پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

خود سازی، نخستین گام اصلاحات


خود سازی، نخستین گام اصلاحات
نیک خواهی خدمت به انسانها بِه سازی زندگی مردمان مبارزه با ناهنجاریها و…ارزش است ارزشی بنیادین و مورد پذیرش و احترام انسانها و به فرموده امام علی(ع): سعادت کامل و خوشبختی شامل:
(من کمال السعادة السعی فی اصلاح الجمهور.)۱
این ارزش با تمام والاییهایی که دارد شاخ و برگ نگستراند و نقش نیافریند و نپاید و به کمال و به تمام رخ ننماید مگر این که در نخستین گام اصلاح گران در کشور وجود خویش ناهنجاریها را به هنجار آورده باشند.۲
آنان که در اندیشه و در تکاپویند که نور این ارزش را در زوایای زندگیها بتابانند بایستی پیش از هر تلاش و هر جنبشی برای اصلاح در زوایای وجود خود از نور آن پرتو گیرند.
در آغازین گامها در آنِ حرکت و جنبش اصلاحی خشکاندن ریشه پدیده های
ارزش سوز شرط است. تا این شرط به حقیقت نپیوندد ریشه پدیده های ارزش سوز سوزانده نشوند جامعه اصلاح نمی شود و حرکت به سوی آرمانهای اصلاحی را نمی آغازد.
تکلیف نخست خویشتن خویش سازی است آن گاه دگرسازی و جامعه سازی. این اصلی است در اسلام اصلی بلند و جاودانه. نمی شود دیگران را به نیکی فرمان داد و خود را فراموش کرد که این با طبیعت انسانی ناسازگار است و با قرآن ناهمخوان .
(أتأمرون النّاس بالبرّ وتنسون انفسکم و انتم تتلون الکتاب افلا تعقلون.)۳
آیا مردم را به نیکی فرمان می دهید و خود را فراموش می کنید با این که شما کتاب [خدا] را می خوانید؟ آیا [هیچ] نمی اندیشید؟
(برّ) هر نیکی و نیکوکاری را فرا می گیرد; چه در حوزه مسائل فردی و چه در زمینه پدیده های اجتماعی. آنان که خواهان گسترش نیکیها و حرکتهای اصلاحی در جامعه اند و مردم را به آن سو فرا می خوانند و از آنان می خواهند که (تعاون بر برّ)۴ و (تواصی به حق) و (تواصی به صبر) داشته باشند شایسته است پیش از آن خود را به این ارزشها بیارایند تا شعاع گفتارشان بر کردارشان پرتو افکند و دیگران را نیز روشنایی و امیدواری بخشد.
(یا ایّها الّذین آمنوا لم تقولون مالا تفعلون کبرمقْتا عنداللّه ان تقولوا مالاتفعلون .)۵
ای کسانی که ایمان آورده اید چرا چیزی می گویید که انجام نمی دهید؟ نزد خدا سخت ناپسند است که چیزی را بگویید و انجام ندهید.
بر این اساس آنان که اصلاح جامعه را عهده دارند و مردمان را به سمت و سوی حکومت جهانی (مصلح کل) فرا می خوانند باید نخست در صلاحِ خود
پیش قدم باشند تا بتوانند این زمینه را به وجود آورده و آن را بگسترانند:
نفس خود ناکرده تسخیر ای فلان
چون کنی تسخیر نفس دیگران
نفس را اول برو در بند کن
پس برو آهنگ وعظ و پند کن
(چوپان زاهدی را دیدند که گرگ بین گوسفندانش حرکت می کند; اما به آنان صدمه نمی رساند.
گفتند: از کی گرگان با گوسفندان تو صلح اختیار کرده اند؟
گفت: از آن زمان که چوپانشان با خدای خویش صلح کرده است.)۶
این واقعیتی است روشن و انکارناپذیر که اگر رهبران و مصلحان جامعه پیش از رهایی و آزادی بخشی دیگران خود را از اسارت هواهای نفسانی برهانند و به آزادی معنوی دست یابند و بین خود و خدا را اصلاح کنند در اصلاح اجتماعی کامیاب تر و موفق تر خواهند بود. روشن است کسی که چیزی در کف ندارد نمی تواند بخشنده آن به دیگری باشد:
قطعه ابری که بود ز آب تهی
کی تواند که دهد آب دهی
ذات نایافته از هستی بخش
کی تواند که شود هستی بخش
سیدبن طاووس از دست پروردگان مکتب تشیع بزرگوار و اهل کرامت دارای آثار بلند در خودسازی دعا ونیایش برای فرزند خویش وصیت نامه ای سامان می دهد که در آن نکته ها و پندهای عالی از کلک ناب نگارش بر صفحه کاغذ ساری می شود از جمله به او سفارش می کند: به خویشتن خویش بپرداز پیش از آن که به دیگران بپردازی.
(جماعتی نزد من آمدند و خواستند بین مردمی که اختلاف دارند بر عادت فقیهان و علمای گذشته داوری کنم و امور طرفین اختلاف را اصلاح کنم.پس به آنان گفتم… من در این زندگی دراز موفّق نشدم که میان این دو دشمن [عقل و نفس]
داوری کنم یا میان آنها سازشی به وجود آورم که چشمم روشن گردد و منازعه و اختلاف آنها برطرف گردد. پس کسی که می داند که در مدتی دراز از انجام دادن داوری ناتوان بوده است چگونه در امری وارد شود که داوریهای بی شمار و بی پایان ویژه آن است.)۷
● خودسازی و جامعه پردازی
سامان یابی فردی (تربیت) و سامان دهی اجتماعی (سیاست) دو اصل بلند و دو رکن بنیادین آموزه های اسلامی بشمارند. این دو اصل خلاصه و عصاره معارف ناب قرآنی و روایی اند پیامبر گرامی اسلام(ص) و امامان(ع) همگی در تلاش و تکاپو بوده اند که این دو مهم را در روح و روان انسانها و در جامعه انسانی سریان دهند و روحها و روانها را با آن بیارایند و با آنها زنگارهای بی تربیتی و ناهنجاری و آشفتگی و حدومرز نشناسی را از ساحَت جامعه بزدایند.
جان مایه و روح این دو اصل را می توان در قالب دو واژه (صلاح) و (اصلاح) نشان داد.این دو واژه در فرهنگ دینی در بردارنده پیام خودسازی و جامعه پردازی اند.
بنابراین آن که می کوشد زمینه پیرایش و پرورش و فلاح و صلاح خود و اصلاح و آرایش جامعه را فراهم سازد از او به عنوان:صالحِ مصلح یاد می شود. در برابر آن که خود و جامعه را به سمت وسوی فساد و فرومایگی می کشاند و آلودگی روحی و اجتماعی را گسترش می دهد به عنوان: فاسدِ مفسد شناخته می شود.از رویارویی این دو جریان فکری و عملی چهره های راست قامت و استوار و چهره های نگون بخت و نگون سار در بستر تاریخ رخ می نماید که شناخت و شناساندن آنان کاری است قرآنی و تکلیفی است ایمانی:
(افمن یمشی مکبّـاً علی وجهه اهدی امّن یمشی سویّا علی صراط مستقیم.)۸
پس آیا آن کس که نگون سار راه می پیماید هدایت یافته تر است یا آن کس که ایستاده بر راه راست می رود؟
بی گمان شناخت این دو جریان از زوایای گوناگون موضع رفتار گفتار کارکرد و…به مردم آگاهی و هوشیاری می دهد و آنان را در گزینشها و گرایشها راهنمایی می کند و در مسائل سیاسی و اجتماعی با آگاهی کامل و شناخت دقیق با این چهره ها روبه رو می شوند.از این روی قرآن کریم با بیان دقیق خویها و ویژگیهای روحی و نشان دادن واکنشهای اجتماعی و کارکردهای این دو جریان به نگارگری شخصیت فردی و اجتماعی آنان پرداخته ومی فرماید:
(ومن النّاس من یعجبک قوله فی الحیوة الدنّیا و یُشهد الله علی ما فی قلبه و هو الدّ الخصام واذا تولّی سعی فی الأرض لیفسد فیها و یهلک الحرث و النّسل والله لایحبّ الفساد واذا قیل له اتق اللّه اخذته العزّة بالأثم فحسبه جهنّم و لبئس المهاد. و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات اللّه واللّه رؤف بالعباد.)۹
و از مردم کسانی هستند که گفتار آنان در زندگی مایه شگفتی تو می شود [در ظاهر دوستی می ورزند] و خدا را بر آنچه در دل دارند گواه می گیرند [این در حالی است که] آنان سرسخت ترین دشمنانند.[نشانه آن این است که] هنگامی که روی برمی گردانند [و از نزد تو خارج می شوند] در راه فساد در زمین می کوشند و زراعتها و چهارپایان را نابود می سازند [با این که می دانند] خدا فساد را دوست نمی دارد. و هنگامی که به آنان گفته شود: از خدا بترسید! [خیره سری آنان بیش تر می شود و]
خیره سری آنان را به گناه می کشاند. آتش دوزخ برای آنان کافی است و چه بد جایگاهی است. بعضی از مردم [بسان علی(ع) در لیلة المبیت] جان خود را به خاطر خشنودی خدا می فروشند و خداوند نسبت به بندگان مهربان است.
روح و پیام این آیات این است که: همواره انسانهای ناب کردار و پاک و بی آمیغ در برابر انسانهای فاسدِ مفسد وجود داشته اند که دسته اوّل مانند باران رحمت بر همگان باریده اند هم خود پاک زیسته و هم دیگران را به پاکی فرا خوانده و شادابی و حرکت و حیات آفریده اند.
دسته دوم ملخ گونه به غارت و تباهی نسل و حرث اجتماع و اقتصاد جامعه پرداخته و جز زیان چیزی به جای نگذاشته اند.۱۰ این گروه با سخنان پوچ و تبلیغات گسترده خویش گوشها را کر و چشمها را کور کرده و با هزینه کردن خدا و دین دست به فریب و گمراه ساختن مردم زده و بزرگ ترین کینه توزترین دشمنیها را نسبت به بندگان خدا روا داشته اند.در برابر انتقادها و پیشنهادهای خیرخواهانه ایستاده و خیره سری کرده و برنامه و کارکرد خود را بی عیب و تمام پنداشته و از هر گونه تلاش برای اصلاح خویش وخویشان سرباز زده و به سامان دهی کارهای خود نپرداخته اند.هرگاه دستشان به حکومت و مدیریت هم رسیده جز فساد و تباهی به بار نیاورده اند.در برابر آنان انسانهای خودساخته و خداباوری بوده و هستند که بی نام ونشان و بدون سروصدا و هیاهو و جنجال آفرینی راه خدمت به خلق و بندگی آفریدگار را برگزیده و در راه گسترش ارزشها و استوارسازی خط صلاح و اصلاح از هیچ کوششی دریغ نورزیده اند.دو گروه در این دو جریان نقش مهم اساسی و کلیدی دارند: عالمان (ارزشگذاران) و حاکمان(قدرتمندان).
صلاح و فساد این دو گروه در قلمرو وجود و پیرامون خود آنان نمی ماند بلکه به همه جا سریان می یابد و بر بسیاری از روحها و روانها و زندگیها سایه
می گستراند و در آنها اثر ماندگاری می گذارد.
پیامبر اسلام(ص) می فرماید:
(صنفان من امتی اذا صلحا صلحت امّتی و اذا فسدا فسدت امّتی قیل یا رسول اللّه و من هم؟ قال: الفقهاء و الأمراء.)۱۱
صلاح و فساد دو گروه از پیروان من در صلاح و فساد امت اثرگذار است.پرسیده شد: آن دو گروه کیانند؟
فرمود: فقیهان و عالمان در دین و حاکمان.
عالم و حاکمی که در جبهه جهاد اکبر شکست خورده و نتوانسته است بر نفس خود لجام بزند هوسها و هواها از هر سوی بر او یورش آورده اند زمام کار خویش را به شیطان نفس سپرده چگونه می تواند به اصلاح دیگران برخیزد و به سامان امور همّت گمارد.
تا بُت نفس حیوانی از سر راه برداشته نشود هر حرکت اصلاحی بی نتیجه و ابتر است.
مصلحِ صالح زمان ما امام خمینی در این باره می گوید:
(ما تا اصلاح نکنیم خودمان را نمی توانیم کشور خودمان را اصلاح کنیم. هر کسی باید از خودش شروع کند…. بعد از این که خودش را اصلاح کرد آن وقت دنبال این باشد که دیگران را اصلاح کند.)۱۲
یا:
(این (مَن) را اگر انسان زیر پا گذاشت و (او) شد اصلاح می کند همه چیز را.)۱۳
یا:
(هر اصلاحی نقطه اولش خود انسان است. اگر چنانچه خود انسان تربیت نشود نمی تواند دیگران را تربیت کند.)۱۴
آن باغبان آگاه و هشیار هماره بر وجین کردن علفهای هرز از مزرعه جانها و روانها پای می فشرد.
او بر این باور بود که اصلاح گر اجتماعی باید تابلوی تمام نمای هماهنگی گفتار و کردار باشد. همیشه و در همه حال و در تمامی آنات زندگی چه در سختیها و تنگناها و چه در گشایشها و راحتیها از رفتار برابر اصول دست بر ندارد آنچه انجام می دهد با گفتارش همخوانی داشته باشد.اگر چنین شد و عالمی خودساخته به ساختن اجتماع خویش پرداخت بی گمان جامعه را دگرگون می کند و ناپاکیها و ناهنجاریها را از ساحت جامعه می زداید و دلها را با نور حق صفا می دهد:
(اگر چنانچه انسان خودش متحول بشود به یک انسانی که تحت تربیت انبیاء انسان می شود جامعه به تبع او به ترقی می رسد. گاهی یک فرد در جامعه موجب فساد می شود و گاهی یک فرد در جامعه موجب صلاح می شود….
اگر یک روحانی در یک محل یک روحانی متعهد باشد آن محل را تصفیه می کند. اگر در هر یک از بلاد چند نفر روحانی باشند که آنها
آن طور که باید آن طور که دستور اسلام است باشند از باب این که مردم تبعیت از آنها می کنند مردم هم اصلاح می شوند و با اصلاح مردم یک جامعه صحیح پیش می آید.)۱۵
به گفته مقام معظم رهبری: گرچه آب پاک و پاکیزه کننده است; امّا آب هم به پاکیزه شدن نیازمند است.
فضای طبیعی و تکوینی عالم به گونه ای است که هرچند گاهی آن آب بخار می شود و به بالا می رود سپس با پدیدار شدن باد و ابر و باران به آب خالص تبدیل می گردد و در مرحله سوم به سوی پایین سرازیر می شود هر اهل معرفتی وهر مصلح و رهبری که جلودار جامعه است و به عنوان هادی و پیش برنده مردمان به سوی ارزشها و کمال انسانی شناخته می شود باید این دگردیسی پالایش و عروج را داشته باشد و بکوشد که هماره درون خویش را پالایش کند ۱۶ دل از آلودگیها پاک بدارد و با پروردگار و با جمال جهان آرا پیوند ژرف و ناگسستنی داشته باشد:
(هرکس به تناسب سنگینی بار خود به تقویت این رابطه با خدای متعال احتیاج دارد. اگر توانستیم این رابطه را تقویت کنیم کارهامان اصلاح خواهد شد. راهمان باز خواهد شد ذهنمان روشن خواهد شد و اُفق مقابل ما روشنی خواهد یافت. قدم اول این است. امّا اگر این گره را باز نکردیم کارهای ما به سامان لازم نخواهد رسید.)۱۷
این رهنمودها الهام گرفته از فرهنگ ناب قرآنی است که پرهیزگاری و پاکی جان را سرمایه و پشتوانه ای می شمارد برای برون رفت از فتنه ها و مشکلها و نابسامانیهای فردی و اجتماعی:
(من یتّق اللّه یجعل له مخرجا.)۱۸
هرکس از خدا پروا کند[خدا] برای او راه بیرون شدنی قرار می دهد.
آن که با سلاح تقوا و خویشتن بانی گام در میدان اصلاح و ناهنجارزداییهای اجتماعی می گذارد کم تر دچار لغزش و لرزش می شود.
تقوا چونان چراغ فروزانی است که به ذهن و فکر اصلاح گران روشنی می بخشد و افقهای نوین و راههای برین را در برابر آنان می گشاید:
(ان تتّقوا اللّه یجعل لکم فرقانا.) ۱۹
اگر از خدا پروا دارید برای شما [نیروی] بازشناسی حق از باطل قرار دهد.
در اسلام روی این نکته که اصلاح باید از بالا به پایین مخروط جامعه انجام بگیرد دقت ویژه شده است. این با فطرت و سرشت و طبیعت انسان سازگاری ژرف و همه سویه دارد.
تنها زمامدار صالح است که تواند پاکی صفا و رستگاری را در جامعه بگستراند. زمامدار ناصالح به هیچ روی نمی تواند انسانها و جامعه ای سالم و صالح بسازد.این مسأله از چنان اهمیت و جایگاه و ژرفایی در این مکتب برخوردار است که اگر مردم از زمامدار ستم پیشه پیروی کنند گرچه خود راه صلاح را در پیش بگیرند و نیکوکار باشند بلای خانمانسوز که زمامدار تبه پیشه می آفریند زندگی نیکان جامعه را هم دستخوش بلا می سازد و عذاب الهی گریبانشان را خواهد گرفت; ولی اگر زمامدار صالح بود و مردم از او پیروی کردند و به فرمانش گردن نهادند اگر اشتباه گناه و لغزشی در زندگی داشته باشند گرفتار عذاب نمی شوند و خداوند چتر رحمت خود را بر سر آنان می گستراند.
پیامبر اسلام(ص) می فرماید:
(لاُعذّبنّ کلّ رعیّة فی الاسلام اطاعت اماماً جائراً لیس من اللّه عزّوجلّ و ان کانت
الرّعیّة فی أعمالها برّة تقیّة ولأعفونّ عن کلّ رعیّة فی الاسلام أطاعت إماماً هادیاً من اللّه عزّوجلّ و ان کانت الرّعیّة فی أعمالها ظاعة سیئة.)۲۰
اگر مردمانی از پیشوای ستم پیشه پیروی کردند گرچه خود راه نیکی و پرهیزگاری را پیشه کنند سزاوار کیفرند.
و اگر از رهبر هدایت شده و مورد تأیید خداوند پیروی کنند سزاوار بخشش خواهند بود گرچه به گناه آلوده باشند.
مقام معظم رهبری از این حدیث شریف چنین نتیجه می گیرد:
(حاصل این که اگر دستگاه مدیریت جامعه صالح و سالم باشد خطاهای متن جامعه قابل اغماض است و در مسیر جامعه مشکلی به وجود نخواهد آمد; امّا اگر مدیریت و رأس جامعه از صلاح و سلامت و عدل و تقوا و ورع و استقامت دور باشد و لو در میان مردم صلاح هم وجود داشته باشد آن صلاحِ بدنه مردم نمی تواند این جامعه را به سر منزل مطلوب هدایت کند; یعنی تأثیر رأس قلّه و هرم و مجموعه مدیریت و دستگاه اداره کننده در یک جامعه این قدر فوق العاده است.)۲۱
● پیامدهای حکومت ناصالحان
به همان اندازه که حکومت گران صالح نقش سازنده در پیشرفت جامعه دارند و مردم در پرتو حکومت آنان بالندگی و پویایی می یابند و آرامش و به آسایش دست می یابند ناصالحان اصلاح طلب گمراهان داعیه دار هدایت اگر در هرم قدرت قرار بگیرند تباهی آفرین و زیانبارند.
این را می شود از لابه لای اوراق تاریخ به دَر آورد و آنان را که به نام اصلاح طلبی وقتی در هرم قدرت قرار گرفته اند فاجعه آفریده اند شناساند تا اهل عبرت عبرت بگیرند.
تاریخ نشان می دهد: هرگاه اداره و رهبری اجتماع و پستهای کلیدی در اختیار انسانهای ناشایست و آلوده افتاده است فساد و تبه پیشگی بر صلاح و رستگاری چیره گردیده و فضای جامعه به آسیبها و آفتهای فرهنگی سیاسی و اجتماعی آلوده شده است.
در تاریخ معاصر به کژراهه افتادن جریان نهضت مشروطه و رخدادهای ناگوار پس از آن دلیل روشنی است بر این سخن که چگونه غرب زدگان و خودباختگان با شعار: اصلاح گری ناهنجارزدایی تمدن نوگرایی سروسامان دادن به اوضاع سیاسی و اجتماعی مردم سالاری و … به پستهای اجرایی و قانونگذاری دست یافتند و شایستگان خداباور و مردم محور مانند مدرس را از صحنه کنار زدند و زمینه چیرگی رضاخان میرپنج را فراهم آوردند و او هم با دستاویز قرار دادن دین و دیندارنمایاندن خود به مردم فریبی پرداخت. در عزاداریها و مجلسهای روضه شرکت می جست و در روزهای تاسوعا و عاشورا پیشاپیش دسته سینه زنی ویژه خود حرکت می کرد و….در همان اوان پس از دریافت حکمِ ریاست وزرایی در بیانیه ای هدف و برنامه خود را حفظ حقوق مملکت و اجرای قانون اعلام کرد.۲۲
با آن مشی دینی و این شعار قانون گرایی مردم ستمدیده و پست شمرده شده و در استبداد قاجار گرفتار آمده و تلخی هرج و مرج چشیده را فریفت و به بند کشید و به زودی از آن خودنماییها و قانون گراییها دست برداشت و چهره واقعی و حقیقی خود را نمایاند و در برابر ارزشهای دینی و احکام ضروری دین ایستاد و پندو اندرز و هشدارهای علمای بزرگ و مراجع را نادیده انگاشت و در برابر امر به معروف و نهی از منکر آنان به ناسزاگویی پرداخت.
(مرحوم آیت اللّه شیخ عبدالکریم حائری در مورد کشف حجاب به رضاشاه تلگراف زد و در جواب فحش و ناسزا و بی ادبی شنید و معلوم شد که اعتراض فایده نداشت.)۲۳
رضاخان گستاخی را به جایی رساند که خانواده خود را بدون پوششهای لازم و به گونه زننده و خلاف شؤون و آداب اسلامی به حرم حضرت معصومه(س) آورد و حریم آن حرم را شکست. در این هنگام و در برابر این حرکت ناشایست و به دور از آموزه های اسلامی و مُنکر روشن عالم شجاع محمدتقی بافقی فریاد برآورد و علیه رضاخان و رفتار خلاف اسلام وی و خانواده اش سخن گفت که رضاخان خود وارد قضیه شد و مرد خدا را به باد کتک گرفت و با لگدهای خود او را از نوا انداخت.۲۴
اصلاحات رضاخانی با شعار مذهبی و ملی آغاز شد و به مذهب زدایی و پیروی از غرب و مرام لائیک انجامید.شهید مدرس سیر حرکت اصلاح گری به سبک رضاخانی را این گونه بیان می کند:
(ممکن است شماره کارخانه های نوشابه سازی روز افزون گردد اما کوره آهن گدازی و کارخانه کاغذسازی پا نخواهد گرفت درهای مساجد و تکایا به عنوان منع خرافات و اوهام بسته خواهد شد; اما سیلها از رمانها و افسانه های خارجی …به وسیله مطبوعات و پرده های سینما به این کشور جاری خواهد گشت به طوری که پایه افکار و عقاید و اندیشه های نسل جوان ما از دختر و پسر تدریجاً بر بنیاد همان افسانه های پوچ قرار خواهد گرفت و مدنیّت مغرب معیشت ملل مترقی را در رقص و آواز و دزدیهای عجیب آرسن لوپی و بی عفتیها و مفاسد اخلاقی دیگر خواهند شناخت مثل آن که آن چیزها لازمه متمدن بودن است.)۲۵
پیش بینیهای مدرس را نباید به دوران پهلوی ویژه ساخت. در هر زمانی که اصلاح گریها با الگوهای بیگانه و غربی پیش رود شاهد ناهنجاریهای اخلاقی و رفتارهای ضدارزشی خواهیم بود فرقی نمی کند که الگو انگلیس باشد یا آمریکا.آن روز انگلیس ملت ما را استعمار کرد و نگذاشت که کار اصلی و بنیادی در این کشور پا بگیرد امروز آمریکا با پوشش دیگر همان راه را به روشنفکران غرب زده نشان می دهد و سوگمندانه شماری هم ساده لوحانه و یا با نگاه مطلق انگاری تمدن غرب را قبله و الگو قرار می دهند و همه چیز را در مسأله پیوند با آمریکا قابل اصلاح می بینند.به هر حال در آن برهه از تاریخ دست نشانده انگلیسها به خوبی مأموریت خود را اجرا کرد و پس از کشف حجاب به دیگر ارزشهای دینی و مذهبی یورش برد و به نام پیشرفت و اصلاح گری فسادها و ناهنجاریها را رواج داد.
امام خمینی درباره اصلاح گریهای رضاخان می گوید:
(این مرد بی صلاحیت وقتی که ترکیه رفت آن جا دید که آتاتورک یک همچون کارها و غلطهایی کرده است [از همان جا] از قراری که آن وقت می گفتند تلگراف کرده است به عمال خودش که مردم را متحدالشکل کنید . و بهانه دومی که باز به تقلید از آتاتورک بی صلاحیت آتاتورک مسلح غیرصالح باز انجام داد قضیه کشف حجاب با آن فضاحت بود. خدا می داند که به این ملت چه گذشت در این کشف حجاب….)۲۶
آری این است نتیجه حاکم بودن و حکمروایی انسانهای (مسلّح غیرصالح) که اصلاح گری و سامان دهی آنان می شود انگلیسی یا آمریکایی!
از این روست که اسلام در سپردن کارها به شایستگان پای می فشارد:
(انّ اللّه یأمرکم ان تؤدّوا الامانات الی اهلها…)۲۷
خداوند فرمان می دهد که امانتها را به اهل آن وا نهید و بسپارید.
چه امانتی بزرگ تر و مهم تر از اداره جامعه و سرپرستی مردمی که در پرتو دین و شریعت می زیند و خواهان پیاده شدن اسلام و احکام آن در تمام زوایای زندگی خود هستند.
شایستگی شرط نخستین رهبری و امامت جامعه است. آن که نتوانسته است خود را از دام هواها و هوسها شهرتها و شهوتها برهاند چگونه خواهد توانست ملت و مملکت را از دوام توطئه های خارجی و فتنه های داخلی برهاند؟
باطل است آنچه مدعی گوید
خفته را خفته کـی کند بیـدار
صلاح مصلحان در نگاه امیرمؤمنان
امام علی(ع) پیشوای مصلحان و الگوی مؤمنان پیش شرط هرگونه اصلاح سیاسی اجتماعی اقتصادی و فرهنگی را صلاح و اصلاح دست اندرکاران اصلاحات می داند و می فرماید:
(عجبت لمن یتصدّی لأصلاح النّاس ونفسه اشدّ شیء فساداً.)۲۸
در شگفتم از آن که دست اندرکار اصلاح مردم است و حال آن که خود گرفتار نابسامانی است (و نیاز فراوان به اصلاح خویش دارد).
عقل و شرع بر این مسأله اتفاق دارند که سامان دهی امور جامعه امری پسندیده و خوشایند است; لکن هنگامی این پدیده نتیجه بخش است که مجریان اصلاحات شایسته مردمی اهل خدمت پای بند به قانونها و آیینها محبوب خدا و رسول و پیش از اصلاح دیگران درصدد اصلاح خویش باشند:
(کیف یصلح غیره من لایصلح نفسه.)۲۹
چگونه شخص ناصالح می خواهد دیگران را اصلاح کند.
این سخنان از مصلحی راستین است که در سراسر عمر خود و در تمام آنات و لحظه ها و برهه های زندگی کوچک ترین نقطه ضعف و کاستی نداشته است و در همه میدانهای انقلابی و اصلاحی پیشگام و جلودار بوده است.او بسان الگوی راستین خود محمد(ص) به اصلاح امت اسلامی سخت دل
می سوزاند: (حریص علیکم)۳۰ و از نابسامانیها رنج می برد: (عزیز علیه ما عنتّم)۳۱ علی(ع) به همه مصلحان پیام داد: گفتار را با کردار درآمیزند و پیش از آن که به دیگران و برای دیگران بگویند خود عامل به گفته ها و دانسته های خویش باشند:
(ایّها النّاس انّی واللّه ما احثکم علی طاعة الاّ وقد اسبقتکم الیها ولا انهاکم عن معصیة الاّ واتناهی قبلکم عنها.)۳۲
ای مردم! به خدا شما را به طاعتی برنمی انگیزم جز که خود پیش از شما به گزاردن آن برخیزم. و شما را از معصیتی باز نمی دارم جز آن که خود پیش از شما آن را فرو می گذارم.
پرداخت مصلحان به خویش پیش از پرداخت به دیگران از اولویتهای ناهنجاری زداییها و اصلاح گریهای بنیادین در یک جامعه است. آن که می خواهد کاستیها و نابسامانیها را از گستره اجتماع بزداید و زمینه رشد و فلاح و صلاح جامعه را فراهم سازد باید در نخستین خیزش و حرکت به خود بنگرد و به تعبیر قرآن: (قد افلح من تزکّی).۳۳
خردمندانه نیست که آدمی که خود در زنجیر آز در بند است و در باتلاق خواسته های نفسانی فرورفته درصدد پیرایش عیبها و کاستیها و آفتهای اجتماع برآید:
(طوبی لمن شغله عیبه عن عیوب النّاس… فکان من نفسه فی شغل والنّاس منه فی راحة.)۳۴
خوشا کسی که پرداختن به عیب خویش وی را از عیب دیگران باز دارد…. سرگرم کار خویش باشد و مردم را از گزند خود آسوده گذارد.
بویژه آنان که در جایگاه امامت و هدایت امت قرار گرفته اند و گفتار و کردارشان زیر ذره بین و نگاه همه سویه مردمان است و مردم از آنان انتظار بیش تر
و بالاتری دارند. برای اینان مسأله پرداختن به خود و نگاه به گفتار و بویژه کردارشان ضرورت و اهمیت دوچندان دارد. امام علی(ع) به همه آنان که می خواهند از این پایگاه مهم و بنیادین اجتماعی به جامعه و تاریخ و ملت خود خدمت کنند و برآنند که لباس فاخر و در عین حال پرمسؤولیت رهبری و امامت جامعه را بر دوش افکنند چنین سفارش می کند:
(من نصب نفسه للنّاس اماما فلیبدأ بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره و لیکن تأدیبه بسیرته قبل تأدیبه بلسانه ومعلّم نفسه و مؤدّبها احقّ بالأجلال من معلّم النّاس ومؤدّبهم.)۳۵
آن که خود را پیشوای مردم می سازد پیش از تعلیم دیگری باید به ادب کردن خویش پردازد و پیش از آن که به گفتار تعلیم فرماید باید به کردار ادب نماید و آن که خود را تعلیم دهد و ادب اندوزد شایسته تر به تعلیم است از آن که دیگری را تعلیم دهد و ادب آموزد.
در این دستورالعمل علوی به چند نکته مهم درباره در افتادن با ناهنجاریها و سامان دهی و اصلاح گری اشاره شده است:
الف) اگر کسی توانایی اداره و اصلاح و امامت جامعه را دارد باید خود را به مردم بشناساند و به میدان بیاید تا مردم از پرتوافشانی و خدمتهای او بهره ببرند.
ب) نخستین گام اصلاح را از خود آغاز کند.
ج) اهل عمل باشد نه اهل شعار. سیرت او گواه بر سخن و گفتار او باشد.
د) پای بندی به این اصول او را در چشمها عزیز می گرداند و پشتوانه نفوذ سخن او را در دلها فراهم می آورد.
از افلاطون پرسیدند: چه کسی شایسته تدبیر و اصلاح جامعه است؟
(قال من کان فی تدبیر نفسه حسن المذهب.)۳۶
آن که در مدیریت کشور وجود خویش روش نیک و خوبی را نشان داده باشد.افزون بر این یعنی عزیز شدن صالح اصلاح گر در روزگار خویش و در زمان حیات نام نیک او در یادها و خاطره ها و در تاریخ ماندگار خواهد شد و آنچه را انجام داده گامی که برداشته خیر روان می گردد.
عمل صالح اگر از نیت پاک و صادقانه سرچشمه گرفته باشد قرض الحسنه است و ماندگار نزد خداوند.۳۷ این که مرد روشن ضمیر و بیداردل ۳۸ در کنار مرقد شریف حضرت امام خمینی آیه شریفه زیر را تلاوت می کند و حرکت و تلاش و خیزش او را قرض الحسنه می داند و امام را مصداقی از آیه شریفه از همین باب است:
(من ذا الذی یقرض اللّه قرضاً حسناً فیضاعفه له اضعافاً کثیرة واللّه یقبض ویبسط والیه ترجعون.)۳۹
کیست آن که به خدا وام نیکویی دهد تا [خدا] آن را برای او چند برابر بیفزاید؟ خداست که تنگی و گشایش پدید می آورد. و به سوی او بازگردانده می شوید.
این آیه و آیه های پس از آن از نقش رهبری و اصلاح گری امت موسی(ع) در بنی اسرائیل سخن می گویند و نشان می دهند: اگر کسی با نیتی پاک درست و صادقانه و از روی احساس وظیفه به اصلاح جامعه همت گمارد و عرصه دار این میدان شود راهی پررهرو و پربرکت خواهد داشت و خداوند مهر و دوستی او را در دلها جای خواهد داد و مردم در برابر این عبد صالح فرمانبردار خواهند بود.
روشن است که تمام این بزرگیها و عزتها در گرو این نکته است که مصلح باید صالح باشد:
(قد الزم نفسه العدل فکان اوّل عدله نفی الهوی عن نفسه.)۴۰
آن که خود را به اجرای عدالت پای بند کرده نخستین گامش در این راه زدودن هوا و هوس از درون خویش است.
در درازای تاریخ در قرنها و عصرهای گوناگون انسانهای بسیاری همّت به اجرا و برپایی عدالت اجتماعی و گسترش آن به تمام زوایای زندگی گماشته و طرح و برنامه هایی ارائه داده اند… با این حال نتوانسته اند باتلاق اصلی ستم را در زندگی مدیران و مجریان بخشکانند به گونه ای که در نهان و آشکار طرفدار ستمدیده و دشمن ستمکار باشند و نگذارند هیچ حقی از هیچ کسی در هیچ زمانی و در هیچ سرزمینی پایمال شود.
در این بین تنها پیامبران و امامان و پیشوایان دینی راه چاره نشان داده اند و نمونه روشن آن همین کلام مولاست که به آن اشارت کردیم.
آقای محمدتقی جعفری نهج البلاغه شناس معاصر می نویسد:
(بگذارید انسانها ملاک عدالت و ستم را از درون خود دریابند. بگذارید مرز عدالت و ستم را خود مردم در درون خود خط کشی کنند. تعلیم و تربیت انسانها را از تنظیم خودخواهی آنان شروع کنید و بکوشید تا به مردم اثبات کنید که (خودِ) شما
وابسته به حق مطلق است که تعدی از بایستگی و نبایستگی را به شما تجویز نمی کند. (خود) دیگران (خود) توست و تعدی بر خود دیگران تعدی بر خویشتن است….)۴۱
برابر سازی و سامان دهی خودخواهیهای درونی عامل زیربنایی برای اصلاح گریهای بیرونی است:
(من اصلح ما بینه و بین اللّه اصلح اللّه مابینه و بین النّاس.)۴۲
آن که میان خود و خدا را به صلاح دارد خدا میان او و مردم را به صلاح آرد.
خویشتن بان و مالک بر نفس خویش
امام علی(ع) اداره و اصلاح جامعه را برکسانی که ضد ارزشها در درون جانشان راه یافته و نتوانسته اند خود را به والایی و کمال معنوی برسانند ناروا می داند.۴۳
در این باره از این آیه شریفه الهام می گیرد:
(تلک الدّار الآخرة نجعلها للّذین لایریدون علوّاً فی الأرض و لافساداً والعاقبة للمتقین.)۴۴
سرای آن جهان از آن کسانی است که برتری نمی جویند و راه تبه کاری نمی پویند و پایان کار ویژه پرهیزگاران است.
(وقایه) ریشه واژه (تقوی) به معنای نگهداری و خویشتن بانی است.۴۵ آن که شخصیت خود را از عوامل فساد و انحراف دور نگه داشته و از فروافتادن در باتلاق هوی و هوس و خودخواهی پرهیز کرده و از هرگونه هرزه گرایی و هوس پرستی دوری گزیده انسانی است باتقوا و خویشتن بان و مالک بر خویش.
مالک بودن بر نفس معنی و مفهومی جز صالح شدن و حفظ شخصیت
انسانی از گزند هر گونه آفت و آسیب درونی و بیرونی ندارد. کسی که می خواهد بر جان و مال و ناموس مردم حاکمیت و ولایت داشته باشد و درصدد اصلاح تمام ارکان و شؤون زندگی مردمان است باید نخست مالک بر خود و خویها و ویژگیهای درونی خویش شده باشد تا شایستگی اداره و اصلاح امور اجتماعی و سیاسی و اقتصادی را داشته باشد:
(و قد علمتم انّه لاینبغی ان یکون الوالی علی الفروج و الدّماء و الغنائم و الأحکام و امامة المسلمین البخیل فتکون فی اموالهم نَهْمتُة ولا الجاهل فیضلّهم بجهله ولا الجافی فیقطعهم بجفائه ولا الخائف للدّول فیتّخذ قوما دون قوم ولا المرتشی فی الحکم فیذهب بالحقوق و یقف بها دون المقاطع ولا المعطّل للسّنّة فیهلک الأمّة.)۴۶
همانا دانستید که سزاوار نیست بخیل برناموس و جان و غنیمتها و احکام مسلمانان ولایت یابد و امامت آنان را عهده دار شود تا در مالهای آنان حریص گردد و نه نادان تا به نادانی خویش مسلمانان را به گمراهی برد و نه ستمکار تا به ستم عطای آنان راببرد و نه بی عدالتی در تقسیم مال تا به مردمی ببخشد و مردمی را محروم سازد. و نه آن که به خاطر حکم کردن رشوت ستاند تا حقوق را پایمال کند و آن را چنانکه باید نرساند و نه آن که سنّت را ضایع سازد و امت را هلاک دراندازد.
در تمام بخشنامه های حکومتی حضرت امیر(ع) این نکته ها به چشم می خورد.آن حضرت که وارث جامعه ای آسیب زده و دچار انحرافها و بدعتهای فراوان بود درصدد برآمد که با حرکتی انقلابی دوره بازسازی و سازندگی را آغاز کند. البته در این کار بزرگ همتی سترگ لازم بود که امام آن را دارا بود و
در یک بیان و سخن اندوهبار چنین فرمود:
(لوقد استوت قدمای من هذه المداحض لغیّرت اشیاء.)۴۷
اگر دو پایم در این لغرشگاهها استوار ماند چیزهایی را دگرگون خواهم کرد.
از این سخن امام برمی آید که بر سر راه اصلاح گریهای وی بازدارنده های فراوان وجود داشته است. فتنه گران و آنان که در فضای مه آلود نفس می کشند دوست نمی دارند که انسان والایی مانند علی(ع) زمام جامعه را به دست گیرد و اصلاحات علوی را به سامان رساند. از این روی بسیاری از دنیا محوران و مقام خواهان و عاشقان و شیفتگان نام و نان همان اوان کار علی را تنها گذاشتند و کارشکنی را آغازیدند.
امام در بخشنامه هایی که برای اصلاح امور جامعه صادر فرموده به اصول و نکته های محوری پای فشرده که در آغاز عهدنامه مالک اشتر چنین بر رشته در آمده اند:
۱) سامان دهی اقتصاد و برقراری توازن مالی در بین گروه های جامعه.
۲) دفاع اجتماعی و پاسداری از امنیت و کیان دینی مردم.
۳) بِه سامانی کارهای جاری مردمان.
۴) تلاش برای آبادانی جامعه.۴۸
امام پشتوانه اجرایی همه این بندهای یاد شده را در کارگزاران واصلاح گران خویشتن بان ومالک نفس خویش می داند; از این روی در آغاز عهدنامه مالک اشتر می فرماید:
(و اَمَرَه ان یکسر نفسه من الشّهوات ویزعها عند الجمحات فانّ النّفس امارة بالسّوء الاّ ما رحم اللّه.)۴۹
نفس خود را از پیروی آرزوها باز دارد و هنگام سرکشیها به فرمانش آرد که همانا نفس به بدی وا می دارد جز که خدا رحمت آرد.
در ادامه با یادآوری نکته ای دقیق و دگرگون کننده: (فاملک هواک)۵۰ روح پیام خود را به روح مالک سریان می دهد.این دستورالعمل ریشه قرآنی دارد.در سوره مائده از زبان حضرت موسی خداوند می فرماید:
(ربّ انّی لا املک الاّ نفسی واخی.) ۵۱
پروردگارا من مالک خود و برادرم هستم.
امام خمینی در تفسیر این آیه می گوید:
(بزرگ ترچیزی که انسان اگر آن را داشته باشد کمال بزرک دارد این است که حق را برای حق بخواهد…. اگر حق از دست دشمنش هم اجرا شد این مالکیت را داشته باشد برای نفس خودش که آن حق را تعریف کند و اگر باطل از فرزندش یا دوستانش وجود پیدا کرد این مالکیت را داشته باشد که از او تنفّر داشته باشد و اظهار تنفّر کند… گویندگان ما نویسندگان ما… توجه داشته باشند آیا مالک خودشان هستند؟ می توانند ادعایی که حضرت موسی پیغمبر بزرگ کرد آنها هم بکنند که: (لا املک الاّ نفسی و اخی…) امّا کسی که به این مقام نرسیده است باید بگوید: (انّی لا املک نفسی و لا اخی)۵۲
آنان که خویشتن خویش را در یَدِ اختیار دارند و لجام آن را در دست خدا باورند. در تمامی خیزشها و حرکتها چه در آن جایی که می پذیرند چه آن جایی که نمی پذیرند چه آن جایی که به نقد می پردازند و چه آن جایی که به ستایش می ایستند در همه و همه خدا را در نظر دارند.
جلوه های بندگی در تمام حرکتهای آنان به خوبی نمایان است و شعارشان که حکایت از روح بلند و بندگی به کمال و تمام آنان می کند عبارت است از:
(انّ صلوتی ونسکی ومحیای و مماتی للّه ربّ العالمین.)۵۳
نماز و عبادت و زندگی و مردگی من از آن پروردگار جهانیان است.
اینان همانانی هستند که حضرت علی(ع) به مالک می گوید: مالک بر نفس خویشتن خویش هستند و برای مردم کانون مهر و در جامعه الگوی عدل و انصاف.۵۴
امّا کسانی که این گونه نیستند خود محورند و شعارشان شعار فرعون: (انا ربکم الاعلی) ۵۵ همه را با (من) ارزیابی می کنند نه با (حق). خود را امیر مطاع می نامند.۵۶
اصلاح گران واقعی و دگرگونی آفرین در زوایای گوناگون فرد و جامعه از میان دسته اول برمی خیزند. آنان لذت مالک بودن بر نفس خویش را چشیده و از دست خود طبیعی و منیّت حیوانی رهایی یافته اند; از این روی هیچ دغدغه و دردی جز درد دین و دغدغه ایمانی ندارند. اصلاحات را تا آن جا روا می دارند که از مرز بندگی و ارزشهای دینی درنگذرد و اگر حرکت اصلاحی بخواهد از این مرزها بگذرد با تمام وجود در برابر آن می ایستند.۵۷
امام علی(ع) الگوی مصلحان صالحی است که در اوج بندگی از هرچه رنگ و بوی خودخواهی داشت به دور بود:
(انّی لعالم بما یصلحکم و یقیم اودکم ولکنی لا اری اصلاحکم بأفساد نفسی.)۵۸
من به راههای اصلاح شما آشنایی دارم و می دانم راهکار اصلاح شما چیست. و لکن اصلاح شما را با تباه کردن خویش روا نمی دارم.
این سخن ارزش مند امام بایسته است به گونه دقیق در بوته بررسی نهاده شود و در همه زوایای آن کندوکاو صورت بگیرد.
▪ آگاه به راههای اصلاح و آشنایی به کاستیها و کژیها.
▪ توانایی به سامان آوردن نابسامانیها و به هنجار درآوردن ناهنجاریها.
▪ استفاده از ابزار مشروع برای گسترش دامنه اصلاحات.
▪ پای بندی به ارزشها در اجرای اصلاحات.
▪ درجه بندی و پیش داشتن سزاوارترینها در ناهنجارزداییهای اجتماعی.
شناخت راههای اصلاح جامعه برای مصلحان بایستگی و اهمیت دارد. آن که می خواهد تشنگان را به آب زلال و گوارا رهنمون گردد باید پیش از آن راههای ورود و شیوه های بهره برداری از آن آب را بداند. حرکت دادن گروهی تشنه به سوی آبی که نمی داند کجاست و از چه راهی باید رفت تا بدان رسید کاری است که عقل و خرد آن را نمی پسندد. چه بسا سراب و آب نماها مصلحان را به خطا اندازد و به کژراهه کشاند و به جای فرو نشاندن تشنگی بر تشنگی آنان بیفزاید. از این روست که مولا می فرماید: (وانّی عالم بما یصلحکم.)
افزون بر این کسی که می خواهد جامعه را به سمت وسوی بِه سامانی و درافتادن با ناهنجاریها و اصلاح گری و سازمان دهی نوین و همراه و همگام با زمان و نیازهای مردمان را به وجود آورد. باید کاستیها کژیها و ناراستیهای به وجود آمده در جامعه را به درستی شناسایی کند رتبه بندی و اولویت سنجی کند; چه این که شناخت درد نیمی از درمان است تا آلودگیها ناهنجاریها و بیماریها و آسیبهای اجتماعی درست معلوم نباشند درمان هم به شایستگی انجام نخواهد گرفت.
● ویژگیهای مصلحان
مصلح اجتماعی باید از کارشناسان و خبرگان کمک بگیرد که گرفتاریهای اجتماعی اصلی و فرعی کدام است؟
کدام یک را باید اول اصلاح کرد؟ آیا تنگناهای معیشتی و اقتصادی مردم را دچار کژراهه روی و دلسردی می کند و آنان را از ارزشهای دینی دور می سازد و در نتیجه چراغ امید و نشاط را در دل آنان می میراند یا مردم از مسائل سیاسی رنج می برند و نسبت به سرنوشت اجتماعی خود دچار حیرت و دغدغه اند؟
و یا اساس و بنیاد کژیها و آسیبها از ناحیه فرهنگی است که مردمان را گرفتار فساد و گناه و انحراف ساخته است؟
پیدا کردن ریشه ها و علت های اصلی و درجه بندی آنها و سپس اصلاح مناسب بر عهده مصلحان است. امام علی(ع) با جمله: (ویقیم اودکم) به این نکته اشاره دارد.
تا کسی (اِوَد) و کژیها را نشناسد نمی تواند آنها را راست کند و سامان ببخشد. از همه مهم تر این نکته است که مصلحان پس از آن که دردها و آسیبها را شناسایی کردند و راههای اصلاح درمان نوسازی و بِه سازی جامعه را نیز پیدا کردند و بر آن شدند وارد میدان عمل بشوند باید در این مرحله حساس به این نکته که در حقیقت شرط نخستین و گام آغازین اصلاحات است توجه داشته باشند که اصلاح جامعه گرچه کاری است کارستان و خدمتی است شایسته و بزرگ و اساسی و بنیادی لکن به چه قیمتی؟ آیا بر مصلحان رواست بدون هیچ قیدو حدّو مرزی گام در میدان اصلاح امور و ناهنجارزدایی بگذارند و از هر شیوه و ابزاری برای پیشبرد برنامه های خود بهره برند؟ یا این که باید گامهای اصلاحی آنان در چارچوب نظام ارزشی باشد که بیش تر مردم آن را پذیرفته اند؟
امام علی(ع) پاسخ می دهد: (ولکن لا اری اصلاحکم بأفساد نفسی.)
من اصلاح شما مردمان را به هر قیمتی گرچه به فاسد کردن خودم باشد انجام نخواهم داد.
از این سخن امام این پیام به دست می آید: کسانی که آهنگ انجام کاری برای مردم مسلمان دارند افزون بر درنظر گرفتن صلاح و مصلحت آنان باید مصلحت نظام را در کنار مردم در کانون توجه خود داشته باشند.
اصلاح گری مبارزه با ناهنجاریها ونابسامانیها آن گاه ارزش است که فرآیند آن فروپاشی نظام ارزشی اخلاقی سیاسی و اقتصادی و دینی نباشد.اگر بنا شد به بهانه اصلاح گری و مهار بحرانهای سیاسی ـ اجتماعی مردم گرفتار بحران معنوی گردند و از چاله به درآیند و به چاه درافتند بایسته است که در شیوه کار و گونه نگرش به مسأله دوباره اندیشی شود و با درنگ و دقت بیش تر کار انجام گیرد.
افزون بر این به این نکته نیز باید توجه ویژه داشت: اصلاح گری و ناهنجارزدایی به گونه ای نباشد که اصلاح گران را در باتلاق فساد درافکند. یعنی اصلاح گری سبب شود که اصلاح گران برای پیشبرد امور جامعه به استبداد بگرایند و قانون گریزی و قانون ستیزی و… پیشه سازند.
از این سخن نورانی (و لکن لا اری اصلاحکم بأفساد نفسی) به نکته دیگری در روش هدایت تکامل مادی و معنوی و شیوه های اصلاحی می توان پی برد و آن عبارت است از:
برای رسیدن و دستیابی به هدف و حاکم گردانیدن حق هیچ گاه نباید از ابزار و وسائل فاسد کمک گرفت.
در حرکت اصلاحی بنا شده بر معیارهای اسلامی هدف وسیله را توجیه نمی کند. نمی شود در هدف مسلمان بود و در به کاربردن و استفاده از وسیله به هر دین و مرامی درآمد. مصلحان دینی هم در هدف پای بند به ارزشهای دینی اند و هم در گزینش وسائل برابر معیارهای دینی حرکت می کنند و شعارشان و تابلوی راه شان این سخن پروردگار است:
ماکنت متّخذ المضلّین عضداً.)۵۹
من آن نیستم که گمراه گران را همکارخود بگیرم.
امام علی(ع) در چرایی برکنارکردن معاویه بر این آیه شریفه تمسک جست و حاضر نشد حتی برای مدت کوتاه معاویه را بر کار و بر مسند استانداری شام بگذارد.۶۰
امام حسین نیز در جواب عبیداللّه حر جعفی که حاضر به کمک امام نشد; ولی اسب و شمشیر خود را به ایشان تقدیم کرد فرمود:
(اذا بخلت علینا بنفسک فلا حاجة لنا فی مالک وما کنت متّخذ المضلّین عضداً.)
تو که در راه ما از نثار جان دریغ می ورزی ما نیز به مال تو نیازی نداریم زیرا من از گمراهان برای خود نیرو نمی گیرم.
ییا در جنگ صفین یاران به امام پیشنهاد کردند حال که فرات را در اختیار داریم نگذاریم سپاهیان معاویه از آن استفاده کنند تا از پای درآیند. امام از این کار جلو گرفت و پیام فرستاد:
(خذوا من الماء حاجتکم وارجعوا الی معسکرکم و خلّوا بینهم و بین الماء فانّ اللّه قد نصرکم علیهم بظلمهم وبغیهم.)۶۲
به اندازه نیاز آب برگیرید و به لشکرگاه خود بازگردید و بین شامیان و آب را خالی بگذارید که ما نیازی به این گونه کارها نداریم.
رمز پیروزی شما بر آنان آن بود که آنان مردمی ستم پیشه و سرکش بودند. علی(ع) در همه آوردگاههای زندگی چنین بود. این که نام علی(ع) برای همیشه بر تارک جنگ اُحد و خندق خواهد درخشید بدان خاطر است که علی(ع) افزون بر آن که قهرمانانه جنگید قهرمانانه نیز اخلاص ورزید و تیغ از پی حق زد:
گفت من تیغ از پی حق می زنم
بنده حقم نه مأمور تنم
شیر حقم نیستم شیر هوا
فعل من بر دین من باشد گواه
رخت خود را من زره برداشتم
غیر حق را من عدم انگاشتم ۶۳
(لا اری اصلاحکم بافساد نفسی) از علی نخواهید که دست به کارهایی زند که او را به فساد گرفتار سازد. می فرماید:
(أتأمرونی ان اطلب النّصر بالجور….)۶۴
آیا می خواهید که با ستم به پیروزی دست یابم.
بله مصلح خودساخته را با این معیارها می توان از مصلح خود ناساخته باز شناخت.مصلحان خودساخته اگر برای پیروزی و رسیدن به هدف می خواستند از راههای نادرست و ناروا بهره بگیرند بر آنان آسان بود; امّا دشواریها را به جان خریدند و گرد راههای آسان نگردیدند.
علی(ع) از آن مصلحان خودساخته ای است که با همه دشواریهای دوران زندگی بویژه دوران حکومت دست و پنجه نرم کرد امّا راههای آسان آمیخته با گناه و آلودگی را برنگزید:
(واللّه ما معاویة بأدهی منّی ولکنّه یغدر ویفجر ولولا کراهیة الغدر لکنت من ادهی الناس ولکن کلّ غدرة فجرة وکلّ فجرة کفرة.)۶۵
به خدا سوگند! معاویه از من سیاستمدارتر نیست لکن روش او بر پیمان شکنی و گنهکاری استوار است و اگر پیمان شکنی و فریبکاری کاری ناشایسته و ناپسند نبود من در میدان سیاستمدارترین بودم. امّا چه کنم که هرگونه پیمان شکنی گناه است و هر گناهی به گونه ای کفر به شمار می رود.
● سخن پایانی
چه کسی می تواند ادعا کند که اصلاحات اجتماعی را در بستر واقعی و حقیقی اش اجرا می کند و نام زیبنده مصلح را بر خود می نهد؟پاسخ این پرسش را باید از زبان مصلح راستین امیرالمؤمنین(ع) دریافت کرد:
(انّما یقیم امراللّه من لا یصانع و لایضارع و لایتّبع المطامع.)۶۶
فرمان خدا را بر ندارد جز کسی که در حق مدارا نکند خود را خوار نسازد و پی طمعها نتازد.
پیش از این از امام علی(ع) سخنی آوردیم از راست کردن کژیها تعبیر به (یقیم اودکم) فرموده بود. در این فراز نیز برای اجرای فرمانهای الهی (به تعبیر ما برای اصلاح جامعه دینی نیز از واژه (یقیم) سود می جوید و آن را به کارمی برد. معلوم می شود زمانی فرا می رسد که فرمانهای خدا و ارزشهای دینی در جامعه کم رنگ می شود و نیاز به این است که از نو بنیاد شود و نوسازی گردد.سخن در این است که چه کسی می تواند عهده دار چنین کار سترگ و بزرگی شود و به درستی آن را به انجام برساند؟امام علی(ع) می فرماید: آن که می خواهد عهده دار این کار مهم شود باید سه ویژگی نداشته باشد: مصانعه مضارعه و مطامع.
استاد شهید مطهری در تفسیر و تبیین این سخن مولا می نویسد:
(برای مصانعه هنوز نتوانسته ام یک معادل فارسی دقیق پیدا کنم. شاید بشود گفت: سازشکاری یا ملاحظه کاری یا معامله گری …. ولی مصانعه بیش از اینهاست…. رو در بایستی در اجرای امر خدا داشتن مصانعه است ملاحظه دوست و رفیق و فرزند و خویشان و مرید را در کارها دخالت دادن مصانعه است….اما (مضارعه) یعنی مشابهت. آن کس که می خواهد جامعه ای را اصلاح کند و تغییر دهد خودش نباید همرنگ همان مردم باشد و همان نقاط ضعف که در مردم هست در خودش وجود داشته باشد. کسی موفق به اصلاح نقاط ضعف مردم می شود که خود از آنها مبرّا باشد:
وغیـر تقّی یأمـر النـاس بـالتّقی
طبیبٌ یداوی النّاس و هو علیل
… اما (طمع بندگی) علی(ع) فرمود: (الطمع رق مؤبّد) ۶۷ طمع بردگی جاوید است…. آن کس که می خواهد امر خدا را
به پا دارد باید از این اسارتها رها باشد. حریّت و آزادی معنوی شرط توفیق مصلح دینی است همچنان که یک زبونِ ملاحظه کار توفیق اصلاح خدایی نمی یابد و همچنان که یک گرفتار بیمار موفق به مداوای جامعه خود نمی گردد یک اسیر و بنده مطامع نفسانی نیز موفق نخواهد شد دیگران را از اسارتهای اجتماعی یا معنوی باز دارد.)۶۸
لباس مصلح بر اندام کسی زیبنده است که در گام نخست خود را از حصار خویهای اسارت آور و ذلت آفرین بیرون آورده باشد و از زهره و زخارف دنیا و زرق و برق چشم نواز آن گذر کرده و به خدا پیوسته باشد.نفس اصلاحات را همه باور دارند و آن را نیاز و بایسته نظام و جامعه پویا و بانشاط می دانند سخن بر سر این نکته است که افزون بر پذیرش جریان اصلاحی به نقش مصلحان خودساخته و خداباور نیز باید اهمیت داد و این دغدغه را باید جدّی گرفت که برای ژرفا بخشیدن اصلاحات و قراردادن آن در مسیر ارزشهای دینی و ملّی به اصلاح طلبان صالح و شایسته نیاز است که درد دین داشته و دلسوز مردم باشد. نوشتار را با کلامی از مولا علی(ع) که بر زبان مصلح راستین عاشورا نیز جاری شده است به پایان می بریم:
(اللّهم انّک تعلم انه لم یکن الّذی کان منّا منافسة فی سلطان ولا التماس شیء من فضول الحطام و لکن لنرُدّ المعالم من دینک و نظهر الإصلاح فی بلادک فیأمن المظلومون من عبادک و تقام المعطلة من حدودک.)۶۹
خدایا! تو می دانی آنچه از ما رفت نه به خاطر رغبت در قدرت بود و نه از دنیای ناچیز خواستن زیادت بلکه می خواستیم نشانه های دین را به جایی که بود بنشانیم و اصلاح را در شهرهایت ظاهر گردانیم تا بندگان ستمدیده ات را ایمنی فراهم آید و حدود ضایع مانده ات اجرا گردد.
۴۶. (نهج البلاغة) خطبه ۱۳۱.
۱۱. همان۴۲/.
۱۶. (حدیث ولایت) مجموعه رهنمودهای مقام معظم رهبری ج۱۴۷/۶ سازمان تبلیغات اسلامی.
۱۴. همان.
۱۸. سوره (طلاق) آیه۲.
۱۳. همان.
۱۷. مجله (مسجد) شماره۷/۵۱.
۱۹. (بحارالأنوار) مجلسی ج۱۱۰/۲۵.
۱. (غررالحکم) آمدی ج۲۰۴/۷ دانشگاه تهران.
۱۰. (تحف العقول) بحرانی۲۱۹/ مؤسسه اعلمی بیروت.
۱۵. (صحیفه نور مجموعه رهنمودهای امام خمینی ج۸۶/۱۱ وزارت ارشاد اسلامی.
۱۲. (کلمات قصار) امام خمینی ۶۵/ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام.
۲۸. (غرر الحکم) ج۳۸۸/۷.
۲۳. (فضیلتهای فراموش شده) جلال رفیع ۵۱ انتشارات اطلاعات.
۲۶. (صحیفه نور) ج۳۶۹/۱; ج۳/۲.
۲۱. (حدیث ولایت) ج۲۶/۵. ۲۲. (مدرس) ج۶۰/۱ بنیاد تاریخ.
۲۴. مجله (حوزه) شماره ۹۴ ـ ۴۶۱/۹۵.
۲۷. سوره (نساء) آیه ۵۸.
۲. (اصول کافی) کلینی ج۱۶۲/۲ ـ ۱۶۴ دارالتعارف بیروت.
۲۵. (علما و رژیم رضا شاه)۳۴۵/ به نقل از مجله (حوزه) شماره ۹۴ ـ ۴۶۰/۹۵.
۲۹. همان.
۳۶. (آخرین گفتارها) محمد راجی قمی ج۲۶۱/۲ حیدری.
۳۷. سوره (ابراهیم) آیه ۲۴ ـ ۲۵.
۳۳. سوره (اعلی) آیه ۱۴.
۳۵. همان حکمت۷۳.
۳. سوره (بقره) آیه ۴۴.
۳۴. (نهج البلاغه) خطبه ۱۷۶/.
۳۲. (نهج البلاغه) صبحی الح ترجمه شهیدی خطبه۱۷۵.
۳۰. سوره (توبه) آیه ۱۲۸.
۳۹. سوره (بقره) آیه ۲۴۵/.
۳۸. مجلّه حوزه شماره ۹۶/۵۲.
۴۰. (نهج البلاغه) خطبه ۸۶.
۴۸. همان نامه۵۳.
۴۹. همان.
۴۳. همان خطبه۳.
۴۷. همان حکمت۲۷۸.
۴۴. سوره (قصص) آیه ۸۳.
۴. سوره (مائده) آیه ۲.
۴۵. (مفردات راغب) واژه (وقی).
۴۲. (نهج البلاغه) حکمت ۸۹.
۴۱. (تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی) محمد تقی جعفری ج۷۲/۸ انتشارات اسلامی تهران.
۵۲. (صحیفه نور) ج۹۸/۱۴.
۵۸. (نهج البلاغه) خطبه ۶۹.
۵۴. (نهج البلاغه نامه ۵۳.
۵۷. مجلّه (مسجد) شماره ۷/۵۱ سخنان مقام معظم رهبری در تاریخ. ۷۹/۴/۱۹.
۵۰. همان.
۵۱. سوره (مائده) آیه ۲۵.
۵۳. سوره (انعام) آیه ۱۶۲.
۵۶. (نهج البلاغه) نامه ۵۳.
۵۵. سوره (نازغات) آیه ۲۴.
۵۹. سوره (کهف) آیه ۵۱.
۵. سوره (صف) آیه ۲ و ۳.
۶۲. (شرح نهج البلاغه) ابن ابی الحدید ج۳۱۹/۳ داراحیاء التراث العربی بیروت.
۶۴. (نهج البلاغه خطبه ۱۲۶.
۶۹. (نهج البلاغه) ترجمه شهیدی خطبه ۱۲۹.
۶. (کشکول) شیخ بهایی۴۱۷/.
۶۳. (تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی) محمد تقی جعفری ج۷۴۵/۲.
۶۱. (مقتل الحسین) عبدالرزاق مقرم۱۸۹/ دارالکتاب الأسلامی.
۶۷. همان حکمت ۱۸۰.
۶۶. همان حکمت ۱۰۷.
۶۵. همان خطبه ۲۰۰.
۶۸. (نهضتهای اسلامی در صد ساله اخیر) شهید مطهری۱۰۴/ ـ ۱۰۸.
۶۰. (امالی شیخ طوسی) ۸۷/ مؤسسه بعثت دار الثقافة قم.
۷. (کشف المحجة لثمرة المهجه) سید بن طاووس ترجمه اسداللّه مبشری (با عنوان فانوس)۱۶۸/ نشر فرهنگ اسلامی.
۸. سوره (ملک) آیه ۲۲.
۹. سوره (بقره) آیه ۲۰۴ ـ ۲۰۷.
منبع : طوبی