پنجشنبه, ۱۳ دی, ۱۴۰۳ / 2 January, 2025
مجله ویستا


مظلوم چون مددکاری اجتماعی


مظلوم چون مددکاری اجتماعی
امسال همزمان با هفته بهزیستی شاهد برگزاری پنجاهمین سالگرد تاسیس رشته مددکاری اجتماعی در ایران بودیم که به این مناسبت ۲۴ و ۲۵ تیرماه کنگره علمی- حرفه‌ای این رشته توسط سازمان بهزیستی و با همکاری انجمن مددکاری اجتماعی ایران و برخی از سازمان‌های برخوردار از خدمات تخصصی مددکاران اجتماعی برگزار گردید. ۵۰ سال پیش، برای اولین‌بار در ایران خدمات مددکاری اجتماعی به‌صورت علمی با همت خانم ستاره فرمانفرمائیان در آموزشگاه عالی خدمات اجتماعی در تهران آغاز گردید. اینک با گذشت ۵۰ سال فعالیت‌ و حضور مددکاری اجتماعی در ایران به اقرار دکتر محمد زاهدی‌اصل، رئیس انجمن مددکاران ایران ما شاهد فاصله ۶۰ ساله در این رشته با دنیا هستیم که با توجه به معیارها و استانداردهای بین‌المللی از نظر آموزشی و تحصیلی، تخصصی و علمی و شغلی شاید این فاصله بیشتر از آنچه که اقرار شد، باشد.
در همایش دو روزه مددکاری اجتماعی گرچه فرصت بسیار مغتنمی برای بیان و رفع مشکلات و موانع و به‌طور کلی آسیب‌شناسی مددکاری اجتماعی ایران بود اما متاسفانه به غیر از چند نفر آن‌هم به‌صورت کلی و گذرا، هرگز به‌صورت جدی مسائلی در این باب مطرح نگردید و به‌نظر می‌رسد دور باطل تکرار مکررات در حد حرف و حدیث‌های گذشته همچنان ادامه دارد. به‌عنوان یک مددکار اجتماعی یا کسی که چهارسال از بهترین سال‌های عمرش را صرف تحصیل در این رشته نموده، همانند اکثریت همکلاسی‌هایم، همواره وضعیت موجود مددکاری اجتماعی از ابعاد مختلف، جای بحث و مجادله و دلمشغولی بوده است.
مراد از نگارش این مقاله نیز، نه نقد و بررسی کنگره علمی- حرفه‌ای ۵۰ سال مددکاری اجتماعی در ایران بلکه شاید این کنگره بهانه خوبی است تا یک دانشجوی مددکاری اجتماعی هم مجال بیان دید‌گاه‌های خود را نسبت به رشته‌اش داشته باشد. چنانچه در منشور اخلاقی مددکاری اجتماعی آمده است رسالت حرفه‌ای مددکاری اجتماعی، پشتیبانی و حمایت از تغییرات اجتماعی، کنترل مسائل و مشکلاتی که زائیده ارتباطات انسانی و همچنین تقویت و حمایت مردم برای ارتقا و بالابردن خیر و سعادت آنهاست.
رسالت این حرفه، توانمندسازی افراد برای رشد کافی ظرفیت‌های خود، غنا بخشیدن به زندگی و جلوگیری از کژکاری‌هاست. از این رو است که مددکاران اجتماعی، عوامل تغییر در زندگی افراد، خانواده‌ها و جامعه تلقی می‌شوند، به عبارت دیگر مددکاری اجتماعی سیستم ارتباط ارزش‌ها، نظریه‌ها و عمل است. این حرفه از بطن ایده‌های انسان‌گرایانه و برابرخواهانه سربرآورده و ارزش‌های آن بر برابری مدنی و شان و منزلت انسان‌ها استوار است.
مددکاری اجتماعی وظیفه خاصی را در بین سایر حرفه‌های اجتماعی بر دوش دارد: از سویی باید از تغییرات اجتماعی حمایت و پشتیبانی کند که کاری است عملی و از دیگر سو باید خود را مسلح به نظریه‌های رفتار انسانی و سیستم‌های اجتماعی کند که کاری است نظری. از طریق پیوند همین نظریه و عمل است که می‌تواند ارتباطات انسانی را بهتر درک کند و از طریق چنین درکی راهی برای رویارویی با مسائل اجتماعی و کنترل آنها بیابد. به عبارتی، او هم راهگشا و هم عامل تغییر در زندگی افراد، خانواده‌ها و جامعه است و به همین دلیل است که کار او در درون نظامی از ارتباطات متقابل ارزش‌ها، نظریه‌ و عمل قرار می‌گیرد که نمی‌تواند فارغ از معیارهای اخلاقی باشد.
از آنجا که قلمرو فعالیت مددکار اجتماعی طیف وسیعی را در برمی‌گیرد، از زندگی خصوصی افراد گرفته تا شیوه‌های تربیتی و تاثیرپذیری آنها از سیاست نهادهای فرهنگی و اجتماعی، چنانچه بخواهد رسالت خود را بر اساس منشور اخلاقی حرفه به انجام برساند کارش دوچندان مشکل می‌شود زیرا نوک حمله خود را باید به سوی ساختار نهادهایی نیز بگیرد که با سیاستگذاری‌های خود، مولد افراد محروم و آسیب‌پذیر می‌شوند.
لذا با توجه به گستردگی حوزه کاری مددکاری اجتماعی و میزان حساسیت و اندیشمندی فعالیت مددکاران اجتماعی از یک طرف و شرایط خاص و حساس جامعه در حال گذار ایران که آسیب‌های اجتماعی در تمامی ابعاد آن در حال اوج‌گیری است، بدون تردید این رشته نیازمند توجه و عنایت ویژه برنامه‌ریزان و مدیران و کارشناسان حوزه مسائل رفاهی کشور است و غفلت از این‌ مهم چنانچه تا به امروز به اثبات رسیده است می‌تواند خسارات روانی، معنوی و مادی جبران‌ناپذیری را در تمامی ابعاد بر پیکره بیمار جامعه ایران به‌بار آورد که شاید برای همیشه قابل جبران نباشد.
به‌طور کلی وضعیت کنونی رشته مددکاری اجتماعی در ایران از حیث تحلیل و بررسی کیفی نیازمند عنایت به موارد ذیل است:
۱) عدم توجه به انگیزه‌ها، استعدادها و علایق افراد در انتخاب رشته مددکاری اجتماعی
به‌رغم مغایرت دیدگاه‌های انسانی و اصول اساسی مددکاری اجتماعی در گزینش افراد برای این رشته، با توجه به اهمیت و حساسیت‌های خاص رشته مددکاری اجتماعی، لزوم توجه به علایق و انگیزه‌های افراد در انتخاب این رشته به‌عنوان پایه اساسی در موفقیت‌های آینده و ارائه خدمات انسانی، بسیار حائز اهمیت است.
گرچه همواره نظام آموزش عالی ایران و نحوه قبولی و پذیرش دانش‌آموختگان جای بحث و مجادله بوده است، اما بدون شک حساسیت پذیرش به شیوه معمول در رشته مددکاری اجتماعی نسبت به بسیاری از رشته‌های دیگر بسیار بالاست، زیرا به صرف کسب حدنصاب قبولی در رشته مددکاری، هرکس نمی‌تواند مددکار مناسبی باشد. چنانچه از دانشجویان قبول‌شده مددکاری سوال شود انگیزه انتخاب خود را از رشته خود بیان کنند اکثریت آنها نه از روی علاقه و شناخت، بلکه معمولا وضعیت نسبتا مناسب بازار کار آن‌را عنوان می‌کنند.
مجموعا باتوجه به حساسیت رشته مددکاری اجتماعی و ارتباط آن با مددجویانی که همواره انسان‌های ویژه‌ای هستند، لزوم توجه به میزانی از علاقه و انگیزه درونی افراد، به‌عنوان پایه و خمیرمایه اصلی به منظور ارائه خدمات کیفی مددکاری و موفقیت افراد، ضروری است که امید است مورد عنایت قرار گیرد.
۲) وضعیت تربیت و آموزش در مددکاری اجتماعی
بدون تردید مهم‌ترین و اساسی‌ترین مشکلات رشته مددکاری اجتماعی در ایران، ناشی از وضعیت نامطلوب آموزشی است که همواره دانشجویان این رشته را دچار نوعی سردرگمی و بلاتکلیفی کرده که این مهم از چند بعد قابل توجه است:
▪ مدرسین و هیات علمی مددکاری اجتماعی
مسئله قابل توجه در مبحث اساتید و هیات علمی مددکاری اجتماعی، مسئله کمبود شدید استاد مددکاری در ایران است که به‌صورت تخصصی تحصیل‌کرده رشته مددکاری باشند. از طرف دیگر چون مددکاری اجتماعی از معدود رشته‌هایی است که در مقطع کارشناسی هم پایان‌نامه و هم کارورزی دارد، همواره پیش می‌آید که یک استاد مددکاری مجبور است در طول یک ترم علاوه بر ارائه چندین واحد درسی در چندین دانشگاه، چندین پایان‌نامه و کارورز داشته باشد که این مساله در کنار سالخوردگی اساتید که اکثرا با بالاتر از ۳۰ سال سابقه خدمت، به‌نوعی دچار افسردگی شغلی شده‌اند، یقینا این مسئله در میزان کیفیت آموزشی این رشته، نقش منفی بسیاری داشته است، به‌طوری‌که اکثریت اساتید مجالی برای به روزکردن آموخته‌های گذشته خود ندارند.
▪ تدریس مددکاری عمومی و سیاستگذاری‌های غلط در برنامه‌های آموزشی
یکی از مسائل مددکاری اجتماعی در ایران که همواره جای بحث و جدل بوده و بانی اصلی سردرگمی دانشجویان این رشته گردیده، ضرورت توجه به این مسئله است که دروس مددکاری اجتماعی در تمامی مقاطع آن، حتی در مقطع دکتری هم عمومی تدریس می‌شود. دانشجویی که در مقاطع مختلف تحصیلی در رشته مددکاری اجتماعی، باالاجبار واحدهایی را به‌صورت کلی و گذرا از روان‌شناسی و جامعه‌شناسی، حقوق، اقتصاد، سیاست، خانواده و مدیریت و... می‌گذراند، بعد از اتمام تحصیلات خود نه اینکه از هیچ‌کدام از حوزه‌ها تخصصی پیدا نکرده، بلکه دچار نوعی سردرگمی نیز می‌شود. به‌قول یک ضرب‌المثل ایتالیایی، «کسی که به همه‌چیز چنگ می‌اندازد هیچ‌چیز را به‌دست نمی‌آورد.» از طرف دیگر جامعه امروزی ما با توجه به شرایط زمانی و مکانی، نیازمند تخصص در حوزه‌های مختلف است. به عبارتی مددکاری اجتماعی عمومی واقعا جوابگوی مسائل و مشکلات جامعه امروزی ایران نیست و بدون تردید مددکاری اجتماعی باید به‌سوی تخصصی‌شدن در گرایش‌های خاص‌تر پیش‌برود. این مسئله علاوه بر بی‌توجهی به علایق و استعدادهای فردی دانشجویان در حوزه‌های مختلف مددکاری، باعث غیرحرفه‌ای بودن رشته و علوم پرورش متخصصان گردیده که بسیار واضح است که باید بازنگری شود.
مسئله مهم دیگر در مبحث برنامه‌های آموزشی مددکاری اجتماعی، ضرورت توجه به نوعی اهمیت و اولویت‌بندی به برخی از مباحث مهم و اساسی در مددکاری اجتماعی است که باید در قالب واحدهای درسی به دانشجویان مددکاری ارائه شود. برای مثال ایجاد کارگاه یا واحدهای درسی جهت آموزش و کسب «خودآگاهی مددکار» به‌عنوان اساسی‌ترین اصل مددکاری یا کسب مهارت‌های ارتباطی و روابط عمومی یا خودسازی و رفع مشکلات فردی از ضروریاتی است که باید به آن به‌عنوان پایه شخصیت فرد حرفه‌ای توجه شود. متاسفانه ما فقط در برخی واحدهای درسی به‌صورت پراکنده می‌خوانیم که خودآگاهی مددکار مهم‌ترین اصل مددکاری است یا مهارت‌های ارتباطی نقش بسیار مهمی در حرفه مددکاری ایفا می‌کند و هرگز در پرورش و آموزش این مهارت‌ها به‌صورت علمی و عملی واحدهای درسی در نظر گرفته نشده است.
▪ وضعیت کارورزی و دروس عملی در مددکاری اجتماعی
کارورزی به‌عنوان قلب رشته مددکاری اجتماعی و پل ارتباطی بین آموخته‌های پراکنده کلاس‌های درس و دنیای واقعی است که به نوعی تجلی رابطه علم و عمل است.
کارورزی، که ورزیده‌شدن فرد در یک محیط آموزشی است و باید در جایی با شرایط خاص با توجه به علایق و استعدادهای فردی، تحت سرپرستی و نظارت استاد صورت گیرد، متاسفانه در سیستم آموزشی مددکاری در ایران، به‌صورت اجباری و شانسی، بدون توجه به استعدادها و علایق افراد صورت می‌گیرد که در واقع هیچ استادی بر فعالیت آنها نیز نظارتی ندارد و در حد رفع تکلیف هم برای استاد و هم برای دانشجو با کیس‌های خیالی به اتمام می‌رسد و همین جاست که دانشجوی مددکاری اجتماعی برای اولین‌بار درمی‌یابد که مددکاری چیزی جز رفع تکلیف و به‌ اصطلاح گول‌زدن خود و مجموعه نیست و این تصور خطرناک از مددکار اجتماعی شاید هرگز قابل جبران نباشد. مجموعا وضعیت نامطلوب کارورزی‌ها، ریشه در آنچه که گفته شد دارد؛ کمبود و فرسودگی شغلی اساتید، عدم توجه به استعدادها و علایق فردی دانشجویان و تخصصی نشدن حوزه‌های کاری.
۳) عدم تمرکز برنامه‌ریزی‌های نظام آموزشی در مددکاری اجتماعی
یک ضرب‌المثل کردی می‌گوید: «چیزی که زیاد صاحب داشته باشد، در واقع بی‌صاحب است.»
متاسفانه پراکندگی و عدم تمرکز در برنامه‌ریزی‌ها و مجموعه خدمات رفاهی در ایران، مسئله ریشه‌داری است که سال‌هاست دامن‌گیر نهادها و ارگان‌های رفاهی کشور است. به عبارت دیگر بسیاری از ارگان‌ها و نهادهای رفاهی در ایران، به‌صورت موازی باهم کار می‌کنند و گاهی دچار تعارض و تضاد و رقابت کاری می‌شوند. مثلا در مبحث اعتیاد، گرچه قانون سازمان بهزیستی را متولی اصلی درمان و بازپروری معتادان می‌داند اما در عمل نه به‌صورت تخصصی بلکه سلیقه‌ای و با یک سری اهداف خاص، بسیاری ارگان‌ها از جمله نیروی انتظامی، بهداشت و درمان هلال احمر، شهرداری‌ها، دادگاه‌ها و غیره اقداماتی را در راستای پیشگیری و درمان و مشاوره و مددکاری معتادان انجام می‌دهند که مجموعا این مسئله باعث نوعی سردرگمی متقاضیان خدمات رفاهی در ایران شده است. مددکاری اجتماعی هم به‌عنوان یکی از رشته‌های بسیار مهم و حساس در حوزه مسائل رفاهی از این قاعده مستثنی نبوده، به‌طوری‌که پا را از این هم فراتر نهاده و دچار نوعی اختلافات و رقابت‌های درونی شده است که متاسفانه این مسئله سال‌هاست، بیشترین لطمه را بر پیکره این رشته انسانی وارد کرده است. از طرفی رشته مددکاری اجتماعی در دانشگاه علامه‌طباطبایی زیرمجموعه وزارت بهداشت و جزء رشته‌های پیراپزشکی است. علاوه بر آن نوعی اختلاف و رقابت و تعارض و تضاد در برنامه‌ریزی‌ها و نگرش‌های دو گروه وجود دارد که مثل سایر موضوعات مطرح شده در کل این مقاله، اینجا مجال موشکافی و بررسی نیست. بدون تردید تا رفع این موانع و به اصطلاح یک‌کاسه‌کردن برنامه‌ها و سیاستگذاری‌ها، حرکت منسجم و اصولی شکل نمی‌گیرد.
ما مددکاران اگر در مقابل هم باشیم به‌ هیچ‌جا نمی‌رسیم اما اگر در کنار هم، توانایی تحمل نقد همدیگر را داشته باشیم می‌توانیم قدم‌های علمی و اصولی دیگری را هم برداریم.
۴) ناشناخته بودن حرفه مددکاری اجتماعی در ایران
با آنکه امسال وارد پنجاهمین سال حضور و فعالیت مددکاری اجتماعی، به‌صورت علمی در ایران شده‌ایم، اما متاسفانه این رشته هنوز هم غریب و ناشناخته است و این گمنامی و ناشناختگی باعث تجاوز به حریم‌ها و تخصص‌های این رشته در فعالیت‌ها و اشتغال فارغ‌التحصیلان آن شده است. می‌توان گفت بانی اصلی این مسئله نیز ریشه در آموزش‌های غیرحرفه‌ای و علمی‌، تخصصی دارد که هنوز هم با گذشت ۵۰ سال سابقه در ایران، قابلیت‌های آن ناشناخته مانده است. برای همین هرگز جای تعجب و شگفتی نیست اگر در یک ارگان رفاهی، از یک لیسانس مکانیک به‌جای مددکار استفاده شود، چون به‌راستی آموزش‌ها به گونه‌ای نبوده است که مددکار حرفه‌ای تربیت شود. امید است با تشکیل نظام مددکاری اجتماعی، چنانچه در کنگره دو روزه مددکاری اجتماعی، وعده آن به گوش می‌رسید اقدامی عملی در جهت شفافیت در مرزها و دفاع از حریم‌های این رشته مقدس برداشته شود.
۵) انزوا و عدم ارتباط مددکاری اجتماعی در ایران با دنیا
به‌رغم عضویت آموزش عالی خدمات اجتماعی ایران در انجمن بین‌المللی مدارس مددکاری از همان سال‌های اولیه، متاسفانه ارتباط مددکاری اجتماعی همانند بسیاری از حوزه‌های دیگر با دنیا قطع است. مددکاران ایرانی در مجامع بین‌المللی حضور ندارند و به عبارتی در حاشیه و دچار نوعی انزوای علمی شده‌اند. منابعی هم که ترجمه شده‌اند یا بسیار قدیمی‌اند یا ترجمه آنها با اصول و فنون ترجمه علمی، فاصله دارند.
به‌طور کلی شعار اولیه در مجموعه رشته‌های علوم‌انسانی این بود که باید مسائل و منابع خارجی را که سنخیتی با مسائل جامعه ما ندارند، بومی‌ کنیم اما متاسفانه در حوزه‌های مددکاری اجتماعی، در واقع نه توانسته‌ایم مسائل و منابع را به‌صورت علمی بومی کنیم و نه پیوسته تابع نظریه‌ها و معیارهای مربوط به مسائل علمی روز بوده‌ایم. در پایان فقط می‌توان گفت مددکاری اجتماعی ایران مظلوم واقع شده است بسان مددجویانش! مظلوم چون کودکان خیابانی، مظلوم چون زنان مطلقه و بی‌سرپناه ...، مظلوم چون مددکاری اجتماعی.
اقبال ولدبیگی
کارشناس مددکاری اجتماعی
منبع : روزنامه کارگزاران