سه شنبه, ۲۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 11 February, 2025
مجله ویستا
دیالکتیک سینما ؛ سینمای دیالکتیک

مقدم چون پدر تالی چو مادر
نتیجه هست فرزند ای برادر
چنانكه خود او گفته است: «دانشی ندارم وتعلیم نمیكنم. من مانند مادرم. فن ماماییدارم. او كودكان را در زادن مدد میكرد مننفوس را یاری میكنم كه زاده شوند» فلسفه اسلامی نیز از یك سو با نگرشیرئالیستی و نفی اتحاد ذهن و عین (آنچه كهدر فلسفه ماتریالیستی و ایدهآلیستیماركس و هگل گفته شده) و با اعتقاد بهتضاد و دیالكتیك موجود بین ذهن و عین واز سویی دیگر بر اساس «یعرفالاشیاء باضدادها» بنیاد شناخت و معرفت انسانی رامبتنی بر تضاد میداند، از یك سو تضاد ودیالكتیك میان ذهن به عنوان سوژه و فاعلشناخت با عین و واقعیت به عنوان ابژه وموضوع شناخت و از سوئی دیگر تضادمیان خود موضوعات كه عامل شناساییآنها توسط سوژه است. در این جا یادآوریمشكل لاینحل و عمومی علماء و فلاسفهقرن هفدهم اروپا خالی از لطف نیست كه ازقضا، میبایست توسط دكارت گشوده شده.به راستی علیرغم آنكه مفهوم وجود بهلحاظ تصور و مفهوم ذهنی بدیهیترینمفاهیم شمرده میشود. چگونه است كه درمقام معرفت شهودی و وجدانی و علمحضوری از معضلات علمی انسان میگرددبه طوری كه پدر علم و ریاضیات و پرچمدارعقل و راسیونالیسم در جهان را ناگریز ازتوسل به وجود اندیشه و تفكر به منظوراثبات نفس وجود و هستی میسازد:«میاندیشم پس هستم». آیا معضل مذكورنمیتواند از این نكته نشأت گرفته باشد كهچون وجود ضدی ندارد و نقیض هستی،عدم است كه تعین و وجود خارجی وعینینداشته و در ورطه نیستی غوطهور است،اندیشه و شناخت و معرفت به حقیقت وجودمتوقف خواهد بود بر شناخت و معرفت ضدآن كه عدم است حال آنكه وجود عدم وشناخت آن ممكن نیست. گفتنی است اینمسئله در مورد واجبالوجود نیز صادقاست بدین معنی كه عدم امكان شناخت ذاتواجب از آنروست كه ضدی نداشته وهرگونه غیر و یا شریكی برای اوممتنعالوجود است. با رجوع به تاریخ و فلسفه هنر و مراجعه بهمشهورترین كتاب مرجع در این زمینه نیزمیبینیم «بن جانسون» در تحلیل و بررسیاولین آثار كشف شده نقاشی انسان بر رویدیوارهایی انتهاییترین نقاط غارها، اینآثار و نقوش كه مبدأ و خاستگاه اولیهپیدایش هنر حساب میشوند را محصولتضاد انسان اولیه با طبیعت و نتیجه دغدغهخاطر و اضطراب او در مواجهه با محیط وطبیعت میداند. در تفسیر و تحلیل علتفاعلی و غایی این نقوش كه عمدتاً حیوانی رانشان میدهد كه تیر یا نیزهای به بدن اواصابت كرده و انسانی نیز در كنار اوست ویا انسانی را در حال پرتاب نیزه به سمتحیوانی كه معمولاً گاو و یا گوزن میباشدتصویر كرده است، میبایست تضاد وكشمكش بین دو حس بیم و امید و ترس ورجاء در وجود انسان شكارگر اولیه را كه بهمنظور ادامه زندگی و تأمین مایحتاج خود وخانوادهاش به قلب خطر و شكار میزند، نیزبدان افزود. به راستی آیا هنر چیزی جزتضاد است؟