سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

درباره احمد ساعی


درباره احمد ساعی
نظریه های توسعه

- احمد ساعی، متولد ،۱۳۱۷ خوی
- اخذ مدرك دیپلم تجربی در سال ۱۳۳۸ از دبیرستان خسروی خوی
- اخذ مدرك لیسانس علوم سیاسی از دانشگاه گراتس اتریش، ۱۳۴۵
- اخذ مدرك فوق لیسانس علوم سیاسی از دانشگاه گراتس اتریش، ۱۳۴۷
- اخذ مدرك دكترای علوم سیاسی از دانشگاه گراتس اتریش در سال ۱۳۵۰
- استاد مدعو در مدرسه عالی بازرگانی ایران، ۵۷-۱۳۵۵
- رئیس دانشكده علوم سیاسی و اجتماعی از سال ۱۳۵۸ تا سال ۱۳۶۰
- استادیار دانشكده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، ۱۳۶۲
- دانشیار دانشگاه تهران، ۱۳۷۳ تاكنون
- تألیف مقالات متعدد و همچنین تألیف كتاب های «درآمدی بر مسائل سیاسی جهان سوم»، «اقتصاد سیاسی بین الملل»، «نظریه های امپریالیسم»، «مسائل اقتصادی سیاسی جهان سوم»، «نظریه های توسعه» و «نظریات متعارض توسعه».

احمد ساعی متولد ۱۳۱۷ شهر «خوی» از توابع آذربایجان غربی است و تحصیلات دبستان و متوسطه را به ترتیب در دبستان سعدی و دبیرستان خسروی همان شهر می گذراند. به یاد می آورد در سال اول ابتدایی، زمانی كه حكومت خودساخته پیشه وری به دست ارتش ایران در دوره نخست وزیری احمد قوام سقوط می كند چه حوادثی رخ داده است. ورود ارتش ایران را به خوی هنوز در خاطر دارد. وقتی یكی از كامیون های ارتش وارد شهر می شود، یكی از اعضای حزب منحله پیشه وری را به عنوان «قربانی» با چاقو سر می برند و ساعی می گوید با یادآوری آن حادثه تنم می لرزد. در مسابقه ای فرهنگی در سطح استان هم مقاله اش به عنوان یكی از مقالات برگزیده شناخته شده و جایزه ای هم می گیرد؛ درست یك سال قبل از گرفتن دیپلم تجربی اش.در همان اوان، جزو تیم والیبال شهرش بوده و در مسابقات استانی والیبال هم، تیم آنها حائز رتبه شده بود و امروزه هم، ساعی با قدی افراشته و با انرژی، شور و هیجان خاصی به كار مشغول است.
پدرش سواد خواندن و نوشتن را در مكتبخانه های قدیمی ایران آموخته بود ونسبت به اشعار حافظ و سعدی علاقه خاصی داشته و اشعار «حب حب نامه» اثر شاعری از آن حوالی را برای آنها می خوانده. در حوادث به وقوع پیوسته در مرداد ۱۳۳۲ نزد برادرش در تهران بوده كه در حوالی مولوی به كار تجارت اشتغال داشته است. در روز ۲۶ مرداد همان سال در بهارستان حضور داشته.فاطمی وزیر خارجه كابینه مصدق یك شب پس از دستگیری در آن میتینگ سخنرانی شدیداللحنی علیه پادشاه وقت و دربار ایراد می كند. هر چند دیگر همكاران فاطمی در جبهه ملی كه در آن زمان سخنرانی داشته اند مانند مهندس رضوی و دكتر شایگان از او خواسته بودند فاطمی سخنرانی نداشته باشد ولی وزیر خارجه به سرعت خود را به تریبون می رساند و سخنانی را مطرح می كند و یكی از مستندات حكم اعدامش مطالب این سخنرانی می شود. ساعی در روز ۲۸ مرداد در خیابان مولوی بوده و می بیند تعدادی به یك سالن سینما و تئاتر حمله می كنند و آن را به آتش می كشند. در سال ۱۳۳۸ دیپلم تجربی را اخذ می كند و به تهران می آید. حدود یك سال به آموختن زبان آلمانی می پردازد و در آزمون اعزام به خارج قبول شده و بالاخره در تابستان سال ۱۳۴۰ به مونیخ می رود.
پدرش دو هزار تومان به او داده بود و او پانصد تومان آن را به عنوان بهای بلیت تهران - مونیخ پرداخت می كند و با اتوبوس تعاونی «تی.بی.تی» عازم آلمان می شود.در آنجا در رشته كشاورزی از دانشگاه مونیخ پذیرش تحصیل در دانشگاه را دریافت می كند ولی او به علت گرایش به علوم سیاسی، نهایتاً به اتریش می رود و در دانشگاه گراتس واقع در شهر گراتس در همان رشته دلخواه مشغول به تحصیل می شود و تا سال ۱۳۵۰ یعنی سال اخذ مدرك دكترایش در همین دانشگاه درس خوانده است.در سال ۱۳۴۵ تحصیل در مقطع كارشناسی علوم سیاسی را شروع می كند. با پایان نامه ای تحت عنوان «بحران نفت و چگونگی حل آن» و سال ها بعد از جریان ملی شدن صنعت نفت در اوایل دهه ،۱۳۳۰ او به این نتیجه می رسد كه نفت ایران در آن مقطع باید ملی می شد به دست حكومت ملی دكتر مصدق و اداره آن هم می بایستی به دست تكنوكرات ها و بوروكرات های ایرانی قرار می گرفت.تز دكترایش هم در مورد «نقش قدرت های بزرگ در سقوط دولت دكتر محمد مصدق» بوده است؛ در همان رشته علوم سیاسی و به تعبیر خود او در رشته ای كه «واقعاً عشق»اش بوده. او در تزش اثبات كرده از آنجا كه حكومت دكتر مصدق، حكومتی ملی بوده و این حكومت ملی نه علاقه مند بوده در خدمت منافع غرب باشد و نه در خدمت منافع كشورهای سوسیالیستی، بنابراین بودن یا بقای حكومت ملی مصدق، نه به سود كشورهای سوسیالیستی بوده و نه به سود كشورهای سرمایه داری.می گوید حكومت دكتر مصدق هم با عناد و مخالفت شوروی روبرو بود و هم با عناد و مخالفت انگلیس و سپس آمریكا. او عدم پرداخت مطالبات ایران توسط شوروی را نشانه ای از این عناد می داند.احمد ساعی كه در زمان نوجوانی اش رمان هایی از نوع «بینوایان» ویكتور هوگو را می خوانده و بعدها هم از روی كنجكاوی نشریات جبهه ملی، حزب توده و فداییان را مطالعه می كرده به هیچ جریان سیاسی ای وابسته نمی شود ولی همچنان علاقه مند به پیگیری مسائل سیاسی باقی می ماند.پانزده روز پس از سفر به مونیخ در همان سال ۱۳۴۰ در «كارخانه ای كه قفل ماشین می ساخت» كار پیدا می كند و بخشی از هزینه هایش را با كار در این كارخانه تأمین می كرده و پدر بازرگانش هم در ماه های ابتدایی سفر پسرش به مونیخ، ماهی پانصد تومان برای او می فرستاده. او با اینكه به اتریش رفته، ولی هر سال در تعطیلات تابستانی به مونیخ می آمده و به كارهای متعددی اشتغال داشته؛ یك مدت در فروشگاه «سه و سه» كه او در قسمت كالاهای ورزشی فروشنده بوده و مدتی هم در رستوران اروپا واقع در خیابان شوابین كار می كرده است.مسؤول او در فروشگاه «سه و سه» به ساعی گفته این طلای سیاه برای شما خوشبختی نخواهد آورد. چرا كه نفت یك ماده فوق العاده حیاتی است و مورد نیاز قدرت های بزرگ و آنها از این ماده تعیین كننده انرژی صرف نظر نمی كنند.ساعی چند دهه بعد از اظهار نظر مسؤولش در آن فروشگاه در این باره می گوید: «من در زندگی سیاسی ام عیناً دیدم كه حرفش درست بود.» علت توجه زیاد او در بررسی مقوله نفت را می پرسیم و او پاسخ می دهد: «برای اینكه نفت شریان حیاتی زندگی ایرانی بود. از صد سال پیش زمانی كه دارسی در این كشور ظهور كرد، آثار مثبت و منفی این ماده در زندگی مادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، طبقاتی و دولت های ما بلافصل ظاهر شده، الان هم هست و در آینده هم خواهد بود.»به یاد می آورد كه در رستوران اروپای مونیخ، شیفت كاری اش از ساعت ۱۲ شب شروع می شده تا نزدیك صبح.
ساعی در آن تابستان ها در اتاق های دانشجویان دانشگاه مونیخ كه در زمان تعطیلات به شهرها و یا كشورهای خود می رفته اند زندگی می كرده و از بابت اقامت در آنجا مبلغی را هم به عنوان كرایه به آن دانشجویان پرداخت می كرده.به یاد می آورد: «خانمی كه در آن رستوران سرپرست ما بود غذاهایی را كه فروش نمی رفت، می گفته برای دوستانت ببر» و او هم وقتی این غذا را برای دوستان مقیم اش در دانشگاه می برده باعث خوشحالی آنها می شده.در ایام بعد از فراغت از تحصیل مدتی در آلمان به زندان می رود. جریان از این قرار است كه ساواك در آلمان جلسه ای مطبوعاتی داشته و ساعی و دیگر دانشجویان در مكان برگزاری آن جلسه حضور به هم می رسانند و كار به شلوغی می كشد. پلیس آلمان او و كریم فارسی و احمد غضنفر را كه بعدها در مجلس اول شورای اسلامی نماینده شده به اتهام نابینا ساختن ظفری نماینده مجلس وقت دستگیر می كند.ساعی پس از آزادی از زندان به فرانسه می رود. هم در كنار كسانی همچون دكتر حسن حبیبی، دكتر شریعتی و محمد نخشب به فعالیت سیاسی می پردازد و هم به طور تصادفی با خانمی كه معلم بوده آشنا می شود؛ خانم اوگت دلفوتری كه این آشنایی در نهایت منجر به ازدواج می شود.
ساعی پس از سه سال اقامت و ازدواج در سال ۱۳۵۳ به ایران برمی گردد به همراه همسرش. همسری كه با او به ایران آمده و حدود ۳۲ سال را با شوهرش در ایران اقامت گزید و به تدریس زبان فرانسه پرداخت و در سال جاری میلادی، ژاك شیراك رئیس جمهوری فرانسه به پاس زحمات همسر ساعی در ایران و تلاش او در نزدیك ساختن فرهنگ ایران و فرهنگ فرانسه، نشان شوالیه را به او اعطا كرده و سفیر فرانسه در ایران این نشان را به او تقدیم نمود.ساعی می گوید: وقتی به اتفاق همسرم به اروپا می روم، او بشدت دلش برای ایران تنگ می شود و خواستار برگشت به ایران می شود.
و این گونه است كه احمد ساعی كتاب جدیدش - نظریات متعارض توسعه - را به همسرش تقدیم كرده است. از استادان برجسته احمد ساعی باید به پروفسور مكره و پروفسور دوبسبربر اشاره كرد. «پروفسور مكره، جامعه شناسی سیاسی درس می داد و فوق العاده استاد برجسته و معروفی بود، ولی در مقابل كسانی مثل دوورژه فرانسوی دست بالایی نداشت. پروفسور دوبسبربر هم اصول روابط بین الملل به ما درس می داد. استادان ما در سطح بین المللی معروف نبودند، ولی روابط حسنه ای با ما خارجی ها داشتند و تفاوتی بین دانشجویان هموطن خود و ما قائل نمی شدند. حداقل درباره خودم می توانم بگویم این جوری بوده.»در آن زمان، دانشگاه از دانشجویان خارجی در هنگام ثبت نام ترم های جدید وجوهی را از آنها دریافت می كرده و ساعی كه شاید تحت تأثیر اسمش هم دانش آموز و دانشجویی پرتلاش و سختكوش بوده، در درس هایش موفق نشان می دهد و بر مبنای تأیید استادانش، آن وجه پرداختی برای ثبت نام را دیگر نپرداخته بود؛ چه او به عنوان شاگرد ممتاز مانند دیگر دانشجویان ممتاز خارجی از این امتیاز برخوردار شده بود كه آن میزان شهریه را نپردازد.
ساعی در زمان دانشجویی به سفرهای داخلی در اتریش و دیگر كشورهای اروپایی رفته است. «من خیلی علاقه پیدا كردم بروم اروپای شرقی و بنابراین به یوگسلاوی، بلغارستان، رومانی و چكسلواكی مسافرت كردم. چون در آن زمان اردوگاه سوسیالیسم در مقابل اردوگاه كاپیتالیسم قرار داشت. این اردوگاه جدید می خواست حرف جدید بزند و حرف جدید هم می زد. این اردوگاه جدید به درجاتی از كشورهای جهان سومی حمایت می كرد و از این جهت برای من جذاب بود.»
ساعی در لحظات ورودش در سال ۱۳۵۳ به ایران در مرز بازرگان مورد بازرسی قرار می گیرد و مدتی هم تحت نظر و به طور مقطعی در بانك داریوش (واقع در هفت تیر كنونی)، بیمه ایران و سازمان جهانگردی مشغول به كار می شود. از سال ۱۳۵۵ تا زمان انقلاب به صورت حق التدریسی در مدرسه عالی بازرگانی درس می دهد و دو سال هم رئیس دانشكده علوم سیاسی و اجتماعی می شود كه بعدها در دانشگاه علامه طباطبایی ادغام شده و در سال ۱۳۶۲ به عنوان استادیار، عضو هیأت علمی دانشكده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران می شود. حضور او تا به امروز كه با درجه دانشیاری در این دانشكده دوام داشته، باعث شده او به عنوان یكی از استادان باسابقه و محبوب دانشكده شهرت كسب كند.وی به مسائل اقتصادی و سیاسی كشورهای جهان سومی و موضوع توسعه یافتگی و توسعه نیافتگی از گذشته تا هم اینك علاقه نشان داده و عمده آثار او نیز در این زمینه ها تألیف و چاپ شده است. معتقد است كه ایران خواه ناخواه كشوری توسعه نیافته است، ولی ما باید بكوشیم وضعیت كشور را بهبود بخشیم.الگوی سیاسی او دكتر مصدق است و عشق و علاقه وافری به كشورش دارد.
منبع : روزنامه ایران