جمعه, ۱۸ آبان, ۱۴۰۳ / 8 November, 2024
مجله ویستا

وابستگی به تو - STUCK ON YOU


وابستگی به تو - STUCK ON YOU
سال تولید : ۲۰۰۳
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : برادلی تامس، چارلز ب. وسلر، پیتر فارلی و بابی فارلی
کارگردان : بابی فارلی، پیتر فارلی و مارک استیلن
فیلمنامه‌نویس : بابی فارلی و پیتر فارلی، برمبنای داستانی نوشتهٔ باب فارلی، پیتر فارلی، بنت یلین و وسلر
فیلمبردار : دانیل میندل
آهنگساز(موسیقی متن) : مایکل اندروز و ویلیام گودرام
هنرپیشگان : مت دیمن، گرگ کینیر، اوا مندس، ون یان شی، پت کرافورد براون، ترنس برنی هاینز، شر، جکی فلین، سیمور کاسل و گریفین دان
نوع فیلم : رنگی، ۱۱۸ دقیقه


̎والت̎ و ̎باب تنور̎ (کینیر و دیمن) برادرهائی نزدیک و صمیمی‌اند؛ یعنی راستش عملاً هم به یک‌دیگر نزدیکند چون از کمر به هم چسبیده‌اند. زندگی در شهرک ساکت و دلچسبشان، بی‌دغدغه سپری می‌شود: هر دو در رستورانی مشغول به کارند و فرز و تندترین سرآشپزهای شهرند و مثل برق سفارش مشتری را آماده می‌کنند؛ دروازه‌بان تیم هاکی‌اند و کسی یارای گل زدن به آن دو را ندارد. ضمن آن‌که عجیب‌ترین زوج بازیگر کافه/ تئاتر شهر نیز هستند. با این وجود، ̎والت̎ عمری است که رؤیایِ تبدیل شدن به بازیگری حرفه‌ای و یک زندگی راحت‌تر را در سر می‌پروراند. ̎باب̎، برادر خجالتی و مردد، تمایل برادرِ با اعماد به نفس‌اش تن می‌دهد ـ و البته مقداری هم به خاطر ملاقات عشقِ اینترنتی‌اش، ̎می̎ (شی) که سال‌هاست با او مکاتبه دارد ـ و دو نفری عازم هالیوود می‌شوند. دو برادر، زندگی در هالیوود را دشوارتر از زندگی در شرق آمریکا می‌یابند، و مجبورند در آپارتمان‌های پُر از کک و ساس زندگی کنند و با مشتری‌های بدعنقِ نوشگاه‌ها و کمبود نقش برای بازیگرانی که یک نفر دیگر به‌شان چسبیده، سروکله بزنند. اوضاع وقتی تغییر می‌کند که در پشت صحنهٔ یک استودیو به ̎شر̎ (شر) برمی‌خورند. ̎شر̎ که می‌خواهد کاری کند که به تعهدش به شرکت در یک مجموعهٔ تلویزیونی آبکی پلیسی پایان داده شود، ̎والت̎ را به‌عنوان بازیگر مقابلش برمی‌گزیند و با این کار امید دارد که مجموعه نگیرد و قسع شود. اما وقتی نقشه‌هایش نتیجهٔ عکس می‌دهد، برادرها خود را در قلهٔ شهرت و ثروت می‌یابند ـ و به فکر می‌افتند به عمل جراحی رضایت دهند که می‌تواند برای همیشه آن دو را از هم جدا کند...
● دوقلوهای به‌هم چسبیده دست‌مایه‌ای برای برادران فارلی شده و تا آخر کار را می‌توان خواند. به خاطر هدف، یعنی ایجاد هم‌جواری‌های غریب و بی‌منطق و امتداد ایده‌های دیوانه‌وار تا جائی‌ فراتر از کمدی، وسیله‌ها توجیه می‌شود. فیلم البته فقط کش‌ دادن یک شوخی یک خطی نیست، چون به‌رغم گذشتن از این ایده‌های اولیه مربوط به این موقعیت خود را سرپا نگه می‌دارد و تبدیل به فیلمی ـ یا هجوی ـ دربارهٔ اتصال آدم‌ها می‌شود. دیمن و کینیر وقتی از هم جدا می‌شوند، می‌بینند که این استقلال و حریم داشتن و فردیت کامل مطلوب واقعی‌شان نبوده است. هر دو بازیگر مثل بچه‌هائی وابسته به یک‌دیگر و پُر از خوش‌بینی، شور و شوق وافر و لازم نقش را دارند و شِر در نقش خودش مکمّل غریب و هیو لاوش داستان است. صحنه‌ای که کینیر با معصومیت از شر دربارهٔ احساس دلتنگی‌اش برای نیمهٔ دیگر خود اندرز می‌خواهد و شر ابلهانه‌ترین اندرز را با لحنی قانع‌کننده ادا می‌کند (̎فکر کن ببین واقعاً چی می‌خواهی و بعد سعی کن به دستش بیاوری̎) آبروئی برای صحنه‌های مشابه در فیلم‌های هالیوودی باقی نمی‌گذارد.