یکشنبه, ۲۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 9 February, 2025
مجله ویستا
جهاد اسلامی، جهاد یهودی
خدایی كه در تورات با موسی سخن گفته است، از او میخواهد در جنگ با اقوام دیگر، با آنها عهد نبندد، به آنان ترحم نكند و به هیچگونه با آنها ازدواج و اختلاط ننماید. البته در تورات تحریفشده، برای اینگونه جنگیدن دلایل و توجیهاتی نیز ذكر شده و این جنگ با عنوان جهاد با كفار مورد تقدیس قرار گرفته است. شیوه جنگ با غیریهودیان، بهگونهای در تورات آورده شده است كه عادل و حكیمبودن یهوه، خدای یهود، را اساسا مورد تردید قرار میدهد؛ چراكه نسلكشی عمومی بدون هیچگونه ارشاد و انذار و بهصورت یك انتقام وحشیانه از بازماندگان آنها، براساس هیچ عقل سلیمی نمیتواند دستوری از جانب خداوند بخشنده و مهربان باشد. این درحالی است كه در تعالیم اسلام نهفقط جنگ تنها راه مواجهه با كفار نیست و آنها میتوانند با قبول ذمه اسلامی در امان باشند، بلكه حتی در صورت وقوع جنگ، شرایطی معین شده است كه امروزه میتوان از حیث حقوق بشر و اصول انسانی به آنها افتخار كرد.
ادیان آسمانی، اساس و شالودهای یكسان دارند و جملگی از طرف خداوند متعال پیریزی گردیدهاند. گذشت ایام، اغراض حاكمان، راحتطلبی مردم و... ادیان الهی را در مسیری غیر از مسیر اصلی انداخته و آنها را از محتوا خالی و به خرافات و اوهام آلوده ساخت. لذا برای هدایت مردم، مشیت الهی بر تجدید رسالتها و نبوتها تعلق مییافت تا هم جلوی گمراهی مردم گرفته شود و هم پایههای ادیان الهی به نسبت پیشرفت علمی و تجربی بشر، استوارتر گردند. این امر خداوند، با ابلاغ رسالت حضرت محمد(ص) به پایان رسید و ختم نبوت امضا گردید.
حقانیت اسلام و لزوم گرویدن پیروان سایر ادیان به این دین، امری است كه خداوند به انبیای پیشین مانند موسی، داوود، دانیال، ملاكی، یرماه، یعقوب، عیسی و... بیان فرموده و سپس همان فرمان را در قرآن ــ كه «لاریب فیه» است ــ تجدید نمود.[i]
پیروان اسلام، معتقدند كه در كتب انبیای پیشین مانند تورات و انجیل، قطعا تحریفهای كوچك و بزرگی بهدست اشخاص مختلف با اهداف متفاوت انجام گرفته است و البته این نظر را قرآن مجید نیز تایید میكند.[ii]
با توجه به مطالب زننده و گاه بهدور از عفت كه در تورات (مانند قسمتی از داستان تكوین، كشتیگرفتن یعقوب با خداوند، زنای لوط با دخترانش و...) وجود دارد، عدهای از غیرمسلمانان نیز اصالت تورات را زیر سوال بردهاند.[iii] البته درباره انجیل نیز، چنانكه میدانیم، مسیحیان پس از اختلافات فراوان در مورد انجیل واقعی، بالاخره از میان انبوه اناجیل، چهار مورد را انتخاب و بقیه را نابود ساختند كه خود این امر، نشاندهنده شك و شبهه آنان در مورد انجیل واقعی بوده است.
تنها مسلمانان هستند كه علیرغم اختلافات و پیدایش فرقهها و مذاهب گوناگون، با سینهای فراخ، عدم تحریف در كتاب آسمانی خود را اعلام مینمایند. این افتخار، برخاسته از اراده پروردگار متعال در حفاظت قرآن از دستان ناپاك و تحریفات است، آنجاكه میفرماید: «ما قرآن را بر تو [ای پیامبر] نازل كردیم و ما هم آن را محققا محفوظ خواهیم داشت.»
اگر شخصی، درصدد گزینش دین كامل و تحریفنشده باشد، بهترین راه این امر، بحث و نقد مقایسهای بین متون و قوانین مذاهب گوناگون است تا به این شیوه، سره از ناسره جدا گشته و دینی كه بیشتر با فطرت انسانی همخوانی دارد، رخ نماید. اهداف این نوشته، بررسی تاریخی جهاد یهودی و مقایسه آن با جهاد اسلامی است تا معلوم گردد كه جهاد در كدام دین، انسانیتر، متعالیتر و نتیجهبخشتر بوده است و از همین راه، میتوان بار دیگر بر تحریف تورات صحه گذاشت.
● قتلعام اقوام مختلف به دست یهودیان
یهوه، خدای بنیاسرائیل، در فرازهای مختلف تورات، سرزمین اقوامی را به بنیاسرائیل، قوم برگزیده و مقدس خود،[iv] میدهد. این اقوام عبارتند از: حتّیان، جرجاشیان، اموریان، كنعانیان، فرزّیان، حویان و یبوسیان.[v] یهوه، بنیاسرائیل را به جهاد برای گرفتن این سرزمینها تحریك و تحریض مینماید. قوم بنیاسرائیل نیز با دستور یهوه مبنی بر قتلعام ساكنان سرزمینهای موعود، با اقوام مختلف این قلمروها به جنگ و جدال میپردازند.
طی یكی از این جنگهای مقدس (مقدس از این لحاظ كه همگی با اجازه و دستور یهوه صورت میگرفت) كه با مدیانیان درگرفت، بنیاسرائیل با انبوه نفرات (آنان سوای اطفال و زنان، ششصدهزار مرد بودند!)[vi] بر آنان تاخته، به دستور موسی(ع)، ذكورانشان را كشتند، زنان و اطفالشان را اسیر ساختند، بهایم و مواشی و املاكشان را غارت نمودند و مساكن و شهرها را به آتش كشیدند.
زمانیكه اسیران و غنایم را نزد موسی آوردند، او به خشم آمده از ترس آنكه مبادا مردان بنیاسرائیل با زنان اسیر، به فسق و فجور پرداخته، خشم یهوه را برانگیزانند، دستور قتلعام باقیمانده ذكوران (اعم از كوچك و بزرگ) و نیز زنان و دختران (غیر از دختران باكره!) را صادر نمود.[vii]
مسلما فراز مذكور از تورات، از جمله مواردی است كه چهره انبیای عظام را در آن كتاب مخدوش میسازد وگرنه چگونه میتوان قضاوت پیامبری الهی را كه به خاطر جلوگیری از اشاعه فساد، دستور قتل عام زنان و دختران غیر باكره را صادر میكند اما درهمانحال دختران باكره را زنده نگاه میدارد، عادلانه دانست؟! مگر فساد، توسط دختران باكره نمیتوانست ایجاد و اشاعه یابد؟! در سفر تثنیه میخوانیم: «یهوه، خدایت، تو را به زمینی كه برای تصرفش به آنجا میروی، درآورد و امتهای بسیار را كه حتّیان، جرجاشیان، اموریان، كنعانیان، فرزّیان، حویان و یبوسیان، هفت امت بزرگتر و عظیمتر از تو باشند، از پیش تو اخراج نماید، و چون یهوه، خدایت، ایشان را به دست تو تسلیم نماید و تو ایشان را مغلوب سازی، آنگاه ایشان را بالكل هلاك كنی و با ایشان عهد مبند و بر ایشان ترحم منما و با ایشان مصاهرت منما. دختر خود را به پسران ایشان مده و دختر ایشان را برای پسر خود مگیر، زیراكه اولاد تو را از متابعت من برخواهند گردانید تا خدایان غیر را عبادت نمایند و غضب خداوند بر شما افروخته شده، شما را بهزودی هلاك خواهد ساخت... اگر یهوه، خدای خود، را فراموش كنی و پیروی خدایان دیگر نموده آنها را عبادت و سجده نمایی، البته هلاك خواهید شد مثل قومهایی كه خداوند پیش روی تو، هلاك میسازد... خداوند دل خود را با شما نبست و شما را برنگزید، ازاینسببكه از سایر قومها كثیرتر بودید؛ زیرا كه شما از همه قومها، قلیلتر بودید. لكن ازاینجهتكه خداوند شما را دوست میداشت و میخواست قسم خود را كه برای پدران شما خورده (مبنی بر دادن این سرزمینها به اولاد ایشان) به جا آورد. بدانكه یهوه، خدایت، اوست كه پیش روی تو مثل آتش سوزنده عبور میكند و او ایشان را هلاك خواهد كرد و پیش روی تو ذلیل خواهد ساخت، پس ایشان را اخراج نموده بهزودی هلاك خواهی كرد، چنانكه خدایت به تو گفته است.پس چون یهوه، خدایت، ایشان را از حضور تو اخراج نماید، در دل خود فكر مكن و مگو به سبب عدالت من، خداوند مرا به این زمین درآورد تا آن را به تصرف آورم، بلكه به سبب شرارت این امتها، خداوند، ایشان را از حضور تو اخراج مینماید... امتهایی كه به جهت گرفتن آنها به آنجا میروی و یهوه آنها را از حضور تو منقطع میسازد، هرچه را كه نزد خدا مكروه است و از آن نفرت دارد، ایشان برای خدایان خود میكردند، حتی اینكه پسران و دختران خود را نیز برای خدایانِ خود، به آتش میسوزانیدند... ساكنان شهری را كه خدایان غیر را اطاعت میكنند، به دم شمشیر بكش و آن را با هرچه در آن است و بهایمش را به دم شمشیر هلاك نما و همه غنیمت آن را در میان كوچهاش جمع كن و شهر را با تمامی غنیمتش برای یهوه، خدایت، به آتش بالكل بسوزان... چون به زمینی كه یهوه، خدایت، به تو میدهد، داخل شوی، یاد مگیر كه موافق رجاسات آن امتها عمل نمایی و در میان تو، كسی یافت نشود كه پسر یا دختر خود را از آتش بگذراند و نه فالگیر و نه غیبگو و نه افسونگر و نه جادوگر و نه ساحر و نه سوالكننده از اجنّه و نه رمِال و نه كسی كه از مردگان مشورت میكند. به سبب این رجاسات یهوه آنها را از حضور تو اخراج میكند.»[viii] در سٍفر اعداد نیز میخوانیم: «یهوه میگوید چون از اردن به زمین كنعان عبور كنید، جمیع ساكنان زمین را از پیش روی خود اخراج نمایید و تمامی صورتهای ایشان را منهدم سازید و زمین را به تصرف آورده، در آن ساكن شوید؛ زیرا كه زمین را به شما دادم تا مالك آن باشید. اگر ساكنان زمین را پیش روی خود اخراج ننمایید، كسانی را كه از ایشان باقی گذارید، در چشمان شما خار خواهند بود و در پهلوی شما تیغ و شما را در زمینی كه در آن ساكن شوید، خواهند رنجانید.»[ix]
● دلایل قتلعامهای مذكور
تورات هلاكت اقوام موجود بر سر راه بنیاسرائیل و هفت قوم دیگر را به دلایل زیر ذكر میكند:
۱ــ یهوه به عهد و پیمان خود با پدران بنیاسرائیل مبنی بر اعطای این سرزمینها به اولاد آنان عمل نماید و با ازبینبردن و كشتار دستهجمعی این اقوام، سرزمین آنها را طبق وعده به بنیاسرائیل دهد.
۲ــ بنیاسرائیل كه قوم برگزیده یهوه و ازطرفدیگر، قومی سستعنصر در دین بودند،[x] درصورت ازبینرفتن تمامی اقوام، به فسق و فجور، بتپرستی و دوری از یهوه گرفتار نمیشدند! بهعبارتخلاصه، این قتلعامها برای پیشگیری از بروز فساد و انحراف در بنیاسرائیل ضروری بود و صدالبته پیشگیری، آسانتر از درمان است.
۳ــ این اقوام، عادتهای زشتی همچون «بتپرستی، شرارت، قربانینمودن پسران و دختران، اعتماد به فالگیر، غیبگو، افسونگر، جادوگر، ساحر، رمِال، مشورت با مردگان و پرسش از اجنّه» داشتند و با توجه به این انحرافات، باید هلاك میگردیدند و زمین از وجودشان تطهیر میشد.
● تحلیل و مقایسه جهاد اسلامی با قتلعامهای یهودیان
با وجود این سه دلیل مشعشع و قانعكننده(!)، اشكالات و ایرادات اساسی بر این قتلعامها و علف هرز شمشیرساختن مردم (از زن و مرد و كوچك و بزرگ) وارد است؛ به این ترتیب:
۱ــ چرا و چگونه یهوه كه «رحمتش تا ابدالاباد»[xi] و «مهربان و رحیم»[xii] است، راضی گردید برای به انحراف كشیدهنشدن قومی سستعنصر، تعداد كثیری از اقوام كه میانشان زن و بچه و پیر، فراوان بود، بالكل كشته شوند؟! رحمانیت و مهربانی یهوه كجا رفت؟! راه درست آن بود كه ایمان بنیاسرائیل محكمتر میگشت تا تحتتاثیر جاذبههای كاذب و شهوات قرار نگیرند. ازطرفدیگر، باید این اقوام شریر و بتپرست، ابتدا ارشاد و هدایت میشدند. آیا بهخاطر بتپرستی و شرارت، باید خشك و تر با هم بسوزند و كوچك و بزرگ، شیرخوار و كهنسال همه نابود شوند، آنهم بدون ارشاد و اتمام حجت و دعوت به یكتاپرستی؟! آیا این است هدایت؟! حیوانات چه گناهی داشتند كه سوزانیده شدند؟!
در مقام مقایسه جهاد اسلامی با این نسلكشیها (یا بهاصطلاح، جهادِ یهودی) میبینیم كه جهاد اسلامی، از قداست و انسانیت بس والایی برخوردار است. در جهاد اسلامی، در برابر اهل كتاب سه راه پیشنهاد میشد: اسلام، جزیه و یا شمشیر. و در برابر كفار و مشركین دو راه: اسلام و یا شمشیر. اگر كفاری كه سد راه اسلام شده و در برابر مسلمانان، تیغ از نیام كشیده بودند، اسلام میپذیرفتند، تمامی حقوقی را كه یك مسلمان مجاهدٍ زجردیده، رنجكشیده و اسلامآورده به دست پیامبر(ص) از آن برخوردار شده بود، بلافاصله صاحب میگردیدند! در جهاد اسلامی، فقط كسانی كشته میشدند كه در برابر اسلام، سلاح در دست میگرفتند. در جهاد اسلام، كشتن زن، بچه، اسیران، اناث و نابودی كشتزارها، خانهها و شهرها وجود نداشت و ندارد. دستور جنگی پیامبر اسلام به رزمندگان عازم جهاد، بهترین دلیل قداست والای جهاد اسلامی است. آن حضرت هنگام وداع رزمندگان فرمودند: «بروید به نام خدا، كمك خواهید از خدا، جهاد كنید برای خدا و برای امت رسول خدا. هان ای مردم، مكر نكنید. از غنایم، سرقت روا مدارید. كفار را بعد از قتل، چشم و گوش و دیگر اعضا قطع نكنید. پیران و زنان و اطفال را مكشید. راهبان را كه در معابدند، مكشید. درختها را مگر در صورت نیاز، از بیخ قطع مكنید. هركس از مسلمانان كه بر كافری امان دهد، امان او پذیرفته است تاآنكه بر وی، دین خدا عرضه گردد.اگر اسلام را پذیرفت، برادر شما است و اگر نپذیرفت، او را به سلامت به اردوگاه خود برسانید و پسازآن، بر قتل او از خداوند، مدد خواهید. اسرا را به آب غرق نكنید. نخلستانها را نسوزانید. درختان میوهدار را درنیاورید و كشتزارها را نسوزانید، شاید به آن محتاج شوید. جانوران حلالگوشت را نابود نكنید، مگر اینكه برای تامین غذا نیاز داشته باشید. دشمنان را به سه چیز دعوت كنید: اول، اسلام را به آنها عرضه دارید. اگر مسلمان شدند، به هجرت دعوتشان كنید؛ زیرا اگر هجرت را قبول كردند، از غنیمت بهره میبرند و اگر در خانه خود ماندند، حكم اعرابی را دارند كه مسلمانند و در خانه خویشاند و از غنیمت قسمتی ندارند. دوم، اگر اسلام را قبول نكنند و از اهل كتاب باشند، باید حتما جزیه بدهند و چون جزیه دادند، مزاحمشان نشوید وگرنه ساز جهاد كنید. [سوم] اگر محلی را محاصره كردید و افراد تحت محاصره خواستند از محاصره بیرون آیند و از شما خواستند كه حكم خدا را در مورد آنها جاری سازید، چون ممكن است حكم خدا را در آن مورد ندانید، لاجرم یك نفر حاكم از خودتان برای آنها معین كنید و اگر از شما امان خواستند، امان دهید. هرگز آب مشركان را مسموم نسازید.»[xiii] این است چهره نورانی و مشعشع اسلام و جهاد اسلامی و كلمات مهرآمیز و عطرآگین پیامبر اسلام.
اسلام، به جای كشتار جمعی مردمِ بتپرست و كافر جهت پیشگیری از بهفسادكشیدهشدن مسلمانان، چنان نیرویی از ایمان و تقوا در آنها ایجاد مینماید كه آنها خود از گناه دوری میگزینند و ازطرفدیگر، اسلام سعی میكند زمینههای گناه را در جامعه از بین ببرد. یعنی در آنِ واحد، هم به فردسازی میپردازد و هم به جامعهسازی. دین مبین اسلام، جاذبه محكمی دارد و كسانی را كه اندك وجدانِ بیدار و فطرتِ حقیقتطلب داشته باشند، در خود جذب و همو را به شمشیری بْران علیه خصم و در موارد متعدد، علیه طایفه و قوموخویش خود و نیز به عارف دلسوخته و شب زندهدار تبدیل مینماید.
۲ــ چگونه میتوان اقوامی هرچند بتپرست را بدون اتمام حجت و دعوت به دین حق، علف هرز شمشیر نمود؟! حجت برای هر قوم، باید قبل از مجازات تمام گردد و این اتمام حجت، با ارسال رسولان بشیر و نذیر صورت میگیرد. از تورات چنین برنمیآید كه پیامبرانی در میان این اقوام برای ارشاد و هدایت در نظر گرفته شده و یا رسولانی از طرف موسی(ع) به میان آنان رفته و به دین حق دعوت كرده باشند! حتی دیده نمیشود كسانی از جمعیت كثیر بنیاسرائیل (حدود یكمیلیون نفر)، این اقوام را به راه راست هدایت نموده باشند! این سكوت در مورد هدایت و ارشاد اقوام گمراه، برای كتابی آسمانی مانند تورات ــ كه اكنون طرفداران بسیار متعصبی دارد ــ ضعف بزرگی است!
متاسفانه، اعتقاد دینی و ایمان مذهبی بنیاسرائیل، چنان بیفروغ و سست بود كه نتوانستند خود در دینِ موسی(ع) ثابت قدم بمانند، چه رسد به اینكه بتوانند مردمان كافرپیشه را هدایت نمایند! آنان، تحتتاثیر علایق دنیوی و شهوانی، به این گفته یهوه كه میگوید «اگر آواز یهوه، خدای خود، را به دقت بشنوی و تمامی اوامر او را به جا آوری، آنگاه یهوه، خدایت، تو را بر جمیع امتهای جهان بلند خواهد گردانید»،[xiv] عمل ننمودند! مقدمه هدایت دیگران، خودسازی است كه بنیاسرائیل در آن (خودسازی) وامانده بودند! به جرات میتوان گفت حضرت موسی(ع) در هدایت بنیاسرائیل، علیرغم كوشش و تلاش فراوان، توفیقی نیافت!
در قرآن مجید، هرجا سخن از عذاب و هلاك اقوام ناسپاس و كفرپیشهای مانند اقوام لوط، هود، نوح، سباء، انطاكیه و... به میان میآید، قبل از ذكر نزول عذاب، به فرستادهشدن رسولان و اتمام حجت اشاره میگردد. خداوند در آیات قرآن مجید صریحا بیان میفرماید تا رسولی جهت ابلاغ حق و ارشاد و هدایت و اتمام حجت فرستاده نشود، عذاب الهی نازل نمیگردد!: ۱ــ «ای رسول ما، پیش از تو پیغمبرانی به سوی قومشان فرستادیم و برای آنها معجزات و ادلّه روشن آوردند. پس (بعضی به راه كفر شتافتند) ما هم از كافران بدكار، انتقام كشیدیم.»[xv] ۲ــ «همانا ما، نوح را به رسالت سوی قومش فرستادیم. او هزارسال پنجاه سال كم، میان قوم درنگ كرد (و خلق را دعوت به خداپرستی كرد و اجابت نكردند) و چون همه، ستمكار و ظالم بودند، غرق طوفان هلاك شدند.»[xvi] ۳ــ «این [فرستادن] رُسل برای این است كه خدا، اهل دیاری را تا [اتمام حجت نكرده و] آنان غافل و جاهل باشند، به ستم هلاك نگرداند.»[xvii] ۴ــ «برای هر امتی، رسولی است كه هرگاه، رسول آنها آمد و حجت تمام شد، حكم به عدل شود و بر هیچكس ستم نخواهد شد.»[xviii] ۵ــ «ما تا رسول نفرستیم، هرگز كسی را عذاب نخواهیم كرد.»[xix] ۶ــ «پروردگارِ تو اهل هیچ شهر و دیاری را تا در مركز آن رسولی نفرستد كه آیات ما را بر آنها تلاوت كند، هرگز هلاك نكند.»[xx]
در اسلام، اصل، بر لطف و رحمت است. خداوند متعال، رحمت را بر خود فرض نموده است.[xxi] غضب، بعد از رحمت است. خداوند، مهربانتر از هر مهربان بوده و رحمتش بر خشمش پیشی دارد.[xxii] الله، لطیف است و لطفش ایجاب میكند كه رسولانی برای هدایت مردم گسیل فرماید.
موفقترین نبی الهی در انجام رسالت خویش، پیامبر اسلام بوده است كه از اقوامی بیابانگرد، وحشی، بینظم و بیقانون، بتپرست و خونریز، مردمی خداپرست، پاكدامن، منضبط، تابعِ شریعت و قانون و بنیانگذار تمدن عظیم اسلامی بهوجود آورد.
۳ــ اگر انتقام بنیاسرائیل از اقوام مذكور، بهخاطر ممانعت آنان نسبت به عبور بنیاسرائیل از سرزمینهایشان بود، از جمله قوانین انتقام در نزد انسانهای منصف، رعایت عدالت است، خصوصا از طرف قومی كه توسط پیامبری اولوالعزم هدایت شده و برگزیده یهوه بودند! اما میبینیم كه این اقوام، به دستور یهوه، قتلعام میشوند، «تا نام ایشان از زیر آسمان محو شود.»[xxiii] باید پرسید: عدالتی كه به یهوه نسبت میدهند و او را عادل میخوانند،[xxiv] كجا رفت؟! درواقع باید گفت عدالت، كیمیایی بود كه در میان بنیاسرائیل یافت نمیشد!در اسلام و قرآن مجید، سفارشات فراوانی به رعایت عدالت در زمان انتقام وجود دارد و بر ظالمین و ستمكاران و ازعدالتخارجشدگان ــ هركه باشند ــ عتاب میشود كه انتقام صرفا به اندازهای كه بدی روا داشته شده، جایز است و نه زیادتر: «هركس به همان قدرِ ظلمی كه به او شده، در مقام انتقام برآید.»؛[xxv] «هركه به جور و ستمكاری شما دست دراز كند، او را به مقاومت از پای درآورید به اندازه ستمی كه به شما رسیده و از خدا بترسید.»؛[xxvi] «انتقام بدی مردم به مانند آن بد، روا است.»[xxvii]
۴ــ گویی یهوه با این اقوام، پدركشتگی داشت! و دشمن دیرینه آنان بود! كه درصدد نابودی همه برآمد. یهوهای كه به نوشته تورات «خدای تمام جهان و تمامی بشر بوده»[xxviii] و «آفریننده فلكالافلاك و تمامی جنود آنها، زمین و هرچه بر آن است و دریاها و هرچه در آنها است»[xxix] میباشد، اگر میخواست این اقوامی را كه همه، آفریدههای خود او بودند، بالكل نابود سازد و نام آنان را محو نماید، چرا اصلا آنها را آفرید؟! اگر نابودی اقوام مذكور برای شرارت و بتپرستی بود، ایرادات گذشته باز مطرح میشود!
آیا یهوهای كه «آسمانها و زمین را آفریده»[xxx] و «آسمان، خزینه او است»[xxxi] و «دولت و جلال نیز از او میآید»،[xxxii] آنقدر دستش بسته و سرزمینش كموسعت بود كه نمیتوانست بنیاسرائیل و اقوامِ مقابلشان را در یك سرزمین و یا سرزمینهای متفاوت، اسكان داده، در میان آنها الفت برقرار سازد و نعمتش را بر همگی افزون ساخته، توسط قوم بنیاسرائیل، این اقوام را هدایت نماید؟!
در مقایسه میان اسلام و یهودیت، میبینیم كه در قرآن، الله تبارك و تعالی، رب و آفریننده تمام خلایق و جمهور انسانها است و از رگ گردن به انسان نزدیكتر و از مادر مهربانتر است اما متاسفانه یهوه جبار است و خونریز، قهار است و نامهربان و البته بسیار كینهتوز!
در تورات، یهوه به اوصافی مانند «غفار، كریم، رحیم، دیرغضب و كثیرالاحسان» متصف میگردد، اما در مطالعه دقیق تورات، درمییابیم كه یهوه، غالبا چنین صفاتی ندارد و در مواقعی هم كه یافت میشود، این صفات بسیار كمسو هستند!
الله اسلام، قادرِ مطلق است و به هر كار توانا. اگر اراده آفرینش چیزی را داشته باشد، به محض اراده، آفریده میشود (كن فیكون). آسمان و زمین و هرچه در آنها است، ملك او است. او روزیدهنده همه خلایق است؛ از پستترین تا افضلترین و از كوچكترین تا بزرگترین. او بینیاز مطلق است و همه به او نیازمند هستند. او در دنیا بر مومن و كافر، اما در آخرت فقط بر مومن، بخشنده و مهربان و رزاق است. او با هیچكس خصومت شخصی ندارد. خدای همه است بیتبعیض، ملاك فضیلت در نظرش، فقط تقوا و نزدیكی به او است و اگر اقوامی، مغضوب او میگردند، بهخاطر اعمال بد خودشان است؛ وگرنه خداوند به هیچكس ظلم نمینماید.
اكنون به یك مورد دیگر از قساوت و بیرحمی بنیاسرائیل (یهود) مینگریم: «در حمله بنیاسرائیل به شهر اریحا به فرماندهی یوشعابننون (جانشین حضرت موسی)، قوم صدا زدند و كرناها نواختند و چون قوم، آواز كرنا را شنیدند و قوم به آواز بلند صدا زدند، حصار شهر بر زمین افتاد و قوم به شهر اریحا برآمده و شهر را گرفتند و هرآنچه در شهر بود، از مرد و زن و جوان و پیر، حتی گاو و گوسفند و الاغ را به دم شمشیر هلاك كردند. شهر را با آنچه در آن بود، به آتش سوزانیدند.»[xxxiii]
یهودیانی كه كشتهشدن سیصد نفر از همدینان عهدشكن و فتنهانگیز خود در صدر اسلام را[xxxiv] بهانهای برای كوبیدن اسلام قرار داده و هنوز هم همان واقعه را بهانه قرار میدهند و از یادآوری جریان مذكور، اشك(!) میریزند، چه توضیحی در مورد این همه كشتار، قتلعام و نسلكشی كه در كتاب آسمانی خودشان بهصراحت بیان شده است، دارند؟! آیا وقت آن نرسیده كه با كنارگذاشتن حب و بغضها و عداوتهای كور و نیز كژاندیشیها، راه هدایت را انتخاب نمایند؟ البته در میان یهودیان، بر طبق اشاره هوشمندانه قرآن مجید، «افرادی دانشمند، عالم و پرهیزكار» وجود دارند[xxxv] كه راه حق را خواهند پویید و اعتقادات باطل را به دور خواهند ریخت. از میان این یهودیان «عالم و پرهیزكار»، كلیمیان ایران جایگاه ویژهای دارند و قطعا مورد احترام هستند.تعداد كلیمیان ایران بسیار محدود است و مانند دیگر اقلیتهای مذهبی، از تمام حقوق اجتماعی و شهروندی برخوردارند و در انجام مراسم و شعایر قومی و مذهبی خود آزادند و در مجلس شورای اسلامی، نماینده دارند. آنان از دیرباز به مشاغل بازرگانی و تجارت اشتغال دارند و با توجه به گذشته پررنج و انزوا و احساس آسیبپذیری كه این قوم همیشه در طول تاریخ ــ نه در ایران ــ در عرصه جهان احساس كردهاند، همیشه تلاش مینمایند در زمینه تجارت و خرید و فروش فعالیت داشته باشند. آنها علاقه دارند سرمایههایشان، قابل انتقال و بهصورت نقد باشد. یهودیان از دیرباز در ایران به مشاغل آزاد و خرید و فروش اشتغال داشتهاند. از سالها پیش، یهودیان ایران چون یهودیان سایر كشورها به امریكا، استرالیا و بهویژه به اسرائیل مهاجرت كردهاند. اصولا دین یهود، نوعی درونگرایی و جامعه بسته گذشتهنگر را برای پیروان خود فراهم میسازد كه این امر، یكی از عمدهترین عوامل آسیبپذیری این قوم است. آنان به دلیل جامعه بسته خود، مجبور به ازدواج درونی و خودی هستند و ازاینلحاظ، كمكم بر اثر محدودیت و انزوا، طراوت و جوانی جمعیت را از دست میدهند.[xxxvi]
طبق آمار رسمی كشور تعداد یهودیان ایران در سال ۱۳۶۵، ۲۶۳۵۴ نفر، یعنی پنجدهم درصد كل جمعیت كشور را تشكیل میداد اما در سال ۱۳۷۵، این تعداد به ۱۲۷۳۷ نفر، یعنی به دودهم درصد جمعیت كل كشور، بالغ میشود.[xxxvii]
پینوشتها
[i]ــ قرآن مجید، سورههای بقره ۱۳۷؛ مائده ۱۶ و ۶۸؛ عنكبوت ۴۷؛ نساء ۴۷ و آلعمران ۸۱
[ii]ــ سورههای بقره ۷۵، ۷۹ و ۸۵؛ آلعمران ۷۵ و ۷۸؛ نساء ۴۶ و مائده ۴۴
[iii]ــ رك: جلال آلاحمد، در خدمت و خیانت روشنفكران، ج۲، تهران، خوارزمی، چاپ اول، ۱۳۵۷، ص۸۳
[iv]ــ تورات، سفر تثنیه، باب ۷ و ۹و ۱۴. سفر لاویان، باب ۲۶
[v]ــ همان، سفر تثنیه، باب ۷ و ۲۰
[vi]ــ سفر خروج، باب ۲
[vii]ــ سفر اعداد، باب ۳۱
[viii]ــ سفر تثنیه، باب ۱۸ــ ۷
[ix]ــ سٍفر اعداد، باب ۳۳
[x]ــ این سستعنصری بنیاسرائیل در امور مذهبی از موارد زیر ــ كه مورد اشاره تورات میباشند ــ هویدا است: ۱ــ اعتراضات متوالی به موسی(ع) در مورد تشنگی و گرسنگی ۲ــ گوسالهپرستی ۳ــ پرستش مولك خدای عمونیان ۴ــ فسق و فجور با دختران موآب و سجده بر خدایان آنان. بهخاطر همین لغزش در امور دین، عده زیادی از بنیاسرائیل، به عذاب یهوه گرفتار و با بلاهایی كشته شدند! این است اوصاف برجسته(؟!) قوم برگزیده (!) یهوه. اكنون نیز یهودیان، خود را قوم برگزیده خدا میدانند!
[xi]ــ تورات، كتاب اول تواریخ ایام، باب ۱۶ و كتاب دوم تواریخ ایام، باب ۷
[xii]ــ سفر تثنیه، باب ۴ و كتاب دوم تواریخ ایام، باب ۳۰
[xiii]ــ شیخ طوسی، تهذیب الاحكام، گزیده تهذیب، ترجمه: محمدباقر بهبودی، ج۳، تهران، كویر، ۱۳۷۰، ص۲۳۷؛ واقدی، مغازی، ترجمه: محمود مهدوی دامغانی، ج۲، تهران، مركز نشر دانشگاهی، ۱۳۶۶، ص۴۲۴
[xiv]ــ تورات، سفر تثنیه، باب ۲۸
[xv]ــ سوره روم، آیه ۴۷
[xvi]ــ سوره عنكبوت، آیه ۱۴
[xvii]ــ سوره انعام، آیه ۱۳۱
[xviii]ــ سوره یونس، آیه ۴۷
[xix]ــ سوره اسراء، آیه ۱۵
[xx]ــ سورههای قصص /۵۹، سباء/۱۷، نساء/۱۶۵ و شعراء/۸
[xxi]ــ سوره انعام، آیه ۱۲
[xxii]ــ مفاتیحالجنان، دعای جوشنكبیر. امامسجاد(ع) میفرماید: «خدایا، تویی كه بیش از آنچه عقاب كنی، ثواب روا داری و این تویی كه همواره مهر تو از قهر تو پیشی گیرد... خدایا، تو بیش از آنچه بخواهی كیفر دهی، دوست داری ببخشی.» صحیفه سجادیه، ترجمه: جواد فاضل، صص۱۶۳ و ۱۶۵
[xxiii]ــ تورات، سفر تثنیه، باب ۷، بند ۲۴
[xxiv]ــ همان، كتاب ارمیاء نبی، باب ۱۱
[xxv]ــ سوره حج، آیه ۶۰
[xxvi]ــ سوره بقره، آیه ۱۹۴
[xxvii]ــ سوره شوری، آیه ۴۰ و نیز رك: سورههای بقره/۱۹۰ و ۱۹۴، قصص/۵۰ و ۵۹، فرقان/ ۱۹ و ۲۷
[xxviii]ــ تورات، كتاب اشعیاء، باب ۵۴ و كتاب ارمیا، باب ۳۲
[xxix]ــ تورات، سفر تثنیه، باب ۱۰ و كتاب دوم پادشاهان، باب ۱۹ و كتاب نحمیاء نبی، باب ۹
[xxx]ــ همان، سفر خروج، باب ۲۰ و كتاب اول تواریخ ایام، باب ۱۶ و كتاب اشعیاء نبی، باب ۴۵
[xxxi]ــ همان، سفر تثنیه، باب ۲۸
[xxxii]ــ همان، كتاب اول تواریخ ایام، باب ۲۹
[xxxiii]ــ همان، صحیفه یوشع، باب ۶، بند ۲۰ تا ۲۵
[xxxiv]ــ آنان با كفار قریش در حمله به مدینه جهت كشتار مسلمین همدست شدند و بعد از شكست، توسط قاضیای كه خود از میان مسلمانان برگزیدند به قتل محكوم گشتند.
[xxxv]ــ سوره مائده، آیه ۷۰ و ۸۳؛ سوره نساء، آیه ۱۶۴
[xxxvi]ــ رك: اسماعیل یوردشاهیان، تبارشناسی قومی و حیات ملی، تهران، نشر و پژوهش فرزان، چاپ اول، ۱۳۸۰، صص۱۹۶ ــ۱۹۵
[xxxvii]ــ مركز آمار ایران، سالنامه آماری كشور، ۱۳۷۷، تهران، ۱۳۷۸، ص۷۱
اصغر حیدری
ادیان آسمانی، اساس و شالودهای یكسان دارند و جملگی از طرف خداوند متعال پیریزی گردیدهاند. گذشت ایام، اغراض حاكمان، راحتطلبی مردم و... ادیان الهی را در مسیری غیر از مسیر اصلی انداخته و آنها را از محتوا خالی و به خرافات و اوهام آلوده ساخت. لذا برای هدایت مردم، مشیت الهی بر تجدید رسالتها و نبوتها تعلق مییافت تا هم جلوی گمراهی مردم گرفته شود و هم پایههای ادیان الهی به نسبت پیشرفت علمی و تجربی بشر، استوارتر گردند. این امر خداوند، با ابلاغ رسالت حضرت محمد(ص) به پایان رسید و ختم نبوت امضا گردید.
حقانیت اسلام و لزوم گرویدن پیروان سایر ادیان به این دین، امری است كه خداوند به انبیای پیشین مانند موسی، داوود، دانیال، ملاكی، یرماه، یعقوب، عیسی و... بیان فرموده و سپس همان فرمان را در قرآن ــ كه «لاریب فیه» است ــ تجدید نمود.[i]
پیروان اسلام، معتقدند كه در كتب انبیای پیشین مانند تورات و انجیل، قطعا تحریفهای كوچك و بزرگی بهدست اشخاص مختلف با اهداف متفاوت انجام گرفته است و البته این نظر را قرآن مجید نیز تایید میكند.[ii]
با توجه به مطالب زننده و گاه بهدور از عفت كه در تورات (مانند قسمتی از داستان تكوین، كشتیگرفتن یعقوب با خداوند، زنای لوط با دخترانش و...) وجود دارد، عدهای از غیرمسلمانان نیز اصالت تورات را زیر سوال بردهاند.[iii] البته درباره انجیل نیز، چنانكه میدانیم، مسیحیان پس از اختلافات فراوان در مورد انجیل واقعی، بالاخره از میان انبوه اناجیل، چهار مورد را انتخاب و بقیه را نابود ساختند كه خود این امر، نشاندهنده شك و شبهه آنان در مورد انجیل واقعی بوده است.
تنها مسلمانان هستند كه علیرغم اختلافات و پیدایش فرقهها و مذاهب گوناگون، با سینهای فراخ، عدم تحریف در كتاب آسمانی خود را اعلام مینمایند. این افتخار، برخاسته از اراده پروردگار متعال در حفاظت قرآن از دستان ناپاك و تحریفات است، آنجاكه میفرماید: «ما قرآن را بر تو [ای پیامبر] نازل كردیم و ما هم آن را محققا محفوظ خواهیم داشت.»
اگر شخصی، درصدد گزینش دین كامل و تحریفنشده باشد، بهترین راه این امر، بحث و نقد مقایسهای بین متون و قوانین مذاهب گوناگون است تا به این شیوه، سره از ناسره جدا گشته و دینی كه بیشتر با فطرت انسانی همخوانی دارد، رخ نماید. اهداف این نوشته، بررسی تاریخی جهاد یهودی و مقایسه آن با جهاد اسلامی است تا معلوم گردد كه جهاد در كدام دین، انسانیتر، متعالیتر و نتیجهبخشتر بوده است و از همین راه، میتوان بار دیگر بر تحریف تورات صحه گذاشت.
● قتلعام اقوام مختلف به دست یهودیان
یهوه، خدای بنیاسرائیل، در فرازهای مختلف تورات، سرزمین اقوامی را به بنیاسرائیل، قوم برگزیده و مقدس خود،[iv] میدهد. این اقوام عبارتند از: حتّیان، جرجاشیان، اموریان، كنعانیان، فرزّیان، حویان و یبوسیان.[v] یهوه، بنیاسرائیل را به جهاد برای گرفتن این سرزمینها تحریك و تحریض مینماید. قوم بنیاسرائیل نیز با دستور یهوه مبنی بر قتلعام ساكنان سرزمینهای موعود، با اقوام مختلف این قلمروها به جنگ و جدال میپردازند.
طی یكی از این جنگهای مقدس (مقدس از این لحاظ كه همگی با اجازه و دستور یهوه صورت میگرفت) كه با مدیانیان درگرفت، بنیاسرائیل با انبوه نفرات (آنان سوای اطفال و زنان، ششصدهزار مرد بودند!)[vi] بر آنان تاخته، به دستور موسی(ع)، ذكورانشان را كشتند، زنان و اطفالشان را اسیر ساختند، بهایم و مواشی و املاكشان را غارت نمودند و مساكن و شهرها را به آتش كشیدند.
زمانیكه اسیران و غنایم را نزد موسی آوردند، او به خشم آمده از ترس آنكه مبادا مردان بنیاسرائیل با زنان اسیر، به فسق و فجور پرداخته، خشم یهوه را برانگیزانند، دستور قتلعام باقیمانده ذكوران (اعم از كوچك و بزرگ) و نیز زنان و دختران (غیر از دختران باكره!) را صادر نمود.[vii]
مسلما فراز مذكور از تورات، از جمله مواردی است كه چهره انبیای عظام را در آن كتاب مخدوش میسازد وگرنه چگونه میتوان قضاوت پیامبری الهی را كه به خاطر جلوگیری از اشاعه فساد، دستور قتل عام زنان و دختران غیر باكره را صادر میكند اما درهمانحال دختران باكره را زنده نگاه میدارد، عادلانه دانست؟! مگر فساد، توسط دختران باكره نمیتوانست ایجاد و اشاعه یابد؟! در سفر تثنیه میخوانیم: «یهوه، خدایت، تو را به زمینی كه برای تصرفش به آنجا میروی، درآورد و امتهای بسیار را كه حتّیان، جرجاشیان، اموریان، كنعانیان، فرزّیان، حویان و یبوسیان، هفت امت بزرگتر و عظیمتر از تو باشند، از پیش تو اخراج نماید، و چون یهوه، خدایت، ایشان را به دست تو تسلیم نماید و تو ایشان را مغلوب سازی، آنگاه ایشان را بالكل هلاك كنی و با ایشان عهد مبند و بر ایشان ترحم منما و با ایشان مصاهرت منما. دختر خود را به پسران ایشان مده و دختر ایشان را برای پسر خود مگیر، زیراكه اولاد تو را از متابعت من برخواهند گردانید تا خدایان غیر را عبادت نمایند و غضب خداوند بر شما افروخته شده، شما را بهزودی هلاك خواهد ساخت... اگر یهوه، خدای خود، را فراموش كنی و پیروی خدایان دیگر نموده آنها را عبادت و سجده نمایی، البته هلاك خواهید شد مثل قومهایی كه خداوند پیش روی تو، هلاك میسازد... خداوند دل خود را با شما نبست و شما را برنگزید، ازاینسببكه از سایر قومها كثیرتر بودید؛ زیرا كه شما از همه قومها، قلیلتر بودید. لكن ازاینجهتكه خداوند شما را دوست میداشت و میخواست قسم خود را كه برای پدران شما خورده (مبنی بر دادن این سرزمینها به اولاد ایشان) به جا آورد. بدانكه یهوه، خدایت، اوست كه پیش روی تو مثل آتش سوزنده عبور میكند و او ایشان را هلاك خواهد كرد و پیش روی تو ذلیل خواهد ساخت، پس ایشان را اخراج نموده بهزودی هلاك خواهی كرد، چنانكه خدایت به تو گفته است.پس چون یهوه، خدایت، ایشان را از حضور تو اخراج نماید، در دل خود فكر مكن و مگو به سبب عدالت من، خداوند مرا به این زمین درآورد تا آن را به تصرف آورم، بلكه به سبب شرارت این امتها، خداوند، ایشان را از حضور تو اخراج مینماید... امتهایی كه به جهت گرفتن آنها به آنجا میروی و یهوه آنها را از حضور تو منقطع میسازد، هرچه را كه نزد خدا مكروه است و از آن نفرت دارد، ایشان برای خدایان خود میكردند، حتی اینكه پسران و دختران خود را نیز برای خدایانِ خود، به آتش میسوزانیدند... ساكنان شهری را كه خدایان غیر را اطاعت میكنند، به دم شمشیر بكش و آن را با هرچه در آن است و بهایمش را به دم شمشیر هلاك نما و همه غنیمت آن را در میان كوچهاش جمع كن و شهر را با تمامی غنیمتش برای یهوه، خدایت، به آتش بالكل بسوزان... چون به زمینی كه یهوه، خدایت، به تو میدهد، داخل شوی، یاد مگیر كه موافق رجاسات آن امتها عمل نمایی و در میان تو، كسی یافت نشود كه پسر یا دختر خود را از آتش بگذراند و نه فالگیر و نه غیبگو و نه افسونگر و نه جادوگر و نه ساحر و نه سوالكننده از اجنّه و نه رمِال و نه كسی كه از مردگان مشورت میكند. به سبب این رجاسات یهوه آنها را از حضور تو اخراج میكند.»[viii] در سٍفر اعداد نیز میخوانیم: «یهوه میگوید چون از اردن به زمین كنعان عبور كنید، جمیع ساكنان زمین را از پیش روی خود اخراج نمایید و تمامی صورتهای ایشان را منهدم سازید و زمین را به تصرف آورده، در آن ساكن شوید؛ زیرا كه زمین را به شما دادم تا مالك آن باشید. اگر ساكنان زمین را پیش روی خود اخراج ننمایید، كسانی را كه از ایشان باقی گذارید، در چشمان شما خار خواهند بود و در پهلوی شما تیغ و شما را در زمینی كه در آن ساكن شوید، خواهند رنجانید.»[ix]
● دلایل قتلعامهای مذكور
تورات هلاكت اقوام موجود بر سر راه بنیاسرائیل و هفت قوم دیگر را به دلایل زیر ذكر میكند:
۱ــ یهوه به عهد و پیمان خود با پدران بنیاسرائیل مبنی بر اعطای این سرزمینها به اولاد آنان عمل نماید و با ازبینبردن و كشتار دستهجمعی این اقوام، سرزمین آنها را طبق وعده به بنیاسرائیل دهد.
۲ــ بنیاسرائیل كه قوم برگزیده یهوه و ازطرفدیگر، قومی سستعنصر در دین بودند،[x] درصورت ازبینرفتن تمامی اقوام، به فسق و فجور، بتپرستی و دوری از یهوه گرفتار نمیشدند! بهعبارتخلاصه، این قتلعامها برای پیشگیری از بروز فساد و انحراف در بنیاسرائیل ضروری بود و صدالبته پیشگیری، آسانتر از درمان است.
۳ــ این اقوام، عادتهای زشتی همچون «بتپرستی، شرارت، قربانینمودن پسران و دختران، اعتماد به فالگیر، غیبگو، افسونگر، جادوگر، ساحر، رمِال، مشورت با مردگان و پرسش از اجنّه» داشتند و با توجه به این انحرافات، باید هلاك میگردیدند و زمین از وجودشان تطهیر میشد.
● تحلیل و مقایسه جهاد اسلامی با قتلعامهای یهودیان
با وجود این سه دلیل مشعشع و قانعكننده(!)، اشكالات و ایرادات اساسی بر این قتلعامها و علف هرز شمشیرساختن مردم (از زن و مرد و كوچك و بزرگ) وارد است؛ به این ترتیب:
۱ــ چرا و چگونه یهوه كه «رحمتش تا ابدالاباد»[xi] و «مهربان و رحیم»[xii] است، راضی گردید برای به انحراف كشیدهنشدن قومی سستعنصر، تعداد كثیری از اقوام كه میانشان زن و بچه و پیر، فراوان بود، بالكل كشته شوند؟! رحمانیت و مهربانی یهوه كجا رفت؟! راه درست آن بود كه ایمان بنیاسرائیل محكمتر میگشت تا تحتتاثیر جاذبههای كاذب و شهوات قرار نگیرند. ازطرفدیگر، باید این اقوام شریر و بتپرست، ابتدا ارشاد و هدایت میشدند. آیا بهخاطر بتپرستی و شرارت، باید خشك و تر با هم بسوزند و كوچك و بزرگ، شیرخوار و كهنسال همه نابود شوند، آنهم بدون ارشاد و اتمام حجت و دعوت به یكتاپرستی؟! آیا این است هدایت؟! حیوانات چه گناهی داشتند كه سوزانیده شدند؟!
در مقام مقایسه جهاد اسلامی با این نسلكشیها (یا بهاصطلاح، جهادِ یهودی) میبینیم كه جهاد اسلامی، از قداست و انسانیت بس والایی برخوردار است. در جهاد اسلامی، در برابر اهل كتاب سه راه پیشنهاد میشد: اسلام، جزیه و یا شمشیر. و در برابر كفار و مشركین دو راه: اسلام و یا شمشیر. اگر كفاری كه سد راه اسلام شده و در برابر مسلمانان، تیغ از نیام كشیده بودند، اسلام میپذیرفتند، تمامی حقوقی را كه یك مسلمان مجاهدٍ زجردیده، رنجكشیده و اسلامآورده به دست پیامبر(ص) از آن برخوردار شده بود، بلافاصله صاحب میگردیدند! در جهاد اسلامی، فقط كسانی كشته میشدند كه در برابر اسلام، سلاح در دست میگرفتند. در جهاد اسلام، كشتن زن، بچه، اسیران، اناث و نابودی كشتزارها، خانهها و شهرها وجود نداشت و ندارد. دستور جنگی پیامبر اسلام به رزمندگان عازم جهاد، بهترین دلیل قداست والای جهاد اسلامی است. آن حضرت هنگام وداع رزمندگان فرمودند: «بروید به نام خدا، كمك خواهید از خدا، جهاد كنید برای خدا و برای امت رسول خدا. هان ای مردم، مكر نكنید. از غنایم، سرقت روا مدارید. كفار را بعد از قتل، چشم و گوش و دیگر اعضا قطع نكنید. پیران و زنان و اطفال را مكشید. راهبان را كه در معابدند، مكشید. درختها را مگر در صورت نیاز، از بیخ قطع مكنید. هركس از مسلمانان كه بر كافری امان دهد، امان او پذیرفته است تاآنكه بر وی، دین خدا عرضه گردد.اگر اسلام را پذیرفت، برادر شما است و اگر نپذیرفت، او را به سلامت به اردوگاه خود برسانید و پسازآن، بر قتل او از خداوند، مدد خواهید. اسرا را به آب غرق نكنید. نخلستانها را نسوزانید. درختان میوهدار را درنیاورید و كشتزارها را نسوزانید، شاید به آن محتاج شوید. جانوران حلالگوشت را نابود نكنید، مگر اینكه برای تامین غذا نیاز داشته باشید. دشمنان را به سه چیز دعوت كنید: اول، اسلام را به آنها عرضه دارید. اگر مسلمان شدند، به هجرت دعوتشان كنید؛ زیرا اگر هجرت را قبول كردند، از غنیمت بهره میبرند و اگر در خانه خود ماندند، حكم اعرابی را دارند كه مسلمانند و در خانه خویشاند و از غنیمت قسمتی ندارند. دوم، اگر اسلام را قبول نكنند و از اهل كتاب باشند، باید حتما جزیه بدهند و چون جزیه دادند، مزاحمشان نشوید وگرنه ساز جهاد كنید. [سوم] اگر محلی را محاصره كردید و افراد تحت محاصره خواستند از محاصره بیرون آیند و از شما خواستند كه حكم خدا را در مورد آنها جاری سازید، چون ممكن است حكم خدا را در آن مورد ندانید، لاجرم یك نفر حاكم از خودتان برای آنها معین كنید و اگر از شما امان خواستند، امان دهید. هرگز آب مشركان را مسموم نسازید.»[xiii] این است چهره نورانی و مشعشع اسلام و جهاد اسلامی و كلمات مهرآمیز و عطرآگین پیامبر اسلام.
اسلام، به جای كشتار جمعی مردمِ بتپرست و كافر جهت پیشگیری از بهفسادكشیدهشدن مسلمانان، چنان نیرویی از ایمان و تقوا در آنها ایجاد مینماید كه آنها خود از گناه دوری میگزینند و ازطرفدیگر، اسلام سعی میكند زمینههای گناه را در جامعه از بین ببرد. یعنی در آنِ واحد، هم به فردسازی میپردازد و هم به جامعهسازی. دین مبین اسلام، جاذبه محكمی دارد و كسانی را كه اندك وجدانِ بیدار و فطرتِ حقیقتطلب داشته باشند، در خود جذب و همو را به شمشیری بْران علیه خصم و در موارد متعدد، علیه طایفه و قوموخویش خود و نیز به عارف دلسوخته و شب زندهدار تبدیل مینماید.
۲ــ چگونه میتوان اقوامی هرچند بتپرست را بدون اتمام حجت و دعوت به دین حق، علف هرز شمشیر نمود؟! حجت برای هر قوم، باید قبل از مجازات تمام گردد و این اتمام حجت، با ارسال رسولان بشیر و نذیر صورت میگیرد. از تورات چنین برنمیآید كه پیامبرانی در میان این اقوام برای ارشاد و هدایت در نظر گرفته شده و یا رسولانی از طرف موسی(ع) به میان آنان رفته و به دین حق دعوت كرده باشند! حتی دیده نمیشود كسانی از جمعیت كثیر بنیاسرائیل (حدود یكمیلیون نفر)، این اقوام را به راه راست هدایت نموده باشند! این سكوت در مورد هدایت و ارشاد اقوام گمراه، برای كتابی آسمانی مانند تورات ــ كه اكنون طرفداران بسیار متعصبی دارد ــ ضعف بزرگی است!
متاسفانه، اعتقاد دینی و ایمان مذهبی بنیاسرائیل، چنان بیفروغ و سست بود كه نتوانستند خود در دینِ موسی(ع) ثابت قدم بمانند، چه رسد به اینكه بتوانند مردمان كافرپیشه را هدایت نمایند! آنان، تحتتاثیر علایق دنیوی و شهوانی، به این گفته یهوه كه میگوید «اگر آواز یهوه، خدای خود، را به دقت بشنوی و تمامی اوامر او را به جا آوری، آنگاه یهوه، خدایت، تو را بر جمیع امتهای جهان بلند خواهد گردانید»،[xiv] عمل ننمودند! مقدمه هدایت دیگران، خودسازی است كه بنیاسرائیل در آن (خودسازی) وامانده بودند! به جرات میتوان گفت حضرت موسی(ع) در هدایت بنیاسرائیل، علیرغم كوشش و تلاش فراوان، توفیقی نیافت!
در قرآن مجید، هرجا سخن از عذاب و هلاك اقوام ناسپاس و كفرپیشهای مانند اقوام لوط، هود، نوح، سباء، انطاكیه و... به میان میآید، قبل از ذكر نزول عذاب، به فرستادهشدن رسولان و اتمام حجت اشاره میگردد. خداوند در آیات قرآن مجید صریحا بیان میفرماید تا رسولی جهت ابلاغ حق و ارشاد و هدایت و اتمام حجت فرستاده نشود، عذاب الهی نازل نمیگردد!: ۱ــ «ای رسول ما، پیش از تو پیغمبرانی به سوی قومشان فرستادیم و برای آنها معجزات و ادلّه روشن آوردند. پس (بعضی به راه كفر شتافتند) ما هم از كافران بدكار، انتقام كشیدیم.»[xv] ۲ــ «همانا ما، نوح را به رسالت سوی قومش فرستادیم. او هزارسال پنجاه سال كم، میان قوم درنگ كرد (و خلق را دعوت به خداپرستی كرد و اجابت نكردند) و چون همه، ستمكار و ظالم بودند، غرق طوفان هلاك شدند.»[xvi] ۳ــ «این [فرستادن] رُسل برای این است كه خدا، اهل دیاری را تا [اتمام حجت نكرده و] آنان غافل و جاهل باشند، به ستم هلاك نگرداند.»[xvii] ۴ــ «برای هر امتی، رسولی است كه هرگاه، رسول آنها آمد و حجت تمام شد، حكم به عدل شود و بر هیچكس ستم نخواهد شد.»[xviii] ۵ــ «ما تا رسول نفرستیم، هرگز كسی را عذاب نخواهیم كرد.»[xix] ۶ــ «پروردگارِ تو اهل هیچ شهر و دیاری را تا در مركز آن رسولی نفرستد كه آیات ما را بر آنها تلاوت كند، هرگز هلاك نكند.»[xx]
در اسلام، اصل، بر لطف و رحمت است. خداوند متعال، رحمت را بر خود فرض نموده است.[xxi] غضب، بعد از رحمت است. خداوند، مهربانتر از هر مهربان بوده و رحمتش بر خشمش پیشی دارد.[xxii] الله، لطیف است و لطفش ایجاب میكند كه رسولانی برای هدایت مردم گسیل فرماید.
موفقترین نبی الهی در انجام رسالت خویش، پیامبر اسلام بوده است كه از اقوامی بیابانگرد، وحشی، بینظم و بیقانون، بتپرست و خونریز، مردمی خداپرست، پاكدامن، منضبط، تابعِ شریعت و قانون و بنیانگذار تمدن عظیم اسلامی بهوجود آورد.
۳ــ اگر انتقام بنیاسرائیل از اقوام مذكور، بهخاطر ممانعت آنان نسبت به عبور بنیاسرائیل از سرزمینهایشان بود، از جمله قوانین انتقام در نزد انسانهای منصف، رعایت عدالت است، خصوصا از طرف قومی كه توسط پیامبری اولوالعزم هدایت شده و برگزیده یهوه بودند! اما میبینیم كه این اقوام، به دستور یهوه، قتلعام میشوند، «تا نام ایشان از زیر آسمان محو شود.»[xxiii] باید پرسید: عدالتی كه به یهوه نسبت میدهند و او را عادل میخوانند،[xxiv] كجا رفت؟! درواقع باید گفت عدالت، كیمیایی بود كه در میان بنیاسرائیل یافت نمیشد!در اسلام و قرآن مجید، سفارشات فراوانی به رعایت عدالت در زمان انتقام وجود دارد و بر ظالمین و ستمكاران و ازعدالتخارجشدگان ــ هركه باشند ــ عتاب میشود كه انتقام صرفا به اندازهای كه بدی روا داشته شده، جایز است و نه زیادتر: «هركس به همان قدرِ ظلمی كه به او شده، در مقام انتقام برآید.»؛[xxv] «هركه به جور و ستمكاری شما دست دراز كند، او را به مقاومت از پای درآورید به اندازه ستمی كه به شما رسیده و از خدا بترسید.»؛[xxvi] «انتقام بدی مردم به مانند آن بد، روا است.»[xxvii]
۴ــ گویی یهوه با این اقوام، پدركشتگی داشت! و دشمن دیرینه آنان بود! كه درصدد نابودی همه برآمد. یهوهای كه به نوشته تورات «خدای تمام جهان و تمامی بشر بوده»[xxviii] و «آفریننده فلكالافلاك و تمامی جنود آنها، زمین و هرچه بر آن است و دریاها و هرچه در آنها است»[xxix] میباشد، اگر میخواست این اقوامی را كه همه، آفریدههای خود او بودند، بالكل نابود سازد و نام آنان را محو نماید، چرا اصلا آنها را آفرید؟! اگر نابودی اقوام مذكور برای شرارت و بتپرستی بود، ایرادات گذشته باز مطرح میشود!
آیا یهوهای كه «آسمانها و زمین را آفریده»[xxx] و «آسمان، خزینه او است»[xxxi] و «دولت و جلال نیز از او میآید»،[xxxii] آنقدر دستش بسته و سرزمینش كموسعت بود كه نمیتوانست بنیاسرائیل و اقوامِ مقابلشان را در یك سرزمین و یا سرزمینهای متفاوت، اسكان داده، در میان آنها الفت برقرار سازد و نعمتش را بر همگی افزون ساخته، توسط قوم بنیاسرائیل، این اقوام را هدایت نماید؟!
در مقایسه میان اسلام و یهودیت، میبینیم كه در قرآن، الله تبارك و تعالی، رب و آفریننده تمام خلایق و جمهور انسانها است و از رگ گردن به انسان نزدیكتر و از مادر مهربانتر است اما متاسفانه یهوه جبار است و خونریز، قهار است و نامهربان و البته بسیار كینهتوز!
در تورات، یهوه به اوصافی مانند «غفار، كریم، رحیم، دیرغضب و كثیرالاحسان» متصف میگردد، اما در مطالعه دقیق تورات، درمییابیم كه یهوه، غالبا چنین صفاتی ندارد و در مواقعی هم كه یافت میشود، این صفات بسیار كمسو هستند!
الله اسلام، قادرِ مطلق است و به هر كار توانا. اگر اراده آفرینش چیزی را داشته باشد، به محض اراده، آفریده میشود (كن فیكون). آسمان و زمین و هرچه در آنها است، ملك او است. او روزیدهنده همه خلایق است؛ از پستترین تا افضلترین و از كوچكترین تا بزرگترین. او بینیاز مطلق است و همه به او نیازمند هستند. او در دنیا بر مومن و كافر، اما در آخرت فقط بر مومن، بخشنده و مهربان و رزاق است. او با هیچكس خصومت شخصی ندارد. خدای همه است بیتبعیض، ملاك فضیلت در نظرش، فقط تقوا و نزدیكی به او است و اگر اقوامی، مغضوب او میگردند، بهخاطر اعمال بد خودشان است؛ وگرنه خداوند به هیچكس ظلم نمینماید.
اكنون به یك مورد دیگر از قساوت و بیرحمی بنیاسرائیل (یهود) مینگریم: «در حمله بنیاسرائیل به شهر اریحا به فرماندهی یوشعابننون (جانشین حضرت موسی)، قوم صدا زدند و كرناها نواختند و چون قوم، آواز كرنا را شنیدند و قوم به آواز بلند صدا زدند، حصار شهر بر زمین افتاد و قوم به شهر اریحا برآمده و شهر را گرفتند و هرآنچه در شهر بود، از مرد و زن و جوان و پیر، حتی گاو و گوسفند و الاغ را به دم شمشیر هلاك كردند. شهر را با آنچه در آن بود، به آتش سوزانیدند.»[xxxiii]
یهودیانی كه كشتهشدن سیصد نفر از همدینان عهدشكن و فتنهانگیز خود در صدر اسلام را[xxxiv] بهانهای برای كوبیدن اسلام قرار داده و هنوز هم همان واقعه را بهانه قرار میدهند و از یادآوری جریان مذكور، اشك(!) میریزند، چه توضیحی در مورد این همه كشتار، قتلعام و نسلكشی كه در كتاب آسمانی خودشان بهصراحت بیان شده است، دارند؟! آیا وقت آن نرسیده كه با كنارگذاشتن حب و بغضها و عداوتهای كور و نیز كژاندیشیها، راه هدایت را انتخاب نمایند؟ البته در میان یهودیان، بر طبق اشاره هوشمندانه قرآن مجید، «افرادی دانشمند، عالم و پرهیزكار» وجود دارند[xxxv] كه راه حق را خواهند پویید و اعتقادات باطل را به دور خواهند ریخت. از میان این یهودیان «عالم و پرهیزكار»، كلیمیان ایران جایگاه ویژهای دارند و قطعا مورد احترام هستند.تعداد كلیمیان ایران بسیار محدود است و مانند دیگر اقلیتهای مذهبی، از تمام حقوق اجتماعی و شهروندی برخوردارند و در انجام مراسم و شعایر قومی و مذهبی خود آزادند و در مجلس شورای اسلامی، نماینده دارند. آنان از دیرباز به مشاغل بازرگانی و تجارت اشتغال دارند و با توجه به گذشته پررنج و انزوا و احساس آسیبپذیری كه این قوم همیشه در طول تاریخ ــ نه در ایران ــ در عرصه جهان احساس كردهاند، همیشه تلاش مینمایند در زمینه تجارت و خرید و فروش فعالیت داشته باشند. آنها علاقه دارند سرمایههایشان، قابل انتقال و بهصورت نقد باشد. یهودیان از دیرباز در ایران به مشاغل آزاد و خرید و فروش اشتغال داشتهاند. از سالها پیش، یهودیان ایران چون یهودیان سایر كشورها به امریكا، استرالیا و بهویژه به اسرائیل مهاجرت كردهاند. اصولا دین یهود، نوعی درونگرایی و جامعه بسته گذشتهنگر را برای پیروان خود فراهم میسازد كه این امر، یكی از عمدهترین عوامل آسیبپذیری این قوم است. آنان به دلیل جامعه بسته خود، مجبور به ازدواج درونی و خودی هستند و ازاینلحاظ، كمكم بر اثر محدودیت و انزوا، طراوت و جوانی جمعیت را از دست میدهند.[xxxvi]
طبق آمار رسمی كشور تعداد یهودیان ایران در سال ۱۳۶۵، ۲۶۳۵۴ نفر، یعنی پنجدهم درصد كل جمعیت كشور را تشكیل میداد اما در سال ۱۳۷۵، این تعداد به ۱۲۷۳۷ نفر، یعنی به دودهم درصد جمعیت كل كشور، بالغ میشود.[xxxvii]
پینوشتها
[i]ــ قرآن مجید، سورههای بقره ۱۳۷؛ مائده ۱۶ و ۶۸؛ عنكبوت ۴۷؛ نساء ۴۷ و آلعمران ۸۱
[ii]ــ سورههای بقره ۷۵، ۷۹ و ۸۵؛ آلعمران ۷۵ و ۷۸؛ نساء ۴۶ و مائده ۴۴
[iii]ــ رك: جلال آلاحمد، در خدمت و خیانت روشنفكران، ج۲، تهران، خوارزمی، چاپ اول، ۱۳۵۷، ص۸۳
[iv]ــ تورات، سفر تثنیه، باب ۷ و ۹و ۱۴. سفر لاویان، باب ۲۶
[v]ــ همان، سفر تثنیه، باب ۷ و ۲۰
[vi]ــ سفر خروج، باب ۲
[vii]ــ سفر اعداد، باب ۳۱
[viii]ــ سفر تثنیه، باب ۱۸ــ ۷
[ix]ــ سٍفر اعداد، باب ۳۳
[x]ــ این سستعنصری بنیاسرائیل در امور مذهبی از موارد زیر ــ كه مورد اشاره تورات میباشند ــ هویدا است: ۱ــ اعتراضات متوالی به موسی(ع) در مورد تشنگی و گرسنگی ۲ــ گوسالهپرستی ۳ــ پرستش مولك خدای عمونیان ۴ــ فسق و فجور با دختران موآب و سجده بر خدایان آنان. بهخاطر همین لغزش در امور دین، عده زیادی از بنیاسرائیل، به عذاب یهوه گرفتار و با بلاهایی كشته شدند! این است اوصاف برجسته(؟!) قوم برگزیده (!) یهوه. اكنون نیز یهودیان، خود را قوم برگزیده خدا میدانند!
[xi]ــ تورات، كتاب اول تواریخ ایام، باب ۱۶ و كتاب دوم تواریخ ایام، باب ۷
[xii]ــ سفر تثنیه، باب ۴ و كتاب دوم تواریخ ایام، باب ۳۰
[xiii]ــ شیخ طوسی، تهذیب الاحكام، گزیده تهذیب، ترجمه: محمدباقر بهبودی، ج۳، تهران، كویر، ۱۳۷۰، ص۲۳۷؛ واقدی، مغازی، ترجمه: محمود مهدوی دامغانی، ج۲، تهران، مركز نشر دانشگاهی، ۱۳۶۶، ص۴۲۴
[xiv]ــ تورات، سفر تثنیه، باب ۲۸
[xv]ــ سوره روم، آیه ۴۷
[xvi]ــ سوره عنكبوت، آیه ۱۴
[xvii]ــ سوره انعام، آیه ۱۳۱
[xviii]ــ سوره یونس، آیه ۴۷
[xix]ــ سوره اسراء، آیه ۱۵
[xx]ــ سورههای قصص /۵۹، سباء/۱۷، نساء/۱۶۵ و شعراء/۸
[xxi]ــ سوره انعام، آیه ۱۲
[xxii]ــ مفاتیحالجنان، دعای جوشنكبیر. امامسجاد(ع) میفرماید: «خدایا، تویی كه بیش از آنچه عقاب كنی، ثواب روا داری و این تویی كه همواره مهر تو از قهر تو پیشی گیرد... خدایا، تو بیش از آنچه بخواهی كیفر دهی، دوست داری ببخشی.» صحیفه سجادیه، ترجمه: جواد فاضل، صص۱۶۳ و ۱۶۵
[xxiii]ــ تورات، سفر تثنیه، باب ۷، بند ۲۴
[xxiv]ــ همان، كتاب ارمیاء نبی، باب ۱۱
[xxv]ــ سوره حج، آیه ۶۰
[xxvi]ــ سوره بقره، آیه ۱۹۴
[xxvii]ــ سوره شوری، آیه ۴۰ و نیز رك: سورههای بقره/۱۹۰ و ۱۹۴، قصص/۵۰ و ۵۹، فرقان/ ۱۹ و ۲۷
[xxviii]ــ تورات، كتاب اشعیاء، باب ۵۴ و كتاب ارمیا، باب ۳۲
[xxix]ــ تورات، سفر تثنیه، باب ۱۰ و كتاب دوم پادشاهان، باب ۱۹ و كتاب نحمیاء نبی، باب ۹
[xxx]ــ همان، سفر خروج، باب ۲۰ و كتاب اول تواریخ ایام، باب ۱۶ و كتاب اشعیاء نبی، باب ۴۵
[xxxi]ــ همان، سفر تثنیه، باب ۲۸
[xxxii]ــ همان، كتاب اول تواریخ ایام، باب ۲۹
[xxxiii]ــ همان، صحیفه یوشع، باب ۶، بند ۲۰ تا ۲۵
[xxxiv]ــ آنان با كفار قریش در حمله به مدینه جهت كشتار مسلمین همدست شدند و بعد از شكست، توسط قاضیای كه خود از میان مسلمانان برگزیدند به قتل محكوم گشتند.
[xxxv]ــ سوره مائده، آیه ۷۰ و ۸۳؛ سوره نساء، آیه ۱۶۴
[xxxvi]ــ رك: اسماعیل یوردشاهیان، تبارشناسی قومی و حیات ملی، تهران، نشر و پژوهش فرزان، چاپ اول، ۱۳۸۰، صص۱۹۶ ــ۱۹۵
[xxxvii]ــ مركز آمار ایران، سالنامه آماری كشور، ۱۳۷۷، تهران، ۱۳۷۸، ص۷۱
اصغر حیدری
منبع : سایر منابع
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست