پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


بازخوانی جشن سده در ادبیات کلاسیک ایران


سده به معنای «ظهور و پیدایی» است. جشن سده، كه در شاهنامه، در بخش پادشاهی هوشنگ از آن سخن رفت، نماد پیدایش آتش است كه گرم و حیات بخش است و سرچشمه تحولاتی شگرف در زندگی بشر. روزی هوشنگ شاه، با درباریان و ندیمان خود به منظور گردش به سوی كوه می رفت. از دور ماری سیاه رنگ، تیره تن و تیزتاز پدیدار شد، كه دود از دهانش برمی خاست. هوشنگ با زور كیانی، سنگی پرتاب كرد كه سنگ به سنگ دیگر خورد و نخستین فروغ آتش پدیدار گشت. هوشنگ كه تا آن روز آتش ندیده بود، به درگاه خداوند نیایش كرد و به شكرانه این نعمت جشن و شادمانی برپا كرد. در شاهنامه چنین آمده است:
یكی روز شاه جهان سوی كوه گذر كرد با چند كس هم گروه
پدید آمد از دور چیزی دراز سیه رنگ و تیره تن و تیز تاز
دو چشم از بر سرچو دو چشمه خون زدود دهانش جهان تیره گون
نگه كرد هوشنگ با هوش و سنگ گرفتش یكی سنگ و شد تیزچنگ
به زور كیانی رهانید دست جهان سوز مار از جهانجوی رست
برآمد به سنگ گران سنگ خرد هم آن و هم این سنگ بشكست گرد
فروغی پدید آمد از هر دو سنگ دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ
نشد مار كشته ولیكن ز راز از آن طبع سنگ آتش آمد فراز
جهاندار پیش جهان آفرین نیایش همی كرد و خواند آفرین
كه او را فروغی چنین هدیه داد همین آتش آن گاه قبله نهاد
بگفتا فروغی ست این ایزدی پرستید باید اگر بخردی
شب آمد برافروخت آتش چو كوه همان شاه در گرد او با گروه
یكی جشن كرد آن شب و باده خورد سده نام آن جشن فرخنده كرد
ز هوشنگ ماند این سده یادگار بسی باد چون او دگر شهریار
جشن سده از آیین های اساطیری است. در این داستان، می توان افسانه مربوط به طوفان را باز شناخت. قهرمانی در كوهستان (یعنی ابر)، اژدهایی عظیم را به هلاكت می رساند. چون این اژدها، جهان را تیره و تار ساخته بود. ابتدا سنگی (یعنی رعد) به سوی اژدها پرتاب می كند و آتش (یعنی برق) می افروزد و جهان را فروغ می بخشد و سرانجام آتش را از مخفی گاهش بیرون می كشد و به مردم می سپارد و تحولاتی جدید در زندگی مردم ایجاد می شود. بیشتر محققان، بر این گمانند، كه آیین سده از آیین های بازمانده از اقوام بومی فلات ایران است، كه پیش از مهاجرت آریایی ها در آنجا ساكن بودند. سده بزرگ ترین عید اجتماعی ایران است. آتش افروزی، سیمای اصلی جشن سده است. در برگزاری این آیین یعنی جمع كردن هیزم و برافروختن آتش همه مردم مشاركت داشتند. همگان به صحرا می رفتند و كوهه هایی از بوته فراهم می كردند و معتقد بودند، كه این آتش، بازمانده سرما را نابود می كند. گردآوری بوته ها وظیفه ای عمومی محسوب می شد. بزرگان و مالداران، كسانی را اجیر می كردند، تا به جای ایشان بوته فراهم كنند.
دكتر مهرداد بهار می نویسد: «در جشن سده، سپر، شمشیر چوبین و بوق سفالین می فروختند و صورتك هایی بر چهره می زدند.» به نظر می رسد آیین های نمایشی خاصی با ابزارآلات فوق، در شب جشن سده و در كنار آتش، به شادمانی و پایكوبی مردم، معنای دیگری می داد. نواختن چنگ و چغانه، در آن شب مرسوم بود. غیر از سده، دو جشن دیگر در زمستان بر پا می شد كه با آتش افروختن همراه بود. جشنی در دهم دی و دیگر چهارشنبه سوری. جشن سده نیز همچون پدیده های اجتماعی دیگر، با گذر از راهی پر پیچ و خم همراه با انسان نماینده تجربه ها و عكس العمل های مردم در برابر دشواری های طبیعی و اجتماعی شده است. این جشن همچنین به نوعی در سازگاری با مقتضیات و نیازهای روحی بشر، در دوره های پیش از تاریخ و تاریخی ارتباط داشته است. این آیین، در زمان اشكانی و ساسانی با آمیختن در فرهنگ زرتشتی همچنان پابرجا بود و اجرا می شد، با زوال دولت ساسانی و در دوره اسلامی هم این جشن مانند سایر جشن های بزرگ ملی ایران از رونق نیفتاد. در سال ۳۲۳ هجری مرد آویج زیاری در اصفهان جشن سده را با شكوه فراوان برپا كرد، كه تاریخ نویسان از آن نام برده اند. عنصری به مناسبت جشن سده كه سلطان محمود غزنوی برپا كرد، قصیده ای خواند كه با این بیت آغاز می شود.
سده جشن ملوك نامدار است ز افریدون و از جم یادگار است
فرخی نیز در مدح سلطان مسعود غزنوی گفته است:
جشن سده و سال نو و ماه محرم فرخنده كنار ایزد بر خسرو عالم
در تاریخ بیهقی از برگزاری جشن باشكوه سده در دوران سلطان مسعود سخن به میان آمد كه فروغ آتش آن تا ده فرسنگی نمایان بود. این جشن، در عهد دیالمه به خصوص در دوره عضدالدوله با شكوه برگزار می شد و شعرای عصر، قصیده های غرّایی برای سده ساخته اند. سلاطین غزنه مانند دیالمه، شب مذكور را با شكوه تمام جشن می گرفتند. شعر زیر از سمرقندی است كه در عهد سبكتكین سروده است.
دو چیز یافت از این آتش سده دو همال ستاره یاره ای زرین و آسمان خلخال
ز آفتاب یكی جام كرد چرخ امشب به یاد شاه به كف بر نهاد مالامال
منوچهری كه در سال ۴۲۰ هجری در خدمت سلطان مسعود بود، در قصیده ای راجع به این جشن می گوید:
آمده ای سید احرار شب جشن سده شب جشن سده را حرمت بسیار بود
همچنین منوچهری این جشن را تلایه نوروز می داند و می گوید:
بر لشكر زمستان نوروز نامدار
كرده است رای تاختن و قصد كار زار
اینك بیامده است به پنجاه روز پیش
جشن سده تلایه نوروز نامدار
ملك شاه سلجوقی در سال ۴۸۴ هجری (شب شنبه ۱۸ ذی الحجه عید غدیر خم) سده را در بغداد _ روی دجله _ جشن مفصلی گرفت كه تمام سفینه ها و كرجی ها را آن شب آذین بستند و چراغان كردند. حكیم عمر خیام نیشابوری در كتاب نوروزنامه درباره این آیین سخن گفته است. زرشتیان كرمان از دیرباز این روز را جشن می گرفته اند و پیروان این كیش در یزد و تهران نیز در سال های اخیر، در این روز به جشن و پایكوبی می پردازند.در خور سده را در پنجم بهمن ماه جشن می گیرند. شادروان حبیب یغمایی خوری می گوید:
سده جشنی است خرم و فیروز
پنجه و پنج تا نوروز
روز پنجم چو آید از بهمن
آتش جشن می شود روشن
«بعضی بر این باورند كه این اسطوره، یكی از اساطیر متعددی است كه به اسطوره های خلقت مربوط است. در این اسطوره، ظاهرا هوشنگ، نماد آفریننده است و مار، نماد تاریكی و آشفتگی آغازین و صخره ای كه سنگ بر آن فرود می آید، نمادی است برای آسمان» جشن سده هم مانند آیین های شادی بخش دیگر، در روح و جان مردم جریان داشت و جزیی از فرهنگ مردم ایران به شمار می رفت تا جایی كه در مورد این جشن، افسانه ها و باورمندی های زیادی شكل گرفت، كه به ذكر نمونه هایی از ان می پردازیم.
در زین الاخبار آمده است:
_ ارمایل، وزیر ضحاك، هر روز یكی از دو جوانی را كه می بایست می كشت و از مغز سرشان ماران ضحاك را غذا می داد، از مرگ می رهانید. چون فریدون پیروز شد، تعداد این آزاد شدگان، به صد نفر رسید. ارمایل ماجرا را برای فریدون شرح داد، فریدون باور نكرد. كسانی را فرستاد، تا جویای حقیقت شوند. آن صد نفر در شب در حضور فرستادگان فریدون در صد نقطه آتش روشن كردند و این موفقیت را جشن گرفتند و به اعتبار صد تن بودن خود، آن جشن را سده (صده) نامیدند. فریدون به پاس این خدمت ارمایل، ولایت دماوند را به او داد.
_ و یا گفته می شود: «سده از واژه سد (صد) گرفته شد. همان طور كه هفته به معنی هفت روز است و هزاره به معنی هزار سال است. همچنین پنج انگشتان دست و پا را پنجه می گویند و سده هم به معنای سد روز می باشد. از آنجایی كه آریایی ها پس از مهاجرت از ایرانویج به سرزمینی رسیدند، كه طبق نوشته كتاب های پهلوی دارای دو فصل بود. تابستانی به مدت هفت ماه، از اول فروردین تا پایان مهر و زمستانی از اول آبان تا پایان اسفند. اگر درست محاسبه كنیم، می بینیم از اول آبان تا روز دهم بهمن كه جشن سده است، درست صد روز از زمستان بزرگ پنج ماهه می گذرد.»
در آثار الباقیه آماده است:
_ روز دهم این برج (بهمن) روز آبان عید است كه آن را سده گویند، یعنی صد و آن یادگار اردشیر بابكان است و در علت این جشن می گویند كه هر گاه روزها و شب ها را جداگانه بشمارند، عدد صد به دست می آید.
_ برخی گفته اند: این روز عید هوشنگ پیشدادی است كه تاج عالم را به دست آورد.
_ و یا گفته اند: در این روز جهنم از زمستان بیرون می آید. از این رو آتش می افروزند تا شر بر طرف گردد.
_ بعضی هم گفته اند: آن هنگام كه فرزندان كیومرث به صد تن رسیده اند، بنای عروسی گذاشتند، هر دختری را به پسری تزویج كردند و آن شب را جشن گرفتند و آتش افروختند. این عید بزرگ، بعد از آن معمول شد و باورهایی دیگر... كه در آن سوی گوناگونی این باورمندی ها، قدمت این آیین ها نهفته است. آیین هایی كه یادگار نیاكان ماست و در گذر نسل ها، و جاری شدن در ساخت های مختلف اجتماعی، توانسته است به عنوان پدیده ای مثبت، تاثیری عمیق در ساختار فرهنگ و تمدن مردم ما برجا گذارد و در سلامت روح و انبساط تفكر عمومی جامعه و به تبع آن در بروز و ظهور خلاقیت های علمی و فرهنگی آن دوره، كه سرآمد جهان بوده ایم، نقش آفرین باشد. بررسی مردم شناختی در زندگی پیشینیان و بررسی آداب و آیین هایی كه بی هیچ دلیلی از زندگی ما كنار گذاشته شد، می تواند راهكارهای خوبی در ایجاد نشاط اجتماعی و پیشگیری از گرفتاری های دست و پا گیر امروزی، پیش پای كار بدستان فرهنگی جامعه قرار دهد. زیرا در عرصه های بین المللی، ملتی سربلند است كه از خودش الگو برداری كند و از سرچشمه های فرهنگی خود سیراب شود. تجدید حیات فرهنگی و دست یابی به طرز تفكری تازه، جامع ترین تعریفی است كه تئوریسین ها از مدرنیته به دست داده اند. تجدید حیات فرهنگی هر ملتی ویژگی های خاص خودش را دارد و از بطن فرهنگ آن جامعه، سر برمی آورد. بنا بر این عدم توجه به آیین های ملی كه بار فرهنگی ارزشمندی، در لایه های درونی آن نهفته است، تفكر عمومی جامعه جوان و پویایی ما را به جستجوی دستیابی به مدلی خارج از چارچوب و مقتضیات جامعه وا می دارد، كه رسیدن به آن، با توجه به ویژگی های ارتباطی دنیای امروز، آسان یاب اما بی پایه و سست است و هر لحظه امكان فروریزی آن می رود. زیرا پروژه مدرنیته در هر كشوری جریانی به سوی هدف و عنایتی خاص آن كشور است نه تقلید و تكرار مدلی خارج از چارچوب و مقتضیات فرهنگی و اجتماعی آن جامعه.
منابع
۱ _ شاهنامه فردوسی ج ۱ مصحح مصطفی جیحونی
۲ _ نهادینه های اساطیری در شاهنامه فردوسی دكتر مهوش واحددوست
۳ _ مراسم مذهبی و آداب زرتشتیان موبد اردشیر آذرگشسب
۴ _ زین الاخبار گردیزی
۵ _ مقاله های فارسی، محمد علی تربیت ادیب آذربایجانی
۶ _ چیستا ج۱
منبع : خبرگزاری میراث فرهنگی