چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
مجله ویستا
ترس ولرز؟
میگوید قرارداد ۱۹۱۹ را میتوان گونهای دیگر هم دید؛ فارغ از همه نقدها و جنجالهایی که پیرامون آن شکل گرفته است. این هم بحثی است. به یاد نمیآوریم کسی بهجز عاملان قرارداد از این قرارداد حمایت کرده باشد، بلکه در همه این ۹۰ سال بهعنوان یک قرارداد ننگین از آن یاد شده است. میگوید، اشتباه میکنید و این قرارداد را باید در ظرف زمانی خودش سنجید و... یادداشت حسن نراقی، نویسنده کتاب <جامعهشناسی خودمانی> در اینباره را میخوانید، هرچند که با موضع روزنامه مطابقتی ندارد. سرویس تاریخ واندیشه روزنامه اعتماد ملی از انتشار آرای دیگر صاحبنظران در این زمینه استقبال میکند.
قرارداد مشهوری است. شاید از مشهورترین قراردادهای موجود تاریخ معاصر که از برکت قلم به دستان هدفدار اولیه از منفورترین و بدنامترین قراردادهای خارجی است که لااقل من از آنها شناختی دارم. و رسم و عادت روزگار گشته که بهمحض اینکه اسم وثوقالدوله و این قرارداد میآید یک سلسله بدوبیراه به بانیان آن و یک قدردانی و تشکر به آنانی نثار میشود که جلوی این قرارداد را گرفتند و نگذاشتند ایران در دامان انگلیس بیفتد و شکر خدا که دیدید هیچگاه هم نیفتاد. و من به شما اطمینان میدهم که اگر از تکتک این همه مدعی بپرسید که این قرارداد محتوایش چیست؟ آیا شما آن را اصلا خواندهاید؟ و اگر خواندهاید دو یا حتی یک بندش را میتوانید بازگو کنید؟ تکرار میکنم و مجددا اطمینان میدهم که شما از این جمعیت حتی به تعداد انگشتان دستتان هم پاسخ مثبت نمیگیرید. اما طرف هرگز حاضر نیست برود مطالعه و بررسی کند، که این قرارداد در چه شرایطی بسته شده؟ با چه کسی بسته شده؟ کی بسته شده؟ و از ترس چه کسانی بسته شده؟ و از همه مهمتر با برهم زدنش مگر ما به آنچه خواستیم رسیدیم؟ و انگلستان به آنچه خواست در کمتر از دو سال بعدش نرسید تا طعم چوب و پیاز را توامان در چندین دهه پیاپی برایمان حفظ کند؟ بروید و بررسی کنید که آن زمان شرایط ایران به چه صورت بوده؟ خود عاقد قرارداد در گزارشی که راجع به این مساله به مردم ارائه میکند میآورد: <در آن موقع جنگ بینالملل با تشنجات شدید خود زلزله گیتی را همچنان مداومت میداد و بر اثر آن مملکت ما نیز بهنوبه خود بیشتر از توانایی به نیت و طاقت خویش متزلزل میگشت. امنیت در تمام نقاط داخله مملکت مسلوب، دولت مرکزی فاقد کل وسایل و اختیارات همچنانکه افراد و تشکیلات ترور در پایتخت آسایش عامه را دچار اختلال نموده بودند. دستجات یاغی و قطاعالطریق در اقطار ایران به اعراض و نوامیس عامه حکمفرمایی داشته، اغلب ولایات و نقاط مهم مملکت بیحکومت و سرپرست و دستخوش غارتگران محلی باقی مانده، قوای متلاشیشده تامینه با رقتناکترین احوالی بر مقررات خود نالان و افراد آن از گرسنگی در حال احتضار... خزانه تهی. عایدات مالیاتی لاوصول. ابواب تجارت مسدود. سختی ارزاق، قحطی و استیلای امراض و... الی آخر.>۱۱)
ملاحظه فرمودید این یک توصیف تراژدی ادبی نیست. توصیف وضع بقایای امپراتوری عظیم هخامنشی است که به همت گردانندگان لایقش به این روز افتاده. ارزیابی صادقانه هر پدیدهای را باید با توجه به موقعیت زمانی و جغرافیایی زمان پدید آمدن آن انجام داد، نه بعد از گذشت نزدیک به یک قرن، ضمنا یادتان نرود ما از زمانی صحبت میکنیم که چه دوست داشته باشید و چه بدتان بیاید انگلستان اینجا احساس صاحبخانگی میکرد. هیچ رویداد نسبتا بااهمیتی نبود که بدون صلاحدید آقایان انجام شود. انتخاب صدراعظمها و هیات دولتها و سفرا پیشکش، حکام ولایات درجه دو و سه هم بدون تایید آنها گماشته نمیشدند.
از طرف دیگر، همسایه شمالی هم از هیجانهای آرمانخواهانه و ظاهرا انسانی روزهای نخست کمی کوتاه آمده، فیلش کمکم یاد هندوستان افتاده بود و به این نتیجه رسیده بود که حرفهای مرحوم پطر کبیر هم راجع به آبهای گرم جنوب خیلی بیراه نبوده است. من نمیدانم که آیا در ذهن بانیان انقلاب شوروی در روزهای قبل از پیروزی هم همان افکار آرمانخواهانه مدون در کتاب <حق تعیین سرنوشت ملتها>ی مرحوم لنین وجود خارجی داشت اما بعد در اثر برخورد با واقعیات و قانونمندی حکومتگرایی عوض شد؟ یا خدای ناکرده از همان نخست خواستهای بعدی در پوششی از کلمات فریبنده به استتار درآمده بودند. هرچند که انتهای هر دو فرض به یک نقطه نامطلوب میرسند ولی خواست احساسی من این است که همان شق نخست درست باشد. به هر حال بگذریم، فنلاند مستعمره تزاری اولین کشوری بود که از همین <حق تعیین سرنوشت> حسن استفاده کرد و به استقلال رسید ولی تلاش بسیاری از ایالات برای دریافت استقلال منجمله اوکراین و قفقاز و اران۲۲) با مقاومت و حتی لشکرکشی چندین ساله حکومت کارگری مواجه و به شدت سرکوب شد و دقیقا و با صراحت عرض کنم که امیال امپریالیستی نوین! توسعهطلبی حقطلبانه! به بارزترین روشی در دستور کار اولین حکومت کارگران جهان قرار گرفت... این یعنی اینکه لنین چون دید آنطور که انتظارش بود مردم دنیا بهویژه مردم اروپا به سراغش نیامدند تصمیم گرفت خودش به طرف آنها برود؛ مستعمرههای تزاری طالب استقلال را با لشکرکشی و سرکوب و کشورهای دیگر را از طریق برانگیزاندن شورشهای داخلی تحتلوا و پوشش آزادی تحت نظارت خویش درآورد و در این میان ایران همسایه بزرگ و جنوبی شوروی با آن مدیریت به معنی واقعی بیلیاقت و بیکفایتی که بر آن حاکم بود و با آن تشنگی وافری که برای اصلاحات و آزادی بهویژه بعد از سرخوردگی از امیدها و سرابهای دوران مشروطیت در آن به وجود آمده بود، گسترهای شد از رشد قارچگونه نهضتهای آزادیبخش و نجاتدهنده که باید اذعان کنم اکثرا هم در سر صادقانه ولی سادهانگارانه سودای اصلاحات داشتند - یعنی مثل بسیاری از اصلاحخواهان و آرمانجویان دنیا بیشتر شاعر بودند تا سیاستمدار - این است که پیشتازان و رهبران حکومت کارگری تازه بهوجود آمده در گیلان جمهوری سرخ به راه میاندازند. کلنل پسیان را در خراسان حمایت میکنند و مستقیم و غیرمستقیم به دنبال کسب پایگاههای عقیدتی قابل اتکا در آذربایجان و کردستان و مرکز و یا هر جای احتمالی دیگر میافتند... و خب معلوم است در چنین شرایطی انگلستان هم که بیکار نمینشیند؛ شیخ خزعل۳۳) را در جنوب راه میاندازد، با بختیاریها همصحبت میشود و تا آنجا که سیاستش اجازه میدهد به هر بلوا و شورشی در نیمه جنوبی و حتی در مرکز کشور یاری میرساند و در شمال ایران رسما به کمک مسلحانه مقاومین باکو میشتابد، یعنی لشکرکشی مستقیم میکند. بنابراین ملاحظه میفرمایید با این اوصاف، کشوری داشتیم با آن شرایط اجتماعی، اقتصادی، نظامی و هکذا امنیتی که شمهای را برایتان نقل کردم. تازه موجودیت اصل قضیه یعنی خود کشور عزیز ما ایران نیز با دو قرارداد ۱۹۰۷ و ۱۹۱۵ فیمابین انگلستان و روسیه تزاری بدون اینکه زعمای کشور ما در جریان ماوقع قرار بگیرند (ایران را راحت بین خود تقسیم کرده بودند) مورد سوال جدی قرار گرفته بود. و اگر نبود چرخش روزگار و رقابتهای روسیه و انگلیس و انقلاب روسیه، واقعیت قضیه این است که سرنوشت کشور ما حداقل این نمیشد که صدراعظم آن را بهعنوان طرف قرارداد به حساب بیاورند... و وثوقالدوله هوشمند، ادیب و حداقل در مقایسه با سایر رجال ایران آشنا به امور بینالملل این را خوب درک میکرد که باید هرطور شده کشور را از این مخمصه به در آورد، ایران به صورت بسیار جدی در معرض تجزیه شدن است، به ناچار باید تحت نفوذ ابرقدرتی قرار گیرد تا دیگران پارهاش نکنند چه حتی مخالفان وثوقالدوله هم در اینکه باید سر بر زانوی ابرقدرتی مثل فرانسه یا آمریکا و یا مثلا آلمان بگذاریم اختلاف چندانی نداشتند. اختلاف سر نام کشور بود و عامل کار.۴۴) به هر حال شرایط به همین گونه بود که برایتان شرح دادم و حالا بیایید عاقلانه و با نگاه شعورانه و نه شعارانه به مساله نگاه کنیم. بنده هم به نوبه خود سوگند یاد میکنم که نه کوچکترین قوم و خویشیای با وثوقالدوله دارم و نه هیچ نوع حساب و شناختی از ورثه ایشان و ضمنا خاضعانه عرض میکنم آنقدرها هوشمند هم هستم که بدانم در مقابل جمعیتی که به کشیدن مار در مقابل نوشتن مار اعتبار بیشتری میدهند ایستادن، خیلی عاقبت خوشی ندارد ولی تعهد کردهام که لااقل برداشتهای خودم را برای خواننده بهویژه کمسن و سالم بگویم تا برود و بیشتر مطالعه کند، عمیقتر فکر کند و به این نتیجه خودش برسد که از این داستان هیجانزدگی پاک و معصومانه هموطن من چه سوءاستفادهها که نکردهاند و چه آدمکشان بزرگی را که در دوره سلطنتشان کرورکرور از جوانان این مرز و بوم را از دم تیغ گذراندند لقب کبیر و عادل ندادند. هموطن من باید بداند که این تحریفهای تاریخ مبتنی بر هیجانزدگی و سادهاندیشی خودش، تا به امروز چه مصیبتهای عظیمی برایش به ارمغان آورده... چرا راه دور برویم؟ همین امروز در کشور فلکزده و رنجور همسایهمان عراق همه قهرمان! با یک قرارداد بهاصطلاح امنیتی با آمریکای اشغالگر - توجه فرمایید روی این کلمه اشغالگر تاکیدی دارم- مملکت به درست یا غلط در دست آنها است. با تقصیر یا بیتقصیر، با رفتارشان، با حکومتشان، با صدامشان، مملکت را به باد دادهاند یعنی به اشغال دادهاند. حالا عقلای قوم آمدهاند اشغالگر را در انظار جهانی وادار کردهاند که در انتهای فلانمدت از کشور خارج شود و یا مثلا از خاک عراق برای حمله به کشور دیگری استفاده نکند. به نظرم نفس قرارداد بستن بین دو کشور حداقل تضمین شناسایی کشور کوچک است توسط کشور مهاجم و از طرفی، طرف اذعان میکند که غریبه است به زور وارد شده و در فلان تاریخ گورش را گم میکند. کجای این قرارداد ننگین است؟ قرارداد ۱۹۱۹ هم همینطور. به خلاصهای از مفاد این قرارداد توجه فرمایید.۵۵)
خلاصه قرارداد
۱) دولت انگلستان با قطعیت هر چه تمامتر تعهداتی را که مکرر در سابق برای احترام مطلق استقلال و تمامیت ایران نموده است تکرار مینماید.
۲) دولت انگلستان خدمات هر عده مستشار متخصص را که برای لزوم استخدام آنها در ادارات مختلفه بین دولتین توافق حاصل گردد به خرج دولت ایران تهیه خواهد کرد... .
۳) دولت انگلیس صاحبمنصبان و ذخایر و مهمات سیستم جدید را برای تشکیل قوه متحدالشکلی که دولت ایران ایجاد آن را برای حفظ نظم در داخله و سرحدات در نظر دارد تهیه خواهد کرد... .
و همینطور ادامه مییابد در مورد ایجاد راهآهن سراسری، حملونقل جادهای، پرداخت پول قرضی و بالاخره اعزام متخصصهای گوناگون... ببینید! من هم درک میکنم که قرارداد یک قرارداد غرورآفرین نیست. از شدت علاقه انگلیسیها به ما هم نبود و هرگز امکان نداشت که مثلا چنین قراردادی را با فرانسه یا حتی کشور کوچک سوئیس ببندند.
خب، معلوم است آنها دنبال منافع خودشان میگشتند. علاقهمند بودند رقیب تاریخی خود، شوروی را در ایران که گرفتار مسائل اول انقلاب بود برای همیشه از صحنه دور کنند. علاقهمند بودند یک سد محکم و استوار جلو منطقه حیاتیشان هندوستان ایجاد کنند. به همین دلیل به دنبال ایرانی منسجم با یک حکومت مرکزی قوی ولی دوست و نسبتا مرفه میگشتند و این دقیقا از مقاطع نادر تاریخی است که بارها گفتهام منافع قوی و ضعیف یک سو میشود. اگر زمامدار جامعه ضعیف آدم فهیم و مقتدری باشد و اطرافیانش بگذارند، شانس مردم است که او این نیاز طرف قوی را به نفع کشورش با درایت برطرف کند و الا همان میشود که بارها و بارها برای ما پیش آمده و آن را نادیده گرفتهایم. شما ببینید که در آن زمان شرایط ما چه بوده؟ اندیشمندان، سیاستمداران و رجال ما در چه سطحی از درک مسائل بینالملل بودند. خدا همه رفتگان را بیامرزد ولی وقتی نظرات مخالفان قرارداد را در لابهلای صفحههای تاریخ جستوجو میکنید میبینید باز هم مرحوم سیدحسن مدرس از همه بیشیلهپیلهتر اذعان میکند که من رجل سیاسی نیستم، یک نفر آخوندم و از رموز سیاست سر درنمیآورم اما استنباط میکنم که این قرارداد بد است. اما همانهایی که ادعای سیاست هم میکردند تنها موردی را که مدنظر قرار نمیدادند شرایط <شبهاشغال> کشور بود. خواهش میکنم هیجانزده نشوید! تکرار میکنم قرارداد بهخودی خود سربهزیری میآورد اما بررسی کنید که طرفین قرارداد چه کسانی بودند. یک طرف انگلستان زورگو و گردنکلفت و متجاوز؛ ابرقدرت جهان و از آن طرف کشوری بیدروپیکر، بیدرودروازه، فقیر و بیتدبیر با مشتی رجال اکثرا خودخواه و بیسواد و مغرور. یک طرف انگلستانی که به گفته خودش، آفتاب در امپراتوریاش غروب نمیکند، و آن طرف کشوری که سلطانش لااقل خوب میداند که سلطنتش را مدیون توافق روسیه بعد از جنگهای دوره فتحعلیشاه است که قول داده بود سلطنت را در اعقاب عباسمیرزا نگاه دارد و حالا برای حفظ این قول بین متعهد قدیم و متولی جدید متزلزل و سرگردان باقی مانده. وانگهی، از همه این حرفها گذشته، شرایط زمانی را دریابید. جنگ بینالمللی اول تمام شده، دولت عثمانی فروپاشیده، کشورهای کوچک و بزرگ از تکهپارههای عثمانی در حال شکلگیری است. مرزها قرار است مشخص شود و سرحدات ایران با توجه به تجاوزی که روسها و عثمانیها تا همان یکی دو سال قبلش به خاک این سرزمین داشتند بهشدت در خطر از دست رفتن است. هنوز بسیاری از رجال آگاه از اینکه بندر محمره (خرمشهر زیبای بعدی) جزو لاینفک این سرزمین است تردید دارند! و در چنین حال و هوایی و چنین روزگاری است که وثوقالدوله میرود و از ترس شرایط، تن به چنین قراردادی میدهد که خود میگوید قراردادها همیشه قابل پاره شدن هستند اما مملکت پاره را نمیشود ترمیم کرد. از شجاعت وجودیتان استفاده کنید. کمی فکر کنید. خیلی هم بیحساب این کار را نکرد، چه آینده هم نشان داد که با رد این قرارداد انگلیسیها هم به راحتی دست از سر ما برنداشتند و همانطور که قبلا گفتم اولین قدمی که برداشته شد، کودتایی بود که در عرض کمتر از دو سال ردیف کردند تا با کمک بانیان همان کودتا جشن الغای قرارداد ۱۹۱۹ را برگزار کند. وانگهی از همه این حرفها گذشته، ارزش هر قراردادی، باور کنید، بیش از مفاد و محتویاتش، به مجریان آن بستگی دارد. ببینید خود وثوقالدوله چه اشاره روشنی به همین مساله دارد: ...< و مملکتی که اشخاص واقف به مصالح وقت و قادر بر اجرای وظایف را فاقد باشد و یا نخواهد بشناسد از هیچ قراردادی استفاده نخواهد کرد و به طریق اولی دوام بیتکلیفی و درماندگی هیچوقت از زوال و فنای آن جلوگیری نخواهد نمود.> به این سرودهاش دقت کنید شاید وصف زمان را از مفهوم کلماتش بهتر درک کنیم.
چون بد آید هر چه آید بد شود
یک بلا ده گردد و ده صد شود
آتش از گرمی فتد مهر از فروغ
فلسفه باطلشود، منطق دروغ
و اما در انتها از آنجا که دوست دارم تا حدی که اطلاعاتم اجازه میدهد در هر موردی به تمامی زوایا و نقاط روشن و تاریک قضیه بپردازم، علاقهمندم این نظرم را هم بگویم که با دیدگاههای من تنها نقطه سیاهی که در ارتباط با این قرارداد به چشمم خورد، همانا رشوه ۴۰۰ هزار تومانی بود که بین سه نفر عاقد اصلی قرارداد یعنی وثوقالدوله، صارمالدوله و نصرتالدوله تقسیم شد (بهتر است بگویم پرداخت شد، چون بعدا کار به تکذیب کشید) که رندانه عرض کنم، شاید، تکرار میکنم شاید، دلیل پنهانی ولی اصلی عقیم ماندن قرارداد هم همین اختصاص رشوه، هبه، شیرینی یا با هر اسم دیگر به یک تیم انحصاری سه نفری است.
حسن نراقی
پینوشتها:
۱- کتاب <سلطان احمدشاه>، تالیف حسین مکی، ص ۲۹، انتشارات امیرکبیر.
۲- قفقاز و اران نام اصلی منطقهای در شمال رود ارس که از سال ۱۹۱۸ به بعد بنا بر مطامعی به <آذربایجان> مشهور شد. به مضمونی از مقدمه کتاب <آذربایجان و اران> نوشته پژوهنده ارجمند جناب دکتر عنایتالله رضا، انتشارات ایرانزمین توجه فرمایید: <در آن روز گذاردن نام آذربایجان بر بخشی از قفقاز اعتراض عده کثیری از میهنپرستان آذربایجان تاریخی منجمله شیخمحمد خیابانی و اسماعیل امیرخیزی و احمد کسروی را سبب گردید تا آنجا که به فکر تغییر نام آذربایجان به <آزادیستان> و یا <آزادستان> افتادند. اما اکنون با گذشت نسلها کمتر کسی میداند که از سرزمین ترکیزبانان قفقاز تا قبل از سال ۱۹۱۸ هرگز به نام آذربایجان در هیچ سند تاریخی نامی برده نشده است... اما در نهایت این نام با کمک تنی چند از مورخان و نویسندگان و شاعران شوروی و با قصد ایجاد این تصور که گویا <آذربایجان سرزمینی است دونیمگشته که بخشی در شمال و بخشی در جنوب ارس> و سپس با نالههایی که از این <جدایی> سر دادند و گلههایی که از روزگار کردند آرام، آرام و با گذشت زمان تثبیت شد.>
۳- یکی از دلایل شروع قرارداد نافرجام ۱۹۱۹ اطلاعی است که سیدضیاءالدین طباطبایی (نخستوزیر بعد از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ شمسی) توسط دوستان انگلیسی خود به دست میآورد که نمایندگان انگلیس به صورت جدی مشغول مذاکره و عقد قرارداد با شیخ خزعل در خوزستان میباشند و این اطلاعات را در اختیار وثوقالدوله قرار میدهد. شیخ خزعل در سالهای بعدی در دوره رضاشاه توسط ایادی نامرئی در خواب خفه شد.
۴- مرحوم ملکالشعرا بهار در <تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران> جلد ۲، ص ۱۶۳ میآورد:
<روابط سلطان احمدشاه با دولت بریتانیا خوب نیست، او فعالیتهای سیاسی زیادی در پاریس و سوئیس به کار میبرد تا بلکه توجه دولت آمریکا با فرانسه را به سوی ایران معطوف دارد تا شاید رقیب جدیدی برای انگلستان در ایران به وجود آورد و یکی از مسائلی که تشکیل کابینه وثوقالدوله و عقد قرارداد ۱۹۱۹ را بدان شکل تسریع کرد همین مساله بود.>
۵- اسناد محرمانه وزارت خارجه بریتانیا، جلد اول، ص ۲۹۳، انتشارات کیهان، دکتر جواد شیخالاسلامی.
پینوشتها:
۱- کتاب <سلطان احمدشاه>، تالیف حسین مکی، ص ۲۹، انتشارات امیرکبیر.
۲- قفقاز و اران نام اصلی منطقهای در شمال رود ارس که از سال ۱۹۱۸ به بعد بنا بر مطامعی به <آذربایجان> مشهور شد. به مضمونی از مقدمه کتاب <آذربایجان و اران> نوشته پژوهنده ارجمند جناب دکتر عنایتالله رضا، انتشارات ایرانزمین توجه فرمایید: <در آن روز گذاردن نام آذربایجان بر بخشی از قفقاز اعتراض عده کثیری از میهنپرستان آذربایجان تاریخی منجمله شیخمحمد خیابانی و اسماعیل امیرخیزی و احمد کسروی را سبب گردید تا آنجا که به فکر تغییر نام آذربایجان به <آزادیستان> و یا <آزادستان> افتادند. اما اکنون با گذشت نسلها کمتر کسی میداند که از سرزمین ترکیزبانان قفقاز تا قبل از سال ۱۹۱۸ هرگز به نام آذربایجان در هیچ سند تاریخی نامی برده نشده است... اما در نهایت این نام با کمک تنی چند از مورخان و نویسندگان و شاعران شوروی و با قصد ایجاد این تصور که گویا <آذربایجان سرزمینی است دونیمگشته که بخشی در شمال و بخشی در جنوب ارس> و سپس با نالههایی که از این <جدایی> سر دادند و گلههایی که از روزگار کردند آرام، آرام و با گذشت زمان تثبیت شد.>
۳- یکی از دلایل شروع قرارداد نافرجام ۱۹۱۹ اطلاعی است که سیدضیاءالدین طباطبایی (نخستوزیر بعد از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ شمسی) توسط دوستان انگلیسی خود به دست میآورد که نمایندگان انگلیس به صورت جدی مشغول مذاکره و عقد قرارداد با شیخ خزعل در خوزستان میباشند و این اطلاعات را در اختیار وثوقالدوله قرار میدهد. شیخ خزعل در سالهای بعدی در دوره رضاشاه توسط ایادی نامرئی در خواب خفه شد.
۴- مرحوم ملکالشعرا بهار در <تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران> جلد ۲، ص ۱۶۳ میآورد:
<روابط سلطان احمدشاه با دولت بریتانیا خوب نیست، او فعالیتهای سیاسی زیادی در پاریس و سوئیس به کار میبرد تا بلکه توجه دولت آمریکا با فرانسه را به سوی ایران معطوف دارد تا شاید رقیب جدیدی برای انگلستان در ایران به وجود آورد و یکی از مسائلی که تشکیل کابینه وثوقالدوله و عقد قرارداد ۱۹۱۹ را بدان شکل تسریع کرد همین مساله بود.>
۵- اسناد محرمانه وزارت خارجه بریتانیا، جلد اول، ص ۲۹۳، انتشارات کیهان، دکتر جواد شیخالاسلامی.
منبع : روزنامه اعتماد ملی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست