شنبه, ۲۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 11 May, 2024
مجله ویستا

رانندگی در هوای مه آلود


رانندگی در هوای مه آلود
صلح خاورمیانه و عملیاتی کردن مفاد مذاکرات آناپولیس در اواخر سال گذشته میلادی با توجه به واقعیات منطقه ای بیش از پیش غیر قابل دستیابی به نظر می رسد. حداقل اینکه جورج بوش انتظار داشته است تا پایان سال ۲۰۰۸ این موضوع پیچیده و مشکل هزارتوی سیاسی، مذهبی، نژادی و فرهنگی منطقه ای به سرانجام برسد، با توجه به عملکرد نیروهای تاثیرگذار داخلی، منطقه ای و بین المللی با تردیدهای اساسی روبرو می باشد. سفر هفته اخیر " کاندولیزا رایس " وزیر امور خارجه آمریکا به منطقه و مذاکرات فشرده وی در بیت المقدس و رام الله با مسئولان اسرائیلی و فلسطینی و سخنان وی در کنفرانس مطبوعاتی با خبرنگاران بیش از آنچه منعکس کننده واقعیات جاری باشد نمود یک تقلای بی حاصل در ظرف زمانی مورد نظر خواهد بود.
خانم رایس در کنفرانس مطبوعاتی رام الله که پس از مذاکره با " محمود عباس " رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین انجام گرفت گفته است " آمریکا باور دارد که دستیابی به پیمان صلح بین طرف های اسرائیلی و فلسطینی تا پایان سال میلادی جاری ممکن است ". این در حالی است که در اظهارات هفته های اخیر مقامات اسرائیلی و فلسطینی و همچنین شکاف های درونی در دولت تل آویو و مناطق خودگردان، فضای خاکستری و سرشار از یاس و نومیدی بر امور حاکم بوده است. در چنین شرایطی مقدمه چینی برای سفر جورج بوش به منطقه توسط رایس، هر چند که می تواند در پروسه صلح تحرک تازه ای را بوجود آورد ولی به همان دلایل داخلی، منطقه ای و بین المللی چشم انداز مورد نظر را سخت تر از پیش بینی های خوشبیینانه کرده است.
● وضعیت داخلی :
در اسرائیل هم اکنون کابینه " ایهود اولمرت " در خصوص روند برچیدن شهرک های یهودی نشین و موقعیت بیت المقدس شرقی در طی توافقات نهائی صلح، دچار چند دستگی و اختلافات متعددی است. موقعیت نخست وزیر در ماه های اخیر به خصوص پس از ناکامی در جنگ ۳۳ روزه لبنان و اتهامات مبنی بر فساد مالی به شدت متزلزل شده است و تهدید بعضی از احزاب متحد افراطی در کابینه برای خروج که می تواند به سقوط دولت منجر شود، دست وی را برای تصمیمات اساسی بسته است. شبح اپوزیسیون به رهبری " بنیامین نتانیاهو " رهبر حزب لیکود هم اینک آن چنان بر سر اولمرت سنگینی می کند که نخست وزیر را از ریسک یک تصمیم بزرگ منصرف خواهد کرد. در عرصه سیاسی فلسطین نیز اوضاع تقریبا همچون رقیب چندان پایدار نیست و شکاف کنونی بین دولت خودگردان و جنبش حماس که به جدائی سرزمینی و شکاف سیاسی، اجتماعی منجر شده آلترناتیو تصمیم گیر در این سوی ماجرا را نیز به محاق برده است. اینکه در فلسطین جنبش فتح " محمود عباس " با رقیب اسلامگرای خود جنبش حماس در قهر سیاسی و درگیری نظامی قرار دارند هرگونه مصالحه ای را از مشروعیت و توان ملی تهی می کند. شاید تنها نقطه امید در قسمت فلسطینی ماجرا، مذاکرات تازه گروه های فلسطینی به میانجیگری مصر در قاهره باشد که به توافقات حداقلی در خصوص برقراری آتش بس با اسرائیل نزدیک شده اند. اراده بیرونی برای دستیابی به یک هدف معین و بنیادین بدون وجود بستر مساعد درونی هرگونه راه حل و تحرک اساسی در مورد تصمیات بزرگ را متزلزل و تا حدودی غیر قابل تحقق خواهد کرد.
● وضعیت منطقه ای :
معضلات و مسائل منطقه خاورمیانه به طور کامل با همدیگر و محیط پیرامونی ارتباط ارگانیک داشته و می توان از آن به عنوان یک مجموعه به هم پیوسته در چارچوب " بحران های زنجیره ای " یاد کرد. فلسطین از دهه ۵۰ میلادی به نوعی کانون بحران های منطقه ای تلقی شده و اکثر رویدادهای اتفاق افتاده تحت تاثیر این موضوع قرار داشته است. نقطه کانونی شدن فلسطین در بحران های منطقه ای خود به خود خصوصیت منحصر به فرد دیگری را نیز به موضوع افزوده است و آن اینکه تضادها و رقابت های منطقه ای در قالب دو گرایش حول مشکل فلسطین آرایش داده شده است. مذهب و نژاد دو عامل اصلی در این ماجرا می باشند که واقعت بنیادگرائی منطقه ای و ناسیونالیسم عربی را در خود پوشش می دهند. از یک طرف ایالات متحده و مجموعه غرب بواسطه نزدیکی تمدنی به رژیم اسرائیل و جبران تاوان جنایات گذشته در خصوص بی عدالتی بر علیه یهودیان در طول جنگ جهانی دوم تا حدود زیادی به طور یکجانبه منافع این کشور را در مقابل منافع نادیده گرفته شده فلسطین و درخواست های منطقه ای ترجیح می دهند. از طرف دیگر میانه روهای عرب که هم اینک خود را پشت سر حمایت از محمود عباس قرار داده اند و اسلامگرایانی که فراتر از ویژگی عربی به عنوان اخوت دینی از حماس حمایت می کنند دو بال این پرنده مجروع بوده اند که صلح خاورمیانه را با بن بست روبرو کرده اند. در چنین وضعیت و آرایش نیروهای منطقه پیرامونی دستیابی به صلح بین اسرائیل و فلسطین در شرایط بحرانی کنونی چندان قابل دسترس نمی باشد.
● وضعیت بین المللی :
شاید بتوان شرایط بین المللی را برای برقراری صلح در خاورمیانه با توجه به تعمیق بحران در این نقطه از جهان و ارتباط آن با پدیده هیولا وار تروریسم بین المللی، تنها نقطه مثبت در این پرونده به حساب آورد. هر چند که ایالات متحده همواره به عنوان بزرگترین حامی اسرائیل خود به اصلی ترین عامل عدم دستیابی به صلح منصفانه در این ماجرا شناخته می شود ولی به تازگی این کشور نیز با وضعیت دگرگون شده ای روبرو می باشد که الزامات متفاوتی را ایجاب می کند. قدرت و توانائی رو به افزایش بنیادگرائی و رادیکالیسم منطقه ای که به خصوص پس از حمله به افغانستان و عراق جهش دو چندانی یافته است بازیگران بزرگ بین المللی را به درک منطقی تری از بحران خاورمیانه متقاعد کرده است. هر چند که هنوز نیز واشینگتن و تا حدودی بروکسل با خط کشی دگم در مورد نیروهای ذی نفع و تاثیرگذار از درک و شناخت واقعی مسائل دور می باشند ولی بستر مساعد به صورت تئوریک برای پذیرش صلح منصفانه مهیا شده است. سفر ماه گذشته " جیمی کارتر " رئیس جمهور اسبق آمریکا و مذاکرات فشرده وی با تمام بازیگران درونی و پیرامونی مسئله، بدون خط کشی های مرسوم ساخت قدرت در واشینگتن، به میزان زیادی میل و اشتیاق به تفاهم حداقلی را افزایش داده است. به طور کلی با توجه به عمق بحران نمی توان با سخن امروز رایس و دیروز بوش در مورد دستیابی به صلح قبل از پایان سال میلادی همراه بود. اما در این میان الزام حل و فصل مسائل و معضلات منطقه ای در نقطه کانونی آن در فلسطین و اسرائیل یک واقعیت غیر قابل انکار است که حداقل در طی سال های آتی می بایست مورد توجه و تامل بازیگران داخلی، منطقه ای و بین المللی جهت پذیرش رویکردهای پراگماتیستی قرار گیرد.
اردشیر زارعی قنواتی
منبع : پایگاه اطلاع‌رسانی فرهنگ توسعه