چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
نخستین گامها بسوی لولیتا
كشف نوول ساحره - ابتدا به زبان اصلی روسی و سپس ترجمه آن به فرانسه - برای كسیكه لولیتا را در زمان انتشار در فرانسه خوانده باشد، لذتی غریب و پیچیده دارد. من، ابتدابه ترجمه انگلیسی آن دست یافتم، (كه انتشار آن ابتدا در پاریس، سپس در ایالاتمتحده و بعد از آن در لندن - به دنبال قانون جدیدی در سانسور - غوغا به پا كرد) وهمینطور به ترجمه روسی آن كه خود نویسنده انجام داده بود و در سال ۱۹۶۷ منتشرشد: سیری غنی در متنی با سلیقه ظریف و عالمانه ولادیمیر ناباكوف.
ناباكوف در پالرم به سال ۱۹۶۵ برای چاپ روسی لولیتا مقدمهای نوشت كه در آنتعمقی زبان شناختی در برگردان این متن به زبان روسی به جا آورد: "حركات بدن،شكلكها، مناظر، دلمردگی درختان، بوها، باران، ریزهكاریهای آرام و پرتلألو طبیعت،عطوفت انسانها (هر چند عجیب به نظر میآید) و بیادبی آنان، خشونت، ابتذال،هرزگی همه و همه به راحتی، حتی سهلتر از انگلیسی، به زبان روسی برمیگردد.
ولیبیان نشدههای عیانی كه به ظرافت، خاصِ زبان انگلیسی است، شاعرانگی افكار،بازنمود آسان میان انتزاعیترین مفاهیم، انبوه صفتهای تك بخشی، همه اینها، بهعلاوه تمامی آنچه به تفكیك مربوط میشود، به مُد، به ورزش، به علوم طبیعی و به شورو ذوق ضدطبیعت - در زبان روسی حال و هوایی مُثله شده، طولانی و كسالتآور دارد تإ؛ّّجایی كه سبك و آهنگ نوشته را زننده میكند.
این ناهمخوانی تفاوت بنیانی تاریخیمیان دو زبان را منعكس میكند: روسی ادبی، جوان است و سرسبزی بهاری دارد،انگلیسی مثل انجیری رسیده از هر سو، شهد آن بیرون میتراود. مانند تفاوت میاننوجوانی نخبه، ولیكن خام كه گه گاه در كج سلیقگی بیداد میكند با نابغهای شكل یافتهكه قادر است به خودی خود قید و بندهای علوم مختلف را با آزادگی روح و روان پیونددهد. آزادی روح! نَفَس انسانها در همبستگی این دو كلمه است."
ساحره را میبایست در پرتو این متن زیبا خواند و دوباره خواند. چون ساحره هستهروسی لولیتا است، هسته پنهان، ولی گمشده و امروز بازیافته. در پینوشت ۱۹۵۶،ناباكوف از نخستین لرزشهای لولیتا كه در سال ۱۹۳۹ بر او وارد آمده بود به خوانندگانخود میگوید؛ وقتی كه شنیده بود برای اولین بار میمونی بزرگ در باغ گیاهان پاریس بازغال طرحی كشیده بود و این طرح "نردههای قفس حیوان بیچاره را نشان میدادهاست."
"هیچ ارتباط تعریف شدهای میان شوكی كه حس كردم و افكاری كه در من به حركتدرآمد وجود ندارد؛ به هر حال آن افكار به شكل رمانی ۳۰ صفحهای درآمد كه الگویاولیه لولیتا بود و به زبان روسی - مثل تمام رمانهایی ك از سال ۱۹۲۴ نوشته بودم."
میمون بزرگ باغ گیاهان، قفس خودش را كشیده بود، آیا این قضیه برای ناباكوفنشان دهنده اسارت "میمون انسانی" در قفس سنت و عرف بود؟ در قفس شكنجههایروحی؟ یا شاید اولین چركنویس "آزادی"اش به دست افسونگری تازه كار؟ ناباكوف پساز شبی در پاریس به سال ۱۹۴۰ كه ساحره را برای چهار دوست روس خود خواند (یكیاز آنها مارك آلدانوف رماننویس بزرگ و دیگری فوندا مینسكی، مقالهنویس بود) متن راگم كرد، متن به شكل لولیتا از نو زاده شد، بعدها پیدا شد و امروز بالاخره به همت فرزندنویسنده به چاپ میرسد.
صعود از "لولیتا" به ساحره، یعنی صعود از رمان آمریكایی با حس قوی انتقادآمیز،سفر نقض مبتكرانه از متلی به متل دیگر و مؤخرهای، كمی دیرتر از موقع - به نوولیموجز و شاعرانه كه همه چیز آن درخشان است.
هماهنگ سازی آوایی با شكوه كلماتروسی، قافیهها و تجانس آوایی و حلقه بازیها با شكل و فرم، ساحره را آخرین كلامارزشمند از ناباكوف در زبان روسی میسازند. ساحره بیش از آنكه منحرف جنسی باشد،خیالپردازی است كه "اتاق ابدی كودكی" را "بر روی تشكهای خوشبختی" در رؤیایخود میبیند و این سردرگمی سن و سال و زن و مرد او را روانه بهشت میكند. نخستینصحنهای كه در باغچه پاریسی، حوری خواستنی را میبیند، صحنهای است جادویی؛همانجا از زیر نیمكت خود سكهای برمیدارد كه حكم طلسم خواهد داشت: دوباره،درست روزی كه مادر بچه (كه در این مدت برای نزدیك شدن به دخترك با او ازدواجكرده) در بیمارستان میمیرد، آن را مییابد و آنجاست كه به نظر میرسد انگشتخداوند او را به سوی بهشت هدایت میكند.
این شكل نمایشی ثقیل و مجلل نوول، بدون تردید، در زمان تكرار شده است، ولیدر مسیر رمانسك داستان ضعیف میشود. اینجا، پرده بالا میرود و صحنهای جادوییكه نماد "جادوی میل و تمنا" است نمایان میشود.
نشانههای موشكافانه و ظریف، بهتعداد زیاد، این جو جادویی را نیرو میبخشدخاطرات روزانه به تاریخ سی و دوم ماه مارا به یاد خاطرات یك دیوانه گوگول میاندازد؛ رنج قهرمان زیر فشار تعهدات زناشویی كهعجولانه و نسنجیده بر دوش گرفته است او را به گالیور كوچك در سرزمین غولها تبدیلمیكند؛ در حالیكه ساعت بدون عقربهای كه به دست دارد و توجه فرشتهای كه براسكیت سوار است را بسیار برمیانگیزد. ساعتی كه در لحظه حساس افسونِ آخر كار،مانند نقابی كه از روی چشمانش بردارد، آن را از دست خود باز میكند، مظهر زمان بهواقع از حركت بازایستاده است؛ در این هتل ناشناخته كه ساحره چوب جادو را بر بدنكودك در خواب بالا و پایین میبرد، گویی آن را با چوگان شاهی خود اندازه میگیرد.
روایت مثل یك تابلوی زنده خوابیده معلق میشود، مانند نقشی در یك تابلوینقاشی در جای خود میخكوب میشود: آیا این میل و تمنا وضع حمل خواهد كرد یادرستتر سقط خواهد شد؟ بدن پوشیدهای كه ساحره میپرستد، چون چنین در بطن رؤیامیلغزد. و ناگهان پاره پاره میشود، چشمهای وغ زده دخترك، جیغ خاموش نشدنی او،بیدار شدن همه نگهبانان كنجكاو در راهروی نیمه تاریك هتل و فرار آشفته ساحره به زیرچرخهای وزنهای سنگین. در جادهای در حاشیه همان مكان...
به یاد میآوریم، لولیتا خاطرات هامبرت هامبرت است، كه در زندان پیش از اعدامنوشته است. مقدمه به اول "شخص" مفرد است، اما پس از مقدمه به فقدان "شخص" درجادویی فعال وارد میشویم. در این مقدمه به نظر میرسد شكلك آدم زیرزمینیداستایوفسكی، كه خود را در آینه نگاه میكند، را میبینیم فصل ۱۷ لولیتا ه. ه.مینویسد: "آقایان هیأت منصفه، ناگهان احساس كردم كم كم، مثل خورشیدی ترسناك ودور، لبخندی داستایوفسكی وار زیر شكلكی كه لبانم را به هم میفشرد، میبینم.
"كامیون ساحره با صدای وحشتآورش، توطئه ازدواج با صاحبخانه غمگین براینزدیكتر شدن به دختر حوری وش و همینطور صحنه اتاق هتل (اما بینهایت قویتر) دو باره در لولیتا ظاهر میشوند.... به یاد آوریم هتل اول را، فرار طولانی هامبرت با طعمهكوچكش و هتل "شكارچیان افسون شده" را كه در آنجا "وقتی درها بالاخره بسته شد،وقتی شكارچیان افسون شده خوابیدند، عاقبت، زیر پنجره بیخوابیام، در شرقبیدارمانیام، خیابان به شكل چرخ و فلكی نفرتانگیز درآمد، چرخ و فلكی ازكامیونهای غولآسا كه در زیر باد و باران شب میغریدند."
خواننده ساحره میداند وقتی دوباره لولیتا را میخواند نقش این كامیونهای غولآسافقط هیولاهایی كه اسیر كوچك و پدر - معشوقش را در سفر طولانی زمینی همراهیكنند نیست، اما شاید این كامیونها وسایل نقلیهای هستند كه قهرمان را به سوی مرگمیبرند؟
صحنهای كه دخترك چشمانش را باز میكند و با وحشت با منظره "جادو"ی جنسیكه ساحره، پدرخواندهاش، به آن مشغول است روبرو میشود نه تنها در لولیتا تكرارمیشود بلكه یادآور صحنهای نمونه از داستایوفسكی است؛ مهاجم و "مورد تهاجم" كهخوابیدن او ناظر اوست، كه این صحنه آندره ژید را نیز در كشف همسر ابدی به شدتتحت تأثیر قرار داده بود. میدانیم ناباكوف از داستایوفسكی بسیار متنفر بود، به حدی كهآن را در واحدی كه در دانشگاه كرنل تدریس میكرد به وضوح ابراز میداشت. اما اینتنفر نباید باعث شود كه ما شگردهایی كه در عمل از او به گرو گرفته است را نادیدهبگیریم.
بازی پیوسته ناباكوف با اسلافش، با خط سیرهای پنهان، با خط سیرهای اشتباه، باخط سیرهای بسیار آشكار كه از كنار یكدیگر میگذرند (مثلاً در لولیتا اشاره به اسیرپروست كاملاً آشكار است، اما بازی با گیج و گنگی اوژن اونگین پوشكین پنهان است، بااین حال لولیتا عذر ه. ه. را پس از فرار و ازدواجش میخواهد، مثل تاتیانا كه عذر اوژن را میخواهد) در ساحره از نو ظاهر میشود. در پایان، یكی از نقل قولهای پنهانی را ذكركنیم، چون بدون شك، كلیدی شاعرانه است برای ساحره و به همان اندازه برای لولیتا.
هامبرت هامبرت در فصل ۲۸ رمان مینویسد: "خیلی حساس بودم. اگر ویولونسیمی داشته باشد كه رنج بكشد، من آن سیم بودم." شعر معروفی از شاعر سمبولیستاینوكِنتی آتسكی۱ به نام "آرشه و سیمهایش"، به تاریخ ۱۹۱۰، مربوط میشود به رنجسیمهای ویولون. آرشه سیمها را پیدا میكند و پس از یك شب عشق ورزی، خاموشمیشود. "و این برای او رنج بود / این كه به گوش آدمیان موسیقی مینمود" این تشبیه درساحره آشكار است؛ او خواب زفاف آرشه و سیمهایش را میبیند.
یعنی زفاف تمنا وزیبایی، شهوت و بیگناهی: دنیای جادویی و هنر... در مقابل این جادوی عمیق، تمهای گروتسك و اغراقآمیز نشان دهنده دنیای سرد،حریص و زننده زندگی عادیاند. تخیلات قهرمان محكوم به اعدام "به نخی از سیمخاردار بند است". بازی با كلمات و نقاب برداشتن سریع به شیوه تولستوی، نشانگرریاكاری و دورویی این دنیای "غولها" است. اما وقتی فرشته كوچك با اسكیتهایش ظاهرمیشود و بر سنگفرشهای پر دستانداز جاده لغزان میرود - دیگر از "قدمهای ژاپنی"این گیشای جادویی خبری نیست.... اینجاست كه به تئاتر غیرواقعی تمنا وارد میشویم -به تئاتر ولادیمیر ناباكوف.
منبع : سمر قند
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست