دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا


مأموران خنده دار هزاره سوم


مأموران خنده دار هزاره سوم
در دهه ۱۹۶۰ سریالی از تلویزیون های امریکا و اروپا پخش می شد که نام آن «اسمارت را بگیرید» بود و اینک (شروع تابستان ۲۰۰۸) کمپانی برادران وارنر فیلمی سینمایی از روی آن ساخته و روانه بازار کرده که فروش خوبی هم داشته است و اکثر عناصر آن نشان می دهد که به رغم برخی معایب آشکار انتخاب ها و زیرساخت های مناسبی برای این فیلم در نظر گرفته شده است.
شاید این خرده را بگیرند که «اسمارت را بگیرید» با ابزار و ادوات فعلی به فیلمی مشابه بسیاری ازآثار اکشن روز بدل شده و رجحانی بر آنها ندارد ولی قسمت ها و آدم های موفق فیلم در مجموع بیشتر از بخش های ناموفق فیلم هستند.
انتخاب استیو کارل برای رل اصلی قطعاً یکی از این موارد بوده است و کمتر کسی را می شد یافت که همانند وی احساس کاملاً عادی بودن و شوخی و طنز پردازی را در رفتارخود جا بدهد و به لحاظ برخی اصول همان طور رل مکس ول اسمارت مأمور و کاراکتر مرکزی قصه را بازی کند که دان آدامز بازیگر سریال اصلی و اوریژینال و اولیه، نقش مربوطه را ایفا می کرد.
کارگردانی را هم به پیتر سگال سپرده اندکه سابقه ساخت فیلم های اجتماعی موفق و بالنسبه پرفروش«مدیریت خشم» و «۵۰ قرار اول » را در کارنامه اش دارد. او این کار را بر اساس سناریویی از تام جی استل و مت امبر صورت داده و حاصل همکاری و تلاش گروهی آنها ساخت فیلمی است که عناصر و نشانه های زیادی از سریال اصلی را در بر دارد و می تواند هم بینندگان قدیمی آن مجموعه را جذب خویش کند و هم قشری از تماشاگران کنونی و جوانان روز را برای خود فراهم آورد.
مکس ول اسمارت در این فیلم از میان «در»های آهنین و موانع متفاوت عبور می کند و تأسیسات زیرزمینی هم در برابرش تسلیم می شود تا سرانجام به مقاصد خود برسد و اسمارت مانند سریالی که بیش از ۴۵ سال ازساخت و پخش قسمت های اول آن می گذرد، جملات و کلمات آشنایی را به زبان می آورد که حتی اگر برای بینندگان امروز آشنا نباشد، به خودی خود و برای شنونده ها و بیننده های نسل کنونی جذابیت هایی را در بر دارد. با بازی استیو کارل، کاراکتر مکس ول اسمارت یک مأمور دچار مخاطره و انسان خوب نشان می دهد. مردی که پرتلاش و صدیق و آماده کار و تحرک است و چون از پشت میزنشینی خسته شده، مهیا و مایل است که وی را به عرصه های دیگر و به عرصه کارهای اجرایی بفرستند و از این پس به امور دفتری نپردازد.
این استدلال که تقلید صرف از دان آدامز نتیجه بخش نبوده و چیز تازه ای برای بینندگان در بر نمی داشت ، تاحدی قابل پذیرش است، اما بازی نو و متفاوت استیو کارل در این رل نیز محذورات خاص خودش را دارد. کارل ترکیب و ادغامی از جدی بودن و در عین حال طنزپردازی را به این رل بخشیده است و مکس ول اسمارت با این ترکیب مردی است که می توانید روی او تکیه کنید و در عین حال از ظرافت ها و شوخی های او لذت ببرید و احساس لغزش و ناامنی کنید. اسمارت خلق شده توسط وی نشان چندانی از اسمارت اصلی ندارد اما شاید برای اواسط سال ۲۰۰۸ موجودی مناسب تر و بهتر از اسمارتی باشد که فزون تر از ۴ دهه پیش برای اولین بار بر صفحه کوچک تلویزیون رؤیت شد و هواداران ویژه خود را داشت.
یک سؤال رایج این است که مکس ول اسمارت قرار است چگونه موجودی باشد و آیا بار کمدی او باید بر وجوه جدی وی بچربد و یا برعکس.
بازی استیو کارل پاسخی به این سؤال نمی دهد، اما به این ابهام شیرین استمرار می بخشد و همانطور که قبلاً گفتیم این یکی از مسائلی است که می تواند نقطه قوت فیلم به حساب آید. هرچه هست، در نسخه جدید «اسمارت را بگیرید»، این مأمور ویژه و مأموری توانا به نام ۹۹ (با بازی «آن هاتاوی») ناگهان خود را در کشاکش یک سری اتفاقات غیرمنتظره و در دل تعدادی واقعه غیرقابل پیش بینی می یابند. تعدادی از حوادثی که در این فیلم و در قسمت هایی خاص از آن بر سر کاراکترها می رود، غیرقابل توصیف است. همانند چند فقره انفجار، آویزان شدن از هواپیما و تعقیب یک قطار. تمامی اینها را ما در یک قالب و روال کلی می بینیم و به جزئیات پرداخته نمی شود، ولی این امر باعث شده که بیننده ها با اشتیاق و حتی تمسخر بیشتری وقایع را تعقیب کنند.
باور تهیه کنندگان فیلم جدید این است که اگر همان هجوگرایی سریال اوریژینال دردستور کارشان قرار می گرفت، برای زمان کنونی جواب نمی داد و باید تاکتیک ها و سلاح های جدید و نگرش دقیق تری موردتوجه قرار می گرفت که این فیلم نمادی از آن است.
با این حال برخی تصمیم گیری ها در مورد اعضا و نفرات و سوژه های فیلم، قابل بحث و بررسی مجدد است. به عنوان مثال انتخاب ترنس استمپ کهنه کار برای ایفای رل رئیس یک سازمان جاسوسی و همچنین بیل موری و الن ارکین پرتجربه برای رل هایی تقریباً مهم، شائبه هایی را ایجاد می کند و بیننده از خود می پرسد آیا آنها با قالب ها و چارچوب رل های مطروحه همخوانی دارند، یا خیر و اگر دارند چرا در برخی صحنه ها جواب نمی دهند پیتر سگال در مقام کارگردان، حوادث مختلف ریز و درشت و قصه پرماجرا و پر از برخورد و حادثه ای را فراروی بینندگان گذاشته است، اما گاهی خط کشی ها و تفکیک آدم ها از یکدیگر و متمایز ساختن آنها از اطرافیان به طور مشخص و دقیق صورت نگرفته و هرچند این امر محسناتی را نیز برای فیلم دربرداشته اما یک تفاوت آشکار بین فیلمی است که خواه ناخواه وامدار سریال اولیه است و ناگزیر باید از آن خط بگیرد و آن قدرها هم از آن دور نباشد.
موضوع فیلم نیز که فقط ابتدای آن را شرح دادیم، قدری شلوغ تر از آن است که بتوان در قیاس با سریال اوریژینال آن را یک نقطه قوت شمرد. شاید فیلمسازان مبنا را بر این گذاشته باشند که چون هنوز عصر تقابل غیرمستقیم امریکا و روسیه در رقابت های سیاسی است به گونه ای عمل کنند که جنگ های سرد آنان از نمادهای قصه و پایه های این فیلم باشد.
در قسمتی از متن اتفاقات می بینیم که یک اشتباه در محاسبه باعث می شود که هویت تمام جاسوس ها لو برود و فقط اسمارت و معدودی دیگر هستند که ماهیت شان پنهان می ماند و در نتیجه آنها هستند که باید با سازمان جاسوسی مقابل بجنگند.
این که موفق می شوند، یا خیر مهم نیست و مسئله مهمتر کار پیتر سگال و همکارانش و البته استیو کارل است که باعث شده این فیلم نه نسخه ای برابر با آن سریال بلکه نوعی واریاسون قابل قبول و البته شلوغ بر روی آن باشد.
تعبیر دیگر از روی عنوان فیلم که سازندگان آن نیز روی آن تأکید داشته اند، «باهوش باشید» با بهره گیری از معنای واژه Smart است، اما مأموران خنده داری که فراروی ما هستند و آن قدرها هم نشانی از هزاره سوم و فرآیندهای متنوع الکترونیک آن ندارند، با هوش و زرنگی جدایی و فاصله قابل ملاحظه ای دارند ولی اگر معتقد باشیم که موفق اند، دلیل اصلی آن همین امر است.
منبع: Premiere
منبع : روزنامه ایران