دوشنبه, ۲۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 10 February, 2025
مجله ویستا
هیجان استراتژیک: گفتوگو با گری کاسپاروف قهرمان شطرنج جهان
![هیجان استراتژیک: گفتوگو با گری کاسپاروف قهرمان شطرنج جهان](/mag/i/2/qyy1l.jpg)
البته، شطرنج تنها بازی الهامبخش تجار و مدیران نیست. بسیاری از رهبران از بازیهای گروهی همچون بیسبال و فوتبال نیز درس میگیرند. اما آنچه که آنها از شطرنج میآموزند، ارزشی کاملاً متفاوت دارد. تصور دو ذهن درخشان که در بازی اراده و مهارت کاملاً درگیر شدهاند و شانس و اقبال نیز در این درگیری هیچ نقشی ندارد و یا نقش بسیار کمرنگی دارد، بسیار جذاب است. حتی کسانیکه اطلاعات خاصی درباره شطرنج ندارند، آن را به دلیل پیچیدگیها و نیاز به دید استراتژیک، یک بازی غیر معمولی میدانند.
اگر شطرنج دارای چنین قدرتی در عرصه رقابت است، آیا استراتژیپردازان میتوانند درسهایی از قهرمانان این بازی بیاموزند؟ برای یافتن پاسخ این پرسش، دایان کوتو سردبیر مجله هاروارد بیزینس ریویو مصاحبهای با گری کاسپاروف در هتل لومباردی واقع در منهتن ترتیب داده است. کاسپاروف که از سال ۱۹۸۴ مرد شماره یک شطرنج جهان بوده است، در۲۲ سالگی به جوانترین قهرمان این رشته در جهان بدل شد و امروز نیز بهترین شطرنجباز تمام اعصار تلقی میشود. کاسپاروف تربیت شده عرصه شطرنج نظام شوروی سابق است اما او هرگز حاضر نشده بود تا در مراسم مختلفی که در شوروی سابق برگزار میشد، دست به بازیهای تصنعی بزند و نقشی انفعالی را بپذیرد. کاسپاروف یک فعال متعهد سیاسی نیز هست و امروزه از تلاش نیروهای مخالف در روسیه حمایت میکند.
به اعتقاد کاسپاروف، موفقیت در شطرنج و کسب و کار یک مزیت و امتیاز روانشناختی است و استفاده ازپیچیدگیهای این بازی نیازمند آن است که شطرنجبازان عمدتاً به استعداد خود و روشهای این بازی اتکا کنند. کاسپاروف در مصاحبه طولانی خود با مجله هاروارد، بر نکاتی همچون استفاده از قدرت شطرنج بهعنوان الگویی برای رقابتهای تجاری؛ توازنی که شطرنجبازان باید میان استعداد و تحلیلهای خود برقرار نمایند؛ اهمیت شکست او در بازی با نرمافزار شطرنج آیبیام به نام دیپ بلو ؛ و پیروزی افسانهای او بر قهرمان سابق جهان و رقیب دیرینهاش یعنی آناتولی کارپوف و نیزتأثیر این موضوعات بر موفقیتهایش تأکید کرد. به گفته کاسپاروف، قهرمانان بزرگ نیازمند رقبای بزرگ هستند. توجه شما را به این مصاحبه که البته بخشهایی از آن ویرایش شده جلب میکنیم.
● آیا شطرنج به لغتی رایج در زبان روزمره اقتصاد و تجارت تبدیل شده است؟
▪ بله چنین است. در بسیاری مواقع گفته میشود که سیاستمداران وقتی به کشورها و مسائل داخلی وخارجی فکر میکنند، در واقع بازی شطرنج را در ذهن خود مجسم مینمایند. آیا ممکن است رئیسجمهور یک کشور کوچک بخواهد سربازانش را قربانی کند؟ البته این نگرانی در کسب و کار وجود ندارد و به همین علت شطرنج، استعارهای خوب درتشریح چگونگی رقابت در کسب و کار بهشمار میرود. در شطرنج ابهامات بسیاری برای حرکت بعدی وجود دارد ضمن اینکه شما میتوانید حرکات زیادی انجام دهید. به این موضوع بیندیشید: تنها پس از سه حرکت ابتدایی، یک شطرنجباز میتواند بیش از ۹ میلیون حرکت دیگر انجام دهد. این درحالی است که تنها دو نفر در این بازی درگیر هستند. حالا همه حرکاتی را در نظر بگیرید که شرکتها میتوانند در مواجهه با استراتژیهای جدید، قیمتگذاری محصولات و تولیداتشان انجام دهند. هر چیز غیر قابل پیشبینی، تقریباً غیر قابل تصور است.
یک نکته مهم در زمانی که تجار، شطرنج را الگو قرار میدهند آن است که گاهی اوقات، برای پیروز شدن ناخودآگاه دچار احساسات میشوند زیرا شطرنج را یک موضوع فکری ساده میپندارند. شاید شطرنج در نگاه ظاهری هیچ زیبایی و جذابیتی نداشته باشد. در واقع شطرنج یک بازی خشن است و وقتی شما در برابر حریف خود مینشینید باید تمام تلاشتان را برای شکست او به کار بگیرید. همه استادان شطرنج جهان که با آنها رقابت کردهام، با من همعقیدهاند که در شطرنج باید رقیبتان را درهم بکوبید. این چیزی است که یک شطرنجباز به دنبال آن است و فکر نمیکنم با تفکرات یک مدیر عامل چندان تفاوتی داشته باشد.
● فکر میکنید تجار میتوانند چه چیزهایی از شطرنج یاد بگیرند؟
▪ قانون اول این است: هرگز حریفتان را دست کم نگیرید. وقتی در سطح استاد بزرگ بازی میکنم، همیشه و همیشه فرض میکنم که رقیبم هر آنچه انجام میدهم میبیند، حتی وقتی که قصد دارم برای سردرگم کردن او حرکتی غیر قابل انتظار انجام دهم.
باید از قدرت روانشناسی بالایی برخوردار باشید. البته من طرفدار روانشناسی عمومی نیستم اما معتقدم که باید بین مهارتها توازن برقرار کرد. باید همیشه آماده جنگیدن باشید حتی اگر در موقعیت برنده شدن قرار دارید. در بازیهای طولانی که رقبا بین ۱۰ تا ۱۵ پوند از وزن بدنشان را از دست میدهند، تمرکز، همه چیز است ضمن اینکه این تمرکز میتواند به آسانی از بین برود. حرکات بدنی شما میتواند بر رقیبتان تأثیر بگذارد. شما ناخودآگاه از طریق مکثها یا درنگهایتان به رقیب میفهمانید که آماده نیستید.
من در سال ۲۰۰۰ مسابقه را به ولادیمیر کارمنیک واگذار کردم زیرا به لحاظ روانی در برابر استراتژی و بازی او آمادگی نداشتم و او به خوبی از این موضوع مطلع شده بود. من نتوانستم در طول بازی به وضعیت مناسب خود بازگردم و این درحالی بود که قبل از بازی از آمادگی آرمانی برخوردار بودم. البته برخی افراد برای رسیدن به موفقیت دست به کارهای احمقانه میزنند. به نظر من دکتر ولادیمیر زوخار که روانشناس آناتولی کارپوف بود، یک بار سعی کرد یکی از حریفان او را هیپنوتیزم کند. یادتان باشدکه باید در قلمرو بازی حریف احساس آرامش کنید. به خوبی مسابقهام را در برابر ویکتور کورکنوی در سال ۱۹۸۳ به خاطر میآورم. او به هر کاری متوسل شد تا مرا شکست دهد. او از جهات مختلفی حمله میکرد، تمام پیادههایش را به کار میگرفت تا مرا از ادامه مسابقه بازدارد.
من چارهای نداشتم جز این که همانند خود او سعی کنم بازی را در دست بگیرم. بنابراین خودم را به حوزه کوچکی در قلمرو او محدود کردم و توانستم کاری کنم که مجبور شود براساس منطق بازی من بازی کند. این میتواند یک تاکتیک مؤثر برای مدیران عامل باشد. اگر شما به گونهای عمل کنید که در قلمرو حریف محدوده مانور داشته باشید و احساس آرامش نمایید، آنگاه میتوانید او را از درون قلمرو خودش شکست دهید. این چیزی بود که در بازی من با کورکنوی رخ داد. من پایم را در کفش او کردم، وارد قلمرو او شدم و سرانجام پیروز شدم.
● اگر مدیران عامل شطرنج بازی کنند، به رهبران بهتری تبدیل خواهند شد؟
▪ فکر نمیکنم شطرنجباز بودن الزاماً به معنای موفقیت در کسب و کار باشد. در جهان شطرنجبازان بسیاری وجود دارند که برخی از آنها بر تمامی جزئیات تمرکز میکنند. فکر میکنم رقیب همیشگی من یعنی آناتولی کارپوف میتواند یک مدیر خوب باشد زیرا او دیدی گسترده در قبال مشکلاتی بسیار کوچک دارد. مطمئناً او کسی است که میتواند منافع شما را به حداکثر برساند. اما کارپوف علاقهای به ریسک کردن ندارد. به همین دلیل ممکن است در برخورد با مشکلات کسب وکار، تا حدی کارآیی خویش را از دست بدهد. شاید شما فردی همچون مرا بخواهید که عاشق خطر است. بلندپروازیهای من، هم پر مخاطره است هم پیچیده. من همواره آماده رفتن به مناطق ناشناخته هستم زیرا به توانایی خود برای مقابله با افرادی که میخواهند به حرکات من پاسخ دهند، اعتماد کامل دارم. ممکن است آنها از کامپیوتر بهتر نباشند اما مطمئناً میتوانند از تمامی رقبایم بهتر باشند.
● بسیاری از مردم شطرنج را برگرفته از منطق انسانی و اوج پیشرفت ذهنی بشر میدانند. آیا چنین است؟
▪ افرادی که شطرنج را یک کار علمی میدانند از بازی با ابررایانهها حیرتزده میشوند اما به هر حال تبدیل شدن به یک شطرنجباز کلاس جهانی، به چیزی فراتر از منطق انسانی نیاز دارد. استعداد مهمترین سرمایه یک شطرنجباز است.
علت این امر آن است که به لحاظ علم ریاضی، شطرنج یک بازی بینهایت است. تعداد حرکات احتمالی در یک بازی شطرنج از تعداد ثانیههای سپری شده پس از انفجار بزرگی که باعث خلق زمین شد، بیشتر است. بسیاری از مردم این موضوع را نمیدانند. آنها به صفحه شطرنج مینگرند و تنها ۶۴ مربع و ۳۲ مهره را میبینند و فکر میکنند که این بازی به شدت محدود است. اما این چنین نیست و شاید بتوان گفت که شطرنج دارای بالاترین سطح از حرکات است و محاسبه این حرکات غیر ممکن میباشد.
من میتوانم در آن واحد به ۱۵ حرکت فکر کنم. گاهی اوقات شما در وضعیتی قرار میگیرید که باید به جای فکر و منطق، براساس احساسات و تصورات خود تصمیم بگیرید. در آن لحظه، شما به کمک غریزه و استعداد خویش بازی میکنید. جالب اینکه در اغلب اوقات، غریزه و استعداد شما بهتر از مغزتان عمل میکند. هماکنون بر روی کتابی پنج جلدی به نام "پیشینیان بزرگ من "کار میکنم که به بررسی توسعه بازی شطرنج میپردازد و نگاهی دقیق به تاریخچه شطرنجبازان بزرگ جهان در ۲۰۰ سال گذشته دارد. وقتی بازیهای آنها را به کمک کامپیوتر مورد تجزیه و تحلیل قرار دادم، متوجه نکتهای جالب شدم.
وقتی دشوارترین لحظه بازی این شطرنجبازان فرا میرسید، یعنی زمانی که آنها مجبور بودند فقط به غریزه و استعداد خود اتکا کنند، بهترین و ابتکاریترین حرکت خود را انجام میدادند. وقتی بازی تمام میشد و شطرنجبازان آن را در اوقات فراغت خود در ذهنشان بازسازی و تجزیه و تحلیل میکردند، اشتباهاتی بیشتر از زمان بازی واقعی مرتکب میشدند. به نظر من، این امر مؤید یک نتیجه صریح است: آنچه که باعث شده بود این افراد به شطرنجبازانی بزرگ تبدیل شوند، تحت فشار قرار گرفتن استعدادشان بوده است نه مهارت و قدرت تحلیل آنها.● در مورد قدرت تجزیه و تحلیل صحبت کردید. فکر میکنید این موضوع چقدر در بازی معروف شما با نرم افزار آیبیام یعنی دیپ بلو، نقش داشته است؟
▪ متخصصان آیبیام تلاش عظیمی برای افزایش قدرت این نرمافزار انجام دادند. شاید هیچ چیز به اندازه پیروزی من بر دیپ بلو در سال ۱۹۹۶ و شکست من در برابر آن در سال ۱۹۹۷ باعث محبوبیت بازی شطرنج نشده بود. ۷۲ میلیون نفر به سایت رسمی بازی دوم ما که هر شش دور بازی را ارائه میکرد مراجعه کرده بودند تا این بازی را ببینند که این رقم از کل تعداد کسانی که به سایت رسمی بازیهای المپیک سال ۱۹۹۶ آتلانتا مراجعه کرده بودند، بیشتر بود.
اما برای من، این دو بازی چیزی فراتر از بازی شطرنج بود. مسابقه با رایانه، نخستین تجربه یک رقابت علمی برای من بود. فکر میکردم که برای جوامع بشری بسیار مهم است با رایانهها ارتباط برقرار کنند و میدانستم که شطرنج تنها حوزهای است که انسان و ماشین میتوانند به کمک آن با یکدیگر ارتباط برقرار نمایند. شما نمیتوانید از طریق ادبیات یا ریاضیات این کار را انجام دهید.
من معتقدم که بهترین انسانها قادر هستند تا بهترین ماشینها را شکست دهند. ما میتوانیم بگوییم که استادان شطرنج برتر از ماشین هستند. با وجود این، معتقدم که در مورد شخصی چون من، دست بالای دست بسیار است. من میتوانم رایانه را شکست دهم مگر این که اشتباهی مرگبار مرتکب شوم. در حقیقت اگر یک استاد شطرنج نتواند در روزی که حتی بهترین روزش نیست، کامپیوتر را شکست دهد آنگاه همه ما دلسرد میشویم.
متأسفانه، فکر نمیکنم کسی دارای چنین تجربه مشترکی با من باشد. یک روز پس از مسابقه دوم با دیپ بلو در سال ۱۹۹۷ که در آن شکست خوردم، سهام آیبیام ۵/۲ درصد رشد کرد که بالاترین رقم طی ده سال گذشته بود. این افزایش یک هفته ادامه داشت. به همین دلیل، لو گرشتنر مرا به نشست بعدی سهامداران آیبیام دعوت نکرد. امیدوار بودم که آیبیام درخواست من را برای بازی سوم بپذیرد. به نظر من، آیبیام نسبت به علم مرتکب جرم شده است. این شرکت خیلی زود ادعای پیروز شدن کامپیوتر در برابر انسان را مطرح کرد و در نتیجه دیگر شرکتها را برای سرمایهگذاری بر روی چنین پروژههایی دلسرد کرد. این یک تراژدی بزرگ است.
● آیا شکست در برابر کامپیوتر، غرور شما را جریحهدار کرد؟
▪ خیر، اصلاً. اجازه دهید این موضوع را با ذكر یك اتفاق تاریخی برای شما توضیح دهم. در سال ۱۷۶۹، بارون ولفگانگ فان كمپلن مهندس اهل مجارستان یك دستگاه بازی شطرنج را برای سرگرمی ماریا ترزا ملكه اتریش ساخت. این وسیله ظاهراً یك دستگاه مكانیكی شبیه انسان بودکه شطرنج را خیلی خوب بازی میكرد اما در واقع یك دستگاه دروغین بود. زیرا یك استاد بزرگ شطرنج در درون آن مخفی میشد و تمامی حركات را انجام میداد.
میتوان گفت دیپ بلو نیز چنین است. دستگاههایی كه در سالهای ۱۹۹۶ و ۱۹۹۷ با آنها بازی كردم هیچ سابقهای قابل مطالعهای نداشتند. مراقبت آیبیام از سوابق بازیهای گذشته آنها، حتی از مراقبت پنتاگون از اسناد محرمانه، بهتر و دقیقتر بود. با توجه به اینكه آیبیام هیچ چیزی درباره بازیهای قبلی آن دستگاهها منتشر نكرده بود، آماده شدن برای بازی با آنها واقعاً غیر ممكن بود. به همین علت احساس بدی درباره شكست در برابر این دستگاه نداشتم زیرا در یك میدان واقعی بازی نمیكردم.
● ما چه چیزهایی میتوانیم از مسابقه شما با دیپ بلو بیاموزیم؟
▪ ما آموختیم كه چه قدر سرعتمان در برابر ماشین كند است مانند سرعت مورچهها در مقابل هواپیماهای جت. اما فقط سرعت مطرح نیست. بازی كردن در برابر شطرنج رایانهای به معنای مواجهه با چیزی است كه رگ و عصب ندارد. بازی شطرنج میان انسان و كامپیوتر با بازی میان انسانها تفاوت زیادی دارد.
انسانها مجبورند ازپس فشارهای خارجی زیادی برآیند: شما خانواده دارید، كتاب مینویسید، سخنرانی میكنید، دچار سردرد میشوید و باید پول به دست آورید. وقتی شطرنج بازی میكنید، میبینید كه موضوعات زیادی وجود دارند كه مغز شما را تسخیر میکنند. اما ماشین با هیچ یك از این مسائل مواجه نیست. این امر نشان دهنده ضعف و نقص ذهن بشری است كه این واقعیت میتواند درس بزرگی برای همه انسانها باشد. ما نمیتوانیم با سرعتی برابر با رایانه بازی كنیم، اما این شانس را داریم كه برای بهتر بازی كردن از استعداد خود كمك بگیریم.
● مردم معمولاً درباره برتری شطرنجبازان روسی صحبت میكنند. با توجه به آنچه درباره استعداد ▪ گفتید، آیا در فرهنگ كشور شما چیز خاصی وجود دارد كه نبوغ بازی شطرنج را تقویت میکند؟
افراد زیادی این موضوع را به من میگویند، اما فكر نمیكنم در روند استیلای شطرنجبازان روسی، چیز مرموزی وجود داشته باشد. من همواره معتقد بودهام كه استعداد را میتوان در هر کشوری و هر ملتی یافت. بنابراین، جواب این پرسش را باید در سیستمها جستوجو کرد. نظام اجتماعی شوروی فرصت اندكی را در اختیار مردم قرار میداد و شطرنج در كنار موسیقی، رقص باله، برخی رشتههای ورزشی و علوم پایه، یكی از معدود راههای نیل به موفقیتهای بزرگ بود. لذا والدین فرزندانشان را وادار میكردند تا در چنین مسیرهایی گام بردارند.
البته مقامات شوروی هم تمایل داشتند از موفقیت كشورشان در مسابقات شطرنج، بهعنوان حربهای برای نشان دادن برتری فكری نظام كمونیستی در برابر غرب استفاده کنند. در نتیجه ما دارای میلیونها كودك بودیم كه به خوبی در زمینه بازی شطرنج آموزش میدیدند. به همین دلیل است كه افرادی همچون من، كارپوف، اسپاسكی ، بوتوینیك ، پطروسیان و تال پرورش یافتند. از سوی دیگر، در آمریكا فرصتهای زیادی برای رشد و توسعه جوانان وجود داشت و به همین دلیل افراد معدودی شطرنج را انتخاب میكردند. این افراد بیشتر در ساحل شرقی ، شیكاگو و سانفرانسیسكو زندگی میکردند. ما درباره ۵۰ تا ۱۰۰ هزار كودك سخن میگوییم. آمریكا خوششانس بود كه فردی همچون بابی فیشر را در اختیار داشت.
● شما كودكی نابغه بودید. برای تبدیل شدن به فردی با عملكردی بالا، چه چیزهایی را میتوانید به ما یاد دهید؟
▪ شاید از پاسخ من ناامید شوید. فكر نمیكنم راز و رمزی در موفقیت من وجود داشته باشد كه شما بخواهید نسخهای از آن را در كسب و كار پیاده كنید. واقعیت آن است كه من همواره حمایت مادرم را پشت سرم احساس میكردم. وقتی فقط هفت سال داشتم پدرم درگذشت اما مادرم دوباره ازدواج نكرد. او كل زندگیش را فدا كرد تا من به كودكی نابغه تبدیل شوم. مادرم همیشه این حس را در من تقویت میکرد كه توان تبدیل شدن به یك مرد قوی را دارا هستم. در عین حال، احساس او این بود كه قهرمانی شطرنج جهان نباید تنها هدف من باشد و همیشه تأكید میكرد كه من باید هم در زندگی فردی و هم در زندگی شغلی فردی موفق باشم.
این موضوع برای مادرم خیلی مهم بود كه من فردی كارآزموده باشم. اگر چه رابطه میان شطرنج و ریاضیات غیر قابل انكار است اما مادرم همیشه تأكید میكرد كه من باید قدرت تخیل خود را تقویت كنم. او همیشه اصرار میكرد كه من در زمینه علوم انسانی تحصیل كنم. به همین علت، وقتی امروز شطرنج بازی میكنم، به دنبال راهحلهای ریاضی نیستم. من همیشه در تلاش هستم تا چیزی غیر مرسوم را بیابم. حتی ممكن است یك شعر بیشتر از یك تجزیه و تحلیل به من كمك كند.
● شما هماكنون ۴۱ سال دارید. چالش آتی شما چیست؟
▪ بزرگترین چالش تمامی افراد موفق، حفظ موفقیتهایشان است و هنگامی که این موفقیت خارقالعاده باشد، تحقق این هدف بسیار دشوار میشود. در سال ۱۹۸۵ و پس از پیروزی بر آناتولی كارپوف در بازی بیست و چهارم، من به جوانترین قهرمان تاریخ شطرنج جهان تبدیل شدم. این پیروزی بزرگی بود. فكر میكردم در رأس جهان ایستادهام.
اما رونا پطروسیان بیوه تیگران پطروسیان كه نهمین قهرمان شطرنج جهان و یكی از پیشینیان بزرگ من بود، به طرفم آمد و گفت: "گری، برایت متأسفم". من حیرتزده شدم. او گفت: "برایت متأسفم زیرا شادترین و بهترین روز تو تمام شد". آن روزها آن قدر جوان بودم كه معنی این جمله را نفهمیدم اما امروزه میفهمم كه او چه زن منطقی و خردمندی بوده است. واقعاً یك فرد پس از چنین موفقیتی، به هر آنچه كه میخواسته رسیده لذا بعد از آن باید چه كند؟ این سؤال تمامی بزرگان جهان چه در كسب و كار، چه در ورزش و چه در شطرنج است.
من آن را معضل قهرمانی مینامم. این یك معضل واقعی برای افراد و شركتهایی است كه در رأس بازی قرار دارند. در نهایت، معتقدم كه تنها یك پاسخ وجود دارد: "باید از بودن با رقبایتان لذت ببرید". از نظر من، این رقیب فقط كارپوف، كارپوف و كارپوف بود. شاید اگر كارپوف رقیب من نبود، من نیز همانند بسیاری دیگر، دچار غرور و نخوت میشدم. اما چیزی را در كارپوف میدیدم كه همیشه مرا به مبارزه با او ترغیب میكرد. او هرگز به من فرصت نداد تا از شهرتم لذت ببرم. من در ۲۲ سالگی به مقام قهرمانی جهان رسیده بودم. طی پنج سال نخست قهرمانیم، هر سال مجبور بودم كه ثابت كنم، بهترین هستم. میدانم كه هرگز نمیتوانم رقابت را متوقف كنم. رقابت در خون من است. وقتی به آینده نگاه میكنم رقبایی جدیدی و جوان را میبینم. من هر روز از آنها تشكر میكنم زیرا همواره مرا وادار میسازند كه برای در رأس ماندن تلاش كنم.
● بهعنوان فردی كه با معضل قهرمانی مواجه شده، فكر میكنید موفقترین مدیران عامل باید چه ویژگیهایی داشته باشند؟
▪ پاسخ به این سؤال دشوار است زیرا علاقهای به این جزئیات ندارم ضمن اینکه مدیران عامل خودشان باید نگران چنین جزئیاتی باشند. نگرش من تنها برگرفته از شطرنج است. همانگونه كه در زندگینامهام تحت عنوان "چالش نامحدود" نوشتهام، من عاشق تركیبات پیچیده هستم و علاقه شدیدی دارم تا الگوهای تثبیت شده را درهم بشكنم.
من در بازی با كارپوف ۲۴ بار تلاش كردم و هنوز هم چنین هستم. شاید استیو جابز را نام ببرید كه در خیلی مواقع شبیه من است. او نیز دوست دارد كه الگوهای تثبیت شده را درهم بشكند و هرگز خود را محدود به كارهای روزمره ننماید. او نیز از رقابت با حریفانش لذت میبرد. بدون بیل گیتس ، استیو جابز مطمئناً به مردی كه امروز هست تبدیل نمیشد. اگر كارپوف وجود نداشت، احتمالاً امروز شما با من گفتوگو نمیكردید.
منبع : نشریه میثاق مدیران
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست