه شده است. هم در Art و هم در Virtu نوعی ذكوریت و نرینگی نهفته است؛ یعنی <فضیلت>، در فلسفه اسلامی ترجمه شده، به مردانگی است. همچنین لغت <مردانگی> را در نظر بگیرید؛ وقتی میخواهید یك امر برجستهای را تعبیر كنید یا یك فضیلتی را بگویید، میگویید از مردانگی و جوانمردی است. <هنر> كه در واقع ترجمه مناسبتر <> Art است تا <فضیلت.> در متنش مساله <نرینگی> نهفته است. این بینش چنان قوی بوده است كه در فرهنگ و تاریخ و ادب و هنر و ارزشگذاری و فلسفه و اخلاق و فقه و حقوق و همه روابط اجتماعی بشر تاثیر گذاشته است؛ یعنی دید مردانه به تاریخ و مرد را جنس برتر دانستن، زن را جنس دوم و پایینتر دانستن. این واقعیتی است كه در تاریخ رخ داده است. حتی اگر ما با یك نگاه سطحی هم به متون مراجعه كنیم - متون هم با زبان رایج و مخاطب قرار دادن ذهنهای جامعه سخن میگویند - غلبه نگاه مردانه را در آنها مشاهده میكنیم. مگر ما در قرآن نمیخوانیم كه پیامبران به زبان قوم خویش نازل میشدند؛ حتی در نگاه اول وقتی به متون دینی و اسلامی رجوع میكنیم، یك نوع برتربودن مرد نسبت به زن را میتوانیم بیابیم.
در اسلامی كه در تاریخ محقق شد نیز این واقعیت وجود دارد. این نگاه همانگونه كه گفتم در مناسبات اجتماعی، در نظام ارزشگذاری جامعه، در اخلاق، در فلسفه، در فقه و در حقوق نیز متجلی میگردد. مرد صاحب امتیازاتی میشود كه زن آن امتیازات را ندارد و زن را با محرومیتهایی روبهرو میشود كه مرد آن محرومیتها را ندارد. این نگاه حاصل نگاه مردانه به هستی، جهان و جامعه انسانی است و خود این نگاه ناشی از یك نوع سطحینگری و بینش مادی است، نسبت به واقعیتها و آنچه در جامعه است. اما آیا واقعا چنین است؛ با لحاظ منطقی و تحلیلی و با نگاه عقلانی به مساله آیا حقیقتا چنین است و مرد برتر از زن است؟ و آیا با نگاه عمیقتر به متون و به سنت و سیرهای كه در عالم اسلام بوده است، ما برتری مرد را نسبت به زن برداشت میكنیم. آیا میشود از یك سو در فرهنگ اسلامی و در بیان پیامبر اكرم(ص) یك زن معیار كمال انسانی معرفی شود، از سوی دیگر این زن به لحاظ ارزشها و تواناییها؛ پستتر و پایینتر از مرد باشد، در عمل در میان امامان ما؟ گرچه حضرت زهرا(س) معصوم است. در میان مسوولیتهای اجتماعی، ما یا زن را نمیبینیم یا خیلی كم میبینیم. حتی در بینش فقهی خودمان، هنوز هم كم نیستند كسانی كه میگویند نهتنها زن نمیتواند در رأس حكومت قرار بگیرد بلكه در ردههای پایینتر از حكومت هم با تردید با مساله روبهرو میشوند. اگر ما این دید را عوض نكنیم، حتما به صوت منطقی، این نتیجه باطل را خواهیم گرفت. آیا این دید، یعنی دید مردانه به انسان و تاریخ، در ذات اسلام نهفته است؟
من یك مثالی بزنم. خوشبختانه امروز خیلی تحولات و دیدگاههای فقهی و حقوقی در جامعه ما پیدا شده و كم نیستند مجتهدانی كه میگویند همه منصبها و موقعیتهایی را كه یك مرد میتواند داشته باشد، یك زن هم میتواند داشته باشد؛ میتواند وزیر، وكیل، رئیسجمهور شود و خیلی هم شجاعانه حرفشان را میزنند و تكفیر هم نمیشوند. در طول تاریخ هم فقیهان و متفكران شجاعی بودهاند كه این حرف را زدهاند، ولی در برابر، همان نظر شایع و به تعبیر امروزیها مردسالارانهای كه حاكم بوده است، یا صدای آنان را خفه كردهاند و یا خود به خود صدایشان در تاریخ گم شده است. در سال ۴۲ كه انقلاب اسلامی آغاز شد، تقریبا یكی از اعتراضات همه بزرگان علم - كه خداوند درجات آنها را متعالی بفرماید - این بود كه چرا برای زنان حق رأیدادن قائل شدهاند و اگر نبود عظمت و بزرگی امام كه خیلی زود مسیر مبارزه و مسیر حركت اجتماعی را به سوی تحول اجتماعی و در واقع رهاسازی زن و مرد از سلطه استبداد و استبداد واسطه به استعمار جهت داد و انقلاب را در مسیر درست خود قرار داد، ما با مشكلات بزرگی روبهرو بودیم.در سالهای آغازین انقلاب، افرادی مطرح میكردند، چرا در جمهوری اسلامی به زنان حق انتخابشدن را میدهند كه با پرخاش امام روبهرو شدند. الحمدا... در مسیر این تحولاتی كه پیدا شده و خود به خود با این تحولات دیدگاهها هم عوض شده، بخش قابلتوجهی از مشكلات حل شده است، اما هنوز در زوایای ذهن تاریخی ما و حافظه تاریخی ما این بینش و گرایش وجود دارد كه زن جنس دوم است. شاید واقعیت تاریخی هم كمك كند، در حالی كه اگر فضای جامعه آماده نباشد، واقعگرایانه نیست كه ما توقع داشته باشیم كه یك امر غیرعادی در جامعه تحقق پیدا كند، ولو اینكه معقول و بحق باشد.
وقتی آن دید بر جامعه حاكم است، خود به خود یك نوع عقبماندگی هم در بخشی از جامعه كه نگاه تحقیرآمیز به او میشود، ایجاد میگردد. اگر ما در تاریخ میبینیم كمتر بودند زنانی كه بتوانند مسوولیتهای اجتماعی را بپذیرند و جامعه اگر هم اعتقاد داشته كه میتوانند، نمیتوانسته ریسك و خطر بكند و سرنوشت جامعه را با مشكل روبهرو كند، این امر خودش معلول آن بینش غلط است. رشد، یك امر اجتماعی است. اگر شما دو انسان را با همه مشخصات مساوی خودشان، یكی را در معرض تربیت، آموزش و تمرین قرار دهید و یكی را در جایی حبس كنید و اجازه حركت به او ندهید و بعد از یك سال، بخواهید كه این دو با هم مسابقه بدهند و آن انسان آموزش ندیده شاید استعدادش بیشتر از آن كسی باشد كه آموزش دیده است، اما طبیعی است كه آن فرد آموزش ندیده اصلا نمیتواند رقابت كند. شما وقتی گفتید زن باید در خانه بنشیند و در عرصه اجتماعی حضور نیابد، طبیعی است كه خیلی از استعدادهای او رشد نخواهد كرد و در عمل ناتوانتر از مرد جلوه خواهد كرد، اما آن ناتوانی معلول آن دید غلط و نتیجهای است كه از آن دید غلط گرفته شده و نه علت آن. تجربه تاریخی نشان داده است كه در شرایطی كه این زمینه فراهم شود، نهتنها شایستگیهای زن كمتر نیست، در خیلی جاها بیشتر هم است. زنان انسان هستند، انسانی كه میتواند همه شایستگیها را داشته باشد. سخن بر سر این نیست كه حتما به اجبار بگوییم زنان باید بیایند و همه مسوولیتها را بپذیرند، بلكه سخن بر سر این است كه باید بتوانند در این عرصه حضور بیابند و منعی برای این كار نباشد؛ نه منع اجتماعی، نه منع حقوقی و نه سایر منعها و محدودیتهایی كه وجود دارد. ممكن است در تاریخ هم بهخاطر این وضعیت ناگوار اجتماعی و انحراف اجتماعی ما در واقعیت مساله را به صورتی ببینیم كه كمتر زنان در عرصه حضور داشتهاند، ولی این به معنی ناشایستگی نیست. اگر زمینههای اجتماعی و بینش عوض شد، آنگاه سیستم ارزشگذاری ما، فقه ما، حقوق ما و بسیاری از مسائل ما عوض میشود همچنان كه دیدهایم در طول زمان عوض شده است. صحبت بر سر این است كه آیا ما باید بگذاریم هزینههای فراوانی بپردازیم و زیانهای فراوانی ببینیم تا جبر زمان ما را وادار كند كه به یك واقعیت تن بدهیم یا با واقعنگری و دید عمیق و حتی با رجوع به منابع فكر و فقه اسلامی، ما آن انحراف تاریخی را تشخیص بدهیم و خودمان قبل از آنكه جبر روزگار ما را مجبور كند، انتخاب كنیم و آن واقعیت را كه به نظر ما در متن دین و گوهر دین نهفته است، بیابیم تا در عرصه اجتماعی هم موقعیت دین را شاهد باشیم.
من معتقدم اسلام آنگونه كه در روش و منش پیامبر اكرم(ص) و بسیاری از بزرگان صدر اسلام بوده، نهتنها این بینش غلط را قبول نداشته، بلكه كاملا در مقابل آن جهتگیری كرده است. خیلی از سنتها شكسته شد، گرچه شكستن سنت تا آن هنگام كه واقعیت به مرحله بروز و بلوغ و كمال خودش برسد، زمان میخواهد. شما به محض اینكه مثلا گفتید فلان بخش از جامعه كه محروم است، حق نیست كه محروم باشد و باید از محرومیت بیرون بیاید، این یك كار خیلی بزرگ انقلابی است، اما تا آن وقتی كه این محرومیت رفع بشود، خیلی زمان میبرد.
مهم، شكستن این سد است و بایستی نگاه به زن بهعنوان یك انسان كه در همه مسوولیتها و در همه معیارهای فضیلت انسانی هیچ تفاوتی با مرد ندارد، تقویت شود. نمونه كار همان نگاهی است كه به حضرت زهرا وجود دارد و همان حدیث و روایتی است كه در آغاز سخن گفتیم؛ نهتنها از زهرا(س) تجلیل میشود، بلكه زهرا(س) ملاك و معیار انسان كامل قرار میگیرد و كسی كه نهتنها انسان كامل است، بلكه معیار كمال انسانیت است، نمیتواند شایستگی محوریت و شایستگی حضور فعال و سازنده در عرصه اجتماعی را نداشته باشد. این دید بود كه به نظر من عوض شد، ولی متاسفانه دیری نپایید كه دوباره همان سنت جاهلی و باطل، همان تعصبها و كجاندیشیها بر جهان اسلام حاكم شد و متاسفانه دیدگاه، بینش، ذهن و عقل و عاطفه عالمان اسلامی را هم تحت تاثیر قرار داد و وقتی با آن نگاه به متون نیز رجوع كردند، همان را فهمیدند كه با كمال تاسف بر تاریخ به ناحق تحمیل شده بود. امروز دنیا عوض شده است و ما باید خشنود باشیم كه گردش روزگار بسیاری از دیدگاهها را عوض كرده است، گرچه هنوز متاسفانه نگاه ابزاری به زن و نگرش مردسالارانه، حتی در كشورهایی كه از نظر حقوقی و قضایی و سیستم اجتماعی بسیاری از حقوق را برای زنان پذیرفتهاند، باز وجود دارد كه باز از مظلومیتهای زن در روزگار ماست.
دیروز نگاه به ظاهر و جسم زن میشد كه از نظر ظاهر و جسم از مرد ضعیفتر است، پس از نظر انسانیت ضعیفتر است و امروز نگاه به جذابیتهای زن میشود و به استخدامگرفتن آن در مسیر بهرهوریهای مادی كه كمابیش میدانیم. آنچه در تاریخ اسلام تحقق پیدا كرده، یك تاریخ مردانه است و آنچه كه در نگاه تاریخی اسلام به انسان و جهان و زن و مرد تحقق پیدا كرده، یك نگاه مردانه است، ولی به نظر من اسلام كوشید و تا حدود زیادی هم موفق بود تا این نگاه را بشكند و وقتی نگاه شكسته شد، خود به خود حقایق آشكار و شناخته میشود و در عالم واقع جاری میشود. به هر حال زهرا(س) باید بهعنوان معیار كمال شناخت نهتنها یك انسان كامل و كسی كه رضایت و غضب او، معیار و ملاك رضایت و غضب خداست و رضایت خدا ملاك و معیار كمال انسانیت است و زهرا(س) معیار كمال انسانیت است.
من یك سوال میكنم و چند جملهای هم عرض میكنم و به مطالب خودم خاتمه میدهم و آن اینكه اگر خداوند به خشنودی زهرا(س) خشنود میشود و به خشم او خشمگین، آیا زهرا(س) خشنود از دنیا رفت؟ من اصلا به امور تاریخی، افراد، موارد و حوادث كاری ندارم. سوال این است كه آیا زهرا(س) خشنود و راضی از دنیا رفت و آیا هیچ كس با هر دیدی كه نگاه كند، تردیدی در این دارد كه زهرای اطهر(س) ناخشنود از دنیا رفت؟ و آیا امروز روزگار خود ما عرض ادب به پیشگاه زهرا(س)، تجلیلهای توأم با مبالغه و گزافه و بعد تكیه بر سطحیترین رویههای زندگی یك انسان عادی، تجلیل از زهرا(س) یعنی این؟ یا یعنی شناختن آن ملاكها و معیارهایی كه رضایت زهرا(س) به آن است یا نارضایتی زهرا(س) بر آن است و تلاش برای اینكه جلب رضایت خدا را بكنیم؛ با جلب رضایت فاطمه(س)، آیا از آنچه كه در جامعه ما و جوامع امروز اسلامی میگذرد، زهرا(س) راضی است؟
مطمئنا راضی نیست و چه كنیم كه او را راضی كنیم. زهرا(س)، مظلوم و ناراضی از دنیا رفت و این از نحوه برخورد حضرت امیرالمومنین(ع) كه داور و راوی قابل اعتمادی است، كاملا به چشم میخورد. شبی كه زهرا(س) در گور نهاد، این ابیات را سرودند كه زبان حال آن حضرت است: نفسی علی زفراتها محبوسه یا لیتها خرجت مع الزفرات
دل من و جان آتشفشان آرام و خاموشی است كه گدازههای سوزان ناله و آه در آن محبوس شده است.ای كاش این آتشفشان فوران میكرد، گدازههای ناله و آه بیرون میآمد و همراه آن، جان علی(ع) نیز از تن بیرون میآمد. زهرای عزیز! در دنیا بعد از تو هیچ خیری نیست؛ من گریه میكنم از ترس اینكه مبادا بعد از تو زندگی من طولانی شود و بعد میگوید كه اگر كسی مظلومتر از علی(ع) باشد، زهرا(س) است.
منبع : روزنامه اعتماد ملی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست