یکشنبه, ۲۶ اسفند, ۱۴۰۳ / 16 March, 2025
مجله ویستا
منطق مقیم و مسافر

حاجآقانورالله اصفهانی (۱۲۷۸ــ۱۳۴۶.ق) فرزند مرحوم آیتالله حاجشیخمحمدباقر نجفیاصفهانی (متوفای۱۳۰۱.ق) و نوه مرحوم آیتالله شیخمحمدتقی اصفهانی، صاحب كتاب اصولی مشهور «هدایهٔ المسترشدین» است. وی در سال۱۲۷۸.ق در اصفهان دیده به جهان گشود، تحصیلات مقدماتی را نزد پدر خود گذراند و برای تكمیل تحصیلات عالیه راهی عتبات عالیات شد. وی در آنجا از محضر بزرگانی چون مرحومآیتالله میرزاحبیبالله رشتی و آیتالله میرزاحسن شیرازی كسب فیض نمود و در سال۱۳۰۰.ق، پس از طی مراحل عالی دروس حوزوی، به اصفهان بازگشت، و تدریس و تبلیغ احكام را آغاز كرد.[i]
مولف المآثر و الاثار مینویسد: «حاجآقانورالله، خلفالصدق حجتالاسلام حاجشیخمحمدباقر ــ اعلیالله مقامه ــ از اجله فقها و كبرای علمای اصفهان است. پس از تكمیل مراتب فقاهت در نجف اشرف، به مكه رفت و فریضه حج گزارده و به اصفهان آمد. فیالتاریخ، دو سال است كه در آنجا به تدریس و ترویج قرین اشتغال است.»[ii]
از قیام تنباكو به سال۱۳۰۹.ق كه حاجآقانورالله پای در وادی سیاست گذاشت، تا قریب چهلسال، پسازآنكه قیام سراسریِ عالمان و اكابر روحانی را ضد سلطنت پهلوی رهبری كرد، در همهجا ندای همراهی دیانت و سیاست را سر داد و در جایگاه عالم دینی، دخالت در امور اجتماعی و سیاسی مردم را وظیفه خود تلقی نموده و بدان عمل میكرد.
حاجآقانورالله در پایگاه دینی اصفهان با حمایت مراجع تقلید، اصلاحاتش را با محتوای مذهبی عجین كرد و با مواردی مانند تاسیس شركت اسلامیه اصفهان، مریضخانه اسلامیه، مدرسه اسلامیه، روزنامه اسلام، اتحاد اسلام، مشروطه اسلامی و سرانجام با قیام و مهاجرت به قم، همراهی دیانت با سیاست و اجتماع را عینیت بخشید.[iii]
روزنامه حبلالمتین در مقالهای، ضمن اذعان به این مطلب، تا آنجا پیش رفت كه شهادت حاجآقانورالله را پایان اندیشه یگانگی میان روحانیان و سیاست برشمرد.[iv]
حاجآقانورالله در بین مردم از مقبولیتی بدیهی و مسلم برخوردار بود. وی نظر به سابقه مبارزات و موقعیتش، در مدتی بسیار كوتاه در میان مردم بهعنوان رهبری محبوب و مردمی تشخص یافت. حاجآقانورالله در عزل و نصبها و تغییرات حكومتی از یك موقعیت رسمی برخوردار بود و این مساله از ریاست وی بر انجمن مقدس ملی ــ در جایگاه نیرومندترین قدرت اجرایی و فكری و حتی كموبیش قانونگذاری ــ ناشی میشد. این نحوه تمركز موقعیت و مشروعیت سیاسی در سالیان اولیه مشروطه، امری اجتنابناپذیر بوده است؛ اما درخصوص ایشان، علاوه بر موقعیت و مقبولیت مردمی و نیز برخورداری از جایگاه رسمی حكومتی در اصفهان، مساله مهم دیگری نیز مطرح بود و آن اینكه، حاجآقانورالله علیرغم وجود فقیهان، مجتهدان و روحانیان بلندمرتبهای كه بر جامعه ولایت شرعی ــ سیاسی داشتند، در هیچ موقعیتی مورد انتقاد شرعی آنان واقع نشد و همین امر آنان را برای تصدی وضعیت جدید دلگرم و مصمم میكرد.[v]
لازم به ذكر است كه علاوه بر حاجآقا نورالله، برادر وی آیتالله حاجشیخمحمدتقی نجفی، معروف به آقانجفی (۱۲۶۲ــ۱۳۳۲.ق)[vi] نیز بر ضد استعمار و استبداد مبارزه میكرد و به دلیل جایگاه خاصی كه داشت، حتی از محوریت در مبارزات برخوردار بود. میان این دو برادر هماهنگی و اتحاد وجود داشت و همین مساله در مبارزات به آنان كمك بسیار میكرد.[vii]
●مدافع مشروطه
حاجآقانورالله، پس از جریان مشروطه و تحصن علما در قم، آرمانهای خود را در قالب اندیشههای اصلاحی از سرگرفت و بعد از اعلان مشروطه، مصرانه در راستای تحقق و اجرای آن تلاش میكرد.
وی پس از بهتوپبستهشدن مجلس و سركوب مشروطهخواهان نیز همچنان به مبارزات خود ادامه داد؛ چنانكه تا زمان شكلگیری حكومت پهلوی، رهبری منطقه اصفهان را بر عهده داشت. در دوران این حكومت نیز آن مرحوم آرام نگرفته، با ایادی دولت در اصفهان درگیر شد، چنانكه قیام تاریخی و ضد رضاشاهی خود را پایهریزی كرده و مردم و علما را به هجرت فرامیخواند. حاجآقانورالله سرانجام پس از سه دهه مبارزات شبانهروزی در تاریخ ۱۳۰۶.ش به شهادت رسید.[viii]
از نكات برجسته در زندگی سیاسی حاجآقانورالله، باید از مبارزه توامان وی با استعمار و استبداد[ix] یاد كرد. محرك اصلی شكلگیری نهضت عدالتخانه ــ كه از مشروطه سردرآورد ــ ستم حاكمان و سلاطین قاجار بود؛ ولی حساسیتهای شخصی حاجنورالله نسبت به حضور و دخالت بیگانگان در عرصههای گوناگون كشور، وی را بر آن میداشت كه خود شخصا نیز در برابر آنان اقداماتی انجام دهد. یكی از نمونههای بارز حساسیت او، در ارائه طرح تاسیس شركتهای اسلامی با انگیزههای خودكفایی تجلی یافت. البته جو استبدادزده اصفهان در آن دوران وی را بر آن میداشت تا بیشتر به زیانها و آثار استبداد سیاسی بپردازد و ازهمینرو میبینیم كه وی در این برهه ــ بهویژه در رساله مقیم و مسافر[x] ــ بیشتر سعی در بیان و وصف ناكارآمدی نظام استبدادی ازیكسو و اثبات مشروعیت و عدم تناقض مشروطه با اسلام ازسویدیگر دارد.[xi]
حاجآقانورالله مشروطیت را با فرنگیمآبی و قبول تجددخواهی اروپایی یكی نمیدانست، بلكه مشروطیت اصیل و صحیح و دركل حكومت مردمی نیرومند را مانعی عمده برای نفوذ استعمار در جنبههای مختلف سیاسی، فرهنگی، اقتصادی تلقی میكرد و همواره خود را از متجددین فرنگیمشرب و اروپاییمسلك مشروطیت كنار میكشید.[xii]
موریس پرنو، مستشرق فرانسوی، در دیدارش با حاجآقانورالله، او را چنین توصیف میكند: «او غرب را میشناخت، بیآنكه آن را به دیده ستایش بنگرد. حاجآقانورالله میگفت: نه مذهب استدلالی اگوست كنت و نه ایدهآلیسم آلمان و نه مكانیسم انگلوساكسنها، تشنگی روح ایرانی را سیراب نمیكند.»[xiii]
شاید شناخت حاجآقانورالله از غرب، بهگونهای اصولی و مبتنی بر مبانی معرفتشناختی نباشد، اما این دلیلی بر ضعف شناخت وی از آن نیست؛ بلكه درعیناینكه شناخت وی از غرب به اجمال است، همین شناخت اجمالی حكایت از دقت، توجه و نقد اندیشه و فرهنگ غربی از سوی او دارد. هنگامیكه وی به واژههایی مانند آزادی، مجلس، شورا، استبداد و مشروطه میرسد، با درنگ در آن مفاهیم میكوشد بهنوعی، چالش خود را با تجددخواهان غربگرا به تصویر كشد. وی با پرسشهای بنیادین، این خط نقد را چنین ادامه میدهد: «آیا حكم اسلام در این است كه مسلمانان همه قسم ظلم بكشند، همهنوع جور تحمل نمایند؟ آیا ساكت بنشینند تا اسلام از میان برود؟ آیا آسوده بنشینند كه اجانب، ممالك اسلامیه را به تدابیر سیاسیه متصرف شوند؟... آیا باید مسلمین ذلیل و زبون شوند؟ ملیت و قومیت و سلطنت شیعه از میان برود؟ احكام اسلامیه منسوخ و قوانین اروپ كمكم جاری شود؟ هیچ عاقلی چنین رای نمیدهد،... پس تكلیف چیست؟ تكلیف پیروی از احكام محكمه اسلام است.»[xiv]
حاجآقانورالله با تكیه بر فتاوای عالمان نجف ــ جهت تهیه پشتوانهای برای نظریات خود درباره مشروطه و كسب اطاعت و همگامی مردم در راستای مشروعیتبخشی به احكام حكومتی خود ــ فصل جدیدی را در مبارزات گشود. هرچند وی خود مجتهدی حاكم در عرصه سیاست بود، اما با آوردن مؤیدهای متعدد از عالمان طراز اول و مرجعیت عامه شیعه، تلاش مینمود تاثیرگذاری بر مردم متدین را بهگونهای مثبت و با سازوكارهای شرعی شیعه ارتقا بخشد.[xv]
لازم به ذكر است كه حاجآقانورالله بهرغم پافشاری بر مواضع مشروطهخواهی، در نقد منطقی مواضع مشروعهخواهی و استبدادخواهی میكوشید. گرچه در یك برهه زمانی، خواسته مستبدان و مشروعهخواهان در مخالفت با مشروطه همسو بود، بااینهمه حاجآقانورالله مشروعهخواهی را با استبداد در یك ترازو قرار نمیداد، بلكه او برخلاف تحلیلهای ناقص از جریانشناسی مشروطه ــ كه در یك تفكیك بسیار محدودنگر جریانات این دوره را در قالب دو جناح مخالف مشروطه و مستبد طبقهبندی میكردند ــ جریانهای موثر در مشروطه را اینگونه از یكدیگر تمییز مینهد.
۱ــ مشروطهخواهان دینی، مانند جریان غالب عالمان نجف و دیگر شهرهای ایران (كه خود حاجآقانورالله نیز از این دسته محسوب میشود)
۲ــ مشروطهخواهان غیردینی یا ضددینی، مانند عمده كسانیكه میكوشیدند قوانین اروپا را در كشور ایران جامه عمل بپوشانند
۳ــ مشروطه مشروعه كه عدهای از عالمان حامی آن بودند و باتوجه به عملكرد مشروطهخواهان عمدتا تندرو و غیردینی، عاقبتٍ مشروطهخواهی را در فرجامی مهآلود میدیدند؛ و ازاینرو به مخالفت شدید با مشروطهخواهی برخاستند.[xvi]
۴ــ جریان استبداد كه نه علقهای به پایبندی به قوانین شرع داشتند و نه محدودیت اختیارات خود را خواهان بودند؛ بلكه مصلحت خود را در بقای تاج و تخت و سلطنت، و مشروطه را بیداری از این خواب شیرین میدانستند؛ و ازاینرو یگانه راه را مخالفت با مشروطه میدیدند، ولو در این راه با مشروعهخواهان همسو میشدند.[xvii]حاجآقانورالله با تفكیك این جریانها، استبداد را با مشروعهخواهی در یك ردیف نمیبیند و هركدام را جداگانه نقد و بررسی میكند. وی آنجا كه بحث از مشروطه و استبداد را مطرح میكند، بهطوركامل مباحثی را مورد ارزیابی قرار میدهد كه مخاطب آن، استبداد و نظام استبدادی، از جمله شخص پادشاه است؛ ولی هنگامیكه به «مشروطه مشروعه» میرسد، لحن بیان را عوض كرده، مخاطب را اندیشهورانی میداند كه با استناد به شرع مقدس اسلام، دغدغه آن دارند كه اصول و قوانین مورد اهتمام شارع مقدس تحتتاثیر مشروطهگرایی زیرپا گذاشته شوند.[xviii] ازاینرو حاجآقانورالله نیز میكوشد وانمود كند كه مخالفتهای مشروعهخواهان، بهعلت ندانستن حقیقت امر است؛ پس تكلیف این خواهد بود كه گفته شود: انشاءالله اشتباه كردهاند.
نكته دیگری كه شاید بتوان از عبارات او استفاده كرد، این است كه وی در نقد مخالفان مشروطه، هنگامیكه به استبداد میپردازد، بحث را عینیتر كرده، آشكارا پادشاه و اصل نظام پادشاهی را مورد خطاب قرار میدهد و میگوید: «سلطنت این پادشاه» نمیتواند مشروع باشد. از دیگر عبارات وی، به دست میآید كه ایشان سعی در مشروعیتبخشی به قوانینی داشت كه قرار بود در مجلس به تصویب برسند؛ و لذا نه در جهتبخشی به سلطنت گام برمیدارد و نه میكوشد با سكوت خود، نوعی امضای مشروعیت برای نظام كرده باشد. درواقع او با نقد عملكرد شخص پادشاه و نظام پادشاهی، در پی آن است كه نظریه حكومتی خاص خود را تحقق بخشد.[xix]
لازم به ذكر است كه در زمان مشروطه عدهای از علما، شعار «مشروطه مشروعه» را بهصورتجدی مطرح كردند. آنان میخواستند با جلوگیری از اصول و مبانی غرب، از مشروطه بسان یك «ابژه» در جهت آرمان اسلامخواهی خود بهره گیرند و ازاینرو بهترین روش را در آن دیدند كه قید «مشروعه» را به «مشروطه» اضافه كنند.[xx] حاجآقانورالله با نگاهی ویژه به مشروطه، معتقد است كه مشروطه نهتنها مسالهای جدید و حادث نیست، بلكه اصول اصلی مشروطه در دیگر كشورها نیز درواقع از اسلام برخاسته و مشروطهخواهی همان اسلامخواهی است؛ و لذا ضرورتی به افزودن قید «مشروعه» نمیماند؛ گذشتهازآنكه چون نظام سیاسی حاكم، قابلیت مشروعهشدن را ندارد، این شعار بهخودیخود فاقد جایگاه است.
وی در نظام موجود نمیتواند «مشروطه مشروعه» را بپذیرد؛ چراكه از دیدگاه او اصل پادشاهی مشروعهپذیر نیست و این دو مطلب با هم سازگاری ندارند. بهنظر ایشان، از طراحان شعار «مشروطه مشروعه» باید پرسید: «كسیكه دولت مشروطه را مشروعه میكند، آیا تغییری در پادشاه و پادشاهی فعلیه خواهد داد یا خیر؟ مطالب دولت پادشاهی، پادشاه حالیه است. آیا ممكن است پادشاهی این پادشاه را مشروع كرد... درحالیكه سلطنت حقهٔ مشروعه، منحصر است به زمان ظهور امام عصر(ع)؟ افزونبراین، همانگونهكه پیشتر متذكر شدیم، چگونه ممكن است گمرك و خیلی از مالیاتها و فروعات و عوارض را مطابق با میزان شرع نمود.»[xxi]
بااینحال، آیا حاجآقانورالله به مباحث و اتفاقات پیرامونی كه به اسم مشروطهخواهی اتفاق میافتاد و بهطورقطع با دین و احكام اسلامی منافات داشت، توجه نداشت، یا نه بلكه او درواقع باتوجه به این مسائل بود كه نظریات خود را سامان میداد؟ ظاهر مباحث مقیم و مسافر، فرض دوم را تایید میكند؛ چراكه وی معتقد است، مشروطه در زمان حاضر، روش كارآمدی برای اجرای احكام الهی است و اصولا امكان دارد در این روش نیز كسانی باشند كه اصول مشروطه را زیر پا گذارند. چنانكه میگوید: «اما عرض نكردم كه معُیُن مشروطه آن است كه هیچكاری از هیچكس به خلاف میزان شریعت مطهره صادر نشود. نهایت در امثال اینگونه امور كه خلاف میزان شرع است و رفع آن ممكن نیست، مشروطه میگوید: بهقدریكه بتوانند ظلم را كمتر كنند و رفع ظلم هم عقلا و شرعا واجب است.»[xxii]
حاجآقانورالله میكوشد مخالفان مشروطه را در یك جبهه نبیند؛ ازاینرو ابتدا مطرح میكند كه علت مخالفت با مشروطه شاید بیاطلاعی از اصول و قوانین مشروطه باشد؛ هرچند در جای دیگر، هدف مخالفت با مشروطه را دنیاپرستی قلمداد میكند: «اگرچه امید دارم كسانیكه منكر مشروطهاند، علتش ندانستن حقیقت آن باشد، ولی شاید بعضی در میان علما[xxiii] باشند كه به واسطه اینكه اجرای قانون مشروطیت كه مساوات و عدل و تمام مطابق با احكام خدا است چون میبینند منافات با شئونات و دنیاپرستی آنها [دارد]، چشمپوشی از حق مینمایند و به مصداق اذا فسد العالم فسدالعالم، عالم را پر از فتنه و فساد نمایند و به اسم اسلامخواهی، اسلام را بر باد دهند، و از راه شریعتپرستی، شریعت را از بین ببرند. ولی تكلیف ما این است كه بگوییم: انشاءالله اشتباه كردهاند.»
در ادامه، در پاسخ این شبهه كه «امكان دارد اهل مجلس رفتهرفته از فرنگیمآبان بشوند و احكام الهیه را تغییر بدهند. بدینترتیب از این مشروطه خوف ضرر و مخالفت شریعت احتمال میرود، در اینصورت نباید شك در حقانیت این مشروطه نمود؟»، میگوید: «اولا بگویید: در زمان استبداد كدامیك از صدهزار حكمی كه از شرع مقدس رسیده بود، مجرا بود و به كدامیك از اوامر الهیه به آن قسمی كه صاحب شریعت فرموده بود، عمل میشد كه حالا میترسید كه مبادا یك زمانی بیاید كه یكی دو تا از احكام شریعت عمل كرده نشود؟ به یكی از علما گفتم كه این قانوناساسی سه جای او مطابق با قانون شریعت نیست. آن عالم جواب فرمود كه قانون استبداد كه در این زمان معمول است، چه جای او موافق با قانون اسلام است؟ ثانیا مگر شما قانوناساسی را ندیدهای كه در اوایل آن نوشته است كه احكام مجلس قانونیت پیدا نمیكند، مگر بعد از اینكه مطابق با قانون شرع باشد. و در هر عصری باید چند نفر از علمای عاملین ناظر در احكام قانون بوده باشد در اینصورت چگونه ممكن میشود قانونی به خلاف قانون شریعت وضع نمایند؟»[xxiv]
او در مقام یك نظریهپرداز، پسازآنكه اصل مشروعیت این نظام را با دلایل عقلی و نقلی اثبات میكند، برخلاف برخی از همعصران خود، به جای كلیگویی، به ذكر تفصیلی امور و عواملی میپردازد كه میتوانند بهكارآمدی هرچهبیشتر نظام مشروطه در عرصه عمل منجر شوند.
وی استبداد فردی را تنها عامل ناكارآمدی یك نظام نمیداند، بلكه معتقد است ولو حاكم وقت عادل هم باشد، با وجود ساختار یك نظام استبدادی جامعه راه به جایی نخواهد برد. او معتقد است كه ساختار استبدادی بیشازهرچیز به نظام مشروطه ضربه میزند و ضرر استبداد ساختاری بهمراتب بیشتر و گستردهتر از استبداد فردی است.
حاكمیت الهی، مردم و مجلس از مهمترین اجزای یك نظام كارآمد در اندیشه حاجآقانورالله هستند. در اندیشه او، مشورت بهعنوان یك مكانیزم اساسی در چرخه ارتباطی میان این سه اصل، از اهمیت خاصی برخوردار است؛ چنانكه اگر این مهم برآورده شود، بسیاری از مشكلات فراروی حكومت را میتوان از این طریق برطرف كرد. ازاینرو است كه ایشان بر وجود قانون و قانونگذار با محوریت مجلس بسیار تاكید میكند. البته وی در این مرحله نظارت عدهای از خبرگان علما بر مصوبات مجلس به منظور جلوگیری از هرگونه مصوبات قانونی خلاف شریعت را ضروری میداند. حاجآقانورالله برای مرحله پس از قانونگذاری نیز بهگونهای دیگر بر مساله نظارت تاكید میكند تا از هرگونه سوءاستفاده و بازگشت مجدد استبداد جلوگیری شود. به نظر او، تمامی افراد و اقشار جامعه ــ اعم از قوی و ضعیف ــ باید در مقابل قانون مساوی باشند. وی دامنه فعالیت مجلس را صرفا به قانونگذاری و نظارت، محدود نمیكند، بلكه حتی در امور اقتصادی چون اخذ مالیات نیز كه امكان هرگونه سوءاستفاده در زمینه اخذ و توزیع وجود دارد، معتقد است كه این امور باید با اطلاع مجلس انجام شوند. او برای چگونگی مصرف مالیات حتی طرح خاصی را نیز ارائه میكند.
حاجآقانورالله عمدهترین مسئولیتها و وظایف یك نظام سیاسی كارآمد را اهتمام به بالندگی علمی و روحانی جامعه میداند و معتقد است كه تعلیم و تربیت باید در همه سطوح جامعه جریان پیدا كند و نیز باید در پرتو تامین امنیت داخلی و خارجی، به توسعه صنعتی و اقتصادی اهمیت داده شود؛ زیرا موجب حراست و شرف افراد جامعه خواهد بود.
تقی صوفینیاركی
پینوشتها
[i]ــ موسی نجفی، اندیشه سیاسی و تاریخ نهضت حاجآقانورالله اصفهانی، تهران، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، ۱۳۷۸، ص۹ــ۶
[ii]ــ ایرج افشار، چهلسال تاریخ ایران در دوره پادشاهی ناصرالدینشاه، تهران، اساطیر، ۱۳۶۳، ج.۱، محمدحسنخان اعتمادالسلطنه، الماثر و الآثار، ص۳۴۹
[iii]ــ موسی نجفی، همان، ص۱۲
[iv]ــ روزنامه حبلالمتین، سال۱۳۰۶.ش. به نقل از موسی نجفی، همان، ص۱۳
روزنامه مذكور، در ادامه، دخالت دیگر اقشار مردمی را دراینگونه مباحث جرمی سیاسی و دینی ارزیابی میكند: «... خوب بود با صراحت لهجه به آقایان بلكه به كلیه افراد حالی میشد كه در ایران هم تفكیك دیانت از سیاست شد. نه ارباب سیاست دخالت در امور روحانی خواهند نمود و نه روحانیین در كارهای داخلی و خارجی دولت... باید به جمیع طبقات حالی كند كه هیچكس نمیتواند در خارج از وظایف خود قدم بردارد و هركس چنین كند، مجرم سیاسی و دیانتی شناخته خواهد شد.»
[v]ــ موسی نجفی، همان، ص۱۸۱ و ۱۸۲
[vi]ــ برای آگاهی از زندگی و فعالیتهای سیاسی اجتماعی وی، ر.ك: موسی نجفی، حكم نافذ آقانجفی، (عرفان: مرجعیت و سیاست و فتاوائی از تحریم سیاست غرب در ایران)، بیجا، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۷۱، و نیز به: سیدمصلحالدین مهدوی، تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان در دو قرن اخیر، بیجا، نشر الهدایه، ۱۳۶۷، ج۱
[vii]ــ موسی نجفی، اندیشه سیاسی و تاریخ نهضت حاجآقانورالله اصفهانی، همان، ص۱۰
[viii]ــ برای آشنایی با اقدامات و فعالیتهای حاجآقانورالله، ر.ك: موسی نجفی، اندیشه سیاسی و تاریخ نهضت حاجآقانورالله اصفهانی، همان؛ محمدحسنخان اعتمادالسلطنه، همان؛ سیدمصلحالدین مهدوی، همان.
[ix]ــ مبارزات حاجآقانورالله و برادر بزرگش حاجآقانجفی ضد سلاطین و بهویژه ضلالسلطان، حاكم وقت اصفهان زبانزد خاص و عام است.
[x]ــ اصلیترین اثر حاجآقانورالله، رساله مكالمات مقیم و مسافر است.
در فضای استبدادزده آن روزگار، رساله مقیم و مسافر مستندترین متنی است كه میتواند اندیشه سیاسی حوزه علمی شیعی را در عصر مشروطه به صورت مكتوب به تصویر بكشد؛ بهگونهایكه گرچه فعالیتهای مولف در مبارزه با استبداد خلاصه نمیشود، به هر روی هدف اصلی رساله مذكور، نقد استبداد سیاسی حاكم در جامعه است.
زمان نگارش این رساله (محرم سال۱۳۲۷.ق) با دوره فترت بین مشروطه اول و مشروطه دوم و دوران كشمكش قدرت میان شاه و مجلس و نیز با زمان نبردهای مسلحانه و آشوب داخلی مقارن است. جمله پایانی رساله كه میگوید: «تمام شد جلد اول كتاب بالخیر و السعادهٔ»، نشان میدهد كه این رساله مجلدات دیگری نیز داشته است و یا مولف نگارش آنها را قصد نموده، اما تاكنون اثری از این مجلدات یافت نشده است.
مولف رساله مذكور كه در مقام اثبات مشروعیت و كارآمدی نظام مشروطه است، اندیشه سیاسی خود را در قالب یك گفتمان فرضی میان دو ایرانی تحت عنوان «مقیم» (نماینده «سنت») و «مسافر» (نماد «تجدد») مطرح میكند.
این گفتوگوی بهظاهرصوری، در منزل میرزا هدایتالله الهآبادی در قریه سعادتآباد اتفاق میافتد. آمیرزا مهدی كه میهمان و طرفدار مشروطه است، نقش مسافر را ایفا میكند و مقیم كه یكی از همسایگان صاحبخانه آمیرزا هدایتالله است، نمادی از روستایی عصر مشروطه است كه اهل فكر و نظر بوده، به سرنوشت سیاسی كشورش علاقه دارد، از وضع سیاسی كشور با خبر است، برخی از نظریات سیاسی، نظیر مشروطهخواهی را غیربومی و غربگرایان ایرانی را حامل آن میداند، و از طرفی، به مقام علمی مسافر در جایگاه عالم مذهبی طراز اول نیز واقف است.
مولف در این نوشتار، دامنه استدلالها و مطالب خود را به مباحث روبنایی محدود نمیكند، بلكه با گسترش آن به تحلیل زیرساختی و پیشفرضهای نظری، مباحث خود را تكمیل مینماید. مقیم، هنگامیكه شبهه جدیدالتاسیسبودن مشروطه را از طرف برخی از افراد با این عنوان كه «مشروطهخواهی مطلب جدیدی است و در اسلام سابقهای نداشته است» مطرح میكند، بحث را از نقد اندیشه سیاسی فراتر برده، تحلیل فلسفه سیاسی را مورد توجه قرار میدهد تا در این رویكرد، نشان دهد، مشروطهخواهی نهتنها ابداع اروپائیان نبوده، بلكه این مساله در اسلام و مبانی دینی ریشه دارد؛ و لذا، «مشروطه عین اسلام و اسلام همان مشروطه است و مشروطهخواهی، اسلامخواهی است.» ازاینرو، در رساله پیشفرضهای نظری مباحث نیز تاحدودی نقادی و پردازش میشوند.
رساله مذكور ابتدا به صورت سنگی چاپ شد و سپس در دو كتاب موسی نجفی: اندیشه سیاسی و تاریخ نهضت حاجآقانورالله اصفهانی و رسائل مشروطیت، به كوشش غلامحسین زرگرینژاد، به چاپ رسیده است. مستند ما در این نوشتار، كتاب اندیشه سیاسی و تاریخ نهضت حاجآقانورالله اصفهانی است. از این پس، هنگامیكه مستند ما متن رساله مزبور باشد، باعنوان، حاجآقانورالله اصفهانی، مكالمات مقیم و مسافر، خواهد آمد.
[xi]ــ مشروطه عین اسلام، و اسلام، همان مشروطه است و مشروطهخواهی، اسلامخواهی است. (رك: حاجآقانورالله اصفهانی، همان، ص۳۵۸).
[xii]ــ موسی نجفی، اندیشه سیاسی و تاریخ نهضت حاجآقانورالله اصفهانی، همان، ص۳۳۱
[xiii]ــ موریس پرنو، زیر آسمان ایران؛ به نقل از موسی نجفی، اندیشه سیاسی و تاریخ نهضت حاجآقانورالله اصفهانی، همان، ص۱۹ و ۲۰
[xiv]ــ حاجآقانورالله اصفهانی، همان، ص۳۷۲
[xv]ــ اینجا به نمونهای از این موارد اشاره میشود:
«صورت حكم حجج اسلام نجف اشرف آیاتالله علی الانام در وجوب مشروطه به تمام اهالی ایران: به عموم ملت ایران، حكم خدا را اعلام میداریم: الیوم بذل جهد در استحكام و استقرار مشروطیت به منزله جهاد در ركاب امامزمان ــ ارواحنا فداه ــ و سر مویی مخالفت و مسامحه به منزله خذلان و محاربه با آن حضرت ــ صلواتالله و سلام علیه ــ است. اعاذالله المسلمین من ذلك انشاءالله تعالی. الاحقر عبدالله المازندرانی، الاحقر محمدكاظم الخراسانی، الاحقر نجلالمرحومالحاج میرزا خلیل رحمتالله علیه.»
سپس صورت حكم حاجآقانورالله در ادامه حكم بالا اینچنین قید میگردد:
«صورت حكم مبارك حضرت ثقهٔالاسلام آقای حاجآقانورالله: بسماللهالرحمنالرحیم. احكام صادره از حجج اسلام و حصون شریعت حضرت سید انام ــ ادامالله ظلالهم مادامالایام ــ درباب وجوب مشروطه و حرمت مخالفت با آن ملاحظه شد. اطاعت آن بر كافه انام و عموم كسانیكه مدعی مسلمانی میباشند، واجب و لازم است. فی شهر محرمالحرام۱۳۲۷ حرره الاحقر شیخنورالله الاصفهانی.»
[xvi]ــ تفكر مشروعهخواهی با نفی مشروطهخواهی، به بازگشت به دوران استبداد قائل نبود، بلكه ادله و شواهدی در دست است كه مشروعهخواهان، دو قالب نظام استبدادی و مشروطه را برای شریعت و مقابله با استعمار و استبداد مناسب نمیدانستند و در فكر راهحل سومی بودند؛ راهحلیكه اصول و دقایق آن با شهادت شیخفضلالله نوری مكتوم ماند. (موسی نجفی: اندیشه دینی و سكولاریسم در حوزه معرفت سیاسی و غربشناسی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۵، ص۹۲).
[xvii]ــ برای اطلاع از جریانشناسی عصر مشروطه، ر.ك؛ موسی نجفی، اندیشه دینی و سكولاریسم در حوزه معرفت سیاسی و غربشناسی، همان، ص۹۲
[xviii]ــ هرچند در زمان استبداد نیز در موارد بسیاری، این اصول زیر پا گذاشته میشد، اما آنان معتقد بودند كه با مشروطهشدن، استبداد شخص به استبداد جمعی مبدل خواهد شد و سلطه قوانین اروپایی كه روح الحاد در آنها موج میزد، بر قوانین مصوب سایه خواهد افكند. ازاینرو آنان هرچند پادشاه را مستبد و نظام استبدادی را نفی میكردند، معتقد بودند كه پادشاه قوه اجرائیه احكام الهی است و این فقیه است كه حكم میكند و باید اجرا شود. اما با بودن مشروطه، این هدف دستنایافتنی جلوه میكرد.
[xix]ــ نكتهای كه باید به آن توجه داشت، این است كه وی در نقد مشروعهخواهان لبه تیز نقد خود را از اشخاص به اندیشه برگردانده است؛ اما در نقد استبداد، هم به اندیشه نظام سلطنتی و هم به خود حاكم و پادشاه میتازد. بهعبارتدیگر، در نقد استبداد هم به اندیشه و هم به شخص نظر دارد، ولی در نقد مشروعهخواهان چون اكثر آنان از علمای دین بودند، فقط به نقد تفكر بسنده میكرد.
[xx]ــ شاخصترین مطرحكننده این اندیشه، مرحوم شیخفضلالله نوری بود. وی معتقد بود: «مشروطه، شعاری است كه از مغربزمین به ایران رسیده و غذای اروپ با مزاج ایران و ایرانی سازگاری ندارد.» البته همانگونهكه پیشتر نیز اشاره شد، عمده اختلاف بین مشروطهخواهان دینی و مشروعهخواهان بر سر تعیین مصداق بوده است. بهاین بیانكه: مشروطه غربی را هر دو گروه نفی میكردند، و معتقد بودند كه قوانین اروپا با اسلام سازگاری ندارد؛ اما اینكه مشروطه در حال شكلگیری، همان مشروطهای بود كه با قوانین اسلامی منافات داشت یا نه؟، نكتهای بود كه عمده اختلاف را به خود اختصاص میداد. عدهای مانند شیخفضلالله نوری عقیده داشتند كه مجلس و مشروطه در حال اجرا، با روح قوانین اسلامی منافات دارد اما در همان حال عدهای دیگر بر این عقیده بودند كه درست است مشروطه اروپایی با اسلام سازگاری ندارد، ولی میتوان همین مشروطهای را كه الان در كشور در حال شكلگیری است، جهت بخشید و با اعمالنظرهای كارشناسان دینی آن را به نفع خود و اسلام تغییر داد. این گروه معتقد بودند كه میتوان قوانین اسلام را در قالب مشروطه محقق ساخت. برای آگاهی از نظریات شیخ نوری در این زمینه رك: علی ابوالحسنی (منذر)، اندیشه سبز، زندگی سرخ، تهران، عبرت، ۱۳۸۰، ص۱۴۵ــ۱۳۱؛ و نیز به: علی ابوالحسنی (منذر) كارنامه شیخ فضلالله پرسشها و پاسخها، تهران، عبرت، ۱۳۸۰، ص۸۸ــ۸۶
[xxi]ــ حاجآقانورالله اصفهانی، همان، ص۳۸۱
[xxii]ــ همان، ص۳۸۲
[xxiii]ــ نگاه نقاد حاجآقانورالله به عالمانی كه با مشروطه به مخالفت برخاستند، نگاهی عیبجویانه نیست. وی علیرغم بهكارگیری تعابیر و لحن تند جهت متنبهساختن آنان، «تكلیف» خود میداند كه بگوید مخالفانی كه از علما هستند، «انشاءالله اشتباه كردهاند».
[xxiv]ــ حاجآقانورالله اصفهانی، همان، ص۳۸۴
پینوشتها
[i]ــ موسی نجفی، اندیشه سیاسی و تاریخ نهضت حاجآقانورالله اصفهانی، تهران، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، ۱۳۷۸، ص۹ــ۶
[ii]ــ ایرج افشار، چهلسال تاریخ ایران در دوره پادشاهی ناصرالدینشاه، تهران، اساطیر، ۱۳۶۳، ج.۱، محمدحسنخان اعتمادالسلطنه، الماثر و الآثار، ص۳۴۹
[iii]ــ موسی نجفی، همان، ص۱۲
[iv]ــ روزنامه حبلالمتین، سال۱۳۰۶.ش. به نقل از موسی نجفی، همان، ص۱۳
روزنامه مذكور، در ادامه، دخالت دیگر اقشار مردمی را دراینگونه مباحث جرمی سیاسی و دینی ارزیابی میكند: «... خوب بود با صراحت لهجه به آقایان بلكه به كلیه افراد حالی میشد كه در ایران هم تفكیك دیانت از سیاست شد. نه ارباب سیاست دخالت در امور روحانی خواهند نمود و نه روحانیین در كارهای داخلی و خارجی دولت... باید به جمیع طبقات حالی كند كه هیچكس نمیتواند در خارج از وظایف خود قدم بردارد و هركس چنین كند، مجرم سیاسی و دیانتی شناخته خواهد شد.»
[v]ــ موسی نجفی، همان، ص۱۸۱ و ۱۸۲
[vi]ــ برای آگاهی از زندگی و فعالیتهای سیاسی اجتماعی وی، ر.ك: موسی نجفی، حكم نافذ آقانجفی، (عرفان: مرجعیت و سیاست و فتاوائی از تحریم سیاست غرب در ایران)، بیجا، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۷۱، و نیز به: سیدمصلحالدین مهدوی، تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان در دو قرن اخیر، بیجا، نشر الهدایه، ۱۳۶۷، ج۱
[vii]ــ موسی نجفی، اندیشه سیاسی و تاریخ نهضت حاجآقانورالله اصفهانی، همان، ص۱۰
[viii]ــ برای آشنایی با اقدامات و فعالیتهای حاجآقانورالله، ر.ك: موسی نجفی، اندیشه سیاسی و تاریخ نهضت حاجآقانورالله اصفهانی، همان؛ محمدحسنخان اعتمادالسلطنه، همان؛ سیدمصلحالدین مهدوی، همان.
[ix]ــ مبارزات حاجآقانورالله و برادر بزرگش حاجآقانجفی ضد سلاطین و بهویژه ضلالسلطان، حاكم وقت اصفهان زبانزد خاص و عام است.
[x]ــ اصلیترین اثر حاجآقانورالله، رساله مكالمات مقیم و مسافر است.
در فضای استبدادزده آن روزگار، رساله مقیم و مسافر مستندترین متنی است كه میتواند اندیشه سیاسی حوزه علمی شیعی را در عصر مشروطه به صورت مكتوب به تصویر بكشد؛ بهگونهایكه گرچه فعالیتهای مولف در مبارزه با استبداد خلاصه نمیشود، به هر روی هدف اصلی رساله مذكور، نقد استبداد سیاسی حاكم در جامعه است.
زمان نگارش این رساله (محرم سال۱۳۲۷.ق) با دوره فترت بین مشروطه اول و مشروطه دوم و دوران كشمكش قدرت میان شاه و مجلس و نیز با زمان نبردهای مسلحانه و آشوب داخلی مقارن است. جمله پایانی رساله كه میگوید: «تمام شد جلد اول كتاب بالخیر و السعادهٔ»، نشان میدهد كه این رساله مجلدات دیگری نیز داشته است و یا مولف نگارش آنها را قصد نموده، اما تاكنون اثری از این مجلدات یافت نشده است.
مولف رساله مذكور كه در مقام اثبات مشروعیت و كارآمدی نظام مشروطه است، اندیشه سیاسی خود را در قالب یك گفتمان فرضی میان دو ایرانی تحت عنوان «مقیم» (نماینده «سنت») و «مسافر» (نماد «تجدد») مطرح میكند.
این گفتوگوی بهظاهرصوری، در منزل میرزا هدایتالله الهآبادی در قریه سعادتآباد اتفاق میافتد. آمیرزا مهدی كه میهمان و طرفدار مشروطه است، نقش مسافر را ایفا میكند و مقیم كه یكی از همسایگان صاحبخانه آمیرزا هدایتالله است، نمادی از روستایی عصر مشروطه است كه اهل فكر و نظر بوده، به سرنوشت سیاسی كشورش علاقه دارد، از وضع سیاسی كشور با خبر است، برخی از نظریات سیاسی، نظیر مشروطهخواهی را غیربومی و غربگرایان ایرانی را حامل آن میداند، و از طرفی، به مقام علمی مسافر در جایگاه عالم مذهبی طراز اول نیز واقف است.
مولف در این نوشتار، دامنه استدلالها و مطالب خود را به مباحث روبنایی محدود نمیكند، بلكه با گسترش آن به تحلیل زیرساختی و پیشفرضهای نظری، مباحث خود را تكمیل مینماید. مقیم، هنگامیكه شبهه جدیدالتاسیسبودن مشروطه را از طرف برخی از افراد با این عنوان كه «مشروطهخواهی مطلب جدیدی است و در اسلام سابقهای نداشته است» مطرح میكند، بحث را از نقد اندیشه سیاسی فراتر برده، تحلیل فلسفه سیاسی را مورد توجه قرار میدهد تا در این رویكرد، نشان دهد، مشروطهخواهی نهتنها ابداع اروپائیان نبوده، بلكه این مساله در اسلام و مبانی دینی ریشه دارد؛ و لذا، «مشروطه عین اسلام و اسلام همان مشروطه است و مشروطهخواهی، اسلامخواهی است.» ازاینرو، در رساله پیشفرضهای نظری مباحث نیز تاحدودی نقادی و پردازش میشوند.
رساله مذكور ابتدا به صورت سنگی چاپ شد و سپس در دو كتاب موسی نجفی: اندیشه سیاسی و تاریخ نهضت حاجآقانورالله اصفهانی و رسائل مشروطیت، به كوشش غلامحسین زرگرینژاد، به چاپ رسیده است. مستند ما در این نوشتار، كتاب اندیشه سیاسی و تاریخ نهضت حاجآقانورالله اصفهانی است. از این پس، هنگامیكه مستند ما متن رساله مزبور باشد، باعنوان، حاجآقانورالله اصفهانی، مكالمات مقیم و مسافر، خواهد آمد.
[xi]ــ مشروطه عین اسلام، و اسلام، همان مشروطه است و مشروطهخواهی، اسلامخواهی است. (رك: حاجآقانورالله اصفهانی، همان، ص۳۵۸).
[xii]ــ موسی نجفی، اندیشه سیاسی و تاریخ نهضت حاجآقانورالله اصفهانی، همان، ص۳۳۱
[xiii]ــ موریس پرنو، زیر آسمان ایران؛ به نقل از موسی نجفی، اندیشه سیاسی و تاریخ نهضت حاجآقانورالله اصفهانی، همان، ص۱۹ و ۲۰
[xiv]ــ حاجآقانورالله اصفهانی، همان، ص۳۷۲
[xv]ــ اینجا به نمونهای از این موارد اشاره میشود:
«صورت حكم حجج اسلام نجف اشرف آیاتالله علی الانام در وجوب مشروطه به تمام اهالی ایران: به عموم ملت ایران، حكم خدا را اعلام میداریم: الیوم بذل جهد در استحكام و استقرار مشروطیت به منزله جهاد در ركاب امامزمان ــ ارواحنا فداه ــ و سر مویی مخالفت و مسامحه به منزله خذلان و محاربه با آن حضرت ــ صلواتالله و سلام علیه ــ است. اعاذالله المسلمین من ذلك انشاءالله تعالی. الاحقر عبدالله المازندرانی، الاحقر محمدكاظم الخراسانی، الاحقر نجلالمرحومالحاج میرزا خلیل رحمتالله علیه.»
سپس صورت حكم حاجآقانورالله در ادامه حكم بالا اینچنین قید میگردد:
«صورت حكم مبارك حضرت ثقهٔالاسلام آقای حاجآقانورالله: بسماللهالرحمنالرحیم. احكام صادره از حجج اسلام و حصون شریعت حضرت سید انام ــ ادامالله ظلالهم مادامالایام ــ درباب وجوب مشروطه و حرمت مخالفت با آن ملاحظه شد. اطاعت آن بر كافه انام و عموم كسانیكه مدعی مسلمانی میباشند، واجب و لازم است. فی شهر محرمالحرام۱۳۲۷ حرره الاحقر شیخنورالله الاصفهانی.»
[xvi]ــ تفكر مشروعهخواهی با نفی مشروطهخواهی، به بازگشت به دوران استبداد قائل نبود، بلكه ادله و شواهدی در دست است كه مشروعهخواهان، دو قالب نظام استبدادی و مشروطه را برای شریعت و مقابله با استعمار و استبداد مناسب نمیدانستند و در فكر راهحل سومی بودند؛ راهحلیكه اصول و دقایق آن با شهادت شیخفضلالله نوری مكتوم ماند. (موسی نجفی: اندیشه دینی و سكولاریسم در حوزه معرفت سیاسی و غربشناسی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۵، ص۹۲).
[xvii]ــ برای اطلاع از جریانشناسی عصر مشروطه، ر.ك؛ موسی نجفی، اندیشه دینی و سكولاریسم در حوزه معرفت سیاسی و غربشناسی، همان، ص۹۲
[xviii]ــ هرچند در زمان استبداد نیز در موارد بسیاری، این اصول زیر پا گذاشته میشد، اما آنان معتقد بودند كه با مشروطهشدن، استبداد شخص به استبداد جمعی مبدل خواهد شد و سلطه قوانین اروپایی كه روح الحاد در آنها موج میزد، بر قوانین مصوب سایه خواهد افكند. ازاینرو آنان هرچند پادشاه را مستبد و نظام استبدادی را نفی میكردند، معتقد بودند كه پادشاه قوه اجرائیه احكام الهی است و این فقیه است كه حكم میكند و باید اجرا شود. اما با بودن مشروطه، این هدف دستنایافتنی جلوه میكرد.
[xix]ــ نكتهای كه باید به آن توجه داشت، این است كه وی در نقد مشروعهخواهان لبه تیز نقد خود را از اشخاص به اندیشه برگردانده است؛ اما در نقد استبداد، هم به اندیشه نظام سلطنتی و هم به خود حاكم و پادشاه میتازد. بهعبارتدیگر، در نقد استبداد هم به اندیشه و هم به شخص نظر دارد، ولی در نقد مشروعهخواهان چون اكثر آنان از علمای دین بودند، فقط به نقد تفكر بسنده میكرد.
[xx]ــ شاخصترین مطرحكننده این اندیشه، مرحوم شیخفضلالله نوری بود. وی معتقد بود: «مشروطه، شعاری است كه از مغربزمین به ایران رسیده و غذای اروپ با مزاج ایران و ایرانی سازگاری ندارد.» البته همانگونهكه پیشتر نیز اشاره شد، عمده اختلاف بین مشروطهخواهان دینی و مشروعهخواهان بر سر تعیین مصداق بوده است. بهاین بیانكه: مشروطه غربی را هر دو گروه نفی میكردند، و معتقد بودند كه قوانین اروپا با اسلام سازگاری ندارد؛ اما اینكه مشروطه در حال شكلگیری، همان مشروطهای بود كه با قوانین اسلامی منافات داشت یا نه؟، نكتهای بود كه عمده اختلاف را به خود اختصاص میداد. عدهای مانند شیخفضلالله نوری عقیده داشتند كه مجلس و مشروطه در حال اجرا، با روح قوانین اسلامی منافات دارد اما در همان حال عدهای دیگر بر این عقیده بودند كه درست است مشروطه اروپایی با اسلام سازگاری ندارد، ولی میتوان همین مشروطهای را كه الان در كشور در حال شكلگیری است، جهت بخشید و با اعمالنظرهای كارشناسان دینی آن را به نفع خود و اسلام تغییر داد. این گروه معتقد بودند كه میتوان قوانین اسلام را در قالب مشروطه محقق ساخت. برای آگاهی از نظریات شیخ نوری در این زمینه رك: علی ابوالحسنی (منذر)، اندیشه سبز، زندگی سرخ، تهران، عبرت، ۱۳۸۰، ص۱۴۵ــ۱۳۱؛ و نیز به: علی ابوالحسنی (منذر) كارنامه شیخ فضلالله پرسشها و پاسخها، تهران، عبرت، ۱۳۸۰، ص۸۸ــ۸۶
[xxi]ــ حاجآقانورالله اصفهانی، همان، ص۳۸۱
[xxii]ــ همان، ص۳۸۲
[xxiii]ــ نگاه نقاد حاجآقانورالله به عالمانی كه با مشروطه به مخالفت برخاستند، نگاهی عیبجویانه نیست. وی علیرغم بهكارگیری تعابیر و لحن تند جهت متنبهساختن آنان، «تكلیف» خود میداند كه بگوید مخالفانی كه از علما هستند، «انشاءالله اشتباه كردهاند».
[xxiv]ــ حاجآقانورالله اصفهانی، همان، ص۳۸۴
منبع : ماهنامه زمانه
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست