پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

قاتل نخبه - The Killer Elite


قاتل نخبه - The Killer Elite
سال تولید : ۱۹۷۵
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : مارتین بام و آرتور لوئیس
کارگردان : سام پکین‌پا
فیلمنامه‌نویس : مارک نورمن و استرلینگ سیلی‌فانت، برمبنای رمانی نوشته رابرت راستلند.
فیلمبردار : فیل لاتروپ
آهنگساز(موسیقی متن) : جری فیلدینگ.
هنرپیشگان : جیمز کان، رابرت دووال، آرتور هیل، گیگ یانگ، ماکو، بو هاپکینز، برت یانگ، تام کلنسی تیانا، کیت هفلین و جیمز وینگ وو.
نوع فیلم : رنگی، ۱۲۰ دقیقه.


سن فرانسیسکو. «مایک‌لاکن» (کان)، مأمور سازمان «کامتگ» - سازمانی خصوصی که مأموریت‌های «ناخوشایند» سازمان سیا را انجام می‌دهد - با شلیک رفیق و همکارش، «جرج‌هسن» (دووال) فلج می‌شود. در بیمارستان، «مایک» از رئیس‌شان، «ویبرن» (گیگ‌یانگ)، و مافوقش، «کالیس» (هیل) می‌شنود که «هنسن» ناپدید شدهد و خودش هم برای تمام عمر فلج خواهد بود. «مایک» این سرنوشت را نمی‌پذیرد و به کمک پرستارش، «ایمی» (هفلین) و تمرین‌های ورزش‌های رزمی، سلامتی‌اش را باز می‌یابد، وقتی سیا برای مراقبت از سیاستمداری به‌نام «یوئن چونگ» (ماکو) مأموریتی را به «کامتگ» پیشنهاد می‌کند، «ویبرن» با علم به این که «هنسن» جزو گروه ترووریستی ژاپنی است که قصد سوء قصد به «چونگ» را دارند، این مأموریت را به «مایک» می‌سپارد. «مایک» به کمک دو همکار سابقش، «میلر» (هاپکینز) و «مک» (برت یانگ)، «چونگ» و دخترش، «تومی» (تیانا) را به سلامت به مقصد می‌رساند. «ویبرن» که می‌داند «کالیس» هم با «هنسن» هم دست است، تلاش می‌کند تا مانع ارتباط این دو شود. هرچند «هنسن» موفق می‌شود سرانجام «تومی» را برباید، ولی به‌دست «میلر» کشته می‌شود. «کالیس» می‌خواهد «مایک» را هم بخرد، ولی «مایک» درست مثل بلائی که سر خودش آمده، او را فلج می‌کند و بعد همراه «مک» («میلر» در درگیری با ژاپنی‌ها کشته شده) به راه خود می‌روند.
* قاتل نخبه تلاشی است برای پیوند دادن فیلم‌های ورزش رزمی با تبِ هیجانات ضد «سیا» در دهه 1970. فیلم‌نامه البته آمیزه‌ای از فرصت‌طلبی و شوخی است و مدرک روشنش پایان خونبار پوچ (و با این حال عالی) فیلم است که در آن دسته‌ای از ژاپنی‌های شمشیر به دست به آمریکائی‌های مسلح به مسلسل حمله‌ور می‌شوند. وفاداری‌های شخصی و سیاسی، سطحی مطرح می‌شوند و سطحی نیز نقض می‌شوند. در عوض فیلم به یک بدبینی مُد روز میدان می‌دهد که البته ریشه‌ای در شخصیت‌ها یا روابط ندارد. شاید از آنجا که وفاداری و خیانت برای پکین‌پا مایه‌ای اساسی است، او به شخصیت‌هایش وزن و بهائی می‌دهد که با بی‌محتوائی و سبک‌سری‌های فیلم‌نامه هم‌خوان نیست و باعث می‌شود فیلم دو چندان ناامید کننده باشد. پس از دو اثر درخشان و شخصیِ پت گارت و بیلی‌دِکید (1973) و سرآلفردو گارسیا را برایم بیاورید (1974)، قاتل نخبه صرفاً کوششی تجاری و نقطه شروع دوره نزول متأخر پکین‌پاست.