یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

راز رسیدن


راز رسیدن
دست هایم را می خواهم بگشایم به پهنای تنهایی و وسعت اندوهم اما می دانم که شدنی نیست، می خواهم قلبم را بال و پر پرواز دهم تا دور حرمت طواف کند اما می دانم که بال پرواز در حریم تو را ندارم، نگاهم را به بلندای افق می دوزم، شاید بتوانم روزنه ای از فراسوی عشق تو را نصیب چشمان خسته ام کنم اما می دانم که بر بلندایی که تو قرار داری، نگاهم نمی تواند راه یابد.
در برهوت این همه بی کسی وقتی به خودم می آیم که پابرهنه روبه روی ضریح تو زانو زده ام و قصه های تنهایی ام، غصه های پنهانی ام و ‎.‎.‎. به سوی تو جاری شده اند.‎.‎. در این بارگاه بزرگ، عظمت توست که بر ما پا برهنگان کوچک خواهد بارید. حالا می دانم راز رسیدن به تو تنها در پابرهنگی است، می دانم راز رسیدن به تو در قلب های شکسته و سینه های تب دار است. سلام به تو و تمام بزرگی ات، سلام به تو که «ادخلوها بسلامٍ آمنین» هستی که سلام شایسته توست.


[فاطمه فیضی]
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید