دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
مجله ویستا
تلویزیون به مثابه بتپرستی
به عقیده ماریون۱تلویزیون نمونه برجستهای ازبتپرستی است.تلویزیون خودكامگی بیروح پدیدار تماشاگران را كور میسازد. طبق گفته ماریون، علاج این كوری باید به طریق علاج مرد كوری باشد كه به چشمه سلیمان رفت تا چشمانش را بشوید؛ یعنی نیایش كند. توصیف ماریون از تصویر تلویزیونی مبتنی بر خط تمایزی است كه او میان شمایل و بت ترسیم میكند. تماشاگر تلویزیونی یك بت چشمچران است (Voyeur). كسی است كه با دسترسترین وسیله خود را میانبارد، بدون آنكه خود را در نگاه دیگری قرار دهد. ایده چشمچران مطابق با ایده سنتی تماشاگر، برتری جویی است. تصویر اساساً بتپرستانه تلویزیون از چشمچران فرمان میبرد و چیزی جز تصاویر خودفروشانه تولید نمیكند. چشم چران تنها آنچه را كه مشتاق نگریستن آن است میبیند. از اینرو، غریزهی جنسی۲ چشمچران در لذت تماشای صفحه تلویزیون ارضاء میشود.
چشمچران بتها و تنها آنچه را كه میخواهد ببیند، میبیند. از این جهت، او با منظرهای كه دیده میشود درآویخته نیست. از اینرو از نظر ماریون چشمچران تجسم ذهن سادهسنج و مشاهدهگر یك پرنده است. دیدن بیننده تلویزیون، دیدنی جدا از جهان زیست است؛ دیدنی خالی از نظرگاه و لذا، دیدنی تجسد نیافته است. تلویزیون در تضاد با آن چیزی است كه مرلو پونتی آن را تبلور امر ناممكن میخواند. صفحهی تلویزیون (Screen) در مقام تولیدكننده تصاویر، یك ضد جهان (antiworld) میسازد. بنابراین، تلویزیون و بیننده آن با ایده پدیدارشناسانه دیدن متعالی تناسب ندارند. تلویزیون تنها اشتیاقی كور را باز مینماید و در نهایت استحالهدهندهی جهان به یك منظر تماشایی است. این منظر صرفاً محصول چشمان حریص چشمچران نیست. سادهاندیشی محض است كه فكر كنیم تلویزیون آنچه را كه از ما دور است در دسترس ما قرار میدهد. تلویزیون هرگز نمیتواند فاصله میان اتاقنشیمن و منظره جهانی را كه به صحنه میآورد از میان بردارد، بلكه صرفاً به پدیدآوردن كالبدهای عظیم بت میپردازد و چشم نگرنده را كور میسازد. انتقال از چشم دوربین به چشم تماشاگر، در آمیختگی پدیدار و ناپدیدار، نگریستن و نگریسته شدن و بشری و غیربشری را طی میكند. تلویزیون به مثابه یك رسانه سرد بصری از دیدن در قالب از دور دیده شدن، متعالی بودن و تبلور امر ناممكن بودن پرده برمیدارد. این ویژگی در خصوص كنش نگریستن به این معنا است كه ما فقط آن چیزی را مینگریم كه به آن ایمان آوریم. تلویزیون به عنوان یك رسانه بصری از ما میخواهد تا چیزی را كه با چشمان خود ندیدهایم باور كنیم. از اینرو، تمایز به ظاهر روشن میان ایمان و نگریستن (Seeing) را محو میسازد. واژه یونانی (Skeptomia)، به دقت نگریستن، ملاحظه كردن و مشاهده كردن معنا میدهد، پس، معنای تأویلی آن بهرهگیری از چشم به جای اتكاء داشتن به سخنان یا عقاید دیگران است. در این خصوص وجه ممیز افلاطونگرایی در برابر مسیحیت، شكاكیت، پرسشگری و تردید در معنای عقیده رایج (doxa) است.
الف ) عمل روی موضوع و محمول:
وقتی كه بخواهیم همه نتایج پخش پیام برای عامه را ارزیابی كنیم مسایل مشكلی را باید مطرح كنیم. از یك سو، پیام حاوی قصد و غرض تهیهكنندگان یا فرستندگان آن است و از سوی دیگر، فقط جزیی از تأثیر و نتیجه را درخواهیم یافت.
باید در عین حال، محتوای پنهان برنامه را در نظر گرفت و از طرف دیگر شرایط جامعهشناختی و روانشناختی طرف مقابل، یعنی دریافت كنندهی پیام را نیز مورد توجه قرار داد. در همین زمینه «دالاس اسمیت» (Dalls Smythe) نشان داده است كه پخش یك مسابقه كشتی از تلویزیون ممكن است هم به عنوان یك گزارش ورزشی شناخته شود و هم به عنوان یك نوع نمایش؛ گروهی در آن یك هدف اخلاقی یا ضداخلاقی میبینند. كسانی هم هستند كه میدانند در این نوع مسابقات همه چیز از قبل ترتیب داده شده است و به این علت، نسبت به «افراد ساده لوح» احساس تفوق میكنند. نكته جالب توجه، تأثیرات «بومرنگی»۳ است، یعنی نتایج تأثیرات علیرغم هدف و نیت تهیهكننده به سوی خود او برمیگردد.
بلسون (Belson) یك برنامه تلویزیونی را ذكر میكند كه هدفش این بود نشان دهد مسافرت جهانگردان انگلیسی به كشور فرانسه از نظر ندانستن زبان اشكالی تولید نمیكند و با داشتن تعداد محدودی لغت میتوان در این كشور رفع احتیاج كرد. این برنامه تأثیر معكوس ایجاد كرد؛ یعنی جهانگردان را متوجه مسئله تازهای به نام مشكل تفهیم و تفاهیم ساخت كه قبلاً به آن فكر نكرده بودند.
از نقطهنظر جامعهشناختی باید اهمیت بسیاری برای آنچه كه به تمایل قبلی مردم (Predisposition) معروف است، قائل شد. این تمایلات را میتوان برحسب ممیزههای مختلفی كه در یك پژوهش جامعهشناختی عمیق وجود دارد طبقهبندی كرد. ابتدا باید واحدهای ارجاعی متفوق را مورد نظر قرار داد؛ مثلاً اگر این واحد یك «فرد» است، آیا مسئله، جنبهی روانشناختی خواهد داشت؟ اما در حقیقت كنار گذاشتن این مطالعه از چهارچوبهای ارجاعی دیگر امری انتزاعی خواهد بود. این چهارچوبها كه برحسب مورد اولویت پیدا میكنند، گوناگوناند. سلول خانواده غالباً نقش مهمی در هدایت تمایلات قبلی نسبت به پیامهای پخش شده به وسیله امواج دارد. جان و ماتیلد رایلی (Johon and mathilde Riley) نشان دادهاند كه تأثیرات ایجاد شده به وسیله پخش تلویزیونی، برحسب آنكه كودكان تماشاگر شدیداً به گروههای خانوادگی بستگی داشته باشند یا تحت نفوذ دوستانشان باشند، بسیار متفاوت است. در مورد افراد بالغ، عكسالعمل تماشاگران در برابر یك برنامه فنی بسته به تعلق آنها به یك محیط حرفهای مخصوص یا یك جامعه فرهنگی، مذهبی، سیاسی ورزشی و غیره فرق میكند. این تمایلات و استعدادهای قبلی همچنین ممكن است از یك گروهبندی یا طبقه اجتماعی یك جامعه كلی برخیزد؛ زیرا خصوصیتهای مردمشناختی یا ملی وجود دارد كه تلقی شنوندگان و بینندگان را به وضوح تعیین میكند.
بعد از درجهبندی كردن واحدهای ارجاعی در بررسی تمایلات قبلی مردم، باید وسایل ارتباطی مورد استفاده را دخالت داد، مثل مدلها، علامات و سمبلها، همچنان كه بوگارت جامعهشناس توجه كرده است، وسایل ارتباطی وقتی میتوانند پخش وسیعی داشته باشند كه برای بیان، سامانههایی مفهوم همگان را برگزینند كه برای همگان مفهوم باشند. مثلاً تلویزیون در آمریكا وسعت و نفوذی فوقالعاده بین مردم پیدا كرده است، زیرا در آمریكا توده مردم از نظر ذهنیات اختلاف زیادی با یكدیگر ندارند و نوعی یكسانی فرهنگی در آنجا برقرار است. در نتیجه سامانه و لحنی كه برنامههای تلویزیونی آمریكا دارند، برای همه مفهوم و مقبول است و استفاده از مدلها و سمبلها را در همه محیطهای اجتماعی ممكن میسازد.
تمایلات قبلی مردم میتواند برحسب اخلاق و رفتار دستهجمعی مورد مطالعه قرار گیرد. بیننده تلویزیون در گزینشها و تفسیرهای خود به دنبال مُدها، پیشداوریها و تظاهرها (snobisme) گام بر میدارد.
تلویزیونها در بعضی موارد این تمایلات را میپذیرند و در قبول آنها با مردم سهیم میشوند و در مواردی دیگر آنها را تغییر شكل میدهند. در اینجا همچنان تأثیر «روانشناسی ملتها» دیده میشود. تكنیك برنامهها و سبك آنها بازتاب این قبول است. رمون آرون۴ نشان میدهد كه تفاوت بین اخبار و تفسیرها در موسسه بیبیسی به علت آن است كه این سازمان خود را با بعضی توقعات و مقتضیات روحیه انگلیسی وفق میدهد. ژاندارسی۵ میگوید: «در فرانسه سعی میشود كه متن برنامه در اطراف یك تصویر شوكآور ( مهم، تكاندهنده، اصلی و...) تنظیم شود درحالی كه در انگلستان، توضیحات طولانی برای نتیجهگیری از یك تصویر بیان میگردد». او سپس تشریح میكند كه این اختلاف به علت تضاد بین خصوصیتهای تحلیلی و تركیبی است.
ب ) عمل روی نقشهای روانی:
بررسیهای انجام شده این فكر را تأیید میكند كه نباید خود را به تأثیرات فوری محدود كرد، بلكه به عقیدهی جامعهشناسان فرانسوی باید به مسائل متحول شوندهی آینده هم توجه داشت و تنها كافی نیست كه ببینیم توده مردم در برابر یك برنامه مخصوص چه عكسالعملی نشان میدهند. جستوجو برای دانستن تأثیرات پایدار وسایل جدید ارتباطی حائز اهمیت بسیار است. تأثیر این وسایل بر انسان، بر شیوههای تفكر و بر فرهنگ او، بازتابهایی بر عكسالعملهای آینده او در برابر برنامهها خواهد داشت.با همین اعتقاد است كه «ژ. كوئن ـ سه آ» و «پ. فوژه رولا»۶ عمل وسایل جدید ارتباطی از طریق تصویر و بهخصوص تلویزیون را مورد مطالعه قرار دادهاند. با توجه به اینكه عقل و داوری، روی پیام تصویری اثری همسان با پیام شفاهی و لفظی ندارد، این دو جامعهشناس نتیجه گرفتهاند كه وقتگذاری جلوی پردههای كوچك یا بزرگ (تلویزیون و سینما) مراحل اولیه روان را تحریك میكند و از كودك، بالغ نورسی میسازد كه نیروهای ناخودآگاهش كمتر به وسیله عقل تنظیم میشود و در انسان، نوعی ذهنیت كهنه را بیدار میكند. تأثیرات بر وجدان غالب میآید، رفتارهای انسانی بیش از پیش توسط پیامهای پخش شده، رقم زده میشود و یك شكل میگردند. به این ترتیب، تلویزیون كه موجی از پیامهای تصویری خود را در خانهها فرو میریزد، بینندگان خود را كه قسمت اساسی اوقات فراغت خویش را مختص آنها كردهاند، غرق در آبشاری از كلام و موسیقی و تصویر میكند.
دكتر گلین۷ معتقد است كه تلویزیون، انسان بالغ را به یك مرحله «دهانی» (Oral) میكشاند، شبیه كودكی كه از مادرش تغذیه میشود و حریصانه آنچه را كه به او میدهند بدون كوچكترین تلاش ارادی جذب میكند. جی. آندرز۸ به نوبه خود و از دیدگاهی جامعهشناسانه تلویزیون را سرزنش میكند كه تماشاگر را به زمینه انفعالی و حتی نوعی جنون فكر میكشاند. خانم «هیمل ویت»۹ كه درباره تأثیرات تلویزیون روی اطفال تحقیقاتی كرده است، میگوید: عكسالعملهای مشاهده شده به هیچوجه دلیل بر وجود یك زمینه انفعالی در هیچیك از جهات و جنبههایی كه بتوان به لفظ نسبت داد، نبوده است. بلسون، دانشمند دیگری است كه نتایج جالبی از مطالعات خود به دست آورده كه به كلی با نتایج دیگران متفاوت و از آنها دقیقتر است. بلسون چنین استنباط كرده كه تماشاگران تلویزیون در دو سال اول قدرت ابتكار و فعالیتشان كاهش مییابد، اما آنها كه بیشتر از چهار سال دارای تلویزیون هستند علیه این زمینه انفعالی عكسالعمل به خرج داده و معمولاً آن را پشت سر نهادهاند. به عقیده آندره برنكور۱۰ «ژان دارسی» و تالهنه۱۱ میتوان چنین عقیده داشت كه فردی كه یك پیام تلویزیونی دریافت میدارد زمینه انفعالی بیشتری از كسی كه یك كتاب را میخواند ندارد. شكل فعالیت ذهنی در این موارد فرق میكند؛ مطالعهی یك مجله سبك و آسان، یقیناً بیش از تماشای یك برنامه واریته تلویزیون تفكر را برنمیانگیزد. به عكس، ذهن تماشاگر ممكن است از بعضی برنامههای فرهنگی به اندازه خواندن یك كتاب خوب، برانگیخته شود و فعالیت كند یا لااقل اثبات اینكه زمینه انفعالی در موقع تماشای برنامه تلویزیونی، بیش از خواندن كتاب است بسیار مشكل بهنظر میرسد.
از طرف دیگر، تلویزیون روند شخصیتافكنی و هویتجویی را كه نزد روانكاوان بسیار مشهور است، تسهیل میكند. به اعتقاد «كوئن سه. آ» هر نمایشی میتواند پدیدههای شخصیتافكنی و هویتجویی را به وجود آورد. تكنیكهای پخش جمعی، هنگامیكه نظیر تلویزیون، در محیط صمیمانه خانوادگی نفوذ میكنند و انسان را هنگام استراحت و فراغتش، در خانه او هدف قرار میدهند.
تلویزیون به روندهای شخصیتافكنی و هویتجویی قدرتی خاص میبخشد و از طرف دیگر«من» فردی را در سطحی جمعی و تودهای موقتاً زایل میسازد. اما این امر هرگز اهمیتی ندارد، زیرا پیامی كه توسط امواج منتقل میشود در نهایت «موضوع» را در برابر یك محمول و یك واقعیت قرار میدهد و «من» در اصطكاك با این «غیرمن» دوباره ظاهر میشود.
ج ) واقعیت و تخیل:
در این كه سینما دنیای تخیلی و حتی به قول «ادگار مورن»۱۲ انسانی تخیلی میآفریند بحثی نیست، اما تلویزیون محتوایی دارد كه تماس وسیعتری با واقعیت ایجاد میكند. تلویزیون از تخیل مردم كمك نمیگیرد و برای افراد كور سخن نمیگوید. با این حال در ایجاد واقعیت كامل، خود با معضلاتی روبهروست كه مسئلهی «بُعد» در رأس آن قرار دارد و سپس موضوع رنگ مطرح میشود البته تلویزیونی هر چند بسیار محدود است، ولی یك قسمت از مشكلات را رفع كرده است درحالی كه موضوع بُعد و برجستگی همچنان باقی مانده است. بعید نیست همچنانكه مسئله رنگ حل شده، روزی مسئله بُعد هم در تصویر تلویزیونی حل شود. اما در ایجاد واقعیت كامل، مسئلهای مشكلتر وجود دارد و آن تحمیل نوعی دریافت بصری مخصوص است، یعنی بزرگ و كوچك شدن تصاویر درشت بعد از منظره عمومی كوچك، به این ترتیب، تصویر تلویزیون بزرگ و كوچك میشود و هرگز به ما اجازه نمیدهد كه خود بین جزء و كل دست به انتخاب بزنیم. این كیفیت كه مورد نكوهش «امانوئل برل»۱۳ قرار دارد مانعی بر سر راه عینیت پیام است. فضایی كه از پرده كوچك تلویزیون دریافت میشود، مُثله شده، از شكل افتاده و یا جزئاً دور از دسترس دوربین است. همین نقص در مورد طول جریان یك واقعه در زمانی نسبتاً دراز نیز وجود دارد. تلویزیون همه لحظات پیوسته یك جریان را نشان نمیدهد، بلكه لحظات بهخصوصی را میگیرد و به شیوه خود به هم ربط میدهد. یك گزارش تلویزیونی همیشه منتخبی از لحظات یك واقعیت است نه تمامی آن.
به اعتقاد «ساندرز» دنیایی كه از طریق امواج وارد خانه ما میشود، چیزی جز شبح واقعیت نیست.
«بوگارت» تذكر میدهد كه خصلت تلویزیون واقعیت نمایی آن است، یعنی تلویزیون همیشه توهم واقعیت را به دنبال دارد و اصل در جنبهی مستند آن است. تماشاگر تلویزیون هر چه بیشتر متمایل به ترك خویشتن و ورود به روندهای هویتجویی و شخصیتافكنی است و پیامهای تلویزیونی را در لحظات فراغت و آسایش خویش دریافت میدارد. انسانی كه به دنیای توهمات نقل مكان كرده است، بیآنكه بتواند مجاز را از حقیقت تشخیص دهد، میتواند از عقدههای خود رها شود، ولی خطر در اینجاست كه به جای طرد و عقب زدن گرایشهای روانی تهاجمی و ضد اجتماعی، در عالم تخیل، آن عقدهها را گسترش دهد.
در مجموع، تلویزیون نمیتواند مدعی واقعگرایی حقیقی باشد. با این حال، نباید فراموش كنیم كه این وسیله دنیای اطراف ما را گسترش داده است. به كمك این رسانه است كه انسان امروز با اجزایی از رویدادهای واقعی در دور و نزدیك (مكانی و زمانی) تماس حاصل میكند. بدون این رسانه، مشاهدهی این رویدادها بهطور كلی نامقدور خواهد بود.
نویسنده :یارمحمد بای
پاورقی:
۱. Mjrion ۱۹۹۶
۲. Libido
۳. بومرنگ سلاح بومیان استرالیایی است، وسیلهای است كه پس از پرتاب به هدف، در صورت برخوردنكردن، دوباره به سوی پرتاب كننده باز میگردد.
۴. Raymond Aron
۵. Jeand۰۳۹;a`rcy
۶. G.Cohen-Seat, P. Fougey Rallas
۷. Glynn
۸. G. Anders
۹. Himmelweit
۱۰. Andre Brincourt
۱۱. Tallenay
۱۲. Edgor Morin
۱۳. Emmanual Berl
این مقاله برگرفته ازكتاب چشم جهانی است.
منبع:www.islamicart-crc.org
پاورقی:
۱. Mjrion ۱۹۹۶
۲. Libido
۳. بومرنگ سلاح بومیان استرالیایی است، وسیلهای است كه پس از پرتاب به هدف، در صورت برخوردنكردن، دوباره به سوی پرتاب كننده باز میگردد.
۴. Raymond Aron
۵. Jeand۰۳۹;a`rcy
۶. G.Cohen-Seat, P. Fougey Rallas
۷. Glynn
۸. G. Anders
۹. Himmelweit
۱۰. Andre Brincourt
۱۱. Tallenay
۱۲. Edgor Morin
۱۳. Emmanual Berl
این مقاله برگرفته ازكتاب چشم جهانی است.
منبع:www.islamicart-crc.org
منبع : خبرگزاری فارس
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست