جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

مجلات علمی کشور وچرخش شکننده در سیاست تخصصی شدن


مجلات علمی کشور وچرخش شکننده در سیاست تخصصی شدن
مجلات علمی کشور هم اکنون درحالی با چالش فرساینده تخصصی شدن مواجه شده اند که سالهاست مشکلاتشان از سوی سیاست گذاران بدون پاسخ مانده است. تخصصی شدن مجلات علمی کشور موضوعی است که از چند سال قبل تاکنون مطرح بوده و درماههای اخیر به صورت یک چالش وقت گیر مجلات علمی کشور را به خود مشغول ساخته است.
مجلات علمی کشور ما اگر چه مقالات علمی تخصصی را به چاپ می رسانند. لیکن از آنجا که در یک زمینه خاص مثلا پزشکی مقالات تخصصی مربوط به همه رشته های پزشکی در کنار هم و در قالب یک مجله چاپ و منتشر می شوند، مجله تخصصی به شمار نرفته و عنوان «جنگ» به خود گرفته اند.
انتشار مجلات تخصصی به محققانی که مجله تخصصی (غیرجنگ) درموضوع تحقیق خود را انتخاب می کنند، امکان می دهد به اغلب مقالات مورد نظر دسترسی پیدا کنند. درحالی که اگر مجله به صورت جنگ باشد اکثر مقالات به خاطر فاصله زیاد موضوع بدون استفاده خواهند بود که نتیجه عملی آن صرفه جویی درکاغذ است.
به عنوان مثال در شرایطی که با رشد فناوری اطلاعات و گسترش روشهای بدون کاغذ (Paperless) انتشار مجلات به صورت چاپ زیر سوال بوده یا محدوده می شود، این مزیت به تدریج اهمیت خود را از دست می دهد. اینجاست که صاحبنظران و دست اندرکاران مجلات علمی انتظار دارند تصمیمات اتخاذ شده برپایه بررسیهای کارشناسانه ای استوار بوده و علاوه بر این ، همه ابعاد موضوع را نیز شامل شود.
شمار مجلات علمی کشورما، که عمدتاً به صورت جنگ منتشر می شوند در گذشته زیاد نبود و تعداد آنها طی دهه اخیراً افزایش قابل توجهی یافته است. پیدایش هر مجله علمی برابر مقررات موجود با تایید کمیسیون بررسی نشریات علمی کشور است که پس از ارزیابی و تائید به وسیله این کمیسیون اعتبار علمی- پژوهشی دریافت می کند. این کمیسیون به منظور نظارت ارزیابی، تعیین اعتبار و ارائه سیاست های راهبردی برای رشد کمی و کیفی مجلات علمی تشکیل شده (۱) و به عنوان یکی از واحدهای زیر مجموعه معاونت پژوهشی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری فعالیت می کند.
تا چند سال قبل و حداقل تا پایان دوره صدور مجوز مجلات جنگ، جنگ بودن مجلات زیر سوال نبود. تنها درسالهای اخیر است که وضعیت مجلات از این نظر مورد انتقاد کمیسیون بررسی و نشریات علمی قرارگرفته است. مجلات علمی، اخیراً نه تنها با بخشنامه های پی درپی این کمیسیون وادار به تخصصی شدن شده اند، بلکه به نظر می رسد به لغو اعتبار علمی -پژوهشی هم تهدید شده اند. مجلات علمی کشور ضمن اینکه توجیه کافی از دلائل تخصصی شدن در اختیار ندارند ظرفیتهای موجود برای چنین تغییری را کافی ندانسته و حتی بعضا تخصصی شدن را اگر نگوئیم معادل تعطیل شدن حداقل به عنوان آغاز مجددی به شمار می آورند که باید سالها تلاش کنند تا-اگر ممکن باشد ثبات فعلی خود را بازیابند. درچنین شرایطی تلاش شان این است که برای درامان ماندن از لغو امتیاز علمی -پژوهشی به هر نحو ممکن با انجام تغییراتی رضایت مسئولان ذی ربط را تأمین کنند، هرچند با مشکلات کم و بیش زیادی مواجه می شوند. این چالشی است که هم اکنون در برابر مجلات علمی ما قرار گرفته و بخش قابل توجهی از وقت و ظرفیت های دست اندرکاران و خود اعضا کمیسیون را در قالب بحث ها و برگزاری جلسات مکاتبات و سمینارها به خود اختصاص داده است. در این خصوص نکاتی چند قابل یادآوری است:
۱) چرا مجلات علمی کشور در دو زمان با فاصله کوتاه در معرض دو سیاست متناقض قرار می گیرند؟ در یک زمان از کمیسیون نشریات درجه علمی پژوهشی به صورت جنگ می گیرند و چند سال بعد برای رها کردن وضعیت جنگ تحت فشار قرار می گیرند! آیا این به این معنا است که صدور مجوزهای قبلی به ویژه در یکی دو دهه اخیر اشتباه بوده است؟ یا به این معنا است که جنگ بودن خود یک مرحله لازم و مقدمه ضروری یا مثلا دوره آزمون تواناییها برای تخصصی شدن مجلات است؟ احتمال اشتباه در تصمیمات گذشته منتفی است، زیرا اعضای محترم کمیسیون نشریات علمی کشور در این زمان نوعا همان اعضایی هستند که اعتبار بسیاری از مجلات جنگ را صادر کرده اند.
بنابراین ضمن احترام نسبت به اعضای فرهیخته و متعهد این کمیسیون، اگر وضعیت نامطلوبی در مجلات علمی هست، به جای آنکه با مجلات به عنوان متهم برخورد شود، در وهله نخست باید خود کمیسیون محترم پاسخگوی وضعیت به وجود آمده باشد!
مقدمه بودن مرحله جنگ نیز منتفی است. زیرا اگر چنین بود می توانست مجوزها به طور مشروط اعطا شده باشد و همراه با آن، لابد شرایط و استانداردهای لازم و طول دوره ممکن برای جنگ بودن از قبل اعلام شده بود. می دانیم که چنین نبوده و مرحله ای بودن از قبل اعلام نشده است.
به عنوان احتمال سوم، پیدایش یا ورود سیاست های جدید به عرصه تصمیم سازی ممکن است عاملی باشد که این چرخش سریع و شکننده را برای اعضای محترم کمیسیون نشریات توجیه کرده باشد.
ولی این سوال وجود دارد که این سیاست ها هرچه باشد، آیا کمیسیون محترم واقعا معتقد است صرف اینکه مجلات ما عنوان تخصصی پیدا کنند آیا ثمرات و دستاوردهای مهمی برای کشور ما به ارمغان خواهد رسید؟ نگارنده این سطور بر این باور است که تخصصی نمودن عنوان مجلات علمی در این مرحله نمی تواند دستاورد مهمی داشته باشد، به علاوه به دلیل نبود یک سیاست مدون و همه جانبه و به دلیل بی توجهی به مشکلات اصلی مجلات علمی بر این مشکلات نیز افزوده خواهد شد.
۲)به نظر می رسد آنچه سائق اصلی و عمده در رویکرد تخصصی نمودن مجلات بوده و حداقل در مکاتبات بر آن تاکید می شود، همان است که از آن به عنوان بین المللی نمودن مجلات یاد می شود. گرچه مواردی مثل صرفه جویی در کاغذ یا تعداد بیشتر متخصص برای مقالات در هیئت تحریریه کم و بیش وجوه مثبتی برای تخصصی شدن مجلات به شمار می روند، ولی هیچکدام بار کافی برای توجیه یک چرخش سریع در سیاستها و قرار دادن یک چالش شکننده و وقت گیر در برابر مجلات را ندارند. منظور از بین المللی شدن یک مجله نام مجله در لیست مجلات نمایه (۲) شده موسساتی مانند موسسه اطلاعات علمی (ISI) (۳) است. ISI موسسه ای است در فیلادلفیای امریکا که مجلات علمی جهان را فهرست کرده و آنها را برحسب میزان مراجعه محققان درجه بندی می کند. یک مجله برای آنکه نامش در این لیست درج شود می بایست تعدادی مشخصات، به عنوان مثال روزآمد بودن را دارا باشد. یکی از ویژگی هایی که گفته می شود مشخصه ای لازم برای نمایه شدن یک مجله در ISI است آن است که مجله به صورت جنگ نبوده و با یک عنوان تخصصی منتشر شود. این مطلب علیرغم اینکه در میان ما یک موضوع قطعی تلقی می شود، ولی هیچ جایگاهی در معیارهای اعلام شده از سوی موسسه ISI ندارد! مراجعه به سایت اینترنتی این موسسه نشان می دهد (۴) برای ایندکس شدن مجلات علمی و به عنوان استانداردهای لازم برای آن، سخنی از تخصصی شدن مجله، به میان نیامده و در خصوص عنوان (Title) مجله تنها دو ویژه آگاهی بخش بودن (informative) و توصیف کنندگی (Descriptive) مورد یادآوری قرارگرفته است. بنابراین حتی اگر مسیر یا شراط تکامل و ثمربخشی واقعی مجلات ما در ایندکس شدن در ISI باشد. باز هم تخصصی بودن و یا نبودن مجلات، نقش تعیین کننده ای ندارد.
وضعیت موجود دنیا مطالب فوق را تائید می کند. نگاهی به مجلات بین المللی دیگر کشورها نشان می دهد مجلات معتبری نظیر مجله Scienceو مجله Nature ضمن اینکه در ISI نمایه هستند، در عین حال به صورت جنگ (غیرتخصصی) منتشر می شوند، نه تنها این، بلکه بعضی مجلات علمی هستند که جدیدا تغییر عنوان داده و عنوان جدید آنها نسبت به گذشته گستره وسیع تری از موضوعات علمی را شامل می شود. به طور مثال، یک مجله معتبر استرالیائی سابقا با عنوانی تخصصی در شکل Australian Journal of plant physiology منتشر می شد و فقط مقالات تدوین شده در فیزیولوژی گیاهی را چاپ می کرد. در حالی که در سال های اخیر با تغییر عنوان به Functional Plant Biology، علاوه بر فیزیولوژی گیاهی موضوعات تخصصی دیگری مثل بیوشیمی، ژنتیک و بیوتکنولوژی را نیز پوشش می دهد. در اینجا نکته حائز اهمیت اینست که عنوان مجلات یا تغییرات آنها در بسیاری موارد در دنیا تابع موضوعات تحقیقاتی است. و این خود به تبع سیاست های کلی آنها در تولید علم تعریف می شود. بنابراین در حالی که یک مجله به منظور انطباق با بستر تحقیقاتی به وجود آمده، عنوان کلی تری پیدا می کند، ممکن است همزمان مجله ای دیگر به دلایل خاص خود عنوان تخصصی تری بیابد. این روش بسیار متفاوت است با آنچه که در کشور ما رخ داده، که یکباره به همه مجلات ابلاغ می شود عنوانشان را تخصصی کنند! بی مورد نیست یادآور شود در روزهای پایانی تنظیم این نوشته اطلاع حاصل شد یک مجله بین المللی ایرانی(۵)، با دارا بودن یک عنوان کلی (یا جنگ) با احراز شرائط ISI در لیست مجلات JCR قرارگرفته است. با توجه به نکات یادشده تخصصی شدن مجلات چرخشی سریع در سیاست هاست که مزایای آن به هیچ رو مشکلات و تبعات نامطلوب آن را توجیه نکرده و به عنوان یک حکم کلی برای همه مجلات در دنیا نمونه ندارد!
- معمولاً برای ایجاد هر تحول یا تغییر، سیاستگذاران قبلاً شرایط و امکانات لازم را مورد توجه قرار می دهند. اما بخشنامه های تخصصی شدن مجلات علمی در شرایطی صادر شده که حداقل نیازها در معرفی تخصص ها و تعریف استانداردهای لازم برای تعیین تخصص ها ارائه نشده است. به عبارتی مشخص نیست تخصص ها در چه عمقی مورد نظر است و چه ضوابطی بر حفظ یکنواختی آن در قلمروهای مختلف علوم حاکم است.
همچنین تعداد مجلات مشخص نشده است. حاصل این همه نامعینی این خواهد بود که هر مجله به دلخواه عمل کرده و به هر سؤال یا ابهام از سوی کمیسیون نشریات به طور موردی و نه اصولی پاسخ داده شود. اخیراً شنیده می شود با بعضی عنوان ها که چندان هم تخصصی نیست موافقت شده و در توجیه آن- در این زمانه و نه از قبل- اعلام شده که قرار است مجلات به طور تدریجی و باصطلاح لایه ای (طی چند مرحله ) تخصصی شوند! شکل تدریجی تغییر عنوان مجلات، با فرض صحیح بودن، اگر از ابتدا اعلام شده بود، می توانست به یک نظم و هماهنگی در بین مجلات منتهی شود. ولی با تصمیمات موردی و پراکنده از این قبیل، مشخص نیست آینده مجلات علمی چگونه است و چگونه می توانند از یک سیاست یا مدیریت هماهنگ و هدفمند بهره مند شوند.
ـ موضوع تخصصی شدن مجلات علمی به گونه ای مطرح شده که گوئی با این اقدام و از طریق بین المللی شدن، تحولی در حد یک جهش تاریخی برای مجلات ایرانی رخ داده و با این جهش بسیاری عقب ماندگی ها جبران یا سود سرشاری نصیب کشور می شود. بسیار شایسته است که صاحبان اصلی این نظریه یا سیاست نحوه دستیابی به آن نقطه درخشان را برای همگان تبیین نمایند تا دست اندرکاران مجلات علمی سیر منطقی فرآیندها را همراه با دستاوردهای هر مرحله به خوبی شناخته و به ضرورت طی شدن این مراحل واقف شوند.
گرچه حضور در عرصه بین المللی و برقراری ارتباط با مجامع علمی دنیا ارزش ویژه ای دارد، لیکن اطلاعات موجود نشان می دهد، بین المللی شدن مجلات علمی به این معنا که گفته می شود در عمل مجلات ما را به مجموعه ای زنجیره ای از فرایندهای زمان بر وارد می سازد که احساس افتخار مهمترین ثمره ای است که برای کشور ما و دست اندرکاران مجلات حاصل می شود! ولی سود اصلی آن نصیب مجامع جهانی خواهد شد که برای بهره گیری از نتایج تحقیقات انجام شده صاحب برنامه اند. با فرض اینکه تخصصی شدن مجلات نقشی در ایندکس شدن آنها درISI داشته باشد، این خود مقدمه ای است برای گام بعدی، که در آن، هر مجله می بایست تلاش کند ضریب تأثیر (IF)(۶) به دست آورد. ضریب تأثیر نسبتی است که از تقسیم تعداد استنادهای انجام شده از سوی دیگر محققان به یک مجله در طول سالهای دوم و سوم بعد از چاپ به تعداد مقالات چاپ شده در آن به دست می آید. گام بعدی برای یک مجله آن است که ضریب تأثیر خود را افزایش دهد، تا بتواند در فرایند ارزیابی به روشی که مؤسسهISI اجرا می کند، جایگاه مطلوبی به دست آورد. گام اول یعنی دستیابی به ضریب تأثیر مطلوب، خود مستلزم حجم عظیمی از کار پژوهشی است که بویژه می بایست در راستای اولویت های کاری مجامع جهانی انجام شود. رسیدن به این مرحله به معنی آن است که با رها کردن اولویت ها و نیازهای داخلی کشور بیشترین ظرفیت ها و کیفی ترین استعدادهای پژوهشی خود را صرف آن دسته از موضوعات پژوهشی کنیم که در دستور کار مجامع بین المللی قرار دارد. چرا که مقالات مندرج در مجلات علمی ما باید استنادهای محققانی را به خود متوجه کند که در فضای همان تحقیقات بین المللی فکر می کنند. اما از آن سو نتایج ارزشمند تمامی تحقیقاتی که از طریق مجلات (به این معنا) بین المللی شده ما ارائه می شود به طور رایگان در اختیار همان مجامع علمی جهانی قرار می گیرد، که برای استفاده از آن در راستای حفظ تفوق بر کشورهای جهان سوم برنامه ریزی کرده اند.
به این ترتیب گرچه در موضوعات علمی اصل کلی و روال معمول بر این است که ما جز به علم نمی اندیشیم، ولی بررسی جامع تر موضوع می تواند ما را با نظاماتی- گرچه نانوشته- در سطح جهانی آشنا سازد که، نسبت به بهره وری ملت ها از سرمایه و تلاش شان هیچ تعهد و حتی حساسیتی ندارد. وجود سیاست های یکجانبه و غیرعادلانه در عرصه علم در سطح جهانی در حال حاضر یک توهم نیست. ممکن است نتوانیم برای طراحی آگاهانه این سیاست ها دلایل مکفی ارائه کنیم، ولی واقعیت های موجود نشان می دهد این سیاست ها در جهت محروم کردن کشورهای جهان سوم از نتایج فعالیتهای علمی و پژوهشی خود و واگذار کردن آن به صاحبان این سیاست ها شکل گرفته است. برای مطالعه گزارش هائی در این موضوع که براساس مصاحبه با یکصد سردبیر و دست اندرکار مجلات علمی دنیا تدوین شده خوانندگان محترم می توانند به مقاله ای علمی که در این زمینه نگاشته شده مراجعه کنند.(۷)
سؤال اصلی این است که تلاش برای بین المللی کردن مجلات در قالب سیاست های ملی هست؟ و آیا این سیاست ها برای مجلات علمی توسط کمیسیون محترم نشریات تدوین شده؟ مگر نه این است که کمیسیون بررسی نشریات «به منظور ارائه سیاست های راهبردی برای رشد کمی و کیفی مجلات علمی» تشکیل شده است؟(۸)
ـ قابل توجه است، از آنجا که این سیاست ها تدوین نشده و در خلا دیدگاه های لازم برای تدوین آنها، گهگاه خدمات مستقیم پژوهشی به مجامع جهانی در شکل یک آرمان ملی تبلیغ شده دستاورد دیگری برای ما ندارد به طوری که در کمتر از یک سال قبل در ارتباط با اینکه برخی مسئولان خبر افتخارآمیز افزایش رتبه ایران در تولید جهانی علم را بازگو می کردند، در واکنش به آن طی اظهاراتی که در بعضی رسانه ها انتشار یافت(۹) اعلام شد: «کسب رتبه های برتر علمی جهان مستلزم مشارکت فعال دانشمندان ایرانی در ده ها طرح علمی بزرگ بین المللی است، چرا که آمار مقالات و مستندات علمی تنها یکی از شاخص های ارزیابی وضعیت و رتبه علمی کشور بوده و نمی توان به صرف رشد مقالات نمایه شده در سال های اخیر مدعی کسب رتبه های برتر علمی در رشته های مختلف شد.(!)» جالب توجه است که در این اظهارات هم جز افتخار به رتبه علمی، که در فحوای کلام می توان دید، به دستاورد دیگری برای ملت اشاره نشده است.
به این ترتیب ملاحظه می شود تخصصی شدن مجلات علمی کشور اگر در قالب یک سیاست مدون و همه جانبه دنبال نشود، می تواند سرمایه های عظیم نیروی انسانی متخصص، اعتبارات و تجهیزات کشور ما را در خدمت بیگانگان قرار دهد.
این سیاست با فایده اندک و مشکلات زیادی که دارد، حل هیچ یک از مشکلات مجلات علمی را هدف قرار نمی دهد. واقعیت این است که مشکلات مجلات علمی داخل کشور مواردی است که طی ۳-۲ دهه اخیر عنایت و اهتمام دست اندرکاران مربوط را می طلبیده است. در این زمینه سه عنوان زیر درخور توجه است:
۱) داوری مقالات علمی علیرغم نقش کلیدی آن در علم سنجی، در کشور ما در جایگاه مطلوبی قرار ندارد. علاوه بر ارزیابی مجلات علمی، فرآیندهای مهمی وجود دارد که ارزش و اهمیت آنها منوط به کیفیت داوری مقالات علمی است، نظیر اجرای آئین نامه ارتقای اعضای هیئت علمی. با این وجود، در کشور ما هیچگونه برنامه ای برای حفظ و ارتقای جایگاه این مهم به اجرا درنیامده است. نتیجه آن است که ارزش داوری که در گذشته جنبه معنوی داشت، به تدریج تغییر ماهیت داده و در بسیاری اذهان شکل مادی و اقتصادی به خود گرفته است. در این شکل هم از آنجا که حق الزحمه های پرداختی هیچگاه نمی تواند با ارزش یک داوری عالمانه و دلسوزانه برابری کند، زمینه های کیفی داوری ها به شدت افت کرده است. به خوبی می توان مشاهده کرد که همزمان با همین افت کیفی داوری ها است که به کارگیری شاخصهای برون مرزی مثل ISI و IF، علیرغم همه اشکالاتی که دارند (۱۰)، توسط هیئت های ممیزه دانشگاهها رونق می گیرد و این در حالی است که دانشگاههای ما در گذشته چنین نیازی به توسل به شاخصهای غیربومی احساس نمی کردند. اگر بپذیریم که این دو پدیده رابطه علی و معلولی دارند، آنگاه درمی یابیم که در عرصه علم سنجی کشور ما همان پدیده رخ داده است که گاهی در عرصه هایی نظیر صنعت رخ می دهد، یعنی افت کیفیت تولیدات داخلی و همراه آن رونق بازار برای کالای خارجی! بنابراین باید پذیرفت که ما نه تنها به این مسئله و حل آن نپرداخته ایم و در واقع برای تقویت شاخصهای بومی علم سنجی تمهیدی نیاندیشیده ایم، بلکه به جای آن دستگاههای مسئول ما بعضا مبلغ نوع خارجی آن بوده اند! همانطور که قبلا اشاره شد مسئولیت نظارت، ارزیابی، تعیین اعتبار و ارائه سیاستهای راهبردی برای رشد کمی و کیفی مجلات علمی برعهده کمیسیون بررسی نشریات علمی کشور است. (۱۱)
جا دارد یادآور شود در خصوص IF، بحثهای مختلفی مطرح است که نشان می دهد این شاخص کاربرد محدودی دارد. برای اطلاع بیشتر در این زمینه خوانندگان محترم می توانند به مقاله ای که توسط نگارنده ارائه شده مراجعه فرمایند. (۱۲)
تردیدی وجود ندارد که در کنار توجه منطقی و بهره برداری از ISI و شاخصهایی مثل IF در جهت اهداف ملی، بازسازی شاخصها و روشهای بومی علم سنجی و از جمله روش داوری مقالات یک ضرورت قطعی برای کشوری است که می خواهد در تولید علم روی پای خود بایستد. پیشنهاد می شود اصلاح و ارتقای جایگاه داوری مقالات علمی به عنوان یک موضوع راهبردی در دستور کار کمیسیون محترم نشریات علمی قرار گرفته و با نظرخواهی از صاحب نظران نسبت به تدوین راهکارهای لازم برای ارتقای آن اقدام شود. در این باره نکات زیر از جمله موارد قابل بررسی است:
- ارتقای ارزش داوری مقالات علمی و محور قرارگرفتن ارزش معنوی آن با استفاده از سازوکارهایی نظیر آئین نامه ارتقا.
- تدوین استانداردهای مورد نیاز برای داوری و شرایط لازم برای داوران و ارائه کد داوری علمی در قالب یک روش نظام مند و ارزش گذار.
- استفاده از داوران خارجی واجد شرایط در مورد مجلاتی که به زبان خارجی انتشار می یابند.
برنامه ای که به این ترتیب به تصویب می رسد نباید به لحاظ حمایت مالی با محدودیت مواجه باشد. چرا که اهمیت زیربنایی آن در تامین شرایط لازم برای دستیابی به اهداف علمی کشور غیرقابل انکار است. به علاوه در مقایسه با تشویق مالی نگارندگان مقالات ISI در کشور ما، که صرفاً برای چاپ هر مقاله مبلغ قابل توجهی پرداخته می شد، اصلاح داوری علمی از اولویتی به مراتب بیشتر برخوردار است.
۲) اخیراً طی یک دوره ۱۵-۱۰ساله با تائید کمیسیون نشریات علمی تعداد مجلات علمی داخل کشور، حداقل در زمینه کشاورزی که نگارنده اطلاعات بیشتری در اختیار دارد، رشد فوق العاده ای داشته است. به طوری که بسیاری از دانشکده ها موفق شده اند در دانشکده خود یک مجله علمی ایجاد کنند. به این موضوع ابتدا باید با دید مثبت نگریست. به ویژه اینکه با گسترش دوره های دکترا در داخل افزایش تعداد مجلات احتمالاً می تواند وجهی منطقی داشته باشد. در عین حال آنچه که قابل تأمل است، انگیزه راه اندازی این مجلات است، که در اینجا بدون هرگونه تأیید یا تکذیب فقط به عنوان یک پدیده درخور توجه بدان اشاره می شود. به نظر می رسد تصور وجود تبعیض در کار بعضی مجلات قدیمی تر، هر چند رسماً اظهار نمی شود. انگیزه ای بود برای دانشکده هائی که به رهائی از این تبعیض فکر می کردند. وجود تبعیض یا تصور اینکه در کار مجلات تبعیض وجود دارد، هر کدام که مبنای تقاضای مجله ای جدید و سپس پاسخ مثبت مسئولان ذیربط باشد یک اشتباه بوده است. چرا که «وجود تبعیض» یا «تصور وجود تبعیض»، مشکلی است که راه حل خاص خود را می طلبد. هرگونه راه حل دیگر، که اعطای مجوز مجلات جدید به تعداد زیاد باشد. نه فقط مشکل را برطرف نمی کند؟ بلکه مشکلات دیگری را هم به وجود می آورد. در حال حاضر تعداد زیادی از دانشکده های کشاورزی مجلات علمی منتشر می کنند که هر یک با مشکلاتی مواجه اند. مجلاتی که بدینگونه بوجود آمده اند متأسفانه گاهی آماج بعضی تهمت های ناروا مثل «ارتقانامه بودن» نیز قرار می گیرند که در شأن دانشگاه و دانشگاهیان نیست. برخلاف وضعیت موجود در دیگر کشورها، انجمن های علمی کشور ما معمولاً از منابع مالی کافی برای اداره یک مجله علمی برخوردار نیستند. بنابراین پیشنهاد می شود اولاً از صدور مجوز علمی- پژوهشی برای مجلات جدید تا مدتی اجتناب شود. ثانیاً ساز و کارهای نظارتی بر نحوه کار مجلات تقویت شود. به عنوان مثال فرادانشکده ای بودن ترکیب هیئت تحریریه مجلات علمی، که از سوی کمیسیون محترم نشریات ابلاغ شده، ساز و کار خوبی است. ولی غالباً یا تماماً شکل صوری گرفته و به جای آنکه در عرصه واقعیت مشکلات را برطرف نماید، روی صفحه اول مجلات کمیسیون بررسی نشریات را راضی کرده است!
در اینجا نکته مهمی که لازم به یادآوری است و تفصیل آن باید در جای دیگری مطرح شود، این است که هر یک از دو روی سکه، یعنی تبعیض یا تصور تبعیض که واقعیت داشته باشد، بیانگر وجود مشکلی است که ابتدا- بدون هرگونه پرده پوشی و حذف صورت مسئله باید آن را شناخت و سپس برای آن راه حل پیدا کرد. این موضوع که در قلمرو اخلاق دانشگاهی قرار می گیرد، خود موضوع مستقلی است که نیاز مبرم به عنایت سیاستگذاران و برنامه ریزان دارد.
۳) مشکل دیگری که حدود یک دهه است فراروی مجلات علمی کشور قرار گرفته، محروم شدن نسبی این مجلات از چاپ بهترین و کیفی ترین مقالات تولید شده در داخل کشور است. اجرای سیاست هائی از نوع تشویق مالی برای جذب چاپ مقاله در مجلات خارجی یعنی مجلات ISI موجبات اصلی این محرومیت را فراهم آورده است. بر پایه این سیاست ها و طی دهه اخیر به ازای چاپ هر مقاله در مجلات خارجی مبلغ قابل توجهی به نگارنده آن پرداخت می شده است. در حالی که هرگونه مقاله چاپ شده در مجلات داخلی که فرضاً بهترین دستاورد علمی را داشته، تنها به خاطر اینکه مجله مربوط در موسسه ISI نمایه نبوده از این تشویق محروم بوده است! بدیهی است که اینگونه تشویق کردن نتیجه ای جز کاهش یا حذف تمایل محققان به چاپ مقاله در مجلات داخلی ندارد. به این ترتیب چگونه می توان انتظار داشت که مجلات داخلی توانائی های علمی کشورمان را در سطح بین المللی به نمایش گذارند؟!
حال که ابزار حضور در عرصه بین المللی، یعنی بهترین نتایج تحقیقات داخل، از مجلات علمی داخلی گرفته شده، این مجلات تحت فشار قرار گرفته و با عنوان ارتقای وضعیت و بین المللی شدن به چالشی فرسایشی به نام تخصصی شدن وارد می شوند! آیا این جز یک سیاست تضعیف مضاعف است که گریبانگیر مجلات داخلی شده؟ اینجاست که تجربه برخی کشورهای جهان سوم تداعی می شود که در باب اثر مخرب سیاست های تشویق چاپ مقالات در مجلات بیگانه گزارش شده است. طی مقاله مورد اشاره در بخش های پیشین این نوشتار که با عنوان علوم گمشده جهان سوم انتشار یافت، از تشویق مالی چاپ مقالات در مجلات خارجی بدینگونه به عنوان یک پدیده ناخوشایند یاد می شود:«برخی دانشمندان هشدار می دهند که اتفاق ناخوشایندتر حمایت از مقالاتی است که در نشریات بین المللی چاپ می شوند. برای مثال در برزیل، آفریقای جنوبی و چین مقالاتی که در نشریات بین المللی چاپ می شوند دو برابر مقالات چاپ شده در نشریات داخل پاداش می گیرند. در نتیجه این قبیل برنامه های ابتکاری ممکن است نشریات داخلی را برای همیشه به چاپ مقالات پس مانده محکوم سازد» (۱۳). این مقاله سپس به این جمع بندی می رسد که: «مطالعات علمی نشان می دهد با آنکه ۲۴.۱% از دانشمندان جهان متعلق به کشورهای در حال توسعه است، اما روند غالب انتشارات علمی به گونه ای است که تلاش کشورهای فقیر را برای تقویت نشریات علمی و بومی و همچنین بهبود کیفیت پژوهش های منطقه ای که به آن نیاز مبرم دارند خنثی و باطل می سازد». در این بخش آنچه مورد نیاز است آن است که تبعیض تحمیل شده علیه مجلات داخل حذف شده و مورد جبران قرار گیرد. آنگاه اگر تشویقی مطرح است، با ضوابطی مشابه شامل مقالات چاپ داخلی که نتایج ارزنده ای ارائه می کنند نیز بشود.
دیدگاه های مطرح شده در این نوشتار به هیچ وجه به معنای نفی ISI، مخالفت با چاپ مقاله در این مجلات یا بی ارزش دانستن حضور علمی کشور در عرصه بین المللی نیست. بلکه سیاست های علمی کشور ما در این زمینه و به طور صحیح تر نبود یک سیاست علمی مدون طی دهه های اخیر است که ریشه بسیاری از مشکلات است. بعضی از ابعاد این موضوع طی مقاله ای که توسط نگارنده این سطور در سال ۱۳۸۶ ارائه شد، مورد بررسی قرار گرفته است.
در پایان، یادآوری این نکته حائز اهمیت است که مجلات علمی کشور پس از یک دوران نسبتاً طولانی که از مزایای یک مدیریت جدی و حساب شده بی بهره بوده اند، نیاز مبرم به رسیدگی دارند. این رسیدگی راهبردهائی را می طلبد که می بایست در ارتباط با سیاست های علمی کشور تعریف و تبیین شود. خوشبختانه نقشه جامع علمی کشور که با تاکید رهبر معظم انقلاب در دست تدوین و تهیه است، چشم انداز امید بخشی را در اختیار می گذارد. امید است در این نقشه جامع جنبه های مختلف موضوع مجلات علمی کشور مورد عنایت قرار گیرد.
دکتر کاظم پوستینی- استاد دانشگاه تهران
منابع:
۱- وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، ۱۳۸۶، به سوی دانشگاه تمدن ساز اسلامی، گزارش عملکرد شهریور۱۳۸۴ تا شهریور .۱۳۸۶
۲- Index
۳- مؤسسه اطلاعات علمی، Institute for Scientific Information
۴- http:..scientificthomsoncom.mil.selection.
۵- Journal of Agricultural Science and TechnologyJAST
۶- Impact Factor
۷ـ علوم گمشده جهان سوم، نوشته W.W.Gibbs ترجمه فاطمه فراهانی، ۱۳۷۴، مجله رهیافت، شماره یازدهم.
۸ـ وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، .۱۳۸۶ به سوی دانشگاه تمدن ساز اسلامی، گزارش عملکرد شهریور ۱۳۸۴ تا شهریور .۱۳۸۶ مؤسسه اطلاعات علمی، Institute for Scientific Information
۹ـ خبرگزاری دانشجویان ایران- تهران، کد:
۸۶۱۰-۱۳۱۶۴، ۱۳۸۶.۱۰.۲۵
۱۰- پوستینی کاظم، ۱۳۸۶، گسترش ISI در خلأ سیاست های علمی کشور. مجموعه مقالات همایش و میزگرد ارتباط پیشرفت علمی جامعه و نمایه سازی بین المللی مقالات، وزارت علوم، تحقیقات و فناوری. مقاله شماره ۸
۲- وزارت علوم، تحقیقات و فناوری،۱۳۸۶، به سوی دانشگاه تمدن ساز اسلامی، گزارش عملکرد شهریور ۱۳۸۴ تا شهریور ۱۳۸۶ .
۳- علوم گمشده جهان سوم، نوشته W.W.Gibbs ترجمه فاطمه فراهانی، ۱۳۷۴، مجله رهیافت، شماره یازدهم.
منبع : روزنامه کیهان