ممكن است در بدو امر پرسش مذكوراغراقآمیز به نظر آید اما به مدد سنگ محكهارمونی و هماهنگی (دیگر عنصر مقومهنر) تضاد نقش تعدیل یافته و البته اساسیخود را خواهد یافت. در یك تحلیل مبتنی برمنطق ارسطویی، اگر ماهیت هنر را به منزلهیك نوع در نظر بگیریم در آن صورت تضادبه مثابه جنس این ماهیت و هارمونی بهمنزله فصل آن خواهد بود، از این رو قضیه«هنر تضادی است كه هارمونی یافته است»تعریف تام هنر خواهد بود. بنابراین تضادثبوتاً و اثباتاً مقدم بر هارمونی و هنرمیباشد و البته منظور از تقدم در اینجا،معنای فلسفی آن (تقدم و تأخر علی ومعلولی) مراد او است، بدین معنی كه تحققو عینیت هارمونی و هنر متوقف بر تحققتضاد بوده و بدون وجود تضاد، آندو سالبهبانتفاد، موضوع خواهند بود. به دیگر سخناینكه، به رغم عهدهداری نقش تصویرسازیو سازماندهی بین خطوط، اشكال و رنگهانتها در نقاشی و نتها و ملودیها در موسیقی(به عنوان دو هنر اساسی و نمادین) توسطهارمونی و هماهنگی، باید گفت عنصر ذاتیو وجه قوام دهنده درونی و علّی در دونمونه مذكور چیزی نیست جز تضاد واختلاف آوایی بین نتها و كششهای آنها درموسیقی و نیز شدت و ضعفی كه در تضادمیان رنگها (كنتراست) و فضا (پرسپكتیو)در نقاشی است. گفتنی است ادامه منطقیاین نسبت و سنخیت تام تضاد با هنر، خودرا در هنر پست مدرن و به صورت تعلیق(مبتنی بر هرمنوتیك) تمامیت اثر هنری برتضاد و دیالكتیك آن بامخاطب آشكارساخته است.تولید سنتز و نتیجه تضاد و برخورد میانخود تز و آنتیتز گاه در فن اثر هنری انجاممیگردد و گاه تولید این نتیجه و موجودزنده جدید به عهده قابله ذهن مخاطبگذاشته میشود.البته سلامت و فربهی اینمتولد نوظهور منوط خواهد بود به صحت وسلامت دیالكتیك موجود در آن اثر وشرایط جنینی آن، زیرا در غیر این صورتحتی عمل سزارین نیز منجی این موجودنارس و ناقص الخلقه نبوده و الصاقعالیترین و پیچیدهترین مفاهیم علمی وفلسفی، كمكی به آن اثر در القاء پیام و سخنخود و ایجاد دیالوگ با مخاطب خویشنخواهد كرد. اقدام متهورانه آیزنشتاین درتدوین مبتنیبر دیالكتیك و تضاد و در نظر گرفتن ذهنمخاطب به عنوان مرحله نهایی پروسهتدوین، ضمن صحه گذاردن بر نقش اساسیتدوین در سینما و نتیجتاً تولد سینمایمبتنی بر تدوین، از آنجا كه با به چالشكشیدن ذهن مخاطب در این پروسه و اینكهنتیجه و سنتز دو پلان متضاد فیلم، در ذهناو تولید و تولید یافته و نهایتاً اشتراكمساعی هنرمند و مخاطب است كه بهآفرینش محصول هنری میانجامد - بدوندر نظر گرفتن علت فاعلی و غایی آن،میتواند نویدبخش و ملهم ظهور سینمایپست مدرن قلمداد گردد. سینمایی كه یكی ازمشخصات و مؤلفههای اصلی آن عدمجزمیت و اطلاق در محتوی و ساختار ونسبی بودن آن در مواجهه با مخاطب... ذهن،درك و استدراك او - كه برآیندی است ازتمام شرایط زیست محیطی، روانشناختی واتمسفر سیاسی فرهنگی اجتماعی واقتصادی وی و قابلیت آن در پذیرشتفاسیر، برداشتها و قرائتهای متعدد ومتفاوت است.سینمایی كه بر اساس فهمهرمنوتیك، غایت ایدهآل خود و یا حتیتمامیت تحقق وجودی خویش را دردیالكتیك تام و مستمر با مخاطبین خود درگستره وسعت گیتی و پهنای جاری زمانجستجو و تصویر میكند. زیرا اصول و فهمهرمنوتیك، این امكان را برای هرمتن و یا اثراعم از مذهبی فلسفی، اجتماعی و یا هنریفراهم میآورد و دعوتی است از هر یك ازآنها كه با حضور و ظهور هر مخاطبی نو،سنتزی جدید و خلقی نو بیابند و هنرپستمدرن نیز برآیندی از این امكان وهمینطور اجابتی به این فراخوان است. اشاره به تدوین ایزنشتاینی كه مارسلمارتن در زبان سینمایی از آن به مونتاژتوصیفی یاد میكند (در مقابل مونتاژروایتی) و براساس كنار هم قرار گرفتننماها به منظور ایجاد یك حالت و اثر آنیبخصوص به وسیله تضاد بین نماها شكلمیگیرد مثالهای مشهور بسیاری را درذهن تداعی مینماید، از جمله در فیلمعصرجدید، اثر چاپلین صحنهای كه یك عدهعابر و به دنبالش نمایی كه یك گله گوسفندرا نشان میدهد. در خشم اثر فریتس لانگزنها را در حال غیبت كردن و صحنه بعدتعدادی مرغ را در حال قدقد میبینیم. درفیلم به پیانیست شلیك كنید، ساختهفرانسوا تروفو یكی از گانگسترها عبارتیمعروفی را به كار میبرد. «مادرم بمیرد اگردروغ بگویم» صحنه قطع میشود و درصحنه بعدی مادر او رامیبینیم كه به زمینمیغلتد. قوتالقاء تأثیر و نیز ماندگاریمعانی متداعی از این صحنهها در ذهن، دردیالكتیك و تضاد میان آنها نهفته است. تقابل تاریخی میان زمان و مكان (جمودوایستایی مكان در مقابل سیلان و پویاییزمان) با نضج و شیوع نظریه نسبیت عامانیشتین در ذهنیت فلسفی انسان معاصررنگ باخته و بدل به سنتزی مبارك و مترقیگشته است؛ مكانی بودن زمان و زمانیبودن مكان. ظهور این سنتز در سینما بهعنوان یكی از مؤلفههای اصلی هنر هفتم دراغلب موارد از رهگذر تدوین در سینماحاصل میگردد، در سینما ما آزادیم. كه درزمان حركت كنیم زیرا در فیلم، زمان تداومبیوقفه و جهت غیرقابل برگشت خود را ازدست میدهد. سینما به شیوهای دیگر نیز بهزمان كیفیت و خاصیت مكانی میدهد و آناینست كه در هر فیلم همه نماها به صورتحال حاضر و در زمان حال وجود دارند وعرضه میشوند و به عبارتی دیگر هرفیلمی كه میبینیم نشان دهنده چیزی استكه هم اكنون و در جلوی چشم مارخ میدهد.از سویی دیگر سینما به وسیله تكثیر،تشدید و غنی ساختن طول مدت فیلم مكانرا جانشین زمان میكند، درست مانندمسافرتی كه انسان برای گزراندن ایامتعطیل میرود و چند روز و یا چند هفته آنممكن است معادل چند ماه زندگی عادیباشد. مارسل مارتن در زبان سینماییبخوبی اشاره میكند. «سینما زمان و مكانرا خوب نرم و خمیر میكند تا در یك رابطهمتقابل دیالكتیك تبدیل به یكدیگر شوند.» در بررسی ارتباط دیالكتیك و سینما درهمان وحله اول و با توجه به تعریفكلاسیك و متداول از موضوع فیلم، با اینعبارت كه چه كسی با چه كسی بر سر چهچیزی در تضاد و كشمكش است؟ و با درنظر گرفتن اهمیت اساسی موضوع درسینما، فاكتور تضاد نقش خود را در هنرهفتم به رخ میكشد. اساساً موضوع فیلم بهیمن و مدد تضاد درونی خود است كه درذهن مخاطب چنگ انداخته و آن را به خودمشغول، با خود همراه و برای خود نگرانمیسازد و این نگرانی و همراهی مخاطب بهموزات كشمكشها و دیایلكتیك شخصیتهاو موقعیتهای فیلم است كه تداوم مییابد.درباره نقش تضاد در شخصیتپرداری كهاز مؤلفههای اصلی نمایش و فیلمنامهمحسوب میشود همین بس كه عدم وقوفو تبحر در به كارگیری این فاكتور موجبمیشود گاهی همین مؤلفه از معضلاتفیلمنامهنویسان گردیده و بالتبع به عنوانبحرانی در سینما خودنمایی كند و در واقعیك فرصت و امكان به یك تهدید مبدلمیگردد. بانگاهی به واقعیت میبینم درجهشهرت و ماندگاری شخصیتها در تاریخ باتضاد ابعاد وجودی و شخصیتی آنها وبااصطلاح «جامع الاضداد»، بودن آنهانسبت مستقیم دارد. «از این روست كهلئونارتورنی رماننویس میگوید كهخصلتهای متناقض نما اصل بنیادیشخصیتهای جذاب است... برای خلق اینعناصر متضاد كافی است یكی را بنا كنی وبعد بپرسی: چه عناصر دیگری در همینشخص هست كه باعث كشمكش درونیمیشود» با الهام از واقعیت و با نگاهی بهنظریه ارسطو كه هنر را تقلید و محاكات ازواقعیت میداند میتوان مرز باریك وحساس میان تیپ و شخصیت و راه رهاییاز سقوط به ورطه تیپ سازی را لحاظ ابعادو خصلتهای متناقض و متضاد درشخصیت دانست. از این رو همینخصلتهای متناقض نما اغلب اساس خلقشخصیتها جذاب و منحصر به فرد راتشكیل میدهند. گره افكنی و طرح و توطئه در فیلمنامه نیزنمود و پدیدهای دیگر از قلمروپدیدارشناسی تضاد در سینما است.اساساًمیتوان خلاصه طرح را ابتداً ایجاد چندتضاد و كشمكش اولیه و پی در پی دانستكه تحت یك تضاد و تقابل كلیتر موسوم بهگرهافكنی شكل گرفته و در ادامه طیسنتزهای متوالی ناشی از گرهگشاییكشمكشهای اولیه منتهی به سنتز وگرهگشایی نهایی میگردد كه این سنتزپایانی میتواند كمیك و یا تراژدیك باشد.در سینمای مستند نیز میتوان گفت آنچهدر وحله اول انگیزه و علت فاعلی و غاییسینماگر مستند است بررسی یك تضاداست، حال یا تضاد موجود در خود موضوعمستند و نیز بین موضوع با محیط و طبیعتپیرامون آن كه غالباً در موضوعات مستندایستا اینگونه است و یا پدیدارشناسی تضادمیان واقعیت و حقیقت، رئال و ایدهآل وكشف و تجلی تناقض و تضاد میان واقعیتهاو آرمانهاست كه در غالب موضوعاتمستند پویا، نكته اخیر علت غایی است. با افتتاح این بحث و مروری اجمالی بربعضی روابط و تعاملات تضاد با سینما،امیدوارم خوانندگان محترم با امكان نظر بهابعاد و عناصر دیگر هنر هفتم درصددجستجو و كشف ابعاد دیگر و تازهتر اینبحث بوده و شكل هندسی آن را خود كاملكنند. به راستی چرا یكی از اولینآموختههای دانشجویان سینما ودستاندركاران این عرصه این بوده كهمیبایست بعد از یك یا چند سكانس شلوغ،سریع و پر سر و صدا، حتماً سكانسی آرامو كند تمهدید گردد. ضرورت توالی دوسكانس متضاد از حیث نور، صدا و حركتیك نمونه از موارد و مصادیقپدیدارشناسی تضاد در سینما است مانندتوجهی كه طراح صحنه و لباس و همینطوركارگردان در دكوپاژ و میزانسن میبایستبه تضاد میان اشیاء و رنگها و نیز فیلمبرداربه نور و صدای صحنه داشته باشند واساساً میتوان گفت هر یك از عواملسازنده فیلم میبایست در انجام وظیفه خودمقوله تضاد را اولین سرلوحه خود بداند. شهبای روشن با طرح پارادوكس شب وروشنی در كنار هم تداعیگر پرسش درذهن مخاطب میگردد كه چه عاملی تواناییزدودن ظلمت و سیاهی از شب تیره را داردو امكان جمع میان این دو ضد چگونه خواهدبود؟ همه پاسخ را حدس میزنیم، پاسخیكه فیلمساز نیز خود را متعهد به باز گوییآن میداند؛ اعجاز عشق. لطف قضیه وقتیبیشتر خواهد بود كه معلوم میشود یكروشنفكر بدبین، منزوی و خیالباف كه بهصورتی سمبلیك، نام وی تا پایان فیلممخفی میماند، پیامبر این اعجاز باشد. آریجمع همه این اضداد ممكن است، همانگونهكه ممكن است وعدهگاه پاك عاشقانه دومعشوق در كنار خیابانی كه از آن تعبیر بهسخن شده است، رقم بخورد.شبهای روشن از نقطهنظر بحث مقالهحاضر و با دیدی ناظر به محتوی و البته دربعضی موارد در فرم، فیلم خوبی به شمارمیآید. با اذعان به سهم عمده نویسنده فیلمدر خلق این وجوه، میتوان دغدغه اصلیفیلمساز را بررسی تقابل میان عقل و عشقدانست. تضاد و تقابلی تاریخی كه چهرهخود را در هنر و ادبیات همه ملل و اعصاربه وجوه مختلف آشكار ساخته است. بهعقیده نگارنده اتفاق خوبی كه در این فیلمافتاده تلاشی است كه در صدد جمع میانعقل و عشق و تطبیق عشق با واقعیتصورت گرفته است. البته عشقی كه از جنسعلم و شناخت نه از مقوله جهل و خیال وهوس. شخصیت نویسنده وقتی عاشقمیشود كه به واقعیت رو میكند و فرصت وتوانایی بیرون رفتن از خود و سر زدن بهبیرون خود را مییابد و به یمن یك تجربهواقعی است كه عشق را مییابد و پس از ایناتفاق است كه تصمیم میگیرد سبك هنریكه در كلاس تدریس كند مكتب رئالیسم)Realism( باشد. دیگر او به پیرامون خودتوجه دارد و هنگام عبور از كوچه با تنهعابری پرت نمیشود بلكه حواس او به عبوردوچرخه از میان كوچه جمع است. او در سكانس ابتدایی فیلم میگوید: «من همهمردم این شهر را دوست دارم چونهیچكدام از آنها را نمیشناسم. و در یكی ازسكانسهای پایانی فیلم میگوید.«من همهمردم این شهر را دوست دارم چون یكی ازآنها را میشناسم: در گزاره اول، دوستداشتن را نشأت گرفته و نتیجه جهل و عدمشناخت معرفی میكند و در گزاره دوم، علمو شناخت را علت عشق میداند. سنتزدیالكتیك این دو گزاره متضاد در عبورمتفكرانه و دردمند شخصیت فیلم از «جهلعاشقانه» به «عشق عالمانه» نهفته است.جهل عاشقانه، اساساً عشق نیست، زیرا برپایه علم نبوده و جنس آن از مقوله جهل وخیالبافی است و میلی است كه از ترس و یاجهل نشأت گرفته است. عشق از آنجا كهفعل است و نه انفعال و برای نفس حركتیایجابی و رو به جلو محسوب میشود لاجرممقصدی خواهد داشت و این مقصد پس ازشناخت است كه میتواند منتهای شوق وجذب را در انسان ایجاد كند. اگر سیاهیشب را استعاره از جهل و خیالبافی بدانیم وروشنی را استعاره از عشق، تنها امكانجمع میان آندو در پرتوافكنی خورشید علمو شناخت و تجلی عشق عالمانه، خواهد بود.او كه استاد ادبیات است و سالها درس عشقرا در كتب مرور كرده و تدریس نموده، تنهابه صورتی ذهنی و مفهومی از عشق دستپیدا كرده مانند كسی كه مدتها درباره طعمحلوا و شیرینی شنیده و گفته و خواندهباشد اما غافل از آنكه «عشق در كتاب ودفتر نگنجد» و شناخت در خور خود رامیطلبد كه فقط به درك حضوری و علمشهودی و وجدانی حاصل خواهد شد و هرآنچه كه گفتهاند و شنیده است و خواندهاست جز خیالی و وهمی برای او بیش نبودهاست. بلافاصله این حدیث قدسی در ذهنمتبادر میگردد كه در آن خداوند نیز عشقخود را مؤخر و نتیجه شناخت معرفیمینماید و البته شناختی كه از جنس شهودو یافت است نه از مقوله خیال و ذهنیات ؛«من طلبنی وجدنی و من وجدنی عرفنی ومن عرفنی عشقنی...» از این روست كهتقارن و همزمانی فروش كتابها (استعاره ازشكستن قفس و حصار وهم و خیال) وریزش تند و زیبای باران كه سمبلی از عشقو مهر آسمان به زمین است توسط مخاطبنیز به فال نیك گرفته میشود. زیرا او بهواقعیت عشق و عشق واقعی دست یافته وزندگی او ادبیات مجسم خواهد بود، بنابراینتلخی فروش كتابهای ادبی در فیلمی كهمیتوان آن را اثری در ستایش ادبیاتدانست، جای خود را به شیرینی تقارنزندگی با ادبیات داده و بدین ترتیب سنتزیدیگر از پس دیالكتیكی دیگر از راه میرسد.
پی نوشت:
۱- هنر سینما رالف اسییونس و ر. ژ. دبریترجمه پرویز دوایی نشر امیركبیر صفحه۵۹
۲- سیر حكمت در اروپا - محمدعلیفروغی نشر زوار صفحه ۲۱
۳- امور به وسیله ضدهایشان شناختهمیشوند.
۴و۵ - هنر سینما صفحه ۱۵۱ و ۱۴۸
۶و۷- خلق شخصیتهای ماندگار -لینداسینگر ترجمه عباس اكبری - مركزگسترش سینمای مستند و تجربی صفحه۵۲ و ۵۱
۸ - هر كس كه مرا طلب كند مییابد و آنكسكه مرا یافت میشناسد و آنكس كه مراشناخت عاشقم میگردد و آنكس كه به منعشق ورزید من نیز به او عشق میورزم.
محمدرضا انصاری فر
منبع : پایگاه رسمی انتشارات سوره مهر
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست