چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
مجله ویستا
مردمسالاری از دیدگاه امام خمینی
برای شناخت دقیق رای امام خمینی درباره دموکراسی باید سیری در اندیشه سیاسی ایشان داشته باشیم، اندیشهای که چند دهه طول کشید و جهان اسلام را تحت تاثیر خود قرار داد .
با دقت در سخنان و تالیفات و بیانیههای امام در طول دوران مبارزه با این نکته پیمیبریم که اندیشه سیاسی ایشان دارای دو جنبه کلامی و سیاسی میباشد، که غفلت از این امر و یک جانبهنگری به پارهای از مواضع ایشان باعث اشتباه در فهم مراد میگردد .
جنبه کلامی بحثحکومت اسلامی که امام مطرح کردند همان مشروعیت الهی و دینی حکومت است، و جنبه سیاسی آن مشروعیت مردمی، و حق تعیین سرنوشت، و برخاستن قدرت از متن مردم است، پس ما در کلام امام به دو نوع مشروعیت کلامی و مشروعیتسیاسی برمیخوریم که ایشان به هر دو اعتنای ویژهای داشتند . حضرت امام در جواب این سوال: "در چه صورتی فقه جامعالشرایط بر جامعه اسلامی ولایت دارد؟ " میفرمایند: "ولایت در جمیع صور دارد لکن تولی امور مسلمین و تشکیل کومتبستگی دارد به آرای اکثریت مسلمین که در قانون اساسی هم از آن یاد شده است و در صدر اسلام تعبیر میشده به بیعتبا ولی مسلمین" . ۱
در این کلام به زیبایی بین هر دو مشروعیت جمع شده است، لذا ما در اینجا آرا امام را به دو بخش کلی: مشروعیت کلامی و مشروعیتسیاسی تقسیم میکنیم و با استشهاد به سخنان امام رای ایشان را بازگو میکنیم .
۱) مشروعیت کلامی:
الف) "از احکام روشن عقل که هیچ کس انکار آن را نمیتواند بکند آن است که در میانه بشر قانون و حکومت لازم است و عائله بشری نیازمند به تشکیلات و نظامنامه ها و ولایت و حکومتهای اساسی است و آنچه عقل خدا داده حکم میکند آن است که تاسیس حکومتبه طوری که بر مردم به حکم خرد لازم باشد متابعت و پیروی از آن از کسی روا و بجا است که مالک همه چیز مردم باشد و هر تصرفی در آنها بکند تصرف در مال خود باشد، و چنین شخصی که تصرف و ولایتش در تمام بشر به حکم خرد نافذ و درست استخدای عالم است که مالک تمام موجودات، و خالق ارض و سماوات است . پس هر حکمی که جاری کند در ملکتخود جاری کرده، و هر تصرفی بکند در داده خود تصرف کرده است . و اگر خدا به کسی حکومت داد و حکم او را به توسط گفته پیغمبران لازم الاطاعه دانستبر بشر نیز لازم است از آن اطاعت کنند" . ۲
"کسی جز خدا حق حکومتبر کسی ندارد، و حق قانونگذاری نیز ندارد، و خدا به حکم عقل باید خود برای مردم حکومت تشکیل دهد و قانون وضع کند" . ۳
ب) حال که حکومت از آن خداستسپس او باید شخص حاکم را معین کند، و خداوند نیز پیامبران و ائمه را به عنوان حاکمان ملت معین نموده است . امام در این باره میگوید: "به حکم عقل و ضرورت ادیان، هدف بعثت و کار انبیا (ع) تنها مساله گویی و بیان احکام نیست . این طور نیست که مثلا مسائل و احکام از طریق وحی به رسول اکرم (ص) رسیده باشد، و آن حضرت و حضرت امیرالمومنین و سایر ائمه (ع) مساله گوهایی باشند که خداوند آنان را تعیین فرموده تا مسائل و احکام را بدون خیانتبرای مردم نقل کنند در حقیقت مهمترین وظیفه انبیا برقرار کردن یک نظام عادلانه اجتماعی از طریق اجرای قوانین و احکام است" .
"ما معتقد به ولایت هستیم و معتقدیم پیغمبر اکرم (ص) باید خلیفه تعیین کنند و تعیین کرده است . آیا تعیین خلیفه برای احکام است؟ بیان احکام خلیفه نمیخواهد . خود آن حضرت بیان احکام میکرد . همه احکام را در کتابی مینوشتند و دست مردم میدانند تا عمل کنند . اینکه عقلا لازم استخلیفه تعیین کند برای حکومت است" . ۵
و نیز میفرمایند:
ـ "ولایتی که در حدیث غدیر استبه معنای حکومت است نه به معنای مقام معنوی ... اینکه در روایات هست که " بنی الاسلام علی خمس" این ولایت، ولایت کلی امامت نیست . آن امامتی که هیچ عملی مقبول نیست قبول نمیشود الا به اعتقاد به امامت، این معنایش این حکومت نیست ... آنکه خدای تبارک و تعالی جعل کرد و دنبالش هم برای ائمه هدی جعل شده ستحکومت استبنابراین حکومت را خدا جعل کرده استبرای حضرت امیر سلام الله علیها، این حکومتیعنی سیاستیعنی عجین با سیاست ... اینکه این قدر صدای قدیر بلند شده است ... برای این است که با اقامه ولایتیعنی با رسیدن حکومتبه دست صاحب حق همه این مسائل حل میشود، همه انحرافات از بین میرود ... ولایت اصلش مسئله حکومت است ... بنابراین "ما نودی بشئ مثل ما نودی بالولایة" برای اینکه حکومت است، به هیچ چیز مثل این امر سیاسی دعوت نشده است و این امر سیاسی بوده است" . ۶
"جنگهای زیادی که پیغمبر اکرم فرموده است همه برای این معنا بوده است که موانع رااز سر این مقصد الهی، مقصد اعلی که دارند و آن تحکیم حکومت اسلامی، حکومت الله، حکومت قرآن، همه برای این بود" . ۷
ج) حکومت از آن خداست و هموست که پیغمبران و امامان معصوم را جهتحکومت تعیین نموده است، حال که ما در زمان غیبت معصوم به سر میبریم امر حکومت چگونه خواهد بود؟ با هم پاسخ امام خمینی را مرور میکنیم:
ـ "انا نعلم علما ضروریا بان النبی (ص) المبعوث بالنبوة الختمیة اکمل النبوات و اتم الادیان بعد عدم اهماله جمیع ما یحتاج الیه البشر حتی آداب النوم و الطعام و حتی ارش الخدش، لایمکن ان یعمل هذا الامر المهم الذی یکون من اهم ما یحتاج الیه الامة لیلا و نهارا . فلو اهمل - و العیاذ بالله - مثل هذا الامر المهم ای امر السیاسة و القضا لکان تشریعه ناقصا و کان مخالفا لخطبته فی حجة الوداع، و کذا لو لم یعین تکلیف الامة فی زمان الغیبة اولم یامر علی الامام ان یعین تکلیف الامة فی زمانها مع اخباره بالغیبة و تطاولها، کان نقصا فاحشا علی ساحة التشریع والتقنین یجب تنزیهها عنه . فالضرورة قاضیة بان الامة بعد غیبة الامام (ع) فی تلک الازمنة المتطاولة لم تترک سدی فی امر السیاسة والقضا الذی هو من اهم ما یحتاجون الیه خصوصا مع تحریک الرجوع الی سلاطین الجور و قضاتهم و تسمیته رجوعا الی الطاغوت، و ان الماخوذ بحکمهم سحت ولو کان الحق ثابتا، و هذا واضح بضرورة العقل، و یدل علیه بعض الروایات" . ۸
و یقول ایضا: "لا اشکال - علی المذهب الحق - فی ان الائمة و الولاة بعد النبی (ص) سید الوصیین امیر المومنین و اولاده المعصومین صلوات الله علیهم اجمعین ... اما فی زمان الغیبة، فالولایة والحکومة و ان لم تجعل لشخص خاص، لکن یجب بحسب العقل والنقل ان تبقیا بنحو آخر، لما تقدم من عدم، امکان اهمال ذلک ...
فنقول: ان الحکومة الاسلامیة، لما کانتحکومة قانونیة، بل حکومة القانون الالهی فقط، و انما جعلت لاجل اجرا، القانون و بسط العدالة الالهیة بین الناس، لابد فی الوالی من صفتین هما اساس الحکومة القانونیة، و لایعقل تحققها الا بهما: احداهما العلم بالقانون، و ثانیتهما: العدالة ...
و علیه فیرجع امر الولایة الی الفقیه العادل، و هو الذی یصلح لولایة المسلمین، اذ یجب ان یکون الوالی متصفا بالفقه و العدل . فاقامة الحکومة و تشکیل اساس الدولة الاسلامیة من قبیل الواجب الکفائی علی الفقها العدول فان وفق احدهم تشکیل الحکومة و تشکیل اساس الدولة الاسلامیة من قبیل الواجب الکفائی علی الفقها العدول فان وفق احدهم لتشکیل الحکومة یجب علی غیره الاتباع، و ان لم یتیسر الا باجتماعهم یجب علیهم القیام مجتمعین ولو لم یمکن لهم ذلک اصلا، لم یسقط منصبهم، و ان کانوا معذورین فی تاسیس الحکومة" . ۹
"فللفقیه العادل جمیع ماللرسول والائمه (ع) مما یرجع الی الحکوة والسیاسة، ولایعقل الفرق، لان الوالی - ای شخص کان - هو المجری لاحکام الشریعة، والمقیم للحدود الالهیة، والاخذ للخراج وسائر الضرائب، والمتصرف فیها بما هو صلاح المسلمین، فالنبی (ص) یصرب الزانی مائة جلدة، والامام (ع) کذلک، والفقیه کذلک" . ۱۰
و ایضا: "فی عصر غیبة ولی الامر و سلطان العصر - عجل الله تعالی فرجه الشریف - یقوم نوابه العامة، وهم الفقها الجامعون لشرائط الفتوی و القضا مقامه فی اجرا السیاسات و سائر ما للامام (ع) الا البداة بالجهاد" . ۱۱
حضرت امام برای اثبات نظریه سیاسی خود به تعدادی از احادیث استشهاد میکنند، از جمله به این حدیثشریف از امیرالومنین (ع) اشاره میکنند که: "قال رسول الله (ص): اللهم ارحم خلفائی قیل: یا رسول الله و من خلفائک؟ قال: الذین یاتون بعدی و یروون حدیثی و سنتی "امام خمینی میفرمایند: "پس معلوم شد آنهائی که روایتسنت و حدیث پیغمبر میکنند جانشین پیغمبرند، و هرچه برای پیغمبر از لازم بودن اطاعت و ولایت و حکومت ثابت استبرای آنها هم ثابت است، زیرا اگر حاکمی کسی را جانشین خود معرفی کرد معنیش آن است که کارهای او را در نبودش او باید انجام دهد" . ۱۲
حضرت امام علاوه بر دلیل عقل و احادیث وارده به ادله دیگری در لزوم تشکیل حکومت تمسک میجویند، ایشان میگویند:
ـ "سنت و رویه پیغمبر اکرم (ص) دلیل بر لزوم تشکیل حکومت است زیرا: اولا خود تشکیل حکومت داد ... ثانیا برای پس از خود به فرمان خدا تعیین حاکم کرده است ... " ۱۳ "دلیل دیگر بر لزوم تشکیل حکومت ماهیت و کیفیت قوانین اسلام (احکام شرع) است . ماهیت و کیفیت این قوانین میرساند که برای تکوین یک دولت و برای اداره سیاسی و اقتصادی و فرهنگی جامعه تشریع گشته است" . ۱۴
پس در نتیجه "ولایت فقیه از موضوعاتی است که تصور آنها موجب تصدیق میشود و چندان به برهان احتیاج ندارد . به این معنی که هرکس عقاید و احکام اسلام را حتی اجمالا دریافته باشد چون به ولایت فقیه برسد و آن را به تصور درآورد بیدرنگ تصدیق خواهد کرد و آن را ضروری و بدیهی خواهد شناخت" . ۱۵
د) دانسته شد که ولایتفقیه همان امتداد ولایتخدا و پیغمبر و ائمه (ع) است و دارای اهمیت فراوانی است، ذیلا به گوشهای از سخنان امام خمینی در اهمیت ولایت فقیه اشاره میکنیم:
"اگر چنانچه فقیه در کار نباشد، ولایت فقیه در کار نباشد، طاغوت است، یا خدا یا طاغوت ... اگر به امر خدا نباشد، رئیس جمهور با نصب فقیه نباشد، غیر مشروع است، وقتی غیر مشروع شد طاغوت است، اطاعت او اطاعت طاغوت است" . ۱۶
"واضح است که حکومتبه جمیع شئون آن و ارگانهایی که دارد، تا از قبل شرع مقدس و خدا وند تبارک و تعالی شرعیت پیدا نکند اکثر کارهای مربوط به قوه مقننه و قضائیه و اجرائیه بدون مجوز شرعی خواهد بود، و دست ارگانها که باید به واسطه شرعیت آن باز باشد بسته میشود، و اگر بدون شرعیت الهی کارها را انجام دهند، دولتبه جمیع شئونه طاغوتی و محرم خواهد بود" . ۱۷
"ولایت فقیه و حکم حکومتی از احکام اولیه است" . ۱۸
حکومت که شعبهای از ولایت مطلقه رسول الله (ص) استیکی از احکام اولیه اسلام است مقدم بر تمام احکام فرعیه حتی نماز و روزه و حج است" . ۱۹
"امروز فقهای اسلام حجتبر مردم هستند همان طور که حضرت رسول (ص) حجتخدا بود و همه امور به او سپرده شده بود و هرکس تخلف میکرد بر او احتجاج میشد، فقها از طرف امام (ع) حجتبر مردم هستند . همه امور و تمام کارهای مسلمین به آنان واگذار شده است" . ۲۰
ه) حضرت امام برای ولایت فقیه اختیارات زیادی قائل بودند، ایشان به صراحت میگفتند: "اینک در قانون اساسی هست، این بعض شوون ولایت فقیه هست، نه همه شوون ولایت فقیه" . ۲۱
ذیلا به پارهای از اختیارات ولایت فقیه که در سخنان امام آمده است اشاره میکنیم:
۱) تعیین دولت:
ایشان در تعیین دولت موقت مهندس بازرگان و قبل از تشکیل مجلس و استقرار دولت قانونی، از اختیارات ولائی خود استفاده کردند، لذا میفرمایند: "چون ما مجلس را غیرقانونی میدانیم و دولت را هم غیر قانونی میدانیم، و اوضاع کشور را آشفته میبینیم، برای اینکه خاتمه بدهیم به وضع آشفته کشور، ما به واسطه اتکا به این آرای عمومی ... از این جهت ما یک دولت را معرفی میکنیم ... و من باید یک تنبه دیگری هم بدهم و آن اینکه من که ایشان را حاکم کردم، یک نفر آدمی هستم که به واسطه ولایتی که از طرف شارع مقدس دارم ایشان را قرار دادم، ایشان را که من قرار دادم واجبالاتباع است، ملتباید از او اتباع کند . یک حکومت عادی نیستیک حکومتشرعی استباید از او اتباع کنند، مخالفتبا این حکومت مخالفتبا شرع است قیام بر علیه شرع است" . ۲۲
و نیز در تعیین شورای عالی انقلاب میفرمایند: "به موجب حق شرعی و براساس رای اعمتاد اکثریت قاطع مردم ایران که سبتبه اینجانب ابراز شده است در جهت تحقق اهداف اسلامی ملت، شورایی به نام شورای انقلاب اسلامی ... موقتا تعیین شده و شروع به کار خواهند کرد" . ۲۳
۲) طلاق دادن زن از شوهر عندالمصلحة:
"طلاق اگرچه در دست مرد است ... لکن فقیه در جایی که مصلحت اسلام را دید، مصلحت مسلمین را دید، و در جایی که دید نمیشود به غیر از این، طلاق بدهد، این ولایت فقیه هست" . ۲۴
۳ ) تصرف در اموال عندالمصلحة:
" ... این اموال بسیار، مجتمع از راه مشروع نیست، اسلام این طور اموال را به رسمیت نمیشناسد . و در اسلام اموال مشروع و محدود به حدودی است و زاید بر این معنی ما اگر فرض بکنیم که یک کسی اموالی هم دارد که خیر، اموالش هم مشروع است، لکن اموال طوری است که حاکم شرع، فقیه، ولیامر، تشخیص داد که این به این قدر که هست نباید این قدر باشد، برای مصالح مسلمین او میتواند قبض کند و تصاحب کند . و یکی از چیزهائی که مترتب بر ولایت فقیه است و معالاسف این روشنفکرهای ما نمیفهمند که ولایت فقیه یعنی چه، یکیش هم تحدید این امور است . مالکیت را در عین حال که شارع مقدس محترم شمرده است، لکن ولیامر میتواند همین مالکیت محدودی که ببیند خلاف صلاح مسلمین و اسلام است، همین مالکیت مشروع را محدودش کند به یک حد معینی، و با حکم فقیه از او مصادره بشود" . ۲۵
سائر اختیارات:
ـ "حکومت که شعبهای از ولایت مطلقه رسول الله (ص) استیکی از احکام اولیه اسلام است و مقدم بر تمام احکام فرعیه حتی نماز و روزه و حج است . حاکم میتواند مسجد یا منزلی را که در مسیر خیابان استخراب کند و پول منزل را به صاحبش رد کند ... حکومت میتواند قراردادهای شرعی را که خود با مردم بسته است در موقعی که آن قرارداد مخالف مصالح کشور و اسلام باشد یک جانبه لغو کند، و میتواند هر امری را چه عبادی و یا غیر عبادی است که جریان آن مخالف مصالح اسلام است از آن مادامی که چنین است جلوگیری کند ... آنچه گفته شده است تاکنون و یا گفته میشود ناشی از عدم شناخت ولایت مطلقه الهی است . آنچه گفته شده است که شایع است مزارعه و مضاربه و امثال آنها با آن اختیارات از بین خواهد رفت، صریحا عرض میکنم که فرضا چنین باشد این از اختیارات حکومت است، و بالاتر از آن هم مسائلی است که مزاحمت نمیکنم" . ۲۶
در آخر امام خمینی به نکته مهمی اشاره میکنند، میگویند: "ثم انا قد اشرنا سابقا الی ان ما ثبت للنبی (ص) والامام (ع) من جهة ولایته و سلطنته ثابت للفقیه، و اما اذا ثبتت لهم ولایة من غیر هذه الناحیة فلا . فلوقلنا: بان المعصوم (ع) له الولایة علی طلاق زوجة الرجل، او بیع ماله، او اخذه منه ولو لم تقتضه المصلحة العامة، لم یثبت ذلک للفقیه ... " . ۲۷
و) ممکن است که در اذهان این شبهه پیدا شود که بنابر رای امام خمینی (ره)، ولی فقیه هم رتبه امام معصوم (ع) است، ذیلا سخنان امام خمینی (ره) در دفع این شبهه ذکر میشود:
ایشان در کتاب "البیع" پس از اثبات ولایت فقیه میگویند: "فیکون لهم فی الجهات المربوطة بالحکومة کل ما کان لرسول الله والائمة صلوات الله علیهم اجمعین . ولایلزم من ذلک ان تکون رتبتهم کرتبة الانبیا او الائمة (ع)، فان الفضائل المعنویة امر لایشارکهم (ع) فیه غیرهم .
فالخلافة لها معنیان واصطلاحان:
احدهما: الخلافة الالهیة التکوینیة، و هی مختصة بالخلص من اولیائه، کالانبیا المرسلین و الائمة الطاهرین سلام الله علیهم .
و ثانیهما: المعنی الاعتباری الجعلی رسول الله (ص) امیرالمومنین (ع) خلیفة للمسلمین، او انتخاب فلان و فلان للخلافة .
فالرئاسة الظاهریة الصوریة امر لم یعتن بها الائمة (ع) الا لاجرا الحق و هی التی ارادها علی بن ابیطالب (ع) بقوله - علی ما حکی عنه -: "والله لهی احب الی من امرتکم" مشیرا الی نعل لاقیمة لها . و فی نهجالبلاغة فی الخطبة المعروفة بالشقشقیة: " ... لقیتحبلها علی غاربها ... " . و اما مقام الخلافة الکبری الالهیة فلیس هینا عنده، ولا قابلا للرفض و الاهمال و القا الحبل علی غاربه" . ۲۸
و نیز میگویند: "این توهم که اختیارات حکومتی رسول اکرم (ص) بیشتر از حضرت امیر (ع) بود، یا اختیارات حکومتی حضرت امیر بیش از فقیه استباطل و غلط است . البته فضایل حضرت رسول اکرم (ص) بیش از همه عالم است و بعد از ایشان فضایل حضرت امیر (ع) از همه بیشتر است، لکن زیادی فضایل معنوی اختیارات حکومتی را افزایش نمیدهد .
... وقتی میگوییم ولایتی را که رسول اکرم و ائمه (ع) داشتند بعد از غیبت، فقیه عادل دارد، برای هیچ کس این توهم نباید پیدا بشود که مقام فقها همان مقام ائمه و رسول اکرم است . زیرا اینجا صحبت از مقام نیستبلکه صحبت از وظیفه است، ولایتیعنی حکومت و اداره کشور و اجرای قوانین شرع مقدس، یک وظیفه سنگین و مهم است نه اینکه برای کسی شان و مقام غیر عادی به وجود بیاورد و او را از حد انسان عادی بالاتر ببرد ... " . ۲۹
"بدیهی است تصدی حکومتبه دست آوردن یک وسیله است، نه اینکه یک مقام معنوی باشد، زیرا اگر مقام معنوی بود کسی نمیتوانست آن را غصب کند یا رها سازد" . ۳۰
و نیز: "آیات و روایاتی وارد شده است که مخصوص به معصومین (ع) است و فقها و علمای بزرگ اسلام هم در آنها شرکت ندارند تا چه رسد به مثل اینجانب، هرچند فقهای جامعالشرایط از طرف معصومین نیابت در تمام امور شرعی و سیاسی و اجتماعی دارند، و تولی امور در غیبت کبرا موکول به آنان است، لکن این امر غیر ولایت کبرا است که مخصوص به معصوم است" . ۳۱
ز) ممکن است این سوال پیش بیاید که چگونه امام خمینی در زمانی قائل به سلطنت مشروطه بودند، و در زمان دیگری قائل به نفی آن شدند، در یک دوره قائل به نظارت فقها بودند و در دورهای دیگر قائل به دخالت فقها و روحانیون در کارهای اجرائی شدند، سر این اختلاف نظر در چیست"؟
به نظر ما جوهره اصلی اندیشه امام خمینی که همان ولایت تعیینی فقیه باشد، در طول زمان متحول نگشته و امام به این رای خود که "ولایت فقیه یک چیزی است که خدای تبارک و تعالی درست کرده است"۳۲ ثابتبودهاند، اما نکته اساسی این است که در تصادم ذهن و عین و یا تئوری ذهنی و واقعیت، این واقعیت موجود خارجی است که خود را بر تئوری ذهنی فرض میکند و باعث تغییر و تحول در حصول و تحقق تئوری میگردد، لذا به نظر ما اندیشه حکومت اسلامی بر پایه ولایت فقیه در طول حیات ایشان ثابتبوده، اما روشهای تحقق آن به حسب شرائط زمانی و مکانی متغیر گردیده است .
در ابتدا که هیچگونه امیدی به تشکیل حکومت اسلامی نبود تئوری امام این بود که فقها مجلسی تشکیل دهند و سلطان عادلی را جهتحکومت انتخاب نمایند: "ما که میگوییم حکومت و ولایت در این زمان با فقها است نمیخواهیم بگوییم فقیه هم شاه و هم وزیر و هم نظامی و هم سپور است، بلکه میگوییم همان طور که یک مجلس موسسان تشکیل میشود از افراد یک مملکت و همان مجلس تشکیل یک حکومت و تغییر یک سلطنت میدهد ... اگر یک همچو مجلسی از مجتهدین دیندار که هم احکام خدا را بدانند و هم عادل باشند و از هواهای نفسانیه عاری باشند و آلوده به دنیا و ریاست آن نباشند و جز نفع مردم و اجرا حکم خدا غرضی نداشته باشند شتکیل شود، و انتخاب یک نفر سلطان عادل کنند که از قانونهای خدائی تخلف نکند و از ظلم و جور احتراز داشته باشد و به مال و جان و ناموس آنها تجاوز نکند، به کجای نظام مملکتبرخورد میکند ... " . ۳۳
علت اصلی عدم مخالفتحضرت امام با نظام شاهنشاهی - علاوه بر وجود مفاسد آن نبود نظام جایگزین سلطنت است، لذا حفظ این نظام فاسد را بهتر از هرج و مرج میدانند: "مجتهدین هیچوقتبا نظام مملکت و با استقلال ممالک اسلامی مخالفت نکردند، فرضا که این قوانین را برخلاف دستورات خدائی بدانند و حکومت را جائرانه تشخیص دهند باز مخالفتبا آن نکرده و نمیکنند زیرا که این نظام پوسیده را باز بهتر میدانند از نبودنش ... با آنکه جز سلطنتخدائی همه سلطنتها برخلاف مصلحت مردم و جور است، و جز قانون خدائی همه قوانین باطل و بیهوده است ولی آنها همین بیهوده را هم تا نظام بهتری نشود تاسیس کرد محترم میشمارند و لغو نمیکنند ... هیچ فقیهی تاکنون نگفته و در کتابی ننوشته که ما شاه هستیم یا سلطنتحق ماست، آری آن طور که ما بیان کردیم اگر سلطنتی و حکومتی تشکیل شود هر خردمندی تصدیق میکند که آن خوب است و مطابق مصالح کشور و مردم است، البته تشکیلاتی که براساس احکام خدا و عدل الهی تاسیس شود بهترین تشکیلات است لکن اکنون که آن را از آنها نمیپذیرند اینها هم با این نیمه تشکیلات هیچگاه مخالفت نکرده و اساس حکومت را نخواستند بههم بزنند ... با اصل و اساس سلطنت تاکنون از این طبقه مخالفتی ابراز نشده بلکه بسیاری از علما بزرگ عالی مقام در تشکیلات مملکتی با سلاطین همراهیها کردند ... " . ۳۴
حضرت امام که نقطه ضعف را خوب تشخیص داده بودند شروع به تئوری پردازی برای استقرار حکومت اسلامی و جایگزینی آن با سلطنت میکنند و در مباحث فقهی خود نظریه ولایت فقیه را مطرح مینمایند و از آن دفاع مینمایند و بعد از این زمینه سازی فکری، هجوم خود را بر سلطنتشروع میکنند:
"سلطنت و ولایت عهدی همان است که اسلام بر آن خط بطلان کشیده و بساط آن را در صدر اسلام در ایران و روم شرقی و مصر و یمن برانداخته است ... سلطنت و ولایت عهدی همان طرز حکومتشوم و باطلی است که حضرت سیدالشهدا (ع) برای جلوگیری از برقراری آن قیام فرمود و شهید شد ... اسلام سلطنت و ولایت عهدی ندارد" . ۳۵"سلاطین اگر تابع اسلام باشند باید به تبعیت فقها برآیند و قوانین و احکام رااز فقها بپرسند و اجرا کنند، در این صورت حکام حقیقی همان فقها هستند، پس بایستی حاکمیت رسما به فقها تعلق بگیرند نه به کسانی که به علت جهل به قانون مجبورند از فقها تبعیت کنند" . ۳۶
نظام جایگزین سلطنت، حکومت اسلامی با نظارت فقها است، حضرت امام در تمام سخنان خود چه در پاریس و چه در اوایل انقلاب بر نقش نظارتی روحانیت تاکید میکردند، ذیلا به نمونهای از این بیانات اشاره میشود:
ـ حضرت امام در جواب این سوال که آیا خود شما در نظر دارید که در راس آن قرار گیرید؟ میگویند: "شخصا نه، نه سن من و نه موقع و نه مقام من و نه میل و رغبت من متوجه چنین امری نیست" . ۳۷
و نیز "من خود نمیخواهم حکومت را در دستبگیرم، اما مردم را برای انتخاب حکومت هدایتخواهم کرد و شرایط آن را به مردم اعلام میکنم" . ۳۸
و نیز: "من هم نقشی در خود حکومت ندارم، همان نقش هدایت دارم" . ۳۹
و نیز "من و سایر روحانیون در حکومت پستی را اشغال نمیکنیم . وظیفه روحانیون ارشاد دولتهاست" . ۴۰ و نیز "فقیه ناظر بر این است که اینها اجرای قانون بکنند، خلاف نکنند، نه اینکه میخواهد خودش یک حکومتی بکند، بلکه میخواهد نگذارد این حکومتهایی که اگر چند روز بر آنها بگذرد برمیگردند به طاغوتی و دیکتاتوری، میخواهد نگذارد بشود" . ۴۱
"روحانیت نقش دارد . در حکومت هم نقش دارد، نمیخواهد حاکم بشود لکن میخواهد نقش داشته باشد ... در همین قضیه رئیس جمهوری به ما پیشنهاد میکردند که ... روحانی باشد من گفتم نه، روحانی نقش باید داشته باشد، خودش رئیس جمهور نشود" . ۴۲
لکن در اثر تحولات گوناگونی که در اوائل انقلاب رخ داد حضرت امام ناچار شدند که از این کلام خود موقتا عدول کنند: "من از اول که در این مسائل بودیم و کم کم آثار پیروزی داشت پیدا میشد، در مصاحبههایی که کردم، چه با کسانی که از خارج آمدند، حتی در نجف و در پاریس و چه در حرفهایی که خودم زدم، این کلمه را گفتهام که روحانیون شغلشان یک شغل بالاتر از این مسائل اجرایی است، و چنانچه اسلام پیروز بشود روحانیون میروند سراغ شغلهای خودشان . لکن وقتی که ما آمدیم و وارد در معرکه شدیم، دیدیم که اگر روحانیون را بگوییم همه بروید سراغ مسجدتان، این کشور به حلقوم امریکا و شوروی میرود ، ما تجربه کردیم و دیدیم که اشخاصی که در راس واقع شدند و از روحانیون نبودند، و در عین حالی که بعضیشان هم متدین بودند، از باب اینکه آن راهی که میخواستیم برویم ... آن راه با سلیقه آنها موافق نبود، و لهذا ... ما تن دادیم به اینکه رئیس جمهورمان از علما باشد ... ما از حرفی که در مصاحبهها گفتیم عدول کردیم و موقتا تا آن وقتی که این کشور را غیر روحانی میتواند اداره کند، آقایان روحانیون به ارشاد خودشان و به مقام خودشان برمیگردند و محول میکنند دستگاههای اسلام اجرایی را به کسانی که برای اسلام دارند کار میکنند" . ۴۳
"پیش از انقلاب من خیال میکردم وقتی انقلاب پیروز شد افراد صالحی هستند که کارها را طبق اسلام عمل کنند، لذا بارها گفتم روحانیون میروند کارهای خودشان را انجام میدهند . بعد دیدم اکثر آنها افراد ناصالحی بودند و دیدم حرفی که زدهام درست نبوده است، آمدم صریحا اعلام کردم من اشتباه کردهام ... " . ۴۴
معلوم شد که عدول امام از رای خود به خاطر مصلحت نظام بود والا نظر اصلی و ثابت ایشان این است که: "ما باید به مردم ارزش بدهیم، استقلال دهیم و خودمان کنار بایستیم و روی خیر و شر کارها نظارت کنیم، ولی اینکه تمام کارها دست ما باشد ... اما آن بیچارهها که کار میکنند هیچ چیز دستشان نباشد، ولی ما که هیچ کاره هستیم دست ما باشد، به نظر من این صحیح نیست" . ۴۵
۲) مشروعیتسیاسی:
حضرت امام تا قبل از اقامت در فرانسه تمام همتخود را صرف تئوری پردازی و تبیین مبانی عقلی و شرعی حکومت اسلامی نموده بودند، و در تقویت جنبه کلامی حکومتسعی بلیغ مبذول فرمودند، اما بعد از اقامت در فرانسه و بعد از ظهور با رقههای پیروزی، مشروعیتسیاسی حکومت در اندیشه امام خمینی متولد شد و از آن به بعد بیشتر سخنان ایشان درباره تبیین این بعد مهم از ارکان حکومتبوده است .
به درستی میتوان گفت که چهره مردم سالارانه امام در این زمان متولد شد، و تمام سخنان امام راجع به آزادی، دموکراسی اسلامی، جمهوری، نقش مردم، در این برهه از زمان بوده است . همین امر نشانه واضحی از روح تجدد خواهی امام، آشنائی به زمان و مکان، آشنائی به ادبیات سیاسی و عقلائی جهانی و هماهنگی با آن، میباشد . ذیلا به پارهای از مواضع ایشان در این باره اشاره میکنیم:
الف) حضرت امام در موا ضع متعددی از جنبههای مثبت تمدن بشری دفاع نمودند و خواستار استفاده از آنها شدند، حتی خود ایشان از ادبیات سیاسی مدرن استفاده نمودند و شعار خود را استقرار"جمهوری اسلامی" قرار دادند، ایشان در نامهای به یکی از شاگردان نزدیک خود مینویسند: "اینجانب لازم است از برداشت جنابعالی از اخبار و احکام الهی اظهار تاسف کنم ... آنگونه که جنابعالی ازاخبار و روایات برداشت دارید تمدن جدید به کلی باید از بین برود و مردم کوخنشین بوده و یا برای همیشه در صحراها زندگی نمایند" . ۴۶
و در جای دیگر میفرمایند: "اسلامی که بیشترین تاکید خود را بر اندیشه و فکر قرار داده است و انسان را به آزادی از همه خرافات و اسارت قدرتهای ارتجاعی و ضداسلامی دعوت میکند، چگونه ممکن استبا تمدن و پیشرفت و نوآوریهای مفید بشر که حاصل تجربههای اوستسازگار نباشد؟! "۴۷
"دولت اسلامی قهقراگرا نیست و با همه مظاهر تمدن موافق است مگر آنچه که به آسایش ملت لطمه وارد آورد، و با عفت عمومی ملت منافات داشته باشد" . ۴۸
"ما با جمیع آثار تمدن موافقیم و مایلیم که مملکت ما مجهز بشود به جمیع آثار تمدن" . ۴۹
ب) توجه خاص امام خمینی به دو عنصر زمان و مکان، و مصلحت نظام نشات گرفته از همین دیدگاه است . ایشان درباره دخالت زمان و مکان در اجتهاد در پیامی به اعضای شورای نگهبان میفرمایند: "یکی از مسائل بسیار مهم در دنیای پرآشوب کنونی نقش زمان و مکان در اجتهاد و نوع تصمیمگیریها است . حکومت فلسفه عملی برخورد با شرک و کفر و معضلات داخلی و خارجی را تعیین میکند، و این بحثهای طلبگی مدارس که در چارچوب تئوریهاست نه تنها قابل حل نیست، که ما را به بنبستهایی میکشاند که منجر به نقض ظاهری قانون اساسی میگردد . شما در عین اینکه باید تمام توان خودتان را بگذارید که خلاف شرعی صورت نگیرد - و خدا آن روز را نیاورد - باید تمام سعی خودتان را بنمایید که خدای ناکرده اسلام در پیچ و خمهای اقتصادی، نظامی، اجتماعی و سیاسی متهم به عدم قدرت اداره جهان نگردد" . ۵۰
و در تبیین نقش مصلحت میفرمایند: "مهم شناخت درستحکومت و جامعه است که براساس آن نظام اسلامی بتواند به نفع مسلمانان برنامهریزی کند که وحدت رویه و عمل ضروری است، و همین جا است که اجتهاد مصطلح در حوزهها کافی نمیباشد، بلکه یک فرد اگر اعلم در علوم معهود حوزهها هم باشد ولی نتوانند مصلحت جامعه را تشخیص دهد، و یا نتواند افراد صالح و مفید را از افراد ناصالح تشخیص دهد، و به طور کلی در زمینه اجتماعی و سیاسی فاقد بینش صحیح و قدرت تصمیمگیری باشد، این فرد در مسائل اجتماعی و حکومتی مجتهد نیست و نمیتواند زمام جامعه را به دست گیرد" . ۵۱
و نیز: "حضرت آقایان توجه داشته باشند که مصلحت نظام از امور مهمهای است که گاهی غفلت از آن موجب شکست اسلام عزیز میگردد . امروز جهان اسلام نظام جمهوری اسلامی ایران را تابلوی تمام نمای حل معضلات خویش میدانند، مصلحت نظام و مردم از امور مهمهای است که مقاومت در مقابل آن ممکن است اسلام پابرهنگان زمین را در زمانهای دور و نزدیک زیر سوال برد، و اسلام آمریکایی مستکبرین و متکبرین را با پشتوانه میلیاردها دلار توسط ایادی داخل و خارجی آنان پیروز گرداند" . ۵۲
و نیز: " امروز هم ما مبتلای به همین معنا هستیم که با اسم اسلام میخواهند نگذارند که حکومت اسلام محقق بشود، یک دسته غیر متوجه و جاهل، و یک دسته عالم متهتک ... و من نمیدانم اسلام از کدام طایفه بیشتر صدمه دیده، آیا از عالم متهتک یا جاهل متنسک؟! " . ۵۳
ج) امام خمینی در این برهه از زمان سخنان متنوعی راجع به دموکراسی اسلامی و نفی دموکراسی غربی ایراد نمودهاند، که به پارهای از آنها اشاره میکنیم:
"با قیام انقلابی ملت، شاه خواهد رفت و حکومت دموکراسی و جمهوری اسلامی برقرار میشود" . ۵۴
"رژیمی که به جای رژیم ظالمانه شاه خواهد نشست، رژیم عادلانهای است که شبیه آن رژیم در دموکراسی غرب نیست و پیدا نخواهد شد . ممکن است دموکراسی مطلوب ما با دموکراسیهایی که در غرب هست مشابه باشد، اما آن دموکراسیای که ما میخواهیم به وجود آوریم در غرب وجود ندارد . دموکراسی اسلام کاملتر از دموکراسی غرب است" . ۵۵
"میگویند که ما میخواهیم که یک مملکتی باشد دموکراسی باشد . شما حساب بکنید که، ببینید که اسلام - ما حساب صدر اسلام را میخواهیم بکنیم که متن اسلام است - ببینیم که آیا این حکومت اسلام و این رژیم اسلام یک رژیم دموکراسی بوده یا یک رژیم قلدری و استبداد بوده؟ شما این قصههایی را که تاریخ نقل کرده است ... شبیه آن را در یکی از ممالک که درجه اول از دموکراسی را دارد بیاورید، بعد بگویید که این بهتر از آن است" . ۵۶
"ما میخواهیم اسلام را - لااقل حکومتش را - به یک نحوی که شباهت داشته باشد به اسلام اجرا بکنیم تا شما معنی دموکراسی را به آن طوری که هستبفهمید، و بشر بداند که دموکراسی که در اسلام هستبا این دموکراسی معروف اصطلاحی که دولتها و روسای جمهوری و سلاطین ادعا میکنند بسیار فرق دارد" . ۵۷
"در اسلام، دموکراسی مندرج است و مردم آزادند در اسلام، هم در بیان عقاید و هم در اعمال، مادامی که توطئه در کار نباشد و مسائلی را عنوان نکنند که نسل ایران را منحرف کنند" . ۵۸
ایشان برنامه آینده حکومت را این گونه بیان میکنند: "برنامه مستقل مبنی بر عدالت، دموکراسی و قانون اساسی آن هم قانون اساسی، خاص خودش" . ۵۹
"حکومت اسلامی یعنی حکومت مبتنی بر عدل و دموکراسی و متکی بر قواعد و قوانین اسلامی" . ۶۰
"اسلام یک دین مترقی و دموکراسی به معنای واقعی کلمه است، و آن رژیمی که ما میخواهیم تاسیس کنیم یک چنین رژیمی است و با این رژیمهایی که الان هستند تفاوت دارد . احکام اسلام احکامی است که بسیار مترقی است و متضمن آزادیها و استقلال و ترقیات" . ۶۱
"اگر مهلتبدهند، بگذارند که این احکام یکی یکی پیاده بشود، مسائل سیاسیش، مسائل اقتصادیش، سایر مسائلش پیاده بشود، آن وقت میفهمند که نه دموکراسیهای پوچ آنها در مقابل دموکراسی حقیقی اسلام چیزی است، و نه آن بشر دوستی آنها با آنکه در اسلام است طرف مقایسه است" . ۶۲
"ما بعد خواهیم فهماند به آنها که معنی دمکراسی چیست . دموکراسی غربیش فاسد است، شرقیش هم فاسد است، دموکراسی اسلامی صحیح است . و ما بعدها اگر توفیق پیدا کنیم به شرق و غرب اثبات میکنیم که این دموکراسی که ما داریم، این دموکراسی است نه آنکه شما دارید" . ۶۳
"آن دموکراسی که در اسلام است در سایر جاها نیست، اسم در سایر جاهاستیعنی هیاهو و سر و صدا هست و تبلیغات هست . همین معنی دموکراسی را که اسم میبرند از این طرف و آن طرف صدا میکنند ... لکن وقتی که ما ملاحظه میکنیم میبینیم که همان مسائل دیکتاتوری در همهشان هست" . ۶۴
▪ "از همه دموکراسیها بالاتر است اسلام"۶۵
د: از جمله کارهای مهم امام خمینی اتخاذ شعار "جمهوری اسلامی" به عنوان یک استراتژی بود، البته ایشان در زمان اقامت در نجف به این امر قائل بودند که حکومت اسلامی با حکومت جمهوری فرق دارد، ایشان میفرمایند:
ـ "حکومت اسلامی هیچ یک از نوع طرز حکومتهای موجود نیست ... حکومت اسلامی نه استبدادی است و نه مطلقه بلکه مشروطه است . البته نه مشروطه به معنای متعارف فعلی آن که تصویب قوانین تابع آرای اشخاص و اکثریتباشد . مشروطه از این جهت که حکومتکنندگان در اجرا و اداره مقید به یک مجموعه شرط هستند که در قرآن کریم و سنت رسول اکرم (ص) معین گشته است .. . از این جهتحکومت اسلامی حکومت قانون الهی بر مردم است . فرق اساسی حکومت اسلامی با حکومتهای مشروطه سلطنتی و جمهوری در همین است، در اینکه نمایندگان مردم یا شاه در این گونه رژیمها به قانونگذاری میپردازند، در صورتی که قدرت مقننه و اختیار تشریع در اسلام به خداوند متعال اختصاص یافته است" . ۶۶
اما همانگونه که اشاره کردیم در مصاف ذهن و عین این عینیت و واقعیتخارجی است که وجود خود را فرض میکند، لذا حضرت امام در پاریس به جمع میان اسلامیت و جمهوریت پرداختند .
"اما رژیم اسلامی و جمهوری اسلامی یک رژیمی است متکی بر آرای عمومی و رفراندوم عمومی، و قانون اساسیاش قانون اسلام، و باید منطبق بر قانون اسلام باشد" . ۶۷
"با قیام ملت، شاه خواهد رفت و حکومت دموکراسی و جمهوری اسلامی برقرار میشود . در این جمهوری یک مجلس ملی مرکب از منتخبین واقعی مردم، امور مملکت را اداره خواهند کرد . حقوق مردم خصوصا اقلیتهای مذهبی محترم بوده و رعایتخواهد شد . با احترام متقابل نسبتبه کشورهای خارجی عمل میشود . نه به کسی ظلم میکنیم و نه زیر بار ظلم میرویم ... " . ۶۸
"در جمهوری اسلامی، زمامداران مردم نمیتواند با سؤ استفاده از مقام، ثروت اندوزی کنند و یا در زندگی روزانه امتیازی برای خود قائل شوند . باید ضوابط اسلامی را در جامعه و در همه سطوح به دقت رعایت کنند و حتی پاسدار آن باشند . دقیقا باید به آرای عمومی در همه جا احترام بگذارند . هیچگونه تسلط و یا دخالت اجانب را در سرنوشت مردم نباید بپذیرند . مطبوعات در نشر همه حقایق و واقعیات آزادند . هر گونه اجتماعات واحزاب از طرف مردم در صورتی که مصالح مردم را به خطر نیندازد آزادند و اسلام در تمامی این شئون حد و مرز آن را تعیین کرده است" . ۶۹
"حکومت جمهوری اسلامی مورد نظر ما از رویه پیامبر اکرم (ص) و امام علی (ع) الهام خواهد گرفت و متکی به آرای عمومی لتخواهد بود، و شکل حکومتبا مراجعه به آرای ملت تعیین خواهد گردید" . ۷۰
"ماهیت جمهوری اسلامی این است که با شرایطی که اسلام برای حکومت قرار داده استبا اتکا به آرای عمومی ملتحکومت تشکیل شده و مجری احکام اسلام باشد" . ۷۱
"اما جمهوری به همان معنایی است که همه جا جمهوری است . لکن این جمهوری بر یک قانون اساسی متکی است که قانون اسلام است . اینکه ما جمهوری اسلامی میگوییم برای این است که هم شرائط منتخب و هم احکامی که در ایران جاری میشود اینها بر اسلام متکی است، لکن انتخاب با ملت است و طرز جمهوری همان جمهوری است که همه جا هست" . ۷۲
"اساس کار یک جمهوری اسلامی، تامین استقلال مملکت و آزادی ملت ما و مبارزه با فساد و فحشا و تنظیم و تدوین قوانین است که در همه زمینههای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی با توجه به معیارهای اسلامی اصلاحات لازم را به عمل آورد . این اصلاحات با مشارکت کامل همه مردم خواهد بود" . ۷۳
"اصل جمهوری همین است که در مملکتشما هم هست [اشاره به کشور فرانسه] که آرای عمومی مردم آن را تعیین میکند . اسلامی میگوییم چراکه قانون اساسی ما براساس آن است جمهوری استیعنی دموکراتیک و اسلامی استیعنی قانون آن اسلامی است" . ۷۴
"حکومت جمهوری اسلامی هم یک جمهوری است مثل سایر جمهوریها و لکن قانونش اسلامی است" . ۷۵
"جمهوری اسلامی مثل سایر جمهوریهاست، لکن محتوایش قانون اسلام است" . ۷۶
"حکومت جمهوری است مثل سایر جمهوریها، و احکام اسلام هم احکام مترقی و دموکراسی و پیشرفته، و با همه مظاهر تمدن موافق" . ۷۷
ه) آیا بین دو واژه "دموکراسی" و "جمهوری" فرقی هست؟ برخی بین این دو واژه قائل به فرق شدهاند، اما بنا به گفته "رابرت دال" این دو واژه هیچ فرقی با هم ندارند، یونانیان برای حکومتهای مردمی خود اصطلاح "دموکراسی" را وضع کردند، و رومیها نیز که زبانشان لاتینی بود حکومت مردمی خود را "جمهوری" نامیدند، پس تفاوتی بین این دو نیست الا در تفاوت بین زبانهای یونانی و لاتین . ۷۸
حال سوال اساسی اینجاست که چرا امام خمینی در عین حالی که جمهوری را - یعنی رجوع به آرای عمومی و حکومت مردمی - قبول نمودند، و از دموکراسی اسلامی سخن گفتند، اما در برههای از زمان - یعنی قبل از رفراندوم عمومی برای استقرار جمهوری اسلامی - به شدت با واژه "دموکراتیک" و اضافه کردن آن به شعار "جمهوری اسلامی" مخالفت کردند، و میفرمودند: "آنکه ملت ما میخواهد جمهوری اسلامی است نه جمهوری فقط، نه جمهوری دمکراتیک، نه جمهوری دمکراتیک اسلامی، جمهوری اسلامی" . ۷۹
و نیز: "امروز باید شعار همان شعار اسلامی باشد"جمهوری اسلامی" . آنها که اصرار دارند اسلام را از کنار جمهوری کنار بگذارند اینها خائناتی هستند که در ملت میخواهند اختلاف ایجاد کنند . آنها که میخواهند کلمه دمکراتیک را بر این عبارت اضافه کنند، آنها غربزدگانی هستند که نمیفهمند چه میگویند" . ۸۰
و یا "هرکسی پهلوی جمهوری اسلامی "دمکراتیک" بگذارد این دشمن ماست، هرکس جمهوری دمکراتیک بگوید این دشمن ماستبرای اینکه این اسلام را نمیخواهد" . ۸۱
ظاهرا در آن برهه از تاریخ جمهوری اسلامی ایران، عدهای سودجو سعی داشتند با استفاده از احساسات مردم و طرح شعارهای جذاب مسیر انقلاب اسلامی را منحرف کنند، حضرت امام که به این دسیسه آگاه بودند به مقابله با آنها برخواستند، به این سخن امام توجه نمائید: "اینها میخواهند که این جمهوری اسلامی که از آن میترسند و اربابانشان هم از همین جمهوری اسلامی، از اسم اسلام میترسند [نباشد]، و لهذا عمالشان به این راه افتادند که لازم نیست جمهوری اسلامی باشد، خوب جمهوری باشد، جمهوری ایرانی باشد، جمهوری دمکراتیک باشد . این برای این است که اینها از اسلام میترسند ... لهذا کوشش میکنند ... که این کلمه اسلامی توکار نباشد" . ۸۲
"اینها که دم از دمکراتیک میزنند، اینها همان دمکراتیک غربی را میخواهند، آزادی غربی را میخواهند، یعنی بیبند و باری در غرب هر چه شده است ما هم باید تابع آنها باشیم .
البته در جایی دیگر مخالفتخود را به شیوهای دیگر بیان میکنند:
"یکی از این خبرنگارها آمد گفت ... در یک مصاحبهای گفت: که شما چرا میگویید جمهوری اسلامی و حتی دمکراتیکش را هم پهلویش برمیدارید؟ گفتم: اولا اینکه ... این دمکراتیک و دموکراسی تفسیرهای مختلف شده است . ارسطو یک جور تفسیر کرده است، الان هم که ما هستیم غربیهای سابق یک جور تفسیر میکردند، غربیهای لاحق یک جور، و شوروی یک جور تفسیر میکند . ما وقتی یک قانون میخواهیم بنویسم باید صریح باشد و معلوم . یک لفظ مشترکی که هرکس یک جوری به یک طرف میکشد ما نمیتوانیم استعمالش کنیم . و ثانیا این را دیگر به شما عرض میکنم که ما مثل مار گزیدهای که از ریسمان سفید و سیاه میترسد هستیم . ما مار گزیده هستیم، ما از غرب بد دیدهایم، تباه کردند ما را اینها، حالا ما باز بیاییم همان لفظی که غربی دلش میخواهد تحمیل به ما بکند [بگوییم] ما میترسیم از این، ما خودمان لفظ داریم ... ثالثا به او گفتم این را که ما ناراحت میشویم از اینکه خیال بشود که اسلام ندارد چیزی، تهی است از توی آن هست ... این قید گذاشتن معنایش این است که این اسلام تهی است از دموکراتیک به اصطلاح شما، از دموکراسی به اصطلاح شما بهترش را دارد . ما وقتی اسلامزا گفتیم همه چیز این " . ۸۴
و در جای دیگر در توضیح دلیل سوم میفرمایند: "یک مساله این است که این توهم، این را در ذهن میآورد که اسلام محتوایش خالی است از این، لذا احتیاج به این است که یک قیدی پهلویش بیاورند، و این برای ما بسیار حزن انگیز است که در محتوای یک چیزی که همه چیزها به طریق بالاترش و مهمترش در آن هستحالا ما بیاییم بگوییم که ما اسلام میخواهیم و اما با اسلاممان دموکراسی باشد، اسلام همه چیز است . مثل این است که شما بگوئید که ما اسلام را میخواهیم و میخواهیم که به خدا هم اعتقاد داشته باشیم" . ۸۵
پر واضح است که این جوابها از باب جدل ایراد شده است، و علت مخالفت اصلی امام با واژه "دمکراتیک" همان احساس خطر از غرب زدگان بوده، که سعی در منحرف کردن حرکت نظام میکردند، والا خود امام درباره تبیین حکومت اسلامی بارها و بارها از واژه "جمهوری" و "دموکراسی" استفاده کردند و هیچ یک از این اشکالها را مطرح نفرمودند، شما در پاسخ فرستاده ویژه کاخ الیزه هنگامی که از معنای جمهوری اسلامی سوال کرد، فرمودند: " ... جمهوری استیعنی دموکراتیک، و اسلامی استیعنی قانون آن اسلامی است" . ۸۶
و) از آنچه گذشتبه خوبی مشخص میشود که حضرت امام واقعا به نقش مردم در اقامه و حفظ نظام اهمیت زیادی قائل بودند و میفرمودند: "مردم نباید کنار بروند، اگر مردم کنار بروند همه شکست میخوریم" . ۸۷
لذا ما از باب حسن ختام به پارهای از سخنان ایشان راجع به اهمیت نقش مردم و آزادی آنان در انتخاب اشاره مینمائیم:
ـ "آزادی یکی از اموری است که اول حقی است که بشر دارد، حق ابتدایی است که بشر دارد که باید آزاد باشد، در آرای خویش آزاد باشد، در اعمالش آزاد باشد، خودش در مملکتش آزاد باشد" . ۸۸
ـ "ما میخواهیم یک حکومت الهی باشد موافق میل مردم، رای مردم، و موافق حکم خدا" . ۸۹
ـ "به آرای مردم میخواهیم مراجعه کنیم ... و برای تشکیل حکومتی که خود مردم میل دارند، حالا آن جمهوری اسلامی را خواستند، نخواستند رژیم شاهنشاهی هم اختیار با خودشان است" . ۹۰
ـ "به خواستخداوند متعال به زودی درباره شکل حکومت، رفراندوم خواهد شد ... من از ملتشریف انتظار دارم که به جمهوری اسلامی رای دهند که تنها این، مسیر انقلاب اسلامی است، و کسانی که مخالف هستند آزاد و مختارند که اظهار مخالفت نمایند" .
ـ " ... وقتی رفراندوم اعلام شد، رای من حکومت جمهوری است، جمهوری اسلامی است، هرکس که تبعیت از اسلام دارد، جمهوری اسلامی باید بخواهد . لکن تمام مردم آزادند که آرای خودشان را بنویسند و بگویند، بگویند که ما رژیم سلطنتی میخواهیم، بگویند که ما برگشت محمدرضا پهلوی میخواهیم، آزادند، بگویند که ما رژیم غربی میخواهیم" . ۹۱
ـ "ما میگوییم کسی که میخواهد یک مملکتی را اداره بکند، کسی که ما میخواهیم مقدراتمان را دستش بدهیم باید آدمی باشد که مردم انتخاب کنند و با انتخاب مردم پیش بیاید . قهرا وقتی با انتخاب مردم پیش آمد صالح است" . ۹۲
ـ "از حقوق اولیه هر ملتی است که باید سرنوشت و تعیین شکل و نوع حکومتخود را در دست داشته باشد . طبیعی است که چون ملت ایران بیش از نود درصد مسلمانند، باید این نوع حکومتبر پایههای موازین و و قواعد اسلامی بنا شود" . ۹۳
ـ "تعیین نظام سیاسی با آرای خود مردم خواهد بود" . ۹۴
"قهرا وقتی یک دولت صالح پیش آمد مردم را آزاد میگذارند برای انتخابات . قهرا وقتی انتخابات آزاد شد، مردم که همه غیر صالح نیستند، مردم اکثرشان صالحند، مردم خوبیاند، دلشان میخواهد مملکتشان صحیح باشد، سالم باشد، اقتصادشان صحیح باشد، همه چیز را دلشان میخواهد، ازو خدا میخواهند که صلحایی بالای سرشان باشند . قهرا وقتی که انتخابات آزاد شد و این اشخاص غیر صالح دخالت در آن نکردند، در مجلس اشخاص صالح میروند، وقتی اشخاص صالح در یک مجلسی رفتند دولت صالح به پا شد، رئیس جمهور صالح شد، این مخالف مصلحت مملکت عمل نخواهد کرد ... برنامه مااین است که رجوع کنیم به آرای عمومی به آرای مردم" . ۹۵
ـ "اینجا آرای ملتحکومت میکند، اینجا ملت است که حکومت را در دست دارد و این ارگانها را ملت تعیین کرده است و تخلف از حکم ملتبرای هیچ یک از ما جائز نیست و امکان ندارد" . ۹۶
ـ "ما بنای بر این نداریم که یک تحمیلی به ملتمان بکنیم و اسلام به ما اجازه نداده است که دیکتاتوری بکنیم . ما تابع آرای ملت هستیم . ملت ما هر طوری رای داد ما هم از آنها تبیعت میکنیم، ما حق نداریم، خدای تبارک و تعالی به ما حق نداده است، پیغمبر اسلام به ما حق نداده است که ما به ملتمان یک چیزی را تحمیل بکنیم، بله ممکن است گاهی وقتها ما یک تقاضایی از آنها بکنیم تقاضای متواضعانه، تقاضایی که خادم یک ملت از ملت میکند" . ۹۷
و نیز در سخنانی خطاب به نمایندگان مجلس خبرگان فرمودند: " ... من سفارش میکنم به آنهایی که خدای نخواسته یک آرایی دارند برخلاف مسیر ملت، من سفارش میکنم به آنها که طرحشان را و آرایشان را بگذارند برای یک وقت دیگری ... دمکراسی این است که آرا اکثریت، و آن هم این طور اکثریت، معتبر است، اکثریت هرچه گفتند آرای ایشان معتبر است و لو به خلاف، به ضرر خودشان باشد . شما ولی آنها نیستید که بگویید که این به ضرر شماست ما نمیخواهیم بکنیم، شما وکیل آنها هستید، ولی آنها نیستید ... شما آن مسائلی که مربوط به وکالتتان هست و آن مسیری که ملت ما دارد، روی آن مسیر راه راه بروید، ولو عقیدهتان این است که این مسیری که ملت رفته خلاف صلاحش است . خوب باشد ملت میخواهد این طور بکند، به ما و شما چه کار دارد؟ خلاف صلاحش را میخواهد . ملت رای داده، رایی که داده متبع است" . ۹۸
"اسلام که میگوید، میفرماید که شورا باشد کارهاتان، خوب این [یعنی رایی ملتبه جمهوری اسلامی] کاری بوده است و به شورا گذاشته شده است، وقتی که شورا یک چیز را به اکثریت قبول کردند معنایش این است که همان را عمل بکنید" . ۹۹
"دیکتاتوری این است که برخلاف مسیر ملت، برخلاف رای ملت، یک چیزی را به زور گردن ملتبگذارند ... من یک وقت گفتم اگر ملتخواستبگوید نه، ما دیکتاتور میخواهیم، همه ملت گفتند، ما دیکتاتور میخواهیم، شما چه حقی دارید بگویید نه؟ " . ۱۰۰
حضرت امام حدود یک ماه قبل از رحلتشان چنین فرمودند: "اگر مردم به خبرگان رای دادند تا مجتهد عادلی را برای رهبری حکومتشان تعیین کنند، وقتی آنها هم فردی را تعیین کردند تا رهبری را به عهده بگیرد قهری او مورد قبول مردم است در این صورت او ولی منتخب مردم میشود و حکمش نافذ است" . ۱۰۱
البته این آخرین مکتوب امام باعث اختلاف در برداشت و تفسیر از آن شده است، لذا بعضی بر این باورند که امام در این مکتوب مشروعیت کلامی و سیاسی ولی فقیه را تواما از مردم میداند . ۱۰۲
در آخر به این نصیحت دلسوزانه امام راحل در وصیتنامه سیاسی الهیشان توجه مینمائیم: "به مجلس و دولت و دستاندرکاران توصیه مینمایم که قدر این ملت را بدانید و در خدمتگزاری به آن خصوصا مستضعفان و محرومان ستمدیدگان که نور چشمان ما و اولیای نعم همه هستند و جمهوری اسلامی رهآورد آنان و با فداکاریهای آنان تحقق پیدا کرد و بقای آن نیز مرهون خدمات آنان است، فروگذار نکنید ... " . ۱۰۳
هاشم میلانی
پینوشتها:
۱ . صحیفه امام ۲۰: ۴۵۹ .
۲ . کشف الاسرار: ۱۸۱ .
۳ . همان: ۱۸۴ .
۴ . ولایت فقیه: ۷۰ .
۵ . همان: ۲۰ .
۶ . صحیفه امام ۲۰: ۱۱۳ - ۱۱۷ تاریخ ۲ شهریور ۱۳۶۵ .
۷ . همان ۸: ۴۱ تاریخ ۱۱ خرداد ۱۳۵۸ .
۸ . الرسائل - الامام الخمینی ۲: ۱۰۱ مبحث الاجتهاد والتقلید
۹ . کتاب البیع - الامام الخمینی ۲: ۶۲۲ - ۶۲۴ .
۱۰ . المصدر ۲: ۶۲۶ .
۱۱ . تحریر الوسیلة - الامام الخمینی۱: ۴۵۹ کتاب الامر بالمعروف .
۱۲ . کشف الاسرار - امام خمینی: ۱۸۸ .
۱۳ . ولایت فقیه، امام خمینی: ۲۶ .
۱۴ . همان: ۲۸ .
۱۵ . همان: ۹ .
۱۶ . صحیفه امام ۱۰: ۲۲۱ تاریخ ۱۲ مهرماه ۱۳۵۸ .
۱۷ . همان ۱۷: ۱۳۳ تاریخ ۱۶ آذر ۱۳۶۱ .
۱۸ . همان ۲۰: ۴۵۷ تاریخ ۲۳ دی ۱۳۶۶ .
۱۹ . همان ۲۰: ۴۵۱ تاریخ ۱۶ دی ۱۳۶۶ .
۲۰ . [ولایت فقیه - اما خمینی: ۸۲] .
۲۱ . همان ۱۱: ۴۶۴ تاریخ ۷ دی ۱۳۵۸ .
۲۲ . همان ۶: ۵۸ - ۵۹ تاریخ ۱۶ بهمن ۱۳۵۷ .
۲۳ . همان ۵: ۴۲۶ تاریخ ۲۲ دی ۱۳۵۷ .
۲۴ . همان ۱۰: ۴۰۷ تاریخ ۱۹ آبان ۱۳۵۸ .
۲۵ . همان ۱۰: ۴۸۱ تاریخ ۱۳ آبان ۱۳۵۸ .
۲۶ . همان ۲۰: ۴۵۱ تاریخ ۱۶ دی ۱۳۶۶ .
۲۷ . کتاب البیع ۲: ۶۵۴ .
۲۸ . همان ۲: ۶۲۵ - ۶۲۶ .
۲۹ . ولایت فقیه - امام خمینی: ۵۰ - ۵۱ .
۳۰ . همان: ۵۴ .
۳۱ . صحیفه امام ۱۹: ۴۰۳ تاریخ ۱۱ آبان ۱۳۴۶ .
۳۲ . همان ۱۰: ۳۰۸ تاریخ ۳۰ مهر ۱۳۵۸ .
۳۳ . کشف الاسرار - امام خمینی: ۱۸۵ .
۳۴ . کشف الاسرار - امام خمینی: ۱۸۶ - ۱۸۷ .
۳۵ . ولایت فقیه - امام خمینی: ۱۳ - ۱۴ .
۳۶ . همان: ۴۹ .
۳۷ . صحیفه امام ۳: ۳۷۳ تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۳۵۷ .
۳۸ . همان۴: ۲۵۰ تاریخ ۱۰ آبان ۱۳۵۷ .
۳۹ . همان ۵: ۴۲۹ تاریخ ۲۲ دی ۱۳۵۷ .
۴۰ . همان ۵: ۴۷۲ تاریخ ۲۵ دی ۱۳۵۷ .
۴۱ . [صحیفه امام ۱۰: ۳۵۳ تاریخ ۳ آبان ۱۳۵۸ .
۴۲ . همان ۱۱: ۴۶۳ - ۴۶۴ تاریخ ۷ دی ۱۳۵۸ .
۴۳ . همان ۱۶: ۳۴۹ - ۳۵۰ تاریخ ۳۱ خرداد ۱۳۶۱ .
۴۴ . همان ۱۸: ۲۴۱ تاریخ ۲۰ آذر ۱۳۶۲ .
۴۵ . همان ۱۹: ۳۴۶ تاریخ ۲۷ مرداد ۱۳۶۴
۴۶ . صحیفه امام ۲۱: ۱۵۰ - ۱۵۱ تاریخ ۲ مهر ۱۳۶۷ .
۴۷ . همان ۵: ۴۰۹ تاریخ ۱۹ دی ۱۳۵۷ .
۴۸ . همان ۵: ۴۱۷ تاریخ ۲۰ دی ۱۳۵۷ .
۴۹ . همان ۵: ۵۰۰ تاریخ ۲۹ دی ۱۳۵۷ .
۵۰ . همان ۲۱: ۲۱۷ تاریخ ۸ دی ۱۳۶۷ .
۵۱ . همان ۲۱: ۱۷۷ - ۱۷۸ تاریخ ۱۰ آبان ۱۳۶۷ .
۵۲ . همان ۲۰: ۴۶۴ تاریخ ۱۷ بهمن ۱۳۶۶ .
۵۳ . همان ۱۸: ۴۰۹ - ۴۱۰ تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۳۶۳ .
۵۴ . همان ۴: ۲۴۴ تاریخ ۱۰ آبان ۱۳۵۷ .
۵۵ . همان ۴: ۳۱۴ تاریخ ۱۴ آبان ۱۳۵۷ .
۵۶ . همان ۴: ۳۱۶ تاریخ ۱۴ آبان ۱۳۵۷ .
۵۷ . همان ۴: ۴۱۸ تاریخ ۱۸ آبان ۱۳۵۷ .
۵۸ . همان ۵: ۴۶۸ تاریخ ۲۵ دی ۱۳۵۷
۵۹ . همان ۷: تاریخ آبان ۱۳۵۷
۶۰ . همان ۵: ۱۳۳ تاریخ ۲۶ آذر ۱۳۵۷ .
۶۱ . همان ۵: ۳۵۳ تاریخ ۱۶ دی ۱۳۵۷ .
۶۲ . همان ۶: ۳۱۹ تاریخ ۱۵ اسفند ۱۳۵۷ .
۶۳ . همان ۶: ۴۶۳ تاریخ ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ .
۶۴ . همان ۶: ۴۹۶ تاریخ ۱۷ فروردین ۱۳۵۸ .
۶۵ . همان ۱۱: ۴۵۹ تاریخ ۷ دی ۱۳۵۸ .
۶۶ . ولایت فقیه - امام خمینی: ۴۳ - ۴۴ .
۶۷ . صحیفه امام ۳: ۵۱۴ تاریخ ۲۰ مهر ۱۳۵۷ .
۶۸ . همان ۴: ۲۴۴ تاریخ ۱۰ آبان ۱۳۵۷ .
۶۹ . همان ۴: ۲۶۶ تاریخ ۱۱ آبان ۱۳۵۷ .
۷۰ . همان ۴: ۳۳۴ تاریخ ۱۵ آبان ۱۳۵۷ .
۷۱ . همان ۴: ۴۴۴ تاریخ ۲۰ آبان ۱۳۵۷ .
۷۲ . همان ۴: ۴۷۹ تاریخ ۲۲ آبان ۱۳۵۷ .
۷۳ . همان ۵: ۱۵۵ تاریخ ۱۱ آذر ۱۳۵۷ .
۷۴ . همان ۵: ۳۱۱ تاریخ ۱۰ دی ۱۳۵۷ .
۷۵ . همان ۵: ۳۴۷ تاریخ ۱۵ دی ۱۳۵۷ .
۷۶ همان ۵: ۳۸۰ تاریخ ۱۸ دی ۱۳۵۷ .
۷۷ . همان ۵: ۴۲۹ تاریخ ۲۲ دی ۱۳۵۷ .
۷۸ . درباره دموکراسی - رابرت دال: ۲۰ .
۷۹ . همان ۶: ۲۷۶ تاریخ ۱۰ اسفند ۱۳۵۷ .
۸۰ . همان ۶: ۳۶۱ تاریخ ۱۸ اسفند ۱۳۵۷ .
۸۱ . همان ۷: ۴۵۷ تاریخ ۲ خرداد ۱۳۵۸ .
۸۲ . همان ۸: ۴۳ تاریخ ۱۱ خرداد ۱۳۵۸ .
۸۳ . همان ۷: ۵۳۶ تاریخ ۸ خرداد ۱۳۵۸ .
۸۴ . همان ۱۰: ۴۴ تاریخ ۲۸ شهریور ۱۳۵۸ .
۸۵ . همان ۱۰: ۹۵ تاریخ ۲ مهر ۱۳۵۸ .
۸۶ . ۵: ۳۱۱ تاریخ ۱۰ دی ۱۳۵۷ .
۸۷ . همان ۱۸: ۲۴۳ تاریخ ۲۰ آذر ۱۳۶۲ .
۸۸ . همان ۴: ۱۱۴ تاریخ ۳۰ مهر ۱۳۵۷ .
۸۹ . همان ۴: ۴۶۰ تاریخ ۲۱ آبان ۱۳۵۷ .
۹۰ . همان ۶: ۱۵۳ تاریخ ۲۷ بهمن۱۳۵۷ .
۹۱ . همان ۶: ۲۷۷ تاریخ ۱۰ اسفند ۱۳۵۷ .
۹۲ . همان ۵: ۳۲۴ تاریخ ۱۰ دی ۱۳۵۷ .
۹۳ . همان ۴: ۳۶۷ تاریخ ۱۶ آبان ۱۳۵۷ .
۹۴ . همان ۴: ۳۵۸ تاریخ ۱۶ آبان ۱۳۵۷ .
۹۵ . همان ۵: ۳۲۱ تاریخ ۱۰ دی ۱۳۵۷ .
۹۶ . همان ۱۴: ۱۶۵ تاریخ ۱۰ اسفند ۱۳۵۹ .
۹۷ . همان ۱۱: ۳۴ تاریخ ۱۹ آبان ۱۳۵۸ .
۹۸ . همان ۹: ۳۰۳ - ۳۰۴ تاریخ ۲۷ مرداد ۱۳۵۸ .
۹۹ . همان ۱۱: ۳۷۳ تاریخ ۱ دی ۱۳۵۸ .
۱۰۰ . همان ۱۰: ۵۲۸ - ۵۲۹ تاریخ ۲۳ شهریور ۱۳۵۸ .
۱۰۱ . همان ۲۱: ۳۷۱ تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۳۶۸ .
۱۰۲ . رجوع کنید: اندیشههای فقهی سیاسی امام خمینی - کاظم قاضیزاده: ۲۱۸ .
۱۰۳ . وصیتنامه سیاسی الهی امام خمینی
پینوشتها:
۱ . صحیفه امام ۲۰: ۴۵۹ .
۲ . کشف الاسرار: ۱۸۱ .
۳ . همان: ۱۸۴ .
۴ . ولایت فقیه: ۷۰ .
۵ . همان: ۲۰ .
۶ . صحیفه امام ۲۰: ۱۱۳ - ۱۱۷ تاریخ ۲ شهریور ۱۳۶۵ .
۷ . همان ۸: ۴۱ تاریخ ۱۱ خرداد ۱۳۵۸ .
۸ . الرسائل - الامام الخمینی ۲: ۱۰۱ مبحث الاجتهاد والتقلید
۹ . کتاب البیع - الامام الخمینی ۲: ۶۲۲ - ۶۲۴ .
۱۰ . المصدر ۲: ۶۲۶ .
۱۱ . تحریر الوسیلة - الامام الخمینی۱: ۴۵۹ کتاب الامر بالمعروف .
۱۲ . کشف الاسرار - امام خمینی: ۱۸۸ .
۱۳ . ولایت فقیه، امام خمینی: ۲۶ .
۱۴ . همان: ۲۸ .
۱۵ . همان: ۹ .
۱۶ . صحیفه امام ۱۰: ۲۲۱ تاریخ ۱۲ مهرماه ۱۳۵۸ .
۱۷ . همان ۱۷: ۱۳۳ تاریخ ۱۶ آذر ۱۳۶۱ .
۱۸ . همان ۲۰: ۴۵۷ تاریخ ۲۳ دی ۱۳۶۶ .
۱۹ . همان ۲۰: ۴۵۱ تاریخ ۱۶ دی ۱۳۶۶ .
۲۰ . [ولایت فقیه - اما خمینی: ۸۲] .
۲۱ . همان ۱۱: ۴۶۴ تاریخ ۷ دی ۱۳۵۸ .
۲۲ . همان ۶: ۵۸ - ۵۹ تاریخ ۱۶ بهمن ۱۳۵۷ .
۲۳ . همان ۵: ۴۲۶ تاریخ ۲۲ دی ۱۳۵۷ .
۲۴ . همان ۱۰: ۴۰۷ تاریخ ۱۹ آبان ۱۳۵۸ .
۲۵ . همان ۱۰: ۴۸۱ تاریخ ۱۳ آبان ۱۳۵۸ .
۲۶ . همان ۲۰: ۴۵۱ تاریخ ۱۶ دی ۱۳۶۶ .
۲۷ . کتاب البیع ۲: ۶۵۴ .
۲۸ . همان ۲: ۶۲۵ - ۶۲۶ .
۲۹ . ولایت فقیه - امام خمینی: ۵۰ - ۵۱ .
۳۰ . همان: ۵۴ .
۳۱ . صحیفه امام ۱۹: ۴۰۳ تاریخ ۱۱ آبان ۱۳۴۶ .
۳۲ . همان ۱۰: ۳۰۸ تاریخ ۳۰ مهر ۱۳۵۸ .
۳۳ . کشف الاسرار - امام خمینی: ۱۸۵ .
۳۴ . کشف الاسرار - امام خمینی: ۱۸۶ - ۱۸۷ .
۳۵ . ولایت فقیه - امام خمینی: ۱۳ - ۱۴ .
۳۶ . همان: ۴۹ .
۳۷ . صحیفه امام ۳: ۳۷۳ تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۳۵۷ .
۳۸ . همان۴: ۲۵۰ تاریخ ۱۰ آبان ۱۳۵۷ .
۳۹ . همان ۵: ۴۲۹ تاریخ ۲۲ دی ۱۳۵۷ .
۴۰ . همان ۵: ۴۷۲ تاریخ ۲۵ دی ۱۳۵۷ .
۴۱ . [صحیفه امام ۱۰: ۳۵۳ تاریخ ۳ آبان ۱۳۵۸ .
۴۲ . همان ۱۱: ۴۶۳ - ۴۶۴ تاریخ ۷ دی ۱۳۵۸ .
۴۳ . همان ۱۶: ۳۴۹ - ۳۵۰ تاریخ ۳۱ خرداد ۱۳۶۱ .
۴۴ . همان ۱۸: ۲۴۱ تاریخ ۲۰ آذر ۱۳۶۲ .
۴۵ . همان ۱۹: ۳۴۶ تاریخ ۲۷ مرداد ۱۳۶۴
۴۶ . صحیفه امام ۲۱: ۱۵۰ - ۱۵۱ تاریخ ۲ مهر ۱۳۶۷ .
۴۷ . همان ۵: ۴۰۹ تاریخ ۱۹ دی ۱۳۵۷ .
۴۸ . همان ۵: ۴۱۷ تاریخ ۲۰ دی ۱۳۵۷ .
۴۹ . همان ۵: ۵۰۰ تاریخ ۲۹ دی ۱۳۵۷ .
۵۰ . همان ۲۱: ۲۱۷ تاریخ ۸ دی ۱۳۶۷ .
۵۱ . همان ۲۱: ۱۷۷ - ۱۷۸ تاریخ ۱۰ آبان ۱۳۶۷ .
۵۲ . همان ۲۰: ۴۶۴ تاریخ ۱۷ بهمن ۱۳۶۶ .
۵۳ . همان ۱۸: ۴۰۹ - ۴۱۰ تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۳۶۳ .
۵۴ . همان ۴: ۲۴۴ تاریخ ۱۰ آبان ۱۳۵۷ .
۵۵ . همان ۴: ۳۱۴ تاریخ ۱۴ آبان ۱۳۵۷ .
۵۶ . همان ۴: ۳۱۶ تاریخ ۱۴ آبان ۱۳۵۷ .
۵۷ . همان ۴: ۴۱۸ تاریخ ۱۸ آبان ۱۳۵۷ .
۵۸ . همان ۵: ۴۶۸ تاریخ ۲۵ دی ۱۳۵۷
۵۹ . همان ۷: تاریخ آبان ۱۳۵۷
۶۰ . همان ۵: ۱۳۳ تاریخ ۲۶ آذر ۱۳۵۷ .
۶۱ . همان ۵: ۳۵۳ تاریخ ۱۶ دی ۱۳۵۷ .
۶۲ . همان ۶: ۳۱۹ تاریخ ۱۵ اسفند ۱۳۵۷ .
۶۳ . همان ۶: ۴۶۳ تاریخ ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ .
۶۴ . همان ۶: ۴۹۶ تاریخ ۱۷ فروردین ۱۳۵۸ .
۶۵ . همان ۱۱: ۴۵۹ تاریخ ۷ دی ۱۳۵۸ .
۶۶ . ولایت فقیه - امام خمینی: ۴۳ - ۴۴ .
۶۷ . صحیفه امام ۳: ۵۱۴ تاریخ ۲۰ مهر ۱۳۵۷ .
۶۸ . همان ۴: ۲۴۴ تاریخ ۱۰ آبان ۱۳۵۷ .
۶۹ . همان ۴: ۲۶۶ تاریخ ۱۱ آبان ۱۳۵۷ .
۷۰ . همان ۴: ۳۳۴ تاریخ ۱۵ آبان ۱۳۵۷ .
۷۱ . همان ۴: ۴۴۴ تاریخ ۲۰ آبان ۱۳۵۷ .
۷۲ . همان ۴: ۴۷۹ تاریخ ۲۲ آبان ۱۳۵۷ .
۷۳ . همان ۵: ۱۵۵ تاریخ ۱۱ آذر ۱۳۵۷ .
۷۴ . همان ۵: ۳۱۱ تاریخ ۱۰ دی ۱۳۵۷ .
۷۵ . همان ۵: ۳۴۷ تاریخ ۱۵ دی ۱۳۵۷ .
۷۶ همان ۵: ۳۸۰ تاریخ ۱۸ دی ۱۳۵۷ .
۷۷ . همان ۵: ۴۲۹ تاریخ ۲۲ دی ۱۳۵۷ .
۷۸ . درباره دموکراسی - رابرت دال: ۲۰ .
۷۹ . همان ۶: ۲۷۶ تاریخ ۱۰ اسفند ۱۳۵۷ .
۸۰ . همان ۶: ۳۶۱ تاریخ ۱۸ اسفند ۱۳۵۷ .
۸۱ . همان ۷: ۴۵۷ تاریخ ۲ خرداد ۱۳۵۸ .
۸۲ . همان ۸: ۴۳ تاریخ ۱۱ خرداد ۱۳۵۸ .
۸۳ . همان ۷: ۵۳۶ تاریخ ۸ خرداد ۱۳۵۸ .
۸۴ . همان ۱۰: ۴۴ تاریخ ۲۸ شهریور ۱۳۵۸ .
۸۵ . همان ۱۰: ۹۵ تاریخ ۲ مهر ۱۳۵۸ .
۸۶ . ۵: ۳۱۱ تاریخ ۱۰ دی ۱۳۵۷ .
۸۷ . همان ۱۸: ۲۴۳ تاریخ ۲۰ آذر ۱۳۶۲ .
۸۸ . همان ۴: ۱۱۴ تاریخ ۳۰ مهر ۱۳۵۷ .
۸۹ . همان ۴: ۴۶۰ تاریخ ۲۱ آبان ۱۳۵۷ .
۹۰ . همان ۶: ۱۵۳ تاریخ ۲۷ بهمن۱۳۵۷ .
۹۱ . همان ۶: ۲۷۷ تاریخ ۱۰ اسفند ۱۳۵۷ .
۹۲ . همان ۵: ۳۲۴ تاریخ ۱۰ دی ۱۳۵۷ .
۹۳ . همان ۴: ۳۶۷ تاریخ ۱۶ آبان ۱۳۵۷ .
۹۴ . همان ۴: ۳۵۸ تاریخ ۱۶ آبان ۱۳۵۷ .
۹۵ . همان ۵: ۳۲۱ تاریخ ۱۰ دی ۱۳۵۷ .
۹۶ . همان ۱۴: ۱۶۵ تاریخ ۱۰ اسفند ۱۳۵۹ .
۹۷ . همان ۱۱: ۳۴ تاریخ ۱۹ آبان ۱۳۵۸ .
۹۸ . همان ۹: ۳۰۳ - ۳۰۴ تاریخ ۲۷ مرداد ۱۳۵۸ .
۹۹ . همان ۱۱: ۳۷۳ تاریخ ۱ دی ۱۳۵۸ .
۱۰۰ . همان ۱۰: ۵۲۸ - ۵۲۹ تاریخ ۲۳ شهریور ۱۳۵۸ .
۱۰۱ . همان ۲۱: ۳۷۱ تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۳۶۸ .
۱۰۲ . رجوع کنید: اندیشههای فقهی سیاسی امام خمینی - کاظم قاضیزاده: ۲۱۸ .
۱۰۳ . وصیتنامه سیاسی الهی امام خمینی
منبع : مجله حضور
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست