جمعه, ۱۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 7 February, 2025
مجله ویستا
عذر تراشی برای تروریسم
![عذر تراشی برای تروریسم](/mag/i/2/jen77.jpg)
والتر از حیث فکری متعلق به جناح چپ سیاست آمریکاست. در آثارش نگرش پلورالیستی به سیاست و اخلاق مورد تأکید ویژه قرار دارد.او تحصیلات عالی را در دانشگاههای برندایس و کیمبریج (در انگلستان) و هاروارد به پایان رساند و در ۱۹۶۲ از هاروارد موفق به اخذ درجهدکترا در علوم سیاسی و تاریخ شد. سپس به تدریس در همان دانشگاه و پرینستن پرداخت و اکنون استاد دانشکده علوم اجتماعی در مؤسسهمطالعات پیشرفته پرنیستن است که یکی از معتبرترین نهادهای علمی در جهان به شمار میرود. والتر علاوه بر کارهای دانشگاهی، سردبیریمجله دیسنت (Dissent) را نیز برعهده دارد که (چنانکه از نامش پیداست) ناشر افکار روشنفکران و دگراندیشان آمریکایی است. ع. ف.
کمتر کسی پیش از ۱۱ سپتامبر از تروریسم دفاع میکرد. حتی مرتکبین و پشتیبانان تروریسم در صدد مدافعه از آن برنمیآمدند.تروریسم نیز مانند تجاوز جنسی به عنف و قتل عمد، عملی غیرقابل دفاع است. قربانیان تروریسم مردان و زنان عادی و همان ناظرانبیگناه همیشگیاند. هیچ دلیل خاصی برای هدف گرفتن آنان وجود ندارد. حمله تروریستی بیآنکه فرقی بین افراد بگذارد، علیه سراسریک گروه انجام میگیرد. تروریستها مانند مشتی آدمکش عنان گسیخته دست به حمله میزنند، با این تفاوت که وحشیگری و هجومشانبا قصد و عمد و برنامه صورت میگیرد، و آماج آن، آسیبپذیری همگانی است. اینها را بکش تا آنها را به وحشت بیندازی. با چندقربانی مرده، عده کثیری گروگان زنده وحشتزده به دست میآید.
شاخههای اهریمنی تروریسم از همین جا آغاز به رویش میکنند: ماجرا فقط به کشتن چند تن بیگناه ختم نمیشود:
ـ بعد نوبت بیم وهراس در زندگی روزانه است و پایمال شدن هدفهای زندگی خصوصی و ناامنی فضاهای همگانی و اجبار بیپایان به پیشگیری واحتیاط، افزایش جرم و جنایت در جامعه نیز ممکن است آثار مشابه داشته باشد، ولی کسی برای آن برنامهریزی نمیکند؛ افزایشبزهکاری حاصل کارهای هزاران تصمیم گیرنده مستقل از یکدیگر است که دستی نامریی آنها را با هم جمع میکند. تروریسم حاصل کاردستهای مریی است - پروژهای تشکیلاتی است و گزینشی استراتژیک و توطئهای به قصد آدمکشی و وحشتافکنی. پس شگفتنیست اگر دست اندرکاران این توطئه از توجیه استراتژی خود در محضر عام اکراه داشته باشند.
ولی وقتی توجیه اخلاقی پذیرفته نباشد، راه برای مدافعه و توجیه ایدهئولوژیک بازمیشود. در بخشهایی از جناج چپ در اروپا و آمریکا از مدتها پیش نوعی فرهنگ سیاسیعذرتراشی برای سازمانهای تروریستی قدیمی - از قبیل ارتش جمهوریخواه ایرلند، جبههآزادیبخش ملی [الجزایر]، سازمان آزادیبخش فلسطین و مانند آنها - وجود داشته است.استدلالها تازگی ندارند و تکرارشان از ۱۱ سپتامبر تاکنون تعجبآور نیست. با این حال، مهماست که این دلایل را دقیقاً ببینیم و صریحاً رد کنیم.
نخستین عذر این است که ترور آخرین چاره است. در تصویری که رسم میکنند مردمیستمدیده و تلخکام دیده میشوند که دیگر هیچ راهی ندارند. به هر اقدام سیاسی قانونی دستزدهاند، همه امکانها را امتحان کردهاند، همه جا شکست خوردهاند تا بالاخره به جایی رسیدهاندکه هیچ راهی به غیر از توسل به اهریمن تروریسم باقی نمانده است. یا باید تروریست شوند یاهیچ کار نکنند. پاسخ ساده این است که، با توجه با آن اوصاف، بهتر است هیچ کار نکنند. ولیاین جواب برای آن عذر کافی نیست.
رسیدن به آخرین چاره، کار چندان آسانی نیست. باید شخص واقعاً همه چیز را آزموده باشد(که خودش خیلی چیزهاست) - آن هم نه فقط یک بار. کدام حزب یا جنبش سیاسی است کهتنها یک بار تظاهراتی به راه انداخته باشد و چون بلافاصله پیروز نشده است ادعا کند که اکنونحق دارد دست به آدمکشی بزند؟ سیاست هنر تکرار است. فعالان سیاسی یک چیز را آنقدرتکرار میکنند تا کارآزموده شوند، و به هیچ وجه روشن نیست که کی دیگر چارهای نمیبینند.همین حکم در مورد آن دسته از مأموران دولت نیز صادق است که میگویند همه چیز را امتحانکردهاند و اکنون دیگر چارهای نیست بجز گروگانگیری و بمباران دهکدههای روستاییان. بایدپرسید دقیقاً چه چیز را امتحان میکردند وقتی همه چیز را به امتحان گذاشته بودند؟
آیا کسی میتواند فهرستی بدهد که بشود باور کرد؟ "آخرین چاره" فقط به عنوان یک مفهومحکایت از پایان راه میکند. در یک سلسله اعمال، توسل به ترور واقعاً آخرین راه نیست. آخریناست فقط به منظور عذرتراشی. در عمل، بیشتر تروریستها ترور را اولین چاره میدانند و از اولبا آن موافقاند.
عذر دوم این است که تروریستها ضعیفاند و کار دیگری از دستشان برنمیآید. ولی دو نوعضعف معمولاً اینجا با هم اشتباه میشوند: یکی ضعف سازمان تروریستی در مقابل دشمن، ودیگری ضعف آن در برابر مردم خودش. همین ضعف دوم - یعنی ناتوانی سازمان تروریستی ازبسیج کردن مردم خودش - است که به گزینش تروریسم میانجامد و عملاً همه گزینههای دیگر- مانند اقدام سیاسی، مقاومت بدون خشونت، اعتصاب عمومی و تظاهرات فراگیر - را کنارمیگذارد. تروریستها ضعیفاند نه به این جهت که ضعفا را نمایندگی میکنند، بلکه دقیقاً به دلیلاینکه نماینده ضعفا نیستند - به دلیل اینکه نتوانستهاند ضعفا را به مقابله و مخالفت پایدار درمیدان سیاست بکشانند. تروریستها بدون پشتیبانی سازمان یافته مردمِ خودشان عمل میکنند.ممکن است بیانگر خشم و بغض بعضی یا حتی بسیاری از آن مردم باشند. ولی نه تنها اختیار واجازه سخنگویی و نمایندگی ندارند، بلکه حتی کوششی برای کسب آن نکردهاند. جبارانه عملمیکنند، و اگر پیروز شوند، جبارانه نیز حکومت خواهند کرد.
عذر سوم را کسانی میآورند که میگویند تروریسم نه آخرین چاره است، نه یگانه چارهممکن، بلکه چاره عمومی است. همه به آن متوسل میشوند. سیاست (یا سیاست دولتی) واقعاًیعنی همین. هیچ چیز دیگری کار ساز نیست. منطق این استدلال همان منطقی است که میگوید"در عشق و در جنگ هر کاری رواست". عشق همیشه یعنی تقلب و فریب، جنگ همواره یعنیخونریزی، و سیاست همه وقت نیازمند ارعاب و وحشتافکنی است.
ولی دنیای مخلوقتروریستها در واقع در ورود دارد وهم در خروج. ما همیشه در دنیای تروریستها زندگی نمیکنیم.برای اینکه بفهمیم گزینه ترور چگونه انتخاب میشود، باید تجسم کنیم که در چنین مواقع چهاتفاق میافتد (هر چند البته صورت جلسهای از آن در دست نداریم). گروهی زن و مرد (خواهمأموران دولت و خواه فعالان سیاسی) دور میزی نشستهاند و بحث میکنند که آیا گزینه ترور راانتخاب کنند یا نه. پس از چندی، عذرتراشیها شروع میشود و استدلال را در خود غرق میکند.البته باید توجه داشت که در آن موقع، دور میز، فایده نداشت که مدافعان تروریسم بگویند "کاریاست که همه میکنند"، زیرا با کسانی روبرو بودند که راههای دیگری پیشنهاد میکردند. اما منشأتروریسم معمولاً چنین استدلالهایی است. نخستین قربانیان آن همکاری سابقاند، همان کسانیکه میگفتند نه. آیا دلیلی هست که این دو گروه را با هم برابر بدانیم؟
عذر چهارم در واقع بازی با مفهوم "بیگناهی" است. البته که کشتن بیگناهان کار درستینیست؛ ولی این قربانیان هم کاملاً بیگناه نیستند. از ظلم منتفع میشوند و از میوههای آلوده وناپاک ستمگری تمتع میبرند. بنابراین، گرچه کشتنشان قابل توجیه نیست... ولی... ولی قابلدرک است. مگر توقع دیگری هم میتوانستند داشته باشند؟ پاسخ این است که کودکان و حتیبزرگسالان قربانی تروریسم نیز مانند هر کسی فعالانه در جنگ یا پاکسازی قومی یا سرکوبهایسیاسی وحشیانه شرکت نجسته است، حق بهرهمندی از عمر طبیعی داشتهاند. به این اصلمیگویند مصونیت غیر محاربان که نه تنها در جنگ، بلکه در هر معارضه سیاسی معقول وآبرومندانه نیز اصل اساسی است. کسانی که به خاطر لحظهای خرسندی از بدبختی دیگران آن رازیر پا میگذارند، باید بدانند که نه فقط مشغول عذرتراشی برای تروریسم شدهاند، بلکه به صفپشتیبانان آن پیوستهاند.
آخرین عذر عبارت از این ادعاست که همه واکنشهایی که برای مقابله با تروریسم بدیهیانگاشته و عرفاً تأئید میشوند در واقع به نحوی از آنجا از حضور تروریسم بدتراند. گفته میشودکه هرگونه اقدام سیاسی یا نظامی انتقامجویی و پایان آزادیهای مدنی و آغاز فاشیسم و سزاوارتقبیح است. یگانه واکنش اخلاقاً موجه تجدیدنظر در سیاستهایی است که تروریستها مدعیاندبه آن جهت حمله را آغاز کردهاند. به عبارت دیگر، بر قربانیان است که بگویند باید زودتر به اینفکر میافتادیم.
من همه این عذرها را در ظرف چند روز گذشته شنیدهام، و دیدهام که اغلب چگونه با خشم وبرآشفتگی به نام وحدت و عزم ملی به زبان آمدهاند. اما دو عذر اخیر بیش از همه به گوشمیخوردهاند. ما [آمریکاییان] بر سر عراق میریزیم، از اسرائیل پشتیبانی میکنیم و با رژیمهایسرکوبگر عرب، مانند عربستان سعودی و مصر، متحد شدهایم.
بنابراین، چه انتظاری بجزتروریسم میتوانیم داشته باشیم؟ صرفنظر از اوصاف مبالغهآمیز و تحریف شدهای که ازشرارت و جنایت آمریکا داده میشود، واقعیت این است که از بسیاری چیزها در سیاستخارجی آمریکا در چند دهه اخیر میتوان انتقاد کرد. بسیاری از ما لیبرالهای چپگرای آمریکاییبیشتر عمر سیاسی خود را به مخالفت با خشونتگری حکومت کشورمان گذراندهایم (هر چندباید بیفزایم که من و بیشتر دوستانم از جنگ [اول] خلیج [فارس ]حمایت کردیم که در عذرچهارم غالباً به آن استناد میشود). ما آمریکاییان باید در قبال سبعیتهای دولت خودمان - وسبعیتهای دولتهای دیگری که به آنها پول و تسلیحات رساندهایم - پاسخگو باشیم. ولی هیچیک از اینها عذری برای تروریسم نیست، و هیچ یک تروریسم را اخلاقاً قابل درک نمیکند.روانشناسان ممکن است درک و فهم را توصیه کنند. اما تنها واکنش سیاسی در برابر متعصبانایدهئولوژیک و جنگجویان انتحاری، مخالفت آشتیناپذیر است.
مایکل والتسر
ترجمه: عزت اله فولادوند
۱) Michael Walzer, Excusing Terror: The Politics of Ideological Apology, The American Prospecr, vol. ۱۲, no. ۱۸, October ۲۲, ۲۰۰۱.
ترجمه: عزت اله فولادوند
۱) Michael Walzer, Excusing Terror: The Politics of Ideological Apology, The American Prospecr, vol. ۱۲, no. ۱۸, October ۲۲, ۲۰۰۱.
منبع : مجله سیاسی صلح جاویدان
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست