پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا
مواظب باشید رویاهایتان را ندزدند!
دوستی به نام "مونتی رابرتز" دارم، كه صاحب یك مرتع پرورش اسب در سان سیدرو است. بار آخری كه آنجا بودم پس از معرفی كردن من به مهمانان گفت: "بگذارید بهتان بگویم چرا به جك اجازه میدهم از خانه ام استفاده كند. داستانش به مرد جوانی بر میگردد. او پسریك مربی اسب بود كه از اصطبلی به اصطبل دیگر و از مزرعه ای به مزرعه دیگر میرفت و اسب پرورش میداد. به همین خاطر تحصیلات دبیرستانی پسر مدام با وقفه مواجه میشد. یك روز در مدرسه از پسر خواستند در مورد اینكه دوست دارد در آینده چه كاره شود بنویسد. آن شب او اهداف زندگی اش و این كه میخواهد صاحب یك مرتع پرورش اسب شود را در هفت صفحه شرح داد. او رویاهایش را با جزییات بسیار دقیقی توضیح داد و حتی نقشه ای از یك مرتع ۵۰ هكتاری كشید و جای تمام ساختمانها ، اصطبلها و زمین های تمرین را روی آن مشخص كرد. سپس نقشه دقیقی از یك خانه ۱۰۰۰ متری كشید كه در همان مرتع واقع میشد. او با جان ودل روی این پروژه كار كرد وروز بعد آن را به معلمش تحویل داد. دو روز بعد وقتی برگه هایش را تحویل گرفت روی صفحه اول نوشته شده بود: "بسیار بد. بعد از كلاس بیا با هم صحبت كنیم."
پسر رویایی داستان ما پس از كلاس سراغ معلم رفت و از او پرسید: " برای چه روی برگه ام نوشته بودید بسیار بد؟" معلم گفت: "چون رویایی دست نیافتنی از پسركی جوان بود. تو پولی نداری. از خانواده ای سرگردان و بیخانمان هستی و هیچ پشت و پناهی هم نداری. تملك مرتع پرورش اسب پول زیادی می خواهد. باید پول زیادی بابت خرید زمین پرداخت كنی و برای خرید اسب های اصیل كه بتوانی از زاد و ولد آنها اسب پرورش بدهی هم به پول نیاز داری ضمن اینكه برای بنای اصطبل و ساختمان ها هم مبالغ هنگفتی باید پول هزینه كنی همانطور كه میبینی هرگز نخواهی توانست چنین كاری بكنی." و بعد اضافه كرد: "فرصت دیگری به تو میدهم اگر در مورد هدف دستیافتنی تری بنویسی نمره ات را تغییر میدهم."
پسر به خانه برگشت و در مورد صحبت های معلمش فكر كرد. در نهایت سراغ پدرش رفت و از او پرسید بهتر است چه كار كند؟ پدرش گفت: "ببین، پسرم تو باید خودت در این مورد تصمیم بگیری هر چند كه فكر میكنم این تصمیم گیری برای آینده ات بسیار مهم باش."
سرانجام پس از یك هفته فكر كردن پسر همان اوراق را به معلم باز گرداند و هیچ تغییری در آنها ایجاد نكرد فقط روی یك برگه نوشت: "شما میتوانید نمره بدی برایم منظور كنیدولی من ترجیح میدهم رویایم را حفظ كنم." و آن را به همراه ورقه ها به معلمش تحویل داد.
سپس مونتی، رو به حضار كرد و گفت: "این داستان را برایتان تعریف كردم چون شما هم اكنون در خانه ۱۰۰۰ متری من وسط یك مرتع ۵۰ هكتاری قرار دارید. من هنوز اوراق مدرسه ام را حفظ كرده ام میتوانید قاب شده آنها را روی شومینه ببینید." سپس ادامه داد:"" بهترین قسمت داستان تابستان سال پیش اتفاق افتاد كه همان معلم ۳۰ دانش آموز را برای یك اردوی یك هفته ای به مرتعم آورد. وقتی داشتند می رفتند رو به من كرد و كفت:" راستش مونتی، الان میفهمم زمانی كه معلمتان بودم بعضی وقتها رویاهای شاگردانم را میدزدیدم. طی آن سالها رویاهای بسیاری از بچه ها دزدیدم ولی خوشبختانه تو آنقدر سرسخت بودی كه تسلیم نشوی."
اجازه ندهید كسی رویاهایتان را بدزدد، دنبال رویاهایتان باشید مهم نیست چه پیش می آید.
منبع : شبکه خبری ورلد نیوز
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید بلیط هواپیما
ایران اسرائیل آمریکا روز معلم رهبر انقلاب معلمان مجلس شورای اسلامی بابک زنجانی مجلس خلیج فارس دولت دولت سیزدهم
تهران فضای مجازی هواشناسی شهرداری تهران سیل پلیس قوه قضاییه آموزش و پرورش بارش باران سلامت سازمان هواشناسی دستگیری
خودرو قیمت خودرو بازار خودرو قیمت دلار دلار قیمت طلا سایپا ایران خودرو بانک مرکزی کارگران تورم حقوق بازنشستگان
مسعود اسکویی تلویزیون رضا عطاران سریال سینمای ایران سینما دفاع مقدس تئاتر فیلم
دانشگاه علوم پزشکی مکزیک
رژیم صهیونیستی غزه جنگ غزه فلسطین چین روسیه حماس نوار غزه ترکیه عربستان اوکراین نتانیاهو
پرسپولیس فوتبال استقلال سپاهان تراکتور باشگاه استقلال لیگ برتر ایران رئال مادرید بایرن مونیخ لیگ قهرمانان اروپا لیگ برتر باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی اینستاگرام همراه اول شبکه های اجتماعی اپل ناسا وزیر ارتباطات تبلیغات گوگل پهپاد
کبد چرب کاهش وزن دیابت قهوه فشار خون داروخانه