سه شنبه, ۲۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 11 February, 2025
مجله ویستا
نقاش مجسمهساز، مدرنیست کلاسیک
![نقاش مجسمهساز، مدرنیست کلاسیک](/mag/i/2/n864f.jpg)
او حسین علی عسگری است که نزدیک به ۱۵ سال در نمایشگاههای انفرادی و گروهی بسیاری در رشتههای نقاشی و مجسمه فعالانه شرکت کرده است. آخرین نمایشگاه انفرادی او نمایشگاه نقاشی بود که اردیبهشت امسال در گالری ماه برپا شد. عسگری در مجسمهسازی شهری نیز فعالیت بسیاری داشته است. مجسمه «مادر شهید» در بلوار آیتالله کاشانی، تندیس باغچهبان و کلینی رازی در بوستان «مشاهیر» شهرری، تندیس بوعلیسینا در فرهنگسرای بوعلی، تندیس نواب صفوی در چهار راه نواب ـ آزادی، تندیس شهید آوینی در بوستان آوینی و مجسمههای مشاهیر فارس در موزه «زینتالملوک» شیراز از جمله آثار اوست.
وی همچنین برنده مسابقه ساخت مجسمه «علامه جعفری» شده و جایزه دوم نخستین جشنواره مجسمههای شنی بابلسر را از آن خود کرده است.نقش برجسته بتنی «نوازندگان» در ایستگاه «دروازه دولت» مترو، کاشی معرق «مرگ سهراب» در ایستگاه «مفتح»، نقش برجسته فلزی «آفرینش آدم» در ایستگاه «جوانمرد قصاب» و نقش برجسته فایبرگلاس از حضرت امام خمینی(ره) در ایستگاه «حرم مطهر» از دیگر آثار حجمی حسین علی عسگری است. با او گفتگویی انجام دادهایم که از نظر میگذرد.
▪ شما در رشته نقاشی از هنرستان و دانشگاه فارغالتحصیل شدهاید ولی بیشترین فعالیت شما در زمینه مجسمه بوده است، علت آن چیست؟
مجسمهسازی شاخهای دارد که مربوط به آثار شهری است. آثار من در مجموعه نمایشگاههایی که داشتم، هم مجسمه و هم نقاشی بوده است ولی مجسمههایی که در شهر نصب شده و جزو کارهای شهری محسوب میشود، روند خاص خود را دارد و شاید بیشتر زمان مرا گرفته و بنابر کاربردش بیشتر دیده شده است. نسبت به آثار نمایشگاهی که مخاطب خاص دارد، آثار شهری دارای مخاطب عام بوده و بیشتر دیده میشود و بنابراین اینطور به نظر میرسد که بیشترین فعالیت من در زمینه مجسمه بوده است.
▪ اجازه دهید واضحتر این سئوال را مطرح کنم. دلیل اینکه شما با وجود خواندن درس نقاشی، در کنار نقاشی، به مجسمهسازی هم روی آوردهاید، چیست؟
من از سال ۷۳ که از هنرستان فارغالتحصیل شدم گرایش به مجسمهسازی داشتم و در هنرستان هم با وجود اینکه رشته تحصیلیام نقاشی بود، مجسمهسازی میکردم و در این مرحله مجسمهسازی را بدون اینکه آموزشی دیده و استادی داشته باشم، خود انجام میدادم. ولی از سال ۷۳ که بلافاصله بعد از پایان هنرستان وارد دانشگاه شدم با آقای حمید شانس، هنرمند معتبر در مجسمهسازی شهری آشنا شدم و شرایطی برایم فراهم شد تا جدیتر وارد حرفه مجسمهسازی شوم. با استادانی مثل مرحوم علی قهاری و ایرج محمدی و چند مجسمهساز دیگر آشنا شدم که آشنایی با آنها نیز بر من بسیار تاثیر گذاشت و باعث شد به طور جدی وارد فضای مجسمهسازی شوم و شروع به کار کردن کنم. چون این استعداد به طور قوی و شدید در من وجود داشت، باعث شد تا سریع در این زمینه رشد کنم. ضمن اینکه از آن سو نیز حرفه نقاشی خود را ادامه میدادم و نمایشگاههایی را هم برپا کرده بودم. در اصل خیلی وقتم کم بود ولی دائم داشتم کار میکردم.ولی در مورد تمایل به نقاشی یا مجسمه واقعاً نمیتوانم تفکیک کنم. الان نیز هم مجسمهسازی و هم نقاشی میکنم. نقاشی جنبه نمایشگاهی دارد و بینالمللیتر از مجسمه است، زیرا مجسمه معطوف به سفارش است ولی در نقاشی هنرمند آزادتر است و نمایشگاه را برای خودش میگذارد و با ذهنیت خاص خود به موضوعات میپردازد. نقاشی فضای کمتری را برای آفریده و ساخته شدن میخواهد و هزینههای کمتری دارد، ولی مجسمه کار فوقالعاده سخت و پرهزینهای است و نیاز به فضای کارگاهی جدی دارد. به همین دلیل، مجسمه سازان خیلی درگیر مشکلات هنر مجسمهسازی هستند. این دلایل باعث شده که رشد مجسمهسازی در ایران از نقاشی ضعیفترباشد.
▪ آیا هیچگاه به حضور در مسابقات مجسمهسازی خارج از کشور فکر کردهاید؟
نه، اصلاً. شرایط شرکت در مسابقات خارجی مجسمه برای من پیش نیامده است. البته به شرکت در مسابقات بینالمللی نقاشی فکر کردهام، ولی به طور کلی شرکت و حضور در مسابقات بینالمللی خیلی سخت است و مسائل و روابط خاص خود را دارد، به طوری که حتی میتوان نتیجه گرفت که معمولاً هیچگاه اجازه حضور ما در این محافل بینالمللی داده نخواهد شد.
▪ گرایش شما در مجسمهسازی بیشتر به استفاده از چه مواد و متریالی است؟
کارهایی که تا الان انجام دادهام به خصوص مجسمههای شهری، اجرای اولیه آنها معمولاً با گل یا گچ بوده است که بعد از این مرحله و پس از ریختهگری تبدیل به برنز میشوند. عموماً جنس کارهایی که انجام داده ام همهشان از برنز است.
▪ آیا تاکنون برای دل خود نیز مجسمهسازی کردهاید و آیا هیچگاه تمایل داشتهاید که از مواد دیگری نیز استفاده کنید؟
بله، من با مواد دیگر هم کار کردهام ولی در کار شهری نه. کارهای غیرشهری خودم معمولاً با جنس فایبرگلاس کار شدهاند و خیلی وقتها هم به صورت گچی اجرا شده، چون گچ در مجسمهسازی قابل تبدیل به هر ماده دیگر به جز سنگ و چوب است و روی این دو کار با اجرای مستقیم لازم است که باید آنها را تراشید و شکل مورد نظر را در آورد.کار من اصولاً مدلاژ با گل و گچ است.
▪ آیا تاکنون تحت آموزش استادانی که نام بردید، بودهاید؟
میتوانم بگویم تحت تأثیر آقای شانس بودم و از راهنماییهای ایشان نیز استفاده کردهام ولی تحت آموزش نبودم. بهطور کلی اینکه بروم و سرکلاس ایشان حضور داشته باشم و تحت آموزش باشم هیچگاه چنین چیزی نبوده است، ولی زمانی طولانی کنار ایشان بودم و با ایشان کار میکردم و حین کار در کنار ایشان یاد میگرفتم و به اطلاعات و تجربیاتم افزوده میشد.
▪ چرا مجسمهسازی را به عنوان رشته دانشگاهی خود انتخاب نکردید؟
زمانی که هنرستان میرفتم، متأسفانه رشته مجسمهسازی نبود و به دلایلی این رشته را که قبلاً شامل رشتههای هنرستان میشد حذف کرده بودند و به همین دلیل نقاشی را انتخاب کردم. ضمن اینکه نقاشی را هم دوست داشتم.در دانشگاه هم وارد رشته نقاشی شدم و البته دوست داشتم در مقطع کارشناسی ارشد رشته مجسمهسازی را انتخاب میکردم. ولی متاسفانه این رشته در این مقطع قرار داده نشده است.
▪ در اینجا این سؤال برایم پیش آمد: باتوجه به اینکه در هنرستان رشته مجسمهسازی حذف شده بود، چگونه به مجسمهسازی میپرداختید و علاقمند به آن شده بودید؟
به نظر من، آدم با دیدن هم میتواند علاقمند شود و من با ورق زدن کتابهای مربوط به مجسمه به این هنر علاقمند شدم و به آن تمایل پیدا کردم.
▪ یعنی با دیدن و خواندن کتابها و پرسوجو از معلمهایتان شروع به کار مجسمه کردید؟
من حتی پرس و جو هم نمیکردم و فقط کار میکردم، ابتد با گل و بعدها با گچ. علاوه بر این، در مقطعی از دوره هنرستان از مجسمهسازی دعوت شد تا یک دوره کلاس سه چهار هفتهای برای هنرجوها تشکیل دهد و من با سه چهار نفر دیگر میان کلاسهای درسی خود اجازه میگرفتیم و مثلاً برای ۱ ساعت در این کلاس حاضر میشدیم و مجسمه کار میکردیم.
من ذاتاً به مجسمه علاقه داشتم و دارم و از کودکی به ساختن و لمس ماده کشش داشتم و این چیزی است که با واقعیت انسان به دلیل جسمیت داشتن خیلی نزدیک است و همین ویژگی است که مجسمه را از کل هنرهای تجسمی متفاوت میکند.
▪ خب به نظر میرسد که کمکم دارید اذعان میکنید که به هنر مجسمه علاقمندتر از دیگر هنرهای تجسمی هستید!
در اصل گرایش من به حجم است تا اینکه صرفاً اسم مجسمهسازی را بخواهیم روی آن بگذاریم . حتی وقتی نقاشی هم میکنم، در این آثار گرایش حجمی در کارهایم به خوبی مشاهده میشود، بارها شده است که یک نقاش حرفهای پس از دیدن آثار نقاشیام با وجود نبود شناخت قبلی از من گفته است که «شما مجسمهساز هستید». حجم در آثار نقاشی من نمود روشنی دارد. و دلیل آن نیز علاقمندی من به ابزار و ماده از کودکی است چون میدانستم که با ابزار میتوان ماده را شکل داد و از این رو ذاتاً به ساختن گرایش خاصی دارم.
▪ کمی از کودکیتان و از همین گرایش ذاتی به هنرهای تجسمی بگویید؟
من از کلاس پنجم دبستان طراحی میکردم و وقتی که وارد دورة راهنمایی شدم شروع به نقاشی کردم و کار نقاشیام هم خوب بود. و چند سالی هم که در هنرستان بودم هر چهار سال را شاگرد اول رشته نقاشی بودم.
▪ پس شما ذاتاً یک هنرمند بودید؟
اصلاً این گرایش در محیط خانهمان وجود داشت مثلاً مادر من خیلی خوب قالی میبافت و استعداد عجیبی دراین هنر داشت. برادر و خواهرم نیز همینطور به هنرگرایش داشتند. برادر بزرگترم خیلی خوب موسیقی کار میکرد و در کنار موسیقی به نقاشی هم میپرداخت ولی هیچگاه به اندازة من خوب نقاشی نمیکرد، همانطور که من هیچگاه نتوانستم به اندازة او خوب موسیقی کار کنم. خواهرم که خیلی از من کوچکتر است با وجود اینکه رشته نقاشی را برای تحصیل انتخاب نکرد، ولی باز برای خود نقاشی میکرد. دراین میان، من خیلی جدیتر به نقاشی پرداختم و از روی همین جدیت حتی وارد رشته نقاشی هم شدم.
▪ آیا در نقاشی و مجسمه از سبک و شیوة خاصی پیروی میکنید؟
در هنر امروز بحث بر سر سبک و شیوه معنای چندانی ندارد چون مرزها شکسته شده و هنرهای تجسمی در قالب هنر مدرن ارائه میشوند. و این نو و مدرن بودن، مفهوم گستردهای دارد و هر نقاشی با وجود مدرن بودن کارش، کیفیت اثرش با نقاش مدرن دیگر متفاوت است.
دربارة شیوة کاری خودم هم باید بگویم که کار نو میکنم، شیوهای فیگوراتیو که از یک طرف ویژگیهای نقاشی کلاسیک را به همراه دارد و از طرفی دیگر کاری مدرن است. میتوان گفت شیوة فیگوراتیوی است که از نظر اجرایی به شیوة کلاسیک نزدیک است ولی به لحاظ ذهنیت و ساماندهی فضا و نگاه به فضای نقاشی کاری مدرن به حساب میآید. در نگاه نخست به آثارم به خاطر فیگوراتیو بودن اجرا، کلاسیک بودن آثارم نمود بیشتری دارد ولی ساختار آنها مدرن است.
▪ چند ساعت از وقت روزانهتان را به کار نقاشی و مجسمه اختصاص میدهید؟
۱۵ ساعت در روز را به این کار اختصاص دادهام که البته به نظرم وقت کمی است.
▪ آیا در کنار کار هنریتان، شغل دیگری هم دارید؟
من کار دیگری ندارم و فقط به نقاشی و مجسمه میپردازم. البته مدتی به تدریس در هنرستان و آموزشگاهها میپرداختم که الآن ۴ سال است که آن را نیز رها کردهام.
▪ دلیل ترک کار آموزشی و معلمیتان چه بود؟
شرایط خوبی برای تدریس وجود نداشت. البته نه به دلیل اقتصادی، که از نظر فضای فرهنگی کار تدریس دیگر هیچ جذابیتی برایم نداشت.
▪ آیا به نظر شما مجسمهسازی هنری است برای مردان، یا اینکه زنان هم میتوانند به راحتی در این حیطه فعالیت کنند؟
مجسمهسازی چه به لحاظ زمانی و چه به لحاظ فیزیکی کار واقعاً سختی است و آدم را خیلی خسته میکند و فرق میکند با نقاشی که قلم و رنگ برایش کافی است و تنها لازم است که بنشینی جلوی بوم و اثرت را خلق کنی. در مجسمهسازی کار به شدت فیزیکی است و بریدن و خم کردن و جوش دادن و گچ جابهجا کردن و گچ ساختن و بالا رفتن و پایین آمدن دارد. مجسمهسازی کار پر خطری هم هست و هنرمند ممکن است بارها دچار آسیب فیزیکی شود. به طور کلی مجسمهسازی آدم را زود دچار فرسودگی میکند. با توجه به موارد اشاره شده، مجسمهسازی هنری صرفاً مردانه نیست، ولی واقعیتی در آن نهفته است که به خاطر سخت و سنگین بودن این کار، آقایان کمی راحتتر میتوانند آن را انجام دهند، چون نیاز به یک فیزیک مردانه و قوی دارد. این واقعیت با نگاه به تاریخ هنر هم خودنمایی میکند چنانکه میبینیم مجسمهسازان مرد هم از نظرکاری موفقتر و هم به لحاظ تعداد از مجسمهسازان زن بیشترند.
▪ آیا به هنر دیگری هم به جز نقاشی و مجسمه علاقه دارید؟
پیش از پرداختن به این هنرها، ابتدا خوشنویسی میکردم. وقتی که وارد کار مجسمه شدم، چون کار مجسمه به شدت فیزیکی و جدی بود، دیگر نتوانستم خوشنویسی کنم، چون این کار هیچ ربطی به اینکه آدم قلم خوشنویسی را با ظرافت به دست بگیرد و خوشنویسی کند نداشت. این هنر را تا درجة عالی پیش گرفتم و بعد کنار گذاشتم. الآن هم علاوه بر این دو، موسیقی کار میکنم. سازهای مختلف میزنم. ببیشتر آواز کار کردهام. البته در کار موسیقی بیشتر شناخت موسیقی برایم مهم بوده تا اینکه مثلاً آواز بخوانم. ردیفهای آوازی ایران را کما بیش کار کردهام و با آنها آشنا هستم. نی و تنبک و تار زدهام و الآن هم به طور جدی کار موسیقی را در پیش گرفتهام.
▪ چه عواملی را در آفرینشهای هنری خود مؤثر میدانید؟
اولین عامل در آفرینش درست هنری و حرفهای به نظر من زیاد کار کردن است. در حرفة نقاشی و مجسمه حداقل باید روزی ۸ ساعت کارکرد تا در این رشتهها حرفهای باشیم. مطالعه داشتن عامل دیگری است. باید ادبیات خوانده و با آن آشنایی داشته باشیم. با خواندن و مطالعه زیاد میتوان با فرهنگ خود و دیگر کشورها آشنایی بیشتر و عمیقتری داشت. خود من هم اشعار شاعران ایران و هم شاعران دیگر کشورها را زیاد مطالعه میکنم. حتماً فلسفه میخوانم، چون از مواردی است که با هنر ارتباط مستقیم و جدی دارد و این دو در طول زمان با هم جلو رفتهاند، یعنی فلسفه همیشه آمده و هنر را تعریف کرده و هنر نیز از فلسفه تأثیر گرفته و خودش را جلو برده است.
از طرفی، هنرمند باید فرهنگ خود را خوب بشناسد و با جامعه خود آشنایی داشته باشد. هنرمند کم و بیش با روانشناسی هم باید آشنایی داشته باشد، چون میخواهد بر مخاطب خود تأثیر بگذارد.
این است که کار هنر زمانبر است چون فقط انجام آن کار هنری نیست و باید در کنارش بهطور مداوم به مطالعه و بررسی پرداخت.
گاهی هنرمند در مقطعی قرار میگیرد که بیشتر از کار عملی به مطالعه احتیاج دارد. یعنی گاه به مسألهای برمیخورد که میبیند کار عملی مشکلش را حل نمیکند و فقط مشکل ذهنی کار او را متوقف کرده است. در این شرایط است که برای حل این مشکل ذهنی نیاز به مطالعه پیدا میکند. با مطالعه، ذهن منسجم میشود و پس از رسیدن به نتیجة لازم، وقت آن است که به کار عملی بپردازد و ذهنیت خود را وارد کار عملی کند.
در کار عملی نیز اینکه هنرمند بتواند ذهنیت خود را وارد هنرش کند و به آن تجسم بخشد، خود مسألة دیگری است و نیاز به توانایی دارد. حتی هنرمند باید به مسائل اجتماعی و سیاسی جامعه هم آشنا باشد چون اثری را خلق میکند که قرار است برروی کل جامعه تأثیر گذارد. گاه اتفاق میافتد که هنرمند ادعا میکند برای دل خودش کار میکند و برایش مهم نیست که بیرون از خودش چه اتفاقی میافتد. حتی در این صورت هم اثر هنرمند واکنش به مسائل اجتماعی اطراف اوست و اصل و ریشة هنرش به جامعهاش باز میگردد. تمام هنرمندانی که در دنیا به صورت حرفهای کار کرده و هنرمندان جدی و ماندگاری بودهاند، در اثر هنری خود نسبت به اتفاقات اجتماعی اطرافشان واکنش نشان دادهاند. وقتی هنرمندی مثل پیکاسو تابلوی «گرانیکا» را میکشد، در واقع واکنشی است که به بمباران شهر گرانیکای اسپانیا نشان داده است. حال در این میان، بخش شخصی وجود هنرمند هم در کارش بروز پیدا میکند و جزء ویژگی اثرش میشود. هنرمند هر کاری که بکند، بخشی از آن کار احساسات اوست که به آن انتقال پیدا کرده و آن بخش، کیفیتهای شخصی اثر را تشکیل میدهد.
▪ روند آفرینش اثر هنریتان به چه ترتیبی است؟
یک فرآیند است، چیزی نیست که ناگهانی اتفاق بیفتد. من اعتقاد ندارم که آدم هر چقدر هم که در نقاشی استعداد داشته باشد مثلاً یک روز از خواب بیدار شود و نقاش خوبی شود.
این فرآیند زمان میبرد. مثلاً نمایشگاه اخیری که داشتم، حاصل ۱۰ سال کار مداوم است. هر سال و هر لحظه که میگذرد سوژههای آثارم در فضای ذهنی و در فضای کار و تابلوی من خودشان را پیدا کرده و پختهتر میشوند و معنای جدی تری به خود میگیرند که طبیعتاً نشاندهنده پختهتر و قویتر شدن ذهنیت من است. یک نقاش همیشه با اثرش نسبت به یک مسالهای واکنش نشان میدهد.پس همیشه یک اتفاقی در زندگی هر هنرمندی هست که روی او تاثیر میگذارد و آن تاثیر آرام آرام شخصیت او را شکل میدهد. این مرحلهای است که هنرمند در جستجوی آن میشود که از خود چه میخواهد ،پس از آن است که به هر فضایی که وارد میشود فقط به دنبال ذهن خود میرود. مثلاً وقتی کتاب میخواند، در این کتاب ذهنیت خود را پیگیری میکند، یا وقتی فیلم میبیند دنبال سوژه ذهن خودش است و حتی وقتی در جامعهاش هست باز به دنبال انتخاب موضوع ذهنی خویش است. به این ترتیب، ذهن آرام آرام پخته میشود و شروع به فضاسازی می کند و بعد به انتخاب موضوع میپردازد و زمینه را آرام آرام ساخته و پرداخته کرده، به تصویر میکشد. حال این به تصویر کشیدن نیز زمان میبرد تا پخته شود و شکل بگیرد و تاثیرگذار باشد.
گاه پیش میآید که هنرمند مثلاً یک دوره چند ساله را روی پروژهای کار میکند، بعد از مدتی این روند قطع میشود و در این فاصله عامل تازهای که روی او اثر گذاشته باعث تغییر در فضای ذهنی هنرمند میشود. این تغییر در واقع واکنش هنرمند نسبت به فضای بیرون و پیرامون اوست که باعث شده تا زبان تازهای را برای بیان اثرش پیدا کند. و این نو شدن باید اتفاق بیفتد.
▪ تحصیلات شما در هنرستان و دانشگاه تا چه حد در کار و خلاقیت شما موثر بودند و آیا اصلاً تحصیلات شما و وجود استادانتان بر شما موثرتر بودند یا جستجوی شخصی که شما داشتید؟
بیشک تاثیری که استاد روی فرد میگذارد خیلی مهم است. استادان بسیاری هستند که روی شاگردانشان موثر نبوده و انگیزهای برای خلاقیت و آفرینش در آنها به وجود نیاورده و در واقع شاگردانی بیتفاوت تربیت کردهاند. استاد خوب میتواند به شاگردش انگیزه دهد و او را وارد جریان حرفهای هنر کند. هیچ استادی به شاگردش خلاقیت یاد نمیدهد. به طور کلی آموزشی در دنیا وجود ندارد که بتواند خلاقیت یاد دهد، بلکه در این آموزشها نخست به شاگرد توانایی داده میشود و اینکه چطور به اجرای اثری بپردازد. تا بعد به این جستجو برسد که برای آفرینش یک اثر نیاز به چه چیز و چه سواد و دانشی دارد. جستجوی شخصی بعد از این مراحل اهمیت پیدا میکند. یک استاد مسئول و خوب به شاگردش یاد میدهد که چگونه فکر کند و اینگونه حساسیتهای شاگردش را بالا میبرد. استاد خوب این تاثیر را میگذارد که شاگردش آرام آرام یاد بگیرد که میشودجور دیگری هم فکر کرد و با توجه به حساسیتهای تازه به دست آمده واکنش نشان داد و به خلق اثر پرداخت. این نوع تربیت میتواند در تمام جوانب کار هنرمند موثر باشد، اینکه مثلاً اگر یک کتاب میخواند با حساسیت بیشتری به مطالعه آن کتاب بپردازد و وقتی هر کاری انجام میدهد، آن را با تمام ظرایفش درک کند.
▪ عموماً آثار شما در مجسمه و نقاشی، فیگوراتیو است. آیا این مساله به گرایش شخصی شما برمیگردد یا هدایتی از سوی سفارش دهندگان بوده است؟
اصولاً سفارشدهندگان تاثیری نداشتهاند. سفارشدهندگان به من موضوع میدهند، ولی در نهایت این من هستم که موضوع را طراحی کرده و ایده خود را در اختیار آنها می گذارم که گاه تایید میشود و گاه نه. همه این نقش برجستهها و آثار ارائه شده طرحهای خود من بوده که مورد پذیرش سفارشدهندگان نیز قرار گرفته است. البته در مورد آثار مترو هیچگاه نگاه حرفهای به این آثار نداشتم چون مترو فضای حرفهای ندارد و کارهایی در آنجا ارائه میشود که لازم است کمی عمومیتر باشند. به طور کلی کار هنری که سفارشی باشد، هر چقدر هم که نظر شخصی هنرمند در آن دخالت داشته باشد باز هم از حرفهای بودن دور میشود. کاری حرفهای است که من هنرمند آن را بسازم و مخاطب من آن را انتخاب کند.
▪ میان مجسمهسازی و شهرسازی و معماری پیوند ناگسستنی وجود دارد که به دلیل نبود برنامهریزی مناسب در ایران این پیوند کمرنگ است، چگونه یک مجسمهساز میتواند این پیوند را به وجود بیاورد؟
مجسمهساز مشکلی با این مساله ندارد. وقتی یک مجسمهساز به صورت حرفهای کار میکند آن قدر درک دارد که بداند در شهر باید مجسمهای را بسازد که با فضای شهری و معماری اطراف خود هماهنگی داشته باشد. وقتی به یک مجسمهساز سفارش کار شهری داده میشود، نخست آن مجسمهساز به آن فضا میرود و براساس آن فضا طراحی میکند. اینکه آن فضا چه مختصاتی دارد و باید مجسمهاش چه ابعادی داشته باشد و اینکه چه ارتباطی با مردم آن منطقه، آن فضا و فرهنگ آن منطقه داشته باشد و بسیاری چیزهای دیگر را باید در نظر بگیرد. ولی مشکل ما مجسمهسازان در مجسمهسازی شهری، فضای بسیار آلوده شهرهایمان به لحاظ بصری است. یـعنـی هر کس هر جور که دلش میخواهد به ساخت و ساز پرداخته است و هیچ تعرفهای برای این مساله وجود ندارد. مثلاً در کشوری مثل فرانسه وقتی یک نفر میخواهد خانهاش را خراب کند، اجازه این کار را به او نمیدهند، چون به اعتقاد آنها ظاهر خانهها باید با هم هماهنگ باشد تا وقتی کسی در شهر راه میرود با ظاهر هماهنگ فضای شهری به یک آرامش بصری برسد و چشمش حظ ببرد. ولی در تهران یکی روی خانهاش گنبد میگذارد، یکی خانهاش را شیشهای میکند، یکی گرانیت میکند و دیگری از آجر سهسانتی استفاده میکند، یکی سنتی و دیگری مدرن میکند و هر کس هر جور که دلش میخواهد خانهاش را میسازد. و من به عنوان یک مجسمهساز با توجه به این شرایط باز هم سعی میکنم اثرم را متناسب با این فضا درست کنم ولی متاسفانه حتی زمانی که مجسمه ساخته و نصب میشود، پس از این مرحله به قدری عوامل مخرب کنار آن میآید که آن مجسمه گم میشود. مثلاً میآیند کنار مجسمه یک درخت میکارند. اتفاقی که برای یکی از کارهای خودم افتاده. بعد از ۵ سال که به دیدن کارم رفتم، دیدم آن درخت آن قدر بزرگ شده که دیگر مجسمه اصلاً دیده نمیشود! یا مثلاً کنار مجسمه یک تیر چراغ برق نصب میشود یا یک بیلبورد میگذارند و فضای دیده شدن مجسمه را با این حرکتهای ناآگاهانه از بین میبرند.
▪ چه راهحلی را برای این معضل پیشنهاد میدهید؟
راهحلاش این است که شهرداری با نگاهی فرهنگی به مجسمهسازی شهری، از آن حمایت کند. متاسفانه شهرداری با وجود ادعای بسیار در این امر، عملی در خور توجه در این زمینه انجام نداده است. نگاهی کارشناسانه و فرهنگی در این مورد وجود ندارد، مثلاً درباره یکی از مجسمههای شهری خودم، کارگر شهرداری با دستوری که به او داده شده بود روی این مجسمه برنزی رنگ زده است. یا چند سال پیش بر روی مجسمه فردوسی در میدان فردوسی که یک اثر تاریخی نیز محسوب میشود و از سنگ مرمر ساخته شده رنگ دیوار زدند که پاک شدنی هم نیست و بر اثر عوامل فرسایشی از بین میرود. متاسفانه مسئولان شهری هنوز نتوانستهاند به درستی راهی برای حفظ مجسمههای شهر پیدا کنند.
▪ به نظر من برای جلوگیری از چنین پیشامدهایی باید ارتباط سازنده اثر با مسئولین امر تا به آخر حفظ شود و هر تغییری در اطراف هر مجسمه شهری با صلاحدید سازنده آن انجام شود.
بله، ولی متاسفانه این اتفاق نمیافتد، خیلی وقتها بدون اطلاعرسانی زیباسازی، ما خودمان پی به برخی تغییرات در اطراف مجسمههایمان میبریم و پیگیر میشویم و اعتراض میکنیم، ولی اهمیتی داده نمیشود.
▪ اصولاً باید برای جلوگیری از این معضل، کارشناسانی در سازمان زیباسازی شهرداری حضور داشته باشند.
این کارشناسان وجود دارند، ولی آن موقع که باید روی این موارد کنترلی داشته باشند، نیستند.در مواقع آسیب دیدن یک مجسمه، حضور این کارشناسان احساس نمیشود و حمایتی از این سو صورت نمیگیرد.
▪ به نظر شما آیا ممکن است در کنار کار دیگر که برای امرار معاش و درآوردن هزینهها و مخارج انجام میدهیم، به کار هنری نیز بپردازیم؟
از نظر من چنین چیزی امکانپذیر نیست و من به قدری به این نظر عقیده دارم که معتقدم اگر هنرمند اثری بسازد که جنبه هنری کمی داشته باشد، به تدریج ذهنش آلوده شده و به سمت و سویی دیگر کشیده میشود و به جایی میرسد که دیگر هنر و خلاقیت در کارش فراموش میشود، حال چه برسد به اینکه آن هنرمند شغل دیگری داشته باشد و در کنارش بخواهد به کار هنری بپردازد.
▪ چه حرف ترسناکی زدید! چون بسیاری از فارغالتحصیلان دانشگاههای هنری ما به دلیل نبود بازار کار مناسب و نبود حمایتها اجباراً به کار دیگری که گاه از رشته تحصیلیشان بسیار فاصله دارد میپردازند و در کنار آن، کار هنری خود را نیز ادامه میدهند، ولی در نهایت به خاطر فقدان پرداخت کافی و لازم به رشته تحصیلیشان به تدریج از هنر و فضای ذهنیشان دور میشوند.
یکی از دلایلی که دور میشوند این است که اصولاً هنرمند نیستند. هنرمند کسی است که به هنرش اعتقاد دارد و با همین اعتقاد شرایط سخت را نیز تحمل میکند. افرادی را که نام بردید در واقع نمیخواهند این شرایط را تحمل کنند و اتفاق هنرمند بودن در آنها عمیق نیست. واقعیتی وجود دارد و آن اینکه وقتی کسی کاری را انتخاب کرد باید در آن کار حرفهای هم باشد تا بتواند زندگی خود را با آن پیش ببرد. مسلماً اگر هنرمند واقعی باشید و فقط به هنرتان بپردازید نگاهها کمکم متوجه شما خواهد شد و برای شما کار فراهم میشود. حرفهای بودن یک هنرمند باعث میشود تا او زیربار کارهای نامربوط به حرفهاش نرود.
گفتگو از : مریم نظری
منبع : روزنامه اطلاعات
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست