جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


تتمه شرفمان از «توفیق»‌ مهم تر است


تتمه شرفمان از «توفیق»‌ مهم تر است
هفته نامه «توفیق» محبوب ترین مجله طنز پیش از انقلاب بود. «توفیق» بارها توقیف شد و محبوبیت نجاتش داد. یک بار کاریکاتور شاه روی جلد آن چاپ شد که سیبی از درخت قانون اساسی کنده است و آن طرف تر غلامان دربارش خود درخت را از ریشه در می آورند و زیر درخت از قول سعدی نوشته شده «اگر زباغ رعیت ملک خورد سیبی / برآورند غلامان او درخت از بیخ».
مرحوم توفیق بزرگ،هنگامی که کار روزنامه را شروع کرد اعلام کرد که روزنامه برای طبقات محروم کشور درمی آید. این روزنامه فکاهی و طنزآمیز اخبار مجلس را به شیوه منظوم می نوشت. اما از سال ۱۳۱۱ به کل ادبی می شود، در سال ۱۳۱۷ دوباره روزنامه فکاهی شده و در هشت صفحه منتشر می شود. در این دوره جوان های زیادی چون ابوالقاسم حالت، پرویز خطیبی، محمدامین محمدی، نورالله خرازی همکاران «توفیق» بودند.
توفیق بزرگ بهمن ماه ۱۳۱۸ از زندان آزاد می شود و پس از مدت کوتاهی فوت می کند. امتیاز روزنامه پس از او به پسرش محمدعلی خان توفیق می رسد که برخلاف پدر شاعر و نویسنده نبود و ذوق فکاهی هم نداشت اما امتیاز به ارث رسیده با کمک همکاران «توفیق» و مادرشان مدیریت می شود. بعد از کودتا «توفیق» بسته می شود.
هویدا پس از بالا گرفتن شوخی ها و انتقادات «توفیق» به خودش تصمیم می گیرد مجله ای مشابه «توفیق» راه بیندازد تا حمایتش کند و البته شکست می خورد.
وی در دوران نخست وزیری اش شاه را به گونه ای محاصره اطلاعاتی کرده بود که هیچ خبری جز آن چه که او می خواست به شاه نرسد و به دنبال این سیاست همه روزنامه ها را هم با خود همراه کرده بود جز توفیق که همراهی نمی کرد. بنابر این باید توفیق توقیف می شد تا از این طریق هیچ اطلاعاتی به شاه نرسد.
بنابراین به توفیقیان پیشنهاد همکاری می دهد اما آن ها در جواب به هویدا می گویند: «برای ما یک چیزی از «توفیق» مهم تر است و آن تتمه شرف ما است که اگر قرار باشد به خاطر ادامه «توفیق» آن ها را هم از دست بدهیم ترجیح می دهیم از انتشار «توفیق» صرف نظر کنیم.»
آخرین دوره انتشار «توفیق» به انقلاب اسلامی ختم شد. عباس توفیق کوچکترین فرد از جمع برادران توفیق سردبیر آخرین دوره مجله بعد از کودتا و پیش از انقلاب بود. پس از آن «توفیق» در نیامد تا این که گل آقا منتشر شد و برخی از توفیقی ها در آن مشغول شدند.
صابری، آقای «گل آقا» اولین بار پس از این که در تظاهرات دانشجویی سال ۱۳۴۰ شرکت کرد و گردنش از ضربات باتوم به شدت آسیب دیده بود، شعری به طنز و سیاسی سرود و با امضای «گردن شکسته فومنی» برای «توفیق» ارسال کرد.
پس از چاپ این شعر در چند شماره بعد «توفیق»، صابری هم به طنزنویسی کشیده شد و تا سال ۱۳۴۵ گهگاه اشعاری برای توفیق می‌فرستاد. سال ۱۳۴۵ با کمک «حسین توفیق» به تهران منتقل شد و از همان زمان همکار ثابت «توفیق» بود و پس از مدت زمانی کوتاه، به معاونت حسین توفیق که سردبیری توفیق را به عهده داشت، رسید.
او در کنار این کار، صفحه‌بندی و گاهی اصلاح و آماده چاپ کردن مطالب اعضای هیأت تحریریه را نیز برعهده داشت. خود او بعدها ستون ثابتی را با عنوان «هشت روز هفته» می‌نوشت. امضاهای او در «توفیق»، عبارت بودند از: میرزاگل، عبدالفانوس، ریش سفید، لوده، گردن شکسته فومنی و...
پس از تعطیلی «توفیق»، صابری به تدریس ادامه داد. پس از انقلاب اولین دو کلمه حرف حساب «گل‌آقا»، بیست و سوم دی ماه ۱۳۶۳ در روزنامه اطلاعات به چاپ رسید. طنز سیاسی که تقریباً از سال ۱۳۵۹ به این سو تعطیل شده بود، با شکل‌گیری این ستون طنز، جان تازه‌ای گرفت. با گذشت مدت زمانی کوتاه از آغاز انتشار «دو کلمه حرف حساب»، صابری به عنوان مهم‌ترین منتقد حکومت در داخل کشور، مطرح شد. پس از گذشت نزدیک به شش سال از انتشار اولین دو کلمه حرف حساب، صابری تقاضای امتیاز هفته‌نامه طنز با نام «گل‌آقا» را کرد و توانست در آبان ماه ۱۳۶۹ اولین شمارة هفته‌نامه گل‌آقا را منتشر کند. نشریات گل‌آقا که از هر قشری خواننده دارند، گرچه اصطلاحاً «مردمی‌»اند، اما در عرصة طنز ـ به عنوان شاخه‌ای از ادبیات مورد پسند و تأیید صاحبنظران و اهل تحقیق‌اند.
در اولین نمایشگاه مطبوعات که در اردیبهشت ۱۳۷۱ که همزمان و پیوسته با «چهارمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران» برگزار شد، گل‌آقا از میان تمامی نشریات کشور، حائز مقام اول شد و به دریافت جایزه اول نمایشگاه مطبوعات (لوح بلورین و تقدیرنامه) مفتخر گردید. در دومین نمایشگاه مطبوعات (اردیبهشت ۱۳۷۲) نیز جایزه دوم نمایشگاه را از بین تمام نشریات کشور نصیب خود کرد.
در اردیبهشت ۱۳۷۳ در سومین نمایشگاه و اولین جشنواره مطبوعات، مقام اول و جایزه اول جشنواره مطبوعات کشور (لوح زرین) به گل‌آقا اهدا شد و کمیته آیین نگارش اولین جشنواره مطبوعات، متشکل از اعضای گروه نگارش فرهنگستان ایران، گل‌آقا را به عنوان نشریه برتر در زمینه درست‌نویسی و حراست از حریم زبان و ادب فارسی تأیید و برای احراز مقام اول به هیأت داوران جشنواره مطبوعات معرفی کرد. طنز گل‌آقایی، آمیزه‌ای از انتقاد، تجاهل، شفقت، انصاف، ادب، تدین، ایجاز، رندی حافظانه، امیدبخشی و شادی‌آفرینی است.
شخصیت گل‌آقا در «دو کلمه حرف حساب» شخصیتی بود دانا به امور، یک دنده، مستبد، جدی و مدیر که همیشه حرف اول را می‌زد و گوشش به حرف هیچ‌کس بدهکار نبود. عینک و عصا و قلم، از ملزومات شخص گل‌آقا بود.
«شاغلام» ـ آبدارچی گل‌آقا ـ نماینده قشر عامی و آسیب‌پذیر بود که با بیانی عوامانه و بدون تحلیل، سیاست های داخلی و خارجی دولت را زیر سؤال می‌برد و عجیب است که همیشه توی خال می‌زد! گل‌آقا «تجاهل» می‌کرد ولی شاغلام فطرتاً «عوام» بود و به همین علت، مدام مورد تنبیه شخص گل‌آقا قرار می‌گرفت. عصا بر کله شکانیدن، دود دادن سبیل، کشیدن و پیچاندن گوش، یک لنگ پا کنار در ایستادن، دست به دیواره سماور چسباندن و... از بلاهایی است که گل‌آقا در هنگام ناراحتی، بر سر شاغلام می‌آورد. ممصادق نماینده مردم کوچه و بازار بود. او هرازچندگاهی به گل‌آقا نامه می‌نوشت و با بیان مشکلات وانتقاداتش از گل‌آقا «رهنمود» می‌خواست. «کمینه» ـ عیال ممصادق ـ سخنگوی زنان در «دو کلمه حرف حساب» بود. او نیز با نامه نوشتن به گل‌آقا، از بعضی مسائل مربوط به زنان یا فراتر از آن انتقاد می‌کرد. «مش‌رجب» پیرمردی دهاتی و کلاه‌نمدی بود که تا پیش از خلق «شاغلام» در ستون دو کلمه حرف حساب، شخصیت مطرحی بود. بعدها نقش او در مجلة گل‌آقا ـ و نیز در ستون دو کلمه حرف حساب در اطلاعات ـ کمرنگ شد و به تدریج حذف گردید. «غضنفر» بی‌سواد مسئول روابط عمومی گل‌آقا بود. او بی‌ذوق‌ترین عضو آبدارخانه شاغلام بود و به همین جهت، کارهای اجرایی را به او سپرده بودند. گاه داخل بحث های «شاغلام» و «گل‌آقا» می‌شد یا خودش چیزهایی می‌نوشت ولی این کاره نبود!
صابری خالق این جمع دوست‌داشتنی بود و از دهان این افراد، مشکلات و انتقادات جمعیت شصت میلیونی کشورش را بیان می‌کرد.
صابری در آبان ماه ۱۳۸۱ و همزمان با آغاز سیزدهمین سال انتشار هفته‌نامه گل‌آقا، انتشار آن را متوقف ساخت. گل‌آقای ملت ایران سرانجام در صبح روز جمعه یازدهم اردیبهشت ماه ۱۳۸۳ پس از طی یک دوره بیماری به ملکوت اعلی پیوست. روحش شاد!
منبع : برنا نیوز


همچنین مشاهده کنید