جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


درباره سید علی اصغر خبره زاده


درباره سید علی اصغر خبره زاده
▪ متولد ۱۲ اسفند ۱۳۰۲ در تزرجانی (یزد)
▪ دریافت دیپلم از دانشسرای مقدماتی در سال ۱۳۲۰
▪ دریافت لیسانس در رشته ادبیات فارسی از دانشسرای عالی تهران در سال ۱۳۲۴
▪ دریافت دكترا در رشته ادبیات فارسی از دانشسرای عالی تهران در سال ۱۳۲۸
▪ استاد در رشته ادبیات فارسی در دانشكده های علم و صنعت، مدرسه عالی پارس، دانشكده علامه طباطبایی و دانشگاه تهران
▪ استاد دانشگاه ها در شهرهای قزوین، بابل و بابلسر
▪ مأموریت یك ساله در سال ۴۹ به ماداگاسكار برای سوادآموزی حرفه ای از طرف یونسكو
▪ مسلط به دو زبان عربی و فرانسه
▪ دوستی و همكاری با جلال آل احمد در سال ۱۳۲۰ تا زمان مرگ وی
▪ شاگرد اول در رشته ادبیات فارسی از دانشسرای عالی تهران با نمره عالی
▪ تألیفات وی:
ـ نثر فارسی در آینه تاریخ در سه جلد چاپ دوم، گزیده ادب فارسی، ادب و اندیشه، سخن و اندیشه، جدال نور و ظلمت
▪ ترجمه:
ـ بیگانه آلبركامو به همراه جلال آل احمد، دكتر ژیواگو اثر معروف بوریس باسترناك، همیشه شوهر و جن زدگان از داستایوفسكی، شهر بی ترحم از گریگوری، تسخیرشدگان از داستایوفسكی، زن سی ساله از بالزاك، ناپلئون از استاندال، اوراق هویت، جان آزاد اثر رومن رولان انتشارات شباهنگ، راهبه اثر دیدرو، هیچ وهمه از كوئستلر.
جست وجو در زبان و ادبیات فارسی و فرهنگ ملت ها و هم چنین بررسی تأثیرگذاری و تأثیرپذیری ملت ها از یكدیگر یكی از رشته های مفید و جذاب است كه به همت برخی از استادان و معلمان دلسوز و علاقه مند به فرهنگ و زبان فارسی پی گرفته می شود. این جست وجوها به كسب اطلاعاتی در زمینه تاریخ تمدن و فرهنگ، محل پیدایش زبان و فرهنگ خاص، میزان اثرگذاری فرهنگ های مختلف بر یكدیگر منجر می شود.
یكی از استادانی كه با عشق و پشتكار عمر خود را در اعتلای فرهنگ و ادبیات سرزمین مان ایران صرف كرده و با چاپ مقاله های معتبر و كتاب های مهم و تأمل برانگیز كوشیده دكتر سیدعلی اصغر خبره زاده است. علی اصغر خبره زاده به سال ۱۲ اسفند ۱۳۰۲ در روستایی نزدیك یزد (تزرجانی) در خانواده ای مذهبی چشم به جهان گشود.
پدرش حسن خبره زاده مردی متدین بود و از خانواده متوسط. او حافظ و نسیم شمال را ازحفظ بود و بعضی اوقات در جمع كشاورزان می خواند. او با این كه فقط سواد خواندن و نوشتن داشت نسبت به مسائل جامعه بسیار كنجكاو بود.
علی اصغر خبره زاده می گوید: «ما ۳فرزند بودیم، من فرزند اول خانواده ۵نفره بودم. پدرم خیلی مهربان بود. پدربزرگم محسن مدرسی كه لقب وی (قوام الحكما) بود پزشك حاذقی بود. او بسیار مرا تشویق به رشته پزشكی می كرد. او مرد قوی و مذهبی و بزرگ خاندان مدرسی بود. هر كس مشكلی داشت به او و پدرم مراجعه می كرد و آنها سعی می كردند مشكلش را حل كنند. ۲فرزند دیگر خانواده برادرم محمد خبره زاده كه هم اكنون جراح قلب و عروق است و خواهرم بی بی هِل (اشرف) خبره زاده كه فوق لیسانس مشاوره تربیتی را دارد.
«از آنجایی كه فرزند اول خانواده بودم سعی می كردم برای خواهر و برادر و خانواده ام نمونه باشم. نمی دانم چرا رشته علوم انسانی را برگزیدم، در حالی كه به رشته علوم بسیار علاقه مند بودم البته در این رشته تجارب بسیاری كسب كرده ام. مادرم هم زنی موفق بود كه سواد خواندن و نوشتن و هم چنین قرآن را داشت او همیشه همراه و یار پدرم بود. خبره زاده از زبان درس و تدریس چنین می گوید: ابتدایی را در مدرسه هدایت یزد و یك سال دبیرستان را هم در دبیرستانی به نام ایرانشهر در یزد گذراندم، سپس بقیه سال های دبیرستان را در تهران در دبیرستان دانشسرای مقدماتی گذراندم و بلافاصله وارد دانشسرای عالی شدم.
«آن زمان دانشسرای عالی با دانشكده ادبیات یكی بود و همینطور دانشكده علوم. هركس می خواست دبیر شود مثلاً دبیر ادبیات باید درس های اضافه می خواند مثل روان شناسی، تعلیم و تربیت تا بعد به استخدام دولت دربیاید و دبیر شود. در سال ۱۳۲۰ دیپلم گرفتم و سپس با ذوق و شوق بسیار و همراهی و ترغیب پدربزرگ و همسرم در سال ۱۳۲۴ موفق به دریافت لیسانسیه ادبیات فارسی در دانشسرای عالی تهران شدم. دقیقاً چهار سال بعد دكترای زبان و ادبیات فارسی را در سال ۱۳۲۸ نیز در دانشسرای عالی دریافت كردم.
آن زمان فقط شاگردهای اول دانشسرای عالی مقدم بودند كه دكترایشان را بگیرند و این رشته را ادامه دهند در عین این كه دبیری می كردم، از آنجایی كه مقام خوبی در رشته ادبیات فارسی داشتم موفق شدم دكترایم را با نمره عالی دریافت كنم.»
وی پس از دریافت دكترا، در دانشكده های مختلف از جمله علامه طباطبایی، مدرسه عالی پارسی، دانشكده علم و صنعت شروع به تدریس نمود و گاهی نیز تدوین، تألیف و تصنیف و ترجمه می كرد. همسر دكتر خبره زاده، منصوره محمد پزنده كه متولد ۱۳۱۴ است پس از پایان تحصیلات دكتر خبره زاده با وی در سال ۱۳۳۰ ازدواج كرد.
منصوره پزنده می گوید: پس از ازدواج با خبره زاده درسم را ادامه دادم. دبستان را در مدرسه فروغی و دبیرستان را در دبیرستان شاه دخت گذراندم و دیپلم گرفتم. آن زمان فرزند اولم افشین به دنیا آمد كه اكنون فوق لیسانس اقتصاد را دارد و در سال ۴۸ هم دخترم آویش به دنیا آمد كه لیسانس دانشگاه هنر رُم در رشته نقاشی است و هم اكنون در آمریكا زندگی می كند و چهار سال پیش جایزه بی ینال ونیز را گرفت. علی اصغر خبره زاده می گوید: با این كه در شهرهای مختلف تدریس زبان و ادبیات فارسی می كردم با این حال دوستانم به من می گفتند كه استاد فرسخی هستم چون در قزوین، بابلسر، بابل و دیگر شهرها تدریس می كردم.
اواخر سال ۱۳۴۹ بود كه از طرف یونسكو مأموریت یافتم كه به ماداگاسكار (جنوب شرقی آفریقا) بروم و در زمینه سوادآموزی آموزش به دیپلمه ها برای مدت یكساله دوره ببینم. پس از یك سال كه به ایران برگشتم ۵ جلد كتاب برای بیسوادان نوشتم كه سوادشان با حرفه شان توأم باشد. مثلاً اگر فردی كشاورز بود علاوه بر سواد در مورد كشاورزی هم دانش پیدا می كرد.» وی تدریس در رشته ادبیات فارسی را ادامه داد تا این كه سال ۵۷ بازنشسته شد. از آن زمان به بعد نیز به صورت نیمه وقت در دانشگاه های مختلف تهران و شهرستان ها ادامه تدریس كرد.
یادم می آید استادان فوق العاده مهربانی داشتم كه در تحصیل علم و دانش كمك بسزایی به من داشتند از آن جمله ملك الشعرای بهار، دكتر صدیق (صدیق اعلم) كه وزیر آموزش و پرورش بود، دكتر سیاسی رئیس دانشسرای عالی، بدیع الزمان فروزانفر، علی اصغر حكمت و علی محمد عامری كه معلم دانشسرای مقدماتی بود.
عامری به من می گفت خبره زاده چرا رشته علوم را ادامه ندادی گفتم شد دیگر نمی دانم انگار خواست خدا بود كه این رشته را ادامه بدهم. البته ذوق و شوق من برای ادامه رشته ادبی مثل جلال آل احمد نبود من پزشكی را دوست داشتم ولی نمی دانم چه طور این رشته را انتخاب و با جلال همكلاس و دانشجو شدم. همان سال های ابتدای فارغ التحصیلی با جلال آشنا شدم و توانستیم كتاب بیگانه را با هم ترجمه كنیم.
سیدعلی خبره زاده درباره هویت زبان فارسی تعصب دارد و بخصوص نگاه فرنگیان را به فرهنگ ایرانی به شدت نقد می كند. او می گوید: زبان و ادب فارسی اجزای جدانشدنی هویت ایرانی اند و حفظ و ترویج آنها جزو وظایف ملی همه ایرانیان است. مركز ادب فارسی، ایران است و فقط ایرانیان و فارسی زبانان جهانند كه قادرند در مورد جزئیات آن نظر بدهند. علی اصغر خبره زاده یكی از قدیمی ترین و صمیمی ترین یاران آل احمد و بعد از خلیل ملكی نزدیك ترین و پایدارترین دوست او و به تعبیر سیمین دانشور هم چون برادر هر دوی آنها بود. بیگانه كامو را او و جلال در سال ۱۳۲۸ ترجمه كردند.
خبره زاده در مورد جلال چنین می گوید: «جلال آل احمد تنها كسی نبود كه به فولكلور یا فرهنگ مردم توجه داشته باشد و به گردآوری آن بكوشد زیرا پیش از او نویسندگان بزرگ و نامداری چون محمدعلی جمال زاده در این راه گام برداشته بودند اما توجه و عشق آل احمد به فرهنگ عامیانه، فقط به گردآوری و ضبط گوشه هایی از این فرهنگ غنی مردم ایران پایان نمی پذیرفت، بلكه او در تعبیر و تفسیر آن می كوشید و به علل پیدایی و تأثیرش در رفتار اجتماعی مردم نظر داشت. دیدگاه او نسبت به مفهوم فرهنگ، تركیبی از دو دیدگاه قوم شناسانه و جامعه شناسانه بود، هرچند در اثر شتاب زدگی، سامان مندی و نظم و ترتیب لازم را در این زمینه به كار نمی برد. او به دنبال تعبیر و تفسیر مجموعه ای از رسوم، آئین ها، تصورات جمعی و آدابی بود كه سبب همبستگی و برقراری مناسبات بین اعضای یك دسته و گروه می شود.
بنابراین روش زندگی و باورهای مردم روستایی و سنتی و نیز روش زندگی مردم زحمت كشی كه از حیطه فرهنگ فاضل منشانه رانده شده و مورد تحقیر قرار می گیرند، او را به خود جلب می كرد. سفرهای طولانی او كه اغلب با پای پیاده می رفت در غنا و تازگی آثارش، تأثیر مهمی داشت. می توان گفت او از نخستین كسانی بود كه بیرون آمدن از محدوده تنهایی نویسنده و قدم گذاشتن در بین مردم را باب كرد زیرا او در متن حوادث، زندگی می كرد و قدم او قلم او بود. خبره زاده ادامه می دهد: به قول جمال میرصادقی نكته ای كه نثر جلال آل احمد را از نویسندگان دیگر جدا می كند، به كار بردن دقیق و جدی و استادانه زبان گفتاری در جزء به جزء آثارش است. یعنی بافت زبانش به طور كلی خصلت زبان گفت وگو را دارد و براساس آن بنا شده، حال آن كه نویسندگان پیش از او اولاً به طور ناقص یا اغراق آمیز از زبان گفتاری استفاده كرده بودند.
خبره زاده اعتقاد دارد: ادبیات دنیای گسترده ای است كه مترجمان در شناساندن آن سهم بسزایی دارند. ادبیات ملل مختلف را مترجمان با ذوق به علاقه مندان عرضه و آنان را با دنیایی پر رمز و راز آشنا می كند و دنیای هر نویسنده را با زبانی فصیح و نثری فخیم به ما می شناسانند ترجمه آثار ادبی از راه های مختلف شناخت و آشنایی با ادبیات سرزمین های جهان كاری بس عظیم و دشوار است. ترجمه پلی میان ملت هاست.
وظیفه مترجم در قبال متن، روایت صحیح و امانتداری است. آنان علاوه بر انتقال لحن و آوردن معنی صحیح باید با زبان مبدأ نیز آشنا باشند.خبره زاده نیز از آن دسته مترجمانی است كه به اصول و متون ترجمه آگاهی كامل دارد و با رعایت اصول امانتداری در حفظ و گسترش ادبیات ملت های مختلف سعی و تلاش وافر كرده است او تاكنون چندین كتاب را تدوین و تألیف و ترجمه كرده است از آن جمله: ترجمه بیگانه آلبركامو با جلال آل احمد، دكتر ژیواگو اثر معروف بوریس باسترناك (نزدیك به سه دهه پیش به قلم علی اصغر خبره زاده به فارسی برگردانده شد)، همیشه شوهر و جن زدگان از داستایوفسكی، شهر بی ترحم از گریگوری، تسخیرشدگان ازداستایوفسكی، زن سی ساله از بالزاك، ناپلئون از استاندال، اوراق هویت.
وی هم چنین چند كتاب تألیف كرده است از جمله گزیده ادب فارسی، ادب و اندیشه، سخن و اندیشه، جدال نور و ظلمت و نثر فارسی در آینه تاریخ در سه جلد چاپ دوم. مدتی پیش نیز از خبره زاده پس از مدتی سكوت كتاب جدیدی با عنوان (جان آزاد) نوشته رومن رولان از سوی انتشارات شباهنگ منتشر شد، ضمن این كه رمان (راهبه) اثر دیدرو را هم در این هنگام به فارسی برگرداند كه هنوز چاپ نشده است.
«در مورد كتاب دكتر ژیواگو نیز حرف و حدیث هایی مطرح شده بود كه من نمی دانستم كه پشت پرده چیزی است البته كتاب هیچ وهمه از كوئستلر را هم ترجمه و منتشر كرده بودم كه حرف و حدیث هایی همراه داشت. آن زمان می گفتند آمریكایی ها در روابط فرهنگی شان پولی به یك نفر دادند كه این رمان را ترجمه كند، در صورتی كه من این رمان را روی علاقه خودم ترجمه كردم، البته از كوئستلر در چند سال اخیر چند كتاب نیز از جمله (ظلمت در نیمروز) ترجمه شده كه دو سه ترجمه داشته است، من هم این رمان را قبل از انقلاب با نام هیچ وهمه منتشر كردم كه بعدها دیگران بعد از انقلاب به نام ظلمت در نیمروز ترجمه كردند. البته باید این را اضافه كنم كه آن زمان میان شرق و غرب اختلاف بوده و دوران جنگ سرد را پشت سر می گذاشتند خواه ناخواه استفاده و سوء استفاده از مسائل فرهنگی بسیار بود. داستان دكتر ژیواگو هم به نوعی علیه نظام شوروی بود، مبارزه در عرصه فرهنگ میان این دو اردوگاه طبیعی بود. مسلماً مردان اهل سیاست از اهرم ادبیات هم علیه یكدیگر استفاده می كردند.»
علی اصغر خبره زاده به دو زبان عربی و فرانسه نیز مسلط است. او یكی از مشكلات رشته های علوم انسانی از جمله رشته ادبیات فارسی را پذیرفته نشدن از سوی جامعه می داند. «اصولاً در رشته ادبیات دانشجویانی می آیند كه شاید در رشته های دیگر قبول نشده اند و یا به ناچار به این رشته رفته اند. البته دانشجویانی هم كه در رشته ادبیات پذیرفته می شوند شاید نتوانند از لحاظ رقابت با دیگر رشته ها برابری كنند بنابراین باید جایگاه از دست رفته ادبیات را بازیابی كنند.»
خبره زاده اضافه می كند: تا دو سال پیش نیز كوهنوردی و اسكی می كردم.
۵ بار به قله دماوند و همچنین به قله علم كوه همراه دوستانم رفته ام. ولی متأسفانه دو سال است كه به خاطر جراحی دریچه آئورت نمی توانم درست راه بروم و نفس بكشم. هم اكنون در ۸۳سالگی می دانم كه نباید دست به قلم ببرم. نسل جوان امروز در عرصه ترجمه فعال است و عقل هم حكم می كند كه باید كارها را به جوان ها محول كرد.
ذات نایافته از هستی بخش
كی تواند كه شود هستی بخش
علی اصغر خبره زاده همانطور كه در آغاز گفتیم از جمله كسانی است كه باید قد ر وی را بیش از این دانست و درباره شان گفت و نوشت؛ كسانی كه دغدغه ای جز اعتلای نام ایران ندارند و جز بزرگی برای ایران در جهان نمی خواهند.
الهام تقی زاده سیكارودی
منبع : روزنامه ایران