سه شنبه, ۱۷ مهر, ۱۴۰۳ / 8 October, 2024
مجله ویستا

هوش یا زیبایی


هوش یا زیبایی
هرچند ممکن است برای برخی مردان خوشایند نباشد، اما زنان باعث پیدایش هوش فوق العاده در نژاد انسان شده اند. براساس یک نظریه بحث انگیز، نیاکان مؤنث ما آن قدر باهوش بودند که هنگام انتخاب جفت بتوانند مغزها را بر عضلات ترجیح دهند. آنان بر سینه هرکول ها و آدونیس های محله شان دست رد زدند و در عوض مردانی را برگزیدند که در چشمانشان بارقه ای وجود داشت که از عقل و شعور و هوش بیشتر حکایت می کرد. بشریت به خصوص مردان باید شکرگزار باشند، زیرا اگر نیاکان مؤنث ما این انتخاب هوشمندانه را انجام نمی دادند، ما هنوز هم در جمع گوریل ها و شامپانزه ها در آفریقا به سر می بردیم.
این نظر جسورانه از مطالعات گسترده در زمینه ضریب هوشی (IQ) به دست آمده است. میانگین ضریب هوشی مردان و زنان بسیار به هم نزدیک است. اما با نگاه دقیق تر به رفتارهای هوشمندانه آنان، در می یابیم که برخی تفاوت های چشمگیر بین دو جنس وجود دارد.
برای مثال، دامنه هوش در مردان گسترده تر است، به طوری که افراد نابغه و افرادی که به لحاظ ذهنی غیرعادی اند، در میان آنان بیشترند. به علاوه، احتمال انتقال ناتوانی های ذهنی مادران به فرزندان بیشتر از پدران است. این سرنخ ها باعث شدند که حدود سی سال پیش «رابرت لرک» پیشنهاد کند که بسیاری از ژن های مربوط به هوش روی کروموزوم X متمرکز شده اند.
اکنون گروهی از ژنتیک دانان آلمانی تصمیم دارند نظر وی را ثابت کنند. آنان نه تنها معتقدند که کروموزوم X نقش اصلی را در هوش بازی می کند، بلکه بر این باورند که یافته های آنان ثابت می کنند مردان باهوش، توجه نسل زنان را به خود معطوف داشته اند و نیاکان مؤنث ما با ترجیح دادن هوش بر قدرت و زیبایی، فرآیندی را به راه انداختند که در نهایت مغزهای شگفت انگیز ما را به وجود آورده است؛ مغزهایی که در ریاضیات و فیزیک گوی سبقت را ربوده و در هنر، موسیقی و ادبیات مایه خرسندی و نشاط شده اند.
ما در تک تک سلول های بدنمان، ۲۳ جفت کروموزوم داریم که ۲۲ جفت از آنها در تعیین جنسیت دخالت ندارند. کروموزوم X و کروموزوم Y که در واقع جفت نیستند، در تعیین جنسیت نقش اصلی را بر عهده دارند. مردها از هر کدام از آنها یک نسخه دارند (یعنی XY)، اما زنها یک جفت کروموزوم X دارند (یعنی XX). بنابراین، درحالی که همه ما از هر ژن دو نسخه داریم که روی ۲۲ جفت کروموزوم غیر جنسی قرار دارند، مردها از هر ژنی که روی کروموزوم X قرار دارد تنها یک نسخه دارند. این حقیقت به کروموزوم X امکان می دهد در تعیین جنسیت، نقش ویژه ای ایفا کند. به علاوه، آن را برای ایفای یک نقش تکاملی اساسی مهیا می سازد.
تکامل وقتی رخ می دهد که یک تغییر ژنتیکی (جهش) به صفتی منجر شود که باعث بقا و زادآوری بیشتر فرد شود. در این حالت، احتمال انتقال ژن جهش یافته به نسل بعدی بیشتر می شود. اما بیشتر جهش ها حالت «نهفته» دارند، یعنی وقتی در کنار نسخه عادی ژن قرار گیرند هیچ تأثیری ندارند. به این خاطر، جهش هایی که در ژن های کروموزوم غیرجنسی رخ می دهند، به ندرت بروز پیدا می کنند. اما جهش در کروموزوم X وضعیت متفاوتی دارد. این نوع جهش که جهش وابسته به X نامیده می شود، در همه مردانی که آن را دارند، بروز پیدا می کند، زیرا روی کروموزوم Y ژنی وجود ندارد که اثرات آن را بپوشاند. مردانی که دارای جهش وابسته به X باشند، با سایر مردان تفاوت هایی دارند و اگر زنان به این حقیقت توجه داشته باشند و به خاطر آن تفاوت ها، آنان را ترجیح دهند، ژن های مرتبط با صفات جدید به فرزندانشان منتقل می شوند.
فرض کنید یک جهش وابسته به X در یکی از اعضای یک قبیله بسیار قدیمی رخ داده باشد. آن جهش می تواند در یک فرد مذکر یا فرد مؤنث رخ داده باشد، اما اگر آن جهش حالت «نهفته» داشته باشد، تنها در یک مرد خود را بروز می دهد. اگر آن مرد نسبت به سایر مردان باهوش تر باشد، برای زنان جذاب تر خواهد بود و بسیاری از آنان ترجیح می دهند با او ازدواج کنند. به این ترتیب، ژن جهش یافته به دخترانشان منتقل می شد. پسرها از پدرشان کروموزوم عادی Y را به دست می آوردند. از این رو، ژن های مرتبط با X به آنان منتقل نمی شد. دخترانی که فقط یک نسخه از ژن جهش یافته داشتند، صفت مربوط به آن را نشان نمی دادند، اما آن را به برخی از دختران و پسرانشان منتقل می کردند. همین طور که زن ها، مردان باهوش را بر دیگران ترجیح می دادند، به تدریج ژن جهش یافته در آن جمعیت معمول می شد در نهایت ژن جهش یافته آن قدر معمول می شد که تعداد فزاینده ای از زنان، دو نسخه از آن را به دست می آوردند و در نتیجه صفتی مربوط به آن را بروز می دادند. به نظر می رسد، جهش های وابسته به جنسی که هوش را تقویت می کردند نیز به همین طریق توسعه پیدا کردند. بنابراین، مردان باهوش وجود داشتند اما زنان باعث تداوم هوشمندی آنان در نسل های بعدی شدند.
اگر مغزهای پیچیده ما این گونه تکامل یافته اند ، انتظار می رود ژن های زیادی را روی کروموزوم X پیدا کنیم که باهوش مرتبط باشند. ژنتیک دانان آلمانی در پی این ژن ها هستند. البته در مورد وجود «ژن های هوش» هنوز اختلاف نظرهای زیادی وجود دارد. از این رو، آنان در حال بررسی ژن هایی هستند که وقتی جهش می یابند، به ناتوانی های ذهنی می انجامند و به نظر می رسد در حالت عادی در هوش مؤثرند. یافته های آنان نشان می دهند که ۲۱ درصد ژن های مؤثر در عقب ماندگی ذهنی روی کروموزوم X قرار دارند. اما آیا این ژن ها به واقع و یادگیری ضروری است. در بسیاری از کودکان مبتلا به اختلالات ذهنی مرتبط با کروموزوم X ، کاهش شدید شبکه های دندریتی مشاهده می شود که از ارتباط عمیق بین ساختمان مغز و توانایی های ذهنی حکایت می کند.
تا این جای داستان با ارتباط بین هوش و کروموزوم X و نحوه انتقال صفات وابسته به X به نسل های آتی سخن گفتیم. اکنون زمان آن رسیده از شواهدی بگوییم که انتخاب مردان هوشمند توسط زنان را تأیید می کنند. تحقیقاتی که با استفاده از پرسشنامه های دقیق و گسترده انجام شده، نشان داده اند که مردان برای به رخ کشیدن هوش خود فعالیت های گسترده ای انجام می دهند. آنان وقت زیادی را صرف سرودن غزل، تصنیف یک قطعه موسیقی و آفرینش کارهای هنری می کنند. این کارها هیچ تأثیر مشهودی در بقای فرد ندارند، اما آنان را برای جنس مخالف جذاب تر می سازند. بنابراین، اگر در حقیقت زنان به دنبال پدران هوشمندی برای فرزندانشان باشند، این افراد برایشان جذاب خواهند بود.
اما انتخاب افراد باهوش به درک هوشمندانه ای نیاز دارد و این حقیقت دلیل برابر بودن بهره هوشی مردان و زنان است. در حالی که نیاکان مذکر ما مغزهای در حال بزرگ شدن خود را به کار می گرفتند تا قابلیت های خود را به رخ زنان بکشند، نیاکان مؤنث ما نیز برای تشخیص آن قابلیت ها و برای فریفتن مردان، متقاعد کردن آنان به پایبند بودن به خانواده و یاری کردن آنان در وظیفه سنگین بزرگ کردن بچه ها به هوشمندی فوق العاده ای نیاز داشتند.
محققان دانشگاه میشیگان در یکی از تحقیقات خود از افراد ۳۷ فرهنگ مختلف پرسیدند که چه چیزی در جنس مخالف برای آنان جذاب تر به نظر می رسد و هر چند آنان «شوخ طبعی» را در پرسشنامه خود در نظر نگرفته بودند، اغلب افراد، آن را در ردیف اول نوشته بودند. هر چند به نظر این محققان شوخ طبعی به عنوان نوعی رفتار هوشمندانه از این نظریه حمایت می کند که هر دو جنس به شریک جنسی باهوش تمایل دارند، اما چنین استدلال هایی مخالفان این نظریه را متقاعد نکرده است.
به نظر «دیوید هول» از دانشگاه فلوریدا، مغزهای بزرگ ما را بدون تکیه بر نظریه های گزینش جنسی نیز می توان توجیه کرد.
وی می گوید که وجود تعداد زیادی ژن مرتبط با هوش در کروموزوم X نتیجه فرآیند انتخاب طبیعی و گزینش مردان و زنان هوشمند است. چنین زنان و مردانی در پیدا کردن میوه های خوراکی، کشتن جانوران وحشی یا گذران زمستان نسبت به بقیه از وضعیت بهتری برخوردار بودند. اما «هورست هامیستر» که ادعا می کند به کمک همکارانش موقعیت ژن های هوش را در کروموزوم X تعیین کرده ، معتقد است که هر دو نظریه می توانند درست باشند؛ یعنی، انتخاب طبیعی و گزینش جنسی پشتیبان تکامل بوده و به افزایش سه برابری حجم مغز ما طی کمتر از ۵/۲ میلیون سال منجر شده اند.
به هر حال، هنوز پرسش های بی پاسخ زیادی وجود دارند. ما هنوز به طور قطع مطمئن نیستیم که ژن های مرتبط با هوش روی کروموزوم X جمع شده اند و به درستی نمی دانیم چرا زنان، مردان باهوش را ترجیح می داده اند. به علاوه، آیا سخن گفتن از ژن های هوش، پذیرفتن نوعی «جبر ژنتیکی» نیست؟ ما ممکن است صدها ژن داشته باشیم که بر رفتارهای هوشمندانه تأثیر می گذارند. آیا می توانیم از همه آنها به عنوان ژن هوش سخن بگوییم؟ بدون شک محیط بر این نوع رفتارهای پیچیده تأثیر مهمی دارد. اما آن چه که مسلم است، ما می توانیم وراثت ژنتیکی خود را تحت الشعاع قرار دهیم. شاید محیط کلید حل معمای افزایش حجم مغز ما باشد.
تغییر شرایط محیطی نیاکان ما را واداشت تا به ابزار روی آورند. این امر باعث افزایش زبردستی و مهارت کار با دست شد که در عوض امکان تولید دست ساخته های پیچیده تری را فراهم کرد. از طرف دیگر، مغزهای بزرگ تر شرایط را برای پیدایش فرهنگ های پیچیده تر فراهم ساختند و آن فرهنگ ها شرایط مناسب تری را برای مغزهای بزرگ تر فراهم کردند. به نظر برخی از محققان، این گونه تعامل ها باعث تکامل مغزهای بزرگ ما شدند.
برخی نیز به جای این نظریه های مثبت نگر، «هوش ماکیاولی گونه» را مطرح کرده اند. به نظر آنان، مغزهای بزرگ ما برای بهره کشی از دیگران تکامل یافته اند. برخی این فرآیند را حتی تیره تر از این نیز توجیه می کند. به عقیده آنان رقابت بین گروه هایی از اجداد ما به یک مسابقه تسلیحاتی انجامید که توانایی های فنی و تفکر استراتژیک حرف اول را در آن می زدند. به نظر آنان، مغز وسیله ای برای جذب جنس مخالف نبوده بلکه نوعی سلاح بوده است. به هر حال، شواهد بیشتر در این زمینه قضاوت خواهند کرد.
مترجم: آقای حسن سالاری
منبع : New Scientist
منبع : جزیره دانش