دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

نقد منتقدان


نقد منتقدان
هنوز هم چهره ایشان را به یاد دارم كه به جدیت در ایوان شرقی مدرسه فیضیه با چند نفر در گیر درس و بحث بود.
آنچه به نام نعمت الله صالحی نجف‌آبادی* تداعی می‌شود «نقد» است. گذشته از مسائل سیاسی پیش از انقلاب در ارتباط با كتاب شهید جاوید ایشان، بی‌آنكه نظر خود را درباره اظهارات ایشان كه بعضی از آنها را خوانده‌ام بنویسیم می‌خواهم از فرصت بهره گرفته، نكته‌ای در مورد «نقد» و جایگاه آن در جامعه اسلامی‌‌مان به عرض برسانم، و آن اینكه:
نقد بیش از آنكه به دنبال اثبات حقانیت خود باشد در جستجوی راهی است برای حركت فكری.
به نظر هر نقدی و هر اهل نقدی را باید از این لحاظ مورد توجه قرار داد. شاید در تاریخ تفكر هیچ كس به اندازه دكارت بر «نقد» تاكید نداشته است. او در برابر نقادان پیش از خود كه بر آن می‌كوشیدند تا به مواردی از ضعف معارف موجود بپردازند، بر آن شد كه باید هر آنچه داریم، همه را یك جا كنار بگذاریم و نظام معرفتی خود را از نو بسازیم. در این جا می‌توان دو چیز را در نظر گرفت:
- یكی نظام معرفتی خاصی كه دكارت خودش ارائه داد.
- دیگری راهی كه باز كرد و حركتی كه ایجاد كرد.
در كمتر از نیم قرن پس از نظریه پردازی‌های دكارت، همه رشته‌های او پنبه شد و چیزی از دیدگاه‌های او در رشته‌های مختلف از نقد و ابطال دور نماند. پس دیدگاه‌های شخص منتقد می‌تواند درست باشد و امكان دارد كلا یا بعضا باطل باشد. اما راهی كه نقد او باز می‌كند. همیشه ارجمند و سودمند است چنانكه دكارت را به خاطر همین می‌ستایند.
بنابراین كسی كه نقد می‌كند، راه می‌گشاید و حركت ایجاد می‌كند. و این كاری است سودمند و شایسته تحسین اما اینكه چه می‌گوید حساب دیگری دارد. اگر مطلب قابل توجیه و پذیرش داشت می‌پذیریم و گرنه به همان روش كه خودش آن را پیشنهاد می‌كرد، یعنی با روش، نقد به رد و ابطالش می‌پردازیم.
متاسفانه در دانشگاه‌ها و مراكز پژوهشی‌مان، با نقد كاری نداریم. اگر هم نقد باشد آن را مانند «مرگ» شایسته غربیان و دیگران می‌دانیم. اما خودمان هر چه خواستیم می‌نویسیم و هر چه خواستیم می‌گوییم و نوشته و گفته همدیگر را هم با تعاریف و مجامله تحسین، می‌كنیم كه عالی بود و استفاده كردیم! و حتی آثار همدیگر را برنده جوایز و امتیازات هم می‌كنیم و كسی نمی‌گوید چرا؟ و چگونه اما اگر تابی به عنوان فلان امتیاز برگزیده شد و چند نفر گفتند كه چرا! حتما حساب و كتاب خواهد داشت و صدها مورد دیگر.
بحثم را با ذكر یك مطلب بسیار مهم و در عین حال معنوی از فرهنگ شیعه به پایان می‌برم در اصول فقه شیعه نكته بسیار جالب و آموزنده كه به عقیده من بسیار افتخار آمیز است و آن اینكه:
▪ اولا - اجماع، در اصول و فروع با قطع نظر از دلیل، اعتبار ندارد. اعتبارش به خاطر كاشفیت آن است.
▪ ثانیا - دیدگاه مخالف با اجماع در مواردی ممكن است صدای «لطف» الهی و «عنایت» حضرت ولیعصر (عج) باشد. یعنی اگر این مخالفت نبود، اجماع، نادرست، جا می‌افتاد و حكم نادرست صادر می‌شد.
اینكه شیعه به اجماع اعتبار ذاتی نمی‌دهد، عملا راه نقد را باز می‌گذارد. برای اینكه شیعه رسما اعلام می‌كند كه: هیچ كس نباید مطلبی را به این دلیل كه همه علما آن را پذیرفته‌اند بپذیرد. باید به جستجو و پژوهش خود ادامه دهد. و در نهایت اجماع را بر این اساس می‌تواند مورد توجه قرار دهد كه كاشف از دلیلی است كه در آن زمان بوده و بدست ما نرسیده است. معلوم است كه چنین چیزی هم تنها در مورد فروع و احكام دین و اجماع علمای روز گاران گذشته قابل اجرا است.
و اما مطلب دوم بسیار مهم است كه دیدگاه مخالف با اجماع علما را، نه تنها تحقیر نمی‌كند و ممنوع نمی‌سازد بلكه، آن را در صورت داشتن دلیل، صدای لطف و عنایت خدا و امام عصر می‌داند.
از آنجا كه اجماع و اتفاق نظر بزرگان، همیشه مایه آرامش انسان بوده و غالبا راه را بر تردید و تحقیق می‌بندد، در معارف شیعه دیدگاه‌ مخالف به عنوان رنگ خطر و هشداری است كه باید بیشتر مورد تحقیق و بررسی قرار گیرد.
بنابراین دیدگاه منتقدان حساب دیگری دارد كه باید بررسی شود و توجیه كافی داشته باشد و گرنه تنها به خاطر آنكه «نقد» دیگران است، اعتبار ندارد.
اما نقد منتقدان، راه و روش و سیره پسندیده‌ای است كه باید از آن حمایت شود.
*پاره ای از دیدگاه‌های این پژوهشگر اسلامی مناقشات زیادی را در محافل علمی و دینی به وجود آورده بودند. یكی از این دیدگاهها تحلیل وی از واقعه عاشورا است كه در كتاب "نگاهی به حماسه حسینی" آمده است. بر این كتاب نقدهای زیادی نگاشته شده اند.
یحیی یثربی
منبع : خبرگزاری فارس