جمعه, ۲۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 14 February, 2025
مجله ویستا
موسیقی محلی مازندران
![موسیقی محلی مازندران](/mag/i/2/phqg9.jpg)
۲) موسیقی علی آباد كتول (مربوط به بلوك آستارآباد قدیم به مركزیّت پیچك محله)
۳) موسیقی گداری (به مركزیّت قنبرآباد بهشهر)
۴) موسیقی خنیایی شرق استان (مربوط به جلگههای شرق مازندران از كردكوی تا میاندرود ساری)
۵) موسیقی غرب مازندران ( از دو سوی رودخانه چالوس تا دوسوی رودخانه نشتا)
۶) موسیقی مركزی مازندران
موسیقی مناطق مركزی مازندران كه تقریبا خاستگاه اصلی كلیهٔ نغمات، آواها و نواهای پنجگانهٔ تبری زبان به شمار میآید در همهٔ نواحی كوهستانی از هزار جریب تا كوهستانهای كجور و محال ثلاث ودر نواحی جلگهای از میاندرود تا شرق رودخانه چالوس عمومیت و كاربرد دارد. این موسیقی از یك سو بر پایهٔ دو مقام آوازی پراهمیت منطقه یعنی تبری و كتولی بنا شد و از سوی دیگر برمحور دهها قطعه و تكّه سازی چوپانی منطقه شكل گرفته و گسترش یافت.
دو مقام كتولی و تبری رفته رفته به موسیقی سازی منطقه راه یافتند و بر غنا و تنوع آن افزودند. مقام تبری با استفاده از اشعار منسوب به امیر پازواری هم در بخش سازی و هم در بخش آوازی به امیری شهرت یافت.
كتولی نیز تحت تاثیر موسیقی سایر مناطق واقوام، حالات مختلفی یافت كه اصلیترین و كهنترین آنها كتولی رایج در مناطق مركزی است. علاوه بر این شبه مقاماتی آوازی همچون چاروداری حال و منظومههای متعددی همچون طالبا اركان و اساس موسیقی این منطقه را تشكیل میدهند.
با الهام از مقامات و منظومههای مورد بحث، آواهای دیگری با عنوان سوتها بروز یافتند كه میتوان آنها را از نظر ساختاری در چارچوب ریزمقامات مورد بررسی قرار داد. این مجموعه در كنارهٔ گهره سریها یا لالاییها، نواجشها، موریو ریزمقامات یا كیجاجانها كلّیات موسیقی آوازی مناطق مركزی مازندران را تشكیل میدهند.
مایگی آواهای مازندرانی در شور و دشتی است و آن دسته از مقامات و ریزمقامات آوازی یا سازی كه یا مایههایی جدا از مایگی فوق ملاحظه میشوند. از موسیقی سایر مناطق و یا اقوام الهام یافته و به موسیقی منطقه پیوستهاند.
موسقی سازی نیز در این منطقه بسیار متنوع است و پرتعداد است.اصلیترین و قدیمترین بخش از این موسیقی شامل تعدادی از قطعات سازی است كه به شیوههای زندگی دامی كهن اختصاص دارد. هر چند در حال حاضر جنبههای كاربردی این تكّهها از میان رفته است ولی همچنان در نوای ساز (چوپانان) و یا نوازندگان جاری است. از اصلیترین این تكّهها باید از كمرسری، تریكهسری، كردحال یا چپون حال، میش حال، بورسری، دشتی حال، ولگ سری، سنگین سما نام برد كه توسط لله وا یا نی چوپانی مازندران نواخته میشوند.
بخش دیگری از موسیقی سازی این منطقه را باید به موسیقی مراسم و آیینها جستجو كرد كه توسط سرنا نواخته میشود .
شاخصترین این تكّهها كه در عروسی، جشنها و اعیاد مورد استفاده قرار میگرفتهاند، جلوداری، ورساقی، آروس یار، گورگه، روونی، جلیت، تركمونی، حناسری، كلنج زر، درون، آروس كفا، پیشنوازی نام دارند.
برخی از این تكّهها مانند آروس یار و جلوداری بعدها به قطعات للهوا پیوسته و توسط این ساز نواخته شدند. علاوه بر این آنچنان كه پیشتر اشاره شد بسیاری از مقامات و منظومههای آوازی همچون تبری(امیری)، ٍٍ كتولی، طالبا، نجما، حقانی به موسیقی سازی الحاق یافته و به جمع قطعات لله وا و كمانچه افزوده شدند.
نتیجه اینكه ریزمقامات یا ترانههای مازندرانی بر اساس مقامات آوازی و سازی این منطقه پدید آمدند كه در این بخش به بررسی آنها خواهیم پرداخت.
● ریزمقامات در مناطق مركزی مازندران (كیجا جان)
ریزمقامات مناطق مركزی مازندران به سه گروه تقسیم میشوند و هر گروه با ویژگیهایی قابل شناسایی هستند .
۱) گروه اول
ریزمقاماتی كه بر اساس آواها و تكّههای كهن موسیقی تبری شكل یافتهاند.
۲) گروه دوّم
ریزمقاماتی كه با پیدایش آوازهای مذهبی به ویژه موسیقی تعزیه بروز نموده و از موسیقی سنتی همراه آن الهام یافتهاند.
گروه سوّم ریزمقاماتی كه برداشتی از موسیقی اقوام و طوایف مستقر در منطقه میباشند و یا تحت تاثیر مقامات آوازی و سازی سایر مناطق ایران پدیدار شدهاند. كه ذیلا به خصوصیات هر یك از گروههای سهگانه فوق پرداخته خواهد شد.
▪ ریزمقامات اصیل تبری
مناطق گستردهای از كوهستانهای مازندران از هزارجریب تا بیرون بشم و جلگههای حدّ فاصل شهرستان ساری تا غرب نوشهر از مجموعه ریزمقاماتی استفاده میكنند كه بر پایهٔ اصیلترین و كهنترین آواها و تكّههای چوپانی مازندران شكل یافتهاند. مایگی بیشتر آنها در شور دشتی است و ساختمان آنها بر اساس توالی و تكرار جملات موسیقی و شعر استوار است كه در هر دور به جملات كوتاهتری متّصل شده و بر اساس شیوهٔ بداهه خوانی و حسّ فردی خوانندگان حالات ویژهای میپذیرد.
اشعار در این ریزمقامات غالبا به گوشوارهایی منتهی میشوند كه به تركیب بند و ترجیعبند در اشعار كلاسیك ایران مانند است. با این همه در اجرای شیوههای كهنتر ریزمقامات كه توسط خنیاگران و شعرخوانهای محلّی بیان میشود، حالات مشتركی از اشعار عروضی و هجایی به چشم میخورد، كه جای تامّل بیشتری دارد.
جداسازی این اشعار از جملات موسیقی، عدم تطابق آنها را با قالبهای شعر كلاسیكه ایران نشان میدهد. خوانندگان مختلف تلاش میكنند تا این گونه اشعار را با سبك و سیاق خود با جملات موسیقی هماهنگ سازند از همین رو ممكن است د راجراهای مختلف از یك ریزمقام، با كششها، تحریرها و مترهای بدیعی مواجه شد.
میزان تغییر در اجرای ریزمقامی واحد، در روستاها و شهرهای مختلف در حدّ تغییر لهجهٔ زبان تبری است.
این گروه از ریزمقامات در مناطق كوهستانی نسبت به مناطق جلگهای از اصالت بیشتری برخوردارند و ساختار سنتی آنها كمتر دستخوش دگرگونی شده است. طبیعی است در مناطق جلگهای، تراكم جمعیت، ارتباط گستردهتر با برخی از فرهنگهای همجوار و درآمیزی با مهاجرین، موجب تغییراتی چند در برخی حالات و ریتم این گروه از ریزمقامات شده است.
با این همه این گروه در كلیت خود چه درمناطق كوهستانی و یا جلگهای، همسو و همانندند. شیوههای اجرایی این ریزمقامات بر اساس نظام و قواید خاصی است و با آنكه خاستگاه و منشاء ملودی آنها به شدّت از مقامات یا منظومههای آوازی همچون امیری، كتولی و طالبا متاثر است امّا پس از آنها به خصوص بعد از اجرای كتولی خوانده میشود.
باید گفت كه ریزمقامات از نظر حالات و مضمون اساسا به مراسم و آیینهای سرورآمیز و یا موضوعات معیشتی ارتباط داشتهاند اما شعر خوانها (شرخون) و خنیاگران كه در مجالس و شبنشینیها راوی مقامات ومنظومهها، همراه با نقل داستانهای عاشقانه و یا احادیث بودهاند، كمتر به اجرای ریزمقام میپرداختند.
▪ ریزمقامات متاثر از موسیقی مذهبی
پیدایش اولین گونههای موسیقی مذهبی در قالب شبیهخوانیها، مراثی و نوحهها كه بیشتر توسط تعزیهخوانها و مدّاحان كومش و مناطق مركزی ایران به اجرا در میآمد به لحاظ بار اعتقادی و مذهبی مورد توجه مردم منطقه قرار گرفت. رفتهرفته بسیاری از نوحهها و مراثی براساس و مدل تصنیفسازی موسیقی سنتی شكل یافته و در منطقه متداول شدند.
این گروه از نوحهها و مراثی بعكس تعزیه، از نظر اجرایی دارای محدودیت زمانی و مكانی نبوده و در بیشتر سوگواریها معمول شدند. با گذشت زمان تكرار و عمومیت این موسیقی، تاثیر آشكاری بر موسیقی، به ویژه بر منظومهها و ریزمقامات تبری بر جای گذاشت.
این احتمال قابل طرح است كه برخی منظومههای موسیقیایی مازندران همجون نجما، حیدربك و صنمبر تحت تاثیر موسیقی مذهبی شكل یافته و بسیای از ترانهها در چهارگاه و سهگاه نیز از همین موسیقی متاثر شده و ضمن پذیرش و آمیختن د راین میان در تاثیر برخی از ریزمقامات و قطعات آوازی ویا سازی امروز مازندران، از موسیقی مذهبی نمی توان تردید داشت.
به طور نمونه مرثیهٔ خنجر میزند شمر با تغییر مایگی از بیات ترك به شوشتری، به لیلا باریكلا تغییر نام یافته و عینا به مجموعهٔ ریزمقامات مازندران افزوده شد. همچنین آواز عباسخوانی (رجزخوانی) در تعزیه، عینا با عنوان عباسخونی به قطعات سازی مازندران انتقال یافت كه توسط للهوا نواخته میشود.
▪ ریزمقامات متاثر از موسیقی اقوام
در پی تمركز وایجاد امنیت نسبی كشور در دوران صفویه، مراودات و مبادلات اقتصادی و اجتماعی بین اقوام و طوایف ایرانی گسترش قابل توجهای یافت.
در همین رابطه بسیاری از جارواداران مازندرانی و كومشی در جریان سفرها و مبادلات تجاری با مناطق مركزی ایران، ضمن آشنایی با موسیقی این نواحی برخی از ریزمقامات مناطق یاد شده را به حافظهٔ خود سپردند و بر اساس حس بومی و فردی تغییراتی در برخی از حالات آنها ایجاد نمودند. این ریزمقامات نیز رفته رفته به وسیلهٔ همین افراد در منطقه عمومیت یافته و مورد استقبال قرار گرفت. وجود تعدادی ریزمقام در شوشتری، بیات ترك، ماهور و چهارگاه را باید محصول این جابه جاییها دانست.
همچنین كوچ پیوسته اقوام به مناطق كوهستانی و كوهپایهای مازندران كه از دورهٔ صفویه آغاز و به مرور ادامه یافت، در انتقال برخی از ریزمقامات دیگر طوایف ایرانی به این منطقه، بی تاثیر نبود. طوایفی چون درزیهای اصفهان و كردان، اگرچه با گذشت زمان دركلیهٔ آداب، سنن قومی و فرهنگ منطقه استحاله شدند ولی بی شك تاثیراتی نیز در فرهنگ وهنر منطقه به جای گذاردند.
وجود قطعاتی همچون كیجا كرچالدر شوشتری و زاری در بیات ترك كه امروزه جزء قطعات سازی منطقه قلمداد شده وبا لله وا نواخته میشوند از همین طسریق به موسقی منطقه راه یافتهاند.
● موسیقی علی آبادكتول یا موسیقی كتولی
علی آباد كتول از نظر جغرافیایی شرقیترین مناطق تبری زبان واز اصلیترین بلوكات استارآباد قدیم محسوب میشود. نزدیكی این منطقه با بسیاری از نواحی تركمننشین واحاطه آن توسط روستاهایی همچون ?اوبه دوجی اوبه بهلكه، قره بولاق، شفتالو باغ، حسن طبیب، اوبهٔ كوچك، نظرخانی، اوبهٔ بدراق نوری، قراقچی و از سوی دیگر حضور اقوم سیستانی و همسایگی با خراسان، پیچیدگی شگفتی را در مجموعهٔ فرهنگ شفاهی علیآباد موجب شده است.
زبان تبری در علیآباد از نظر قواعد و واژگان همانند تبری نواحی مركزی مازندران میباشد ولی در عین حال در برخی از قواعد و ساختار دستوری از لهجهٔ فارسی خراسانی و گرگانی متاثر است. افزون بر این تعداد قابل توجهی از واژگان خراسانی، گرگانی، تركی و سیستانی نیز در آن به چشم میخورد.
این درهمآمیزی در موسیقی كتول محسوستر است. به ویژه تاثیر دو جریان بزرگ موسیقیایی یعنی خراسانی و تركمنی به آسانی در آن مشهود است ضمن اینكه مراودت عاشقهای ترك نژاد بجنورد و كردان قوچانی و انتقال برخی از مقامات و ریزمقامات اقوام فوق به موسیقی كتول، در افزایش كیفی و كمی آن تاثیر به سزایی داشته است.
به روایت دیگر شاخه تنومند موسیقی كتولی از سمت شرق به خاكهای خراسان و مناطق تركنشین و كردنشین آن و از سوی شمال به دشتهای تركمننشین ریشه دوانده است و اینها همه جدا ازخاستگاه اصلی آن یعنی موسیقی تبری است.
بنابرایناز یك سو میتوانیم شاهد دریافتها و روایت ویژه هرایی تركمنی باتلفیق خراسانی آن در موسیقی كتول باشیم و از سوی دیگر بیتخوانیهای شرق و بسیاری از حالات موسیقی خراسانی را در آن مشاهده كنیم.
باید اضافه نمود بخش وسیعی از قطعات سازی كتول نیز متاثر از موسیقی سازی طوایف سیستانی است این تاثیرات دارای جنبههای متفاوتی است. به طوری كه برخی از قطعات ونغمات در سرنا عینا به موسیقی كتول انتقال یافتهاند و تعدادی دیگر با پذیرش تغییراتی در حالات و یا ساختار نغمات به این موسیقی پیوستند. از رهگذر این آمیزشها، تنوع چشمگیری را در ادوات موسیقی كتول ملاحظه میكنیم كه از فرهنگهای متفاوتی وام گرفته شد و سپس بخاطر استمرار در كاربرد، پس از گذشت سدهها به سازهایی بومی تبدیل شدند، كه در جای خود به آنها پرداخته خواهد شد.
▪ اساس موسیقی كتول
ساختار موسیقی كتول متكی بر دو مقام آوازی با عنوان هرایی كوتاه و هرایی بلند است. هر چند این و هرایی خود دارای انواع دیگری نیز هستند كه به حس مجریان و چگونگی بلندی یا كوتاهیجملات آن به هنگام اجرا بستگی دارد.
از قدیمالایام خنیاگران كتول این دو مقام را بر اساس سلیقه و ذوق فردی و با اتكا به سنت بداههخوانی و بداههنوازی در اشكال مختلفی اجرا نمودهاند كه پس از شكلگیری و تثبیت، به نام آنها نامدار شد. برهمین مبنا پس از سالیان دراز دهها مقام به مجموعهٔ مقامات موسیقی كتول افزوده شد كه هر یك از آنها به نام خنیاگران پدیدآورندهٔ خود خوانده میشود.
ازنمونهٔ این گونه مقامات می توان از مقام علی محمّد صنم، مقام یحیی گالش و مقام حسن خانی یاد كرد.
از انواع دیگر موسیقی آوازی علیآباد كتول باید از راسته مقامات نام برد. راسته مقام از نظر كلی تفاوت چندانی با مقام هرایی نداشته واز بسیاری جهات با آن همانند است. وجه تمایز راسته مقام با مقام هرایی بلند و كوتاه در اجرای پرشتابتر و سریعتر آن است.به همین دلیل شاید بتوان گفت راسته مقامات در این مورد به ریزمقامات نزدیك میشوند. مجموعهٔ كلهكشها بخش دیگری از موسیقی آوازی علیآباد كتول است.
كلهكشها د رموسیقی این منطقه به آوازهای پنجگانهای اطلاق میشود كه نسبت به هم دارای تفاوتهایی (هرچند اندك) هستند. طول جملات این آوازها از هرایی كوتاهتر است. كلهكشها نیز همچون هرایی، مقدمه و پیشدرآمدی جهت اجرای موسیقی منظومه ای و ریز مقامات به شمار می آید.
بخش دیگری از موسیقی آوازی كتول شامل منظومه هاست كه عباس مسكین یا عباس گالش از معروفترین آن هاست. منظومه ها معمولا پس از مقامات و كله كش ها و قبل از ریزمقامات به اجرا در می آیند.
چنانچه بخواهیم به موسیقی سازی علی آباد كتول نیز اشاره نماییم ، ناچاریم تا آن را نیز به دسته های مختلفی تقسیم كنیم.
امّا در یك نگاه كلّی می توان سه دسته را نسبت به سایر بخش ها پراهمیّت تر دانست . دسته اوّل مجموعه قطعاتی كه در جشن ها و عروسی ها مورد استفاده قرار می گیرد و ما از آن پیوسته با عنوان موسیقی مراسمی یاد كرده ایم. این بخش از موسیقی كتول كه توسط سرنا و دهل اجرا می شود در واقع آمیزه ای از فرهنگ های متفاوت است. برخی از قطعات سیستانی، خراسانی و كردی همراه با تعدادی از تكّه های مازندرانی تشكیل دهندهٔ این بخش از موسیقی كتول است .
دستهٔ دوّم شامل مقامات و قطعاتی است كه در پاسخ به مقامات و ریز مقامات آوازی اجرا شده اند. این دسته كلیه هرایی ها، راسته مقامات و كله كش ها را در بر می گیرد و توسط سازهایی چون دو تار، نی و كمانچه نواخته می شود. دستهٔ سوّم مجموعهٔ قطعاتی است كه فاقد بیان آوازی است و تنها توسط سازها بیان شده و به اجرا در می آیند. از نمونهٔ این قطعات می توان به گالشی، یار خدیجه، ورساقی و زارنجی اشاره كرد كه توسط نی و دو تار نواخته می شوند.
متاسفانه در این بخش نام بسیاری از نغمات به فراموشی سپرده شد تا جایی كه حتّی هنرمندان كهنسال بومی نیز اسامی قطعات اجرایی خود به خاطر نمی آورند. به طور مثال از میان ده ها قطعهٔ مراسمی تنها نام سه تكّه یعنی آروس یاری ، كشتی گیری و اسب دوانی به یاد مانده است.
● ریز مقامات
درحال حاض از ریزمقامات بومی كتول تنها تعداد معدودی در یادهامانده است كه اگر شماری از منظومهها را نیز بر آن بیفزاییم از چند ده ریزمقام متجاوز نیست.
به عكس ریزمقامات سایر مناطق مازندران، متاسفانه نامهای قدیمی این بخش از موسیقی كتول به فراموشی سپرده شده است و همهٔ آنها نزد هنرمندان این منطقه با عنوان كلی ریزمقام شناخته میشوند.
همین مساله موجب شده است تا بررسی مورد به مورد ریزمقامات كتول برای ما میسر نباشد. از همین رو ناچاریم تا این بخش از موسیقی منطقه مورد بحث را به دو دسته كلی تقسیم كنیم. دستهٔ اول ریزمقاماتی كه در ادامه راسته مقامات و كلهكشها خوانده میشوند. این ریزمقامات از نظر كلی حالت خلاصه شدهای از مقامات منطقه هستند كه با شتاب و ریتم تندتری به اجرا در میآیند.
حالات ادای كلمات در آنها زیرحلقی و به بیان شیوه اجرایی آوازهای بخشیهای تركمن نزدیك میشود لذا تاثیر موسیقی تركمنی در این دسته بسیار واضحتر از دسته دوم است.
ریز مقامات گروه دوم شامل ترانههایی است كه اختصاصا توسط زنان خوانده میشود. این دسته از ریزمقامات كه از نظر مضمومی به جشنها و عروسیها و یا فعالیتهای كشاورزی مربوط میشوند به طرز شگفتانگیزی به ریزمقامات در موسیقی مركزی مازندران نزدیك میشوند.در واقع این بخش از موسیقی كتول هویت و ریشههای اصلی موسیقی منطقه فوق و ارتباط آن را با موسیقی مازندران آشكار میسازد.
این موضوع خو د بررسیهای جدیتری را طلب مینماید.
واضح است كه بسته بودن جامعه زنان و ارتباط كمتر و محدودتر با جوامع تركمنی و سیستانی مانع تاثیرپذیری آنان از فرهنگ سایر اقوام و طوایف مستقر در منطقه شده است. بررسی دو ترانهٔ، لاره و دارچینی گواه بر موضوع فوق است. این ترانهها چه از نظر فواصل و چه از نظر ساختمان، حالات بیان، غلتها و تزیین به ریز مقامات مركزی مانندند. اگرچه حتی در این ریزمقامات برخی از حالات موسیقی خراسانی (به ویژه در ایستها) به چشم میخورد.
● سازهای موسیقی كتول
اگرچه امروزه كلیه سازهای رایج در منطقه كتول هویّت بومی یافتهاند امّا بیتردید سازها نیز همچون بخشهای وسیعی از موسیقی كتولی به فرهنگها واقوام دیگری تعلق داشتهاند. در اجرای موسیقی كتول نی و دوتار نقشی كلیدی دارند. هرچند كمانچه نیز پس از آنها در اجرای بخشهایی از این موسیقی سهیم است.
نی كتول از بلندترین انواع آن در مناطق مختلف ایران است، این نی همچون نی چوپانی مازندران دارای چهار سوراخ در بالاو یك سوراخ در زیر است هرچند از نظر طول و قطر با نی چوپانی مازندران تفاوت فاحش دارد طول و قطر این ساز حالی از تشابه آن با نی هفت بند تركمنی (یدبقوم Yedde- boqom) است و مانند آن، هنگام نواختن در زیر دندان قرار میگیرد.
دوتار كتول در دو نوع كاسهٔ كوچك و كاسهٔ بزرگ متداول است. نوع اول این دو تار عینا از دو تار تركمنی اخذ شده است و نوع كاسهٔ زرگ آن به دو تارهای شمال خراسان و كردان قوچانی مانند است. كلیهٔ دوتارهای كتول دارای یازده پرده میباشند. تكنیكهای اجرایی این ساز به روشهای دوتار نوازی بخشیهای تركمن شبیه است
كمانچههای كتول نیز در دو نوع كاسهٔ كوچك و كاسهٔ بزرگ مشاهده شده است. كمانچههای كاسه كوچك به احتمال برداشتی از كمانچه تركمنی است. اما هویت كمانچههای كاسه بزرگ آشكار نیست. كمانچه كتول سه سیم است و شیوههای اجرایی آن آمیزهای از تكنیكهای نوازندگان مازندرانی و تركمنی است.
از دیگر سازهای كتول باید از شمشاد یاد كرد.
این ساز كه شباهت تمامی با سیكاتك مازندرانی دارد سازی زبانهدار است كه دارای شش سوراخ در بالا و یك سوراخ در زیر است. این ساز مانند سیكاتك مازندرانی، همراه با مهاجرت كولیان كه از سازندگان حرفهای آن بودهاند متروك شد. جنس این ساز از جوب شمشاد و یا نی خیزران است. سرنای كتول نیز از سرناهای شمال خراسان اخذ شده است اما نوازندگان كتول مانند سرنانوازان مازندرانی تنها از صدای بم آن استفاده میكنند. سرنای كتول دارای شش سوراخ در بالا ویك سوراخ در زیر است.
از سازهای كوبهای كتول باید از دیل یا دهل نام برد. دهل كتول مانند دهلهای جداره كوتاه خراسانی است و به نظر میرسد عینا از آن برداشت شده باشد. این دهل در واقع جهت اجرای ریتمهای موسیقی مراسمی كتول جایگزین نقارهٔ مضاعف مازندرانی شده است.
از ادوات كوبهای موسیقی كتول باید از دس دایره نام برد كه همانند دس دایره مازندرانی است. این ساز در جشنهای عروسی توسط زنان نواخته میشود.
● موسیقیگداری
گدارها كه در منابع تاریخی و محاورات مردم مازندران با نامهای متفاوتی همچون گدار Godar ، گدار Godar، گودار Gudar، گجر Gojar، گسار Gosar، خی كش Xikes و برخی عناوین دیگر خوانده شدهاند در محاورات درون قومی خود را چوله Cule مینامند.
این قوم تیره ای از خنیاگرانند كه در مقاطع مختلفی از تاریخ همراه با آهنگران، بازیگران و نجاران از شبه قاره هند به سرزمین ما كوچانده شدهاند. تاریخ دقیق و چگونگی كوچ این قوم به ایران همچون زندگی آنان در پردهای از بهام باقی مانده است و منابع تاریخی، دلایل، انگیزهها و زمانهای مختلفی را از مهاجرت آنها در پیش روی ما می نهند.
با این حال شواهد و منابع موجود بر سه اصل یعنی نژاد هندی، كوچ اجباری و خنیاگری آنان وحدت نظر دارند. گدارها امروزه به عنوان اقلیتی غیررسمی در فرهنگ، آداب و رسوم و زبان مازندرانی مستحیل شدهاند. جمعیت آنان بالغ بر سی هزار نفر است كه عمدتا در روستاها و محلات حد فاصل شهرستان بهشهر تا گرگان متمركز میباشند. رنگ پوست، رسوم و شیوههای بدوی زندگی و همچنین موسیقی آنها مبین هویت قومی آنان است.
گدارها به دلیل پیشنهای دیرپا و مهارت در خنیاگری تاثیر قاطع و قابل ملاحظهای در فرهنگ موسیقی منطقه به جای گذاردهاند.
نقش گدارها در فرهنگ موسیقی منطقه دارای جنبههای متفاوتی است كه چهار جنبه آن از اهمیت ویژهای برخوردار است كه در زیر به آنها پرداخته خواهد شد.
پیشتر اشاره شد كه قوم گدار اساسا قومی خنیاگر بوده و بنابر شواهد تاریخی علل حضور آنان در ایران نیز از همین مساله ناشی شده است. آنان توانستهاند به تدریج و با گذشت زمان بخشی از نغمات، الحان و دانستههای موسیقی قوم خود را به استادی با موسیقی مازندران تلفیق نمایند، از همین رو امروزه بسیاری از مقامات و ریزمقامات مازندرانی در بخش سازی و هم در قسمت آوازی، در مناطق شرقی استان، دارای نوعی حالات و لهجهٔ انحصاری است كه ما میتوانیم از آنها به عنوان موسیقی گداری یاد كنیم.
توجه به ویژگیها و حالات یاد شده مشخص مینماید كه این قطعات با فرهنگ موسیقی سایر اقوام در مازندران مرتبط نیست.
بدون شك لهجه و حالات فوق كه دارای زیبایی خاص و مورد پذیرش در مناطق شرقی استان میباشد در واقع روایت گداری از موسیقی مازندران محسوب میشود. اگر بخواهیم از نمونهٔ بارز این حالات یاد كنیم باید به تحریرهایی اشاره نماییم كه توسط دو لب ایجاد شده و در بسیاری از مقامات و ریزمقامات مناطق شرقی خاصه در كتولی و كل حال شنیده میشود. همچنین آنها به دلیل استعداد ویژهٔ قومی و سابقه در زمینهٔ موسیقی موفق شدهاند با فراگیری استادانهٔ برخی از سازهای تركمنی و خراسانی برای مردم این منطقه بیان تازهای بیابند.
صدادهی این سازها دریچه و چشماندازهای نوینی را در مقابل هنرمندان و علاقهمندان به موسیقی باز نمود. توانایی این سازها در اجرای موسیقی مازندرانی خاصه در بیان ریزمقامات موجب شد تا امروزه سازهای یاد شده آنچنان رواج بیابند كه در ردیف سازهای بومی مازندران به شمار آیند. علاوه بر رنگ و صدادهی ویژهٔ این سازها كه جزو صفات آنها است و موجب تنوع در حالات و بیان موسیقی منطقه شده است، نوازندگان گدار تكنیكهای جدیدی را نیز ابداع نوده و بر آنها افزودند.
رفته رفته نوازندگان ماهری از میان گدارها برخاستند و جایگزین نوازندگان بومی شدند. هم اینان موجب حفظ و انتقال بسیاری از نغمات و ریتمهای وابسته به این سازها به نسلهای آیندهٔ خود شدند. گدارها به دلیل وضعیت معیشتی و مشاغلی كه به عهده آنها نهاده میشد، با بیشتر اقوام و گروههای ساكن در مازندرن و یا مردم مناطق همجوار در ارتباط بودهاند. از همین راه آنهابا موسیقی اقوامی چون كردها، تركها و سیستانیها آشنا شده و حتی بسیاری از مقامات تركمنی و خراسانی را نیز آموختند.
تجارب و استعداد آنان در زمینهٔ مذكور بسیاری از ویژگیها، تكنیكها و همچنین مسایل موضوعی موسیقی این اقوام ر با موسیقی مازندران پیوند داد. مقام هرایی تركمنی با مجموعهای از ریزمقامات مربوط به آن كه ضمن آمیختگی با حالاتی از موسیقی خراسانی، به موسیقی شرقی مازندران راه یافت نمونهٔ بارزی از این انتقال است.
افزون بر این شمار قابل ملاحظهای از ریزمقامات كه حاكی از آمیزشی واضح و انكار ناپذیر از موسیقی تركمنی، خراسانی و الحان سایر مناطق است وارد موسیقی مازندران شد. همچنین از طریق هنرمندان گدار شاهد نوع ویژهای از موسیقی در مناطق شرق استان هستیم كه از موسیقی روایی و خنیایی پرقدمت مازندران الهام گرفته است، كه این موسیقی با عنوان موسیقی شرقی در فصل آینده بررسی خواهد شد.
هرچند هنرمندان مازندرانی پیوسته موسیقی گداری و هنرمندان آن را به دیدهٔ تحقیر نگریستهاند اما واقعیت این است كه بسیاری از آنان به ویژه در مناطق شرقی استان و جلگههای این مناطق به گونهای جدی از موسیقی گداری تاثیر پذیرفتهاند.
اگر بخواهیم تعریف جامعی از موسیقی گداری به دست دهیم، باید بگوییم این موسیقی بیان ویژهای از موسیقی مازندرانی است كه با احساس، دانش و فرهنگ موسیقیایی قوم گدار در هم میآمیزد تا بر اساس رنجها و مشقات تاریخی این قوم، از آن روایتی حزنانگیزتر و دردمندانهتر ارائه دهد.
شكلگیری این روایت ویژه از موسیقی منطقه محصول قرنها تلاش و ممارست گدارهاست.
به همین جهت میتوان بسیاری از مقامات و منظومههای موسیقی مناطق مركزی مازندران همچون كتولی، كل حال و طالبا را با اندك تغییر در موسیقی گداری مشاهده كرد. همچنین تعداد بیشماری از ریزمقامات مناطق مركزی با تغییراتی در لهجه و حالات در موسیقی گداری ملاحظه میشوند.
از ویژگیهای دیگر موسیقی گداری، جایگزین نمودن كمانچه به جای نی چوپانی مازندرانی (لله وا) و استفاده از سازهای كوبهای غیرمازندرانی مانند دایرههای بزرگ و تمبك در اجرا و بیان ریزمقامات است.
جهانگیر نصری اشرفی
منبع : پایگاه اطلاع رسانی طبرستان
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست