چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
مجله ویستا
حاملانِ بینشان
زنان در ایران، همچون دیگر جوامع، در معرض تبعیض جنسیتی۱ هستند؛ تبعیضهایی كه قوانین رسمی، سننِ بازاندیشینشدهٔ مذهبی و فرهنگِ مردسالار آنها را تقویت میكند. عدهٔ زیادی از زنان، خصوصاً زنان طبقهٔ متوسط شهرهای ایران، نسبت به این تبعیضها آگاه شدهاند و از آن رنج میبرند و خواهان اصلاح چنین وضعیتی هستند؛ تعداد زیادی از زنان و مردان در تشكلها و محافل گوناگون با تبعیضهای جنسیتی مخالفاند و بخشی از آنها برای رفع آن مبارزه میكنند؛ با اینهمه پویش زنان هنوز به یك پویش تعیینكننده و اثرگذارِ مستقل تبدیل نشده است.
به بیان دیگر، پویش زنان هنوز خود را در اندازهٔ یك جنبش اجتماعی بهنام «جنبش زنان» ارتقا نداده است. برای ادعای مذكور دلایل گوناگونی میتوان ذكر كرد.۲ یكی از آنها این است كه پویش زنان وقتی به جنبش تبدیل میشود كه جامعه شاهد فعالیت «حاملانِ» بانشان باشد. در جوامعی كه شاهد جنبش زنان بودهاند حاملان این جنبش با عنوانِ «فمینیست» شناخته شدهاند، در صورتیكه در ایران حتی مدافعانِ زنان (كه عملاً همان فمینیستها هستند) از كاربرد واژهٔ فمینیست بیم دارند.۳ از این رو تنها پس از ظهور حاملانِ بانشان میتوان انتظار تكوین تدریجی جنبش زنان را داشت. در این نوشته كوشش میكنم ابتدا منظور خود را از «حاملانِ» جنبش روشن كنم و سپس به ارزیابی عللی بپردازم كه باعث نگرانیِ مدافعان زنان در كاربرد واژهٔ «فمینیست» میشود.
چرا «حاملان» نقشی محوری در تكوین جنبشها و از آنجمله جنبش زنان دارند؟ حاملان همان كسانی هستند كه فقط از تبعیض علیه زنان رنج نمیبرند بلكه با فعالیتِ فكریـعملی، فردیـجمعی، محفلیـ سازمانی، در راه رفع تبعیض كوشش میكنند و با عوامل و نهادهای استحكامبخشِ تبعیض مبارزه میكنند. به زبان دیگر «حاملان» كسانی هستند كه یك یا چند مسئلهٔ اجتماعی را ـ در اینجا مسئلهٔ زنان را ـ به یك جنبش اجتماعی تبدیل میكنند تا، با «قدرت اجتماعی» ناشی از جنبش، حقوق پایمالشده و شرایط نابرابر جنسیتی را، كه معمولاً قدرت سیاسی و قدرتِ نهادهای مرد و پدرسالار آنها را تغذیه میكنند، برطرف كنند.
با اینهمه مفهومِ «حاملانِ جنبش» دربرگیرندهٔ چهار دسته از افرادِ مختلف جامعه در جریانِ جنبش زنان است. دستهٔ اول، همان فعالان اصلی یا «هستهٔ پیشبرندهٔ» مطالبات زنان در جامعه در جریان پویش زنان است. این عده معمولاً كسانی هستند كه اولاً، خودشان نسبت به وضعیت زنان و راههای برونرفت از آن آگاهی دارند و با گفتمانها، نظریهها و راهبردهای فمینیستی نیز آشنا هستند؛ ثانیاً، از توانایی بسیجكنندگی و هدایت زنان برای آگاهسازی و توانمندسازی نسبت به استیفای حقوقشان برخوردارند. هیچ جنبش زنانی را در دنیا نمیتوان سراغ گرفت كه از هستهٔ بسیجكننده و هدایتكننده برخوردار نبوده باشد. معمولاً این دسته از حاملان، در جامعه، به فمینیست (به معنای مدافعان حقوق و شرایط برابر زنان) معروفاند.
آنها از برچسب فمینیست نهتنها شرمنده نیستند، بلكه به آن میبالند و افتخار هم میكنند و تقریباً تمام وقت خود را به مبارزه در راه رهایی زنان اختصاص میدهند. در جنبش زنان، «تعداد» افراد دستهٔ اول از حاملان اهمیت ندارد بلكه «كیفیت» این افراد در فهم اوضاع و احوال جامعه و جهان و میزان توانایی آنها در سازماندهی و اتخاذ راهبردهای مناسب در جهت كسب مطالبات زنان مهم است.
دستهٔ دوم، «هوادارانِ» فمینیستها هستند. هواداران ممكن است كیفیت دستهٔ اول را نداشته باشند و تمام وقت خود را صَرف اهداف فمینیستی نكنند، اما معمولاً به فراخوانهای گوناگون دستهٔ اول (مثل كمك مالی، اختصاص وقت، شركت در اجتماعات و مناسبتها و…) پاسخ میدهند. این عده از پرداخت هزینه، حداقل برای اولینبار، نگرانی ندارند. دستهٔ سوم از حاملان، «علاقهمندان» به شعارهای فمینیستی هستند. این عده، برخلاف دستهٔ دوم، انرژی و وقت زیادی را اختصاص نمیدهند ولی «دوست» دارند كه اهداف فمینیستها در جامعه تحقق پیدا كند و اگر برای آنان زمینهٔ نگرانكنندهای بهوجود نیاید آمادهٔ همدردی و تشویق فمینیستها (مثلِ رأی دادن به نمایندگان آنها) هستند.۴
دستهٔ چهارم شامل انبوه میلیونی «بیطرفان» در جامعه است. بیطرفان در جامعه غرقِ در زندگی خود هستند، ولی اگر بنا به عللی فكر كنند بازار حاملانِ دستهٔ اول و دوم (و بعد سوم) در جامعه گرم شده و رونق گرفته است و در شرایطی كه نشانههای پیروزی آنها به چشم بیاید، به احتمال زیاد، عدهٔ زیادی از آنها به پویش زنان میپیوندند. معمولاً اگر دستهٔ اول و دومِ حاملان بتوانند جامعه را به این مرحله، حتی برای یكبار، ارتقا دهند آنگاه میتوانیم خبر از خیزش جنبش زنان در جامعه بدهیم. بنابراین توجه به لایههای تشكیلدهندهٔ «حاملان» نشان میدهد كه هواداران و علاقهمندانِ (و تحت شرایطی انبوه بیطرفانِ) حقوق زنان زیر عنوانِ كلی «حاملان» نیز جای میگیرند.
در ذیل تقسیمبندی فوق اكنون بهتر میتوان به این سؤال پاسخ داد كه چرا تاكنون در ایران پویش زنان به جنبش زنان تبدیل نشده است؟ وقتیكه هنوز مدافعان حقوق و شرایط برابرِ زنان خود را آشكارا با عنوان فمینیست (طرفداران حقوق زنان) هویتیابی نمیكنند و به جامعه نمیشناسانند، این بدین معناست كه «هواداران» و «علاقهمندان» از هستهٔ بسیجگر و هدایتكننده در جامعه محروماند و جمعیت بیطرف هم به زندگی خود ادامه میدهد و در جامعه هم خبری از جنبش زنان نخواهد بود. اتفاقاً در صورت فعال شدن و نشاندار شدنِ دستهٔ اولِ حاملان، زیرساختهای اجتماعی جامعهٔ ایران (مانند گسترش شهرنشینی، آموزش همگانی و گسترش فزایندهٔ آموزش عالی و اشتغال زنان) زمینهٔ فعال شدن جدی دستهٔ دوم و سوم را فراهم كرده است. اینك به سؤال اصلی این نوشته میرسیم: چرا مدافعانِ زنان، یا دستهٔ اولِ حاملان، از كاربرد واژهٔ فمینیست (طرفداران حقوق زنان) نگرانی دارند و خود را با این واژه هویتیابی نمیكنند؟ از میان دلایل گوناگون، چهار دلیل این نگرانی را به حد كافی توضیح میدهد ـ البته دلایلی كه در اصل پایهٔ محكمی هم ندارد.
دلیل اول اینكه مدافعانِ زنان خود را با واژهٔ فمینیست هویتیابی نمیكنند زیرا آنها ـ و نیز جامعه ـ فكر میكنند فمینیسم با «نهادِ خانواده» كه بنیان جامعه است ضدیت دارد. لذا ترجیح میدهند روزهٔ شكدار نگیرند و خود را با واژهای كه «مسئلهدار» است هویتیابی نكنند. اما این نگرانی ناشی از بیتوجهی به بدنهٔ اصلی گفتمانها و مطالبات فمینیستی در دویست سال گذشته است. زیرا فمینیستها عمدتاً با نهاد خانواده ضدیت ندارند بلكه با نوع خانوادهٔ «مردسالار» ضدیت دارند و بهجای آن بر «خانوادهٔ دموكراتیك» تأكید میكنند.۵ تنها در معدودی از شاخههای فرعی گفتمانها و مطالعات فمینیستی است كه از «ضدیت با خانواده» سخن میرود. ظریف اینكه این گرایش افراطیِ فمینیستی در كشورهای غربی هم نتوانسته خود را در اندازهٔ یك جنبش اجتماعی و سراسری ارتقا دهد و معمولاً در اندازههای یك «فرقهٔ اجتماعی» در جا زده است. دلیل دوم اینكه آن شاخه از فمینیسم كه بر «آزادی بدن» تكیه میكند این نگرانی را در میان مدافعان زنان ایجاد میكند كه گویی فمینیسم باعث رشد و گسترش بیبندوباری یا «اباحهگری» است. این نگرانی نیز پایهٔ محكمی ندارد. اولاً، حرف اصلی گفتمانها و مطالبات فمینیستی گسترش اباحهگری نیست. آنها در تندترین ارزیابیهایشان تنها میگویند «لذت جنسی» هم حق مرد و هم حق زن است، اما در خانوادههای مردسالار فقط «لذتجویی» مردان مورد توجه است.
ثانیاً، فساد و بیبندوباری جوامع مردسالار كمتر از جوامع دموكراتیك نیست ولی چون این اباحهگری در بخشهای پنهان جامعه است و دیده نمیشود عدهای فكر میكنند كه گویی این پدیده وجود ندارد و بیبندوباری ویژهٔ جوامع غربی است ـ جوامعی كه در آن فمینیستها نیز فعالاند! ثالثاً البته وضعیت جامعهای كه در آن زنان و مردان حقوق و شرایط برابر داشته باشند (حداقل در تئوری)، برآیندهای ناخواستهای دارد كه با یك جامعهٔ مردسالار متفاوت است. اما این وضعیت بههیچوجه دلیل نمیشود كه ما فمینیسم را به اباحهگری تقلیل دهیم. چنین تقلیلِ بیپایهای مثل تقلیل آثار دموكراسی به «ارتداد» و تقلیل آثار صنعت به «دود» یا تقلیل دین اسلام به «مسلك خوارج» است.
سومین دلیل این نگرانی بیپایه مربوط به سوابق ماركسیستی فمینیستها در دو دههٔ اخیر در كشورهای غربی است. باز اولاً، شاخهٔ اصلی فمینیسم در تاریخ آن بر دوش فمینیستهای اصلاحطلب بوده و فمینیستهای چپ هم فقط فمینیستهای ماركسیست ـ لنینیست (كه همه اغلب از این شاخه از چپ میترسند) نیستند بلكه فمینیستهای چپ میراثبرِ سوسیالیسمِ اروپایی و سوسیال دموكراسی نیز هستند و شاخهٔ چپ افراطی و استالینی فمینیست نیز هیچوقت از حد یك «فرقه» عبور نكرده است. ثانیاً، فمینیسم هم مثل دموكراسی (در عالم سیاست) با چپ و راست همراه بوده است و به همان دلیلی كه ما «دموكراسی» را به چپ استالینی نمیتوانیم تقلیل دهیم، فمینیسم را هم نمیتوانیم.
چهارمین دلیل نگرانی این است كه ما در جامعهای زندگی میكنیم كه یك گرایش بنیادگرای مذهبی بر بخشهای اصلی اركان دولت پنهان این جامعه مسلط است و اگر كارگزاران این دولت پنهان فضای داخلی و بینالمللی را مساعد ببینند اوضاع را بر «فمینیستها» تنگ خواهند كرد. لذا حتی زنان معتقد به فمینیسم از اینكه خود را فمینیست بنامند احتیاط میكنند.
از آنچه در این نوشته آمد میتوان سه نتیجه گرفت. اول، پویش زنان ایران به حاملانِ بانشان نیازمند است و بدون حاملانِ بانشان، سخن از جنبش زنان سخن از یك آرزوست نه یك واقعیت اجتماعی قابل رویت. دوم، نشانِ حاملانِ جنبش زنان، خصوصاً هستهٔ هدایتگر آن، واژهای بهنام «فمینیست» است. سوم، مدافعان زنان بیهوده نگراناند (البته بجز نگرانی ناشی از دلیل چهارم) بدون دغدغه میتوانند از واژههای فمینیست، فمینیستهای ایرانی، فمینیستهای اصلاحطلب و فمینیستهای مسلمان استفاده كنند و با این هویتیابی و پرچمداری در راه اعتلای موقعیت زنان قدم بردارند.۶ بدون طی چنین فرآیندی «میلیونها بیطرف» همچنان با تبعیضها میسازند و زندگی میكنند و تنها «تكدر خاطرِ» فمینیستهای عجول را فراهم میكنند.
پینوشتها
۱) منظور از تبعیضهای جنسیتی تفاوت در صفات فیزیكی مردان و زنان نیست، بلكه این تبعیض به ویژگیهای رفتار مردانه و زنانه در جامعه مربوط میشود. به بیان دیگر، تبعیضهای جنسیتی (Gender) به انتظارات رسمی، حكومتی، اجتماعی و فرهنگی در مورد رفتاری مربوط میشود كه برای اعضای هر جنس مناسب دانسته میشود ـ انتظاراتی كه معمولاً تبعیضآمیز است. اتفاقاً هدف اصلی مطالعات فمینیستی مطالعهٔ همین تبعیضها در جهان جدید است.
۲) نگارنده در دو نوشته از زوایای دیگری به این دلایل اشاره كرده است. نوشتهٔ اول، با عنوان «اختلاط مفهوم فمینیسم با جنبش زنان»، در كتاب جامعهشناسی جنبشهای اجتماعی، به قلم نگارنده، به كوشش انتشارات طرح نو به چاپ رسیده است. دومی، با عنوان «ارزیابی پویش زنان ایران»، در آبان ۸۲ در روزنامهٔ یاس نو چاپ شد و هماكنون در سایت اینترنتی رویداد (Rouydad) قابل دسترسی است.
۳) نگارنده برای این ادعای خود شواهد زیادی دارد، كه تنها به چند نمونه اشاره میكند. مدتهاست كه با كوشش مدافعانِ مسلمانِ حقوق زنان در كمیتهٔ زنان جبههٔ مشاركت ایران اسلامی منشور زنان تهیه شده است. با اینكه این منشور نمونهٔ یك منشور فمینیستی اصلاحطلبانه از سوی مسلمانانِ ایرانی است، اغلب تهیهكنندگان آن از كاربرد واژهٔ «فمینیسم» خودداری كردهاند. نمونهٔ دیگر، خانم شیرین عبادی برندهٔ جایزهٔ نوبل صلح جهانی است. ایشان با اینكه دو دهه برای اعادهٔ حقوق زنان فعالیت كرده است، اما همچنان خود را فمینیست نمینامد. نمونهٔ دیگر خانم رخشان بنیاعتماد كارگردان سینماست كه اغلب فیلمهای تأثیرگذارش دفاع از حقوق زنان است، ولی از كاربرد واژهٔ «فمینیسم» اكراه دارد (با اینهمه ادعای نگارنده این نیست كه تكتك مدافعان زنان در ایران چنین میكنند بلكه عدهای هم هستند كه با صراحت خود را فمینیست میدانند ولی هنوز این استفاده در میان فعالانِ تأثیرگذار رایج نشده است).
۴) تفاوت دستهٔ دوم با سوم را با تمثیل ذیل بهتر میتوان روشن كرد. دستهٔ دوم مثل هواداران تیمی هستند كه حاضرند برای تشویق اعضای تیمشان حتی در چلهٔ زمستان به ورزشگاه بروند و تیمشان را تشویق كنند تا بر رقیب پیروز شود؛ اما دستهٔ سوم همان علاقهمندانی هستند كه فقط پای تلویزیون مینشینند و از تیمشان هواداری میكنند.
۵) خانوادهٔ دموكراتیك، یعنی خانوادهای كه همهٔ اعضای آن، اعم از زن و شوهر و فرزندان، در آن احساس وظیفه میكنند و با توافق و رضایت كارهای خانه میان آنان تقسیم میشود. نقد خانوادهٔ مردسالار و تأكید بر خانوادهٔ دموكراتیك یكی از مفاهیم كلیدی در تئوریهای جدید دموكراسی است ـ مانند دموكراسی عاطفی. برای آشنایی مختصر با این تحولات نگاه كنید به سخنرانی آنتونی گیدنز، با عنوان «چشمانداز خانواده»، كه در مجلهٔ آفتاب شمارهٔ ۲۹ چاپ شده است.
۶) البته در اینجا ذكر دو نكته ضروری است. اول، اگر حاملانِ جنبش خود را با عنوان فمینیست هویتیابی كنند تنها یكی از شروط «تبدیل» «مسئلهٔ زنان» به «جنبش زنان» فراهم شده است، كه بررسی شرایط دیگر در حوصلهٔ این نوشته نیست. دوم، اگر حاملان جنبش فعال شوند حتی ممكن است قبل از اینكه پویش زنان به جنبش تبدیل شود، خود حكمرانان به مطالبات زنان پاسخ دهند و از ظهور جنبش زنان پیشگیری كنند. بهنظر نگارنده اگر چنین شود اتفاق خوبی است ولی معمولاً تجارب جوامع دیگر، حتی جوامع غربی، نشان میدهد، كه حكومتها و نهادهای مردسالار بهراحتی به استیفای حقوق زنان تن ندادهاند.
چرا مدافعان زنان از فمینیست نامیدن خود بیم دارند؟
حمیدرضا جلائیپور
۱) منظور از تبعیضهای جنسیتی تفاوت در صفات فیزیكی مردان و زنان نیست، بلكه این تبعیض به ویژگیهای رفتار مردانه و زنانه در جامعه مربوط میشود. به بیان دیگر، تبعیضهای جنسیتی (Gender) به انتظارات رسمی، حكومتی، اجتماعی و فرهنگی در مورد رفتاری مربوط میشود كه برای اعضای هر جنس مناسب دانسته میشود ـ انتظاراتی كه معمولاً تبعیضآمیز است. اتفاقاً هدف اصلی مطالعات فمینیستی مطالعهٔ همین تبعیضها در جهان جدید است.
۲) نگارنده در دو نوشته از زوایای دیگری به این دلایل اشاره كرده است. نوشتهٔ اول، با عنوان «اختلاط مفهوم فمینیسم با جنبش زنان»، در كتاب جامعهشناسی جنبشهای اجتماعی، به قلم نگارنده، به كوشش انتشارات طرح نو به چاپ رسیده است. دومی، با عنوان «ارزیابی پویش زنان ایران»، در آبان ۸۲ در روزنامهٔ یاس نو چاپ شد و هماكنون در سایت اینترنتی رویداد (Rouydad) قابل دسترسی است.
۳) نگارنده برای این ادعای خود شواهد زیادی دارد، كه تنها به چند نمونه اشاره میكند. مدتهاست كه با كوشش مدافعانِ مسلمانِ حقوق زنان در كمیتهٔ زنان جبههٔ مشاركت ایران اسلامی منشور زنان تهیه شده است. با اینكه این منشور نمونهٔ یك منشور فمینیستی اصلاحطلبانه از سوی مسلمانانِ ایرانی است، اغلب تهیهكنندگان آن از كاربرد واژهٔ «فمینیسم» خودداری كردهاند. نمونهٔ دیگر، خانم شیرین عبادی برندهٔ جایزهٔ نوبل صلح جهانی است. ایشان با اینكه دو دهه برای اعادهٔ حقوق زنان فعالیت كرده است، اما همچنان خود را فمینیست نمینامد. نمونهٔ دیگر خانم رخشان بنیاعتماد كارگردان سینماست كه اغلب فیلمهای تأثیرگذارش دفاع از حقوق زنان است، ولی از كاربرد واژهٔ «فمینیسم» اكراه دارد (با اینهمه ادعای نگارنده این نیست كه تكتك مدافعان زنان در ایران چنین میكنند بلكه عدهای هم هستند كه با صراحت خود را فمینیست میدانند ولی هنوز این استفاده در میان فعالانِ تأثیرگذار رایج نشده است).
۴) تفاوت دستهٔ دوم با سوم را با تمثیل ذیل بهتر میتوان روشن كرد. دستهٔ دوم مثل هواداران تیمی هستند كه حاضرند برای تشویق اعضای تیمشان حتی در چلهٔ زمستان به ورزشگاه بروند و تیمشان را تشویق كنند تا بر رقیب پیروز شود؛ اما دستهٔ سوم همان علاقهمندانی هستند كه فقط پای تلویزیون مینشینند و از تیمشان هواداری میكنند.
۵) خانوادهٔ دموكراتیك، یعنی خانوادهای كه همهٔ اعضای آن، اعم از زن و شوهر و فرزندان، در آن احساس وظیفه میكنند و با توافق و رضایت كارهای خانه میان آنان تقسیم میشود. نقد خانوادهٔ مردسالار و تأكید بر خانوادهٔ دموكراتیك یكی از مفاهیم كلیدی در تئوریهای جدید دموكراسی است ـ مانند دموكراسی عاطفی. برای آشنایی مختصر با این تحولات نگاه كنید به سخنرانی آنتونی گیدنز، با عنوان «چشمانداز خانواده»، كه در مجلهٔ آفتاب شمارهٔ ۲۹ چاپ شده است.
۶) البته در اینجا ذكر دو نكته ضروری است. اول، اگر حاملانِ جنبش خود را با عنوان فمینیست هویتیابی كنند تنها یكی از شروط «تبدیل» «مسئلهٔ زنان» به «جنبش زنان» فراهم شده است، كه بررسی شرایط دیگر در حوصلهٔ این نوشته نیست. دوم، اگر حاملان جنبش فعال شوند حتی ممكن است قبل از اینكه پویش زنان به جنبش تبدیل شود، خود حكمرانان به مطالبات زنان پاسخ دهند و از ظهور جنبش زنان پیشگیری كنند. بهنظر نگارنده اگر چنین شود اتفاق خوبی است ولی معمولاً تجارب جوامع دیگر، حتی جوامع غربی، نشان میدهد، كه حكومتها و نهادهای مردسالار بهراحتی به استیفای حقوق زنان تن ندادهاند.
چرا مدافعان زنان از فمینیست نامیدن خود بیم دارند؟
حمیدرضا جلائیپور
منبع : ماهنامه زنان
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست