یکشنبه, ۱۹ اسفند, ۱۴۰۳ / 9 March, 2025
مجله ویستا


الگوی رومر


الگوی رومر
اندازه گیری اندیشه ها به عنوان نهاده در یک تابع تولید یا محصول تابع تولید بسیار دشوار است. در عین حال اطلاعاتی در خصوص نهاده ها و محصولات وجود دارند که به سختی می توان آن ها را به یکدیگر مرتبط کرد. برای مثال تحقیق و توسعه، احتمالا یکی از مهم ترین نهاده ها، در تابع تولید اندیشه هاست و هر اندازه اندیشه های ارزشمند و مهم ثبت شوند، شماره امتیازات ثبت شده می تواند یک شاخص اندازه گیری تعداد اندیشه های تولید شده باشد، البته هر دو این شاخص ها مشکلات خاص خودشان را دارند. بسیاری از اندیشه ها یا به ثبت نمی رسند یا در تولید آن ها از منابعی که رسما برچسب و عنوان تحقیق و توسعه را دارند استفاده نمی کنند.
الگوهای رشد نئوکلاسیکی اهمیت توسعه فن آوری را به عنوان موتور رشد روشن می کند. این مدل ها این امکان را به ما می دهد تا موتور رشد را کشف کنیم و به این سوال پاسخ بدهیم که زمینه توسعه فن آوری رشد کشورهای صنعتی از کجا آمده است؟ و چگونه می توان میزان این رشد را افزایش داد؟
بسیاری از کارهای اقتصاددانان برای پاسخ به این سوالات با عنوان نظریه رشد درون زا یا نظریه جدید رشد نام گذاری شده است. به جای این فرض که رشد به دلیل بهبود فن آوری (عامل برون زا) و به طور خودکار و بدون الگو رخ می دهد، این نظریه بر شناخت نیروهای اقتصادی که در پشت توسعه فن آوری قرار دارند تاکید می کند. یکی از مهم ترین نتایج این کار شناخت این امر است که توسعه فن آوری زمانی رخ می دهد که مخترعان یا بنگاه های تولیدی که در پی حداکثر کردن سود هستند در جست وجوی دستگاه های جدیدتر و مناسب تر باشند.
● الگوی رومر
موتور رشد اقتصادی، اختراع است. الگوی «رابرت سولو» این موضوع را به صورت ریاضی نشان می دهد. رشد در الگوی «سولو» تنها در صورت بهبود فن آوری تولید به صورت نهایی وجود دارد و در غیر این صورت رشد متوقف خواهد شد. الگوی «رومر» با تفصیل بیش تری این موضوع را نشان می دهد. الگوی «رومر» با معرفی جست وجوی ایده های جدید توسط محققانی که تمایل به استفاده سودآور از اختراعات خود را دارند، توسعه فن آوری را درون زا معرفی می کند. هدف از طراحی الگو، توضیح این مطلب است که چرا و چگونه کشورهای پیشرفته دارای رشد پایایی هستند. برخلاف الگوهای نئوکلاسیکی که می توانست برای کشور های مختلف مورد استفاده قرار گیرد، الگوی رومر می تواند کشورهای پیشرفته جهان را به صورت یک کل مورد بحث قرار دهد.
برای ایجاد رشد، تعداد اندیشه های جدید باید در طول زمان افزایش یابند. این امر وقتی اتفاق می افتد که تعداد محققان مثلا در اثر رشد جمعیت جهان درحال افزایش باشند. در این شرایط از آن جا که تعداد محققان بیش تر به مفهوم تعداد اندیشه های بیش تر است، پایایی رشد در الگو وجود خواهد داشت. در این حالت رشد اندیشه ها به وضوح با رشد جمعیت مرتبط است که این امر حضور رشد جمعیت را توضیح می دهد.
● مقایسه الگوی رومر با الگوی نئوکلاسیک ها
مقایسه این نتیجه با اثر رشد جمعیت در الگوی رشد نئوکلاسیک ها جالب است. در آن الگو مثلا یک نرخ بالاتری از رشد جمعیت سبب کاهش سطح درآمد در طول مسیر رشد متوازن بود؛ اما در الگوی رشد رومر مردم در فرآیند ابداع یک داده کلیدی هستند. جمعیت بیش تر می تواند تولیدکننده اندیشه های بیش تر باشد و از آن جا که اندیشه ها رقابت ناپذیر هستند، همه کس در اقتصاد از این امر منتفع می شوند.
این نتیجه که نرخ رشد اقتصاد به نرخ رشد جمعیت وابسته است نتیجه قوی دیگری را نیز دربردارد؛ اگر رشد جمعیت یا حداقل رشد پژوهشگران متوقف شود، رشد اقتصادی در بلندمدت متوقف خواهد شد. نتیجه ای که ما از این پیش بینی می گیریم چیست؟ به عبارت دیگر اگر چنا نچه تلاش های پژوهشی در جهان طی زمان ثابت باشد آیا رشد اقتصادی متوقف می شود؟ بر اساس این الگو این امر اتفاق خواهد افتاد. وقتی فعالیت پژوهشی ثابت بماند افزایش نسبی در ذخیره اندیشه ها که برای رشد بلندمدت لازم است نمی تواند ادامه داشته باشد.
در واقع تنها در یک مورد خاص است که فعالیت پژوهشی ثابت می تواند رشد بلندمدت را پایدار کند. رومر فرض می کند که بهره وری پژوهش متناسب با ذخیره موجود اندیشه ها است. با این فرض، بهره وری پژوهشگران در طول زمان رشد می یابد، حتی اگر تعداد آن ها ثابت باشد.
نتایج الگوی رشد رومر شبیه نتایج الگوی نئوکلاسیک ها است. در الگوی نئوکلاسیک تغییرات در سیاست دولت و تغییرات در نرخ سرمایه گذاری هیچ گونه اثر بلندمدتی بر رشد اقتصادی ندارند. این نتیجه با توجه به این که اصولا رشد در الگوی نئوکلاسیک در اثر توسعه فن آوری برون زاست شگفت انگیز نیست؛ اما در این الگو با وجود درون زا بودن توسعه فن آوری، ما به همان نتیجه می رسیم. نرخ رشد بلندمدت نسبت به تغییرات در نرخ سرمایه گذاری و حتی نسبت به تغییرات در سهم جمعیتی که در بخش تحقیقات شاغل اند ثابت است. در طول دوره طولانی تاریخ ، فرآیند رشد اقتصادی به صورت پراکنده و نامتباین بوده است. به دلیل عدم توسعه کامل عواملی نظیر حقوق مالکیت، کشفیات و اختراعات به صورت اتفاقی و کم بود. در این دوره، سرمایه گذاری ها در سرمایه و مهارت ها که برای ایجاد و به کار گرفتن این ابداعات لازم بود، وجود نداشت. مسایل مشابهی در حال حاضر عامل فقیر بودن بسیاری از کشورها در سرتاسر جهان است. در قرون اخیر در کشورهای خاصی، سازمان ها و ساختار مورد نیاز رشد اقتصادی به وجود آمده است. نتیجه این است که توسعه فن آوری، یعنی موتور رشد، زندگی را تحت الشعاع قرار داده است. نتایج این توسعه برای رفاه جامعه در افزایش ثروت ثروتمندترین کشورهای جهان منعکس است. آن چه به طور ضمنی از درک رشد اقتصادی حاصل می شود این است که این نیروی حیاتی در فقیرترین مناطق جهان راکد و خفته است.
سید حسین امامی
منابع:
۱-چارلز آی.جونز، مقدمه ای بر رشد اقتصادی، حمید سهرابی، غلام رضا گرایی نژاد، انتشارات سازمان برنامه و بودجه، ۱۳۷۹. ۲- ویراستار ویلی برگستروم، دولت و رشد، علی حیاتی، انتشارات سازمان برنامه و بودجه، ۱۳۷۸. ۳- دکتر محمود حکمت، مبانی مالکیت فکری، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۸۶.
منبع : روزنامه سرمایه