سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

راه عقلانی برای پرونده هسته ای کدام است؟


راه عقلانی برای پرونده هسته ای کدام است؟
فارغ از اینکه تهدیدات آمریکا علیه ایران، صرفاً یک جنگ روانی است (آنگونه که دولتمردان می گویند) یا آنکه تهدیدی کاملاً جدی است (به روایت هاشمیون)، سوال مهم و واقعاً حیاتی اینجاست که چه باید کرد؟در پاسخ به این پرسش، دو گزینه اصلی به اذهان غیر دیپماتیک متبادر می شود:
الف) از خیر انرژی هسته ای بگذریم و آن را با امتیازات غرب معامله کنیم.
ب) بر روی گزینه انعطاف عقلمدارانه خط بکشیم و به سمت رویارویی همه جانبه برویم.
۱) گزینه اول ـ این گزینه، یادآور داستان تلخ لیبی است. معمر قذافی، رهبر این کشور عربی، پس از تشدید فشارهای غرب و برغم تمام شعارهای مقاومت گرایانه خویش، بناگاه فرو ریخت و انفعالی ترین رویکرد را انتخاب کرد. او تمام فعالیت های هسته ای لیبی ـ حتی بخش های صلح آمیز آن ـ را متوقف و تاسیسات اتمی کشورش را منهدم کرد تا بلکه از مواهب همزیستی با غرب بهره مند شود.
بعدها که طرابلس، پاداشی برای این عقب نشینی آشکار دریافت نکرد، از معامله یک طرفه ای که با غرب کرده بود، پشیمان شد.
زیرا دریافت اینگونه نیست که غربی ها پس از خلع سلاح کشوری، با آن از در ملاطفت و دوستی و قدرشناسی وارد تعامل شوند زیرا در حالتی که طرف مقابل، دیگر برگ برنده ای در دست ندارد، نیازی نیست که از منافع ملی خودشان بکاهند و تقدیم طرف مقابل کنند. این قاعده، البته، صرفاً ناظر به غرب نیست و در تمام ابعاد روابط بین الملل حکومت می کند.
بنابراین، کوته بینانه ترین نگاه آن است که بپنداریم اگر حسن نیت به خرج دهیم و همین امروز، از فعالیت های هسته ای خود دست برداریم، سیل مواهب غربی به طرف مان سرازیر می شود!
دیپلماسی، عرصه جنگ بی صدا و مودبانه کشورها بر سر منافع ملی است و در هر جنگی، هر طرفی که عقب نشینی کند، به همان میزان طرف مقابل به خود اجازه می دهد (و باید) پیشروی کند و خواهان امتیازات بیشتری باشد.
به علاوه، وقتی بنای کاربر بهانه جویی باشد، هر حسن نیتی با دیده سوءظن تفسیر می شود.
چند هفته پیش، شایعه ای منتشر شد مبنی بر اینکه ایران غنی سازی را به حالت تعلیق در آورده است. علی القاعده، رسانه های غربی ـ که از سیاست پایتخت های غربی خط می گیرند ـ می بایست از این خبر ابراز خرسندی می کردند ولی می دانید چه نوشتند؟ آنها شروع کردند به بهانه گیری های جدید که ایران آنقدر بزرگ است که امکان ندارد غنی سازی را به جای دیگری منتقل کرده باشند!
از آن گذشته، به فرض اینکه غربی ها از رویکرد هسته ای ما راضی شدند، آنگاه نوبت به بهانه گیری ها و فشارهای آنها در حوزه های دیگر خواهد رسید و این بار خواهند کوشید با دستاویزهای دیگری مثل تولید موشک های دوربرد، حمایت از تروریسم و ... به تشدید فشار علیه کشورمان بپردازند، به ویژه آنکه با عقب نشینی ما در قضیه هسته ای، آنها جری تر می شوند و با اعتماد به نفس بیشتری می تازند و انتظار دارند که در سایر حوزه ها نیز پس از یک مقاومت کوتاه، بشکنیم و از منافع خودمان به نفع ملت های آنها بگذریم.
تجربه تعلیق غنی سازی پس از معاهده سعدآباد، آکنده از درس های زیادی است که نشان می دهد غربی ها به جای آنکه کوتاه آمدن ایران را قدر بدانند در صدد تحمیل خواسته های جدیدتری اند. در آن پرونده، آنها، ابتدا از تعلیق کوتاه مدت ایران سخن می گفتند و هنگامی که ایران بدان رضایت داد، سخن از تعلیق نامحدود به میان آوردند و سپس خواستار توقف دایمی فعالیت های هسته ای کشورمان شدند و سرانجام بی هیچ ملاحظه ای، خواستار محرومیت ایران، حتی از فعالیت های صلح آمیز شدند.
جالب اینجاست که وقتی ایران، ورق را برگرداند و غنی سازی را آغاز کرد، همان کشورهایی که خواستار بر چیده شدن دائمی تمام فعالیت های صلح آمیز هسته ای ایران بودند، به حق هسته ای ایران اعتراف کردند و با عقب نشینی به مواضع پیشین خود، گفتند که حتی به یک تعلیق کوتاه و محدود به زمان نیز راضی اند!
۲) گزینه دوم ـ رویارویی؛ چه بخواهیم و چه نخواهیم، منافع ما و غربی ها در پرونده هسته ای همسو نیست: نفع ما در داشتن فناوری هسته ای و نفع آنها در این است که ایرانی ها از این فناوری محروم باشند.
بنابراین، رویارویی ما با آنها، یک امر طبیعی است مگر آنکه یکی از طرفین، کوتاه بیاید و به نفع دیگری کنار برود که اگر البته در شرایط عادی، این امر رخ نمی دهد مگر آنکه پای ساختار فکری و سیاسی غیر معقولی همانند «لیبی قذافی» در میان باشد که در این پرونده، هیچ کدام از طرفین از چنین ساختاری رنج نمی برند.
با توجه به آنچه ذکر شد، اصل رویارویی، یک واقعیت است زیرا جوهره آن را منابع ملی طرفین تشکیل می دهد؛ از یک سو، ایرانی ها بر آنند که پس از پایان قریب الوقوع نفت، باز هم به عنوان عرضه کننده انرژی در بازارهای بین المللی حضور داشته باشند و از دیگر سو، آمریکا و چند کشور دیگر قرار دارند که از هم اکنون برای تشکیل یک «اوپک هسته ای انحصاری» برنامه ریزی کرده اند و حضور یک کشور خاورمیانه ای در آن را بر نمی تابند.
همچنین بیم آن دارند که با دستیابی ایران به سلاح هسته ای، معادله امنیت در منطقه و حتی جهان به زیان آنها بهم بخورد.
در چنین شرایطی، بسیاری از سیاستمداران کنونی، معتقدند که باید بدون هیچ انعطافی از حقوق هسته ای کشور دفاع کرد.
آنها، معتقد به بازی «شیر دل» هستند که طی آن، دو راننده با سرعت تمام از روبه رو به سمت یکدیگر حرکت می کنند و هیچ کدام از آنها، قصد ندارد به نفع دیگری، از لاین خود، اندکی کنار رود.
در چنان وضعیتی که ماشین ها لحظه به لحظه به یکدیگر نزدیک تر می شوند، یکی از راننده ها، فرمان ماشین خود را از جا می کند و در مقابل چشم راننده مقابل بیرون می اندازد تا به او بفهماند که دیگر نباید امیدی به تغییر مسیر از جانب وی داشته باشد. طراحان این بازی معتقدند از آنجا که هیچکدام از راننده ها تمایلی به تصادف ندارند، در نهایت راننده ای برنده خواهد شد که خونسردی خود را حفظ کند و شجاعانه در مسیر خود براند تا راننده مقابل مجبور باشد در «لحظه آخر» از سر راه او کنار برود و این دو از کنار یکدیگر به سلامت عبور کنند.
هم اکنون، کم نیستند سیاستمدارانی که نسخه «در آوردن فرماند و بیرون انداختن آن» را تجویز می کنند و به استناد قواعد و تجربیات بازی «شیر دل»، معتقدند که در این صورت، آنکه در نهایت ناچار از تغییر مسیر خواهد بود، آمریکا و کشورهای همسویش هستند.
این نگاه، هر چند در کلیات خود، جالب و هیجان برانگیز است و حتی می تواند منجر به نتیجه گیری هم شود ولی در آن، از دو نکته ظریف و در عین حال بسیار مهم غفلت شده است: اول آنکه بازی «شیر دل» برای شرایطی طراحی شده و اجرا می شود که ماشین های دو طرف، یکسان باشند نه اینکه در یک طرف جاده، یک خودروی سواری وجود داشته باشد و در طرف دیگر، یک کامیون!
البته، در شرایط معمول، حتی راننده کامیون نیز حاضر به تصادف نمی شود زیرا در هر حال، او نیز زیان می کند و حتی ممکن است بر اثر یک تصادف جزیی، اتفاق ناگواری مثل خروج از مسیر و سقوط به دره و ... برایش پیش آید. ولی فراموش نکنیم که "در وضعیت غیر متعارف، بروز حوادث غیر متعارف، امری متعارف است."
دومین نکته این است که اگر طرف مقابل نیز همانند ما بیندیشد و به امید اینکه ما کنار خواهیم رفت، پیش آید چه خواهد شد؟
البته، طرح این دو نکته، الزاماً بدان معنی نیست که طرف کنار رونده، بایستی ما باشیم ولی نادیده گرفتن همه احتمالات دریک محاسبه عقلانی، گزینه مناسبی نخواهد بود.
● راه عقلانی
قطعاً نباید مسیر پرونده هسته ای به سمتی برود که در نهایت ناگزیر باشیم از آنچه با زحمت و هزینه های فراوان به دست آورده ایم و آنچه حق و شایسته ماست، دست برداریم. اگر قرار است در آینده ای نه چندان دور، بازار انرژی جهان بر مبنای سوخت هسته ای ـ و نه نفت ـ آیا معقولانه تر آن نیست که در آن بازار، نقش فروشنده را داشته باشیم تا خریدار؟
به نظر می رسد در پرونده هسته ای، بایستی یک خط قرمز و چند خط فرعی ترسیم نماییم. خط قرمز، همان است که در سطور پیشین گفته شد و آن عبارت است از دستیابی ملت ایران به بالاترین سطوح فناوری هسته ای. اما مسایلی مثل "تعلیق محدود به زمان" غنی سازی، تصویب یا عدم تصویب پروتکل الحاقی در آن زمره خطوط فرعی قرار می گیرند.
از این رو، اگر لازم باشد برای حفظ اصل فناوری هسته ای، مثلاً در شرایط خاص، غنی سازی به مدت معین و محدودی تعلیق شود، باید به این مساله تن داد.
البته، اگر این امر و مسایل شبیه آن، در شرایط ضعف شکل گیرند، آنگاه دلیل انفعال ما تلقی خواهند شد نه سندی برای اثبات حسن نیت. لذا باید همچنان به سیاست "مقاومت هوشمندانه" در برابر فشارها ادامه داد تا چنانچه در مقطعی ناگزیر باشیم که مثلاً غنی سازی را به مدت معینی تعلیق نماییم، بتوانیم در برابر این امتیاز، امتیاز بگیریم.
همچنین باید دولتمردان ما به این نکته مهم توجه ویژه کنند که هر چقدر فضای سیاسی و رسانه ای در باب پرونده هسته ای، هیجانی تر شود، به همان میزان دفاع از حقوق هسته ای ملت ایران، مشکل تر و پر هزینه تر خواهد شد. لذا باید هر گونه گفتمانی در این باب، عمدتاً از مجاری رسمی و دیپلماتیک به طرف های مقابل منتقل شود.
اظهار سخنان حماسی و خط و نشان کشیدن های غیر دیپلماتیک، هرگز نمی تواند در راستای منافع ملی تلقی شود زیرا اینگونه موضع گیری های احساسی، مواد اولیه رسانه های غربی را برای مخدوش کردن فعالیت های هسته ای ایران فراهم می کند.
بنابراین، به طور خلاصه می توان گفت که در مجاری دیپلماتیک و سیاسی، می بایست با قاطعیت بر سر حقوق هسته ای کشور ایستاد و در عین حال، عنداللزوم، با طرف های مقابل در حدود خطوط فرعی معامله نیز کرد.
اما در مجاری عمومی و رسانه ای، بهترین کار آن است که مسوولان و مقامات ارشد و مرتبطین با پرونده هسته ای، جانب ملایمت و آداب دیپلماتیک را رعایت کنند و حقوق هسته ای ملت ایران را در قالب ارجاع به مقررات بین المللی و تاکید بر صلح آمیز بودن فعالیت ها و اعلام آمادگی مستمر برای اعتماد سازی پیگیری نمایند.
مصطفی بدرالسادات
منبع : سایت تحلیلی خبری عصر ایران