چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
مجله ویستا


نوروزخوانان؛ حافظان شعایر باستانی


نوروز تنها آیین باستانی است كه ایرانیان از همه قشرها و طبقات اجتماعی در یك زمان مشخص و گاه به یك شكل گرامی می دارند، به گونه ای كه اگر كسی از بیرون به جشن های ایرانیان نگاه كند گمان خواهد كرد كه اینان همه از یك قوم و قبیله اند، حال آن كه ایران سرزمینی كثیر المله و همچنین از تكثر طبقاتی فراوانی نیز برخوردار است. نوروز این توانمندی را دارد كه تكثر شكلی اقوام را در مجموعه واحد و زیبایی به نام «ایران» گرد آورد و برای روزهای زیادی این وحدت را انسجام بخشد. اگر چه نوروز در مناطق مختلف ایران آیین های متفاوتی دارد ولی در برخی از این آیین ها نمادهای باستانی از قوت و قدرت بیشتری برخوردار است. اما در بعضی از مراسم پیرامونی نوروز هم نماد دینی و هم نمادهای باستانی به چشم می خورد كه حكایت كننده دیرپایی آیین نوروز است. مروزه برخی از آیین های مرتبط با نوروز یا كاملاً از بین رفته یا آنكه فقط در بعضی از مناطق ایران حفظ شده است كه به عنوان مثال «نوروزخوانی» یكی از این مراسم است كه تا یكی دو دهه پیش در اطراف البرز به طور جدی و با شكوه فراوان برگزار می شد و هنوز هم كمابیش در برخی از روستاهای استان های مازندران، سمنان و گیلان برگزار می شود كه در نوع خود یكی از مراسم زیبای مربوط به ایام نوروز است. شاید یكی از دلایل دیرپایی بسیاری از آیین های باستانی در مناطق البرز، بالاخص البرز شمالی و حوزه دریای مازندران دوری این مناطق از حوزه نفوذ پایتخت های حكومت كنندگان بر این سرزمین بوده است؛ اگر به مطالعه تاریخ ایران بپردازیم درخواهیم یافت كه شهرهای شمالی ایران خصوصاً شهرهای مازندران و حتی گیلان هیچ گاه به عنوان پایتخت انتخاب نشده، و اگر گرگان نامی در تاریخ به عنوان محل فرمانروایی دارد آن هم زمانی است كه عرب تبارها، ترك ها و حتی ایرانی نژادهای غیرالبرزی در شهرهایی چون شیراز، اصفهان، قزوین و... بر كل ایران حكومت می كردند و گرگان در حقیقت محل صدارت منطقه ای بود و یا دیلمیان بیشتر یك قوم شمالی بودند تا این كه بتوانند بر همه ایران حكومت كنند. هر چه كه مردم مناطق البرز از حكومتگران مركزی دورتر بودند ضمن حفظ دین اسلام، بعضی از شعایر باستانی را نیز برگزار كرده و یا آنكه برخی را تا امروز از نسلی به نسل دیگر منتقل كردند. به گواهی تاریخ برخی از شاهك ها و خاندان های ملوك الطوایفی كه در مناطق البرز شمالی حكومت می كردند به نوعی بازمانده سلسله هایی چون ساسانی بودند كه حفظ بسیاری از مناسك و آیین های عصر ساسانی را مایه مباهات و فخر خود می دانستند و به همین دلیل بر اجرای این آیین های پایدار مانده اند؛ خاندان هایی چون قارنوندیان، پادوسبانان و به ویژه باوندیان در رفتارهای اجتماعی و سیاسی خود عملاً می كوشیدند كه به برخی از آیین های پیشینیان خود وفادار بمانند كه یكی از آنها نوروز و سنت «نوروزی خوانی» است. با نگاهی به اشعار و آوازهای نوروزخوانان می توان دریافت كه رگه های باستانی و دینی آنها بعد از قرن ها با هم مسیر تاریخ را طی كرده اند تا به امروز رسیدند. اشعار نوروزخوانان غالباً توسط شاعران محلی اما گمنام سروده شده است و گاه هم برخی از نوروزخوانان براساس شرایط و موقعیت مكانی و اقلیمی فی البداهه اشعاری را به نظم در می آوردند كه گاه همان بدیهه گویی ها راه آینده را طی می كرد و نوروزخوانان جوانتر آن را از بر كرده و می خواندند.نوروزخوانان معمولا با آغاز سال نو راهی شهر و دیار می شدند و در سرراه خود وارد منازل مردم شده و با صدای خوش اشعار نوروزی را برای صاحبخانه ها می خواندند، این در حالی بود كه مردم نیز همه منتظر نوروزی خوانان بودند تا بر در خانه آنها بیاید و اشعار نوروزی را برای آنها بخواند و سال جدید با شادی و سرور آغاز شود.نوروزخوانان بر در هر خانه ای كه فرود می آیند چنان خاكسار و افتاده اند كه گرچه ندای شادی و حیات را سر می دهند اما خود چشم یاری دستان گشاده ای را دارند تا روزی آنها را نیز در انبان خالی شان بریزند، گویی نوروز روزی رسان است و این روزی میسر نمی شد مگر كه نوروز پای سبز بر درگاه خانه ها بگشاید. اما خاكساری نوروزخوانان از سرعجز و لابه نیست بلكه گویی آنها نماینده باد بهاری هستند تا این گرامی آیین و روز را به مردم نوید دهند، زیرا مهمترین ویژگی نوروز این است كه فضای غم و اندوه را از بین می برد و شادی و سرور را به مردم هدیه می دهد، پس نوروزخوان وظیفه خود می داند كه در اشعار خود برای صاحبان سراها -به عنوان نماد همه مردم- سال بدون غم، اندوه و سختی را آرزو كند و این را نوروزخوان در اشعارش بیان می كند، به گونه ای كه هم باعث شادی صاحبخانه شود و هم آن كه كرم كند و او را رهین محبت خود سازد؛ زیرا نوروزخوان از خوان نوروزی ریزه هایی را بیش نمی برد و همان را هم مرهم درد و بلای خود می داند. در نوروزخوانی كومش(حسن آباددامغان) نوروزخوان می گوید: «مادر هسی یگانه (مادر بی همتایی هستی)/خانه ات هسته مرغانه(در خانه تو تخم مرغ فراوان است)/بده یك چارپنج دانه/ دوای سینه نوروزخوانه/ می كنم ختم كلوم(سخنم را تمام می كنم) نبینی داغ طفلون». در این اشعار نوروزخوان در عین حال كه صریح است، ولی هم حجب و حیای خود را دارد و هم آن كه قانع است و چشم طمع به مال صاحبخانه ندارد، بلكه او برحق خویش آگاه است. یا در «گرمه شاهرود» نیز نوروزخوان آنقدر قانع است كه حق شعرخوانی خود را فقط یك خرمالو می داند و می گوید: «صد سلام و سی علیك/صاحبخانه سلام علیك ... به مابده خرماچه/ خرمالو مال كجایه/ مال كرببلایه/ وجودش بی بلایه/ ای امت محمد/ما را ندی خجالت». البته در بعضی از اشعار نوروزخوانی چنین صراحتی در شعر مبنی بر اهدای چیزی وجود ندارد،چون صاحبخانه ها وظیفه خود را می دانند و حق نوروزخوان را به آنها می دهند. اغلب اشعار نوروزخوانی در عین حال كه ریتم و آهنگ آنها شباهت های نزدیكی به هم دارند گاه معانی و مصادیق آنها نیز وجوه اشتراك فراوانی دارند. اشعار نوروزخوانان از چهار محور برخوردار است: اول: نام و یاد خدا و اولیای دین؛ دوم: آمدن نوروز سلطان؛ سوم:آرزوی سلامتی و طول عمر و رفع بلا برای مردم؛ چهارم: نوید دادن بهار و زندگی نوین.در كمتر شعری از اشعار نوروزخوانی است كه نام و یاد خدا و اولیای او نباشد؛ به عنوان نمونه نوروزخوانان گیلان(سیاهكل) می گویند: «اول گویم بسم الله- بسم الله نام خدا.» و در «سرخرود(تنكابن)» نوروزخوانان با نام محمد و آل او شعر را آغاز می كنند: «صلوات و برمحمد/ صل علی محمد» و این سنت در نقاط دیگر هم رعایت می شود. اما مژده بهار و آمدن نوروز مهمترین دلیل این آیین است و نوروزخوان نمی تواند بدون نام نوروز و یا بهار- كه نماد آن است- این مراسم را برپا دارد و اتفاقا این واژه ها از بسامد بیشتری برخوردار است و نوروزخوان مدام گاه به شكل ترجیع بند آن را تكرار می كند: «نوبهار مبارك بو/لاله زار مبارك بو(بویعنی باشد)» نوروزخوانان سیاهكل گیلان گویی بیشتر از دیگر مناطق البرز این ابیات را تكرار می كنند. اما چیز قابل توجهی كه در این اشعار وجود دارد این است كه در این اشعار اغلب هم «نوروز» با پسوند «سلطان» به شكل «نوروز سلطان» گفته می شود و كمتر واژه «نوروز» به تنهایی به كار می رود، مگر به شكل «نوبهار مبارك بو/لاله زار مبارك بو»؛ ولی معمولا می گویند «باد بهارون بمو(باد بهاران آمد)/گل در گلستون بمو(گل درگلستان آمد)/ مژده هادین ای دوستون(ای دوستان مژدگانی بدهید)/ نوروز سلطون بمو(نوروز سلطان آمد)»؛ همین ابیات مضاف بر دودانگه(البرز)، در آلاشت سوادكوه، شیرگاه سوادكوه، مازندران شرقی، سرخرود(تنكابن) و... نیز خوانده می شود. در حقیقت این بخش كاملاً به نوروزی كه بر اساس افسانه ها جمشیدشاه آن را بنیان گذاشت اشاره دارد و این امر نشان دهنده علایق مردم دو سوی البرز به فرهنگ آیینی است، به گونه ای كه حتی در این اشعار می توان به وضوح احساسات و پیوند تاریخی با آیین های نكوی گذشتگان را مشاهده كرد. نوروزخوانان با خواندن این اشعار ضمن تطبیق و تلفیق دیدگاه های اسلامی با معارف و سنت های قدیمی، به بازسازی این سازه پرداخته و آن را با تحولات فكری و فرهنگی جامعه اسلامی همسو ساختند.در بعضی از سال ها كه نوروز با ماه محرم قرین می شود نوروزخوانان دست از نوروزخوانی برنمی دارند بلكه در این ایام اشعاری را انتخاب می كنند كه ضمن یادآوری حماسه كربلا و یاران امام حسین(ع) به شكلی دیگر این آیین را گرامی می دارند. اما وجه غالب اشعار آنها اندوه نیست، بلكه شادی طبیعی و همراه با حفظ شعایر دینی است. در این ایام نوروزخوان نه نقاره می زند و نه سرنا، بلكه با كیسه ای خالی و دستاری معمولاً سبز و گاه سیاه به در خانه های مردم می رود و دعا می كند كه عزب های خانواده ها چون حضرت قاسم(ع) داماد شوند ولی نه آنكه جامه عزا بپوشند، به عنوان مثال می خوانند: «حق قاسم نوداماد/ همیشه بوئین دلشاد(همیشه دلشاد باشید)» و معمولا هم برای خانواده ها دعا می كنند كه زیارت كربلا نصیب شان شود. در برخی مناطق هم به نوعی شرح وقایع كربلا را می خوانند و یا برای آنكه اشعارشان وجه دینی بیشتری داشته باشد اسامی امامان را از امام علی (ع) تا حضرت مهدی(ع) با وزنی كه طرب و شادی در آن نیست قرائت می كنند، تا هم نوروز- به عنوان یك آیین باستانی- را پاس داشته باشند و هم دین را. به عنوان مثال در «مركز مازندران» می گویند: «اول گویم به نام این خدا را/ كریم و لم یزل بی مدعا را/ همین گویم امام اولین را/ شه كشور امیرالمومنین را/و... الی آخر.» در بسیاری از اشعار نوروز خوانی واژه های فارسی زیادی وجود دارد كه گاه نیازی به ترجمه آن نیست؛ گویی نوروزخوان ها بخاطر آن كه فارسی زبان ها هم هدف و منظور آنها را بفهمند بعضی واژه های فارسی را در اشعارشان به كار برده اند یا شاید قدرت زبان فارسی چندان زیاد بود كه نوروزخوان های مناطق البرز همزمان دو كار را انجام می دادند: هم اینكه سنت خود را حفظ می كردند و به نوعی آن را به دیگر مناطق تسری می دادند و هم آنكه حداقل موجبات رنجش حكام نمی شدند. در هر صورت نوروزخوانان حافظان شعایر باستانی هستند كه خود یكی از عوامل مانایی نوروز شدند.
منبع : روزنامه هموطن سلام