چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
مجله ویستا
بررسی فعالیت زنان در سه دوره مشروطه، قبل و بعد آن
نگاه تاریخی به زنان البته با نگاه سیاسی و اجتماعی به آنان متفاوت است اما چنانكه میدانیم درهرحال هیچ جای تاریخ از مقوله سیاست خالی نیست. مهم آن است كه وقتی از نقش سیاسی ــ اجتماعی زنان سخن میگوییم، تنها متوجه زنان مشهور و سرشناس یا زنان بانفوذ درباری نباشیم، بلكه حركت اجتماعی زنان را در گستره اجتماعی آن در نظر آوریم. زنان ایران در منزلگاههای مهم تاریخی به صحنه آمدند و حضور موثری نشان دادند اما متاسفانه این سابقه هنوز در لابهلای تواریخ پنهان است و شاید هم برای همیشه پنهان بماند. بااینهمه نمونههای بارزی را میتوان از تاریخ معاصر استخراج نمود و نمایان ساخت. در مقاله حاضر به چگونگی حضور سیاسی ــ اجتماعی زنان ایران در سه دوره مهم مشروطیت و قبل و بعد آن پرداخته شده است.
درباره نقش سیاسیاجتماعی زنان معاصر ایرانی، چند دیدگاه وجود دارد: الفــ زنان در دوره معاصر تاریخ ایران همانند دورههای پیش از آن، چندان نقشی نداشتند، و اگر هم در گوشه و كنار تاریخ از نقش آنان سخن به میان آمده، این نقش بسیار اندك است. بــ برخلاف دیدگاه قبلی، برخی معتقدند زنان تاریخ معاصر دارای نقش بودهاند، ولی این نقش مثبت و ارزنده نبوده، بلكه اغلب آنان به ایفای نقش حرمسرایی، مفسدهانگیزی و روشنفكری ضددینی پرداختهاند.[i] جــ دیدگاه سوم معتقد است نقش اصلی در تحولات سیاسی اجتماعی یك سده اخیر را زنانی كه نه در دربار بودهاند و نه از طایفه روشنفكران، برعهده داشتهاند، ولی این نقش به دلایلی چون دسترسی نداشتن به امكانات چاپ و نشر و... چندان در تاریخ معاصر برجسته نشده است.
نوشته حاضر با تقسیم فعالیتهای سیاسی ــ اجتماعی زنان دوره قاجار به سه دوره قبل از مشروطه، انقلاب مشروطه و پس از آن میكوشد فعالیتها و دستاوردهای زنان ایرانی را كه هم میخواستند از مدنیت برخوردار باشند و هم دیانت خود را پاس بدارند، به تصویر بكشد.
۱) فعالیت سیاسی ــ اجتماعی زنان قبل از انقلاب مشروطه
الف) حادثه گریبایدوف:
بر پایه ماده سیزدهم عهدنامه تركمنچای (۱۲۰۷.ش/ ۱۸۲۸.م) همه كسانی كه طی دو جنگ پیشین ایران و روس از دو طرف به اسارت درآمده بودند، باید چهار ماه پس از انعقاد عهدنامه به سرزمینهای خود بازگردانده میشدند. دولت روسیه گریبایدوف را برای بازگرداندن اسرای روسی و اجرای دیگر مفاد قرارداد تركمنچای، به ایران فرستاد. گریبایدوف برای بازگرداندن اسرای زن، شیوه نادرستی را در پیش گرفت و فرمان داد اسرای زن روسی كه به همسری و كنیزی مردان ایرانی درآمدهاند را بدون اجازه شوهران و صاحبانشان به نزد او ببرند تا خود از آنان بپرسد آیا از روی رضا و رغبت در ایران میمانند یااینكه میخواهند به وطنشان بازگردند. ازجمله این زنان، دو اسیر گرجی بودند كه با پذیرش دین اسلام به همسری و كنیزی آصفالدوله، دولتمرد قاجاری، درآمده بودند. مخالفت آصفالدوله سودی نبخشید و او تحت فشار شاه، به بردن آن دو زن به سفارت روس رضایت داد، اما كنیزان به گریبایدوف گفتند مایلاند در تهران بمانند و بههیچروی قصد بازگشت به گرجستان ندارند. بااینوصف، گریبایدوف تصمیم گرفت این زنان را چندروزی در سفارت نگاه دارد تا شاید بتواند آنان را تشویق نماید كه بازگردند.[ii] طولانیشدن اقامت زنان، بر خلاف میل شخصی آنان بود و این امر شوهرانشان را نگران میساخت. لذا آیتالله میرزا مسیح، مجتهد معروف تهران كه درخواستهایش از دولت قاجاری و سفارت روس در تهران برای رهاكردن این زنان رد شده بود، فتوا داد: «تكلیف است بر هر مسلمان تا هممذهبان خود را از دست كافران نجات دهد.» مردان و زنان كه غیرت دینیشان به جوش آمده بود، به سوی سفارت روس رفتند. قزاقان حافظ سفارت، به سوی آنان آتش گشودند. جوان چهاردهسالهای به شهادت رسید. پسازآن مردم به درون سفارت هجوم آوردند و هر كسی را كه مانع آزادسازی زنان میشد، كشتند. آنها حتی گریبایدوف را با خنجری از پای درآوردند و از این میان فقط مالتسف، منشی سفارت كه پنهان شده بود، نجات یافت. رقم كشتههای روسی را در این ماجرا بین سیوپنج تا هشتاد نفر شمردهاند.[iii]
در حادثه گریبایدوف چند نكته مهم در ارتباط با زنان وجود دارد:
۱) علت اساسی شكلگیری حادثه، زنانی بودند كه اغلب بر خلاف میلشان به سفارت برده شدند
۲) فتوایی كه میرزا مسیح داد، بهخاطر آزادسازی زنان بود
۳) بخشی از جمعیتی كه به سوی سفارت رفتند و سپس به آن حمله كردند، زنان تهرانی بودند
۴) جمعیتی كه به سفارت حمله برد، همه تلاش خود را برای آزادی زنان به كار گرفت و كار نخستشان آزادی آنان بود
۵) زنان در این حركت خواستههای جنسیتی نداشتند، بلكه در تلاش برای تحقق آموزههای دینی بودند.
ب) جنبش تنباكو:
شاه از مخالفت آیتاللهمیرزاحسن آشتیانی با قرارداد توتون و تنباكو بر آشفت و سرانجام دستور داد او را به عراق تبعید كنند. زنان مصمم شدند مانع از تبعید مجتهدشان شوند و لذا دستهدسته به سوی محله سنگلج حركت نموده و در دارالشرع اجتماع كردند. آنها سپس به طرف بازار آمدند و هر مغازهای را كه گشوده میدیدند، بستند. آنگاه با فریاد و فغان روی به ارگ سلطنتی آوردند. مردانی كه قبل از زنان در سنگلج و دارالشرع گرد آمده بودند، به دنبال زنان راه افتادند. برخی از مردان برای مراقبت از آنان، در اطراف زنان راه میرفتند. زنان در میدان ارگ به داد و فریاد پرداختند، بهگونهایكه شاه را وحشت فرا گرفت. زنان همچنان فریاد میزدند: «ای خدا میخواهند دین ما را ببرند، علمای ما را بیرون كنند، تا فردا عقد ما را فرنگیان ببندند، اموات ما را فرنگیان كفن كنند و دفن كنند، بر جنازه ما فرنگیان نماز بگذارند. نایبالسلطنه كامرانمیرزا، با ملایمت به آنها میگفت: همشیرهها، فرنگی را بیرون میكنیم، هیچیك از علما را نمیگذاریم بیرون بروند، خاطرتان جمع باشد و... اما پیشازآنكه سخن وی به پایان برسد، زنان او را با داد و فغان فراری دادند.»[iv]
به جمعیت زنان اطلاع رسید امامجمعه منصوب شاه، به تهدید مردم مشغول شده است. ازاینرو، زنان به مسجد شاه رفتند و او را از منبر به زیر كشیدند. آنها سپس به میدان ارگ بازگشتند و شعارهای واشریعتا، واسلاما، یاعلی و یاحسین آنان در تمام كوچهها و بازارهای اطراف ارگ به گوش میرسید. شاه بار دیگر با ارسال پیغام آنان را به آرامش دعوت كرد؛ اما زنان فریاد میزدند: ما شاه نمیخواهیم. دراینمیان، زنان، وزیر دربار را كه به آنها گفته بود چرا دیگر به خانههایتان نمیروید، به باد كتك گرفتند و به نایبالسلطنه كه بار دیگر به قصد متفرقكردن زنان آمده بود، حمله بردند و او را وادار به عقبنشینی و فرار به داخل عمارت سلطنتی نمودند. یكی از زیردستان نایبالسلطنه كه وضع را اینگونه دید، به دستهای از سربازان كه به بیپدران معروف بودند، دستور شلیك داد. عدهای از مردان و زنان كشته شدند. پسازآن، مردم به دستور علما متفرق شدند اما روز بعد دوباره بازگشتند و این كار تا لغو قرارداد توتون و تنباكو ادامه یافت.[v
اعتراض زنان به قرارداد رژی، به زنان تهران محدود نماند بلكه زنان دیگر شهرها بهویژه شیراز و تبریز را در بر گرفت. در شیراز، زنان در كنار مردان به اعتراض عمومی دست زدند. زمانیكه حكمران شیراز، روحانی مبارز سید علیاكبر فالاسیری را بهخاطر سخنگفتن علیه قرارداد، دستگیر و تبعید كرد، قریب سه الی چهارهزار زن و مرد در شاهچراغ جمع شدند و تعدادی از آنان، به بستن بازار پرداختند. زنان ایلاتی اطراف شیراز هم همراه و همگام با مردان، همهروز تلگرافهای تهدیدآمیز به تهران مخابره میكردند. در تبریز، دستهای از زنان مسلح درحالیكه چادرنمازهایی به كمر بسته بودند، به بازار آمدند و بازار را در اعتراض به قرارداد رژی بستند و بهسرعت ناپدید شدند. رهبری این زنان را زینبباجی بر عهده داشت. ماموران بارها كوشیدند بازار را باز نگاه دارند، اما هر بار گروه زینب، با اسلحه و چماق مانع از بازشدن بازار میشد و این كار را تا لغو قرارداد ادامه داد.[vi]
ج) فعالیتهای زنان دهقانزاده درباری:
چرا زنان حرمسرای سلطنتی، قلیانها را شكستند؟ چرا برخی از آنان، خبرهای اندرونی را به مخالفان حكومت دادند؟ و به چه دلیل بعضی از زنان درباری، از افكار سیدجمالالدین و از اقدام میرزارضای كرمانی علیه ناصرالدینشاه حمایت كردند؟ به این سوالها، پاسخهای مختلفی داده شده و از جمله گفته شده است اغلب زنان شاه را دهقانزادگانی تشكیل میدادند كه شاه بیشتر آنان را در گردش و شكار و بهصورتتصادفی مییافت و به همسری برمیگزید. اغلب این زنان وضعیت رضایتبخشی نداشتند. تعداد زیادی از آنها، تنها چندبار در سال همسر خود را میدیدند و گاه اتفاق میافتاد شاه حتی از تولد و مرگ فرزندان این زنان آگاه نمیشد. تاجالسلطنه، دختر ناصرالدینشاه، درباره وضع این زنان شاه نوشته است: «در خانههایی كه دیوارهایش از سه تا پنج ذرع ارتفاع دارد، مخلوقاتی سر و دست شكسته، بعضی با رنگهای زرد و پریده، برخی گرسنه، برخی برهنه، بعضی در تمام شبانهروز منتظر و گریهكننده، در زنجیر به سر میبرند. در مقابل این زندگانی تاریك، مرگ، روز سفید ما است.»[vii] تلاش این دسته از زنان در مخالفت با سلطنت را نمیتوان در پرونده زنان مرفه و اشراف قرار داد، آنان بیشازآنكه به دربار تعلق داشته باشند، به جامعه دهقانی و روستایی تعلق داشتند. برخی از مهمترین حركتهای ضددولتی زنان شاه و دركل زنان دربار را به شرح زیر میتوان نام برد:
۱) یكی از برجستهترین مخالفتهای این زنان درباری با اقدامات شاه، طغیان آنها علیه قرارداد رژی بود. در این حادثه بسیاری از زنان درباری به حدی منقلب بودند كه تمام قلیانهای بلوری، چینی و گلی را شكستند و همه آثار دخانیات را از عمارت سلطنتی پاك كردند. در این حركت، همه زنان، چه كوچك و چه بزرگ، همدست بودند. همدستی زنان و پافشاریشان، شاه را شگفتزده كرد، بهطوریكه شاه با خشم و غضب میگفت: «زنهایم حاضر بودند، برای خوشی من جان خود را فدا كنند، اما امروز حتی از دادن یك سیگار به من مضایقه میكنند.»[viii]
۲) جلوه دیگر مخالفت زنان شاه با قرارداد رژی، زمانی ظاهر شد كه ماموران دولتی به سوی مردان و زنان تظاهركننده آتش گشودند. در پی آن، زنان اندرونی بنای گریه و زاری گذاشتند. یكی از آنها، گریه و زاری بیشتر میكرد. ناصرالدینشاه وقتی او را دید، برای آرامكردنش گفت: حكم تحریم تنباكو، از میرزای شیرازی نیست، و الا من هم اطاعت میكردم. آن زن پاسخ داد: پس این صدای تیر و تفنگ كه به طرف سادات و علما شلیك میشود را نمیشنوید. شاه برای گمراهكردن آن زن گفت: این تیرها به هوا شلیك میشود.[ix]
۳) اوج مخالفت زنان حرمسرا با قرارداد را میتوان در اقدام انیسالدوله، سوگلی شاه، مشاهده كرد. شاه قلیان درخواست نمود اما او كه ریاست حرمسرا را بر عهده داشت، گفت: كشیدن قلیان حرام است. شاه گفت: چه كسی آن را حرام كرده. وی جواب داد: همان كسی كه مرا بر تو حلال كرده است. انیسالدوله كه دختر یكی از دهقانان لواسان تهران بود و در جریان مسافرت شاه به لواسان به عقد شاه درآمد، بارها در جهت خواست عمومی گام برداشت. بهعنوانمثال، «وی از شاه خواست كه ركنالدوله حاكم شیراز را عوض نكند تا مردم مجبور نشوند با آمدن حاكم جدید، دوباره مالیات بدهند. شاه با تقاضای وی موافقت كرد.»[x]د ) شورش نان:
از حوادث مهمی كه در دوره پادشاهی ناصرالدینشاه روی داد، اعتراض مردم، بهویژه بانوان، به كمبود نان بود. كمی نان، دلایل مختلفی داشت: قحطی، خشكسالی، خرابی راههای كشور و سوءاستفاده دولتیها و... . مردان و زنان تهران به اعتراض دست زدند، اما بیفایده بود و همچنان نانواییها شلوغ و نان كم بود، تااینكه هزاران زن، جلوی شاه را در بازگشت از شكار گرفتند و از شاه تقاضای نان كردند. شاه دستور داد برای مهار و سركوب شورش، دروازههای شهر را ببندند. اما چند هزار زن هجوم آوردند و با سنگ و چوب، دروازهبانان را از پای درآوردند. ماموران محمودخان نوری، كلانتر تهران، به اشاره شاه به زنان حمله بردند. حتی كلانتر با چوبدستیاش چند نفر از زنان را مضروب ساخت. بااینوصف، غوغای زنان برای نان ادامه داشت. شاه بهدلیل ناتوانی كلانتر در مهار شورش و شاید هم برای خواباندن ماجرا، فرمان داد كلانتر را در همان مكان به دار آویختند. آن روز، طغیان فرو نشست، اما مشكل نان حل نشد.[xi]
روز بعد زنان بار دیگر اجتماع كردند. این بار شاه سربازان و توپچیها را وارد عمل كرد اما در بین زنان، عدهای بودند كه شجاعانه به سربازان و نظامیان حمله آوردند. ماموران به زحمت جلوی زنان را گرفتند. برای متفرقساختن زنان گوش چند نفر از مردان معترض را بریدند. در پی آن، زنها متفرق شدند، اما آنچه به آرامشدن نهایی شورش نان كمك كرد، دستور شاه به بزرگان شهر برای ترتیب جلسهای در خانه نصرتالدوله بود. طی این جلسه میرزا موسی، وزیر دارالخلافه ناصری را كه گفته میشد با نانواها سروسری داشت، از كار بركنار كردند و امور نانوایان را به ملكالتجار واگذار نمودند. علما موضوع را پایانیافته تلقی كردند و از زنان و مردان خواستند تا به غائله خاتمه دهند.[xii]
همزمان با تهران، كمبود نان در تبریز هم آشوب آفرید. در این شورش، حدود سههزار زن چوببهدست به رهبری زینبباجی علیه ناتوانی دولت در تامین نان شهروندان به اعتراض دست زدند. هشت زن جان خود را در تیراندازی دولتیها از دست دادند و تعدادی هم زخمی شدند. زینبباجی با شناسایی انبارهای گندم احتكارشده، آنها را مورد حمله قرار میداد و گندمها را میان مردم تقسیم میكرد. یكی از این انبارها، انبار والی آذربایجان بود. در جریان حمله گروه زینب به این انبار، سی نفر كشته و شصت نفر مجروح از طرفین به جای ماند. سرانجام والی با پناهبردن به خانه ولیعهد، تسلیم شد و از مبارزه با گروه زینب دست برداشت و انبار گندمش به دست زینبپاشا افتاد.
البته همه فعالیت سیاسی ــ اجتماعی زنان دوره ناصری به آنچه برشمردیم، خلاصه نمیشود بلكه تاریخ، فعالیتهای دیگری را از آنان ثبت كرده است. از جمله: افزایش رنگ و بوی سیاسی مجالس روضهخوانی (مانند سخنرانیهای سیاسی واعظ اصفهانی در مجالس روضه زنان) و قلمزنی در عرصه اعتراض سیاسی (مانند رساله نوریخانمجان تهرانی درباره راه نجات زنان). با مشاهده این تلاشهای زنان ایرانی بود كه خانم مریشیل، همسر وزیر مختار انگلیس در زمان ناصرالدینشاه، درباره زنان ایران اذعان كرد: «باید اعتراف كنم با آنكه پنهانبودن آنها در ورای حجاب و پوشیدگی كاملشان یك حقیقت انكارناپذیر است، ولی مطرودبودن زنهای ایرانی واقعیت ندارد.»[xiii]
۲) حضور سیاسی ــ اجتماعی زنان در دوره انقلاب مشروطه
الف) حمایت از علمای دین:
هنگامی كه علاءالدوله (حاكم تهران) برخی از بازرگانان را به بهانه گرانی قند به فلك بست، مردم در اعتراض به ظلم حكومت، مغازهها را بستند و در مسجد شاه به تحصن پرداختند. علما نیز از این اقدام حمایت كردند. عینالدوله (صدراعظم) دستور داد مردم و علما را متفرق سازند. پس از ضرب و شتم مردم و وعاظ و نیز هتك حرمت علمای متحصن، آنها به حضرت شاه عبدالعظیم(ع) پناه بردند و آنجا متحصن شدند. نمایندگانی از سوی علما برای مذاكره درباره تاسیس عدالتخانه نزد عینالدوله آمدند، اما او به آنها اجازه بازگشت نداد. در پی آن، مردم بار دیگر شورش كردند و بازارها را بستند.
در همین گیرودار، شاه به میهمانی خانه امیربهادر (وزیر جنگ) میرفت. دو زن، عریضههایی به شاه دادند و شاه را تهدید كردند به اینكه تاج و عصای سلطنت را كه به دست تو دادهایم، از تو میگیریم. زنان به هنگام بازگشت شاه، راه را بر او بستند و بازگشت علما را خواستار شدند. پس از این وقایع، شاه به عینالدوله دستور داد خواسته علما را بپذیرد و آنان را به تهران بازگرداند؛ ضمنا شاه فرمان تاسیس عدالتخانه را صادر كرد.[xiv]
در اقدامات مذكور، زنان ضمن همراهی با مردان، بههنگام آوردن علما به مسجد برای سخنرانی، گاه مسئولیت حفظ جان علما را بر عهده میگرفتند. زنانی چون همسر حیدرخان تبریزی، با چماقهایی كه زیر چادر پنهان میساختند، میكوشیدند مانع از هرگونه اغتشاش به هنگام سخنرانی شوند.[xv]
ب) تلاش برای تاسیس بانك ملی:
اواخر سلطنت مظفرالدینشاه، دولت مشیرالدوله تصمیم گرفت برای تامین برخی مخارج دولتی و كشوری، از دولت روس و انگلیس وامی با سود هفت درصد دریافت كند. این تصمیم با مخالفت مجلس و مردم روبرو شد. در نتیجه آن، دولت از اجرای تصمیم خود دست برداشت و مجلس برایآنكه پول كافی برای دولت فراهم كند، تاسیس بانك ملی را به تصویب رساند. زنان در فراهمآوردن پول و تاسیس مجلس، فداكارانه شركت جستند.[xvi]
مساعدت مالی زنان در انقلاب مشروطه، به كمك آنان در تاسیس بانك ملی محدود نماند. زمانیكه مبارزان مشروطه برای تامین هزینههای مقاومت و خرید اسلحه با مشكل مالی مواجه شدند، زنان با فداكاری و ایثار و با فروختن جواهرات یا وسایل خانه، به كمك آمدند؛ از جمله پس از فتح اصفهان به دست سواران بختیاری، عدهای از زنان به انجمن ایالتی اصفهان رفته و زیورآلات خود را هدیه كردند. دراینمیان، زنی كاسهای مسین را كه تنها دارایی او بود، به مشروطهخواهان تقدیم نمود.[xvii]
ج) مشاركت در برخوردهای مسلحانه:
در دوره استبداد صغیر كه درگیری نظامی بین مردم و محمدعلیشاه شدت یافت و برخوردهای مسلحانه سختی روی داد، در موارد ضروری، زنان نیز نقشی مستقیم و فعال داشتند. در این زمینه، نقش زنان تبریز، پررنگتر و برجستهتر از همهجا بود. ماجرای زنان در تبریز زمانی شروع شد كه شاه پس از بهتوپبستن مجلس و تعطیلكردن آن، عینالدوله را برای تصرف تبریز فرستاد. او شهر تبریز را به محاصره خود درآورد و در مدت محاصره یازدهماهه تبریز، زنان علاوه بر پختن غذا، دوختن لباس، بافتن جوراب، پركردن پوكه، خبررسانی جنگی و پرستاری از مجروحان، حتی به جنگیدن با لباس مردانه در میدان رزم پرداختند. یكی از همین زنان در این باره گفته است: «در بحرانیترین روزهای قیام، مجبور بودیم برای رعایت پنهانكاری، تكههای نان را زیر چادر به سینه و شكممان ببندیم و به سنگر مجاهدان برسانیم.»[xviii] ستارخان تحتتاثیر نامه یكی از زنان تبریزی، فرمان حمله به مقر مستبدان شهر تبریز را صادر كرد و در این حمله، حداقل بیست زن كشته شدند. پاولویچ دراینباره نوشته است: «یكی از سنگرهای تبریز را زنان چادربهسر تبریزی اداره میكردند.»[xix]
یكی از این زنان، عزتالحاجیه، مادر كلنل تقیخان پسیان بود. این شیرزن وقتی خبر مرگ كلنل را برای او آوردند، مجلس جشن ترتیب داد، لباس سفید پوشید و به هیچكس اجازه نداد لباس سیاه به تن كند. در بین زنان مبارز تبریز، زنانی از گیلان و كردستان نیز دیده میشدند كه گاه در بین آنان پیرزن شصتهفتادساله و دختر سیزدهچهاردهساله به چشم میخورد.[xx] زنان كشاورز روستاهای آذربایجان هم در حالی كه نوزادان خود را بر پشت بسته بودند، اسلحه برداشتند و دوش به دوش مردان جنگیدند.[xxi]
در جنگهای ضداستبدادی مردم با محمدعلیشاه، علاوه بر زنان تبریز، زنان شهرهای دیگر هم به ایفای نقش پرداختند؛ از جمله زمانیكه محمدعلیشاه در تهران مجلس را به توپ بست و برخی از جوانانی را كه به دفاع از مجلس میپرداختند، كشت، مردان جرات نمیكردند جنازه جوانان را بردارند و به خاك بسپارند، تااینكه زنان همت كردند و آنها را برداشتند و به خاك سپردند.[xxii]
د ) حضور در صحنههای دیگر:
مشروطه، شاهد حوادث دیگری نیز بود كه زنان در آنها نقش آفریدند و در اینجا به برخی از آنها اشاره میشود:
۱) عینالدوله برای كنترل اوضاع، دستور داد از بیرونآمدن زنان از خانهها جلوگیری كنند. ماموران هركس از ایشان را میدیدند، دستگیر میكردند. بههمیندلیل همانگونهكه حاج سیاح نوشته است: «در زندانهای دولتی از زنان مبارز كم نبودند.» بااینوصف، اقدام عینالدوله فایده زیادی نبخشید، زیرا هنگامیكه علما و مردم قصد بستنشستن در شاه عبدالعظیم را نمودند، زنان بسیاری كفن پوشیده و ضمن سینهزنی و نوحهسرایی به بازار آمدند و علیرغم مخالفت و تلاش دولتیها، بازار را تعطیل كردند.[xxiii]
۲) امیر بهادر از طرف دولت مامور شد بهزور، بستنشینان شاهعبدالعظیم را پراكنده سازد. وی وقتی به شاهعبدالعظیم رسید، تعدادی از سربازان مسلح خود را در اطراف صحن مطهر مستقر كرد و به آنها دستور داد تفنگهایشان را به سمت متحصنین نشانه گیرند. زنان ساكن شاهعبدالعظیم به بالای بامهای صحن مطهر رفتند و آماده شدند تا اگر سربازان شلیك كردند و به مرقد مقدس بیاحترامی نمودند، تفنگچیان را سنگباران كنند.[xxiv]
۳) اتحادیه غیبی نسوان، نامهای به روزنامه ندای وطن فرستاد و از نمایندگان مجلس درخواست كرد بهسرعت متمم قانون اساسی را تدوین و تصویب كنند و به بیسروسامانی كشور خاتمه دهند و اگر از عهده این كار برنمیآیند، استعفا كنند و كار مملكت را به زنان بسپارند. این نامه طولانی به نكات دیگری نیز اشاره كرده بود: «بدون قانون امكان ندارد، احدی از شما اطاعت كند. چرا قانون به دست ما نمیدهید كه هركس در هر كجا كه هست، تكلیف خود را بداند.»[xxv]
۴) زنان تبریز برای تدوین و تصویب متمم قانون اساسی، سخت در تلاش بودند. در نامه انجمن غیبی تبریز به نمایندگان آذربایجان آمده است: «تمامی اهل شهر در هیجاناند. حتی طایفه نسوان با بچههای شیرخواره در مساجد جمعاند.» زنهای شیراز نامه نوشتند كه اعیان و اشراف مانع تدوین و تصویب قانون اساسی میشوند، پس علیه آنان انقلاب كنید. تعدادی از زنان ماكو در اعتراض به تدویننشدن متمم قانون اساسی، توسط اقبالالسلطنه كشته شدند و این امر، اعتراض زنان تهران و اصفهان را در پی داشت.[xxvi]
در همه فعالیتها و تلاشهای زنان مشروطه، بوی دین و وطن به مشام میرسید. این فعالیتهای سیاسی ــ اجتماعی، هیچگاه باعث بیتوجهی زنان به حجاب نشد و در همه اجتماعات زنانه این دوره تاریخی، حجاب پا بر جا بود. البته علیرغم افزایش حضور سیاسی ــ اجتماعی زنان در جریان انقلاب مشروطه، زنان همچنان بیشازاینكه در بیرون از خانه باشند، در خانه مشغول خانهداری و تربیت فرزندان بودند.
۳) حضور زنان در حوادث پس از مشروطه
با تلاش مردان و زنان این مرز و بوم، انقلاب مشروطه سرانجام در سال ۱۲۸۵.ش/ ۱۹۰۶.م به پیروزی رسید. محمدعلیشاه تبعید شد و احمدمیرزا به جای او نشست، اما انقلاب نوپای مشروطه، همچنان خود را به حمایت و حضور مردم نیازمند میدید. زنان با درك شرایط و موقعیت، به شكل دیگری اینبار به معاونت و مساعدت دولت و مجلس آمدند. این تلاشها، حاصل و برآیند قیام عمومی آنان در مساله گریبایدوف و حادثه تنباكو بود و آنان علیرغمآنكه از حق رای و انتخابشدن برخوردار نشدند، صحنه دفاع از انقلاب مشروطه را ترك نكردند.
الف) مطالبات سیاسی:
در جریان انقلاب مشروطه، زنان هیچگاه خواستههای صنفی خود را مطرح نكردند، اما پس از پیروزی انقلاب، آنان خواهان آن شدند كه تشكلهای سیاسی آنان از سوی مجلس به رسمیت شناخته شوند. زنان در اولین اقدامشان برای رفع موانع موجود بر سر راه فعالیت تشكلهای سیاسی بانوان، از مرتضیقلیخان، نماینده اصفهان، خواستند این مساله را در مجلس مطرح نماید و زمینه را به گونهای فراهم آورد كه مجلس مجوز قانونی فعالیتهای زنان را به تصویب برساند.[xxvii]
عدهای از نمایندگان، طرح مساله را در مجلس غیرضروری دانسته و آن را جزء وظایف وزارت داخله قلمداد كردند. البته آنها معتقد بودند وزارتخانه باید تشكلهای سیاسی زنان را قدغن نماید. عدهای دیگر میگفتند: اصل اجتماع سیاسی زنان اشكالی ندارد، ولی چون امكان فاسدشدن برخی توسط این تشكلها وجود دارد، باید از تاسیس و تداوم آنها جلوگیری كرد. اما تعدادی ــ مثلا وكیلالرعایا، نماینده همدان ــ در دفاع از این تشكلها میگفتند: «اگر در آن مفسدهای راجع به دین و دنیا بروز كرد، آن وقت باید در آن را گل گرفت.» ولی سرانجام، مجلس رأی به غیرقانونیبودن این تشكلها داد. البته این تصمیم مجلس چندان بر فعالیت تشكلهای سیاسی زنان تاثیر نگذاشت و تاریخ پس از پیروزی انقلاب، شاهد افزایش كمی و كیفی این تشكلها بود.[xxviii]از دیگر مطالبات سیاسی زنان، برخورداری از حق رأی بود، اما با كمال شگفتی، علیرغم نقش موثری كه زنان در انقلاب مشروطه ایفا كردند، ماده چهار نظامنامه انتخابات، آنان را در كنار محجورین، صغار، متكدیان و مرتكبین قتل و سرقت قرار داد و آنها را از حق رأی محروم ساخت. طبق ماده هفت نظامنامه، حق انتخابشدن نیز از ایشان سلب گردید. در سال ۱۲۸۷.ش/ ۱۹۰۸.م اصلاح نظامنامه در دستور كار نمایندگان مجلس دوم قرار گرفت اما بار دیگر كمیسیون نظامنامه، زنان را از حق انتخابشدن و انتخابكردن، محروم ساخت. شهید مدرس، از كمیسیون به دلیل آنكه زنان را در زمره دیوانگان و سفیهان قرار داده بود، انتقاد كرد اما به علت تلاش گرایشهای سیاسی مخالف شركت زنان در انتخابات، زنان موفق به كسب حق رأی نشدند. یكی از نشریات در اعتراض به این مساله نوشت: «تا روزیكه زنان از حق رأی و ورود به مجلس، حتی برای تماشاكردن محروماند، امید به ترقی در این كشور نیست.»[xxix]
ب) مبارزه با اولتیماتوم روسیه: مجلس دوم در ۱۲۸۸.ش/۱۹۰۹.م افتتاح گردید و بیدرنگ یكی از كارهای خود را سروساماندادن امور مالیه كشور اعلام كرد. ازاینرو، دولت تصمیم گرفت مستشار خارجی استخدام كند. درهمینراستا، مورگان شوستر امریكایی به ایران دعوت شد و به عنوان مسئول امور مالیه كشور و با اختیارات وسیع شروع به كار كرد. روسها با حضور شوستر در ایران به مخالفت برخاستند و در پی آن، ارتش خود را به بندر انزلی فرستادند و تهدید كردند اگر شوستر از ایران اخراج نشود، ارتش تزاری مستقر در رشت به سوی قزوین و تهران حركت خواهد كرد.
به دنبال اولتیماتوم دولت روسیه، فریاد مردم از جمله زنان اصفهان، قزوین، آذربایجان و تهران از هر سو برخاست و حتی زنان هندی در همدردی با زنان ایرانی، صدای اعتراض خود را بلند كردند. در تهران، حدود پنجاههزار نفر ضمن اعلام اعتصاب، به خیابانها ریختند. هزاران زن درحالیكه میگریستند و برخی از آنها كفن پوشیده بودند، آمادگی خود را برای جنگ با روسیه و دفاع از كشور اعلام كردند.[xxx] بدرالملوك بامداد دراینباره نوشته است: «هزاران زن ایرانی در تظاهرات گردآمدند و بعضی از آنها بر فراز دیوار یا سكویی رفتند و برای مردم سخن گفتند و بر ضرورت دفاع از انقلاب پای فشردند و از مجلس خواستند كه در برابر تهدیدهای خارجی بایستد.»[xxxi]
زمانیكه خبر تصمیم سری و محرمانه مجلس مبنی بر تسلیمشدن در مقابل اولتیماتوم روسیه افشا شد، زنان به یك اقدام متهورانه دست زدند. شوستر این اقدام را اینگونه توصیف كرده است: «سیصد زن محجوب ایرانی از خانههای خود بیرون ریختند و آهنگ پارلمان كردند. بسیاری از ایشان با خود سلاح داشتند كه در آستین و زیر دامن خویش پنهان كرده بودند. سپس در برابر مجلس گرد آمدند و خواستار ملاقات با رئیس مجلس گردیدند و درنتیجه، تنی چند از ایشان به درون پارلمان راه یافتند. زنان سلاحهای خود را به نمایش گذاشتند و پرده از چهره برگرفتند و به رئیس مجلس اخطار كردند كه اگر او و همكارانش، لحظهای از اجرای وظایف خود كه همانا پاسداری از آزادی و حیثیت مردم ایران است، غفلت ورزند، در آن صورت، ما زنان، نخست شوهران و پسران خود و سپس خود را از میان بر میداریم.»[xxxii] زنان حتی پا را از این فراتر گذاشتند؛ چنانكه در حمایتی آشكار، جماعتی از زنان فقیر به پارك اتابك رفتند، تا به شوستر بگویند چون اداره خزانه تحت امرش، پول مورد درخواست ارتش را نمیپردازد، دولت و ارتش با وی مخالفاند.
علیرغم همه این تلاشها، دولت و مجلس اولتیماتوم روسیه را با اندكی تغییر در مفاد آن پذیرفتند و حتی به پیشنهاد اعضای دولت، مجلس منحل گردید. با بستهشدن مجلس، دیگر دستاوردهای انقلاب مشروطه نیز در معرض سقوط قرار گرفت.[xxxiii]
ج) تحریم كالاهای خارجی: بارها زنان در مخالفت با استعمارگران، به تحریم كالاهای خارجی روی آوردند و چون اغلب زنان مسئول خرید خانه و یا تعیینكننده نوع مصرف منزل بودند، تحریم كالا از سوی آنان، به منزله كاهش فروش كالای خارجی در سطح كشور بود و این امر میتوانست زیانهای فراوانی بر كشورهای خارجی و اجنبی صادركننده كالا به ایران، بگذارد. زنان با درك این مساله، بارها به تحریم كالاهای خارجی پرداختند. از جمله:
۱) یكی از زنان در راهپیمایی علیه اولتیماتوم روسیه، به سخنرانی پرداخت و در پایان سخنانش گفت: «خانمهای عزیز! نترسید و جداً بكوشید تا پای اجنبی را از خاك پاك مملكتمان دور سازیم.» پس از آن، زنان كوشیدند مصرف كالاهای روسی و انگلیسی را كاهش دهند و حتی به مغازههایی كه كالاهای خارجی میفروختند، با سنگ و چماق حمله میكردند. زنان حتی از سوارشدن به تراموای تهران بهگمانآنكه متعلق به روسها بود، خودداری میكردند.[xxxiv]
۲) تحریم كالاهای خارجی از سوی تشكلهای سیاسی ــ از جمله انجمن مخدرات وطن زنان ــ هم توصیه میشد. این انجمن در پایان یكی از راهپیماییهایش علیه اولتیماتوم روسیه، نامهای به مجلس فرستاد و در آن نوشت: «قشون روس در داخله رحل اقامت انداخته و انگلیس بهغیرحق... ما را تهدید میكند.» این موضعگیری كه با توصیه به تحریم كالای خارجی به پایان رسید، نشان میداد انجمن مخدرات وطن كه توسط بانوآغابیگم در ۱۲۸۹.ش/۱۹۱۱.م تاسیس شد، همچنان به هدفهای اولیه خود پایبند است. این هدفها عبارت بودند از: دفاع از استقلال كشور، مخالفت با وامگیری خارجی، جلوگیری از خرید كالاهای اجنبی، تبلیغ كالای داخلی.[xxxv]
۳) پس از اعلام حمله روسیه به ایران كه با توافق و رضایت انگلیس صورت میگرفت، زنان برای انتقامگرفتن از دولتهای اروپایی، به قهوهخانهها رفتند و از صاحبان این اماكن خواستند یا مصرف شكر اروپایی را متوقف كنند و یا قهوهخانهها را ببندند. علاوهبراین آنها استفاده از كالسكه اروپایی را كه اغلب وسیله انتقال زنان بود، تحریم كردند. روزنامه ایران نو، در گزارش اقدامات زنان در تحریم كالاهای خارجی، آن را با عنوان مردانگی زنان ستود.[xxxvi]
د) مجاهدتهای زنان دشتستانی: انگلیسیها بارها به مناطق جنوبی ایران حمله كردند. آنها در زمان محمدشاه، جزیره كیش را تصرف و بوشهر را به محاصره در آوردند، اما سرانجام مجبور به عقب نشینی شدند. در دوره ناصری، بار دیگر قوای انگلیس به بوشهر حمله كردند و البته اینبار آن را به اشغال درآوردند. مرحله سوم حمله انگلیسیها، در جریان اشغال ایران در جنگ جهانی اول (دوره احمدشاه) روی داد كه اوج مبارزات تنگستانیها و دشتستانیهای بوشهر در دفاع از كشور ایران بود. این فداكاری هنوز بارقههایی از امید به مشروطه را زنده میكرد. گرچه انگلیسیها به كمك عوامل داخلی، سرانجام قیام را سركوب كردند، اما مردان و زنان جنوبی با كمترین امكانات، بیشترین مقاومت را نشان دادند.
از جمله این مقاومتها، حمله تعدادی از زنان دشتستانی به قوای دشمن بود. حدود پنجاه زن دشتستانی كه از گستاخی دشمن سخت به ستوه آمده بودند، در كوه گیسكان به استقبال مرگ و شهادت رفتند و تا پای جان، از آب، خاك و حیثیت ملی ایران دفاع كردند. آنها زمانیكه نیروهای دشمن در حال بازگشت پیروزمندانه بودند، اسلحه برجایمانده از شهدای خویش را برداشته و انگلیسیها را به گلوله بستند. عدهای از مردان بوشهری، با استفاده از این موقعیت، خود را از بند دشمن رها كرده و به صفوف زنان جنگجو پیوستند. این جنگ و رزم دلیرانه، چنان صفوف دشمن را به هم ریخت كه آنان را واداشت با دادن تلفات زیاد، عقبنشینی كنند. زنان گیسكانی كشتههای دشمن را دفن نكردند تا استخوانهای آنان سالها در محل نبرد باقی بماند و مایه عبرت دیگران شود.[xxxvii]
جالبآنكه زنان دشتستانی علیرغمآنكه در آن موقع هیچ خانوادهای نبود كه عزیزی را از دست نداده و در غم آن داغدار نباشد، برای مرگ پدر، شوهر، برادر و فرزندشان نمیگریستند تا دشمن از غم و ناله و ناتوانی آنان خرسند نشود.[xxxviii] شجاعت زنان دشتستانی در جنگ با انگلیسیها و صبرشان در مصیبت ازدستدادن خویشان و نزدیكان، موجی از غیرت را در مردان آن دیار پدید آورد؛ چنانكه مردان دلاور بوشهری، با شبیخونهایشان هرگز نگذاشتند دشمن در خطه جنوب احساس امنیت كند.[xxxix]
● دستاوردهای مشروطه برای زنان
زنان به هنگام سالگرد پیروزی انقلاب مشروطه، پرچم قرمز بر سر در خانههایشان نصب میكردند. آنها وقتی از خانههایشان خارج میشدند، پرچم كوچك قرمزی در دست میگرفتند. این شور و شوق نشان میداد كه آنان قصد دارند نقش بیشتری نسبت به قبل از انقلاب، بر عهده بگیرند اما مردان مشروطه، نقش آنها را صرفا تا مرحله پیروزی پذیرفتند و پس از آن بیشتر مایل بودند زنان در خانه باشند تا در اجتماعات. چنین فضایی، زنان را وامیداشت كمتر در عرصه سیاسی حضور یابند.
زنان در جریان جنبشی كه به انقلاب مشروطه انجامید، حضوری فعالانه و همهجانبه داشتند. گاه از ظلم و ستم دولت بر علما به خروش میآمدند و گاه بازاریان را وامیداشتند در اعتراض به دولت، بازار را ببندند. آنها برای بهثمرنشاندن انقلاب، حتی از بذل مال و جواهرات خویش و مهمترازهمه از اهدای جان خود، مضایقه نكردند. زنان بارها جواهراتشان را برای كمك و پیروزی به انقلاب، هدیه كردند و كم نبودند زنانی كه در این راه، به زندان رفتند، تومار نوشتند، فریاد زدند، جنگیدند و به شهادت رسیدند. البته همه اینها، تنها بخشی از فعالیتهای آنان است؛ زیرا اقداماتشان در تشویق و حمایت از مردانی كه به انقلاب پیوستند، كمتر در نوشتههای تاریخی آمده است.
زنان پس از پیروزی انقلاب مشروطه، چند درخواست سیاسی مطرح كردند: اولآنكه مجلس به تشكلهای سیاسی آنان رسمیت ببخشد و دوماینكه به آنان حق انتخابشدن و انتخابكردن داده شود. اما مجلس با هیچیك از این دو خواسته موافقت نكرد. زنان بیتوجه به این بیمهریها و زمانیكه روسیه و انگلیس شمال و جنوب كشور را مورد تجاوز قرار داده بودند، صحنه را ترك نكردند و با شركت در راهپیماییها و حتی با جنگ علیه قوای انگلیسی جنوب، تلاش كردند از مرزهای كشور و ارزشهای انقلابیشان پاسداری كنند. آنان در این راه، جان خود را به خطر انداختند و هنگامیكه باید از زندگی آسودهتری كه انقلاب مشروطه وعده آن را داده بود، بهرهمند میشدند، با تحریم كالاهای خارجی، زندگیشان سختتر گردید.
● سخن نهایی
واقعیتهای تاریخی نشان میدهد زنان ایرانی در حادثهآفرینی وقایع ایران معاصر نقش داشتهاند و این نقش، موثر، وسیع، كارساز و مثبت بوده و اغلب زنان ایفاگر این نقش، در كنار ملیگرایی و وطنخواهی، به شعائر و ظواهر اسلامی پایبند و متوجه بودهاند. زنان درباری اغلب مشغول دسیسهچینی و حرمسرایی و زنان روشنفكر نیز در بهترین وضعیت، مبلغ آرا و اندیشههای فمینیستی غربی و كمونیستی شرقی بودند. آنها تعدادشان اندك و گستره فعالیتشان تنها به دولت، دربار، دانشگاه و مدارس ختم میشد. فعالیت این دو دسته كمتر با مبانی ملی و مذهبی مردم ایران ارتباط داشت و علت واكنش سرد توده زنان به فعالیتهای آنان، همین مساله بود. توده زنان ایرانی با حفظ ارزشهای ملی و مذهبی به میدان آمدند و با این كار ثابت كردند شرط حضور زنان مسلمان در عرصه سیاسی ــ اجتماعی، كنارنهادن ارزشهای ملی و مذهبی نیست، بلكه با حفظ آن میتوان عالیترین حضور و فعالیت موثر و وسیع را به نمایش گذاشت. جالباینكه این زنان هیچگاه نكوشیدند فعالیتهای خود را با چاپ و نشر آن، به رخ دیگران بكشند؛ چون هدفشان انجام تكلیف ملی و دینی بود.
نقش اصلی مخالفتهای ضد دولتی و حتی فعالیتهای ضداستعماری و نیز مخالفت با استبداد را زنانی برعهده داشتند كه با اشاره علمای دینی، با انگیزههای مذهبی و با هدف حفظ كیان كشور و دین، پای به میدان مبارزه نهادند و در این راه شیفته اندیشههای غیربومی نشده و نشان دادند اندیشههای دینی از عناصر تحرك سیاسی ــ اجتماعی برخوردارند.
مرتضی شیرودی* عضو هیات علمی پژوهشكده تحقیقات اسلامی
پینوشتها
[i]ــ محمدابراهیم باستانی پاریزی، گذر زن از گدار تاریخ، تهران، نشر كیانا، ۱۳۸۲، ص۳۶
[ii]ـ علیاصغر شمیم، ایران در دوره سلطنت قاجار، تهران، علمی، ۱۳۷۰، ص۱۰۴؛ رابرت گرانت واتسن، تاریخ ایران دوره قاجاریه، ترجمه: وحید مازندرانی، تهران، امیركبیر، ۱۳۵۶، ص۲۵۳
[iii]ــ كلمنت ماركام، تاریخ ایران در دوره قاجار، ترجمه: میرزارحیم فرزانه، تهران، فرهنگ ایران، ۱۳۶۴، ص۶۶؛ سعید نفیسی، تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دوره معاصر، ج۲، تهران، بنیاد، ۱۳۶۴، ص۱۹۳
[iv]ــ سعید سیرجانی، وقایع اتفاقیه، تهران، نوین، ۱۳۶۲، ص۳۸۷
[v]ــ حسن اعظام قدسی، كتاب خاطرات من یا روشنشد تاریخ صد ساله، بیجا، بیتا، ۱۳۴۲، ص۴۴
[vi]ــ حسن كربلایی، تاریخ الدخانیه یا تاریخ انحصار دخانیت، اراك، بینا، بیتا، ص۱۱۰
[vii]ــ مجله زنان، مهر ۱۳۸۰
[viii]ــ مصطفی اجتهادی، دائرهًْالمعارف زن ایرانی، ج۱، تهران، مركز امور مشاركت زنان، ۱۳۸۲، ص۱۶۲
[ix]ــ جعفر بوشهری، گوشهای از تاریخ اجتماعی تهران قدیم، تهران، سیمرغ، ۱۳۴۷، ص۴۸
[x]ــ فریدون آدمیت و هما ناطق، افكار اجتماعی، سیاسی و اقتصادی در آثار منتشرنشده دوران قاجار، تهران، آگاه، ۱۳۵۶، ص۱۵۶
[xi]ــ ناصر نجمی، طهران عهد ناصری، تهران، عطار، ۱۳۷۰، ص۱۵۹
[xii]ــ كلنل كاساكوفسكی، خاطرات كلنل كاساكوفسكی، ترجمه: عباسقلی جلی، تهران، سیمرغ، ۱۳۵۳، ص۲۴۰
[xiii]ــ مریشیل، خاطرات لیدی شیل، ترجمه: حسین ابوترابیان، تهران، نشر نو، ۱۳۶۸، ص۱۷۵
[xiv]ــ ناظمالاسلام كرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، ج۲، تهران، نوین، ۱۳۶۲، ص۳۹۵
[xv]ــ عبدالحسین ناهید، زنان ایران در جنبش مشروطه، تبریز، احیاء، ۱۳۶۰، ص۵۵
[xvi]ــ ناظمالاسلام كرمانی، همان، ص۵۵
[xvii]ــ همان.
[xviii]ــ محمدرضا عافیت، سردار ملی ستارخان. تبریز، اندیشه، ۱۳۵۲، ص۷۰
[xix]ــ میخائیل پاولویچ، سه مقاله درباره مشروطه، ترجمه: م. هوشیار، تهران، حبیبی، ۱۳۵۷، ص۵۵
[xx]ــ اسماعیل امیرجعفری، قیام آذربایجان و ستارخان، تهران، كتابفروشی تهران، ۱۳۵۶، ص۴۶۷
[xxi]ــ ناظمالاسلام كرمانی، همان، ص۴۵۷
[xxii]ــ یحیی دولتآبادی، تاریخ معاصر یا حیات یحیی، ج۲، تهران، عطار، ۱۳۶۱، ص۲
[xxiii]ــ حسن معاصر، تاریخ استقرار مشروطیت در ایران، تهران، ابنسینا، ۱۳۵۳، ص۸۱
[xxiv]ــ یحیی دولتآبادی، همان، ص۲۲
[xxv]ــ ژانت آفاری، انجمنهای نیمهسری زنان در نهضت مشروطه، ترجمه: جواد یوسفیان، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۶۹، ص۱۰۵
[xxvi]ــ مهدی ملكزاده، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، ج۲، تهران، علمی، ۱۳۷۱، ص۲۶
[xxvii]ــ محمدحسین خسروپناه، هدفها و مبارزه زن ایرانی، تهران، پیام امروز، ۱۳۸۱، ص۲۹
[xxviii]ــ بشری دلریش، زنان در دوره قاجار، تهران، سوره، ۱۳۷۵، ص۳۶
[xxix]ــ محمد هاشمی، مذاكرات مجلس شورای ملی در دوره دوم، ج۳، تهران، امیركبیر، ۱۳۶۵، ص۵۳۰
[xxx]ــ ژانت آفاری، همان، ص۴۸
[xxxi]ــ بدرالملوك بامداد، مشعلداران و پیشتازان آزادی زنان، ج۲، تهران، زیتون، ۱۳۵۲، ص۴۸
ژانت آفاری، همان، ص۴۸
[xxxiii]ــ مورگان شوستر، اختناق در ایران، ترجمه: اسماعیل رائین، تهران، صفیعلیشاه، ۱۳۶۸، ص۲۳۶
[xxxiv]ــ بدرالملوك بامداد، همان، ص۴۸
[xxxv]ــ همان.
[xxxvi]ــ ژانت آفاری، همان، ص۶۰
[xxxvii]ــ علیمراد فراشبندی، گوشهای از تاریخ انقلاب مسلحانه، تهران، رسا، ۱۳۶۲، ص۱۷۳
[xxxviii]ــ همان.
[xxxix]ــ محمدحسین ركنزاده آدمیت، فارس و جنگ بینالملل، ج۲، تهران، اقبال، ۱۳۵۷، ص۴۵۹
پینوشتها
[i]ــ محمدابراهیم باستانی پاریزی، گذر زن از گدار تاریخ، تهران، نشر كیانا، ۱۳۸۲، ص۳۶
[ii]ـ علیاصغر شمیم، ایران در دوره سلطنت قاجار، تهران، علمی، ۱۳۷۰، ص۱۰۴؛ رابرت گرانت واتسن، تاریخ ایران دوره قاجاریه، ترجمه: وحید مازندرانی، تهران، امیركبیر، ۱۳۵۶، ص۲۵۳
[iii]ــ كلمنت ماركام، تاریخ ایران در دوره قاجار، ترجمه: میرزارحیم فرزانه، تهران، فرهنگ ایران، ۱۳۶۴، ص۶۶؛ سعید نفیسی، تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دوره معاصر، ج۲، تهران، بنیاد، ۱۳۶۴، ص۱۹۳
[iv]ــ سعید سیرجانی، وقایع اتفاقیه، تهران، نوین، ۱۳۶۲، ص۳۸۷
[v]ــ حسن اعظام قدسی، كتاب خاطرات من یا روشنشد تاریخ صد ساله، بیجا، بیتا، ۱۳۴۲، ص۴۴
[vi]ــ حسن كربلایی، تاریخ الدخانیه یا تاریخ انحصار دخانیت، اراك، بینا، بیتا، ص۱۱۰
[vii]ــ مجله زنان، مهر ۱۳۸۰
[viii]ــ مصطفی اجتهادی، دائرهًْالمعارف زن ایرانی، ج۱، تهران، مركز امور مشاركت زنان، ۱۳۸۲، ص۱۶۲
[ix]ــ جعفر بوشهری، گوشهای از تاریخ اجتماعی تهران قدیم، تهران، سیمرغ، ۱۳۴۷، ص۴۸
[x]ــ فریدون آدمیت و هما ناطق، افكار اجتماعی، سیاسی و اقتصادی در آثار منتشرنشده دوران قاجار، تهران، آگاه، ۱۳۵۶، ص۱۵۶
[xi]ــ ناصر نجمی، طهران عهد ناصری، تهران، عطار، ۱۳۷۰، ص۱۵۹
[xii]ــ كلنل كاساكوفسكی، خاطرات كلنل كاساكوفسكی، ترجمه: عباسقلی جلی، تهران، سیمرغ، ۱۳۵۳، ص۲۴۰
[xiii]ــ مریشیل، خاطرات لیدی شیل، ترجمه: حسین ابوترابیان، تهران، نشر نو، ۱۳۶۸، ص۱۷۵
[xiv]ــ ناظمالاسلام كرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، ج۲، تهران، نوین، ۱۳۶۲، ص۳۹۵
[xv]ــ عبدالحسین ناهید، زنان ایران در جنبش مشروطه، تبریز، احیاء، ۱۳۶۰، ص۵۵
[xvi]ــ ناظمالاسلام كرمانی، همان، ص۵۵
[xvii]ــ همان.
[xviii]ــ محمدرضا عافیت، سردار ملی ستارخان. تبریز، اندیشه، ۱۳۵۲، ص۷۰
[xix]ــ میخائیل پاولویچ، سه مقاله درباره مشروطه، ترجمه: م. هوشیار، تهران، حبیبی، ۱۳۵۷، ص۵۵
[xx]ــ اسماعیل امیرجعفری، قیام آذربایجان و ستارخان، تهران، كتابفروشی تهران، ۱۳۵۶، ص۴۶۷
[xxi]ــ ناظمالاسلام كرمانی، همان، ص۴۵۷
[xxii]ــ یحیی دولتآبادی، تاریخ معاصر یا حیات یحیی، ج۲، تهران، عطار، ۱۳۶۱، ص۲
[xxiii]ــ حسن معاصر، تاریخ استقرار مشروطیت در ایران، تهران، ابنسینا، ۱۳۵۳، ص۸۱
[xxiv]ــ یحیی دولتآبادی، همان، ص۲۲
[xxv]ــ ژانت آفاری، انجمنهای نیمهسری زنان در نهضت مشروطه، ترجمه: جواد یوسفیان، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۶۹، ص۱۰۵
[xxvi]ــ مهدی ملكزاده، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، ج۲، تهران، علمی، ۱۳۷۱، ص۲۶
[xxvii]ــ محمدحسین خسروپناه، هدفها و مبارزه زن ایرانی، تهران، پیام امروز، ۱۳۸۱، ص۲۹
[xxviii]ــ بشری دلریش، زنان در دوره قاجار، تهران، سوره، ۱۳۷۵، ص۳۶
[xxix]ــ محمد هاشمی، مذاكرات مجلس شورای ملی در دوره دوم، ج۳، تهران، امیركبیر، ۱۳۶۵، ص۵۳۰
[xxx]ــ ژانت آفاری، همان، ص۴۸
[xxxi]ــ بدرالملوك بامداد، مشعلداران و پیشتازان آزادی زنان، ج۲، تهران، زیتون، ۱۳۵۲، ص۴۸
ژانت آفاری، همان، ص۴۸
[xxxiii]ــ مورگان شوستر، اختناق در ایران، ترجمه: اسماعیل رائین، تهران، صفیعلیشاه، ۱۳۶۸، ص۲۳۶
[xxxiv]ــ بدرالملوك بامداد، همان، ص۴۸
[xxxv]ــ همان.
[xxxvi]ــ ژانت آفاری، همان، ص۶۰
[xxxvii]ــ علیمراد فراشبندی، گوشهای از تاریخ انقلاب مسلحانه، تهران، رسا، ۱۳۶۲، ص۱۷۳
[xxxviii]ــ همان.
[xxxix]ــ محمدحسین ركنزاده آدمیت، فارس و جنگ بینالملل، ج۲، تهران، اقبال، ۱۳۵۷، ص۴۵۹
منبع : دوران
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست