جمعه, ۲۳ آذر, ۱۴۰۳ / 13 December, 2024
مجله ویستا

مک کین و بازسازی ثبات هژمونیک


مک کین و بازسازی ثبات هژمونیک
تحولات پس از جنگ سرد را گاها یکجانبه‌گرایی یا تک قطبی می‌نامند.این واژه‌گان گرچه معنا و مفهومی مشابه هم دارند اما مطابقت بیشتری با آنچه در واقعیت می‌گذرد، ندارد. در نظام بین‌الملل آنچه که واقعیت دارد یک نظام مبتنی بر ثبات هژمونیک است . ثبات هژمونیک بیشتر در حوزه اقتصاد سیاسی بین‌الملل جای دارد و لیدنبرگر نخستین بار با استفاده از برداشت اجتماعی آنتونیو گرا مشی آن را در حوزه روابط بین‌الملل به کار برد و سپس رابرت گیلپین آن را گسترش داد.
در مورد این تئوری چهار نحله فکری نئورئالیست‌ها به رهبری کیلپین ، نهادگرایان نئولیبرال به رهبری کوهین سیستم جهانی به رهبری امانوئل و الرشتاین و تعبیر نئوگرامشینیسم از رابرت کاکس به نظریات متفاوت پرداختند. مبنای مشترک هر چهار نحله فکری روی این اصل استوار است که دولت هژمون باید برای تقویت برتری خود به ابزارهای اقتصادی و نظامی توسل جوید و رضایت کشورهای تحت هژمون را جلب نماید.
طرفداران نظریه ثبات هژمونی با استفاده از اینکه برای تهیه کالاهای عمومی در عرصه بین‌الملل رهبری یا حکمرانی (خیرخواهانه) تنها راه عبور از مشکلات است روی می‌آورند . کالاهای عمومی مثل پیاده‌روها دفاع ملی و ... واسطه مصرف اجتناب ناپذیر،‌ تحرک رقابت پذیری و عدم انحصارناپذیری مورد توجه می‌باشد واز مصادیق کالاهای عمومی روابط بین‌الملل را تجارت آزاد ،ثبات پولی و صلح بین‌الملل برمی‌شمرند.
این نظریه پس از روی کارآمدن کلینتون و برنامه‌های جهانی سازی واقداماتی نظیر ایجاد سازمان جاسوسی اقتصادی، ‌تبدیل گات به سازمان تجارت جهانی )WTO( و پیمان نفتا گام جدیدی از ایجاد یک قدرت اقتصادی را بنیان نهاد که یک گام حساب شده و مبنی بر رضایت بود. در گام دو رویکرد تهاجمانه‌تری اتخاذ شد و بوش پسر به منظور تقویت قدرت اقتصادی آمریکا اولا در بعد داخلی به اکتشاف مخازن نفتی در نواحی آلاسکا و مناطق ممنوعه حیات وحش پرداخت ( باکمک ساراپیلن) و درگام دوم عراق را بدون مجوز شورای امنیت به اشغال خود درآورد. این اشغال از همان ابتدا با بیانیه سران آلمان،روسیه و فرانسه در مقابل بیانیه سران اسپانیا، انگلیس و آمریکا به چالش کشیده شد و کمی پس از آن با اعتراضات مکرر روسیه ،‌ فرانسه و آلمان رنگ جدید به خود گرفت که عواقب آن عدم رضایت سران قدرتمند اقتصادی جهان بود به این ترتیب نخستین زمزمه‌های امپریالیستی جدید آمریکایی به گوش رسید.
کشتار سربازان آمریکایی به دست نیروهای مقاومت مردمی و تروریست‌های فراری این واقعیت را به اثبات رساند که قدرت نظامی اساسا تنها ابزار کنترل نیست و این واقعیت در سخنان پترائوس که اعلام نمود:”هنوز برنده جنگ عراق نشده‌ایم “ به خوبی اثبات شد . تلاش‌های جرج واکر بوش نیز اگر چه در راستای مدیریت امور انجام می‌گیرد اما این مدیریت به دلیل پایه نادرست آن کاملا بی‌نتیجه خواهد بود مگر اینکه وارث نئومحافظه‌کاران جان مک کین فرشته نجات آنان باشد.
مک کین در اظهارات خود بارها و بارها از واژه تغییر استفاده نمود. اما این تغییر در محافل داخلی آمریکا صرفا به منظور “ فریب توده‌ها” انجام می‌گیرد کاری که باراک اوباما بارها و بارها به گوش آمریکاییان رساند و اعلام نمود مک کین سعی دارد از واژه تغییر بهره‌برداری نماید.
در گام بعدی سارا پیلن یا چنی دوم از نوع مونث انتخاب شد تا به‌عنوان معاون مک کین از بحران ثبات هژمونی جلوگیری کند .
تحولات سیاسی اجتماعی در جامعه آمریکا بویژه در روزهای سخت انتخابات و تبلیغاتی به خوبی گواه این واقعیت است که نئومحافظه‌کاران درصد هستند تا با بازسازی ثبات هژمونیک از افول این سیستم در اقتصاد بین‌الملل و تبدیل آن به امپریال جلوگیری کنند. آیا مک کین و سارا پیلن می‌توانند این امر را به درستی به انجام برسانند ؟
هادی محمدی فر
کارشناس ارشد روابط بین‌الملل
منبع : روزنامه رسالت