چهارشنبه, ۲۷ تیر, ۱۴۰۳ / 17 July, 2024
مجله ویستا


زنان، قربانی خشونت رسانه­ها


زنان، قربانی خشونت رسانه­ها
اداره سلامت و خدمات انسانی ایالات متحده آمریکا، خشونت را اصلی­ترین مشکل زنان طی دهه گذشته اعلام نموده و تحقیقات جدید نیز حکایت از سیر صعودی این معضل دارد. آمارهای ارائه شده ذیل، ابعاد این مسئله را بهتر روشن می­کند: خشونت درون جامعه آمریکا، بارزترین و اصلی­ترین عامل آسیب­رسانی به زنان آمریکایی است: رشد روزافزون تجاوز به عنف، خشونت­های تبهکاران، قتل و تصادفات، نمونه­هایی از آن­هاست.
· از هر هفت زن آمریکایی، یک نفر در طول حیات مورد تجاوز واقع می­شود.
· هر دو دقیقه، یک زن در آمریکا مورد تجاوز قرار می­گیرد.
· هر نه ثانیه، یک زن در آمریکا صدمه جسمی و بدنی می­بیند.
· بر اساس اطلاعات و گزارش­های موجود، یک سوم زنان آمریکا در مقطعی از زندگی، به دست شوهر یا دوست­پسرهایشان آسیب بدنی دیده و یا مورد سوءاستفاده جنسی قرار گرفته­اند.
· سی درصد زنان مقتول در ایالات متحده به دست همسر، همسران پیشین و یا دوست­پسرهایشان کشته می­شوند.
شاید نتوان توصیف ساده و گویایی از تناوب جنایات خشونت­آمیز علیه زنان بیان نمود ولی آنچه مطرح است، این است که یکی از عوامل احتمالی تعیین­کننده در این زمینه، نحوه حضور زنان در رسانه­هاست. زنان غالباً به عنوان قربانیان خشونت و آماج تجاوزهای جنسی در رسانه­ها مطرح شده­اند.
محققان به این نتیجه رسیده­اند که این گونه تصویر نمودن زنان در رسانه­ها تأثیر [منفی] در طرز تلقی و رفتار جامعه نسبت به زنان خواهد داشت. از آنجا که محتوای فیلم­ها، تلویزیون، موسیقی، موسیقی­های تلویزیونی و بازی­های کامپیوتری، به لحاظ تصویر نمودن زنان به عنوان یک وسیله ارضای غریزه جنسی، نمایش خشونت و نیز روابط جنسی توأم با خشونت، باعث خفت زنان شده است، همواره مورد انتقاد و سرزنش بوده­اند.تحقیقات عملی چهل و چند ساله محققان، آن­ها را به این نتیجه رسانده است که خشونت­های نمایش داده شده در رسانه­ها، در شکل­گیری واکنش­ها و رفتارهای خشونت­آمیز، دخالت مستقیم داشته است. شواهد بسیاری در دست است که تلقی منفی از زنان در نمایش­های [رسانه­ای]، بر زندگی روزمره آن­ها سایه می­افکند.تحقیقات صورت گرفته بر روی خشونت­های به نمایش درآمده بر پرده سینما یا صفحه تلویزیون، نشان داده است که بعد از دیدن دو فیلم از فیلم­هایی که دارای مضامین خشن و تحقیرآمیز جنسی است، احساسات عاطفی فرد کور می­شود. همچنین مطالعات صورت گرفته نشان داده است، مردانی که شاهد صحنه­های خشن و توهین­آمیز جنبه­های جنسی زنان بوده­اند، نسبت به این قربانیان خشونت، بسیار کمتر عواطف خود را ظاهر می­سازند. برخی مستهجن­نگاری را چیزی نمی­دانند مگر وسیله­ای برای رسیدن به یک هدف و آن نمایش تصویر زنان در وضعیت و حالتی توهین­آمیز است. مطالعات دامنه­دار سال ۱۹۸۸، از استفاده دائمی ۸۶ درصد مرتکبین تجاوز جنسی از مستهجن نگاشته­ها و ۵۷ درصد آن­ها از الگوگیری از صحنه­های مستهجن در ارتکاب جرایم جنسی، پرده برداشت.همچنین دسته دیگری از تحقیقات حاکی از آن است که مستهجن­نگاری خشونت محور، نوعی بی­تفاوتی و بی­رحمی را در فرد القا می­کند؛ چراکه به مردان اجازه می­دهد، بدون توجه به تلفات و صدمه­های فیزیکی زنان قربانی خشونت، به آن­ها تجاوز نمایند.گذشته از این موارد، در تحقیقات دیگری که پسران دانشجو مخاطب فیلم­های سکس و مستهجن قرار گرفتند، این دانشجویان نسبت به حقوق ویژه زنان و نیز تلاش­های آن­ها در راه احیای حقوق زن، نگاهی کینه­توزانه داشتند. از سوی دیگر، نتایج مطالعات انجام شده این بود که عموم فیلم­ها و مجلات رایج امروزی، بیشتر از مستهجن­نگاری، به خشونت دامن می­زنند. فی­الواقع عامه مردم آمریکا بر این باورند که دستاورد بسیاری از فیلم­های سینمایی، تحقیر کردن و پست جلوه­دادن زنان است. اخیراً نتایج یک بررسی ثابت کرده است که ۶۸ درصد مردم آمریکا معتقددند ، تصاویر مستهجن زنان در فیلم­های آمریکایی، اغلب باعث استثمار و استفاده ابزاری از آن­ها می­شود. فیلم­های خشن، بیش از هرچیز با ارسال و [القاء] پیام­هایی مبنی بر طبیعی بودن و پسندیده جلوه دادن خشونت جنسی، واقعیات را تحریف می­نمایند. فیلم­های خشنی مثل «قتل عام با اره زنجیری در تگزاس»، «جمعه روز سیزدهم» یا «تجربه هولناک خیابان ELM» به طور مرتب صحنه­های خشونت علیه زنان منفعلی را نشان می­دهد که قربانی این­گونه خشونت­ها شده­اند.مطالعات آکادمیک نشان داده است، مردانی که چند مورد از این فیلم­ها را تماشا کرده باشند (فقط چند مورد!)، کمتر احساس ترحم و دلسوزی نسبت به زنان قربانی خشونت دارند. آن­ها می­گویند: «این زنان سزاوار این برخورد هستند». علاوه بر آن، این تیپ از مردان، قائل به مجازات تجاوزکنندگان هم نیستند. نسبت سهم زنان از خشونت­های تلویزیونی، نسبت غیرعادلانه­ای است. در ساعات پربیننده تلویزیون، به ازای هر ۱۰ نفر مردی که صحنه­های تلویزیونی مرتکب خشونت می­شوند، ۱۱ مرد قربانی خشونت می­شوند، ولی به ازای هر ۱۰ نفر زنی که مرتکب خشونت می­شوند، ۱۶ زن قربانی خشونت می­شوند. تحقیقات انجام شده در این خصوص نشان داده است که آن دسته از بینندگانی که احساس همدردی و همدلی با این قربانیان (زنان) می­کنند، در زندگانی خصوصی خود نیز مستعد خشونت­پذیری خواهند بود. به دفعات دیده شده است که این بینندگان، قربانیان حقیقی میدان زندگی هستند.
موسیقی و موسیقی تلویزیونی
فیلم­های سینمایی و تلویزیون، به تنهایی قادر به ایجاد تغییر نگرش در افراد نیستند. شاید رسانه دیگری که حاوی موسیقی و به طور خاص موسیقی­های تلویزیونی باشد، بتواند نگرش­های منفی نسبت به زنان را در ذهن بینندگان ایجاد نماید. تحقیق دیگری که روی ۱۴۴ دانشجوی پسر صورت گرفته است، حاکی از آن است که این دانشجویان، بعد از تماشای میزان قابل توجهی از موسیقی­های تلویزیونی با مضامین خشونت و یا توهین علیه زنان، حس عاطفی و همدردی با این زنان را از دست داد و در نهایت، رویکرد [کاملاً] خصمانه­ای نسبت به زنان پیدا می­کنند. ۴۰ درصد از این دانشجویان، در این تحقیق اذعان داشته­اند که اگر از بابت عدم مجازات خود اطمینان حاصل نمایند، تمایل به تجاوز جنسی خواهند داشت. تحقیقات نشان داده است که تم غالب «روابط عاشقانه» در سروده­ها، به طور چشم­گیری فزونی یافته است. جهت آن نیز خیز برداشتن به سوی مضامین جنسی عریانی است که اغلب توهین­آمیز نیز هست. در میان ۱۰ آلبوم رایج و برتر چند سال گذشته، مضامین محتوایی بسیاری از آن­ها، در مورد تجاوز به عنف و خشونت جنسی است.برنامه تلویزیونی «بی­خواب­ها» که برنامه بسیار قوی­ای بود، به تحلیل تصاویر مجازی و مونتاژ شده­ای می­پردازد که در بسیاری از موسیقی­های تلویزیونی ارائه می­شده­است. این گونه تصاویر، نشان دهنده نوعی توهم و بی­قراری در زنان بوده و آن­ها را افرادی بوالهوس با تمایلات افراطی جنسی بی­پایان نشان می­دهد که حاضرند در هر شرایطی و با هر مردی، ارتباط جنسی برقرار نمایند. کارگرادان فیلم (سات جوالی استاد دانشگاه ماساچوست) معتقد است، [کاربرد] تصاویر جنسی در موسیقی­های تلویزیونی متعدد، ابعاد وجودی زنان را در [زیبایی] اندام­های بدن خلاصه می­کند. (دست­ها، پاها، سینه­ها...) و در واقع باعث تحریف نگرش واقعی و درونی بینندگان نسبت به عنوان انسان­های دارای فکر، اندیشه و احساس می­شود. از این رو، نمایش عریان زنان در برنامه­های تلویزیونی، مطلوب اکثریت واقع شده و طرفداران زیادی دارد.
بازی­های کامپیوتری و تلویزیونی
بازی­های کامپیوتری نیز می­توانند القاءکننده خشونت یا توهین علیه زنان باشد. در بسیاری از این بازی­ها، به طور معمول، زنان بیشتر شخصیت­های منفعل بازی هستند تا فعال و در موارد خاص­تر نیز قربانیان بعضی صحنه­ها. براساس تحقیقی که روی ۴۷ بازی و پرطرفدار نین­تندو (Nintendo) انجام شده است، در بین ۱۱۵ شخصیت مذکر و ۹ شخصیت مونث، ۲۰ نفر از مردان نقش اصلی و غالب را داشته، در صورتی که هیچ یک از زن­ها این‌گونه نقشی نداشته‌اند در این تحقیق، ۲۸% این بازی‌ها صحنه‌هایی داشته‌اند كه زن‌ها را عناصری دون، پست و ضعیف نشان داده است. برخی از این بازی­ها، شخصیت کلیشه­ای و منفی از زنان را در ذهن مخاطب خود ثبت نموده و مشوق بازیکن در به کارگیری خشونت علیه زنان است. در یکی از بازی­ها به نام"Duke Nukem" بازیکن با کشتن زنان روسپی به ازای خسته و بی­رمق کردن آن­ها، پول نقد جایزه می­گیرد. این بازی زنان را موجودات ضعیف و بی­دفاعی نشان داده که به ستون­هایی بسته شده­اند و در همان حال التماس کنان می­گویند: «مرا بکشید... مرا بکشید».یکی از تصاویر متحرک بازی­های کامپیوتری، شبح متحرک دختری است به نام «لاراکرافت» (Lara Craft) که ستاره نقش اول در بازی کامپیوتری Tomb Raider می­باشد. او «سمبل سکسی آزاد» است. جامعه­شناسان می­گویند، بازی­هایی از قبیل Tomb Raider باعث ترویج جنسیت­گرایی شده و شرایط را به نحوی بر نوجوانان تحمیل می­کند که جهان را از دریچه صفحه مانیتور کامپیوتر و مطابق با آنچه در آنجا به وقوع می­پیوندد، مشاهده نمایند: تصور سمبل­های جنس مونث، روبودن دختران و یا نجات آن­ها و تسلیم فرامین آن­ها شدن، نمونه­هایی از این وقایع می­باشد. نتایح یک تحقیق حاکی از آن است که والدینی که نگران رفتارهای غیراجتماعی (مانند خشونت و ...) بوده­اند، تحت تأثیر این بازی­ها قرار گرفته­اند.
اینترنت
هم­زمان با پیشرفت و توسعه امکانات شبکه جهانی اینترنت، بزهکاری­هایی از نوع تعقیب و آزار دیگران در شبکه اینترنت آن­لاین شده است. براساس تخمین­های موجود، زنان حداقل یک­بار در زندگی خود هدف رفتارهای تعقیبی قرار گرفته­ و شواهد و مدارک موجود نشان می­دهد که اکثریت مزاحمان سایبری (در شبکه اینترنت) مردانی هستند که زنان قربانی آن­ها می­شوند. اینترنت، مزاحمت (به طور خاص مزاحمت سایبری) را برای مرتکبین آن بسیار راحت­تر و سهل­الوصول­تر از ارتکاب آن در شرایط عادی می­کند. بی نام و نشان بودن نام­های الکترونیکی و اتاق­های گفت­وگو (Chat Room) فرصتی را برای این مزاحمان مهیا می­کند تا نام و نشان واقعی خود را بروز نداده­ و از طریق شبکه اینترنت به آسانی به اطلاعات شخصی و خصوصی قربانیان نقشه­های شوم خود دسترسی پیدا کنند. بسیاری از سرویس­ها و دایرکتوری­های آن­لاین، آدرس پست الکترونیک، محل سکونت و شماره تماس افراد مورد نظر شیادان را در اختیار آن­ها قرار می­دهند، بدون آن که صاحبان این آدرس­ها از این مسئله خبر داشته باشند. البته معدود نفراتی هم هستند که پرده از این عمل زشت برداشته و آن را برملا می­کنند. مزاحمت مجازی، پدیده­ای نسبتاً جدید است، اما شیوع و دامنه فراگیری آن روبه رشد می­باشد. در بررسی به عمل آمده از زنان و دختران دانشجو در سال تحصیلی ۹۷-۹۶، سیزده درصد این افراد مورد اذیت و آزار قرار گرفته و بیست و پنج درصد از این مزاحمت­ها از نوع اینترنتی بوده است. پلیس شبکه [اینترنت] ـ سرویس مبارزه با جرایم بین­المللی ـ نیز برآورد نموده است که حدود سی درصد از ۴۷۰۰۰ شکایت وارده در سال ۱۹۹۸، مربوط به نامه­های الکترونیکی مزاحمت­آمیز و تهدیدکننده بوده است.
منبع: www.mediascope.org
مرجع : ماهنامه سیاحت غرب/سال دوم/شماره هفدهم
منبع : سایر منابع