چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا


نقش زن در عالم هستی


عشقی است كه هیچ موجودی را از دایره محبوبیت بیرون نمی گذارد و اگر كین و ستیزی هست در ظاهر هست. دردل این انسانهای عاشق هیچ كینه ای نسبت به هیچ مخلوقی نیست و اینها تمام موجودات را از این حیث كه منتسب به محبوبشان هستند دوست می دارند.
از پیامبر بزرگوار اسلام حدیثی منقول است كه می فرماید:
از دنیای شما سه چیز انتخاب كردم. رایحه خوش، زن و سوم نماز كه نور چشم من است.البته این تفكیك سه گانه در عالم صورت درست است و هركدام هم در معنی دلالت لفظی خودش رادارد اما در عالم برتر، در یك بعد دیگری نمی شود كه پیامبر اكرم سه چیز را دوست داشته باشد، او عاشق یك چیز بوده. آن كسی كه تمام كتاب وحی اش روی كلمه الله می گردد و روی كلمه توحید دور می زند چطور سه چیز را می تواند دوست داشته باشد.معلوم می شود كه این سه تا در پشت پرده یك چیزند. بوی خوش همان رایحه وفا ست. این عالم بی وفاست. عالم بی قرار است و در هر چه نظر می كنید شما، وفایی نیست.بقول نظامی آن شب كه رسول اكرم(ص) به معراج رفته بود در مخزن الاسرار خود اینگونه گزارش داده است، می گوید: تاعلم عشق به جایی رسید/ كز طرفی بوی وفایی رسید . در زبانهای اروپایی از وفا تعبیر به Constancy می كنند یعنی ثبات یعنی سكون یعنی تغییر ناكردن بنابراین بوی وفا همانی است كه حافظ گفت: به بوی نافه ای كاخر صبا زآن طره بگشاید/ زتاب جعد مشگینش چه خون افتاد دردلها .
مولانا گفت: گفتا كه خواندت اینجا؟/ گفتم كه بوی جامت .ابن فارض مصری در شرح آن شراب حسن و شراب جمال گفته كه اصل همه شرابها آنجاست. لولا شذاها ما اهتدیت لهانها .
بقول شیخ محمود: اگر یك بویی از این به مشام انسان بخورد مدهوش می شود كه البته این شراب مراتب دارد.

یكی از رنگ صافش ناقل آمد
یكی از بوی دردش عاقل آمد
یكی از جرعه ای گردیده صادق
یكی از یك صراحی گشته عاشق
یكی دیگر فرو برده به یكبار
خم و خمخانه و ساقی و میخوار
كشیده جمله ومانده دهن باز
زهی دریادل رند سرافراز

این آن كسی است كه از شراب وفا و وصل مدهوش گشته. باز هم می گوید: رب زدنی فیك تحیراً… و یا بازمی گوید: ما عرفناك حق معرفتك.تمام معرفتها را به او داده اند و در كارگاه علمك مالم تكن تعلم درس خوانده و باز به مدرسه فراز آمده و می گوید: ما عرفناك حق معرفتك ظرفیت این انسان چقدر است؟ همین قدر باید گفت كه: كشیده جمله و مانده دهن باز/ زهی دریادل رند سرافراز .
بنابراین، این رایحه همانی است كه ما را هدایت می كند به او و اما دوم كه نماز هست. نماز هم اصلش چیست؟جان نماز چیست؟ حضور خداوند و تقرب به او. ومحصول تقرب نهایتاً حضور است. اقم الصلوة لذكری. اهل معرفت در مورد ذكر گفته اند: نه آن است كه برزبان است بلكه ذكر حضور خداوند وحضور اسمأ و صفات الهی در انسان است هروقت رحمتی در ما حاصل شد، آن وقت این یارحیم برزبان ما جاری شده، برزبان تكوین جاری شده. بنابراین آن نماز هم نهایتاً همان است همان رایحه است. در واقع این نماز نیز رایحه او را به مشام ما می رساند هر بار كه انسان نماز می خواند شوقی و شوری تازه در او پیدا می شود. مدهوش و مست می شود و به دنبال آن مرجع و ماوا و منتهایی می گردد كه از او جدا افتاده است. او از طریق نماز به قاب قوسین می رسد. قاب قوسینی كه مولانا گفت: كسی كه شب به خرابات قاب قوسین است/ درون دیده پرنور او خمار لقاست معلوم است كه شب او كجا بوده می فرماید: یطعمنی ویسقینی، ابیت عندربی آنجا با آن شراب كه بقول نظامی: خورد شرابی كه حق آمیخته/ جرعه آن در گل ما ریخته به قرار و سكون رسیده است.سوم زن: با چنین اوصافی روشن می شود كه زن نیز ارتباطی با این دو دارد.گفته اند كه نقش زن در عالم هستی همین رایحه است. در این عالمی، كه بی قرار هست و پر از اضطراب، هستی و نیستی بقول ژان پل سارتر هست و همه بیماریهای درون و برون وجود دارد. چگونه باید مقابله كنیم؟ما مكتبمان توحیداست ما یك دوا بیشتر نداریم چون یك درد بیشتر نداریم، درد ما فراق اوست وقتی به او رسیدیم لقأ الخلیل شفأالعلیل بنابراین در چنین عالمی كه عالم اضطراب هست حافظ هم برای همه دردها همین آدرس را می دهد.
ای دل مباش یكدم خالی زعیش و مستی
آنگه برو كه رستی از نیستی و هستی
بنابراین در چنین عالم بی قرار، عالم حركت كه دست در دامن هر كسی كه زدند رسوا بود از كجا سكون بگیریم؟ از متحرك؟ از چیزی كه خودش قرار ندارد و بسوی نیستی می رود؟ ما چطور سكون بگیریم؟ بایستی از یك جایی سكون بگیریم جایی كه انزل السكینه را مقرر كرده است.او همان كسی است كه فرمود: و من آیاته ان خلق لكم من انفسكم ازواجاً لتسكنوا الیها ، بعضی از اهل معرفت چنین تعبیر كرده اند كه این سكون اتصال به آن ساكنی است كه لاساكن سواه از طریق مصاحبت او می توان از همه بی قراریهای عالم و همه تموجات عالم نجات پیدا كرد و سكونت و آرامش بدست آورد بنابراین در این عالم و در این مصاحبت نقش زن این است و دریغ می آیدمان كه با واگذاری چنین نقش بزرگی در عالم هستی به او، وی را از دایره این نقش خارج كنیم و به كار دیگری گرفتارش آوریم. كه كار اصلی زن برقراری سكونت است.
در بیان دیگری از رسالت زن تعبیر می كنند به ماه كه باز آن هم همین معنی را می دهد ماه خلیفه خورشید است.زن را گفتند كه ماه است و در اكثر زبانها این تعبیر به ماه و ماه پاره را می بینیم. چون معتقدند كه این پاره ای و قطعه ای و یك بخشی از ماه است. ماه نقش چیست در عالم؟ نقش این است كه در غیبت خورشید، نور او را برساند و او (زن) ماهی است كه در شب تاریك این عالم و در غیبت آن خورشید از وجود خورشید و حقیقت وجود خبر می دهد.

از: استاد دكتر الهی قمشه ای