جمعه, ۳ اسفند, ۱۴۰۳ / 21 February, 2025
مجله ویستا
راهبرد بازدارندگی هستهای اسرائیل در خاورمیانه

● مقدمه
بازدارندگی به عنوان عنصری از دیپلماسی یا راهبرد ملی، مفهوم نوظهوری نیست، بلکه از آن جمله روشهای قدیمی و عادی است که از آغاز تمدن بشری تا کنون افراد، گروهها و دولتها آن را اجرا کردهاند. البته از زمانی که سلاحهای هستهای گسترش یافتهاند و قدرتهای بزرگ بعد از جنگ جهانی دوم به این سلاح دست پیدا کردند، این واژه نه تنها قوت بیشتری به خود گرفته، بلکه دارای اشاره ضمنی مشخصی نیز گردیده است. گرچه بحث بازدارندگی اساسا معرف روابط دو ابر قدرت پس از جنگ جهانی دوم بوده است، نباید فراموش کرد که بازدارندگی مختص آن دو نبوده و روابط میان سایر کشورها را نیز در بر میگیرد. در مقاله حاضر، نظریه بازدارندگی مبتنی بر روابط میان یک بازیگر و بازیگران متعدد در خاورمیانه است. در منازعه خاورمیانه یکی از طرفین منازعه سلاح هستهای در اختیار دارد و طرف دیگر که بازیگران متعدد در این فرایند به حساب میآیند، فاقد چنین سلاحی هستند. با توجه به اینکه رویکرد یک کشور به سلاح اتمی در هر نقطهای از جهان یک تصمیم سیاسی بسیار مهم و حساس به حساب میآید و چنین رویکردی توازن قوا در منطقه و جهان را بر هم خواهد زد، دستیابی اسراییل به سلاح اتمی نیز توازن قوا در خاورمیانه را بر هم زده است. البته به دلیل دستیابی اسراییل به سلاح هستهای و انحصار آن توسط این رژیم، بازدارندگی هستهای به طور یک جانبه و یک سویه از سوی این رژیم در برابر کشورهای عربی و اسلامی خاورمیانه اعمال شده است.
در خصوص راهبر بازدارندگی هستهای اسراییل در خاورمیانه سؤالات گوناگونی مطرح است: آیا این راهبرد در تحقیق اهداف منطقهای این رژیم موثر بوده است؟ آیا اسراییل از طریق تهدیدهای هستهای توانسته است رفتار کشورهای عربی و اسلامی خاورمیانه را در قبال خود تغییر دهد؟ آیا اسراییل با تکیه بر این راهبرد توانسته است کشورهای منطقه را به پذیرش صلح دلخواه خود تسلیم کند؟ در صورت وقوع یک نبرد اتمی در خاورمیانه کدامیک برنده نهایی خواهند بود؟ با توجه به واقعیتهای موجود در خاورمیانه و شرایط خاص جغرافیایی و جمعیتی منطقه میتوان گفت که راهبرد بازدارندگی هستهای اسراییل شکست خورده است.
برای پاسخ به سؤالات فوق و اثبات فرضیه مورد نظر، ابتدا به توان هستهای اسراییل خواهیم پرداخت و سپس اهداف راهبردی اسراییل در خاورمیانه بررسی خواهد شد. در بخش دیگری مقاله ضمن بررسی علل رویکرد اسراییل به گزینه هستهای، به ارزیابی راهبرد بازدارندگی هستهای اسراییل با توجه به مفروضات و شرایط بازدارندگی خواهیم پرداخت.
● نگاهی به تواناییهای هسته اسراییل
پیش از بررسی و ارزیابی راهبرد بازدارندگی هستهای اسراییل، لازم است نگاهی مختصر به تواناییها و قابلیتهای هستهای اسراییل بیفکنیم. تملک سلاح هستهای توسط اسراییل از معماهایی است که در چند دهه اخیر بدون جواب باقی مانده است. رهبران اسراییل تا کنون در خصوص سلاح هستهای این رژیم به طور رسی اظهار نظری نکردهاند؛ آنچه که تأیید میکند اسراییل یک قدرت هستهای است، اطلاعات مبهم و اخبار ضد و نقیضی است که در برخی از مطبوعات اسراییلی و یا غربی منتشر میشود. به رغم نبود مدارک و مستندات رسمی و قطعی مبنی بر وجود سلاح هستهای در اسراییل، شواهد و قرائن فراوانی وجود دارد که اثبات میکند این رژیم یک قدرت هستهای است. بن گوریون، اولین نخست وزیر اسراییل، قبل از جنگ جهانی دوم خطاب به دانشمندان یهودی آلمانی که به اراضی اشغالی فلسطین آمده بودند میگوید: «از شما میخواهم تا از هم اکنون در تحقیقات و پژوهشهای هستهای تلاش نمایید و کلیه اقداماتی را که برای مجهز ساختن اسراییل به سلاح اتمی لازم است، انجام دهید.» پس از تأسیس اسراییل در سال ۱۹۴۸ نیز، رهبران این رژیم بر دستیابی به سلح هستهای تأکید داشتهاند. در اینجا به برخی از اظهارات و شواهدی که مؤید تلاش گسترده این رژیم برای تملک سلاح هستهای است، اشاره میشود.
افرام کاتسر، رییس جمهوری اسبق اسراییل، در سال ۱۹۷۴ در اظهاراتی رسمی میگوید: «یکی از اهداف ما همواره توسعه و تقویت امکانات هستهای مان بوده است و اکنون نیز چنین امکاناتی را در اختیار داریم.» در ۴ سپتامبر ۱۹۷۴ سازمان سیا در گزارشی که به کنگره آمریکا ارایه داد، تأیید کرد که اسراییل در حال حاضر سلاح هستهای تولید کرده است. در ۱۲ آوریل سال ۱۹۷۶ مجله آمریکایی تایم فاش ساخت که اسراییل به ذخیره ۱۳ بمب هستهای اقدام کرده است که با هواپیماهای فانتوم و کفیر حمل میشوند. نیکسون در ۲ ژوئیه ۱۹۷۵ تأیید کرد که اسراییل ۱۰ کلاهک هستهای از نوع بمبی که هیروشیما و ناکازاکی را هدف گرفت، در اختیار دارد. در سال ۱۹۸۰ نیز دبیر کل وقت سازمان ملل متحد طی گزارشی به این مطلب اشاره کرده است. بر اساس این گزارش، در حال حاضر کشورهایی وجود دارند که به کشورهای هستهای غیر آشکار معروفند. این گزارش تأیید میکند برخی از کشورها مسیری بسیار طولانی را برای دستیابی به سلاح هستهای به طور مخفیانه پیمودهاند، به این کشورها به عنوان کشورهایی که منبع تهدیدهای هستهای به شمار میروند، نگاه میشود و اسراییل یکی از این کشورهاست.
اظهارات مردخای وانونو، یکی از کارشناسان راکتور هستهای دیمونا در اسراییل، تأیید میکند که این کشور یک قدرت هستهای است. وانونو پس از فرار از اسراییل اشاره کرده است. وی در گفتگو با روزنامه ساندی تایمز اظهار داشته است که «اسراییل ۱۰۰ تا ۲۰۰ بمب هستهای در اختیار دارد و پس از قدرتهای هستهای جهان ششمین قدرت هستهای به حساب میآید.» تئودور تیلر، از کارشناسان مشهور هستهای در جهان تصاویر و اطلاعات ارایه شده از سوی وانونو را تأیید کرده است. علاوه بر شواهد و دلایل فوق در تأیید وجود سلاح هستهای در اسراییل باید به این نکته اشاره کرد که تمامی امکانات فنی لازم برای تولید چنین سلاحی در داخل اسراییل فراهم است؛ وجود دانشمندان هستهای، سرمایه فراوان، رآکتورهای هستهای پیشرفته و وسایل پرتاب برای رساندن بمب به اهداف مورد نظر، همه از عواملی است که تأیید میکند اسراییل یک قدرت هستهای است و یا حداقل این توانایی را دارد تا هر گاه ضرورت اقتضا کند به تولید چنین سلاحی مبادرت ورزد. نکته دیگری که در اینجا باید به آن توجه کرد، اینکه عدم امضای معاهده منع گسترش سلاح هستهای از سوی اسراییل و عدم نظارت آژانس بین المللی انرژی اتمی بر فعالیتهای هستهای این کشور به این رژیم فرصت داده است تا به توسعه زرادخانه تسلیحات هستهای خود ادامه دهد. برخی منابع تأیید کردهاند به دلیل عدم نظارت این آژانس بر فعالیتهای هستهای اسراییل، این کشور موفق شده است تا به ذخیره یکصد بمب هستهای در زرادخانههای خود بپردازد.
● اهداف منطقهای اسراییل
بدون تردید یکی از دلایل اسراییل در دستیابی به سلاح هستهای، تحقق اهدافی بوده است که راهبرد منطقهای این رژیم در خاورمیانه دنبال میکرده است. تثبیت موجودیت و تداوم بقای این رژیم یکی از هدفهای مهم راهبرد منطقهای اسراییل بوده است. نظر به اینکه اسراییل در میان کشورهای خاورمیانه به عنوان رژیمی نامشروع و غاصب به شمار میآید و کشورهای منطقه این رژیم را یک عضو ناهمگن و بیگانه به حساب میآورند، همواره امنیت و ثبات این کشور در معرض خطر قرار داشته است. ایجاد مرزهای امن، گسترش مرزها از طریق مهاجرت یهودیان و ساخت شهرکهای یهودی نشین در اراضی فلسطینی، همه با هدف حفظ و استمرار موجودیت و بقای این رژیم صورت گرفته است.
یکی دیگر از اهداف راهبرد منطقهای اسراییل توسعه و گسترش مرزهای جغرافیایی بوده است. اسراییل تصرف اراضی جدید، دستیابی به منابع آبی و مناطق مهم را از جمله اهداف مهم راهبرد خود میداند. نکته قابل توجه اینکه اسراییل تا کنون مرزهای خود را به طور روشن و شفاف مشخص نکرده است. این ابهام، در واقع سیاستی است که به اسراییل کمک خواهد کرد تا هر گاه اراده کند، به سایر مناطق خاورمیانه دست اندازی کند و اهداف راهبردی اسراییل محسوب میشود. این کشور تلاش میکند تا از طریق سرمایهگذاری در کشورهای خاورمیانه و یا از طریق اعزام کارشناس و مشاور علمی به این کشورها و یا از طریق صدور فناوری به کشورهای خاورمیانه، به بازارهای عربی و اسلامی نفوذ نماید. طرح خاورمیانه جدید از سوی اسراییل در واقع چارچوب روشن و مشخصی است که این رژیم با هدف نفوذ در ساختارهای اقتصادی کشورهای خاورمیاونه ارایه نموده است. مذاکرات و گفتگوهای صلح این رژیم با کشورهای عربی منطقه نیز با هدف نفوذ اقتصادی در خاورمیانه صورت گرفته است.
● راهبرد بازدارندگی هستهای اسراییل در خاورمیانه
اسراییل به منظور تحقق اهداف راهبردی خود در خاورمیانه، سیاست بازدارندگی را در دو سطح متعارف و غیر متعارف اعمال کرده است. دستیابی به پیشرفتهترین سلاحها و ادوات نظامی، ورود به جنگهای گسترده یا محدود با کشورهای عربی به منظور تحقق اهداف راهبردی این رژیم در منطقه بوده است. با گذشت زمان اسراییل به این نتیجه رسید که با اتکا به سلاحهای متعارف قادر نخواهد بود تا اهداف منطقهای خود را محقق سازد، بنابراین تصمیم گرفت ا به گزینه دیگری روی آورد. رویکرد اسراییل به گزینهای اتمی درست در زمانی بود که اسراییل در گزیه نخست با شکست مواجه شد. با توجه به اینکه رویکرد و توجه یک کشور در هر نقطهای از جهان به سلاح اتمی، از آنجا که چنین رویکردی توازن قوا در منطقه و جهان را بر هم میزند، یک تصمیم سیاسی بسیار مهم و حساس به حساب میآید؛ رویکرد اسراییل به چنین گزینهای نیز توازنقوا در خاورمیانه را بر هم زده است.
در رویکرد مزبور علل و عوامل مختلفی دخیل بودهاند، یکی از عللی که موجب شدد تا اسراییل به گزینهای هستهای روی آورد، شکستی بود که این رژیم در جنگ ۱۹۷۳ از اعراب خورد. در این جنگ اسراییل پی برد که در رویارویی با اعراب، سلاحهای متعارف کارآیی لازم را نخواهد داشت؛ زیرا به رغم اینکه اسراییل از همان ابتدای تأسیس تلاش کرده است تا به جدیدترین سلاحها وپیشرفتهترین فناوری نظامی دست یابد، این امر موجب تغییر رفتار کشورهای عربی در برابر اسراییل نشده است. در واقع، بازدارندگی متعارف نتوانسته است اعراب را از استمرار اقدامات خصمانه علیه اسراییل باز دارد. جنگ ۱۹۷۳ و رویدادهای پس از آن آثار عمیقی بر تفکر راهبردی اسراییل بر جای نهاد؛ اسراییل به رغم اینکه از پبیشرفتهترین سلاحهای متعارف برخوردار بود، در همان چند روز اول جنگ، بسیاری امکانات و تجهیزات خود را از دست داد. این کشور به این نتیجه رسید که ورود به یک جنگ طولانی با اعراب، خسارتهای جانی، مالی و اقتصادی بالایی به آن وارد خواهد کرد و موجب خواهد شد تا فضای نگران کنندهای در جامعه اسراییل حاکم گردد، بنابراین دستیابی به سلاح هستهای میتواند به اعتبار و موقعیت این رژیم در میان یهودیان بیفزاید.
عامل دیگری که در رویکرد اسراییل به بازدارندگی غیر متعارف مؤثر بود، شرایط خاصی بود که پس از جنگ ۱۹۷۳ برای اسراییل در منطقه و جهان پیش آمد. اسراییل پس از این جنگ چه در سطح منطقه و چه در سطح بین المللی در انزوا به سر میبرد؛ مجامع بین المللی قطعنامههایی را صادر کرده بودند که سیاستهای اسراییل را در قبال اراضی عربی که در جنگ ۱۹۶۷ اشغال کرده بود، محکوم میکرد. این قطعنامهها همچنین سیاستهای اسراییل در قبال فلسطینی را محکم میکرد. از سوی دیگر، کشورهای عربی مطالبات سیاسی و منطقهای فراوانی را در خصوص مناطق اشغال شده از اسراییل داشتند. دستیابی اسراییل به سلاح اتمی میتوانست به انزوای این رژیم پایان دهد و به اعتبار و موقعیت این رژیم در میان کشورهای خاورمیانه بیفزاید. نکته دیگر اینکه اسراییل از قدرت متعارف خود رضایت کامل نداشت. همان طور که اشاره شد، این رژیم پس از شکست در جنگ ۱۹۷۳ به این نتیجه رسید که در جنگ با کشورهای عربی، سلاح متعارف کارایی لازم را نخواهد داشت؛ زیرا در جنگ ۱۹۷۳ آنچه که اسراییل را از ورطه نابودی نجات داد، کمکهای گسترده نظامی آمریکا به این رژیم بود. اسراییل پس از این شکست تصمیم گرفت تا با روی آوردن به گزینه اتمی، هم اعراب را از اندیشه تجاوز به اراضی اشغالی باز دارد و هم از اتکای خود به کمکهای آمریکا بدهد. بدین ترتیب تمامی ملاحظات فوق در تصمیم اسراییل مبنی بر دستیابی به سلاح هستهای مؤثر بوده است. اسراییل با توجه به ملاحظات فوق به تولید و ذخیره سازی بمب اتمی پرداخت تا اگر روزی احساس کرد امنیت و موجودیتش در معرض خطر قرار گرفته است، سلاح مزبور را علیه دشمن خود به کار گیرد.
● راهبرد بازدارندگی و سیاست ابهام
در اینکه بازدارندگی هستهای اسراییل چگونه باید اعمال شود تا تأثیر لازم را بر رفتار کشورهای عربی و اسلامی به جای بگذارد، دیدگاهها و نگرشهای مختلفی در درون حاکمیت اسراییل وجود دارد. برخی بر این باورند که اسرایل باید آشکارا و به طور رسمی اعلام کند که سلاح هستهای در اختیار دارد. این عده معتقدند که اگر اسراییل وجود زرادخانههای هستهای خود را رسما اعلام نماید، اعراب دیگر به جنگی مانند ۱۹۷۳ دست نخواهند زد. برخی از کارشناسان و پژوهشگران اسراییلی نیز از ماهیت محرمانه برنامه هستهای اسراییل انتقاد کردهاند. این عده معتقدند اگر اسراییل حقیقت مربوط به سلاحهای هستهای خود را آشکارا اعلام کند، بازدارندگی مورد نظر از اعتبار بیشتری برخوردار خواهد شد. دیدگاه دیگر بر این اعتقاد است که اسراییل باید سلاح هستهای در اختیار داشته باشد، اما نباید وجود آن را آشکارا و به طور رسمی اعلام نماید. این دیدگاه که نگرش مسلط و مورد قبول اکثر رهبران اسراییل است، مبتنی بر راهبرد ابهام میباشد. همان طور که پیشتر گرفته شد، اسراییل در حال حاضر ۱۰۰ تا ۲۰۰ بمب هستهای در اختیار دارد، اما تا کنون حاضر نشده است اطلاعات روشنی در این خصوص منتشر کند. از سوی رهبران این رژیم هم در خصوص سلاح هستهای اطلاعات مبهم و ضد و نقیضی رد و بدل میشود. هنگامی که از رهبران اسراییل سؤال میشود آیا اسراییل سلاح هستهای در اختیار دارد، آنان پاسخ میدهند که اسرایل اولین کشوری نخواهد بود که در خاورمیانه سلاح هستهای تولید کند و دومین کشور نیز نخواهد بود که به چنین سلاحی دست مییابد.
در واقع اسراییل با اتخاذ سیاست ابهام، چنین استدلال میکند که با وجود سلاح هستهای در نزد این رژیم و کاربرد آن به طور جدی، امکان وقوع هر نوع جنگ کلاسیک از سوی اعراب برای آزادی اراضی اشغال شدهشان از بین خواهد رفت.در چنین شرایطی رهبران عرب به امضای هر گونه توافق نامهای تن در خواهند داد؛ به عنوان نمونه، پس از جنگ ۱۹۷۳ و پیش از امضای موافقتنامه کمپ دیوید، خبرهای متعددی راجع به دستیابی اسراییل به سلاح اتمی به خارج درز پیدا کرد. اسراییل با انتشار چنین اطلاعاتی در خصوص توان هستهایاش میخواست تفوق و برتری نظامی خود را بر اعراب تثبیت نماید. پیروی اسراییل از راهبرد ابهام هستهای با اهداف گوناگونی صورت گرفته است:
اول اینکه، اسراییل با پیروی از سیاست ابهام در زمینه سلاح هستهای، قصد دارد تا افکار عمومی یهودیان را به اعتبار و قدرت خود جلب نماید. این رژیم با انتشار اطلاعاتی مبهم در این خصوص، برای شهروندان اسراییلی آرامش روانی به وجود میآورد و به هنگام بحران اراده آنها را برای خدمت نظامی تقویت میکند. دوم، اسراییل با اتخاذ این راهبرد میتواند زمینه را برای تحقق اسطوره بازگشت همه یهودیان جهان به سرزمین موعود فراهم سازد؛ با توجه به اینکه جنگها و بحرانهای گذشته به اعتبار چنین اسطورهای لطمه زده و منجر به فرار بسیاری از یهودیان از اسراییل شده است، توانایی هستهای اسراییل میتواند موجب تثبیت و اعتبار این اسطوره شود. در دهههای ۷۰ و ۸۰، هنگامی مهاجرت یهودیان به اسراییل پایان یافت، اسراییلیها اخبار مربوط به سلاحهای هستهای خود را به طور مکرر اعلام میکردند و تبلیغات بسیار وسیعی را در این خصوص به راه انداختند تا اینکه میزان قدرت، پیشرفت و ثبات کشور خود را نشان دهند، آنان از این طریق توانستند اطمینان یهودیان جهان را برای مهاجرت به اسراییل جلب نمایند. سوم، یکی دیگر از هدفهای اسراییل، تفهیم این نکته به اعراب و مسلمانان است که نابودی اسراییل کاری بیهوده است و با افشاندن بذر یأس و نومیدی در میان آنان این سؤال را مطرح سازد که آن زمانی که اسراییل به سلاح متعارف مجهز بود، اعراب نتوانستند این رژیم را شکست دهند، حال با وجود یک سلاح غیر متعارف هستهای چگونه قادر خواهند بود تا آن را شکست دهند؟! از نظر اسراییل، چنین تهدیدهای بازدارندهای بالاخره اعراب را در برابر خواستههای اسراییل در خاورمیانه به تسلیم وا خواهد داشت.
نکته آخر اینکه اسرایل با پیروی از سیاست ابهام هستهای تلاش میکند تا آمریکا و کشورهای غربی را متقاعد سازد به اینکه این رژیم سلاح هستهای در اختیار ندارد. در پرتو چنین راهبردی این رژیم در برابر افکار عمومی غرب، به عنوان کشوری مطلوب ظاهر خواهد شد. هدف تل آویو از ارایه چنین تصویری از خود در برابر افکار عمومی غرب، جلب هر چه بیشتر کمکهای سیاسی، اقتصادی و نظامی است. اسراییل میخواهد چنین کمکهایی از سوی این کشورها بیش از پیش افزایش و در آینده نیز تداوم یابد، اما اعلان رسمی اخبار مربوط به سلاحهای هستهای از سوی این رژیم، مانع استمرار چنین کمکهایی خواهد شد. همچنین سیاست روشن و اظهار صریح اسراییل به وجود سلاح هستهای در این رژیم، ایالات متحده آمریکا را که همپیمان این رژیم است در تنگنا قرار خواهد داد؛ چون آمریکا همواره اعلام کرده است که کشورهای خاورمیانه نباید به سلاح هستهای دست یابند.
● ارزیابی راهبرد بازدارندگی هستهای اسراییل
بازدارندگی در سادهترین شکل آن عبارت است از نوع ویژهای از روابط اجتماعی یا سیاسی که در آن یک طرف سعی در نفوذ بر رفتار طرف دیگر در جهت مطلوب خود دارد. به عبارت دیگر، بازدارندگی عبارت است از تأمین توانمندیهای لازم در کشور بازدارنده با این هدف که کشور مزبور بتواند به منظور متقاعد ساختن طرف مقابل یا مجبور ساختن آن به چشمپوشی از رفتاری معین یا وادار ساختن دشمن به صرفنظر از اهدافی که تعقیب میکند، تصمیمهای لازم را اتخاذ نماید. بازدارندگی به معنای به کارگیری و استفاده از نیروهای مسلح نیست، بلکه به معنای به کارگیری و استفاده از نیروهای مسلح نیست، بلکه به معنای عدم استفاده از نیروی نظامی است؛ چون طرفهای وارد در منازعه با بررسی بسیار دقیق، دستاوردها و خسارتهای ناشی از جنگ را ازیابی نموده، سپس چنانچه برای آنها ثابت شود که خسارتهای حاصله از یک جنگ بسیار بیشتر از دستاوردهای مثبت آن است، به طور قطع از توسل به جنگ خودداری خواهند کرد. با توجه به این مفروضه، بازدارندگی را نباید به عنوان یک راهبرد در پی آن است تا متخاصمان را از قدرت تصمیمگیری برای به کارگیری و استفاده از نیروی نظامی ناتوان سازد.
با توجه آنچه که در صفحات پیشین بیان شد، این نتیجه حاصل میشود که رویکرد اسراییل به سلاح هستهای با هدف بازدارندگی صورت گرفته است. این رژیم که از سوی اکثر کشورهای خاورمیانه مورد شناسایی قرار نگرفته و همواره از سوی آنها در معرض تهدید قرار داشته، با روی آوردن به سلاح اتمی تلاش کرده است تا به عنوان یک قدرت مؤثر و توانمند جلوهگر شود. تغییر رفتار کشورهای عربی پس از جنگ ۱۹۷۳ و ورود آنها به فرایند صلح از منظر بسیاری از تحلیلگران به عنوان نتایج راهبرد بازدارندگی هستهای اسراییل تلقی میشود. این دیدگاه بر این باور است که کشورهای عربی پس از اذعان به توانمندیهای متعارف و غیر متعارف اسراییل و برتری این رژیم در زمینه سلاحهای هستهای، به تدریج به این باور رسیدند که چارهای جز پذیرش و قبول این میهمان ناخواسته و تحمل همزیستی با آن را ندارند. کشورهای عربی به این نتیجه رسیدندکه گاه مجموع هزینههای نظامی کشورهای خط مقدم با هزینههای نظامی اسراییل برابری نمیکند. آنها پس از یک دوره مسابقه تسلیحاتی دریافتند که از عهده رقابت با این کشور برنمیآیند. از این رو تصمیم گرفتند تا به تسلیم در برابر این رژیم تن بدهند و مذاکره با آن را بپذیرند.
نگاهی به تحولات خاورمیانه در چند دهه اخیر بیانگر این امر است که بازدارندگی هستهای اسراییل آن گونه که تصور میشود نتوانسته است تمامی اهداف این رژیم را محقق سازد. با توجه به نوع روابطی که میان طرفین منازعه در خاورمیانه وجود دارد، میتوان نتیجه گرفت که بازدارندگی هستهای اسراییل از همان روزهای نخست اعتبار خود را از دست داده است. البته وقوع دو حادثه مهم در دو دهه اخیر، یعنی انتفاضه ملت فلسطنی و پیروزی مقاومت لبنان بر نیروهای نظامی اسراییل، بیش از پیش ناکارآمدی و بیاعتباری بازدارندگی هستهای اسراییل را به اثبات رساند. در این بخش، بازدارندگی هستهای اسراییل را در چارچوب مفروضههای بازدارندگی و تطبیق این مفاهیم با واقعیتهای موجود در منطقه مورد بررسی قرار خواهیم داد.
۱) خرد گرایی تصمیم گیرندگان و وجود بدیلهای مختلف
بازدارندگی بر اساس فرض وجود حداقل عقلانیت در اندیشه و رفتار دولت رقیب قرار دارد. با فرض چنین عقلانیتی این الزام وجود دارد تا دولت رقیب بتواند خونسردانه و هوشمندانه به منظور سبک و سنگین کردن و برقراری توازن میان هزینههای ناشی از اقدامش بیتر از میزان دستاورد احتمالی آن خواهد بود، در صورت عاقل بودن از اقدام به عمل آن خودداری خواهد کرد. بنابراین، چنانچه هدید ارزشهای طرف مقابل به اندازه کافی بزرگ باشد، بازیگری که قصد تهاجم و بر هم زدن وضع موجود را دارد، برای حفظ بقای خود مجبور میشود از بدیلهای دیگر به جای تهاجم استفاده کند. از آنجا که استفاده از سلاح اتمی منجر به افزایش هزینههای نظامی از لحاظ اقتصادی و تلفات میشود، یک جنگ هستهای، وسیلهای غیر مناسب برای تأمین منافع ملی و یک ابزار غیر عقلانی برای تحصیل اهداف مورد نظر است. آنچه که در فلسطین تحت عنوان انتفاضه آغاز شد و نیز پیروزی مقاومت اسلامی در جنوب لبنان که منجر به خروج نیروهای اسراییل از اراضی اشغالی شد، دو نمونه روشن برای فروریزی مفروضه مورد بحث به شمار میآید.
در تحلیل علل شکست نظریه بازدارندگی هستهای اسراییل و دستاودهایی که انتفاضه فلسطین در سطح منطقه و جهان محقق کرده است و عل تفوق حزبالله در جنوب لبنان، باید گفت در اینجا بیش از حد بر عنصر عقلانیت، آن هم از نوع ابزاری، تکیه شده است. برخی از تحلیلگران روابط بینالملل بر این باورند که اعتماد بیش از اندازه بر محاسبه صرف تصمیمگیرندگان دو طرف، بدون در نظر گرفتن نوع ارزشهای مورد تنازع یا به خطر افتاده، خطاست. گاه برای برخی از بازیگران از دست دادن سرزمین در قبال جلوگیری از افزیش تلفات انسانی و خسارتهای گسترده مالی قابل تحملتر است و گاه برای یک بازیگر دیگر، نه تنها موضوع اشغال سرزمین اهمیت حیاتی مییابد، بلکه به دلیل حیثیتی شدن موضوع و در خطر افتادن ارزشهای حیاتی حاضر است دست به اقدامات تهور آمیز و کاملاً غیر قابل پیشبینی بزند. از دیدگاه الستی، نقش مسایل ایدئولوژیک و ایثارگرانه و عوامل معنوی دینی و غیر مادی و حتی احساسات ملی، گاه چنان بر تصمیمگیریها غلبه پیدا میکند که امکان محاسبه را دست کم از یک طرف باز میستاند و در نهایت این نظریه با شکست مواجه میشود. نکته مهمی که در اینجا باید بدان توجه شود، بحث عقلانیت ارزشی است. هالستی و شیلینگ معتقدند که با ورود این عامل، مبنای ارزیابی از محاسبه سود و زیان مادی خارج میشود و عامل دیگری که خاستگاه و ارزش معنوی دارد و چندان با معیارهای مادی قابل سنجش نیست، وارد میشود. ورود عامل فوق قواعد بازی را بر هم میزند؛ یک طرف مبنای حرکت خویش را محاسبه عقلایی سود و زیان قرار میدهد و طرف دیگر، بر همین مبنا، اما از منظری ارزشی و غیر کمّی، به دفاع از آرمان و اصول خویش میپردازد؛ برای او در این عرصه شکست دشمن یا مرگ و شهادت چندان تفاوتی نمیکند. برای وی مباحث ارزشی دیگر مطرح است که فهم آن از طریق عادی و با محاسبات رایج متفاوت و بلکه در تضاد است. یکی از اهداف راهبرد بازدارندگی هستهای اسراییل نیز این بوده است تا فلسطینیها و سایر کشورهای عربی از توسل به هر نوع اقدام خشونتآمیز بر ضد این رژیم خودداری کنند، اسراییل بر این تصور بود که فلسطینیها و اعراب با ارزیابی هزینههای ناشی از درگیری با اسراییل و میزان دستاورد احتمالی آن به این نتجیه خواهند رسید که عاقلانه نیست تا برای دستیابی به اهداف خود به زور متوسل گردند؛ زیرا در صورت هر گونه درگیری، با بمباران اتمی این رژیم مواجه خواهند شد، بنابراین ناگزیر خواهند شد تا به بدیلهای دیگری روی آورند. آنچه که در فلسطین جریان دارد و آنچه که در جنوب لبنان اتفاق افتاد، نشان داد که در منازعه اعراب و اسراییل ارزهای مورد نظر آنقدر برای یکی از طرفها اهمیت دارد که حتی حاضر است برای تحقق آرمانهای خود از جان خود نیز بگذرد. در اینجا مبنای ارزیابی از محاسبه سود و زیان مادی خارج میشود؛ ایثا و فداکاری مردم فلسطین و نیروهای حزبالله چندان با معیارهای مادی قابل سنجش نیست. دین ترتیب، آنچه که اسطوره شکستناپذیری اسراییل به درستی راه و مسیر انتخاب شده و اعتقاد عمیق آنان به پیروزی در هر دو حال شکست دشمن یا شهادت بوده است که آنان را بر دشمن و سلاحهای اتمی این رژیم پیروز کرده است و بازدارندگی اتمی آن را ناکام گذارده است.
۲) ایجاد ارتباط
شرط دیگر بازدارندگی مؤثر آن است که، باید دشمن را به طور دقیق از حدود اعمال ممنوعه و اتفاقی که در صورت عدول از آن خواهد افتاد، آگاه ساخت. چنانچ هدف اصلی از بازدارندگی جلوگیری از وقوع یک مصیبت بزرگ است، نخستین گام در این راه، تخیص تا حد ممکن صحیح و واقع بینانه منافع حیاتی خود و طرف یا طرفهای مقابل است. تشخیص و تعیین منافع حیاتی خود به نسبت آسان است و مشکل، تشخیص منافع حیاتی طرف مقابل و تفهیم منافع خود به آن طرف به عنوان منافع حیاتی و غیر قابل اغماض و مذاکره است. بازداندگی در عصر اتمی ایجاب میکند تا درصد معتنابهی از اطلاعات سری طرف بازدارنده به طرف مقابل منتقل شود، مشروط بر اینکه این اطلاعات برای تصحح برداشت غلط از آنها از قابلیتهای طرف اول به کار رود.
عدم وجود رابطه میان طرفین موجب میشود تا اطلاعات کافی راجع به نیروهای تلافیجویانه موجود در طرف مقال برای هر یک از طرفین حاصل نشود، فقدان چنین رابطهای موجب فروریزی بازدارندگی خواهد شد. در منازعه خاورمیانه چنین ارتباطی میان طرفهای منازعه وجود ندارد. به جز مصر، سایر کشورهای اسلامی رابطه رسمی و روشنی با اسراییل ندارند، حتی مصر گاه ترجیح میدهد نامهها و مکاتبات خود را از طریق کشور ثالث برای اسراییل ارسال نماید. تماس غیر مستقیم میان طرفین منازعه خاورمیانه، موجب افزایش بیاعتمادی میان آنها شده است. تماس صادقانه فعال به طرف دوم برای ابلاغ خطوط قرمزی که تجاوز از آن ممنوع است، لازم و ضروری است؛ زیرا گاهی تجاوز از خطوط قرمز منجر به استفاده از سلاح هستهای میشود. برخی بر این باورند که با دستیابی طرفین منازعه خاورمیانه به سلاح اتمی و برقراری موازنه وحشت، ثبات و آرامش در منطقه برقرار خواهد شد. دلیلی که در این خصوص ارایه میشود، ثبات و آرامشی است که میان آمریکا و شوروی در خلال جنگ سرد حاکم بوده است. اما با برقراری وازن وحشت درخاورمیانه هرگز مشکلات در این منطقه حل نخواهد شد؛ زیرا شرایط کنونی خاورمیانه با شرایط گذشته کاملا متفاوت است، در گذشته میان دو ابر قدرت جهان تماسهای مستقیم و مشاورههای گوناگونی وجود داشت، از همه مهمتر خطوط قرمزی وجود داشت که در صورت وقوع بحران طرفین به دلیل ارتباطی که با یکدیگر داشتند، تجاوز طرف مقابل از این خطوط قرمز را اعلام میکردند. اما در خاورمیانه شرایط کاملا متفاوت است؛ چون میان اسراییل و کشورهای عربی چنین رابطه و خط قرمزی وجود نداشته است تا طرفین تجاوز از آن را به اطلاع طرف مقابل برسانند. در گذشته مشکلات میان آمریکا و شوروی بسیار کمتر از مشکلاتی بود که امروزه میان اسراییل و کشورهای عربی و اسلامی وجود دارد. در این منازعه حقوق یکی از بازیگران مورد تجاوز قرار گرفته و اراضی عربی اشغال شده است، در چنین وضعیتی نمیتوان سخن از برقراری توازن وحشت در خاورمیانه به امید ایجاد ثبات در این منطقه به میان آورد.
۳) توانایی و قابلیت حفظ بازدارندگی
یکی دیگر از مفروضهها برای تحقق یک بازدارندگی پایدار، میزان توانایی و قابلیت حفظ بازدارندگی است. به دلیل ساخت غیر متمرکز نظام بینالملل و ضرورت دفاع از خود، نگهداری قوای قهریه امری الزامی است. بنابراین، به منظور حفظ بازدارندگی، نیروها و امکانات طرف بازدارنده باید در آن سطح کمّی و کیفی قرار گیرد تا دست کم قادر به وارد آوردن ضربهای به دشمن، آن هم پس از دریافت و جذب حمله غافلگیرانه هستهای طرف مقابل باشد. نکته مهم در اینجا این اس که قدرت تخریب این ضربه متقابل باید برابر یا بیش از میزان تحمل خسارت برای خصم باشد. از این رو یکی از عناصر مهم راهبرد بازدارندگی، رقابت شدید تسلیحاتی و مجهز بودن به مدرنترین سلاحها و نیروها و فناوری تسلیحاتی است. کشور بازدارنده باید به طور روزافزون در پی کسب پیشرفتهترین فناوری نظامی و برتری تسلیحاتی نسبت به رقیب باشد. با توجه به خصوصیات جغرافیایی و جمعیتی منطقه خاورمیانه و با عنایت به پارامترهای و عناصر قدرت در یک کشور، باید گفت اسراییل قادر نیست تا قابلیت بازدارندگی هستهای خود را حفظ نماید. مساحت جغرافیایی اسراییل در حدود ۸۱۰۰ مایل مربع و جمعیت آن حدود ۵ میلیون نفر است که بیشتر در تلآویو، حیفا و منطقه نقب توزیع شدهاند. این در حالی که در جهان عرب شرایط جغرافیایی و جمعیتی کاملاً متفاوت است: کشورهای عربی از مساحت گستردهای برخوردارند و جمعیت این کشورها از ۱۸۰ میلیون نفر تجاوز میکند. بدین ترتیب، در صورت برقراری موازنه وحشت در خاورمیانه و وقوع یک جنگ هستهای میان طرفهای منازعه، اسراییل قادر نخواهد بود تا قابلیت بازدارندگی هستهای خود را حفظ نماید و آماده پذیرش خسارتهای سنگین از طرف مقابل باشد. در صورت حمله هستهای اسراییل به کشورهای عربی و اسلامی، این کشورها به دلیل وسعت مساحت و جمعیت زیاد آماده پذیرش خسارتهای سنگین هستند، اما اگر اعراب نیز چنین حملهای را به اسراییل وارد سازند، با توجه به خصوصیات جغرافیایی و جمعیتی این رژیم، اسراییل قادر نخواهد بود تا به حملات تلافی جویانه دست بزند. به اعتقاد بسیاری از تحلیلگران مسایل خاورمیانه کافی است تا با پرتاب سه بمب هستهای، به اندازه بمبی که بر فراز هیروشیما و ناکازاکی ژاپن منفجر شد، به سه منطقه اصلی تلآویو، حیفا و نقب، اسراییل نابود شود. نکته دیگر اینکه نتیجه حاصل از یک نبرد هستهای صرفاً متأثر از سازماندهی خوب نیروها و یا کارآمدی یک فرماندهی توانا نیست، بلکه نتیجه یک جنگ هستهای تا حدود زیادی متأثر از تفاوتی است که طرفین منازعه در توان تحملپذیری خسارتهای سنگین را دارند. چنانچه یکی از طرفین منازعه از قدرت تحملپذیری بالایی برای دریافت خسارت برخوردار باشد، این امر از قدرت بازدارندگی طرف مقابل که میخواهد حمله کند، خواهد کاست، در نتیجه بازدارندگی فرو خواهد ریخت. در خاورمیانه به دلیل تفوق و برتری کشورهای عربی و اسلامی از لحاظ مساحت و جمعیت و از سوی دیگر، وجود پارامترها و عناصری چون درآمد ملی و منابع حیاتی نفت، فسفات و سایر منابع زیر زمینی، به توان این کشورهای در تحمل خسارتهای وارده ناشی از یک تهاجم اتمی توسط اسراییل افزوده میشود، در حالی که اسراییل به دلیل کمی نیروی انسانی از آسیبپذیری بیشتری در مقابل خسارتهای حاصله از یک جنگ هستهای برخوردار است.
۴) اعتبار
صرف برخورداری از قابلیت وارد آوردن ضربهای قابل قبول به دشمن، از لحاظ میزان خسارت، حتی انتقال صحیح و بدون واسطه اطلعات مربوط به این قابلیت و حصول اطمینان از تفهیم آن به طرف مقابل برای حفظ بازدارندگی کافی نیست. چون استفاده از سلاح هستهای غیر عقلایی است و قدرت تخریبی سلاحهای هستهای آن چنان زیاد است که هیچ هدفی قادر به توجیه استفاده از آن نیست، بنابراین، این اعتبار تهدید یک قدرت هستهای است که نیمه دیگر از دایره بازدارندگی را تکمیل میکند. به عبارت دیگر، تهدید به مجازات باید به شکلی آشکار منتق شود، و باید آن را به صورت قابل باوری ارایه داد و بر انتظارات طرف مقابل چنان نفوذ کرد که او به اینکه تهدید بازدارنده واقعا به مرحله اجرا درخواهد آمد، باور داشته باشد و بداند که در صورت تعدی، میباید مجازات تعیین شده را تحمل کند. به عقیده بسیاری اعتبار یک تهدید تا حد زیادی به عزم جدی طرف بازدارنده برای به کارگیری سلاح مورد نظر در صورتی که شرایط اقتضا کند بستگی دارد. کیسینجر بر این عقیده است که صرف تسلیحات و اراده به کارگیری آن نمیتواند زمینهساز اعمال سیاست بازدارندگی باشد، بلکه از دید روانشناختی حرکتی که به قصد بلوف انجام میگیرد ولی جدی تلقی میشود، به عنوان عاملی بازدارنده مؤثرتر از یک تهدید واقعی است که در نظر طرف مقابل بلوف تلقی میگردد. بازدارندگی مستلزم ترکیبی از عوامل مختلف قدرت، قصد کاربرد آن و ارزیابی این عوامل و تصدیق آن به وسیله مهاجم بالقوه است. پس در اینجا آشکار بودن توانمندی کشور بازدارنده و اراده به کارگیری آن بر کارآمدی و اعتبار بازدارندگی تأثیر مهمی دارد.
علاوه بر این، بخش دیگری از اعتبار ذاتی این تهدید ناشی از واقعیت یک سویه یا یک جانبه بودن بازدارندگی است. زمانی که یکی از طرفها به طور انحصاری سلاح هستهای در اختیار دارد، باز دارندگی از اعتبار بیشتری برخوردار است، چون طرفی که قدرت دارد، دیگران را میترساند و در نتیجه میکوشد از طریق ارعاب به هدفهای سیاست خارجی خود دست یابد. این نوع بازدارندگی در واقع به نحوی مشابه باجگیری است، اما اگر دو طرف از نظر قدرت برابر باشند و بازدارندگی دو جانبه محقق شود، تحصیل اعتبار مشکلتر است، چون هر دو طرف قادر به وارد آوردن خسارت به یکدیگر هستند. به رغم اینکه در منازعه خاورمیانه فقط اسراییل سلاح هستهای در اختیار دارد، این امر به افزایش اعتبار بازدارندگی این رژیم منجر نشده است. تحولات خاورمیانه بیانگر این مهم است که سلاحهای هستهای اسراییل اعراب و فلسطینیها را از ادامه اقدامات و حملات خصمانه علیه این رژیم باز نداشته است. حملات نیروهای حزبالله علیه نیروهای اشغالگر اسراییل در حالی صورت میگرفت که این رژیم سلاح هستهای داشت، این سلاحها نه تنها تأثیری بر اراده و مقاومت رزمندگان حزبالله نداشت و ترس و وحشت درمیان آنان ایجاد نکرد، بلکه روحیه و اراده آنان به شکلی تقویت شد که حملات پی در پی در نهایت قوای اسراییل مجبور به عقبنشینی از اراضی جنوب لبنان کرد. این امر نشان میدهد که نیمه دیگر دایره بازدارندگی اسراییل که همان اعتبار است، هنوز تکمیل نشده است. فرماندهان نظامی اسراییل اعتراف کردهاند که حتی اگر خاورمیانه به طور کامل به سلاحهای هستهای مجهز شود، تا زمانی که سلاحی قویتر از آن وجود دارد؛ یعنی مقاومت مردمی، هرگز سلاح هستهای در رفع منازعه مؤثر نخواهد شد. این فرماندهان تأکید کردهاند که مقاومت مردمی در اراضی اشغالی، سلاحی به مراتب مخرّبتر از سلاح هستهای است که اسراییل در اختیار دارد. انتفاضه ملت فلسطین در سال ۱۹۸۷ و انتفاضه مسجدالاقصی در سال ۲۰۰۰ میلادی، بر اعتبار بازدارندگی هستهای اسراییل ضربهای جدی وارد ساخت. چنانچه بازدارندگی اتمی اسراییل از اعتبار مطلوبی برخوردار بود، ملت فلسطین نباید علیه این رژیم وارد یک مبارزه طولانی میشد. اسراییل به رغم داشتن سلاحهای اتمی تا کنون موفق نشده است انتفاضه را متوقف سازد و ملت فلسطین را در مقابل خواستهها و مطامع خود به تسلیم وادارد. در نبرد میان فلسطینیها و قوای اشغالگر، یک طرف از تمامی سلاحهای متعارف و غیر متعارف برخوردار است، در حالی که طرف دیگر هیچ سلاحی در اختیار ندارد و تنها با سنگپرانی به مقومت خود ادامه میدهد. پیروی این رژیم از سیاست ابهام در زمینه سلاح هستهای نیز موجب شده است تا اطلاعات روشن و صریحی در میان کشورهای خاورمیانه منتشر نشود. در نتیجه، توانمندیهای هستهای اسراییل آشکارا بیان نشده است و این امر در کاهش بازدارندگی اتمی این رژیم مؤثر بوده است. به رغم اینکه رهبران اسراییل بر سیاست ابهام هستهای تأکید دارند، برخی دیگر از رهبران و پژوهشگران اسراییلی بر این باورند که آشکار نبودن توانمندیهای اتمی اسرایی منجر به بیاعتباری بازدارندگی این رژیم شده است.
۵) ارزش ضربه اول و ارزش ضربه دوم (تلافی جویانه)
قابلیت ضربه اول عبارت از وضعیتی است که کشور(الف) بتواند در یک حمله هستهای تمام عیار و غافلگیرانه، قسمت اعظم سلاحهای هستهای کشور (ب) را از کار بیندازد، به نحوی که کشور (ب) نتواند خسارتی غیر قابل قبول بر کشور (الف) وارد سازد؛ اما زمانی که کشور (ب) پس از دریافت و جذب ضربه اول قادر باشد خسارتی غیر قابل قبول یا تحمل بر کشور (الف) وارد سازد در اینجا کشور (ب) از قابلیت ضربه دوم یا تلافیجویانه برخوردار است. روشن است که بازدارندگی هستهای بر مبنای تحقق حفظ اعتبار قابلیت ضربه دوم استوار است. به عبارت دیگر، کشوری که فاقد قابلیت ضربه دوم باشد و یا آن را از دست بدهد، مطلقاً قادر به بازداشتن طرف مقابل از دست زدن به حمله هستهای تمام عیار نیست. با توجه به این مفروض، در منازعه اعراب و اسراییل در صورت وقوع یک جنگ اتمی میان طرفین کدامیک قادر به تحمل یک ضربه اتمی و حملات تلافی جویانه است؟ چنانچه اسراییل ضربه هستهای اول را بر کشورهای عربی وارد سازد، آیا اعراب قادر به تحمل آن ضربه و وارد ساختن ضربه هستهای دوم هستند؟ با از بین رفتن ارزش ضربه اول و ارزش یافتن ضربه دوم، آیا کشوری که قصد تهاجم دارد از حمله اتمی منصرف خواهد شد؟
نگارنده بر این اعتقاد است که با توجه به شرایط خاص جغرافیایی و جمعیتی که منطقه خاورمیانه دارد، در صورت وقوع یک نبرد اتمی میان اسراییل و کشورهای مسلمان خاورمیانه، حتی در صورت شروع ضربه اول از سوی اسراییل، کشورهای عربی قادر به تحمل آن و تلافی سوی اسراییل، کشورهای عربی واسلامی قادر به تحمل این ضربه و وارد ساختن ضربه دوم اگر کشورهای عربی و اسلامی شروع کننده ضربه اول باشند، اسراییل به دلیل کمی مساحت و جمعیت اندک، هرگز قادر به تلافی ان نخواهد بود. علاوه بر شرایط متفاوت جغرافیایی و جمعیتی میان اسراییل و سایر کشورهای خاورمیانه، این رژیم همچنین فاقد امکانات لازم برای مقابله بایک انفجار هستهای است، چون ساخت پناهگاههای مستحکم به دلیل هزینههای هنگفتی که دارد، این رژیم را با مشک مواجه ساخته است. حتی اگر بپذیریم که اسراییل تمام امکانات لازم را برای نگهبانی از خود و سلاحهایش دارد و از دستگاههای جدید و پیچیده و افراد آموزش دیده برای حراست از تسلیحات هستهای خود برخوردار است، برای اعراب نیز چنین امری محال نیست، اعراب نیز این توان را دارند تا به سلاح اتمی دست یابند و سلاحهای اتمی اسراییل را نابود سازند. اعراب برای مقابله با چنین خطراتی تدابیر لازم را در اختیار دارند، به صورتی که میتوانند با پاسخ به آن دو برابر خسارتهایی را که اسراییل به آنها وارد ساخته، به این رژیم وارد سازند. بسیاری از پژوهشگران اسراییلی بر این نکته تأکید کردهاند که اسراییل سلاح هستهای را تنها در زمانی به کار خواهد برد که احساس کند خسارتهای بسیار سنگینی در انتظار اوست و یا با ورود ارتشهای عربی به اراضی اشغالی، هستی و موجودیت این رژیم در معرض نابودی قرار گیرد، در این صورت کاربرد سلاح هستهای توسط اسراییل به منزله انتحار برای آنچه که از این رژیم باقی مانده است خواهد بود. با توجه به مسافت کم میان این رژیم و کشورهای عربی در صورت کاربرد سلاح هستهای توسط اسراییل، به دلیل انتشار تشعشعات هستهای، شهرهای اسراییل نیز از خطرات آن حمله مصون نخواهند ماند. با توجه به توان و قابلیت کشورهای عربی برای تحمل ضربه اول و آمادگی برای تلافی آن با ضربه دوم، بازدارندگی اتمی اسراییل اعتبار و کارآمدی خود را در خاورمیانه از دست داده است.
● نتیجهگیری
دستیابی اسراییل به سلاح هستهای وذخیرهسازی آن، با توجه به شواهد و مدارکی که وجود دارد، یک حقیقت انکار نشدنی است. بهدلیل پیروی این رژیم از سیاست ابهام هستهای، اطلاعات دقیق و شفافی در این خصوص وجود ندارد، اما اظهارات و مواضع رهبران و کارشناسان هستهای این رژیم در نشریات، قرائن و علایمی قابل قبول برای اثبات این ادعا به دست میدهد. از سوی دیگر، با توجه به امکانات و تسهیلات لازم برای دستیابی به فناوری هستهای که در داخل اسراییل فراهم است، این رژیم قادر خواهد بود هر گاه اراده نماید، بمب هستهای بسازد. نکته دیگر اینکه اهداف راهبرد هستهای اسراییل، مقولهای جدا از اهداف راهبرد عالی این رژیم نیست. تضمین بقا و موجودیت این رژیم، توسعه و گسترش مرزها و تثبیت نفوذ اقتصادی در میان کشورهای عرب و مسلمان خاورمیانه از هدفهای مهم راهبرد عالی این رژیم هستند. این رژیم پس از اینکه از طریق سلاحهای متعارف نتوانست به اهداف راهبردی خود دست یابد، دستیابی به سلاح هستهای را به عنوان گزینه مناسبی برای تحقق این اهداف برگزید. اسراییل با دستیابی به سلاح هستهای و تهدید کشورهای منطقه به وسلیه آن، تلاش کرده است تا کشورهای عربی و اسلامی به ویژه فلسطینیها را به تسلیم در مقابل خواستههای خود وادارد سازد.
با توجه به تحولات دو دهه اخیر در خاورمیانه و با توجه به مفروضات و شرایط برقراری بازدارندگی که در این مقاله بدان شااره شد، به این نتیجه میرسیم که بازدارندگی هستهای اسراییل در تحقق اهداف راهبرد منطقهای این رژیم با شکست مواجه شده است. انتفاضه ملت فلسطین در دو دهه گذشته و مقاومت رزمندگان حزبالله در جنوب لبنان که نیروهای اسراییلی را مجبور به فرار از اراضی جنوب لبنان نمود، بیانگر این مهم استکه برای برخی از بازیگران در خاورمیانه نه تنها موضوع اشغال سرزمین اهمیت حیاتی مییابد، بلکه به دلیل حیثیتی شدن موضوع و در خطر افتادن ارزشهای حیاتی این بازیگر حاضر است دست به اقدامات تهورآمیز و کاملا غیر قابل پیشبینی بزند؛ به شکلی که امکان محاسبه را از طرف مقابل میستاند و آن را در اتخاذ یکتصمیم مناسب با مشکل مواجه میسازد. در اینجا باید اشاره کرد که تکیه بیش از حد رهبران اسراییل بر عنصر عقلانیت، آن هم از نوع ابزاری، این رژیم را در ارزیابی و محاسبه دقیق توانمندیهای طرف مقابل و تصمیمگیری مناسب برای مقابله با چالشهای موجود، با مشکل مواجه ساخته است. ایثار و از جان گذشتگی جوانان فسلطین و لبنانی و انجام عملیات شهادتطلبانه توسط جوانان فلسطینی، مبنای ارزیابی را از محاسبه سود و زیان مادی خارج کرد و عامل دیگری را که خاستگاه معنوی دارد و چندان با معیارهای مادی قابل سنجش نیست، وارد محاسبه نمود، بدین ترتیب بازدارندگی هستهای اسراییل با شکست بازدارندگی هستهای اسراییل در خاورمیانه مورد توجه قرار داد. فقدان ارتبا و تماس مناسب میان طرفین در خاورمیانه، موجب شده است تا آنها از تشخیص منافع حیاتی و ارزشهای به خطر افتاده طرف مقابل عاجز بمانند. با توجه به مفروضههای نظریه بازدارندگی، فقدان چنین رابطهای میان طرفهای منازعه در خاورمیانه منجر به ناکارآمدی و در نهایت شکست بازدارندگی هستهای اسراییل در برابر کشورهای عربی و اسلامی منطقه شده است. نکته دیگر اینکه واقعیتهای دو دهه گذشته درخاورمیانه، اعتبار بازدارندگی هستهای اسراییل را زیر سؤال برده است. وقوع انتفاضه در اراضی فلسطین و عزم ملت فلسطین برای تداوم آن و مقاومت رزمندگان حزبالله در برابر نیروهای اسراییل در جنوب لبنان و بالاخره تأکید بسیاری از دولتهای منطقه مبنی بر ادامه مبارزه با اسراییل تا دستیابی به یک صلح عادلانه در خاورمیانه بیانگر فروریزی اعتبار بازدارندگی هستهای اسراییل است. بدین ترتیب اسراییل با تهدید کشورهای عربی و اسلامی به وسیله سلاح هستهای نتوانسته است این کشورها را از خواستههای مشروع خود که در عقبنشینی اسراییل از اراضی اشغالی و ایجاد یک کشور مستقل فلسطینی با پایتختی بیتالمقدس تبلور مییابد، منصرف سازد. این امر بدین مناست که نیمه دیگر بازدارندگی اسراییل که همان اعتبار تهدید است، عملی نشده است.
در ارتباط با راهبرد بازدارندگی هستهای اسراییل، همچنین باید افزود به دلیل فاصلهای که میان کشورهای عربی و اسلامی منطقه و اسراییل از لحاظ جغرافیایی و جمعیتی وجود دارد، این رژیم قادر به تحمل یک ضربه اتمی از سوی کشورهای منطقه نخواهد بود. در صورت دستیابی کشورهای عربی به سلاح هستهای و برقراری توازن وحشت در منطقه، چنانچه یک نبرد اتمی میان اعراب و اسراییل روی دهد حتی اگر اسراییل ضربه اتمی اول را به اعراب وارد سازد، کشورهای عربی قادر به تحمل این ضربه و وارد ساختن ضربه دوم به اسراییل خواهند بود. بنابراین، اسراییل به دلیل کمی مساحت و جمعیت در هر صورت خواه این رژیم وارد کننده ضربه اول باشد و خواه کشورهای عربی و اسلامی خاورمیانه ضربه اول را وارد سازند، نابود خواهد شد. در اینجا چون اسراییل فاقد قابلیت ضربه دوم است و در صورت وارد ساختن ضربه اول از سوی کشورهای عربی و اسلامی، این رژیم قادر به تلافی نخواهد بود، اسراییل قادر به بازداشتن کشورهای عربی و اسلامی منطقه از دست زدن به حمله هستهای نخواهد بود. با توجه به اینکه راهبرد بازدارندگی اسراییل درخاورمیانه فاقد شرایط و مفروضههای یک بازدارندگی پایدار است، باید گفت که این رژیم از طریق یک راهبرد هستهای به اهداف خود در منطقه نخواهد رسید، بلکه برقراری یک صلح عادلانه در خاورمیانه، ایجاد یک کشور مستقل فلسطینی با پایتختی بیتالمقدس و عقبنشینی این رژیم از اراضی اشغالی اعراب، میتواند به منازعه طولانی میان اعراب و اسراییل خاتمه دهد.
http://www.rasad.ir/farsi/ArticleFish/index.asp?action=۵&id=۱
عنوان مقاله: راهبرد بازدارندگی هسته ای اسرائیل در خاورمیانه
نویسنده:
عنوان عربی:
زبان مقاله:
منبع:
موضوعات:
اسرائیل -> عملکرد و برنامهها -> نظامی و امنیتی -> راهبرد بازداندگی هسته ای اسرائیل در خاورمیانه
محمد حسین هنرمند
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست